eitaa logo
استاد مددی
3.2هزار دنبال‌کننده
64 عکس
92 ویدیو
67 فایل
نشر نکات علمی آیت الله سید احمد مددی (زیدعزه) در موضوعات فقه و اصول، تاریخ، کتابشناسی، رجال و... این کانال ارتباط رسمی با بیت معظم له نداشته و توسط یکی از شاگردان ایجاد شده است. ارتباط با مدیر کانال: @yahyaab
مشاهده در ایتا
دانلود
💢نظام قانونی فقه و اصول [21] 💠 تدوین زبان عربی سیر تغییر و تحولات زبان عربی نیاز به تحقیق و بررسی دارد؛ خاستگاه ‏عرب در یمن بود و مراحل مختلفی را طی کرده است. درحال حاضر مقداری ‏روی لغت ثمود و تأثیر آن در لغت عرب کار شده است؛ قوم ثمود از سال پانصد قبل از میلاد تا سیصد میلادی - حدود هشتصد سال - وجود داشتند. ‏آنها دارای تمدن عظیمی بودند که حدود دویست سال قبل از آمدن اسلام ‏منقرض شدند. ثمود چون در حجاز بودند، ‏ خیلی از الفاظ آن با الفاظی که در ‏قرآن در مکه آمده تشابه دارد. ‏ تدوین لغت عربی به برکت اسلام تدوین لغت عربی از برکات اسلام است، ما از قبل از اسلام متن عربی ‏نداریم. در عرب حتی یک کتابت قبل از اسلام نداریم و هرچه هست برای بعد ‏از اسلام است، حتی معلقات سبع را نیز مسلمان‌ها نقل کردند، لذا برخی ‏معاصرین در آن مناقشه کردند. همه اشعار جاهلی را مسلمان‌ها نقل کردند. حتی ‏یک بیت شعر از قبل از اسلام نمی‌یابید، بله برخی از راویان آن‌ها مثل اسمعی ‏از اهالی برخی مناطق شعری را به فردی نسبت می‌دهد و او هم به شخص ‏دیگری الی آخر. اگر قرآن نبود عامل وحدتی که الان در دنیای عرب هست، ‏نبود. از آن زمان رساله‌ای از شافعی موجود است که گفته شده برای قرن دوم ‏است. قرآنی هست که احتمال می‌دهند که تاریخ ورق آن، قبل از ولادت ‏پیغمبر (ص) است، تاریخ ورق نه کتابت. تاریخ کتابت برای سال هفتم هجری ‏است. اگر راست باشد این قدیمی‌ترین ورق و خط قرآنی است. دنیای اسلام ‏مکه و مدینه با اینکه تاریخ قدیمی دارند اما در هیچ موزه‌ای در دنیا هیچ اثر ‏خطی از مکه و مدینه که قبل از اسلام چیزی نوشته باشند وجود ندارد. در مصر ‏و چین و ایران، میراث زیادی داریم ولی از مکه و مدینه نداریم. ‏ ظرفیت زبان عربی زبان عربی دارای قابلیت زیادی است؛ در لغت عربی دو ملیون و پانصد ‏هزار واژه مستعمل وجود دارد. درحال حاضر چهار لغت را رکن می‌دانند: ‏عربی و فارسی و ترکی و اردو. اردو لغت فرهنگی نیست و آثار فرهنگی ندارد. ‏آثار علمی در درجه اول عربی است. بعد از عربی، فارسی است که به نظرم از ‏ترکی بیشتر است. در فیزیک و شیمی و طب و نجوم و عرفان و علوم دینی و ‏علوم انسانی، لغت عربی اول است بعد با فاصله زیاد فارسی و ترکی است و ‏بعد با فاصله زیاد اردو است. متکلم زبان اردو شاید بیش از عربی باشد، لکن ‏خیلی اصل و نسب ندارد، مجموعه‌ای است از عربی و فارسی و هندی و... و ‏خیلی فرهنگی نیست. زبان فارسی به لحاظ متکلم گویا از ترکی هم کمتر است ‏و به لحاظ تکلم سوم است. خصلتی که لغت عربی دارد این است که در حال ‏زایش است و روز به روز زیادتر می‌شود. افرادی که غیر عرب‌اند داخل در ‏دنیای عرب می‌شوند، به خلاف لغتی مثل فارسی که این جنبه زایش را ندارد. ‏ ادامه دارد👇 🏠@ostadmadadi
📚 ارج نامه ، ج۱، ص۹۳ 🏠@ostadmadadi
💢نظام قانونی فقه و اصول [21] 💠 تأثیر مذاهب کلامی بر ادبیات عرب لغت و ادبیات عرب بعد از نزاع‌های مذهبی میان شیعه و سنی نوشته شد. ‏برخی گفته‌اند که در اسلام در هیچ مسئله‌ای همچون امامت خون و خونریزی ‏نشد. (‎ ‎‏أعظم خلاف بين الأمة خلاف الإمامة اذ ما سلّ سیف فی الاسلام علی قاعدة دینیة مثل ما سلّ ‏علی الامامة فی کل زمان؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج1، ص20‏)‏ ‏ به همین دلیل صرف و نحو که از قرن دوم شروع می‌شود تحت تأثیر ‏مذاهب بود. کوفه به طور کلی شیعه بود و بصره به طور کلی سنی بود. مثلاً ابن ‏هشام چون اشعری است و قائل به وعد و عید نیست در معنای معاوضه آیه «إِنَّ ‏اللَّـهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ...»‏ ‎ ‎‏. _(التوبة: ١١١‏)‏ می‌گوید: باء برای ‏سببیت نیست؛ معتزله می‌گویند: هست!.‏ ‏1️⃣ همچنین معنای باء را در آیه «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکم‏ وَ أَرْجُلَکمْ»‏ (المائدة: ٦‏)‏ به گونه‌ای معنا ‏کردند که با فتوای خودشان سازگار باشد.