منظور از این که اگر گناهی کنیم که اثر وضعی داشته باشه با توبه اثر وضعی آن از بین نمیره یعنی چه؟.mp3
523.2K
سوال: 43
#اثر_وضعی_گناه
پاسخ: #استادمحمدی
http://eitaa.com/joinchat/2846228496C6562595520
✅پرسش
مدت شیردهی در قرآن دوسال است یا ۲۱ ماه بعضی ها میگن نباید بیش از ۲۱ ماه به بچه شیر داد؟؟
🔷توضیح پرسش
خداوند، یک مرتبه؛ در آیه 233 سوره بقره؛ اعلام می نماید که مدت شیردهی، دو سال کامل است (حولین کاملین)، اما در آیه 15 سوره احقاف مشاهده می نماییم که مجموع مدت بارداری و شیردهی، 30 ماه بیان شده است (ثلاثون شهرا) و با توجه به این که دوره بارداری، 9 ماه است، طبیعتا باید دوره شیردهی 21 ماه باشد، نه 24 ماه یا دو سال کامل. اختلاف میان این آیات چگونه توجیه پذیر است؟
🔶پاسخ اجمالی
اگر مقصود از ذکر مدت دو سال شیردهی، حکم وجوبی باشد، این اشکال مطرح می شود که مجموع نه ماه بارداری، و 24 ماه شیردهی،33ماه است نه 30ماه که سخن قرآن است. این مقدار زمان شیردهی، واجب نیست؛ بلکه برای مادرانی است که اراده دارند دورهُ شیردهی را تمام کنند. بنابراین از شیر گرفتن کودک، با شرایطی که در ادامه آیه مورد بحث ذ کر شده جایز است. پس زنی که نه ماهه زاییده، می تواند 21ماه شیر دهد (حداقل مجاز شیردهی) که مجموع بارداری و شیردهی،30ماه می شود و مصداقی برای آیه 15 سوره مبا رکه احقاف است. برفرض وجوب دو سال شیر دهی، لازم نیست که دوره حمل، حتما نه ماه باشد، نه کمتر و نه بیشتر؛ زیرا زمان بارداری در زنان متفاوت است. بنابراین، زنی که شش ماهه وضع حمل کند و 24 ماه شیر دهد نمونه ای دیگر برای این آیهٔ شریفه است. از قراردادن آیات 233سوره بقره؛ و 14سوره لقمان که مدت شیردهی را دو سال ذکر می کنند، در کنار آیه 15سوره احقاف که مجموع مدت بارداری و شیردهی را 30 ماه بیان می کند و کسر مدت دو سال (24 ماه) از (30 ماه)، (6 ماه) حاصل می شود که کم ترین زمان بارداری است. اختلاف میان آیات، زمانی پدید می آید که دو سال شیردهی واجب باشد و مدت بارداری فقط نه ماه باشد.
تفصیلی
1. «مادران باید فرزندان خود را دو سال کامل شیر دهند».[1] آیا دو سال شیردادن کودک، واجب است؟
آیه شریفه دلالت بر وجوب ندارد؛ زیرا در ادامه می فرماید: «آن مادرانی که بخواهند دوره شیردهی را به اتمام برسانند»؛ یعنی اتمام دوره شیردهی را به میل و- اراده مادر تعلیق نمود، پس معلوم می شود که اتمام شیردهی واجب نیست. دیگر این که فرمود: «در صورت رضایت و مشورت همدیگر می توانند کودک را از شیر بگیرند». پس روشن است که مقصود از بیان این مقدار، وجوب نیست.[2] مادران حق دارند فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند، در صورتی که بخواهند حق شیردهی را به طور کامل استیفا کنند. از شیر گرفتن کودک پیش از پایان دو سال جایز است، ولی برای این کار خواست و رضایت والدین کافی نیست، بلکه باید در باره آن مشورت کنند تا هم مصلحت و حق کودک حفظ شود و هم حقوق پدر و مادر تأمین گردد. مستحب است که مادر، تمام مدتی را که برای شیردهی تعیین شده، به کودک خود شیر دهد و آن دو سال کامل است و اگر خواست کمتر شیر دهد حداقل مجاز، 21 ماه است.[3]
2. آیا همه کودکان در این حکم مشترک هستند؟ بعضی از مفسران ما نند ابن عباس عقیده دارند که این مقدار، (2سال) برای هر مولودی ثابت نیست و فقط برای کود کی است که شش ماهه متولد گردد.[4] دلیل ابن عباس آیهٔ 15سورهٔ احقاف است؛(ثلاثون شهرا)، این آیه دلالت می کند که زمان حمل (بارداری) و فصال (ازشیر گرفتن)، 30 ماه است، پس هر انداره که زما ن حمل کوتاه تر باشد به زمان فصال می افزاییم تا حمل و فصال کامل شود، و هر قدر که زمان حمل بیشتر باشد از زمان فصال کاسته می شود.[5]
3. کوتاه ترین زمان حمل چند ماه است؟ شیخ مفید (ره) در کتاب ـ الارشاد ـ نقل می کند که در زمان خلافت عمر زنی را که شش ماه (بعد از ازدواج) وضع حمل کرده بود نزد او آوردند؛ عمر خواست او را سنگسار کند؛ امیرالمؤمنین علی (ع) مانع شدند و بر اسا س این آیات ثابت نمودند که ممکن است بچه از شوهر آن زن باشد و آن زن زنا نکرده باشد. حضرت فرمود: "خدای تعالی دربارهٔ آغاز دوران بارداری زن تا از شیرگرفتن فرزند می فرماید: بارداریش و از شیرگرفتنش سی ماه است و درباره زمان شیردهی می فرماید: دو سال کامل است؛ پس آن گاه که زن دو سال تمام کودکش را شیر داد و (از آن سو) دوران حمل و فصال سی ماه باشد،(در نتیجه) زمان بارداری شش ماه خواهد بود، وقتی عمر این بیان را شنید آن زن را رها کرد و این حکم را در اسلام مقرر ساخت و اصحاب پیامبر (ص) و کسانی که پس از ایشان آمدند تا زمان ما به این حکم عمل نمودند.[6]
علامهٔ طباطبائی در تفسیر خود این روایت را از ـ الدرالمنثورـ[7] نقل می کند. علامه از ملاحظهٔ آیات 15 سورهٔ احقاف با آیات 233 بقره و 14لقمان نتیجه می گیرد که حداقل حمل شش ماه است. بنابراین از کسر مقدار دو سال از سی ماه، بر می آید که حداقل دوران بارداری شش ماه و حد اکثر دوران شیردهی که حکم فقهی دارد، بیست و چهار ماه است؛ اگر کودک هفت، یا هشت،
یا نه ماه در رحم مادر بماند، حداقل دوران شیر دهی پس از تولد، به ترتیب بیست و سه ماه، بیست و دو ماه، و بیست و یک ماه است. شیخ طوسی و امین الاسلام طبرسی پس از ذکر قول ابن عباس می نویسند: روایاتی که علمای ما روایت نموده اند برمین مطلب دلالت می کنند؛ زیرا ایشان روایت نموده اند که شیر دادن کمتر از 21 ماه ستمی (جور) بر کودک است.[8]
4. حداقل مدت شیردهی از نظر روایات:
براساس دو روایت ازکتاب وسائل الشیعة، حداقل زمان شیر دهی می تواند 21 ماه باشد و کم تر از آن جایز نیست.
