دینی سعید:
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خلاصه_درس_خارج_اصول_۹۷/۱/۲۸
#جلسه_۹۴
#مقصد_ششم
#فصل_حجیت_ظواهر_الفاظ
#بررسی_ادله_حجیت_ظواهر
#شیخ به #میرزای_قمی فرموده: مدرک حجیت ظواهر اصاله عدم الغفله نیست بلکه مدرک آن ۴ چیز است
1. سیره عقلائیه: که گذشت.
2. اجماع همه فقهای امامیه است . چون عمل فقها هم در قضایای جزئیه (وصیت نامه ها و اقاریر و وقف نامه ها) و هم در احکام شرعیه فرعیه (وجوب و حرمت و استحباب و کراهت در تمامی ابواب فقه است) بر یک روش است و آن عمل به ظواهر است. پس مدرک حجیت ظواهر اجماع فقهاست.
آقای وحید اشکالی کردند که: این اجماع محصل است نه منقول مستند اجماع همان سیره عقلائیه است پس این اجماع مدرکی است و همانطور که سیره مخدوش شد اجماع هم مخدوش است چون با وجود تقطیع روایات چگونه می توانیم به این سیره عمل کنیم.
به نظر استاد اشکال ایشان وارد نیست چون در قضایای جزئیه سیره عقلا بر عمل به ظواهر قطعی است اما در احکام شرعیه عمل فقها به روایات در ابواب فقه بلحاظ اجماع عملی است نه بلحاظ اجماع قولی اگر اجماع قولی باشد حق با شماست مستند این اجماع سیره است و سیره مخدوش است پس اجماع هم مخدوش است ولی منظور مرحوم شیخ اجماع عملی است یعنی عملا در مقام فتوا به تمامی ابواب فقه مراجعه می کنند عمل فقها سیره است.
3. سیره اصحاب ائمه ع است: اصحاب ائمه چه مشافهین و چه غیر مشافهین به روایات عمل می کردند و فرقی بین مقصودین به افهام و غیر مقصودین به افهام نمی گذاشتند پس مدرک حجیت ظواهر سیره متشرعیه است این وجه از یک جهت به نظر ما مشکل دارد و آن اینکه وضع سیره اصحاب ائمه برای ما روشن نیست آیا بدون قرینه عمل به ظواهر می کردند یا با قرینه عمل به ظواهر می کردند. چطور سوال کنیم؟
4. روایات متواتر عرضه اخبار بر کتاب است این روایات تواتر معنوی دارد معنای همه این روایات این است که اخبار را به کتاب عرضه کنید و فرقی بین مشافهین و غیر مشافهین نگذاشت به همه علما فرمود چه علمایی که محفل ائمه شرکت داشتند و چه علمای عصر غیبت پس مستند حجیت ظواهر روایات اهل بیت است نه اصل عدم غفلت.
اشکال استاد این است این روایات مربوط به مساله تعارض خبرین است یا مربوط به روایاتی است که محتوایش موافق با مخالفین شیعه هست پس ظواهر این روایات بدون قرینه حجت نیست قرینه اش تعارض می باشد روایتی مثلا تکتف را برای شیعه واجب کرد به قرآن عرضه کنید در قرآن تکتف ندارد پس ما برای علاج خبرین متعارضین و امثال آن نیازمند به عرض اخبار به کتاب هستیم.
کلام ما این است که مدرک حجیت ظواهر را قبول داریم که اصل عدم غفلت نیست اما اشکال تقطیع روایات باقی است شاید قرینه ای بر خلاف ظاهر باشد و بر اثر قطعه قطعه شدن روایت آن قرینه از دست ما رفته باشد. لذا حجیت ظواهر بطور مطلق نمی شود قائل شد.
مرحوم نائینی این مشکل را جواب داده که مقطع(تقطیع کننده) عوام نیست بلکه مقطع کلینی است شیخ طوسی و صدوق اند که کاملا فقه را می شناسند و قرینه خلاف ظاهر را هم می دانند و منظور از مقصودین به افهام حاضرین در جلسه امام نیستند بلکه کل من یرجع الیه و یراجع الی الروایة را شامل می شود هرکس مراجعه به روایت می کند مقصود به افهام است مثل کلینی و مجلسی و .. لذا افهام راوی را هم می گیرد.والسلام
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
دینی سعید:
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خلاصه_درس_خارج_اصول_۹۷/۱/۲۹
#جلسه_۹۵
#مقصد_ششم
#فصل_حجیت_ظواهر_الفاظ
#بررسی_ادله_حجیت_ظواهر
#ادله_نظر_اخباریین
نظریه سوم : نظریه اخباریین است که بین ظواهر الفاظ قرآن و غیر قرآن تفصیل قائل شدند ظواهر الفاظ قرآن را حجت ندانسته اند اما غیر کتاب را حجت دانستند.
#دلیل_اول: این است که قرآن خطاب خاص دارد چنان چه امام باقر(ع) به فقیه اهل بصره؛ قتاده فرمود: انما یعرف القرآن من خوطب به.
آن کسی که مخاطب قرآن است قرآن را میفهمد یا امام صادق در ردّ قیاس ابوحنیفه به ایشان فرمودچگونه علم به قرآن نداری از روی قرآن فتوا میدهی او را از این کار توبیخ کرد. وسایل ج 18 ابواب صفات قاضی ح 27 ص 31==== کافی ج 8 ص 311.
#دلیل_دوم: این است که قرآن محتوای شامخ و مطالب غامضه عالیه دارد که صاحبان اندیشهاند ولی راسخان در علم نیستند به مضامین قرآن نمیرسند چه رسد به به افکار ضعیف مردم . عبدالرحمن بن حجاج گفت:از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: قرآن فراتر از عقل مردم است. ( لیس شیء ابعد من عقول الرجال عن القرآن ) وسایل ج 18 ابواب صفات قاضی ح 61 نظیر این روایت از جابر در وسایل ج 18 ابواب صفات قاضی ح 74 نیز نقل شده است.
جواب #استاد این است که؛
اولاً بر اخباری ها خلط شده بین مطلق معرفت و معرفت مطلقه. مراد ائمه علیهم السلام مطلق معرفت نیست بلکه معرفت مطلقه است. زیرا مطلق معرفت مراتبی دارد هر دو معرفت است به همین خاطر است که بیانٌ للناس ، هدی للناس. شامل مراتب تشکیکی هدایت و معرفت می¬شود. اینها بر اساس مطلق معرفت است . اما اگر کسی بگوید من از روی قرآن فلان حکم را استنباط کردم نباید قبول شود زیرا استنباط مطلق معرفت نیست بلکه معرفت مطلقه است اصولا معرفت مطلقه در جایی است که اطلاق قید معرفت است یعنی شناخت شناسی، یک شناخت شناسی واقعی است. شناخت شاسی که اهل بیت بپذیرند. یعنی معرفتی که مرتبه ندارد. لابشرط نیست بشرط شیء است. نظیر عموم السلب و سلب العموم. لذا دامنه مطلق معرفت وسیع است اما دامنه معرفت مطلقه مضیّق است.
