eitaa logo
استاد مجاهدی 🌹🍃 و شاگردان
156 دنبال‌کننده
713 عکس
533 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به آنچه دیده‌ام از خلق اعتمادی نیست که می‌زنند در این شهر بر نقاب‌، نقاب
نخ به پای بادبادک های کم طاقت مبند زندگی را هر چه آسان تر بگیری، بهتر است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آمدم ای شاه پناهم بده محمدعلی کریمخانی درگذشت 🌷🔷 محمدعلی کریمخانی، خواننده قطعه مشهور «آمدم‌ ای شاه پناهم بده» ساعتی پیش در ۷۱ سالگی درگذشت. @Farsna
مگو «چمران» بگو غیرت، بگو درد بگو تنهاترین، عاشق‌ترین مرد ۳۱خرداد سالگرد شهادت شهید دکترچمران گرامی
کار داریم در این شعر فراوان با دَر گوییا خورده گره با غزلِ مولا ، در وَ قسم بَر ترکِ کعبه که حتی دیوار می شد از عشقِ علی پیشِ علی دَرجا در جانشینِ نبی الله که شد روزِ غدیر خستگی های پیمبر همه شد یکجا در شهر علم است نبی شهرِ طرب انگیزی که برایش به خدا هست علی تنها در می نشستند یتیمان همه شب منتظرش خیره بر در همگی تا بزند بابا در چیره بر قلعه ی قلبِ همِگان شد وقتی کَنده شد با دَمِ یا فاطمه اش از جا در شُد دَرِ قلعه ز جا کَنده ولی مرغِ دلم ناخود آگاه سفر می کُند از در تا در نکند در غزلم بسته شود دستانش نکند در غزلم باز شود با پا در میخِ در داغ شد و مادرمان زخمی شد او کنون تکیه به دیوار نماید یا در ؟! آنچنان با لَگدی باز شد آن در که همه فکر کردند که دیوار یکی شد با در آه! سادات ببخشند ولی خورد زمین در همین فاصله هم کنده شد از لولا در رد شدند آن همه نامرد از آن در با پا تا که افتاد به رویِ بدنِ زهرا در بچه سید نشدم دستِ خودم نیست ولی وسطِ روضه دلم گفت بگویم مادر کربلا جلوه ی هفتاد وسه تَن می شد اگر اندکی تاب میاورد در آن غوغا در آه! ای فاطمه؛ ای علتِ لبخندِ علی رفتی و بعدِ تو انداخت زِ پا او را در ما فقیریم و یتیمیم و اسیریم همه جز تو فریادرسی نیست بیا بُگْشا در با دعای فَرَجت از خودِ خورشید بخواه تا کمی باز کند روی همه دنیا در... @hoseiniye_ye_del
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی اختتامیه کنگره ملی کرج . به خاک پای حضرت سلطان (ع) (ع) چنان که میبرد عطش،ز طفل تشنه تاب را ندیدن ضریح تو ز من گرفته خواب را نمیرسد شمیم تو به دشمنت وگرنه او به کعبه پیش عطر تو،نمیزند گلاب را دو پادشاه و یک زمین؟به این نگاه حق بده که در کنار گنبدت نبیند آفتاب را غنیمتی ست بودنت برای سرزمینمان نگین به ارزش خودش بها دهد رکاب را بهشت در ورودی حریم تو نشسته است بیا و لحظه ای ببر ز چشم ها حجاب را چه خواهم از نگاه تو،کنار بارگاه تو تویی که قبل هر سوال داده ای جواب را هزار غصه هست و من به امر"فابک للحسین" برای گریه های خود بهانه کردم"آب"را نوشتم آب سوختم،شبیه قلب مادری که دیده است هر قدم برابرش سراب را نوشتم آب آه آب،امید میشود عذاب که ذره ذره آب کرده قامت رباب را به جنگ کفر میرود حسین معجزه به دست پیمبرانه میرسد که رو کند کتاب را و تیرهای حرمله چرا هدر نمیرود؟ بگو به باد لا اقل که کم کند شتاب را دو گام سمت لشگر و دو گام سمت خیمه ها تحیر اینچنین به او رسانده اضطراب را رباب بود و سلسله،حرامیان و هلهله و شعر لال میشود،که مجلس شراب را..... . . . بساط روضه جمع شد،شفا گرفت کودکی و مادری که آمده است وا کند طناب را.... @denj_tanhaii @ostadmojahedi
برای مادرم تو را به خاک ندادم ،به آسمان دادم تو را به دست خداوند مهربان دادم زمین که جای قشنگی برای گلها نیست تو را به رسم امانت به آسمان دادم دلیل بارش چشمان ابری ام مادر...! همیشه لحظه باران تورا نشان دادم پس از تو زنده نماندم،پس از تو هی مردم سر مزار تو هر روز سال جان دادم . . . چه پشت ابر چه پیدا،همیشه پر نور است کسی که جای ستاره به کهکشان دادم @denj_tanhaii
هرگزقسم به جان عزیزش نخورده ام دلتنگ مادرم شده ام جان مادرم .
به‌ سر آمد شب هجران و سحر نزدیک است صبر کن، صبر که هنگام ظفر نزدیک است رحمى اى باد خزان! کز اثر همّت اشک نونهالى که نشاندم، به ثمر نزدیک است همه را در رخ یاران، نگران می‌بینم مگر این قافله را وقت سفر نزدیک است وقت آن‌ است که همت طلبیم از درِ دوست که بس از قافله دوریم و خطر نزدیک است گرچه دور است ره کعبه‌ى مقصود، ولى آزمودیم که بر اهل نظر نزدیک است ناله‌هاى جرس قافله پرشور شده است همسفر! کعبه‌ى مقصود مگر نزدیک است؟ هست تا گوهر دین در صدف غیب نهان صدف چشم‏ ترِ ما به گهر نزدیک است گفتم از هجر رخت جان به لب آمد، گفتا ناله‌‌‏ى سوخته‌جانان به اثر نزدیک است پر و بال من و "پروانه" بسوزید چو شمع که سر آمد شب هجران و سحر نزدیک است
به پیر خرد پیشه ای دوش گفتم سؤالی در اندیشه ما نشیند اگر پاسخ پرسش من نگویی دل بیقرار من از پا نشیند علی از چه رو خاکی آمد ولیکن به چرخ چهارم مسیحا نشیند؟ کجا حق تعالی پسندد که مولا به پایین و عیسی به بالا نشیند؟ بگفتا چه کم گردد از مرغ قدسی اگر بر سربام دنیا نشیند؛ به مهر فلک بین چسان پرتو او به روی خس و خار و خارا نشیند ز قدر علی ذره ای کم نگردد مسیح ار که در آسمان ها نشیند که جای گهر نیست جز قعر دریا ولی موج بر روی دریا نشیند @ostadmojahedi @mohammadalimojahedi
اداره هنرهای ادبی؛ معاونت مهر دفتر تبلیغات برگزار می‌کند: محفل هفتگی شعر حوزه《مشارق》 با حضور: سید محمدجواد زمان: دوشنبه، ششم تیرماه، ساعت ۱۸ مکان: قم، خیابان شهدا(صفاییه)، نبش کوچه ۱۷، معاونت مهر دفتر تبلیغات.
در حقیقت رنگ غم تغییر کرد آخرین انگور هم تغییر کرد در میان چشم انگور سیاه جای آب و جای سَم تغییر کرد در زد آقا از صدای در زدن زود رنگ متّهم تغییر کرد پس به روی زن نیاورد و نشست اینچنین نوع کرم تغییر کرد دانه ی انگور را برداشت و… گفت شاید که “زنم” تغییر کرد زن ولی وقت تعارف هم که شد “یا جوادی” گفت و کم تغییر کرد دم که پایین رفت آقا خوب بود حال او در باز دم تغییر کرد چون حسن مثل حسین و مثل خویش حالتش در هر قدم تغییر کرد
در عــالم جـــود جـــاودان است جواد بر آل عـــلی عــزیز جـــان است جواد یا فـــــــــاطمه گریه کن به حال پسرت جان داده به غربت و جوان است جواد (ع) 🏴
من به لطف نگاهت ای باران سوی مشهد زیاد می ‌آیم دست بر روی سینه هربار از سمت باب ‌الجواد می‌ آیم
گر "هشت" رضا و "نه" جواد است چه غم؟ بگذار که هشتم گرو نه باشد... ‌
عشق باید ڪه پس از این،سخن آغاز ڪند "مرتضی" در بزند ، "فاطمه" در باز ڪند… ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بخشی از یک ترکیب بند خدا نوشته تو را  تا جمال او باشی که روز و شب تو خدا را به گفتگو باشی برای شیعه همیشه ، تو آبرو باشی و غصه های علی را تو شستشو باشی   نیافریده خدا جز تو را برای علی که عاشقانه بسازی تو پا به پای علی   چه همسری ! که تویی تیغ ذوالفقار علی کسی ندیده کسی را چنین کنار علی فدای لحن فصیح ات ، بخوان نگار علی! بخوان ! که خطبه ی نغزت شده قرار علی     چه خطبه ای؟! که به واقع چو تیغ عریان است شبیه تیغه ی نهج البلاغه بران است   @hadi_ghasemi313
حالی که شادمانه به من دست می دهد امروز بی بهانه به من دست می دهد چیزی شبیه زمزمه ی چشمه سارهاست شوری که از ترانه به من دست می دهد از جست و خیز قاصدک ، این قاصد بهار احساس یک جوانه به من دست می دهد این لذتی که می برم از خنده های صبح از گریه ی شبانه به من دست می دهد حسی غریب ، وقت تماشای یک غروب از دور غمگنانه به من دست می دهد رنجی که تار می کشد از زخم زخمه ها از مردم زمانه به من دست می دهد از گریه ای که خفته در این خنده های تلخ یک حالت دو گانه به من دست می دهد *** وقتی که در فضای حرم سیر می کنم شوقی کبوترانه به من دست می دهد در طوف آخرست که احساس می کنم او از شکاف خانه به من دست می دهد 🍃🌹 ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @ostadmojahedi ┗━━━🍂━
سروده میلاد عرفانپور در وصف مادر شهید ژاپنی ازسرزمین آفتاب آمد از سرزمین معبد و بودا در جستجوی آفتاب بی‌غروب ما آن‌زن که از روز ازل آیینه‌ صبح تماشا بود نامش پر از عطر گل یاس نامش کنیز نام زهرا بود از سرزمین آفتاب آمد از سرزمین معبد و بودا تا در شهیدستان ایران شهد شهود شرقی‌اش ممتاز باشد با مادران سرزمین عشق ایران همراز باشد از سنگلاخ سختی دوران آزاد شد آرام شد، این رود آری بهشت او دیدار فرزند شهیدش بود @Farsna
شادمانیم که در سنگدلی، چون دیوار باز هم پنجره ای، در دلِ سیمانیِ ماست.
قبل از تو انسان حرف انسان را نمی فهمید گُل را نمیدانست، باران را نمی فهمید «آن»ی که از صبح ازل پیچیده در هستی انسان قبل از خنده ات، «آن» را نمی فهمید انسان قبل از چشم هایت هر چه می کوشید پیداییِ آن ذات پنهان را نمی فهمید در بی زمان بوسیده پایت را و الّا رود در خود معطل بود، «جریان» را نمی فهمید هر شب می آمد بشنود عطر صدایت را حتی ابوجهلی که قرآن را نمی فهمید تا آمدی انسان به انسان گل تعارف کرد قبل از تو انسان حرف انسان را نمی فهمید 🌷😞
چقدر چشم تو _این بیت ناگهان_ سبز است نگاه کن که بدانند آسمان سبز است به هر طرف که بچرخی، بهار می روید همیشه در نظرم نیمی از جهان سبز است مگر به مجلس رقص فرشته ها رفتی؟! که جای هر قدمت روی نردبان سبز است گذشته عطر تنت از میان عقربه ها که در اتاق تو پیراهن زمان سبز است تو اسم اعظم گلبرگ های معصومی زمان خواندن تو، واژه در دهان سبز است هجوم عاطفه پاییز را فراری داد دلم به عشق تو ای دوست هم چنان سبز است