eitaa logo
استاد مجاهدی 🌹🍃 و شاگردان
146 دنبال‌کننده
712 عکس
530 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتم به دیده: امشب اگر یار بگذرد راهش به گریه سد کن و مگذار بگذرد گفتا چه جای گریه؟ که او هم چو ماه نو رخسار خود نکرده پدیدار بگذرد بگذشت از کنار من آن سان که بوی گل دامن کشان ز ساحت گلزار بگذرد در باغ گل نمی نهد از خویش جای پا از بس که چون نسیم، سبکبار بگذرد گفتم: دمیده پیش تو، خورشید را ببخش گفتا: مگر خدا ز خطاکار بگذرد🌱🌹 غافل ز دوست یک مژه بر هم زدن مباش آیینه شو که فرصت دیدار بُگذرد🌱🌹 دردا که بی فروغ دل آرای روی دوست هر روز ما به رنگ شب تار بگذرد سرشار از تجلّی یارند لحظه ها حیف است عمر ما که به تکرار بگذرد🌱🌹 ترک دل است از نظر عارفان محال کی جَم ز جام آینه کردار بگذرد؟ در طور دل به نور تجلّی نوشته اند: زین جلوه زار کوکبه ی یار بگذرد این جا کسی به فیض تماشا نمی رسد تا خود چه ها به طالب دیدار بگذرد گر در ولای آل علی صرف می شود از خیر عمر بگذر و بگذار بگذرد🌱🌹 ای کاش این دو روزه ی باقی ز عمر نیز در صحبت ائمه ی اطهار بگذرد🌱🌹 امشب بیا به پرسش «پروانه» ای عزیز! زان پیشتر که کار وی از کار بگذرد🌱🌹 ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
به شیوۀ غزل، اما سپید می‌آید صدای جوشش شعری جدید می‌آید چه آتشی غم عشق تو زیرِ سر دارد که باغ شعر تر از آن پدید می‌آید نفس‌ نفس به امید تو عمر می‌گذرد امید می‌رود آری، امید می‌آید برای درد و دل تو مفید نیست کسی وگرنه نامه برای می‌آید🌷 مُردّدم که تو با عید می‌رسی از راه و یا به یُمن قدوم تو عید می‌آید؟ کلیدداری کعبه نشانۀ حق نیست کسی‌ست حق که در آن بی‌کلید می‌آید🌷 و حاجیان همه یک روز صبح می‌گویند: چقدر بر تن کعبه سفید می‌آید!🌷
هرکسی را بهر کاری ساختند و کار ما کفش های سینه زن ها را مرتّب کردن است ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
لبخَندِ خُدا بَسته به لَبخَندِ حُسین است پَس باش پیِ آنچه خوشایَندِ حُسین است تَعریفِ مَن از عشْق هَمان بود که گُفتَم در بَندِ کَسی باش که دَر بَندِ حُسین است🌷 دَر مَعرکه اَز‌ سَنگدلان حُرّ بِتَراشَد این ویژگیِ چَشمِ هُنَرمَندِ حُسین است شیرین تَر اَز این شور نَدیدیم هَمه عُمْر شوری که خُدا دَر دلَم اَفکَنده حُسین است آهَنگِ خوش و رَقصِ خوش و بویِ خوش اصلاً طَبل و عَلَم و پَرچَم و اِسفَندِ حُسین است بی روضه ی او حال خوشی نیست… ، اَگَرهست از حال ‌گُذَشتیم که آیَنده حُسین است اَز بَس که (عَلی) نامِ قَشَنگیست عَجَب نیست این نام اَگَر رویِ سه فَرزَندِ حُسین است دَر جَنگ سَراَفکَنده نَبودیم و نَگَردیم چون بَر سَرِمان یکسَره سَربندِ حُسین است پَس باش پیِ آنچه خوشایَندِ دِلِ اوست لَبخَندِ خُدا بَسته به لَبخَندِ حُسین است . ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
29.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای همه جان ها فدای خواهرِ اربابمان🌷 ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برنامه دخیل - ویژه اعیاد شعبانیه - با اجرای شاعر اهل بیت ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برنامه دخیل - ویژه اعیاد شعبانیه - با اجرای شاعر اهل بیت ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی زوج آفتابگردانی و فاطمه زاهدمقدم ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زینب هزار بار خودش هم شهید شد از بس که از کنار شهیدان گذشته بود . ┏━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