شاهد کلام ما حدیث قتاده است. امام باقر علیه السلام از قتاده از آیه ۱۸ سوره سبأ پرسید ( سیروا فیها لیالی و ایاماً آمنین ) قتاده گفت: اگر حاجی توشه حلال ، مرکب حلال ، کرایه حلال با خودش بیارد قطعا تحت حمایت خدا به مکه می¬رسد به دلیل همین آیه شریفه. امام فرمود اگر بین راه قطاع الطریق او را بزند و او را بکشد چه؟ پس چرا شما گفتید در امان است؟ امام فرمود چرا قرآن را اینگونه تفسیر می¬کنی؟ شما هنوز به قوه استباط نرسیدهای.
ثانیاً روایات عرض بر کتاب خطاب به همه علما و مردم است فرمود ( ما خالف قول ربِّنا لم نقُلهُ یا زخرف و باطل) اگر معروض علیه قابل فهم نباشد عرض حدیث بر کتاب معقول نیست. یا روایات تعارض خبرین یکی از راه حل تعارض خبرین این است که دو حدیث را قرآن عرضه کنید هرکدام موافق با قرآن بودند مرجِّح دارد و آنکه مخالف باشد مرجح ندارد. یکی از اقسام مرجِّحات مرجَّح دلالی است یعنی دلالت حدیث مطابق با قرآن است. یا در بحث تخصیص و تقیید گفته شد برخی از روایات مخصص عمومات قرآن است. مقیِّد اطلاق های قرآن است بنابر این اگر عموم قرآن اطلاق قران مشخص نباشد از ظاهر آیات عام و مطلق را نفهمیم چگونه روایت را مخصص بدانیم ؟ ما قبول داریم قرآن مضامین عالیه دارد اما معرفت مراتب دارد. باطن قرآن و تأویل آیات کار راسخان در علم است اما ظواهر بسیاری از آیات برای عموم مردم است. مثل محرمات و واجبات...
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
دینی سعید:
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خلاصه_درس_خارج_اصول_1/2/97
#جلسه_96
#مقصد_ششم
#فصل_حجیت_ظواهر_الفاظ
#بررسی_ادله_حجیت_ظواهر
#دلیل_سید_صدر
تا اینجا دو دلیل آنها را بیان کردیم.
#دلیل_سوم_سید_صدر می¬فرماید: به ظاهر الفاظ قرآن نمی¬توانید تمسک کنید چون بر روی هر ظاهری دست بگذارید یا متشابه است یا احتمال تشابه می¬دهیم.
#جواب_استاد این است که قبول نداریم ظواهر قرآن یا متشابه است یا محتمل المتشابه. بلکه کلام خدا در قرآن یا ظاهر است یا متشابه. ظاهر: آن لفظی است که اجمال ندارد؛ متشابه: آن لفظی است که اجمال دارد مثلا کلمه قرء هم دلالت بر پاکی می¬کند هم بر حیض. یا کلمه صعید مجمل است. نمی¬دانیم مطلق وجه الارض است یا خاک است. پس قرآن یا ظاهر است یا متشابه دلیل ما ( هُن ام الکتاب و اُخر متشابهات ) آل عمران/7
#دلیل_چهارم: وقوع تحریف در کتاب مانع از تمسک به کتاب الهی است حالا چه تحریف به زیاده باشد چه تحریف به تقلیل باشد.
#جواب_استاد: و فیه:
#اولاً آیات و روایات تحریف قرآن را به هیچ وجه قبول نمی¬کند ـ نه تحریف به زیاده نه نقیصه را ـ
اما آیه ( انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون) ==حجر/9 علاوه بر این روایات تلاوت قرآن و تدبُّر در قرآن و عرضه اخبار بر قرآن تحریف را رد می¬کند.
#ثانیاً_آخوند در کفایه می¬فرماید: ایشان تحریف به تقلیل را بعید نمی¬داند لکن برای تمسک به قرآن مشکلی ایجاد نمی¬کند. ایشان از راه علم اجمالی وارد می¬شود و می¬فرماید: شرایط تنجُّز علم اجمالی دو چیز است:
أ. اطراف علم اجمالی مورد ابتلاء باشد.
ب. مقدور باشد. در غیر این دو صورت علم اجمالی منجّز نیست. در اینجا نسبت به قرآن علم اجمالی به ورود آیات احکام ، آیات قصص ، آیات موعظه ، آیات اعتقادات و... داریم اما آنچه مورد ابتلاء ماست آیات احکام است و در این زمینه ۶۰۰ آیه است که مربوط به احکام عملیه مردم است چه در عبادات و چه در معاملات. لکن آیات دیگر مورد ابتلاء ما نیست. تاریخ انبیاء و اشراف و بزرگان و نابودی مستکبران را نقل می¬کند. یا آیات عقائد.. لذا این علم اجمالی منجِّز نیست و مانع حجت ظاهر نمی-شود. زیرا دوران بین حجّت و لا حجّت است. ظاهر حجّت است اما علم اجمالی به ورود تحریف در قرآن لا حجّت است. بلحاظ اینکه این علم اجمالی شرایط را ندارد. مورد ابتلاء نیست. از آیات عقاید و آیات موعظه وظیفه عملیه نمی¬شود به دست آوریم. لکن اینجا علم اجمالی بین حجت و لا حجت است لذا اثری ندارد.
به نظر استاد:
1. قاعده علم اجمالی اینجا پیاده نمیشود. در قرآن به هیچ وجه آیاتی نداریم که مبتلا به نباشد. حتی در آیات قصص زیرا راجع به آیات قصص می¬فرماید ( لقد کان فی قصصهم عبرهٌ لاولی الالباب..)==یوسف/111
قصص ظاهر روشنی دارد که عبره برای بندگان الهی می¬شود. شما جواز توریه را از کدام آیه فهمیده اید؟ از فرمایش حضرت ابراهیم که فرمود ( إنی سقیم )==صافات/89 در حالی که سالم بود شاهد آن هم این بود که وقتی همه خارج شدند شروع به از بین بردن بت ها کرد. غرض شما از این آیه توریه را استخراج کرده اید. آیات موعظه نیز خیلی مورد ابتلاء است. مشرکین به پیامبر گفتند: (سواء علینا أوعظت ام لم تکن من الواعظین)==شعراء/136
2. شرایط تنجیز علم اجمالی مربوط به مباحث عملی مکلف است مثل استصحاب یا برائت در اطراف علم اجمالی. مثلا اگر علم اجمالی داریم یکی از این دو کاسه نجس است در هر دو برائت جاری کنیم مخالفت عملیه لازم می¬آید. در اینجا می-گویند علم اجمالی منجِّز تکلیف است. یعنی برائت در هر دو جاری نکن. لکن بحث ما بر روی کشف مراد جدی خدا است. آیا این آیه ( مثلا آیه تیمم ) مراد جدی اش مطلق زمین است یا خاک است؟ لذا قرآن کم و کاست نمی¬پذیرد. زیرا قرآن مراد جدی خدا را حکایت می¬کند. لذا تابع اصالت الحقیقه هستیم. ما اصالت الحقیقه قرآن را بر اساس چندین قاعده قرآنی کشف می¬کنیم. مثل تناسب و سیاق آیات ، روح المعانی. مثلا می¬فرماید: (ید الله فوق ایدیهم)=فتح/10 آیا این استعمال ید بر خدا مجاز است یا حقیقت؟ روح المعانی ید، قوت و قدرت است. ید الله یعنی نیروی خدا و قدرت خدا. تأویل ، باطن و... همه قواعد قرآنی ماست لذا ما نمی-توانیم از اینها دست برداریم. لذا اینجا علم اجمالی محل ندارد. علم اجمالی برای برنامه های عملی ما است نه این جا.