الف. امام صادق (ع) فرمود: "مقدار واجب شیردهی، 21 ماه است، پس زنی که کمتر از آن شیر دهد، کم گذاشته و کوتاهی کرده است و اگر ارادهٔ اتمام دوران شیردهی دارد، دو سال کامل مطلوب است.[9]
ب. آن حضرت همچنین فرمود: "زمان شیردهی 21 ماه است، پس کم تر از آن ستمی (جور) بر کودک شمرده می شود.[10]
5. اشتراک کودکان در حکم ارضاع (شیردادن): گروهی از مفسران معتقدند که دو سال، برای همهٔ کودکان ثابت است و اختصاص حکم حق دو سال شیرخوارگی تنها برای کودکانی که شش ماهه به دنیا آمده باشند، با ظاهر آیه سازگار نیست. ظاهر: "الوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین ..."، اثبات حق شیردادن تا دو سال کامل پس از تولد است و میزان توقف و تغذیهٔ کودک در رحم مادر در این نصاب اثر ندارد، پس تمام کودکان حق دارند تا دو سال کامل از شیر مادر تغذیه کنند و مادر حق دارد کودک خود را دو سال کامل شیر بدهد.[11]
6. جمع بندی: کلمهٔ (یرضعن) خبری است که از آن معنای امر فهمیده می شود و روشن است که امر استحبابی است. کلمهٔ (والدات) شامل حال همه اقسام مادران می شود که عبارت اند از: مادرانی که شش ماهه، هفت ماهه، هشت ماهه و یا نه ماهه وضع حمل می کنند. کلمهٔ (اولاد) همهٔ کودکان را در بر می گیرد که عبارت اند از: شش ماهه، هفت ماهه، هشت ماهه و یا نه ماهه. بر پایه مطالبی که گفته شد آیه شریفه در مقام بیان حکم شیردهی، همه کودکان را در حکم مذکور برابر می داند؛ یعنی همه حق دارند دو سال کامل شیر بنوشند، نه فقط کودکانی که شش ماهه متولد شده باشند و اگر کودکی، شش ماهه تولد یابد آن هم دوسال شیر می نوشد، اگر نُه ماهه تولد یافت، – غالب موارد ـــ این هم داخل در عموم آیه است؛ یعنی باید دو سال شیر بنوشد، اما این حکم، مستحب است، پس اگر بر حداقل مدت شیردهی اکتفا کند، مصداق آیهٔ 15 احقاف است؛ یعنی حداقل زمان شیردهی با نه ماه بارداری که مجموع ارتباط کودک با مادر 30 ماه است و اگر دو سال شیربنوشد به حکم استحبابی آیه 233سورهٔ بقره عمل شده که با آیه 15سورهٔ احقاف منافاتی ندارد؛ زیرا واجب نیست که حتما دو سال شیر بدهند و می توان آیه را حمل بر کمترین مدت شیردهی کرد. پس اگر می فرمود: دو سال شیر دهی واجب است و سپس می فرمود: مجموع حمل و فصال (از شیر گرفتن) 30 ماه است، تناقضی آشکار بود. بنابراین یکی از مصادیق (سی ماه) ، کودکی است که شش ماهه متولد شده و دو سال کامل شیر می نوشد. (کمترین زمان حمل + بیشترین زمان شیردهی) {30=24+6}و دیگر کودکی است که نه ماهه متولد شود و 21 ماه شیر می نوشد. ( حد اقل شیر دهی + بارداری متعارف ) {30=21+9}.
[1] بقره، 233.
[2] فخررازی، تفسیر کبیر، ج 6، ص 118، چاپ دوم، دارالکتب العلمیة، تهران.
[3] شهید ثانی، شرح لمعه، کتاب نکاح، باب الرضاع.
[4] علی فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیرالقران، ج 2، ص 171، چاپ اول، سازمان اوقاف و خیریه، انتشارات اسوه،1426ه.ق 1384 ه.ش ؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقران، ج 3،ص 373، چاپ اول، مؤسسه نشر اسلامی (جامعه مدرسین).
[5] تفسیرکبیر، فخر رازی، ج 6، ص 118.
[6] شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 197، ترجمهٔ سید هاشم رسولی محلاتی، ناشر: علمیهٔ اسلامیه؛ دیلمی، ارشادالقلوب، ج 2، ص6، چاپ نجف، المطبعة الحیدریة.
[7] الدرالمنثور، ج 6، ص40، به نقل از المیزان.
[8] مجمع البیان، ج 2، ص 171؛ تبیان، ج 3، ص 373.
[9] محمد بن الحسن، الحرالعاملی، وسائل الشیعة، ج 21،ح 27564، ص 454، چاپ 3، مؤسسهٔ آل البیت علیهم السلام لاحیاََََء التراث، بیروت-لبنان، 1429ه.ق.
[10] وسائل الشیعة، ج 21، ص 455، ح27567.
[11] جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ج 11، ص 374، چاپ اول، انتشارات أسراء، قم، اسفند 1385ه.ش.