‏ 2️⃣‏. ‏در روایات ما آمده است؛ «فَعَرَفْنَا ‏حِینَ قَالَ: «بِرُؤُسِکمْ» أَنَّ الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْسِ؛ لِمَکانِ الْبَاء»3️⃣ چون ماده «مَسَحَ» ‏نیازی به باء ندارد و خودش متعدی می‌شود: «وامسحو رئوسکم»؛ اینجا که باء ‏آمده است باید نکته‌ای باشد و آن اینکه مسح بخشی از سر مراد است، بلکه ‏وقوع مسح علی الرأس مراد است. نظر به ایقاع المسح است نه اینکه تمام سر ‏مقصود باشد لذا آمده است «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکم‏ وَ أَرْجُلَکمْ إِلَی الْکعْبَین‏» غیر از ‏‏«فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَ أَیدِیکم‏» است که کل آن باید شسته شود. در تیمم هم باء ‏آمده است که نکته هردو یکی است؛ «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکمْ وَ أَیدِیکمْ مِنْهُ» ( النساء: ٤٣‏)‏ ‏.‏ 1️⃣ ‏.««ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا کنتُمْ تَعْمَلُونَ» النحل: ٣٢، و انما لن نقدرها باء السببیه کما قال المعتزله و ‏کما قال الجمیع فی: «لن یدخل احدکم الجنه بعمله» مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ج2، ص133‏ 2️⃣‏. «الحادی عشر: التبعیض ... قیل و منه «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکم» و الظاهر ان الباء فیهن للالصاق، و ‏قیل: هی فی آیه الوضوء للاستعانه، و إن فی الکلام حذفاً و قلباً، فان «مسح» یتعدّی الی المزال عنه ‏بنفسه، و الی المزیل بالباء، فالاصل: امسحوا رئوسکم بالماء» مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، ج2، ‏ص140 3️⃣‏«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ؛ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً، عَنْ حَمَّادِ بْنِ ‏عِيسی‏، عَنْ حَرِيزٍ، عَنْ زُرَارَةَ، قَالَ‏: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (ع): أَ لَاتُخْبِرُنِي مِنْ أَيْنَ عَلِمْتَ‏، وَ قُلْتَ: «إِنَّ ‏الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْسِ، وَ بَعْضِ الرِّجْلَيْنِ؟».‏ فَضَحِک، ثُمَّ قَالَ: «يَا زُرَارَةُ، قَالَ‏ رَسُولُ اللَّهِ (ص)، وَ نَزَلَ بِهِ الْکتَابُ مِنَ اللَّهِ؛ لِأَنَّ اللَّهَ- عَزَّ وَ جَلَّ- يَقُولُ: ‏‏«فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ» فَعَرَفْنَا أَنَّ الْوَجْهَ کلَّهُ يَنْبَغِي‏ أَنْ يُغْسَلَ‏، ثُمَّ قَالَ: «وَ أَيْدِيَکمْ إِلَی الْمَرافِقِ‏» ثُمَّ فَصَّلَ ‏بَيْنَ الْکلَامِ‏، فَقَالَ: «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکمْ» فَعَرَفْنَا حِينَ قَالَ: «بِرُؤُسِکمْ‏» أَنَّ الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْسِ‏؛ لِمَکانِ ‏الْبَاءِ، ثُمَّ وَصَلَ الرِّجْلَيْنِ بِالرَّأْسِ، کمَا وَصَلَ الْيَدَيْنِ بِالْوَجْهِ، فَقَالَ: «وَ أَرْجُلَکمْ إِلَی الْکعْبَيْنِ» فَعَرَفْنَا حِينَ ‏وصل‌ها بِالرَّأْسِ أَنَّ الْمَسْحَ عَلی‏ بعض‌ها، ثُمَّ فَسَّرَ ذلِک رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِلنَّاسِ، فَضَيَّعُوهُ‏، ثُمَّ قَالَ: «فَلَمْ ‏تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکمْ وَ أَيْدِيکمْ مِنْهُ» فَلَمَّا وَضَعَ الْوُضُوءَ إِنْ لَمْ تَجِدُوا ‏الْمَاءَ، أَثْبَتَ بَعْضَ‏ الْغَسْلِ مَسْحاً؛ لِأَنَّهُ قَالَ: «بِوُجُوهِکمْ‏» ثُمَّ وَصَلَ بِهَا «وَ أَيْدِيَکمْ» ثُمَّ قَالَ: «مِنْهُ‏» أَيْ مِنْ ‏ذلِک التَّيَمُّمِ؛ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ ذلِک أَجْمَعَ‏ لَمْ يَجْرِ عَلَی الْوَجْهِ؛ لِأَنَّهُ يَعْلَقُ‏ مِنْ ذلِک‏ الصَّعِيدِ بِبَعْضِ الْکفِّ، وَ ‏لَايَعْلَقُ بِبَعْضِهَا، ثُمَّ قَالَ: «ما يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ‏ عَلَيْکمْ‏ مِنْ حَرَجٍ» وَ الْحَرَجُ الضِّيقُ». کافي، ج‏5، ص: 96‏ ادامه دارد👇 🏠@ostadmadadi
💠 نظارت و سلطنت روایات امامیه نسبت به عامه از شاگردان مرحوم بروجردى نقل کرده اند که ایشان فرموده فقه شیعه و روایات شیعه مثل حاشیه است و لذا روایات اهل سنت مثلاً متن مى شود. حالا نمى دانیم چرا تعبیر به حاشیه کرده اند! استاد ما آقاى سیستانى نیز به (مهیمن) بودن قرآن اشاره مى کند و مى فرماید همان طور که قرآن بر تورات و انجیل ناظر است, روایات ما هم بر روایات عامه مهیمن هستند. البته من تعبیر سلطان را بیشتر مى پسندم; زیرا روایات ما بر روایات سنیها سلطنت دارند. این دو تعبیر از قرآن استفاده مى شود. 📚جایگاه قرآن در فقاهت تقریرى از درس آیت اللّه مددى(حفظه اللّه) 🏠@ostadmadadi
