fehrest - madadi.rar
3.6M
💢بررسي طریقۀ فهرستی
💠 تقریرات درس خارج فقه، در خلال بحث اراضی خراجیه مکاسب محرمه، از جلسه 28 ، تاریخ: 28/7/1396 الی جلسه 35، تاریخ 10/8/1396
🏠@ostadmadadi
💢نظام قانونی فقه و اصول [14]
💠 احتمال ورود برخی از قوانین روم باستان به روایات
برخی از قواعدی که امروزه در فقه کاربرد دارد ریشه در قوانین جوامع گذشته دارد، بهعنوانمثال روایت «مَن حازَ مَلِکَ» را مرحوم آقای خوئی ره قبول نمیکند1️⃣ و برخی آن را بهعنوان قانون روم باستان نقل کردهاند. تعبیر «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه» در قرن چهارم، رسائل اخوان الصفا2️⃣ آن را به رسولالله (ص) نسبت میدهد،3️⃣ اما [شبیه] این جمله از حکمای یونان نقل شده است. «النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَی أَمْوَالِهِم» که بعدها توسط علامه حلی ره و ابن ابی جمهور احسائی (ره) به ائمه (ع) نسبت داده شده است4️⃣ احتمالاً جزو قوانین رم باستان بوده است.5️⃣ «إِقْرَارُ الْعقلاء عَلَی أَنْفُسِهِمْ جَائِزٌ» کم کم تبدیل به روایت میشود. «إِنَّ النَّاسَ فِی سَعَةٍ مَا لَمْ یعْلَمُون» 6️⃣ نیز همینطور. مواردی که «الناس» دارد و نه مسلمون یا مومنون احتمال دارد که در کتابهای حکما و دیگران، ریشههای قانونی داشته بعد به دنیای اسلام رسیده است، الا مواردی که سند روشنی داشته باشد.
1️⃣«اشتهر بين الفقهاء مرسلا أن (من حاز ملک). و قد روی عن النبي (ص) من طرق العامة و من طرق الخاصة أن (من سبق إلی ما لم يسبقه اليه مسلم فهو أحق به) و لکنه ضعيف السند، و غير منجبر بشيء.» مصباح الفقاهة، ج2، ص: 6
2️⃣ . «اخوان الصفا گروهی از اسماعیلیها بودند که سعی کردند علم را وارد دنیای اسلام کنند و در قرن دوم و سوم، عدهای از آثار علمی و دانشمندان را به خودشان نسبت میدهند مثل جابربن حیان. آنها در مباحث علمی زیاد کار کردند. در دنیای اسلام در مقابل بغدادیها هستند که اشعری بودند. به اعتقاد من اصل وجود شخصی به نام جابربن حیان روشن نیست بلکه اسم رمزی است که کتبی را به ایشان نسبت دهند و از این طریق به ائمه: متصل شوند. مجموعهای از امور عجیب و رازآلود را به او نسبت میدهند.»
3️⃣ . رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، ج2، ص: 357، ج3، ص: 375، ج4، ص: 193.
4️⃣ . نهج الحق و کشف الصدق، ص: 494 و 504 و 572، عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج1، ص: 222
5️⃣ . « «النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَی أَمْوَالِهِم» یعنی انسان بر مالش مسلط است و هر کار بخواهد میکند و هر عقدی را بخواهد انجام میدهد! ظاهر کلام سید یزدی; همین است. این شبیه تفکر نظام سرمایه داری در دنیای غرب است و رکن نظام سرمایه داری همین است که هر عقدی و هر قراردادی را میتوانی انجام بدهی، این مبنای عقود رضائی است. اما مرحوم آقای خوئی (ره) میفرمایند: «النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَی أَمْوَالِهِم» یعنی شما مسلطید مالتان را به هر نحوی که شارع عقد قرار داده است انجام بدهید، عقد بیع، عقد اجاره و... یعنی محدود به عقود شکلی است، البته با قطع نظر از سند که آقای خوئی; قبول نکردند. این روایت چون سند ندارد، احتیاجی به این بحثها هم ندارد. این کلام را از قرن دوم به یکی از علمای اهل سنت نسبت دادند. ارزش علمی ندارد. در روایات ما علامه; در جایی آورده است: «لقوله» که ظاهراً بعداً یک «ص» اضافه کردند و روایت شده است! سپس از قرن دهم در کتاب عوالی اللئالی به عنوان روایت آمده است. بعد هم آقایان گفتند: نبوی است و عمل مشهور است و جبران شده و... ! صغرا و کبرایش هردو مشکل دارد!»