#استادمحمدی
http://eitaa.com/joinchat/2846228496C6562595520
ذکر روز #دوشنبه
یا قاضی الحاجات(100 مرتبه)
http://eitaa.com/joinchat/2846228496C6562595520
✅پرسش:
#چرا_ائمه_معصومین_غلام_و_کنیز_داشتند
چرا ائمه معصومین غلام و کنیز داشتند ؟و این رسم از چه زمانی از بین رفت ؟چرا؟
🔷پاسخ:
۱ـ برده و کنیز، در نظر عوام فرق دارد با برده و کنیز در نظر اسلام. در اسلام، فقط اسیر جنگی کافر را می توان به کنیزی یا بردگی گرفت. لذا برده و اسیر اسلامی، در واقع همان اسیر جنگی کافری است که مسلمان شده و به عنوان شهروند درجه دوم پذیرفته شده است.
۲ـ چرا اهل بیت(ع) کنیز یا برده می خریدند؟
اهل بیت(ع) این افراد را می خریدند برای تربیت نمودن. لذا اگر تاریخ را مطالعه فرمایید می بینید که اغلب این افراد، بعد از مدّتی تبدیل شده اند به علمان بزرگ دینی؛ مثلاً قنبر ـ قدّس سرّه ـ غلام امیرمؤمنان(ع)، از عرفا و اولیای الهی بوده؛ یا فضّه، کنیز فاطمه(س) صاحب مقامات عرفانی شده بود. گفته شده که جناب فضّه ـ رضوان الله علیها ـ ۲۰ سال سخن نگفت مگر با آیات قرآن. یا برخی از غلامان امام سجّاد(ع)، به مقاماتی رسیده بودند که با دعایشان باران نازل می شد. و غلام امام حسین(ع) به چنان مقامی بار یافت که در عاشورا، عاشقانه جنگید و به شهادت رسید، در حالی که امام حسین(ع) او را آزاد کرده بود تا برود؛ امّا او نرفت و با ناله و زاری تقاضا نمود که حضرتش اجازه ی جهاد به او بدهند. وقتی جریان این غلام سیاه که اسمش جَون بود را می خوانیم، آنگاه معلوم می شود که اهل بیت(ع) از این بردگان، چه انسانهای بزرگ و تابناکی می ساختند. این غلام، ابتدا در خدمت جناب ابوذر بود که ابوذر او را به اهل بیت(ع) سپرد و او در خانه ی اهل بیت(ع) به مقاماتی رسید که شاید از خود ابوذر ـ رضوان الله علیه ـ نیز جلوتر زده باشد.
سید بن طاوس در نقل جریان این غلام می گوید:
« بعد از عمرو بن قرظه، جَون ـ که غلام ابوذر و شخصى سیاه چهره بود ـ براى جهاد قیام نمود. امام حسین علیه السلام به وى فرمود: من تو را مرخّص کردم، زیرا تو تابع ما شدى که در رفاه و عافیت باشى، خود را در راه ما مبتلا نکن! غلام گفت: یا بن رسول اللَّه! من در زمان خوشى کاسه لیس شما بودم، آیا شایسته است که اکنون که شما گرفتار شدهاید دست از شما بردارم؟! به خدا قسم بوى من نامطلوب است، حسب و نسب من پست می باشد، رنگ من سیاه است. تو بر من منّت بگذار تا لایق بهشت گردم و بوى بدنم نیکو، حسب و نسبم عالى، و صورتم سفید شود. نه به خدا سوگند من از شما جدا نمی شوم تا اینکه این خون سیاه من با خونهاى پاکیزه ی شما مخلوط شود. محمّد بن ابی طالب می گوید: سپس جون براى قتال قیام کرد و این رجز را خواند:
کیف یرى الکفار ضرب الاسود ــ بالسیف ضربا عن بنى محمّد ــ اذب عنهم باللسان و الید ــ أرجو به الجنه یوم المورد
یعنى: کفّار ضرب دست غلام سیاه را چگونه مىبینند که با شمشیر به خاطر فرزندان حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم می زند. من با زبان و دست، از فرزندان حضرت محمّد دفاع می کنم. امیدوارم که در روز ورود به صحراى محشر، داخل بهشت شوم.
سپس جهاد کرد تا شهید شد و امام حسین علیه السلام به بالین او آمد و فرمود: بار خدایا! صورت وى را سفید و بوى او را نیکو و وى را با نیکان محشور بفرما و شناسایی را بین او و محمّد و آل محمّد صلّى اللَّه علیهم اجمعین برقرار بفرما!
امام محمّد باقر(ع) از حضرت امام زین العابدین علیهما السلام روایت می کند که فرمود: هنگامى که گروهى در میدان جنگ آمدند تا اجساد شهیدان آل محمّد را دفن نمایند جسد این غلام یعنى جَون را بعد از گذشت ده روز از شهادتش در حالى یافتند که بوى مِشک از آن به مشام می رسید. رضوان اللَّه علیه.»
ملاحظه می کنید که یک برده در خانه ی اهل بیت(ع) چگونه تربیت شده و به چه معرفتی دست یافته که وقتی آزادش می کنند، حاضر نمی شود از مولایش جدا شود و مشتاقانه، خون خویش را نثار خاندان رسالت می کند. این یکی از اهداف نگهداری برده ها از سوی اهل بیت(ع) بود که می خواستند آنها را تربیت کنند. چرا که اغلب اهل بیت(ع) به خاطر جوّ سیاسی مخالف، و خفقان حاکم بر جامعه، امکان تربیت افراد عادی جامعه را نداشتند.
یکی دیگر از مأموریتهای بردگان و کنیزان در خانه ی اهل بیت(ع) این بود که در خفقان سیاسی آن دوران، احادیث و معارف اهل بیت(ع) را به دیگر شیعیان می رساندند. در آن عصر، شیعیان به خاطر مسائل امنیتی، جرأت نزدیک شدن به خانه ی ائمه(ع) را نداشتند؛ چرا که در آن صورت، شناسایی شده و دستگیر می شدند. در چنان فضایی، این بردگان و کنیزان اهل بیت(ع) بودند که به بهانه های مختلف مثل خرید و کشاورزی و … به میان جمعیت می رفتند و مطالب و معارف اهل بیت(ع) را به شیعیان می رساندند. البته در این راه، گاه با خطراتی هم مواجه می شدند، مثلاً در زمان عثمان، قنبر ـ غلام امیرمؤمنان(ع) ـ مورد ضرب و شتم مخالفان قرار گرفت.