برخی اقدامات رضا شاه پهلوی.pdf
9.9M
💢 برخی اقدامات رضا شاه پهلوی در جهت دشمنی و مخالفت با اسلام و روحانیت با نیم نگاهی به بیانات و خاطرات ارزشمند آیت الله استاد سید احمد مددی به همراه تصاویر ویژه وکمیاب تألیف و تدوین: سید محمد علوی 🏠@ostadmadadi
3⃣اسماعیلی ها - بر فرض که یک فرقه باشند- ظاهرا یک حرکت مخفی بوده که بیشتر به دنبال حرکت مسلحانه بودند و ‏کارهای تشکیلاتی داشتند. صحبت دین و فقه و حدیث و رجال و علم و این ها مطرح نیست، فقط کتاب دعائم از آنها ‏است. لذا در این فتره ای که به حکومت می رسند یعنی بعد از مرگ محمد ابن اسماعیل تا سال 300، 297 در مصر به ‏حکومت می رسند، یک اصطلاحی دارند به این مجموعه ائمه ستر می گویند که بچه های محمدند. اسماعیلی ها در وجود ‏سه امامشان بعد از محمد شک است. در کتاب های رسمیشان هم نوشتند که: قیل که اسماعیل نمرده بود، بعد از چند سال ‏در بصره دیده شد! وقتی در خود اسماعیل شک می کنند، بقیه به طریق اولی مشکوک اند. بین محمد بن اسماعیل (پسر ‏اسماعیل) و بین عبید الله مهدی که در مصر قیام کرد سه تا امام است، حدود 140-130 سال فاصله است، که اصطلاحا به ‏آن ها ائمه ستر (امامان مخفی و پنهان) می گویند. در وجود این ائمه ستر شک است که اصلا وجود خارجی دارند یا وجود ‏خارجی ندارند.‏ راجع به این ها هر اطلاعاتی نقل شده و می گویند، فقط خودشان گفتند، هیچ کس راجع به آن ها اطلاع ندارد. در تاریخ ‏اسماعیلی ها یک برهه ای در حدود 150 سال، 130 سال، کلا مبهم و تاریک است. حتی بعضی از بزرگانشان در کتب ‏اسماعیلی ها نوشتند: اسماعیل فوت نکرد و در بصره دیده شد! حالا این چه ارزش وجودی دارد؟ چطور می شود امام ‏بشود؟! یا این عبدالله ابن میمون قدّاح که در عبارات هست این همان اسماعیل است! همه این حرف ها بی اساس است.‏ من هنوز نفهمیدم «قرامطه» دقیقا چکاره اند، می گویند جز اسماعیلی ها هستند و بعد می گویند از اسماعیلی ها جدا شدند ‏اما فکر نمی کنم. ما خیال می کنیم که هر کسی که یک کاری کرد حتما یک فکر و برنامه ای دارد. به نظر می آید یک ‏مشت لات و لوت بودند جمع شدند به اسم قرامطی! کارشان آدم کشی بوده است. این ها قابل تحلیل نیستند که بنشینیم ‏وقت خودمان را برای تفسیر حرکت قرامطه تلف کنیم. ‏ کتاب روضه التسلیم که خواجه دارد در اثبات مذهب اسماعیلی است و ظاهرش اینست که اسماعیلی بوده است. خواجه در ‏قلاع اسماعیلی بوده است و بعد از سقوط آنها به هلاکو ملحق شده است و شرح تجرید او در مذهب امامی است و ظاهراً ‏بعد از خروج از قلاع الموت اثنی عشری شده است. خواجه در قلاع قهستان بوده است. علامه در وصف خواجه می گوید: ‏خواجه در معقول و منقول اعلم افراد روی زمین است. ‏ ناووسیه مذهب ناووسی هم معلوم نیست و اصل و اساسش محل تردید است، ناووس نام غلام حضرت صادق (ع) بوده است.‏ قیام محمد نفس زکیه در قیام مسلحانه محمد نفس زکیه، اسم موسی بن جعفر (ع) هست که ایشان هم مسلحانه شرکت کردند لکن در روایات و ‏کتب اصحاب ما احدی این مطلب را ذکر نکرده است. از مصادر قدیمی الافاده فی تاریح ائمه و... هردو دارد که حضرت ‏موسی بن جعفر (ع) شرکت کرده اند، چون امام صادق (ع) می فرمایند: من خودم سنی از من گذشته نمی توانم ولی دو ‏فرزندم شرکت می کنند. این هم در عبارات و روایات اصحاب ما و در کتب تاریخ ما نیست. ‏ 🏠@ostadmadadi