توضیح بیشتر برای تناسب و سیاق آیات در کتاب آلاء الرحمن، محقق بلاغی، ج 2 ص 7و8.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خلاصه_درس_خارج_اصول_۹۷/۲/۲
#جلسه_۹۷
#مقصد_ششم
#فصل_حجیت_ظواهر_الفاظ
#بررسی_ادله_حجیت_ظواهر
#حجیت_قرائات_سبع
ثابت شد که دلیلی بر انکار حجیّت ظواهر الفاظ قرآن اقامه نشده است. لکن مشکل مهمی باقی است و آن مسأله تواتر قرائت ها است. بنابر نقلی به ده قراءه خوانده می¬شود. اما قدر متیقن قرائات سبعه است. ( نافع ، ابوعمر ، کسائی ، حمزه ، ابن عامر ، ابن کثیر ، عاصم ) مثال: قرآن جماع را در ایام حیض حرام می¬داند. ( فاعتزلوا النساء فی المحیض حتی یطهرن ) اینجا دو قرائت معتبر وارد شده است. یکی قرائت لازمی یطهرن( بدونه تشدید ) یعنی انقطاع خون. در این صورت به مجرد اینکه زن پاک شد و غسل هم نکرده باشد جماع جایز است. قرائت دوم به صورت تعدیه است ( با تشدید ) حتی یطَّهَرن . تطّهر به اغتسال بعد انقطاع خون است لذا قبل غسل مجماعت حرام است. با این دو قرائت چه کنیم. هر دو قرائت حجت است. بنابر اینکه ظواهر قرآن حجت است. لذا باید با این دو قرائت چه کنیم.
سوال: مراد از تواتر قرائات چیست؟
جواب: در این مقام دو نظریه است:
1. قرائات سبع از مشایخ سبعه به نقل تواتری به ما رسیده باشد. مرحوم آشتیانی در بحر الفوائد ج ۱ ص ۹۴ این قول را اختیار کرده است.
2. تواتر قرائات از پیامبر (ص) مراد است. یعنی متواتراً نقل شود که پیامبر هم یطهُرن خواند هم یطَّهَّرن قرائت کرده است. چون مدار در ثبوت قرآنیت، قرائت قرّاء سبعه نیستند. بلکه تواتر از نبی مکرّم اسلام است.
شهید ثانی در کتاب المقاصد العلیه فی شرح الالفیه ص ۲۴۵ این ادعا را قبول کرد و فرمود: فإن الکلَّ من عند الله نزل به روح الأمین علی قلب سیّد المرسلین تخفیفا علی الامة. یعنی همه این قرائت ها از محضر خدا به توسط جبرئیل بر قلب پیامبر ص نازل شده است. تا اینکه بر امت نسبت به مبانی عمل به قرآن آسان گرفته شود. سید محمد مجاهد در مفاتیح الاصول ص ۱۳ و فاضل نراقی در مناهج الاحکام ص ۱۵۰ این قول را قبول کرده اند. مرحوم قمی بعد از نقل این دو قول فرمود ( و کیف کان فدعوی تواتر السبعه عن النبی محل الکلام ) محل بحث ما تواتر نقل قراءت هفت گانه از پیامبر است.
بحث ما در اینجا با نقل کلام شیخ و مرحوم آخوند به اوج خود می¬رسد. زیرا محور بحث اصولی ها بعد از آخوند به یکی از این دو طرف رفته است. شیخ در تنبیه ثانی می¬فرماید: یا قائل به تواتر قرائات می¬شویم کما هو المشهور یا منکر قرائات هستیم کما هو مذهب جماعه بنابر قول اول آیه شریفه ( حتی یطهرن با یطّهّرن ) تعارض می¬کند به منزله تعارض دو ظهور است. بنابر قراءت دوم اگر استدلال بکلِّ قرائةٍ جایز شمرده شد کما اینکه اجماع داریم به منزله تعارض آیتین است. و الا باید در محل تعارض توقف کرد و به هیچ کدام فتوی نداد شیخ در رسائل ص ۱۵۷ ذیل التنبیه الثانی به این بحث پرداخته است.. اما آخوند قائل به عدم ثبوت تواتر قرآن است. ایشان می¬فرماید: ائمه ما دستور به جواز قرائت سبع داده اند آخوند در آخر بحث حجیّت ظواهر فرمود: ثم ان التحقیق.... از امام پرسیدند با این همه قرائات چگونه قرآن بخوانیم.؟ امام فرمود: إقرأ کما یقرأ الناس (کافی ج ۲ ص ۶۳۳ حدیث ۲۳ )
تلازم بین جواز قرائت به قرّاء سبعه با جواز استدلال به قرآن ثابت نمی¬شود. یعنی هیچ ملازمه ای بین محتوای این حدیث و استدلال نیست. زیرا این حدیث فقط اجازه قرائت را داده است.
سوال: تکلیف ما نسبت به این دو قرائت چیست؟ آخوند می¬گویند: قانون تعارض دو صورت بود یا حکم به تساقط می¬کردیم در جایی که قائل به طریقیّت اماره بودیم. یا حکم به تخییر می¬کردیم در جای که قائل به سببیّت اماره بودیم. در اینجا هیچ کدام از این دو نمی¬آید. چون آن قانون برای تعارض خبرین است نه تعارض ظهورین... لذا یا باید مراجعه به اصل عملی ( استصحاب ) کنیم یا به عموم ( اصل لفظی) اصل عملی استصحاب حرمت وطی است. اما عموم آیه 223 سوره بقره است ( فأتوا حرثکم ) این عموم تخصیص خورده به ایام حیض. اما در سایر افراد عام به قوت خود باقی است یعنی قبل غسل هم جماع جایز است.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
دینی سعید:
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خلاصه_درس_خارج_اصول_۹۷/۲/۳
#جلسه_۹۸
#مقصد_ششم
#فصل_حجیت_ظواهر_الفاظ
#بررسی_ادله_حجیت_ظواهر
#اشکال_مطالب_چهارگانه_آخوند
#مرحوم_آخوند منکر مطلب تواتر قرآن است. 4 مطلب فرمودند که در هر 4 تا مناقشه داریم:
1. در تعارض قرائتین مثل یطهرن و یطّهرن؛ هر دو قرائت تساقط میکنند مرجع عموم عام ( فأتوا حرثکم انی شئتم ) است و آیه ( فاعتزلوا النساء فی المحیض ) این عام را تخصیص می¬زند. نتیجه اش حرمت وطی حائض تا زمان انقطاع خون است. از آن به بعد حلال است و لو اینکه غسل نکند. در تمسک به عام در صورت شک در اجمال مخصص دو شرط لازم است:
أ. شرط اول: این است که مخصص مجمل مردد بین متباینین نباشد بلکه مخصص مجمل بین اقل و اکثر مردد باشد.
