❇️ گرداب سکندر یعنی #ما_میتوانیم ...
⚡️ گواهینامه گرفته بودم ولی دست و دلم به رانندگی نمی رفت، می ترسیدم ماشین رو به جایی بزنم و اتفاقی بیافتد.
یک روز #کتاب_گرداب_سکندر رو از کتابخونه گرفتم و خوندم. با خودم گفتم چه طور این پسر(عبدل) با اون شرایطش بتونه، من نتونم?
بعد خوندن کتاب #ترس رو گذاشتم کنار و رانندگی رو شروع کردم. کتاب گرداب سکندر برایم ما میتوانیم را معنا کرد. این پسر(عبدل) به من #درس_زندگی داد.
⚡️یک دانش آموزی داشتم مشکل خانوادگی داشت و توی زندگی زیاد سختی کشیده بود، نزدیک بود به انحراف کشیده بشه، همین کتاب رو بهش دادم بخونه. تاثیر زیادی روی اون گذاشت و الان الحمد لله کسب و کار خوبی راه انداخته و آدم موفقی هست.
🔺 #تجربه خانم بیات #معلم عضو کتابخانه🔻
پ.ن:
📖 کتاب گرداب سکندر ماجرای عبدل را روایت می کند که نابینا می شود ولی #ناامید نمی شود. با پشتکار و تلاش از موانع پیش رویش عبور می کند. روی پای خودش می ایستد و کسب و کار دانش بنیانی راه اندازی میکند.
گرداب سکندر را #محمدرضا_سرشار نوشته و انتشارات #سوره_مهر آن را چاپ کرده است.
📚 #کتابخانه_مردمی_امیرحسین_فردی
#شعبه_طبرسی_شمالی
🆔 @ostadfardilib
✅ #معرفی_کتاب
📙 #شهریکهمردمآنبازانوراهمیرفتند
💢 راه نجات از دست ظالمانی که خودشان کوچکند و میخواهند دیگران هم کوچک بمانند و بزرگ نشوند چیست؟ ظلم و ظالم چه زمانی نابود میشود؟
♨️کتاب «شهری که مردم آن با زانو راه میرفتند» در قالب داستانی روان و جذاب نشان میدهد که چگونه حتی اگر یک نفر هم زیر بار ستم نرود میتواند الگویی باشد برای مردمی که استثمار شدهاند و چطور #قیام_همگانی میتواند شیشه عمر ظالمان را بشکند...
🔺کتاب، داستان جهانگردی است که در میان سفرهایش، به شهری میرسد که مردم آن با زانو راه میروند چون در این شهر جادوگری حکومت میکند که قدش کوتاه است و پای افرادی که قد بلند باشند و با زانو راه نروند را قطع میکند...
🔺در خلال این داستان به خوبی مفهوم #انقلاب و شیوه #مبارزه_با_ظلم به نوجوان منتقل میشود.
✍کتاب را #محمدرضا_سرشار نوشته و انتشارات #سوره_مهر منتشر کرده است.
🔸instagram.com/ostadfardilib
🔸ble.ir/ostadfardilib
🔸sapp.ir/ostadfardilib
🆔 @ostadfardilib