2⃣فطحیه می گویند عبدالله افطح نامی بود که 70 روز بعد از شهادت امام صادق (ع) مرد و برخی ها برگشتند به موسی بن جعفر ‏ع. ابن فضال پسر ظاهرا فطحی بود، در عبارت آمده: کان فطحیا یقول بذلک. من اصلاً ضبط کلمه اش را نمی فهمم: فَطْحیه ‏بخوانیم، فَطَحیه بخوانیم، این کلمه یعنی چه؟ عبدالله افطح را می گویند پایش یا انگشتش چطور بوده، افطح الرجلین. اصلا از ‏عبدالله ما هیچ اطلاعاتی نداریم، یک چیزی نقل شده که در باب زکات یک فتوای مسخره ای را ایشان گفته، هیچ کس از ‏اصحاب ما نگفته، هیچ کس از سنی ها هم نگفته، یک چیز عجیب و غریبی نقل شده! می گویند: هفتاد روز بوده و بعد هم ‏فوت کرده! من هنوز هم شک دارم به صحت این نقل ها، همه اش قیل و قال بعضهم است. ریشه های این داستان همگی ‏محل کلام است. ‏ اسماعیلیه عده ای از این فرقی که به شیعه نسبت دادند اصل ثبوتشان روشن نیست، عده ای هم که اصل ثبوتشان روشن است مثل ‏فطحیه، حقیقت مبنایشان روشن نیست. از اسماعیلیه، هیچ اطلاعای به درستی نقل نشده است. اسماعیل پسر امام صادق ع ‏و محمد ابن اسماعیل که در مذهب اسماعیلیه برای ایشان خیلی ارزش قائلند. برای محمد ابن اسماعیل یک اصطلاحی ‏دارند که هر دوری را هفت تا می دانند، محمد ابن اسماعیل خاتم دور است، شانش مثل رسول الله (ص) است یعنی محمد ‏ابن اسماعیل را در شان رسول الله (ص) می دانند! هیچ اطلاعاتی هم از ایشان نداریم، فقط یک نقلی شده که ایشان پیش ‏هارون نمامی کرد راجع به موسی ابن جعفر (ع) و حضرت فرموده بودند: «وَ لَا تُؤْتِمْ‏ أَوْلَادِي».‏ ‏ چون اسماعیل دو پسر ‏معروف دارد: محمد و علی، این قصه گاهی به علی نسبت داده می شود گاهی به محمد. ‏ در کل کتب رجال سنتاً و شیعتاً و زیدیاً و در کل کتب رجال ما یک نفر نداریم که درباره اش گفته باشند: اسماعیلی. زیدی ‏و فطحی و... داریم، اما اسماعیلیون نداریم. این سرّش این بود که اصل مذهب روشن نبوده است. دیدم بعضی از این آقایان ‏نوشتند که جریان اسماعیلی، اسماعیل جریان نداشته و فرد عادی بوده. اگر اینکه مثلا - خدای نکرده- نبیذ می خورده یا ‏شراب می خورده، آن ها هم درست نباشد فوقش یک فرد عادی بود و نکته خاصی نداشت و اگر این کارهای زشت ثابت ‏شود، فرد فاسدی بوده است. بله گفته شده که توسط مفضل با ابوالخطاب رابطه داشته، ابوالخطاب شدیداَ ملعون است، کرارا ‏از طرف امام صادق لعن شده و خطابی ها، مثل بعضی اسماعیلی های فعلی معروف است که نماز نمی خواندند، روزه نمی ‏گرفتند، محرمات را انجام می دادند. الان قسمتی از اسماعیلی ها که اصطلاحاً «بُهره» می گویند، مقیدند و نماز می خوانند، ‏روزه می گیرند. اسماعیلی ها دو دسته هستند: یک دسته آقاخانی که اصلا اهل احکام نیستند، ولی اسماعیلی های بُهرة ‏مقیدند که صاحب دعائم، قاضی القضاة آنها بوده است. ‏ خیلی تعجب¬آور است که اسماعیلی¬ها میراث علمی و حدیثی ندارند و آنچه در «دعائم» آمده را اغلب از ما گرفته است. ‏وی از نظر تاریخی بین کلینی و صدوق است و «دعائم» فقط کتاب حدیث است و مهم این است که صلاحیت اجرایی و ‏حکومتی دارد، بر خلاف «من لا یحضر» که فقه شخصی است. یک کتاب فقهیِ مبنی بر احادیث اهل بیت است و در عین ‏حال حکومتی هم هست. بهره ها کتاب منحصرشان دعائم است و کتاب فقهی دیگری ندارند. یکی از بهره ها به من گفت ‏که این کتاب به سفارش عبیدالله مهدی امام اول آنها نوشته شد ولی صحیح نیست، این کتاب در زمان معز خلیفه چهارم ‏نوشته شده است و در زمان او قاضی نعمان از دنیا می رود. کتابی هم در شرح حال او دارد.‏ اطلاعاتی که درباره اسماعیل هست این هاست، ارتکاب بعضی از محرمات و ارتباط با ابوالخطاب. هیچ نکته علمی، فنی، ‏مسئله ای، ذوقی، ورعی، تقوایی، علمی، فقهی، اصولی، حدیثی، یک مورد حدیث هم از ایشان نقل نشده است.‏ ‏«باطنیه» به نحله ای از اسماعیلیه می گویند که سران حاکم را ترور می کردند. در یک فصل از کتاب فضایح الباطنیه نوشته ‏شده است که باید این ها را بکشیم و توبه هم از اینها قبول نمی شود. از کفار می شود برده گرفت ولی از اینها نمی شود، ‏فداء هم قبول نیست. (فداء چیزی مثل خرید سربازی بوده است) فقط باید آنها را کشت، بچه ها را باید نگاه داریم تا بالغ ‏شوند، اگر راه پدر را رفتند باید آنها را نیز کشت!‏
1⃣💠 جریان های سیاسی اجتماعی عصر امام موسی کاظم علیه السلام مقداری از روایات موسی بن جعفر (ع) از ربیع است که وزیر دربار منصور بوده است و قطعه زمین بزرگی را منصور به او ‏داد و شهرکی ساخت و به قطیعه ربیعه معروف شد، یعنی شهرک ربیع و این محله ای در بغداد است. در ذیل عنوان فضل بن ‏شاذان در نجاشی دارد که در قطیعه الربیع بودند که این همان شهرک ربیع است. پسرش هم فضل بن ربیع از بزرگان دربار ‏هارون است. ‏ جمع خمس از سوی امام از واضحات تاریخ این است که ائمه (ع) وکلایی داشتند که از سوی آنها خمس جمع می کردند و اموال کثیری نزد این وکلا ‏ذکر شده است و ادعا شده انحراف واقفیه برای مسائل مالی بوده است. نقل شده که – به حسب اختلاف در نقل- محمد ‏بن اسماعیل یا علی بن اسماعیل به هارون می گوید: خلیفتان یجبی لهما الخراج و اینگونه نزد هارون از امام سعایت می ‏کند. یعنی خمسی که امام جمع می کند را با اموال کثیر هارون مقایسه می کند. عالم اسلامی در زمان هارون به حدی ‏رسیده بود که پیش از آن نرسیده بود واموالی که به بغداد می رسید در آن زمان بسیار زیاد بود، با این وجود خمس امام را ‏با آن مقایسه می کند.