🔶تفصیل بحث برده در اسلام ⬅️⬅️⬅️ به زودی در همین کانال⬇️⬇️ #استادمحمدی
http://eitaa.com/joinchat/2846228496C6562595520
#سوال:
📝گفته مي شود هر كس خوبي و بدي كند به خودش بر مي گردد. پس چرا آدم های خلاف كار و بي دين وضع خوب تر و زندگي بهتری دارند؟
پاسخ: #استادمحمدی
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
http://eitaa.com/joinchat/2846228496C6562595520
گفته مي شود هر كس خوبي و بدي كند به خودش بر مي گردد. پس چرا آدم های خلاف كار و بي دين وضع خوب تر و زندگي بهتری دارند؟.mp3
1.67M
سوال: 44
#چرا_گناهکاران_در_دنیا_زندگی_خوبی_دارند
پاسخ: #استادمحمدی
http://eitaa.com/joinchat/2846228496C6562595520
ذکر روز #سه_شنبه
یا ارحم الراحمین (100 مرتبه)
http://eitaa.com/joinchat/2846228496C6562595520
پرسمان اعتقادی استاد محمدی
✅پرسش: #چرا_ائمه_معصومین_غلام_و_کنیز_داشتند چرا ائمه معصومین غلام و کنیز داشتند ؟و این رسم از چه ز
✅ادامه....
#بحث_برده_داری_در_اسلام
۱ـ گفتیم که برده و کنیز، در اسلام، همان اسیر جنگی است؛ لکن توجّه شود که در هر جنگی نمی توان اسیر را به بردگی یا کنیزی گرفت. بلکه فقط در جنگ با کفّار این کار جایز است. لذا اگر طرف جنگ، یک گروه موحّد طغیانگر بود، نمی توان اسرای آنها را برده نمود؛ بلکه یا به صلاح دید حاکم عادل و مدبّر اسلامی بخشیده می شوند یا مجازات می شوند. جنگ ابتدایی با کفّار نیز برای مسلمین جایز نیست مگر با دستور مستقیم خدا. لذا فقط در زمان معصوم چنین جنگی جایز است. چون تنها اوست که می تواند دستور مستقیم را از خدا بگیرد. البته ولیّ فقیه نیز اگر از طرف امام زمان (ع) دستور مستقیم داشته باشد، چنین اختیاری را خواهد داشت. در غیر این حالات، مسلمین فقط حقّ جهاد دفاعی را دارند. و البته در جهاد دفاعی نیز اگر طرف مقابل مسلمین، کفّار حربی باشند، اسرای آنها را می توان برده یا کنیز نمود. چرا که فلسفه ی این کار عمومیّت دارد؛ و منحصر به جهاد ابتدایی نمی شود. البته دقّت شود که این کار فقط در جهاد مشروع جایز است؛ یعنی جهادی که توسّط معصوم یا نائب مشروع او رهبری شود. لذا اگر حاکمی نامشروع جنگی با کفّار داشته باشد اصل آن جنگ باطل است کجا رسد محصولاتش. برای مثال، حمله ی عمر بن خطّاب به ایران و سایر ملل، از مصادیق جنگ باطل بوده. لذا امیرمومنان(ع) ، که هیچگاه از جهاد طفره نرفته، در این جنگها شرکت نجست؛ و علناً اعلام نمود که مردم ایران را نمی توان به بردگی گرفت. لذا در عملی نمادین، دختر اسیر شده ی پادشاه ایران را با عقد شرعی به ازدواج امام حسین(ع) درآورد تا بفهماند که اینها کنیز نیستند، بلکه زنان آزادند و باید با عقد شرعی به ازدواج کسی در آیند.
ـ در چه شرایطی و چرا اسیر کفّار را به بردگی می گیریم؟
عبد و اَمه (غلام و کنیز )، در زمان قبل از اسلام ، انواع و اقسامی داشت. برخی از آنها کسانی بودند که توسّط برده فروشها از کشورهای مختلف دزدیده شده و به فروش می رسیدند ؛ برخی دیگر نیز کودکانی بودند که بابت بدهی والدینشان به بردگی برده می شدند یا در قمار توسّط والدینشان باخته می شدند ؛ برخی نیز اسیران جنگی بودند.
اسلام با تحریم قمار و حرام نمودن خرید و فروش اموال دزدی و وضع قوانین خاصّ در مورد بدهکاران ورشکسته (مُعسِر) تمام این اقسام برده گیری را برانداخت و تنها برده گیری اسیران کافر را در شرائطی خاصّ جایز دانست؛ امّا اسیر جنگی مسلمان را نمی توان به بردگی گرفت، بلکه باید دادگاهی شود؛ لذا اگر اسیر جنگی مسلمان، کسی را کشته است، قصاص می شود یا اگر ولیّ دم، او را بخشید، دیه می دهد. و اگر کسی را مجروح نموده یا قصاص می شود یا دیه می دهد. امّا با اسیر جنگی کافر، رفتارهای گوناگونی می شود که در ادامه خواهد آمد.