ب. شرط دوم این است که مخصص متصل نباشد بلکه مخصص منفصل باشد لکن اگر شک در مخصص به اعتبار این است که مردد بین متباینن است یا اینکه مخصص متصل است تمسُّک به عام جایز نیست. در اینجا شرط اول را دارد. یعنی شک ما در قرائت یطهرن و یطَّهَّرن می¬باشد. که مردد بین اقل و اکثر است. آیا اقل حرمت وطی تا زمان انقطاع دم است یا اکثر است. یعنی بعد از انقطاع دم تا زمان غسل حرمت وطی ادامه دارد لکن شرط دوم را ندارد زیرا مخصص مجمل متصل است و قبل از این خاص ما آیه ۲۲۲/بقره است ( و یسئلونک عن المحیض ... حتی یطهُرن ) و عموم ما آیه 223( نسائکم حرث لکم فأتوا حرثکم أنی شئتم ) در جایی که مخصص متصل باشد احتمال قرینیّت می¬دهیم. یا لا اقل شک در قرینیّت آن می¬کنیم. با این وجود نمی¬توان به عموم عام تمسک کرد زیرا خلاف قاعده است. لذا چگونه مرحوم آخوند مرتکب خلاف قاعده شده است؟
چون مخصص متصل ظهور عام را مجمل می¬کند. اجمال مخصص سرایت به ظهور عام می¬کند در جایی که دوران بین اقل و اکثر باشد لکن اگر دوران بین متباینین باشد مخصص متصل کاری به ظهور عام ندارد بلکه مسقط حجیّت ظهور است. یعنی این ظهور حجت نیست.
2. مطلب دوم آخوند این بود که فرمود: وقتی دو قرائت بر اثر تعارض تساقط کردند استصحاب بقاء حرمت وطی جاری است.
جواب استاد به ایشان این است که در استصحاب باید وحدت قضیه متیقه و مشکوکه باشد. وقتی دم حیض قطع شد نمی¬داند آیا سیلان حیض از مقومات حرام است یا از حالات است اگر از مقومات حرام باشد وقتی از سیلان افتاد و خون قطع شد وطی او جایز است و لکن اگر از حالات باشد به انقطاع خون حرمت وطی باقی است لذا استصحاب معنی ندارد زیرا شبهه موضوعیه است. موضوع استصحاب محرز نیست که آیا سیلان از مقومات یا از حالات است.
3. مطلب سوم آخوند این است که می¬فرماید: ( إقرأ کما یقرأ الناس ) در عین حال مستلزم جواز استدال نیست زیرا بین جواز قرائت و جواز استدال ملازمه نیست. ممکن است که قرائت جایز باشد اما در فقه و فتوی حق نداریم به این قرائت استناد کنیم.
و فیه: قرآن تبیان کل شیء است. اگر استدلال به قرائات قرآن جایز نباشد تالی فاسد آن این است که قرآن نور نباشد تبیان حقایق نباشد. حیثیّت کاشفیت و ارائه را از قرآن سلب کنیم.
4. مطلب چهارم بنابر جواز استدلال قانون ترجیح و تخییر برای روایات است و در اینجا جاری نمی¬شود.
اشکال ما این است که: اگر قراءات توسط معصومین علیهم السلام داخل در سنت محکیه است زیرا هر قرائتی فعل معصوم و سنت است لذا تعارض بین دو روایت شد نه دو آیه باید قانون همان ترجیح و تخییر همین جا بیاید.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
دینی سعید:
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خلاصه_درس_خارج_اصول_۹۷/۲/۴
#جلسه_۹۹
#مقصد_ششم
#فصل_حجیت_ظواهر_الفاظ
#بررسی_تعارض_حجیت_ظواهر
#راه_حل_3_جمع_دلالی
یکی از راه های حل تعارض قرائتها مراجعه به عموم عام است. راه دوم مراجعه به اصول عملیه است که اینها را بیان کردیم.
راه سوم جمع دلالی است. راه اول و دوم بنابر انکار تواتر قرائات است راه سوم بنابر اثبات تواتر قرائات است. این راه را شیخ در رسائل ذکرکرده است. جمع دلالی یعنی حمل ظاهر بر نص یا حمل ظاهر بر اظهر در این آیه شریفه یطهُرن نص در جواز وطی بعد از انقطاع دم است. زیرا در مقام تحدید است. حد اعتزال از زنها در دوران حیض پاکی است. وقتی پاک شد اعتزال و کناره گیری از زن لازم نیست اما تطهَّرن ظاهر در وجوب تأخیر تا زمان اغتسال است. نتیجه اش این است که قبل از غسل و بعد از انقطاع دم حکم به جواز وطی و کراهت داریم.
مرحوم آخوند در حاشیه رسائل ( درر الفوائد ) در اشکال بر استادش می¬فرماید: قاعده جمع دلالی در خبرین متعارضین است نه در آیتین متعارضین چون اخبار علاجیه در باره روایات متعارض وارد شده است و در سایر امارات جاری نمی¬شود و تعدی از روایات بدون مناط جایز نیست لذا اگر قائل به طریقیّت اماره هستیم باید حکم به تساقط هر دو قرائت کنید و به دلیل دیگری مراجعه کنید. حالا آن دلیل دیگر یا عام است یا اصل عملی است. و اگر قائل به موضوعیت اماره باشید حکم به تخییر می¬کنیم.
نظر ما (استاد) نظر شیخ است از جهت جمع بین روایات نه جمع بین قرائت ها. روایت های امامیه در این زمینه پنج گونه دلالت دارند:
1. برخی از روایات به قول مطلق جواز وطی را بعد از انقطاع دم حکم می¬کند (اذا انقطع الدم فلم تغتسل فلیاتها زوجها ان شاء ) وسائل ج2حدیث3 باب جواز الوط بعد انقطاع الحیض قبل الغسل
2. برخی به صورت مطلق ما را از وطی حائز نهی می¬کنند از وطی حائض مگر اینکه غسل کند.همان حدیث 7
3. روایاتی که مشتمل بر نفی است نه نهی که با عبارت لا یصلح مثل روایت ششم ، همان باب.
4. روایت هایی که مشتمل بر محبوبیّت اغتسال است ( احب ان تغتسل ) ، ( و بعد الغسل احب الیّ ). حدیث 4و5
5. روایاتی که برای جواز وطی دو قید قائل شده است. یکی شدت شهوت و یکی هم شستن فرج.حدیث1و2.