‏ به نظر می رسد از زمان امام صادق (ع)، ائمه (ع) تصدی امور اجتماعی را بر عهده گرفتند و می دانید که خراج گرفتن از ‏شئون خلیفه بوده است. از زمان امام صادق (ع) خمس گرفته شد و ایشان وکیل نداشتند. از زمان امام هفتم وکیل در اخذ ‏خمس داشتند و زمان امام رضا (ع) و امام جواد (ع) و امام هادی (ع) و عسکری (ع) وکالت هست. دو امام هادی و ‏عسکری (ع) که در حصر خانگی بودند، توسط وکلای آنها که راس آنها ابو علی حسن بن راشد قزوینی بوده است که مرد ‏بزرگی است و خمس اخذ می شده است. از زمان امام صادق (ع) تا امام جواد (ع) در حدود غنمیت اختلاف است و باید ‏این را با حکم ولایی حل کرد و آنچه داریم بعد از امام هادی (ع) است. ‏ علی بن مهزیار جنبه وکالت داشته و نامه های زیادی دارد و نقل کرده که: کتب الیه ابوجعفر و قرات ... . در مکاتبه عادتاً ‏خوف تقیه بشتر است و ممکن است، آن مکتوب به دست دشمن بیفتد و لذا احتمال تقیه بیشتر است. ‏ فعالیت سیاسی امام کاظم (ع) و واقفیه عجیب این است که ما تصور می کنیم امام کاظم (ع) از مسائل اجتماعی دور بودند، درحالیکه ایشان بیش از دیگران به ‏امور سیاسی پرداختند، لذا گفته شد امام کاظم (ع)، امام مهدی (عج) هستند و ایشان نمرده اند. این به دلیل حرکت امام و ‏انتظار شیعه است که جریان واقفیه پدید آمد.‏ میراث حدیثی واقفیه روایتی که می گوید امام حسن (ع) - نعوذ بالله- مطلاق بودند و تعداد زیادی زن گرفتند از نسخ واقفیه بما رسیده است. از ‏طریق سماعه از محمد بن زیادست و این روایت را اصحاب ما نیاوردند. صاحب مدراک روایت واقفیه را - به دلیل انحراف ‏عقیدتی شان- قبول ندارد و مثل محقق خویی که قائل به حجیت خبر ثقه است قبول می کند. ما اضافه بر جانب وثاقت ‏راوی جهت فهرستی را هم آوردیم که این حدیث از ابن ابی عمیر به نسخه واقفیه است و اگر منفرد باشد و جای دیگری ‏نیاید یعنی این فقط در نسخه واقفیه است. برخی از کتب مشهور اصحاب با نسخه واقفی رسیده است. ما گفتیم مثل ابن ابی ‏عمیر که از اجلاست و کتاب نوادر او تا زمان مرحوم صدوق بوده است چرا در نسخه معروفش این روایات نبوده ولی در ‏نسخه واقفیه بوده است؟ شبهه ما بیشتر اینست که کسی از بزرگان مذهب ما کتاب مشهوری دارد ولی در نسخ مشهوری که ‏داریم نیست ولی در نسخ واقفیه هست. من احتمال می دهم ائمه متاخر که روایات ما را پالایش کردند این روایات را از ‏کتب حذف کردند ولی واقفیه چون آنها را قبول نداشتند بدان ها رجوع نکردند و لذا این روایات در نسخ واقفیه ماند ولی از ‏نسخ شیعه حذف شد.‏ علی بن یقطین در روایت دارد که علی بن یقطین اموال شیعیان را می گرفت ولی شبانه بر می گرداند. ایشان وزیر بود و در اموال، تصرف ‏می کرد. پانصد نفر را از طرف خودش به حج می فرستاد. به هر نفر بین پانصد درهم تا ده هزار درهم می داده است. پول ‏این پانصد نفر که بالاخره از اموال بیت المال بوده است؟ نهایتش این است که این حج، مستحب است ولی عمل مستحب با ‏اموال حرام که نمی شود. ‏
خُلُقٍ عَظِيم: استاد سید احمد مددی مباحثی پیرامون حدیث «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» رابطه فقه و اخلاق رابطه اخلاق و حکومت دینی 🔗https://www.aparat.com/v/gZAnk 🔗https://www.aparat.com/v/5Nrt2 استاد مددی در این جلسه، به دنبال ارائه برداشتی امروزین و تصویری کلی از پیام پیامبر اکرم (ص) در حدیث ثقلین هستند. ایشان به پاسخی برای این پرسش‌ها می‌پردازند: -از نظر پیامبر اکرم (ص) چه نکته‌ای موجب تاکید بر ثقلین شده بود؟ - در زمانه ما حدیث ثقلین چه پیام اخلاقی و اجتماعی برای جامعه دارد؟ - پیروی از ثقلین در مسائل فردی و اجتماعی جامعه امروز چه معنایی دارد؟ 🏠@ostadmadadi