این زن که مطلع غزلی عاشقانه بود مانند آسمان خدا بیکرانه بود هرگز قریش مثل خدیجه به خود ندید او در میان مردم مکه یگانه بود گوهرشناس بود، بر این باورم که او سرمست عشق بود، تجارت بهانه بود درشرح حال دختر او میتوان نوشت آن بی نشانه‌ای که خدا را نشانه بود از لحظه های روشن پرواز باز ماند هر کس به فکر راحتی و آب و دانه بود در راه دوست با دل و جان از خودش گذشت عمری برای دین خدا پشتوانه بود رخصت نشد نظاره کند روز فتح را روزی که روز معجزه‌ی موریانه بود تنها زنی که عشق رسول خدا شد اوست تنها خدیجه بوده و باقی فسانه بود بر همسران دیگر احمد مقدّم است تنها خدیجه است که بانوی اعظم است آمد که از رسول خدا دلبری کند بر کل مؤمنین جهان سروری کند آرام جان احمد مختار شد، که او در سایه اش بمانــد و پیغمبری کند قسمت شد او که سیده‌ی اهل عالم است از کودکی برای علی مادری کند آمد علی به خاطر این که خدای عشق او را برای زهره فقط مشتری کند در محضر خدا شده مأمور جبرئیل عقد علی و فاطمه را محضری کند باید به آستان خدیجه دخیل بست تا روضه های فاطمه را کوثری کند شمس وجود اوست که باید در آسمان خورشید را از این همه ظلمت بری کند بخت مرا زلال تر از نور ناب کرد با او خدا دعای مرا مستجاب کرد خورشید عشق سرزده از سرزمین او صدها ستاره ریخته در آستین او بی شک امین وحی خداوند بوده است از بس که بوده است محمد امین او هر دم فرشتگان الهی نشسته اند تا متصل شوند به حبل المتین او او عاشق پیامبری شد که از ازل موسی به دین اوست و عیسی به دین او جان ها فدای غربت چشمان مصطفی! عالم فدای بی کسی جانشین او! با خط خوش نوشته سرانگشت جبرئیل نام علی و فاطمه را بر نگین او من داغدار شعب ابی‌طالبم هنوز من داغدار روز و شب واپسین او درلحظه‌ای که سخت‌تر از سخت پرکشید پیغمبر از مصائب داغش سرود و دید: خو کرده است باد به انفاس جاری اش گل کرده باغ با قدم نوبهاری اش روز آشناست با تب و تاب شکفتنش شب زنده است از شب شب زنده داری اش حوا شده است همدم شب های تار او مریم شده است خادمه‌ی افتخاری اش باران نور آمد و دنیا بهشت شد مانند روز بود شب خواستگاری اش پل بسته در قنوت شبانه به سمت عرش در لحظه های روشن چشم انتظاری اش اسلام بی خدیجه به سامان نمی‌رسید اسلام پایدار شد از پایداری اش با این که یار و یاور اسلام شد، کسی در روزهای سخت نیامد به یاری اش یاری به جز خدای محمّد نداشته آنقدر صبر داشته که حد نداشته از آن زمان که رونق شیطان زیاد شد بتهای لات در عربستان زیاد شد با این که آفتاب خدا سر زد از حجاز جولان کفر بی حد و کفران زیاد شد وقتی سمیه با نفسش آبرو گرفت یاسر به وجد آمد و ایمان زیاد شد هرچند در لطافت طبعش خلاف نیست از چشم او لطافت باران زیاد شد از برکت دعای فقیران بی پناه بر سفره‌ی کرامت او نان زیاد شد دست یتیم های عرب را گرفت و بعد در قحط سال عاطفه مهمان زیاد شد عالم به گرد حلقه ی لطفش اسیر ماند با کاروان آینه ها هم مسیر ماند هرگز زنی شبیه به این زن اصیل نیست جز او زنی مجلله در کل ایل نیست او چشمه سار کوثر و دریای بندگی است در وصف او نیاز به بحر طویل نیست بتهای جاهلیت اعراب را شکست این زن که از تبار کسی جز خلیل نیست هر شب خدا به محضر او می‌کند سلام پس جایگاه عالی او بی دلیل نیست این زن خدیجه است، خدیجه که در جهان صبری شبیه صبر جزیلش جمیل نیست زهرا و زینب از خود او ارث برده‌اند در نسل او صبورتر از این قبیل نیست باید به نام نامی او اقتدا کنند آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند سرچشمه ی زلال ولایت خدیجه است طبق حدیث، ظرف امامت خدیجه است تنها زنی که بوده پس از احمد و علی در اولین نماز جماعت خدیجه است تنها زنی که در شب معراج، کردگار براو سلام کرده به جرأت، خديجه است تنها زنی که همسر و هم‌سرّ مصطفی است در قبل و بعد لحظه‌ی بعثت، خدیجه است تنها زنی که کرده از اسلام از نخست باجان و مال خویش حمایت خدیجه است تنها زنی که بعد وفاتش پیامبر از روزگار کرده شکایت، خدیجه است مادربزرگ طاهره‌ی یازده امام مادربزرگ حضرت حجت، خدیجه است جز او برای اهل زمین تکیه گاه کیست؟ تنها پناهگاه من بی پناه کیست؟ ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
.┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
. صبا که عطر به نام بهار می‌بخشد صفا به آینه روزگار می‌بخشد بهار می‌رسد و نشئه هوای خوشی به جان خسته باغ خمار می‌بخشد به بید پیر تکیده شکوفه می‌بافد به خاک خشک زمین جویبار می‌بخشد به دانه دانه بی آب، آب می‌ریزد به شاخه شاخه بی بار، بار می‌بخشد عبای خون به تن دشت لاله می‌پوشد قبای سبز به قد چنار می‌بخشد طراوتی به لب غنچه‌ها می‌افشاند لطافتی به صدای هزار می‌بخشد به خشکسالی لب‌ها شکوفه لبخند به بی قراری دل‌ها قرار می‌بخشد اگر چه باد صبا در بهار‌ها به زمین هزار صورت و نقش و نگار می‌بخشد ولی بهار و صبایش فدای مردی که تمام زندگی اش را سه بار می‌بخشد همان که با ادب و با وقار می‌بخشد بدون منت و بی ننگ و عار می‌بخشد به اسم و رسم توجه نمی‌کند هرگز به آشنا و غریب دیار می‌بخشد به بی لباس، لباس و به بی طعام، طعام به تشنه، آب و به بیکار، کار می‌بخشد کریم فکر حساب و کتاب بخشش نیست فقط به خاطر پروردگار می‌بخشد به این دلیل غلام حسن خودش آقاست که گل همیشه به خار اعتبار می‌بخشد مقابل بدی و طعنه پاسخش خنده است سکوت کرده و آیینه وار می‌بخشد برای گفتن یک بیت ساده یک ممدوح کجا به دشمن خود سی هزار می‌بخشد؟ از آن که عادتش احسان، سجیه اش کرم است بعید نیست که بی اختیار می‌بخشد چرا که او پسر ارشد همان مردی ست که بین معرکه کارزار می‌بخشد که بین معرکه کارزار از سر لطف به دشمن سر خود ذوالفقار می‌بخشد بجز علی که به هنگام جنگ بخشیده است کدام شیر به وقت شکار می‌بخشد؟ همیشه موقع بخشش که می‌شود این مرد به رسم فاطمه اول به «جار» می‌بخشد برادرش هم از او ارث برده بخشش را اگر به راه خدا شیرخوار می‌بخشد ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
..و پس از بیست و هفت تا پاییز پنج دندان ناتوان دارد که برای "هنوز ‌غم‌خوردن" پنج سال این دهان زمان دارد! -چارده‌پانزده دقیقه‌ی پیش- طفلکی فکر کرد مامورم تا رسیدم به پارک خورد زمین باز هم درد استخوان دارد... استخوان‌درد چیست؟ می‌دانی! چیست در بطن واژه‌ی هروئین؟ ترس..؟نفرت..؟عذاب..؟مرگ..؟فرار؟ چند معنای توامان دارد؟! فکر کن ظهر باشد و حشرات.. هی خودت را بغل کنی از درد که زمین هم برای کشتن تو دست در دست آسمان دارد‌‌‌... فکر کن زیر گوش مادر خود بزنی تا که سینه‌ریزش را... پدری را به خاک و خون بکشی که خودش درد آب و نان دارد! نان!... تصور نمی‌کنی اما گاه یک تکه‌نان سنگک گرم آرزوی بزرگ یک مرد است! انتظاری که از جهان دارد... هفتمین بیت آمد و تو هنوز در پی ضعف‌های شعر منی! مثلا بیت چندمش ساده‌است مثلا ضعف در زبان دارد... دهخدا! سرچ کن بزن معتاد -فرد عادت‌گرفته را گویند!- عادت تو ندیدن است بله که ندیدن همیشه نان دارد... چهارشنبه. ۱۴۰۰/۲/۱۵ ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
شب گذشت و خواب خوش از گلوی چشم ما پایین نرفت. ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
به افغانستان و رنج ناتمامش سحر که مجلس شاهانه برگزار شده دوباره کوه بدخشان طلایه دار شده صدای دلهره‌ی جغدها نمی آید دهان دشت پر ازخنده‌هایِ سار شده سبک تر از همه‌ی عمر خویش می‌تازد بر آب قوطیِ نوشابه‌ای سوار شده به روی زانوی خود ایستاده بی قَیّم نهال کوچک دیروز پایدار شده مزیّن است به سرخاب گونه‌های درخت که در بهار کسی طالب انار شده شکوفه‌های گلابی دوباره می‌خندند به شادباشِ زنی تازه باردار شده بگو به پنجره پیشانیش عرق کرده که وقت رفتن نُه ماه انتظار شده صدای گریه‌ی کودک چه مرهم خوبی‌ست برای مادرِ از درد بی قرار شده □ ملافه بستر صدها شقایق سرخ است اتاق‌های شفاخانه‌ لاله‌زار شده سکوت مادر و کودک صدای چکه‌ی خون دوباره قصه‌ی یک مردِ شرمسار شده ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━