در اینجا مقتضای جمع بین این پنج طایفه همان حمل ظاهر بر نص است و حکم به کراهت وطی قبل از غسل بشود.
مشهور فقها جواز وطی بعد پاکی و کراهت وطی قبل اغتسال را فتوا داده اند.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خلاصه_درس_خارج_اصول_۹۷/۲/۵
#جلسه_۱۰۰
#مقصد_ششم
#فصل_حجیت_ظواهر_الفاظ
#حجیت_قول_لغوی
مرحوم #علامه_طباطبایی ذیل آیه 44 سوره نحل در ج 12 المیزان ص 261 میفرماید : الآیة دلالة علی حجیة قول النبی (ص) و یلحق به بیان اهل بیته و در ص 262 فرمود: بیان به 2 صورت است یا حضوری از وجود پیامبر شنیدند یا آنهایی که حاضر بودند برای طبقات دیگر نقل کردند.
اولین مصداق ظواهر قول لغوی: کفایه چ آل البیت ص 287
موضوع بحث ما در قول لغوی باید مشخص شود زیرا همه می¬دانیم قول لغوی همان ترجمه لغت است.لذا در اصول از ترجمه بحث نمی¬کنیم و نمی¬خواهیم بگوییم این ترجمه صحیح است یا نه؟ بلکه می¬خواهیم بحث کنیم آیا قول لغوی طریقیّت دارد یا نه؟ آیا ما را به ظهور کلمه می¬رساند. آیا برای به دست آوردن ظواهر کتاب و سنت محتاج به قول لغوی هستیم؟ و قول لغوی نزد اصولی ها معتبر است؟
پنج دلیل بر#حجیت_قول_لغوی داریم:
1. اجماع قولی و عملی. اما اجماع قولی این است که علمای فقه و اصول بفرمایند برای کشف حکم شرعی قول لغوی حجت است. اما اجماع عملی این است که خود فقها در کتاب هایشان به قول لغوی استناد کنند.
اشکالات:
أ. اجماع قولی و عملی در باره حجیّة قول لغوی وجود ندارد. زیرا در کتب قدما مثل مبسوط، خلاف و .. اثری از استناد به قول لغوی نیست مگر به مقدار اندک آن هم برای فهم حدیث است.
ب. شرایط حجیّت را این اجماع ندارد زیرا یکی از شرایط حجیّت اجماع این است که کاشف از قول معصوم باشد و آن اجماعی است امام در میان مجمعین حضور داشته باشد. مثلا صبحت از حجیت قول لغوی شد و امام سکوت کرد در این صورت حجت است اما چنین چیزی را نداریم.
ج. نظر مجمعین ممکن است مطلق نباشد ( سواء افاد الوثوق ام لا )بلکه مقید به وثوق باشد.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
دینی سعید:
Sim Hedye 2:
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خلاصه_درس_خارج_اصول_۹۷/۲/۸
#جلسه_۱۰۱
#مقصد_ششم
#فصل_حجیت_ظواهر_الفاظ
#حجیت_قول_لغوی
#دلیل_دوم: اتفاق عقلاء بر مرجعیت قول لغوی است. این دلیل هم برای ما ثابت نیست. زیرا حرمت عمل به ظن دارای آیات و روایات است و باید تخصیص بخورد. آن حدی که دلالت آیات و روایت ناهیه عمل به ظن تخصیص می¬خورد نقل موثق است. باید خبر ثقه ناقل حکمی را موضوعی باشد اما نمی¬توان اتفاق عقلاء را مخصص گرفت زیرا ممکن است عقلاء به قول لغوی عمل کنند مطلقا چه لغوی موثق باشد چه نباشد. و بحث ما بر حجیّت مطلق قول لغوی نیست پس این این دلیل هم کنار می¬رود.
#دلیل_سوم: رجوع به خبره یا رجوع به متخصص است. لغوی در تشخیص معانی متخصص است ( صغری ) و قول لغوی مرجعیّت دارد ( کبری ) پس قول لغوی حجّت است ( نتیجه ) ما در کبری مشکلی نداریم. ما قبول داریم قول خبره و متخصص مرجعیت دارد. لکن در سیره دو چیز لازم است الف: تحقق سیره ب: امضاء سیره. اصل تحقق سیره پذیرفته است زیرا بناء مردم و سیره مردم در امور مختلف رجوع به متخصص است. و اگر روی حرف خبره شک می¬کردند. اعتنا به این شک نمی¬کردند. لکن تعبد به غیر خبره نیست زیرا تعبد در عبودیّت و مولویّت است. عمل به رأی خبره از باب عمل به کارشناس است لذا ممکن بود به نظر کارشناس عمل کند و ممکن بود عمل نکند. لذا تعبد نبود که اگر کارشناس گفت من باید عمل کنم. وضعیت این سیره تا زمان ائمه علیهم السلام ادامه دارد و ائمه علیهم السلام نیز رد نکرده اند. پس ما هم تحقق سیره را قبول داریم و هم امضاء ائمه را قبول درایم. لکن مشکل در صغری است. آیا صغری در تشخیص معنی حقیقی خبره لغوی است ؟ یا اینکه لغوی موارد استعمال لغت را بیان می¬کند ؟ همین اندازه که مردد شدیم نیازمند به اثبات هستیم. زیرا بحث ما بحث اصولی است. اصول به دنبال اثبات و دلیل است. لذا ما باید دلیل اقامه کنیم که لغوی معنی حقیقی را بیان می¬کند. تا بتوانیم به قول لغوی مراجعه کنیم.
#دلیل_چهارم: ( تمسک به دلیل حجیّت قول ثقه در موضوعات ) مثلا در تشخیص مفهوم غنا مشکل داریم. یکی از لغوی های شیعه امامی یا سنی دارای توثیق معنی غنا را مثلا بیان کرد. دلیل حجیّت قول ثقه طبیعة قول لغوی موثق را حجّت می¬کند. زیرا قبلا بحث شد که دلیل حجیّت قول ثقه مخصص ادله حرمت عمل به ظنون است. لکن مربوط به اخبار از احکام بود. دامنه دلیل را توسعه می¬دهیم که شامل اخبار از موضوعات هم بشود. پس قول ثقه هم در احکام و هم در موضوعات حجت است.
در اینجا دو مبنا است:
1. مبنا برای مشهور است. مشهور می¬گویند. قول ثقه در موضوعات حجت نیست در احکام حجت است. لذا قول لغوی هم و لو ثقه باشد حجت نیست.
2. مبنای دوم که مختار ما است. حجیّت قول ثقه در موضوعات است. دلیل ما اطلاق حدیث مسعده بن صدقه است ( و الآشیاء کلها علی هذا حتی تستبین او تقوم به البینه ) کلمه اشیاء مطلق است. عام است. هم شامل احکام و هم شامل موضوعات می¬شود. لذا بر ظهور اصلی خودش باقی است. مگر دو چیز بیاید آن را از اصلش بردارد. یکی علم که فرمود ( تستبین ) و دیگری قیام بینه عدلین.
