eitaa logo
کتابخانه مردمی استاد فردی 🇮🇷
856 دنبال‌کننده
640 عکس
93 ویدیو
6 فایل
🍃 کتابخانه مردمی امیرحسین فردی مردم، کتاب، پیشرفت 🍃 📙مشهد، طبرسی شمالی ۱ / ۰۵۱۳۲۱۴۷۴۴۸ 📘ساعت کاری: ۱۳ - ۱۰ / ۱۹.۳۰ - ۱۶ (همه روزه، به جز روزهای تعطیل رسمی تقویم) 📙ارتباط با ادمین: @ostadfardilib_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ گرداب سکندر یعنی ... ⚡️ گواهینامه گرفته بودم ولی دست و دلم به رانندگی نمی رفت، می ترسیدم ماشین رو به جایی بزنم و اتفاقی بیافتد. یک روز رو از کتابخونه گرفتم و خوندم. با خودم گفتم چه طور این پسر(عبدل) با اون شرایطش بتونه، من نتونم? بعد خوندن کتاب رو گذاشتم کنار و رانندگی رو شروع کردم. کتاب گرداب سکندر برایم ما میتوانیم را معنا کرد. این پسر(عبدل) به من داد. ⚡️یک دانش آموزی داشتم مشکل خانوادگی داشت و توی زندگی زیاد سختی کشیده بود، نزدیک بود به انحراف کشیده بشه، همین کتاب رو بهش دادم بخونه. تاثیر زیادی روی اون گذاشت و الان الحمد لله کسب و کار خوبی راه انداخته و آدم موفقی هست. 🔺 خانم بیات عضو کتابخانه🔻 پ.ن: 📖 کتاب گرداب سکندر ماجرای عبدل را روایت می کند که نابینا می شود ولی نمی شود. با پشتکار و تلاش از موانع پیش رویش عبور می کند. روی پای خودش می ایستد و کسب و کار دانش بنیانی راه اندازی میکند. گرداب سکندر را نوشته و انتشارات آن را چاپ کرده است. 📚 🆔 @ostadfardilib
📚 🔻معتمد گفت: «امروز، بزرگترین دشمن ما، طعمه شیرها🐅 خواهد شد.» و از مهمانان دعوت کرد که به تماشای بازی شیرها بنشینند. یکی از بزرگان با تعجب پرسید: «چه کسی طعمه شیرها خواهد شد؟» معتمد، چشم غره ای به او رفت و گفت: «مگر نمیدانی بزرگترین ما کیست؟» مرد، هاج و واج نگاه کرد و گفت: «؟ » معتمد قهقهه سر داد و او را دعوت به تماشا کرد. اما ناگهان اتفاق عجیبی افتاد. همه بهت زده و ساکت نگاه کردند. صدای سوت معتمد قطع شد و نحریر نردبان را به سر خودش کوبید. شیرهای گرسنه و وحشی🐅 ناگهان ایستادند، نگاهی به امام کردند. آرام به او نزدیک شدند، سر به زیر انداخته، دور او می چرخیدند، خودشان را به لباس امام می مالیدند و او را بو می کردند. یکی از آنها هم روی دو پا ایستاده و دمش را برای امام تکان داد... ( قسمتی از ص ۹ و ۲۱ کتاب) 📚در حلقه ی شیرها جلد اول مجموعه و در مورد علیه السلام است. ✍ کتاب را زهرا زواریان نوشته و انتشارات چاپ کرده است. 📚 🔸instagram.com/ostadfardilib 🔸ble.ir/ostadfardilib 🔸sapp.ir/ostadfardilib 🆔 @ostadfardilib
📙 💢 راه نجات از دست ظالمانی که خودشان کوچکند و میخواهند دیگران هم کوچک بمانند و بزرگ نشوند چیست؟ ظلم و ظالم چه زمانی نابود میشود؟ ♨️کتاب «شهری که مردم آن با زانو راه میرفتند» در قالب داستانی روان و جذاب نشان میدهد که چگونه حتی اگر یک نفر هم زیر بار ستم نرود می‌تواند الگویی باشد برای مردمی که استثمار شده‌اند و چطور میتواند شیشه عمر ظالمان را بشکند... 🔺کتاب، داستان جهانگردی است که در میان سفرهایش، به شهری میرسد که مردم آن با زانو راه می‌روند چون در این شهر جادوگری حکومت می‌کند که قدش کوتاه است و پای افرادی که قد بلند باشند و با زانو راه نروند را قطع میکند... 🔺در خلال این داستان به خوبی مفهوم و شیوه به نوجوان منتقل میشود. ✍کتاب را نوشته و انتشارات منتشر کرده است. 🔸instagram.com/ostadfardilib 🔸ble.ir/ostadfardilib 🔸sapp.ir/ostadfardilib 🆔 @ostadfardilib