6️⃣ . عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج1، ص: 424
🏠@ostadmadadi
💢دیدار و جلسه علمی حجت الاسلام عشائری با استاد مددی
(گزارشی از حجت الاسلام عشائری از تحقیق خود پیرامون سیرتاریخی برخی احکام و فرمایشات استاد مددی پیرامون موضوعات متعدد با محوریت سیرتاریخی احادیث/5 اردیبهشت 1401)
چکیده تحقیق حجت الاسلام عشائری :
آیات قرآن و روایات نبوی (سنت پیامبر ص) در مساله حجاب عمومیت دارند و حجاب را برای اماء و حرائر یکسان بیان کرده اند.
تا زمان خلیفه دوم نیز هیچ مستندی که نشان بدهد کنیزان در حجاب ناظری یا ستر صلاتی مستثنی هستند، وجود ندارد.
اولین جرقه های مستثنا شدن کنیزان، در زمان خلیفه دوم آشکار شده است.
در فقه اهل سنت مستثنا بودن کنیزان، به سنت پیامبر یا آیه قرآن مستند نشده است.
ادعا این است که خلیفه دوم در زمانی که در حال ایجاد فاصله طبقاتی بین مسلمانان بود، برای متمایز کردن اماء از حرائر، دستور کشف حجاب آنان را داد و این مساله در فقه فریقین ماندگار شد.
🏠@ostadmadadi
11.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 اصول فقه
💠 بحثی پیرامون کیفیت بازگشت تزاحم به تعارض- محورهای هفت گانه حکم و...
📚 درس خارج اصول استاد مددی، ۱۴۰۰,۷,۲۱
🏠@ostadmadadi
💢 غلو (2)
غلو به معناى انحراف فکرى کلّى است که مظهر بزرگ آن، ابوالخطّاب است که مى گفت: امام صادق عليه السلام خداست و من هم پيغمبرم. يک غلو ديگرى هم بوده که ترک واجبات و انجام محرّمات بوده است. اين غلو را سعى کردند به مفضّل هم نسبت بدهند. در کتاب رجال الکشّى آمده: با مفضّل رفتيم به سوى کربلا. قبل از اذان صبح، رفتم تا براى نماز، آماده شوم. به او گفتم: بيا برويم نماز بخوانيم. گفت: من در خانه خوانده ام.
لکن شأن مفضّل، اجلّ است. اين دروغ محض است! يک رساله اى موجود است که مفضّل به امام صادق عليه السلام نوشته که هم در «مختصر البصائر» آمده و هم در «بصائر الدرجات» صفّار و در آخر کتاب، سه ـ چهار صفحه جواب امام آمده است. امام مى گويد: «اين راعمداً اهل جماعت درآوردند که بگويند مفضّل، نمازخوان نبود. اين دروغ است».
آنها آمدند و به مفضّل، اين گونه نسبت ها را دادند، همانطور که معتقديم رابطه اى مخفى بين غلو و اسماعيليه وجود داشته که اين زاويه هم تا حالا بررسى نشده است. من اجمالاً نظرم اين است که درباره خط غلو، بيشتر بررسى شود؛ چون کلينى در اين خط نقش دارد، چه غلو عقايدى و چه غلو عملى؛ يعنى ترک نماز و روزه و چه در لوازم، مثل شعوبيگرى، و تندروى هاى اجتماعى. مثلاً معلى بن خنيس، جزء غلوّ سياسى است. مفضّل بن عمر هم همچنين؛ يعنى هيچ کدام در خط غلوّ انحرافى نيستند.
📚مصاحبه در بزرگداشت مرحوم کلینی ره
🏠@ostadmadadi
4_5902050651214450427.mp3
2.38M
🔰استاد سید احمد #مددی
🔸دو نقل از احتضار آیات قمی و آقا ضیا عراقی
🆔@masire_feghahat
💢رجال
💠 أحمد بن محمد بن داود القمي
در ترجمه او به کتاب قاموس مراجعه شود، بهتر از آقای خویی گفته است. آقای تستری فرمودند احتمالا «محمد» زیادی است و «احمد بن داود» صحیح است. تنها موردی که به این عنوان داریم یک روایت است و یکی رجال شیخ است. نجاشی هم «احمد بن داود» آورده و آقای خویی هم اشاره نکرده است که ممکن است همان باشد. صحیح همان «احمد بن داود» است. از مشایخ قم و شخصیت بزرگواری است از اصحاب مرحوم صدوق پدر (علی بن حسین) است.