از آنچه اجمالاً گفتیم معلوم می شود که اسلام راه برده گیری را تا حدّ زیادی مسدود ساخت و تنها یک راه برای آن باقی گذاشت که بستن آن در آن زمان ممکن نبود. چون طبیعی است که در هر جنگی کسانی از دشمن به اسارت گرفته می شوند. حال سوال این است که با این اسیران جنگی کافر چه باید کرد؟ چند راه می توان برای آن فرض نمود ؛ نخست اینکه کشته شوند ؛ با اینکه این کار، عقلاً جایز است ولی اسلام این راه را نپذیرفت و به اسیران جنگی حقّ حیات داد. دوم اینکه با اسرای مسلمان که در دست کفّار هستند معاوضه گردند ؛ اسلام این راه را به عنوان اوّلین اقدام پذیرفت ؛ امّا هنوز یک مساله باقی است. اگر اسیری مسلمان در دست دشمن نداشتیم تا با اسرای کافر معاوضه نماییم ، آنگاه با اسرای کافر چه کنیم؟ گزینه ی اوّل این است که آنها را آزاد نماییم ؛ امّا اگر بنا بود آنها را آزاد کنیم پس برای چه اسیرشان نمودیم؟! اگر اسلام حکم می کرد که اسیر نگیرید یا بعد از گرفتن، آنها را آزاد نمایید ، در آن صورت دشمنان اسلام خیلی خوش به حالشان می شد. چون بدون ترس از اسیر شدن وارد میدان جنگ می شدند و این یقیناً به ضرر مسلمین بود. گزینه ی دوم این است که آنها را با گرفتن پول یا امتیاز اقتصادی یا سیاسی از کفّار به کفّار تحویل دهیم. این راه را اسلام می پذیرد به شرط آنکه حاکم اسلامی تشخیص دهد که این کار خطری برای مسلمین ندارد. امّا اگر کفّار حاضر به معامله نشدند یا از بین رفته بودند و کسی برای معامله نبود، نوبت به گزینه های بعدی می رسد. گزینه ی سوم ، این است که آنها را زندانی نماییم. اسلام این راه را برای کوتاه مدّت می پذیرد ؛ امّا برای بلند مدّت آن را امری غیر انسانی و غیر منطقی می داند. چون با این کار ، از یک طرف عدّه ای انسان در محیطی محبوس شده و امکانات رشد مادّی و معنوی را از دست می دهند ؛ و این کاری است غیر انسانی. از طرف دیگر با این روش باید مسلمانان کار کرده و شکم دشمنان زندانی خودشان را سیر نمایند ؛ که از این ناحیه نیز مسلمین دچار ضرر اقتصادی می شوند. لذا چنین راهی برای مدّت طولانی کاری است غیر
انسانی ، زیانبار و غیر منطقی. امّا گزینه ی چهارم آن است که اسیران جنگی به عنوان غنائم جنگی ، بین جهاد کنندگان مسلمان تقسیم شوند ؛ تا از این طریق هم خود اسیران از محدودیّت زندان نجات یافته امکان رشد داشته باشند ؛ هم در مقابل غذا و پوشاک و مسکنی که استفاده می کنند ، کار اقتصادی انجام دهند ؛ هم اینکه از شورش دسته جمعی آنها جلوگیری شود ؛ همچنین این اسیران در تعامل با مسلمین با فرهنگ اسلامی آشنا گردند. و این همان راهی است که اسلام بر گزید. لکن اسلام برای این اسیران برده شده ، حقوقی اجتماعی نیز تعریف نمود و کاری کرد که به مرور زمان آنها نیز در ساختار اجتماعی مسلمین هضم شوند. همچنین با راهکارهای متعدّدی راه آزاد سازی تدریجی این بردگان را نیز فراهم ساخت ؛ به گونه ای که آزادی آنها صدمه ای به ساختار و بافتار اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعه ی اسلامی نزند. چون برده ها در زمان قبل از اسلام و در صدر اسلام از ارکان اجتماعی و اقتصادی جامعه به شمار می رفتند و تعداد آنها در جامعه بسیار زیاد بود ؛ لذا اگر به یکباره آزاد می شدند ، اوّلاً اقتصاد جامعه ی آن روز دچار فروپاشی می شد ثانیاً جامعه با تعداد زیادی انسان بی کار و بدون مسکن و گرسنه مواجه می شد و نتیجه ی این عمل بروز یک شورش همه جانبه از سوی بردگان بود.
پس اسلام برای جلوگیری از این فاجعه ی اجتماعی و اقتصادی از یک سو ، و حلّ مساله ی نگه داری اسیران جنگی از سوی دیگر ، اوّلاً برده گیری اسیران جنگی را بعد از راه حلّ معاوضه با اسیر یا با پول و امتیاز ، به عنوان بهترین راه حلّ ممکن مجاز دانست. ثانیاً حقوقی برای برده ها وضع نمود تا آنها مورد ظلم واقع نشوند و امکان ترقّی اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی داشته باشند. لذا در مدّت کوتاهی بعد از آغاز اسلام ، جامعه شاهد ترقّی برده ها بود ؛ و این حقوق چنان برای خود برده ها مطلوب بود که اکثر برده ها قبل از صاحبانشان به اسلام ایمان آوردند. ثالثاً اسلام برای آزادی تدریجی برده ها نیز راههایی را قرار داد. نخست اینکه آزاد نمودن برده ها را امری دارای ثواب اخروی اعلام نمود. دوم اینکه آزادی برده را یکی از کفّاره های شرعی قرار داد. سوم اینکه به برده ها اجازه داد تا با صاحب خویش وارد معامله شده و خود را از صاحبش بخرد ؛ در این قانون ، برده با صاحب خویش سندی را امضا می کنند که طبق آن ، برده افزون بر کار متداولی که دارد ، با اضافه کاری برای خود پول جمع می کند و با پرداخت بهای خود ، خود را از صاحبش می خرد. چهارم اینکه اسلام برده ی زن (کنیز) را برای صاحبش در حکم همسر قرار داد و به این طریق بین او و صاحبش رابطه ای عاطفی و ناموسی قرار داد ، تا احتمال سوء استفاده ی دیگران از او را تا حدّ زیادی ببندد. پنجم اینکه اسلام قانونی وضع نمود که طبق آن اگر کنیزی از صاحبش صاحب فرزند شد ، بعد از مردن صاحبش ، مادر (کنیز) به فرزند خویش به ارث برسد ؛ و چون شرعاً فرزند نمی تواند صاحب مادر خویش باشد ، لذا آن کنیز (امّ ولد) خود به خود آزاد می گردد.
با این راهکارها بود که نه به یکباره ، بلکه به صورت تدریجی برده ها آزاد و به صورت خودکار در جامعه ی مسلمین هضم می شدند و تبدیل به خطری بالقوّه برای جامعه ی اسلامی نمی گشتند. حتّی نه تنها این بردگان آزاد شده زیانی برای جامعه ایجاد نمی کردند بلکه به خاطر مهارتهایی که در زمان بردگی کسب نموده بودند ، به مرور تبدیل به عناصر سازنده ی جامعه می شدند ؛ تا آنجا که به گواهی تاریخ ، از بین همین بردگان آزاد شده ، دانشمندان و عالمانی بزرگ به ظهور رسیدند و در دوره ای از تاریخ همین بردگان آزاد شده ، حکومت ممالیک را به وجود آوردند.
حاصل بحث اینکه:
الف ـ اسلام برای برانداختن رسم برده داری ، ابتدا راههای غیر منطقی آن را مسدود ساخت و تنها یک راه برای آن باز گذاشت که چاره ای از آن نبود ؛ چون اسلام با باز گذاشتن این راه ، در حقیقت می خواست مساله ی اسرای جنگی کافر را حلّ نماید ؛ که این راه حلّ یقیناً بهتر از راه حلّ فعلی ، یعنی زندانی نمودن اسرا می باشد. چرا که در روش زندانی نمودن ، شخص از اکثر حقوق انسانی خود محروم می شود ، در حالی که در روش پیشنهادی اسلام ، شخص از حقوق بسیاری برخوردار می گردد. لکن شهروند درجه دوم است نه شهروند درجه یک. امّا در روش زندانی نمودن، او صرفاً موجودی است بی مصرف و انگل که حتّی اسم شهروند درجه دهم نیز روی او نمی توان گذاشت.