مشهور فقها و اصولی ها عموم و اطلاق را نمی¬پذیرند زیرا بیّنه یعنی عدلین. فقط در احکام شرعی است و ربطی به موضوعات خارجی ندارد. اما این نظر مانع دارد.مانع این نظر سیره عقلاء است زیرا سیره قطعیه عقلائیه بر حجیّت ثقه در موضوعات است پس مبنای مشهور مخدوش شد. گرچه مستند روایت است اما سیره بر علیه مشهور است.
اما مبنای دوم ( هو المختار ) ما می¬گوییم بیّنه دو اطلاق دارد:
أ. اطلاق همان متعارف شرعی است. پیامبر ص فرمود ( انما اقضی بینکم بالبیّنات و الأیمان ) ایمان یعنی به سوگند. مراد از بینه اینجا متعارف شرعی است.
ب. اطلاق بینه به متعارف لغوی. در متعارف لغوی بینّه یعنی ما یُبیِّنُ الشیء نه شهادت عدلین و این اطلاق در قرآن هم آمده است. ( قد جائتکم بیّنه من ربِّکم ) به این اعتبار اگر ما حدیث را معنی کنیم شامل موضوعات هم می¬شود.و لکن ما از راه این حدیث نمی¬آییم زیرا این حدیث نمی¬خواهد متعارف لغوی را بیان کند اما سیره عقلاء دنبال مبیِّن است. عامّه مردم به دنبال مبیِّن هستند در موضوعات خارجیه به دنبال ما یبیّن الشیء هستند و این سیره هم امضاء شده است. لذا به نظر ما اقتضای سیره بر حجیّت قول لغوی است.زیرا قول لغوی مبیِّن است از باب مبیِّن قبول داریم لکن دو مانع بزرگ داریم.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
دینی سعید:
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خلاصه_درس_خارج_اصول_ ۹۷/۲/۹
#جلسه_۱۰۲
#مقصد_ششم
#فصل_حجیت_ظواهر_الفاظ
#حجیت_قول_لغوی
#موانع_حجیت_قول_لغوی
در جلسه قبل ثابت شد که اگر لغوی ثقه باشد و برای ما وثوق به اوضاع الفاظ بیاورد دلیل حجیّت ثقه که سیره عقلائیه است قول لغوی ثقه را حجت می¬کند. لکن ما دو #مانع داریم:
1. مانع اول این است که لغوی خُبره است اخبار او حدسی است نه حسّی و سیره عقلائیه اخبار حسی را حجّت می¬کند نه حدسی را
#جواب_استاد این است که لغوی دو جور اخبار می¬کند:
الف: اخبار به معنای حقیقی عند اهل اللسان. این حسیّ است. زیرا خود ایشان در میان اهل لسان زندگی می¬کردند. معنی حقیقی لفظ را از اهل لسان شنیده بود و برای ما نقل کرد.
ب: مستند نقل ایشان مواردی از قبیل عدم صحت سلب و صحت تقسیم و اطراد و عدم اطراد است. این اخبار از روی اجتهادات است لذا باید احراز کرد که مستند لغوی حسّی است یا حدسی است؟ اگر از باب نقل عند اهل اللسان باشد حسّی است و اگر با قواعد علم لغت بخواهد اجتهاد کند و به ما خبر دهد حدسی است. لذا اولی را حجّت می¬دانیم نه دومی.
2. مانع دوم: برای یک لفظ گاهی لغوی چند تا معنا را نقل می¬کند. مثلا می¬گوید: رقب به معنی اعراض، دوری کردن، میل کردن و ... می¬آید. آیا این معانی حقیقی هستند و مربوط به اهل لسان هستند؟ یا مربوط به حدس هستند؟ جواب این است که در اینجا باید فقیه #مبانی_لغوی را پیدا کند.
این #مبانی عبارت اند از:
أ. برخی از اهل لغت در نقل معانی تلاش می¬کنند تاریخچه لغت را بیان کنند. مثل ابن منظور در لسان العرب. مثلا می¬گوید: فلاح قبل تاریخ اسلام به معنی کشاورزی بود در زمان اسلام معنای مقدسی گرفت به نام رستگاری و سعادت. ایشان به دنبال بیان معنای حقیقی نیست بلکه به دنبال موارد استعمال است.
ب. برخی ها وقتی می¬خواهند چندین معنی برای یک لغت نقل کنند اول معنی حقیقی و تبادر عند اهل اللسان را نقل می¬کنند و بعد معانی دیگر را نقل میکنند.
ج. برخی از لغویین مبانیشان قابل احراز نیست. در این صورت توقف می¬کنیم
#دلیل_پنجم: قانون انسداد این است که؛
اولا باب علم و علمی بسته باشد. یعنی علم به احکام داریم نه ظن خاص به احکام. ما علم به وجوب نماز جمعه نداریم. خبر خاصی هم نداریم که بفرماید: در عصر غیبت نماز جمعه واجب است.
ثانیاً علم اجمالی به وجود احکام شرعیه داریم لذا نمی¬توانیم برائت جاری کنیم زیرا در این صورت با علم اجمالی مخالفت شده است.
ثالثاً احتیاط مخلّ نظام و عسر و حرج است. نمی¬شود در هر مسأله ای احتیاط کرد.
رابعاً تقلید جایز نیست بلکه به جای تقلید باید تحقیق و تفحُّص کرد لذا ما می¬مانیم با شک و وهم خود. عمل به شک و وهم باطل است اینجا است که ظن مطلق حجت می¬شود مثل قول لغوی یا شهرت. چون اگر به قول لغوی عمل نکنیم اهمال لازم می¬آید.
به نظر استاد نیازی به این دلیل نیست.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خلاصه_درس_خارج_اصول_۹۷/۲/۱۰
#جلسه_۱۰۳
#مقصد_ششم
#فصل_حجیت_ظواهر_الفاظ
#حجیت_قول_لغوی
#موانع_حجیت_قول_لغوی
دلیل پنجم بر حجیّت قول لغوی را توضیح دادیم. شیخ در رسائل این دلیل را رد کرد زیرا موارد استعمال لغات در تشخیص احکام شرعیه بسیار کم است. لذا اگر نسبت به برخی از حکم شرعی شک کنیم و برائت جاری کنیم مشکلی پیش نمی¬آید. یعنی ما بدون تکلیف باقی نمی¬مانیم.
به #نظر_استاد حق با #شیخ است. زیرا مباحث احکام شرعیه:
أ. یا در مفردات است مثلا کلمه قرء به معنی پاکی یا به معنی اغتسال بعد از پاکی است. و لفظ ( صعید ) مطلق وجه الارض است یا تراب است. در اینگونه موارد می¬توانیم به کمک آیات و روایات اشکال خود را برطرف کنیم. مثلا به حائض امر شده است که ( دعی الصلاه ایام اقرائک ) بجای کلمه حیض اقراء به کار رفت. از این واژه برای ایام حیض استفاده کرد.