في نوادره: در کتب اربعه تنها موردی است که اسم کتابش برده شده است.
رجالالطوسي ص : 413
5984 - 65 - أحمد بن محمد بن داود
يكنى أبا الحسين يروي عن أبيه محمد بن أحمد بن داود القمي أخبرنا عنهما الحسين بن عبيد الله.
يروي عن أبيه: ظاهراً اشتباه شده، باید باشد: «یروی عنه ابنه». چون محمد بن أحمد بن داود از اجلا است کتاب مزار داشته است. [و این أحمد بن داود، پدر اوست.] بنابراین «یروی عنه ابنه» صحیح است یعنی محمد بن احمد از او نقل می کند.
الحسين بن عبيد الله: ابن غضائری پدر است. عنهما هم غلط است.
بعدی را آقای خویی از کتاب تهذیب آورده است، احتیاط کرده جداگانه اورده است:
معجم رجالالحديث ج : 2 ص : 272
861 - أحمد بن محمد بن رباح:
روى: عن محمد بن يزيد بن المتوكل، و روى عنه: حميد بن زياد.
التهذيب: الجزء 6، باب فضل زيارته [ أبو عبد الله الحسين بن علي] ع، الحديث 106.
صحیح، اتحاد ایندو است، که همان احمد بن محمد بن داود قمی است.
در کتاب شیخ طوسی کم دیده ایم که اسم مصدر را بنویسد.
مرحوم نجاشی در احمد بن داود نوشته له کتاب ولی طریق را ذکر نکرده است.
رجال النجاشي ص : 95
235 - أحمد بن داود بن علي القمي
أخو شيخنا الفقيه القمي كان ثقة ثقة كثير الحديث صحب أبا الحسن علي بن الحسين بن بابويه و له كتاب نوادر.
خیلی عجیب است، نشان می دهد که طریق به ایشان نداشته است.
اما طریق شیخ، ابن غضائری است:
فهرست الطوسي ص : 70
87 - أحمد بن داود بن علي
أبو الحسين القمي كان ثقة كثير الحديث و صحب علي بن الحسين بن بابويه. و له كتاب النوادر كثير الفوائد. أخبرنا به الحسين بن عبيد الله عن أبي الحسن محمد بن أحمد بن داود عن أبيه.
درحالیکه نجاشی با ابن غضائری خیلی نزدیک تر است. شیخ ابن غضائری را حدود سه سال درک کرده است ولی نجاشی از بچگی منزل آنها می رفته و با پسرش حسین رفیق و هم درس بوده است. نمی فهمیم که چرا از طریق ابن غضائری نقل نمی کند؟ عبارت را غلط می دیده یا...
أحمد بن محمد بن داود
تحلیل ما این است:
در اجازات اصحاب «احمد بن داود» بوده از طریق ابن غضائری پدر که شیخ هم در فهرست آورده ولی به احتمال قوی خود کتاب «نوادر» هم در بغداد بوده همچنانکه کتاب «مزار» هم موجود بوده است. به احتمال قوی روی کتاب «نوادر» اسم مولف اینگونه بوده: أحمد بن محمد بن داود، که در تهذیب یک مورد از این کتاب آمده است. شیخ طوسی ظاهرا احتیاط کرده همان اسمی که روی کتاب بوده را ذکر کرده است. درحالیکه اجازه ای که از ابن غضائری داشته «احمد بن داود» بوده است.
در حقیقت شیخ دو واقعیت را می خواسته حکایت کند؛ یکی اجازه عام ابن غضائری که «احمد بن داود» بوده و دیگری خصوص این کتابی که موجود بوده است و پشت آن آمده: أحمد بن محمد بن داود.
سرّ اینکه مرحوم نجاشی طریق خود را ننوشته این بوده که اجازه با اسم روی کتاب متفاوت بوده است. اجازه به صورت عام بوده است مثلاً به دویست تا کتاب است.
بنابراین این تفاوت، خطا و اشتباه شیخ نیست بلکه یکی از کارهای مهم او این است که تصحیح نمی کند و این نشان از دقت شیخ طوسی است. این ما هستیم که می گوییم در أحمد بن محمد بن داود، «محمد» زیادی است. شیخ نمی خواسته اجتهاد کند.