ب ـ اینکه اسلام حکم به آزادی برده ها (اسرای جنگی کافر) نداد ، برای این بود که اوّلاً آزاد نمودن اسرای جنگی متضادّ با فلسفه ی اسیر گرفتن است. ثانیاً در صدر اسلام ، حجم عظیمی از اقتصاد ممالک بر دوش برده ها بود ؛ لذا آزادی یکباره ی آنها مساوی بود با به هم ریختن اقتصاد ممالک. ثالثاً اگر برده ها به یکباره آزاد می شدند ، تعداد فراوانی انسان بدون مسکن و بدون دارایی در جامعه رها می شدند که خطر بزرگی است برای ی
ک کشور. رابعاً صاحبان برده های سابق بر اسلام، برای خرید برده ها پول داده بودند و با حکم اسلام ، به این راحتی حاضر نمی شدند از مالکیّت خود دست بردارند؛ لذا بر ضدّ اسلام جبهه می گرفتند و جنگی فراگیر رخ می داد. از اینرو اسلام این مساله را به تدریج و از راه وضع قوانینی خاصّ و نیز از کانال امور شرعی و معنوی حلّ و فصل نمود ؛ به گونه ای که امروزه دیگر خبری از برده داری وجود ندارد.
ـ برخی گفته اند: « آیا این حکم منافی اختیار و آزادی افراد نیست و نیز آیا با انسانیت و حقوق بشر در تناقض نیست؟ »
یقیناً این حکم، آزادی اسرای جنگی را محدود می کند. امّا مگر بناست که ما به دشمنی که به ما هجوم آورده و قصد کشتن ما را داشته و چه بسا کسانی از ما را کشته، آزادی بدهیم؟! مگر امروزه اسرای جنگی را رها می کنند که هر کاری خواستند بکنند؟ امّا شکّ نیست که در روش اسلام، آزادی اینها بسیار کمتر از روش متداول در زمان ما محدود می شود. در عصر حاضر، اسیر جنگی را زندانی می کنند و چه بلاها که سرش نمی آورند.
حقوق بشر نیز برای فرد معمولی و اسیر جنگی یکسان نیست. آیا به بهانه ی حقوق بشر باید اسیر جنگی را آزاد گذاشت؟! ولی شکّی نیست که در روش اسلام، بیش از هر روش رایج دیگری حقوق اسیران رعایت می شود. اساساً حقوق بردگان در اسلام، جزء دین است؛ و افراد مسلمان، فراتر از قانون، آن را به عنوان تکلیف شرعی مراعات می کنند. در عصر کنونی، اسیر جنگی از هر حقّی محروم است، جز خوردن و خوابیدن و زنده ماندن و در یک اتاق راه رفتن؛ که عملاً همین حقوق نیز از برخی از آنها دریغ می شود. حال آنکه در اسلام، برده ها آزادی بسیار وسیعی دارند و به عنوان شهروند درجه دوم پذیرفته شده اند. و راه برای ترقّی به شهروند درجه اوّل نیز برایشان باز می باشد.
ـ باز پرسیده می شود که: « آیا شخص مالک می تواند به هر نحوی که بخواهد با مملوک برخورد کند؟ آیا مملوک موظف است کلیه دستورات را اجرا نماید؟ »
ابداً چنین نیست. اسلام برای برده ها حقوقی معیّن نموده که صاحب آن برده حتماً باید آن را مراعات نماید؛ در غیر این صورت، حکومت مؤظف است که با صاحب برده برخورد نماید. همچنین مردم وظیفه دارند که اگر دیدند برده ای مورد ظلم واقع می شود، صاحبش را نهی از منکر نمایند؛ و اگر گوش نکرد، به حاکم اسلامی اطّلاع دهند.
تأمین لباس، خوراک و مسکن برده بر عهده ی صاحبش می باشد؛ و همه ی اینها باید به حدّ کفاف باشد. اگر صاحب برده نتواند این نیازها را برآورده کند، یا باید او را به شخصی که از عهده ی مخارجش بر می آید بفروشد یا باید او را آزاد نماید.
برده حقّ دارد که واجبات خود را به جا آورد و صاحبش حقّ ندارد از او جلوگیری کند.
صاحب برده حقّ ندارد او را به کاری که شرعاً خلاف است امر کند؛ و اگر امر نمود، او نباید اطاعت کند.
صاحب برده حقّ ندارد به برده ی خود کاری فراتر از توانش بسپارد.
صاحب برده حقّ ندارد بی دلیل او را تنبیه نماید؛ و اگر به خاطر تمرّد از فرمان، او را تنبیه نمود، نباید به او آسیب جدّی برساند. تنبیه او می تواند از سنخ غذا ندادن به صورت موقّت یا کم غذا دادن یا زدن باشد؛ ولی اگر او را زد، حقّ ندارد بیش از ده ضربه شلّاق بر او بزند. و اگر بی دلیل او را تنبیه نمود، مستحبّ است او را آزاد کند؛ برخی فقها گفته اند: واجب است آزادش کند.
صاحب برده حقّ اهانت به برده را ندارد.
و … .
همچنین در برخی موارد اسلام برای بردگان تخفیفهایی قائل شده که برای افراد عادی قائل نشده است.
مثلاً
ـ سرقت
در صورتى که عبد مرتکب سرقت گردد و از اموال مولاى خود سرقت کرده باشد قطع ید نمىشود بلکه فقط تأدیب مىشود و همچنین اگر از بیت المال سرقت کند همین حکم را خواهد داشت؛ چون قطع ید او موجب ضرر بیشتر به بیت المال است .
ـ زنا
فقها با استناد به آیه شریفه «فعلیهن نصف ما على المحصنات .» معتقدند که کنیز زناکار مجازاتش نصف مجازات زنان آزاد زناکار است؛ یعنى فقط ۵۰ ضربه شلاق . و به صورت کلى مجازات مملوک زناکار ۵۰ ضربه شلاق (نصف مجازات غیر مملوک) است؛ چه مرد باشد چه زن و چه پیر یا جوان، باکره باشد یا غیر باکره . و حتى صاحب جواهر در این مساله، مدعى اجماع شده و علاوه بر آن به آیه مذکور و روایتى نیز استناد کرده است . و نیز قائل است، عبد و امه ی زناکار «جز» و «تغریب» هم نمىشوند .