💢نظام قانونی فقه و اصول [21] ادبیات قانونی/ ادبیات عرب 🔸تفاوت مکتب کوفه و بصره در مجموع کوفیون حرفشان واقعی تر است تا بصریون. بصریون دنبال ‏قواعد عقلی مثل علیّت و... بودند. نحوی که الان موجود است 95 درصدش ‏بصری است و در برخی مباحث - مثل اعراب اسماء سته (آب و آخ و...)- رأی ‏کوفیون جاری شده است. بر اثر اختلافات مذهبی که بود شیعه در نحو ‏نتوانست مستقل شود و این کتبی که خوانده می‌شود نحو بصره است. اصولاً ‏مکتب بصره سعی می‌کند لغت را منسجم و قانونی کند، اما مکتب کوفه روی ‏موارد استعمال ولو شاذ هم که باشد حساب می‌کند. تکامل بیشتر مکتب بصره ‏در مکتب بغداد است و مثل ابوعلی فارسی و ابن جنی بزرگانی هستند که در ‏مکتب بغداد تأثیرگذار بودند. مکتب کوفه عمدتاً شیعه و مکتب بصره عمدتاً ‏سنی بودند، در مکتب بصره، اخفش شیعه است، لذا غالباً می‌گویند: «قال ‏البصریون إلا الاخفش»، و یا «قال الکوفیون و الاخفش من البصرین».‏ ‏ ‏1⃣ 🔸فاصله زمانی و مکانی تدوین لغت از نزول قرآن زبان عربی قبل از اسلام تدوین نشد و اولین مرتبه قرن دوم هجری تدوین ‏شد، اما در آن زمان امور بسیاری تغییر کرده بود. زبان قرآن بر اساس زبان اهل ‏حجاز است اما تدوین لغت بر اساس زبان اهل عراق (بصره و کوفه) صورت ‏گرفته است. کسائی و سیبویه و... در تدوین لغت دو مشکل داشتند؛ اول، اینکه ‏آن‌ها حداقل در قرن دوم هستند که از زمان نزول قرآن بسیار دور هستند. دوم، ‏در عراق بودند نه حجاز. مکه و مدینه به لحاظ ادبی و لغوی و استعمالات، جو ‏خاصی داشتند، ولی وقتی بنا شد این‌ها را تعریف و محدود کنند - که مثلاً ‏‏«صعید» شامل چه می¬شود؟- به قول لغوی تبدیل شد و تدوین آن در کوفه در ‏قرن دوم صورت گرفت. سال 170 ـ 180 در کوفه کجا و مکه و مدینۀ صدر ‏اسلام کجا؟!‏ براین اساس باید ملاحظه شود که زبانی که تدوین شده است غیر از زبان ‏نزول قرآن است. اگر بخواهیم در تدوین زبان عربی دقت کنیم جا برای مناقشه ‏بسیار است. لهجه‌ها از یک روستا به روستای دیگر مختلف است چه رسد به ‏عراق و حجاز. مضاف بر این¬که در اثنای آن برخی اصطلاحات و حتی متون ‏قانونی وارد اسلام شد. احتمالاً خیلی از این متون از رم و یا ایران که دارای ‏تمدن و قانون و فرهنگ بودند وارد شد و چون خیلی از آن‌ها عقلایی بود در ‏میان مسلمین جا افتاد. اگر ادبیات قرآن نبود، زبان عربی باقی نمی‌ماند.‏ است.»‏ ‏1⃣«البته سه نفر به عنوان اخفش داریم - مجموعاً اخافش دوازده نفر هستند که سه نفر ‏مشهورند- کبیر و متوسط و صغیر، مراد از این اخفش متوسط است که مشهور است و علی الاطلاق ‏مراد است.»‏ ‎ ‎‏. «در همین لسان العرب از قول شَمِر نکاتی را نقل می‌کند. البته ایرانی‌ها که همه شِمْر ‏می‌خوانند! ضبطش «شَمِر» است، همان شمر معروف هم شَمِر است، لذا غیرمنصرف است مثل عمر. ‏هر دو مثل هم‌اند و هر دو غیر منصرف‌اند، انصراف یکی از عامر است و دیگری از شامر. مراد از ‏شمر که در کتب لغت آرای ایشان نقل می‌شود شمر ابن حمدویه است. لفظ «حمدوَیه» یا «سیبوَیه»، ‏ضبط صحیحش «حمدویه» و «سیبویه» است، مثل خالویه. این «اویه» که در آخر می‌آید یا کرسی ‏است، یا یائاً للکرسی زادوا للنصب، مثل بغدادی که «بغدادویه» می‌گفتند، این فارسی سره است؛ ‏‏«خالویه» یعنی دایی، «قولویه»، گل لویه بوده، یعنی شبیه گل، «سیبویه» یعنی شبیه سیب، مثلاً شبیه ‏سیب، سرخ و سفید بوده است. شمر ابن حمدویه از بزرگان اهل لغت است.»‏ 🏠@ostadmadadi
✳️ جامعه مهدوی ‏ اعتقاد به حضرت مهدی (عج) دو نکته دارد : 1. جامعه مهدویت و 2. شخص مهدی. جامعه مهدویت جامعه ای است دارای ‏خصوصیاتی که ذکر شده است که درآن ظلم و فساد نیست و... و دوم، شخصی که می خواهد این کار را انجام دهد. ‏جامعه مهدویت [در مراحل فلسفه تاریخ]، شبیه کمون آخرین [در فلسفه تاریخ مارکسیسم] که مثل کمون اولیه است و ‏جامعه بی طبقه است. تحقق جامعه مهدویت در کل کره زمین است. کسانی که فلسفه تاریخ نوشته اند برخی جامعه ‏مهدوی را قبول ندارند و معتقدند زمین همین گونه بوده است. برخی هم معتقدند حرکت تاریخ هیچ نظمی ندارد بالا و ‏پایین می رود. یک صحبت این است که در این مساله تاریخی ، نظر اسلام چیست؟ نظر اسلام این است که جامعه ‏مهدوی داریم؛ ما معتقدیم «يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا بَعْدَ مَا مُلِئَتْ‏ جَوْراً وَ ظُلْما» طبیعت جامعه بشری رو به این ‏جامعه ایده آل است. این یک منحنی دارد که همیشه رو به بالا نیست فراز و نشیب دارد ولی در نهایت رو به بالا است.‏ علاوه بر این، در روایات شیعه شخص مهدی مطرح است. لذا مثلا اگر علی محمد باب می گوید من مهدی هستم، نیازی به ‏بحث با او نیست، سوال کنید آیا جامعه مهدوی را ایجاد کرد؟ شخص مهدی هم مشخص است که فرزند حضرت ‏عسگری است که با علی محمد باب نمی سازد. ‏ 📚‏26/2/96‏ 🏠@ostadmadadi