ب. یا در مواد است: مثل اینکه ماده أمر به چه معنی است؟ آیا به معنی فرمان و دستور است یا معنی دیگری دارد. این راه راهی است که در اوامر و نواهی بحث شده است
ج. هیئات که بر دو قسم است:
1. هیئات مفرده مثلا هیأت افعل دال بر وجوب و هیأت لا تفعل دلالت بر حرمت دارد.
2. هیأت مرکبات مثل جمله اسمیه یا مفهوم شرط. جمله فعلیه یا اضافه. موارد استناد ما به لغات آنقدر زیاد نیست که در احکام شرعیه تأثیر داشته باشد موارد بسیار کم است. از این نظر انسداد در اینجا جاری نیست.
جمع بندی: لغات از دو جهت قابل استناد است:
1. از باب حجیّت خبر ثقه در موضوعات
2. به عنوان اینکه لغوی خبره است. فرق این دو این است که اولی اخبار عن حسٍ است و دومی اخبار عن حدسٍ است. لکن حدسی است که مخالف ندارد.
اما وثاقت؛ به نظر ما هیچ یک از ائمه لغات توثیق ندارند. زیرا ائمه لغت دو دسته هستند یک دسته بصریین هستند و یک دسته کوفیین. اما سلسله بصرییین به محمد بن حسن دریدی عضدی متصل می¬شوند که توثیق ندارد بلکه تا ۹۰ سالگی گرفتار شرب خمر بوده است. اما کوفیین به علی بن حمزه کسائی متصل می¬شوند که شارب خمر بوده لذا توثیق ندارد.
اما یک نفر از اهل لغت توثیق دارد. ایشان خلیل بن احمد از قدمای اهل لغت است. ( قوله حجه فی الادب ) علامه علمای لغات را دو قسم کرده است قسم اول موثقین که در این میان نام خلیل بن احمد را برد و قسم دوم غیر موثقین. ( رجوع شود به خلاصه الرجال ذیل حرف خ )
در رجال ابن داود، خلیل را توثیق کرد و گفت افضل ادیب ها در زمان خودش بوده است. بنابراین ما در حجیّت لغوی نیاز به توثیق داریم و ایشان آن معنایی را بگوید که عند اهل اللسان رایج است.
اما خبره؛ از کجا بفهمیم لغوی اهل خبره است؟ از دو راه یکی از راه علائم حقیقت و مجاز مثل تبادر ، صحت سلب، صحت تقسیم و... یکی هم اصل در استعمال حقیقت است که مبنای سید مرتضی و قاضی تاج الدین در شرح منهاج می¬باشد. لکن قول لغوی دو مشکل دارد:
1. یکی اینکه شأن لغوی بیان موارد استعمال یا معنی حقیقی است لذا باید پیدا کنیم که این خبره لغت معنی حقیقی را می¬گوید یا موارد استعمال را می¬گوید. زیرا استعمال اعم از حقیقت و مجاز است.
2. دوم این است که اگر شک در مراد متلکم کنیم اصلی نداریم که شک خود را برطرف کنیم. مثلا اصاله الحقیقه. مثلا بگوییم اصل در استعمال حقیقت است. چنین اصلی نداریم لذا این دو مشکل را در خبرویت داریم. نهایت امر این است که قول خبره می¬تواند تأیید کند.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خلاصه_درس_خارج_اصول_۹۷/۲/۱۵
#جلسه_۱۰۴
#مقصد_ششم
#فصل_حجیت_ظواهر_الفاظ
#حجیت_قول_لغوی
#اقوال_علمای_اصول
#اقوال_علمای اصول درباره قول لغوی:
1. آخوند: ایشان می گوید کار لغوی فقط بیان موارد استعمال است لذا قول لغوی اعتباری ندارد ضمن اینکه ایشان مراجعه فقیه به لغات را از ضروریات استنباط می داند چون هرکجا احتمال می دهد که حکم شرعی در آن جاست باید فحص کند تا به استنباط برسد ادله وجوب فحص در شبهات حکمیه فقیه را وادار می کند براینکه اگر گوشه ای از لغات احتمال داد که متعلق حکم شرعی است باید فحص کند چون در استنباط فحص تام لازم است.
#اشکال_مبنای_آخوند به نظر استاد روشن است اینکه فرمودند کار لغوی فقط بیان موارد استعمال است درست نیست چون مبانی اهل لغات فرق می کند مثلا قاموس اللغه اول معنای حقیقی را بیان می کند بعد به موارد استعمال می پردازد و نیز تاج العروس چنین است. اما قسمت بعدی که کار فقیه در استنباط مراجعه به لغات است حرف درستی است و ماهم قبول داریم.
2. شیخ : لغات دارای مواد و هیئات اند:
اما مواد جهل ما نسبت به معانی مواد هر لغتی بسیار قلیل است مثلا ماده صعید یا ماده غنا چه معنایی دارد لذا مراجعه به لغات نسبت به مواد به حدی گسترده نیست که ما نسبت به حکم شرعی مشکلی پیدا کنیم . نتیجه این است که علم اجمالی ما منحل شد یعنی علم اجمالی به وجود احکام شرعیه در میان موضوعات لغوی است این علم اجمالی منحل شد وقتی منحل شد هرجا شک کردیم که آیا این حکم شرعی را می توان از لغات به دست آوریم یانه برائت جاری می کنیم .
واما هیئات: می فرماید که هیئات دو قسم اند:
أ. ظاهر در حکم اولی اند مثل افعل که ظاهر در وجوب است و لا تفعل ظاهر در حرمت است .
ب. ظاهر در حکم ثانوی است مثل امربعداز توهم حذر دلالت بر اباحه می کند .
اما قسم اول از راه تبادر به ضمیمه اصاله عدم قرینه معین می شود مثلا از هیات افعل نسبت طلبه و بعثیه و لابدیه تبادر می کنیم و اگر احتمال بدهیم که قرینه ای وجود دارد براینکه این افعل دلالت بر تهدید، تعجیز یا سایر موارد امر می کند اصل عدم قرینه جاری می شود این احتمال می رود.
واما قسم دوم نیازی به تبادر نیست بلکه خودش قرینه عامه است عموما امر بعد از نهی دلالت بر اباحه می کند و نیازی به تبادر نیست .( از باب ضرب القاعده و تاسیس قاعده باشد)
والانصاف: ما در استنباط احکام شرعیه نیازمند به لغات بسیاری هستیم به موارد زیادی از لغات برخورد می کنیم که باید برای فهم هریک از آنها به قول لغوی مراجعه شود درآن جا ما اتفاق قول لغوی را معتبر می دانیم مثلا همه آنها اجماع دارند براینکه ظهور اولی صعید تراب است نه سنگ و فقیه هم بر اساس همین مورد اتفاق اهل لغت فتوا می دهد که مثلا به خاک تیمم کن نه سنگ
#اشکال_استاد بردو مطلب:
1. تبادر به انضمام اصل عدم قرینه : وفیه اگر تبادر کافی است پس اصل عدم قرینه لازم نیست چون خود تبادر علامت حقیقت است از حاقّ لفظ به دست میآید تبادر حاقی انس ذهن به معناست مثلا تا لفظ را بکار می برید ذهن بلا فاصله به سمت همان معنا می رود مثل آب. علاوه برآنکه اصل عدم قرینه ظهور سازی نمی کند آن چه ظاهر را می سازد اصالة الحقیقة است نه اصالة عدم القرینه. و اصالة الحقیقة هم دلیل اعتبار ندارد چون برخی علما اصل در استعمال را حقیت نمی دانند بلکه اعم از حقیقت و مجاز می دانند مثل سید مرتضی.
2. اما مطلب دوم: کثرت لغات با مراجعه به اتفاقات مستفیضه باعث می شود که رجوع به قول لغوی حجت شود این خلاف مبنای شماست چون شما اجماع منقول را در احکام حجت نمی دانید چه رسد به موضوعات. علم لغات از علوم موضوع شناسی است آیا اجماع در شناخت موضوع معتبر است؟ یعنی کاشف از رای معصوم است یا خیر؟ شما در احکام اجماع را کاشف از رای معصوم نمی دانید آن وقت در موضوعات قبول می کنید لذا اتفاق ایشان مشخص نشد چیست؟!!
علاوه بر آن
#اشکال_استاد_احدی: قول لغوی را از باب خبرویت حجت می دانید و در باب خبره نیازی به اتفاق و اجماع نیست بلکه در مساله خبره لازم است که دو چیز احراز شود یکی اینکه ایشان در این فن کار شناس اند یا نه؟ ودیگر عادل اند یا نه؟ وما ثابت کردیم در میان علمای لغات که شهادت عدلین کمتر پیدا می شود چون اکثرا شارب الخمر بودند. والسلام.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫
دینی سعید:
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙️⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
#خلاصه_درس_خارج_اصول_۹۷/۲/۱۶
#جلسه_۱۰۵
#مقصد_ششم
#فصل_حجیت_ظواهر_الفاظ
#حجیت_قول_لغوی
#اقوال_علمای_اصول
#نظر_مرحوم_خویی_امام_خمینی
قول سوم#مرحوم_خوئی : ایشان قول لغوی را معتبر نمی داند و حتی نسبت به خبرویتش هم مناقشه کرده ولی در پایان تصریح کرده که قول لغوی در صورت تعدد و عدالت اعتبار دارد یعنی چند تا لغوی عادل بر روی موضوعی از موضوعات شرعیه نظر بدهند قابل اعتبار است.در تنقیح بحث فقه در ج 4 پیرامون حد مسح پا درباره کعب می نویسدکه قول لغوی عین عامه و خاصه اختلاف است اهل لغت دو دسته اند:دسته ای کعب را دو تا استخوان محیط به پا می دانند و برخی دیگر کعب را پشت پا (ظهر) می دانند و قائل به تعارض و تساقط اند و بعد از تساقط باید مراجعه به روایات شود تا حد مسح پا معین شود.
ما سه اشکال داریم:
1. ایشان تعدد و عدالت را منحصر به باب قضاوت می داند قاضی درحکم، باید نظر بینه را ملاحظه کند یعنی نظر دو شاهد عادل در غیر زنا و لواط و چهار شاهد عادل در زنا و لواط را توجه کند اما در غیر باب قضا سیره قطعیه عقلائیه بر کفایت وثوق و عدم وجود رادع است همین اندازه که نظر شخصی برای ما وثوق بیاورد کافی است در صورتی که این نظر را شارع ردع نکرده باشد پس تعدد و عدالت را در غیر باب تضاد لازم نمی داند لذا کلام ایشان در باب لغات که قائل به تعدد و عدالت شد مخالف با مبنای ایشان می باشد .
2. اینکه فرمودید قول لغوی در صورت عدالت و تعدد معتبر است چه اثری دارد؟ با وجود اینکه خود شما لغوی را خبره نمی دانی و می گوئید که لغوی اشاره به موارد استعمال دارد معانی حقائق را بیان نمی کند بر طبق این مبنا قوللغوی اثری ندارد یعنی نمی شود به قول لغوی تعبد کرد یک حکم شرعی را استنباط کرد به لحاظ اینکه او را خبره نمی دانید در حالی که در مساله کعب به قول لغوی متمسک شدید و نیز در جاهای دیگر فقه نیز از اهل لغت کمک گرفتید.
3. آیا لغوی خبره در معناست یا خبره در استعمال؟ اگر خبره در معنا باشد در فقه اثر دارد قاعده تعارض و تساقط را جاری کنیم اما اگر لغوی موارد استعمال را بیان می کند در فقه اثری ندارد لذا چرا قاعده تعارض و تساقط را در کتاب فقه خود مثل تنقیح جاری کردید؟ شما که قائل به موارد استعمال هستید نباید قاعده تعارض و تساقط را بیان کنید.
قول چهارم #امام_خمینی: قول لغوی حجت نیست چون مورد امضای شارع نیست این روش(یعنی مراجعه به قول لغوی ) ازمستحدثات است و در زمان ائمه نبود بعد میگوید نعم اگر به قول لغوی مراجعه شود و برای شخص اطمینان به ظهور الفاظ ایجاد شود، اعتماد بر آن صحیح است کما هو تحصیل فی اغلب الموارد در اغلب موارد به دست آوردیم که قول لغوی به ما وثوق و اطمینان داده. بعد میگوید لکنه غیر حجیة قول الغوی بالمعنی المتقدم . تنقیح الاصول ج 3 ص 133. #اشکال: مراجعه به قول لغوی را طریقه حادثه دانستید و فرمودید که در زمان ائمه ع نبوده است ،بسیار بعید است چون در ان زمان نامه ها رد و بدل می شد و ارتباطات تجاری بود وقف نامه ها بود نیازمند به مراجعه به اهل لسان بود
مرحوم طبرسی در مجمع البیان ج 1 ص 13 حدیثی را از پیامبر نقل می کند که القرآن ذلول ذو وجوه فاحملوه علی احسن الوجوه. ذلول یعنی رام از بس که رام است چند تفسیر دارد بعد فرمود قرآن را بر احسن احتمالات حمل کنید ابن عباس چهار نقل بیان کرده:
1. مربوط به عموم مردم
2. مربوط به علما و دانشمندان
3. مربوط به عرب است
4. مربوط به خود خداست . اما آن وجهی که شاهد ماست این است که واما الذی تعرفه العرب بلسانها فهو حقائق الغه و موضوع کلامهم اما آن الفاظی که مربوط به زبان عربی است این است که عرب حقیقت های لغت را بیان می کند و موضوع سخنانش قرار می دهد.
#نتیجه: بسیاری از لغوی ها اول معنای حقیقی را نقل می کنند و بعد معانی دیگر را ذکر می کند. ما وثوق و اطمینان را قبول داریم اما تعدد و عدالت را آنگونه که مرحوم خوئی گفت قبول نداریم. والسلام .
🌷🍃
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