ـ تکرار جرم زنا
با وجود آن که شخص زناکار غیر محصن آزاد در صورت ارتکاب سه بار و یا بنا به قولى چهار بار تکرار جرم، کشته مىشود، ولى اگر این عمل توسط بردگان (چه زن و چه مرد) تکرار شود در مرتبه ی هشتم و بنا به قولى در مرتبه نهم کشته مىشوند .
امّا در سایر جرایم مانند لواط، قوّادى، شرب خمر، قذف، عبد و غیر عبد با هم از نظر مجازات برابرند .
گذشته از حقوق شرعی و قانونی که اسلام برای بردگان معیّن ساخته آنها حقوق اخلاقی نیز دارند؛ یعنی آنچه مسلمانان در برخورد با دیگران غیر اخلاقی می شمارند، در برخورد با بردگان نیز باید غیر اخلاقی بدانند. لذا با نظر به تاریخ می بینیم که اکثر بردگان صالح در میان مسلمین، در نزد صاحبان خود جزء خانواده محسوب می شده اند؛ تا آنجا که صاحبان آنها با آنها همچون یکی از فامیل رفتار می کرده اند. این حقیقتی است که حتّی مورّخین و شرق شناسان غربی نیز بر آن اذعان نموده اند.
گوستاو لوبون، شرق شناس معروف، در این باره مىگوید:
«آنچه مسلّم است برده نزد مسلمانان بدان صورت که در نزد مسیحیان بوده نیست؛ و وضعى که بردگان مشرق در آن به سر مىبرند به مراتب بهتر از وضعى است که نوکران و کلفتهاى اروپایى دارند . غلامان زر خرید در مشرق زمین جزء خانواده محسوب هستند و چنانچه پیش از این گفته شد حتى مىتوانند با دختران آقایان و مالکین خود ازدواج کرده و در زمره ی دامادان او در آیند و همچنین مىتوانند بزرگترین منصبها را نائل گردند . در مشرق، غلام بودن عار و ننگ نیست و بدان اندازه که در مغرب نوکر از ارباب خود فاصله دارد در آنجا غلام از مالکش دور نیست و ارتباطش زیادتر و با او نزدیکتر است .» (گوستاو لوبون، تمدن اسلام و غرب، ترجمه سید هاشم حسینى، انتشارات اسلامیه، تهران، ص ۴۶۴ )
همچنین ایشان به نقل از مسیو «آلو» مىنویسد:
«مسلمانان هرگز با دیده ی حقارت به بردگان نگاه نمىکردند . از این روست که مىبینیم مادر پادشاهان عثمانى که پیشواى مسلمانان و مورد احترام آنان بودهاند کنیز بوده و در این باره به حیثیت آنها لطمه وارد نیامده است .» (گوستاو لوبون، تمدن اسلام و غرب، ترجمه سید هاشم حسینى، انتشارات اسلامیه، تهران، ص ۴۶۵ )
رسول خدا(ص) می فرمودند: « لا یقل احدکم: عبدى و امتى . و لیقل: فتاى و فتاتى ــــ نگویید برده و کنیز من، بگویید پسرکم و دخترکم »
و خداوند در قرآن کریم فرمود: « وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیئاً وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبى وَ الْیتامى وَ الْمَساکینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبیلِ وَ ما مَلَکَتْ أَیمانُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُورا ــــ و خدا را بپرستید! و هیچ چیز را همتاى او قرار ندهید! و به پدر و مادر، نیکى کنید؛ همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان، و همسایه نزدیک، و همسایه دور، و دوست و همنشین، و واماندگان در سفر، و بردگانى که مالک آنها هستید؛ زیرا خداوند، کسى را که متکبر و فخر فروش است، (و از اداى حقوق دیگران سرباز مىزند،) دوست نمىدارد.» ( النساء:۳۶)
بسیاری از مسلمانان زبده ی صدر اسلام نیز بردگان بودند، که از زمره ی آنها می توان به بلال حبشی و صهیب رومی اشاره نمود.
http://eitaa.com/joinchat/2846228496C6562595520
اونایی که پیگیر مبحث جذاب #برده_داری_در_اسلام بودند👆👆👆 با حوصله مطالعه کنند.
کمی طولانی
#سوال:
📝اگر شب اول قبر از من به عنوان يک شيعه بپرسند چرا دين اسلام را انتخاب کردي بايد چه جوابی بدهم؟
پاسخ: #استادمحمدی
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
http://eitaa.com/joinchat/2846228496C6562595520
اگر شب اول قبر از من به عنوان يک شيعه بپرسند چرا دين اسلام را انتخاب کردي بايد چه جوابی بدهم؟.mp3
1.24M
سوال: 45
#چگونه_شیعه_شده_ای؟
پاسخ: استادمحمدی
http://eitaa.com/joinchat/2846228496C6562595520
#سوال:
📝اگر شخصی بخواهد زندگی خدایی داشته باشد باید چه کار هایی را انجام دهد؟
پاسخ: #استادمحمدی
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
http://eitaa.com/joinchat/2846228496C6562595520
اگر شخصی می خواهد زندگی خدایی داشته باشد باید در شبانه روز چگونه اوقات خود را سپری کند؟.mp3
999.2K
سوال: 46
#برنامه_زندگی_برای_سعادت
پاسخ: #استادمحمدی
http://eitaa.com/joinchat/2846228496C6562595520
✅پرسش
#واقعه_ردالشمس
📝آیا این معجزه صحیح است که خورشید بخاطر این که نماز حضرت علی علیه السلام قضا نشود غروب نکرده و برگشته است؟؟
ظاهرا این معجزه دوبار در زندگی حضرت علی(علیهالسلام) اتفاق افتاده است در این قسمت هر دو واقعه را بطور خلاصه از کتاب ارشاد شیخ مفید نقل میکنیم.(1)
ذکر این نکته قابل توجه است که نماز عصر حضرت علی(علیهالسلام) قضا نشده بود چرا که همه ذکر کردهاند که نزدیک غروب آفتاب بوده است .