💢برشی از پرسش و پاسخ ها 💠 ابن عربی و مهدی نوعی نسخه فتوحات به خط ابن عربی موجود هست که وقف مقبره مولانا بوده ولی الان برده اند استنابول که 37 جلد است. ‏ترکیه اجازه داد که یک نسخه فتوکپی به عثمان یحیی بدهند. او فرزندی هم داشت به اسم محی الدین و تمام عمرش را ‏برای ابن عربی گذاشت. دکتر یحیی علوی از قول عثمان یحیی برای من نقل کرد که در چاپ 25 جلدی آمده است: ‏‏«من نسل الحسین». اخیراً وصیت نامه ای هم از صدرالدین قونوی شاگرد ابن عربی چاپ شده است. پدر صدرالدین ‏قونوی از مادرش جدا شد و ابن عربی مادرش را گرفت و فرزند خانده ابن عربی شد. عده ای هم از کتابهای ابن عربی را ‏به خط خودش نوشته است. وصیتی دارد که اخیراً چاپ شده است نسخه ای از آن در کتابخانه های ترکیه بوده است. ‏آنجا هم تعبیر غریبی دارد که من توصیه می کنم در عرفان دنبال کسی نروید چون در نهایت کسی نیست این ها را حل ‏کند، بعد از من از کسی سوال نکنید «الا من لقی المهدی فمن لقیه فلیبلغه سلامی» و مسائل توحید رو از او سوال کنید. ‏واقعاً [حضرت] مهدی (عج) ما مراد بوده است؟ برخی گفته اند: مهدی نوعی است. ‏ سوال: مولوی که مهدی نوعی را قبول دارد ؛ خواه از نسل عمر خواه علی. ملاهادی تصریح دارد که مولوی مهدی نوعی را ‏قائل هستند. ‏ بین اهل سنت مهدی نوعی قائل اند ولی برخی همان را هم انکار می کنند ولی کم است مثل ابن خلدون در مقدمه ‏کتابش. سیوطی هم کتاب دارد. کسانی که ملاحم و فتن نوشته اند غالباً روایت مهدی درآن هست. ‏ مولوی آیا شیعه زیدی بوده یا باطنی اسماعیلی بوده نمی دانیم. شیعه اثنی عشری که بعید است. پدرش که سنی بوده. ‏سنی های ماوراء النهر غالباً متعصب اند، مثل خوارزمیان. جامعه اش که سنی بوده است. از طرفی هم تأویل زیاد دارد ‏که شبیه اسماعیلی ها است. در عباراتش کاملاً عرفان ابن عربی متجلی است. مولوی را کسی می فهمد که حرفهای ابن ‏عربی را مسلط باشد. تأویل های او به اسماعیلی می خورد لکن زمان ایشان اسماعیلی مصر کلا از بین رفته بود. بعدها ‏اسماعیلی ایران هم از بین رفت ولی اینکه در قونیه تأثیر داشته باشد معلوم نیست. ‏ 🏠@ostadmadadi
🔸حضور آیت الله نجم الدین طبسی در جلسه تکریم آیت الله کلباسی صاحب دائرة المعارف امام حسین علیه السلام در منزل آیت الله سید احمد مددی 🆔 @velaseddighah
00-فهرست درسهای فقه و اصول _آیت الله مددی.docx
237.2K
فهرست مباحث فقه و اصول حضرت استاد مددی 🏠@ostadmadadi
سید حمیری سید نیست! سید اسماعیل حمیری، اسمش سید است و سید مصطلح ما نیست. مثل سید قطب که اسمش سید است. دو برادر هستند؛ یکی اسمش سید است، یکی محمد. محمد قطب غیر از سید قطب است. دیدم بعضی نوشته اند: سید محمد قطب! سید قطب در مصر اعدام شد اما محمد قطب تا چندسال پیش زنده بود. سید اسماعیل حمیری هم، سید اسمش است، نه اینکه سید بوده. اصلا ایشان سید هم نیست. اشتباه نشود. 🏠@ostadmadadi
السلام عليك يااباعبدالله الحسين علیه السلام مجلس روضه هفتگی ارباب و سالار شهيدان حضرت اباعبدالله حسين علیه السلام طبق سنوات گذشته برقرار مي باشد. زمان: چهارشنبه شب ها بعد از نماز مغرب و عشاء ساعت ۲۰:۴۵ الی ۲۱:۳۰ مكان:سالاريه فلكه ميثم اقاقيا ۴ پلاك ۱۰۱ بیت آیت الله مددی
💢 دعای ابوحمزه ثمالی ...دعای ابوحمزه ثمالی که قاعدتاً ابوحمزه آن را از امام‌(ع) شنیده و ثبت کرده است ، من بر اساس سیاق مختلف این دعا که سند صحیحی هم دارد، احتمال می‌دهم که این دعا را ابوحمزه در بیش از یک شب یا حتی در اوقات مختلف و جاهای مختلف ـ مثلاً بخشی از آن را در مسجد کوفه ـ شنیده و بعداً این فقرات به هم متصل شده است، چون عبارت «وارزقنی حج بیتک الحرام فی عامنا هذا و فی کل عام و زیاره قبر نبیّک»،[۱] قاعدتاً با این که امام در مدینه بوده باشند ـ با آن فاصله ‌اندک میان کوچه بنی‌هاشم و مسجد و مزار پیامبر(ص)- نمی خواند. 1️⃣ مصباح المتهجد، ص ۵۸۷ ـ ۵۸۸؛ نیز نک: ص ۵۸۷، در فرازی دیگر از دعا: «وارزقنا حج بیتک و زیارة قبر نبیک». 📚رویکرد کتاب‌شناختی در بررسی حجیت خبر ـ بخش پنجم 🏠@ostadmadadi