بنابراین ظاهراً اینگونه بوده که در اجازه عام: احمد بن داوود و در روی کتاب: أحمد بن محمد بن داود بوده است، لذا در رجال به اسم احمد بن داود و در فهرست به نام أحمد بن محمد بن داود آورده است. در کل تهذیب و استبصار هم همین یک مورد را ذکر کرده است و بیست مورد هم از مزار - که متعلق به پسرش است- آورده است. نجاشی هم تحیر پیدا کرده است، لذا احتیاط کرده و نیاورده است. اگر این ظن ما درست باشد این نهایت دقت شیخ است.
از مجموعه شواهد بدست می آید که آنچه در اجازات بوده درست است یعنی «احمد بن داوود»، هرچند احتمال هردو هست.
#أحمد_بن_محمد_بن_داود
🔸فهرست اسامی
📚http://www.ostadmadadi.ir/persian/book/11527/8710/
🏠@ostadmadadi
💢نظام قانونی فقه و اصول [15]
💠 «قانون» در مکه و مدینه
حاکمیت فضای «عبد و مولا» در زمان پیامبر اکرم ص در مکه و مدینه
این مطلب انکارناپذیر است که در جامعة زمان رسولالله ص در مکه و مدینه، رابطه «عبد و مولا» حاکم بوده است. مراد از جامعة «عبد و مولا»، تصوری نیست که در کتابهای مارکسیستها هست که مثلاً جامعه از مرحلة اشتراکی اولی و کمون اولیه به جامعة بردهداری و از آنجا به فؤدال برمیگردد.
اختلاف فرهنگها در عصر نزول، مشکل ارائه تفسیر قانونی
پیش از اسلام عرفها و فرهنگهای مختلفی بود؛ عدهای از عربها در یمن، عدهای در شام، عدهای نزدیک ایران و عدهای در صحرای نجد بودند که افقهای فکری آنها خیلی متفاوت بود و این مشکل کار است. یک مشکل اساسی در مکه این است که اصولاً عرف قانونی رایج نبوده است. در ایران - که شامل عراق فعلی میشود- هم اجمالاً «روح قانونی» بود ولی شواهد قطعی تاریخی نشان میدهد که مکه و مدینه ارتباطی با ایران نداشتند. به طور کلی جزیرة العرب قانون نداشت و اساساً مفهوم قانون برای آنها بی معنا بود. در میان عربها قانون یعنی مولا؛ مولا هرچه می گفت، قانون می شد.
قوانین پیامبر اکرم ص در مدینه
در مدینه عرف قانونی دینی رایج بوده چون یهودی بودند و شریعت را تدوین کردند خصوصاً در عرف یهود اضافه بر آیات تورات در آن زمان کتاب مشنا یا میشنا کاملاً به لفظ فارسی جا افتاده بود. 1️⃣ نقل شده است که پیامبر ص پس از تشریففرمایی به مدینه برای اولین بار بین خودشان و یهود قانونی نوشتند. این قانون 52 بند قانونی است که هم کلیات را دارد و هم جزئیات. قانون حمورابی حدود 3700 بند قانونی است که بیشتر قوانین جزئی است، مثلاً اگر کسی یک گاوی بخرد و آن را بزرگ کند و بعد گاو را بفروشد و... ؛ حالت قانونی که الآن متعارف است را ندارد. اما آنچه از پیامبر ص نقل شده حالت قانونی دارد، ولی همة تعابیرش تعابیر قانون اساسی نیست و بعضی تعابیر جزئی هم در آن هست.
1️⃣ کتاب میشنا در سال 217 میلادی کامل شد یعنی حدود چهارصد سال قبل از پیامبر اکرم ص. شش کتاب است که کاملاً متن قانونی است. متن قانونی دینی است، نه مثل قانونهای بشری، بلکه مثل توضیح المسائل های ما است. «میشنا» به معنای تکرار است، یعنی همان مثنی است، چون المثنی احکام تورات را جمع و دسته بندی کرده است، مانند کتاب شرائع که روایات را جمع کرده و به صورت فتوا در آورده است.
🏠@ostadmadadi
الفقه الفهرستی.pdf
3.98M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
🖋 این اثر از جناب استاد خدامیان آرانی از شاگردان جناب استاد آیة الله سید احمد مددی، نگاهی خاص به مباحث فهرستی است که قابل استفاده بزرگورانی است که تمایل دارند با نگاهی خاص از مباحث فهرستی و تأثیر آن در فقه آشنا شوند.
🏠@ostadmadadi
ارزیابی تاریخی کلامی متهمان به غلو.pdf
623K
💢 غلو (3)
💠 تحليل و ارزيابي تبيين هاي تاريخي-کلامي ناظر به متهمان به غلو
✏️ محمد غفوری نژاد
🏠@ostadmadadi