1. ردالشمس بار اول به طوری که اسماء، ام سلمه، جابر انصاری، ابوسعیدی خدری و گروهی دیگر روایت کردهاند چنین است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در منزل خود بود و حضرت علی (علیهالسلام) هم حضور داشت همان موقع جبرئیل آمده و وحی الهی آورد. پس از آن که رسول خدا احساس خستگی داشتند، سر مبارک خود را روی پای حضرت علی(علیهالسلام) گذارد و خوابیدند تا نزدیک غروب آفتاب. حضرت علی(علیهالسلام) که نماز عصر را بجا نیاورده بود ناچار شد نمازش را در حالت نشسته بخواند و رکوع و سجود را با اشاره به جای آورد.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) پس از آن که به خود آمد به حضرت علی(علیهالسلام) فرمود نماز عصرت را خواندهای؟ عرض کرد نمیتوانستم نماز را به حالت عادی بخوانم به خاطر حالت وحی که بر شما عارض شده بود و بر من تکیه داده بودید، پس نماز را به صورت نشسته خواندم. در این هنگام خود پیامبر و یا حضرت علی(علیهالسلام) به فرمان پیامبر از خدای متعال میخواهد که خورشید را برای امام علی(علیهالسلام) که برای احترام به پیامبر، نمازش را به حالت عادی نخوانده، برگرداند و چنین هم میشود.
درباره مکانی که جریان اول رخ داد اگرچه در روایت شیخ مفید چنان که گذشت منزل پیامبر گفته شده اما برخی دیگر آن را «ضهیاء» یا «صهباء»(2) و برخی آن را در «کراع الغمیم» و برخی دیگر آن را مسجد فضیخ ـ در حوالی مدینه ـ دانستهاند.
2. بار دوم که پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای حضرت علی(علیهالسلام) اتفاق افتاد هنگامی بود که امام علی(علیهالسلام) و یاران او قصد عبور از رودخانه فرات در منطقه بابل را داشتند و هنگامی که سپاهیان مشغول عبور دادن مرکبها و توشهها از رودخانه بودند از نماز عصر غافل شدند اما امام و برخی از یاران نماز را به جای آوردند.
در این هنگام خورشید غروب نمود در حالی که عدّه زیادی نماز عصر را نخوانده بودند آنان در این باره با امام(علیهالسلام) به گفتگو پرداختند. وقتی امام یاران خویش را اینگونه نگران دید از خدای متعال درخواست نمود تا خورشید را برگرداند که سپاهیان، نماز عصر را به جای آورند و چنین شد... .
🔷 توضیحاتی در رابطه با امکان رخداد این واقعه
اول در این که این جریان چگونه رخ داده است اختلاف روایاتی است؛ برخی میگویند که حضرت علی (علیهالسلام) از سوی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به ماموریتی فرستاده شده بودند که وقتی برمیگردند نزدیک غروب آفتاب بوده است.
دوم برخی دیگر مثل شیخ مفید قائل به این هستند که رسول خدا از خستگی دریافت وحی، سر مبارک را بر روی پای امیرمومنان گذاشته بودند و خوابشان برده بود و وقتی بیدار شدند نزدیک غروب آفتاب بوده است.
حال امکان رخداد این مسئله را از جهت فقهی بررسی میکنیم:
1- خواندن نماز در اول وقت مستحب است و ممکن است که برای پیامبر و ائمه اطهار (علیهمالسلام) نیز کار مهمتری پیش بیاید و نماز اول وقت به تاخیر بیافتد. و اصل در زندگی پیامبر و ائمه در اقامه نماز اول وقت بوده است. در مورد حضرت علی(علیهالسلام) هم این چنین بوده که نماز ظهر را اقامه کرده بودند و به انجام کارهایشان پرداخته بودند که یکی از دو مورد فوق پیش آمد و نماز عصرشان به تعویق افتاد.
2- ذکر این نکته قابل توجه است که نماز عصر حضرت علی(علیهالسلام) قضا نشده بود چرا که همه ذکر کردهاند که نزدیک غروب آفتاب بوده است .
3- در فقه آمده است که اگر عمل واجبی که قرار است انجام دهیم موجب ایذاء دیگران شود، میتوان آن را به گونه دیگری انجام داد. البته در اعمالی که مبدل دارد. مثل نماز که میشود نشسته خواند و یا وضو که میشود تیمم کرد. حضرت علی(علیهالسلام) نیز چون نمیخواستند که موجب اذیت پیامبر خدا شوند نماز خود را نشسته اقامه کردند. و وقتی رسول خدا بیدار شدند و دیدند که نزدیک غروب است یا خود و یا حضرت علی(علیه السلام) دعا کردند که خورشید برگردد و فرصت بیشتر شود و حضرت نماز خود را ایستاده بخوانند و یا به قول کسانی که اصلا نخوانده بود، نماز عصر خود را بخواند.
پس در نهایت این که نماز حضرت قضا نشده بود بلکه نزدیک قضا شدن بوده که با دعای ایشان خورشید برمیگردد و پس از نماز حضرت، به حال غروب خود برمیگردد.
1- شیخ مفید، الارشاد، ج 1، ص 345 ـ 347./ 2- مجلسی، بحارالانوار، ج 41، ص 167.
#استادمحمدی
http://eitaa.com/joinchat/2846228496C6562595520
#سوال :
📝اگر دو نفر مرتکب گناهی شوند و یکی با شفاعت بخشیده شود و دیگر عذاب شود آیا با شفاعت ظلمی انجام نشده؟
پاسخ: استادمحمدی
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
http://eitaa.com/joinchat/2846228496C6562595520
اگر دو نفر مرتکب گناهی شوند و یکی با شفاعت بخشیده شود و دیگر عذاب شود آیا با شفاعت ظلمی انجام نشده؟.mp3
330.7K
سوال: 47
#شفاعت_یکی_از_دو_گناهکار
پاسخ: #استادمحمدی
http://eitaa.com/joinchat/2846228496C6562595520
#سوال :
📝پدرم با مادر بزرگ مادریم قهر است و می گوید اگر به خانه او بروید شما را حلال نمی کنم حال ما چه کنیم؟ به حرف پدرم گوش کنیم یا صله رحم را انجام دهیم؟
پاسخ: #استادمحمدی
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
http://eitaa.com/joinchat/2846228496C6562595520
پدرم با مادر بزرگ مادریم قهر است و می گوید اگر به خانه او بروید شما را حلال نمی کنم حال ما چه کنیم؟ به حرف پدرم گوش کنیم یا صله رحم را انجام دهیم؟.mp3
3.27M
سوال: 48
#تناقض_دو_واجب
پاسخ: #استادمحمدی
http://eitaa.com/joinchat/2846228496C6562595520