🔸️ وقتی وارد دکان حاج بایرام شد،سلام داد و گفت: -حاجی گوشت دارید؟ 🔹️ گفت: -چه گوشتی جانم؟ 🔸️شکور پا به پا شد و گفت: برای می خواهم. 🔹️حاجی پرسید: برای قرقی؟ 🔸️جواب داد: آره حاجی! آخر یک قرقی گرفته ام می خواهم صبحانه به او گوشت خام بدهم … 🔹️بعد از مدتی حاج بایرام با یک مشت گوشت که لای کاغذی پیچیده شده بود پیش او برگشت. 🔸️گفت: همین طور ببر بده حیوان بخورد.بگو یادش باشد مهمان حاج بایرام است. 〰️〰️〰️ 📌معرفی کتاب "آشیانه درمه" 👤نویسنده: 🔻شکور نوجوان سیزده ساله ی داستان است👨 که به همراه خانواده اش به روستا آمده اند 🔻یک روز که شکور مشغول گشت و گذار در روستاست متوجه صدای تیری میشود..😮 و به دنبال آن جمشید؛پسرارباب ده را در حال تیراندازی به سمت لانه قرقی ها میبیند. با تیر اندازی مادر قرقی ها را کشته بود😲😥 🔻شکور تصمیم میگیرد تا برای مراقبت از جوجه قرقی ها آنها را به خانه ببرد نام یکی از آنها را 🐤 میگذارد.. 🔻او با وجود همه ی تلاش هاش در مراقبت از مونس، به نتیجه ای نمی‌رسد و تصمیم میگیرد تا او را به لانه اش در باغ مشهدی محبوب برگرداند او شبی مه آلودبه همراه مادرش راهی باغ میشود.. ناشر: @ostadfardilib
📚 و 🐜 برای اینکه نگاهمون به دنیا واقعی تر کنیم، یا باید سفر کنیم یا باید فیلم ها و کتاب هایی که درباره اون کشورها ساخته یا نوشته شده رو ببینیم و بخونیم. اگه کتاب "چال مورچه" رو بخونید انگار یک سفر کوتاه به دورافتاده ترین نقطه داشتید... 🙂 🇿🇦 آفریقای جنوبی کشور جالب و پر ماجراست. سیاه پوست ها اکثریت مردم هستند اما از وقتی پای به آفریقا باز شد همیشه مورد تحقیر و اذیت بودن و حتی حق رای دادن توی کشور خودشون رو نداشتن! 😔 🔲 این کتاب داستان دو کودک سیاه و سفیده که در دوران کودکی با هم دوستند اما وقتی بزرگ میشن معنای و طبقه پایین رو می فهمن و... ✍ نویسنده کتاب خانم "لسینگ" سی و سه سال از عمرش توی آفریقا و کنار سیاه پوستها زندگی کرده به همین خاطر تونسته توصیفات جزئی از محیط و زندگی در آفریقا رو به تصویر بکشونه... 📙 کتاب «چال مورچه»، اثر برنده انگلیسی جایزه نوبل ادبیات سال ۲۰۰۷ میلادی توی ۱۰۰ صفحه نوشته شده و توسط انتشارات چاپ شده است. 👥 گروه سنی: ۱۳+ سال 🆔 @ostadfardilib
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۴میلیون پول از پارسال نگه داشته بودیم تا اینکه روز اول نمایشگاه کتاب رفتیم تهران و طبق لیست قبلی ۱۲۰ تا خریدیم! فیلم کتاب ها رو بالا ببینید👆 ⭕️ شاید سوال کنید با اين گرونی کتاب چطوری با ۴ میلیون، ۱۲۰ تا کتاب خریدین⁉️ 🛒 قبل از خرید، مدیر غرفه رو پیدا می کردیم و درباره کتابخانه در بلوار دوم طبرسی و علاقه بچه ها به کتاب خوانی براشون توضیح می دادیم. مثلا وقتی به مدیر فروشگاه انتشارات گفتم بچه ها برای امانت کتاب توی نوبت هستند همیشه، با ذوق و شوق فراوان گفت هر تعداد کتاب بردارید ۳۰ درصد تخفیف میدیم 😁 راستی تا یادم نرفته از همین انتشارات افق دو جلد کتاب تازه از نویسنده دروازه مردگان خریدیم. 📚 خلاصه با همین روش از انتشارات ، ، ، و هم تخفیف گرفتیم 👏 کمترین میزان تخفیف از انتشارات با ۲۰درصد گرفتیم که اون رو هم با خرید کتاب های چاپ قدیم ارزان جبران کردیم، یعنی همه مردم می آمدن محتوای کتاب نگاه می کردن ولی ما که از قبل محتوای کتاب ها رو می شناختیم اول پشت جلد نگاه می کردیم که قیمتش دستمون بیاد😂 خانم فروشنده هم که برای معرفی کتاب همراه ما کنار ققسه ها حرکت می کرد، وقتی قصه کتابخانه را شنید به جای معرفی محتوای کتاب ها، تند تند پشت جلدها رو نگاه می کرد تا کتاب های ارزون و چاپ قدیم رو پیدا کنه و به ما بده...😊 ┏━━ • 📚 • ━━┓ @ostadfardilib ┗━━ • 📚 • ━━┛