برادرم! به تریج قبات برنخورد...
سیدحمیدرضا برقعی
گفتی سفارشی ز پیمبر نیامده؟!
یا که به مدح فاطمه کوثر نیامده؟!
شأن نزول آیه ی تطهیر و هل أتی
در وصف اهل بیت پیمبر نیامده؟!
گفتی روایتی و حدیثی برایتان
درباره ی شفاعت محشر نیامده؟!
مجموعه ی صحیح بخاری ، صحیح نیست؟
گفتی چگونه پس تو!برادر! نیامده؟
از ترمذی و جوهری و مسلم و انس
گفتند مثل فاطمه دیگر نیامده
باری نگاه کن که مودت به اهل بیت
بین صحاح سته ، مکرر نیامده؟
از احترام حمزه و سلمان و قیس و فضل
از جابر و بلال و اباذر نیامده؟
باید شناخت فاطمه را ، ثقل وحدت است
چون او به هستی آمده محور؟ نیامده
ای کاش می نوشت بخاری که هیچ وقت
بین صحاح ، روضه ی مادر نیامده
ای کاش می نوشت که آن روز پشت در
اصلأ کسی به حالت مضطر نیامده
اما بخوان! ببین چه بلاها که بر سر
اهل و عیال و بر سر حیدر نیامده!!
آتش گرفته چشم ترم مثل بیت او
از روضه های داغ به دفتر نیامده
#هادی_قاسمی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
جز آتش و تازیانه محرم دارد؟
این کوچه و این میانه محرم دارد؟
دلشوره نمی گذارد... اما... برویم
از بس پسرم ! زمانه محرم دارد...
گفتند چه عاشقانه مه را می برد!!
او داشت کجا شبانه مه را می برد؟!
آن شب همه ی ستاره ها فهمیدند
آن کوه چرا به شانه مه را می برد...
#هادی_قاسمی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
برای از تو سرودن زبانمان ابتر
شکوه و شأن شما شأن سوره ی کوثر
تو ای دلیل فصل لربک و انحر
چگونه از تو بخوانیم شبه پیغمبر؟!
قسم به نور نگاهت ، که آیه ی بدر است
مقام ومرتبه ات، درک لیله القدر است
برآن سرم بنویسم دمی برای شما
امید لطف و کرم دارد این گدای شما
فقط نه من...پدر و مادرم فدای شما
نشسته عالم و آدم به زیر پای شما
چگونه واژه بیاید تو را کند ترسیم؟!
تو را که عصمت حقی ، خدا کند تکریم
امید سائل مأيوس پشت در هستی
در آسمان پدر ماه جلوه گر هستی
بگو ستاره ی شبهای بی قمر هستی
همیشه مایه ی آرامش پدر هستی
چه دختری ! به پدر مهر مادری داری
چه دختری ! که مقام پیمبری داری _
چه دختری !که فلک هم به پایتان خم شد
شکوه نام بلندت ، وقار عالم شد
و نورتان به دو دنیا نگین خاتم شد
همین که نام تو آمد جهان مکرم شد
دلیل خلقت عالم فقط تویی بانو!
دلیل هر چه که دارم فقط تویی بانو!
خدا نوشته تو را تا جمال او باشی
که روز و شب تو خدا را به گفتگو باشی
برای شیعه همیشه ، تو آبرو باشی
و غصه های علی را تو شستشو باشی
نیافریده خدا جز تو را برای علی
که عاشقانه بسازی تو پا به پای علی
چه همسری ! که تویی تیغ ذوالفقار علی
کسی ندیده کسی را چنین کنار علی
فدای لحن فصیح ات ، بخوان نگار علی!
بخوان ! که خطبه ی نغزت شده قرار علی
چه خطبه ای؟! که به واقع چو تیغ عریان است
شبیه تیغه ی نهج البلاغه بران است
اگر چه موج نگاهت پر از تلاطم بود
اگر چه اوج نگاهت پر از تکلم بود
ولی نقاب لبانت پر از تبسم بود
و غصه های علی پشت خنده ات گم بود
خبر رسیده غمت را شبانه گریه کنی!
و با خدای خودت مخفیانه گریه کنی!
چرا که اشک شبت آفتاب فردا بود
پیام روشنی از حال و روز دنیا بود
علی کنار تو بانو !نگفت تنها بود
کسی نخواست ببیند ، علی هویدا بود
چه مادرانه تو همسایه را دعا کردی
و در قنوت شکسته خدا خدا کردی_
که از غریبی بی حد شکسته بال و پرت
به خون کشیده شد از داغ کوچه ها جگرت
چه گفته ای به خدا ، از روایت سفرت؟
شکسته قلب علی از نیایش سحرت
جهان نشسته که از این زمانه جان بدهد
خدا به جان علی صبر بیکران بدهد
#هادی_قاسمی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها