بسم الله الرحمن الرحیم
مردآفرین
ای باعث آرامش احوال مولا
با تو همیشه خوب میشد حال مولا
آسایشی در عمق جان خویش حس کرد
هر بار تا رفتی به استقبال مولا
در هر کتابی دیدهام، بسیار والاست
شان تو در آیینهی اقوال مولا
از کودکی دنبال یک آیینه بودی
تعبیر شد خواب تو در تمثال مولا
ارث شجاعت داشت عباس تو از تو
ارث ادب را برده بود از آل مولا
جای تو حتی لحظهای خالی نمانده
در سینهی از عشق مالامال مولا
از چشمهایت اشک شادی شد سرازیر
گفتند تا؛ "مادر" به تو اطفال مولا
در آستان توست کار ما گدایی
ای مادر عباسهای کربلایی
آنقدر که مهتاب زینت داده شب را
نام تو زیبا کرده مفهوم ادب را
"امالبنین" را "مادر شیران" نوشتد
روزی که مولا بر تو بخشید این لقب را
گفتی کنیز فاطمه هستی و دیدی
نقش رضایت بر لب شاه عرب را
در دامنت شیرینسخنها پرورش یافت
از نخل میگیرند محصول رطب را
صفیّن میداند چه اندازه شجاعی
چون پهلوانش داشته از تو نسب را
دیدیم مهر مادری در چشمهایت
در اخم تو دیدیم تمثال غضب را
ما صافوساده کربلا درخواست کردیم
چون ساده کردی صنعت حسن طلب را
هم مادری کردی برای آلزهرا
هم شد پسرهایت فدای آلزهرا
بعد از تو دیگر هیچکس امالبنین نیست
دیگر زنی مانند تو مردآفرین نیست
اُمُّ اَدَب، اُمُّ وَفا، اُمُّاَبَاالفَضل
غیر از تو وصف هیچشخصی اینچنین نیست
شاگرد درس صبر مولا بودهای که
با این همه غم روی پیشانیت چین نیست
در گریهات جایی ندارد داغ فرزند
قصد تو از این کار غیر از حفظ دین نیست
وقتی که اشک دشمنان را هم درآورد
پس خطبهای چون خطبهی تو آتشین نیست
فرقی ندارد مدح تو با مدح عباس
حتی گریز روضهات هم غیر از این نیست؛
یا روی پای فاطمه یا روی نیزه است
یعنی سر عباس تو روی زمین نیست...
هستند با اذن خدا روز قیامت
دستان عباس تو اسباب شفاعت
#مجتبی_خرسندی
#حضرت_امالبنین_سلاماللهعلیها
#اللهم_عجّل_لولیک_الفرج
@Mojtaba_khorsandi
بسم الله الرحمن الرحیم
مردآفرین
ای باعث آرامش احوال مولا
با تو همیشه خوب میشد حال مولا
آسایشی در عمق جان خویش میدید
هربار میرفتی به استقبال مولا
در هر کتابی دیدهام، بسیار والاست
شان تو در آیینهی اقوال مولا
از کودکی دنبال یک آیینه بودی
تعبیر شد خواب تو در تمثال مولا
ارث شجاعت داشت عباس تو از تو
ارث ادب را برده بود از آل مولا
جای تو حتی لحظهای خالی نمانده
در سینهی از عشق مالامال مولا
از چشمهایت اشک شادی شد سرازیر
گفتند تا؛ "مادر" به تو اطفال مولا
ای نام تو در نوع خود از بهترینها
هستند مدیونت همه «امالبنین»ها
آنگونه که مهتاب زینت داده شب را
نام تو زیبا کرده مفهوم ادب را
"امالبنین" را "مادر شیران" نوشتد
روزی که مولا بر تو بخشید این لقب را
گفتی کنیز فاطمه هستی و دیدی
نقش رضایت بر لب شاه عرب را
در دامنت شیرینسخنها پرورش یافت
از نخل میگیرند محصول رطب را
صفیّن میداند چه اندازه شجاعی
چون پهلوانش داشته از تو نسب را
دیدیم مهر مادری در چشمهایت
در اخم تو دیدیم تمثال غضب را
ما صافوساده کربلا درخواست کردیم
چون ساده کردی صنعت حسنطلب را
در آستان توست کار ما گدایی
ای مادر عباسهای کربلایی
زانو زده در محضر مادر اباالفضل
درس ادب خوانده از این منبر اباالفضل
آن دم که ایمان و وفا تقسیم میشد
ساقی کوثر شد علی، ساغر اباالفضل
یکعمر مشق او فقط نام حسین است
ننوشته جز این درس در دفتر اباالفضل
از بس ادب دارد که هرگز پیش زینب
بالا نیاوردهست حتی سر اباالفضل
پیدا نمیشد خم به ابرویش، اگرچه
میبود رو در روی یکلشکر اباالفضل
کافیست از اوصاف او تنها بپرسی
در معرکه از مالک اشتر؛ «اباالفضل!»
با چشم خود یک روز میبینیم آخر
محشر بهپا کردهست در محشر اباالفضل
هستند با اذن خدا روز قیامت
دستان عباس تو اسباب شفاعت
بعد از تو دیگر هیچکس امالبنین نیست
دیگر زنی مانند تو مردآفرین نیست
اُمُّ اَدَب...، اُمُّ وَفا...، اُمُّاَبَاالفَضل...
غیر از تو وصف هیچشخصی اینچنین نیست
شاگرد درس صبر مولا بودهای که
با این همه غم روی پیشانیت چین نیست
در گریهات جایی ندارد داغ فرزند
قصد تو از این کار غیر از حفظ دین نیست
وقتی که اشک دشمنان را هم درآورد
پس خطبهای چون خطبهی تو آتشین نیست
فرقی ندارد مدح تو با مدح عباس
حتی گریز روضهات هم غیر از این نیست؛
یا روی پای فاطمه یا روی نیزه است
یعنی سر عباس تو روی زمین نیست...
آنجا صدایت میزند؛ «مادر کجایی؟
آیا به دیدار عزیز خود میآیی؟»
مجتبی خرسندی
#امام_زمان
#حضرت_امالبنین_سلاماللهعلیها
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@Yaqoote_sorkh
@Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از محسن قاسمی (غریب)
﷽
#حضرت_امالبنین_سلاماللهعلیها
بهعشق آدم شود قبله ملک را، نه ز طین بودن
سبوی می ندارد چون طلا شرط وزین بودن
سوار گردهی مردم نبیند خواب راحت را
نبیند رنگ آرامش به پشت اسب زین بودن
بهعیب خلق دیدن سلب آسایش مکن ازخود
که شیشه آتشافروز خود است از ذرهبین بودن
بزرگی فقیهان کی شود سد می و مستی؟
به پیش ابر کارآمد نشد دیوار چین بودن
مرا عشق علی آنگونه شد آوار روی سر
که طوفان نیز حیران شد در اوج سهمگین بودن
اگر دست و دهان و خانهی حیدر بود مقصود
به هرچه فخر دارد سفره با نان جوین بودن
پس از زهرا بخواهد باز امالشیعه آنخانه
که دارد دعوی بیت امیرالمومنین بودن
ادب یعنی دراوج آسمان نقش زمین بودن
و این یعنی کنار فاطمه امالبنین بودن
پس از رب درهمهعالم ندیده چشم حیرانم
چنان او مدعی در مبحث مردآفرین بودن
خلاف دست تا بازو عیان ذات حق حیدر
بهاین دست خدا شد حکم حق در آستین بودن
ورا نامادری خواندن خطا نه تهمتی تلخ است
فلک کی یاد دارد مادری را اینچنین بودن
چنان هرروز میگفتی بیا و کن حلالش که
رباب آزرده نه، شرمنده شد زین شرمگین بودن
چه شرم آهنینی داشت مشک از پوستین بودن
عمود آرام میگرید ز شرم آهنین بودن
چهزیبا هست که در بین هفتادودو دُرّ ناب
رکاب پای زینب بود در عین نگین بودن
سهسال است این سهساله بر سر دوش تو بنشیند
مده عادت ورا عباس به بالانشین بودن
طبیب از کربلایم منع میکرد و نمیدانست
که می در شیشه گردد صاف از یک اربعین بودن
خلاصه که مرا از مهد تا سنگ لحد، تا حشر
به زیر چادرت کافیست مادرجان همین؛ بودن
#محسن_قاسمی
#محسن_قاسمی_غریب
https://eitaa.com/mohsenghasemi110