هدایت شده از استاد مددی
💢نسخه شناسی و فقه 💠 ملاک جواز نظر به اهل ذمه 🔻« لِأَنَّهُمْ إِذَا نُهُوا لَا يَنْتَهُونَ » قانوناً یا عصیاناً ؟ اهل ذمه در آن زمان حجاب نداشتند و این برایشان مجاز بود و از ائمه (ع) پرسیدند که آیا ما می توانیم به موهای آنها نگاه کنیم؟ روایت اهل ذمه را وسائل آورده که روایت سکونی است و به پیامبر (ص) هم نسبت داده است که این باب اول است. یک باب دیگر را وسائل جدا کرده و دوم آورده که «جواز نظر به شعور اهل البوادی» است و دارد که «لِأَنَّهُمْ إِذَا نُهُوا لَا يَنْتَهُونَ». یعنی وسائل دو استثنا فهمیده که یکی برای اهل ذمه است و یکی برای روستا نشینان است. ظاهر این عبارت، علت است و منشاء شد که فقها به این فکر افتادند که این استثناء شامل هر دو مورد می شود. برخی فقها از موی سر به کل بدن هم تسری داده اند و منشا آن کار صاحب وسائل است. در کافی دارد که «لَا بَأْسَ‏ بِالنَّظَرِ إِلَى رُءُوسِ أَهْلِ التِّهَامَةِ وَ الْأَعْرَابِ وَ أَهْلِ السَّوَادِ وَ الْعُلُوجِ » مرحوم صدوق همین حدیث را با همین سند آورده است و قید «مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ » دارد، یعنی مراد از اعراب و اهل بوادی همان اهل ذمه است. درنتیجه این، دو باب نیست و یک باب است. هرچند کافی ادق است ولی اگر مرحوم صدوق با عنایت روایتی را آورد، درواقع به غلط بودن روایت کافی اشعار دارد. بنابراین «لِأَنَّهُمْ إِذَا نُهُوا لَا يَنْتَهُونَ» یعنی اگر شما به اهل ذمه گفتی مویت را بپوشان می گوید: قانون به من اجازه داده است. لذا «لِأَنَّهُمْ إِذَا نُهُوا لَا يَنْتَهُونَ» یعنی قانوناً نه عصیاناً. 🔸[روایت کافی] عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبَّادِ بْنِ صُهَيْبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ لَا بَأْسَ‏ بِالنَّظَرِ إِلَى رُءُوسِ أَهْلِ التِّهَامَةِ وَ الْأَعْرَابِ وَ أَهْلِ السَّوَادِ وَ الْعُلُوجِ لِأَنَّهُمْ إِذَا نُهُوا لَا يَنْتَهُونَ قَالَ وَ الْمَجْنُونَةِ وَ الْمَغْلُوبَةِ عَلَى عَقْلِهَا وَ لَا بَأْسَ‏ بِالنَّظَرِ إِلَى شَعْرِهَا وَ جَسَدِهَا مَا لَمْ يَتَعَمَّدْ ذَلِكَ. 🔸[روایت مرحوم صدوق] رَوَى الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبَّادِ بْنِ صُهَيْبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ لَا بَأْسَ‏ بِالنَّظَرِ إِلَى شُعُورِ نِسَاءِ أَهْلِ تِهَامَةَ وَ الْأَعْرَابِ وَ أَهْلِ الْبَوَادِي‏ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ وَ الْعُلُوجِ لِأَنَّهُنَّ إِذَا نُهِينَ لَا يَنْتَهِينَ قَالَ وَ الْمَجْنُونَةُ الْمَغْلُوبَةُ لَا بَأْسَ بِالنَّظَرِ إِلَى شَعْرِهَا وَ جَسَدِهَا مَا لَمْ يَتَعَمَّدْ ذَلِك‏ 📚خارج فقه ، سه شنبه 12 دی 1396 🏠@ostadmadadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6017325301401392197.mp3
21.5M
جلسه چهل و ششم (کم حجم) 🎙 آیة الله سید احمد مددی الموسوی 🔰 ادامه بحث اختلاف مصادر اختلاف متون، برخی کلیات حدیثی، بحث از روایت عبد الله بن سنان در باب بلوغ جلسات آیة الله سید احمد مددی الموسوی 🏠@ostadmadadi
4_6019097748505105229.mp3
28.59M
جلسه چهل و هفتم (کم حجم) 🎙 آیة الله سید احمد مددی الموسوی 🔰 ادامه بحث روایت عبد الله بن سنان، بحث پیرامون رابطه فهرست شیخ و نجاشی، بررسی ترجمه آدم بن المتوکل، بحث تعارض روایتی در باب صلاة المسافر بخاطر اختلاف متن جلسات آیة الله سید احمد مددی الموسوی 🏠@ostadmadadi
4_6028582518058391519.mp3
21.8M
جلسه چهل و هشتم (کم حجم) 🎙 آیة الله سید احمد مددی الموسوی 🔰 بازسازی نسخ اولیه مصادر حدیثی، نمونه کتاب الحج معاویه بن عمار جلسات آیة الله سید احمد مددی الموسوی 🏠@ostadmadadi
4_6028582518058391522.mp3
32.07M
جلسه چهل و نهم (کم حجم) 🎙 آیة الله سید احمد مددی الموسوی 🔰 ادامه بحث کتاب معاویه بن عمار، بحث احادیث مدرَج، نمونه کتاب عمار بن موسی، بحث نقل به معنا و نقل به مضمون جلسات آیة الله سید احمد مددی الموسوی 🏠@ostadmadadi