27.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ابوطالب ابوطالب ابوطالب...
دل بی قرار نیست ادا در می آوریم
چشم انتظار نیست ادا در می آوریم
عمریست در تلاطم دنیا و لذّت است
وقف نگار نیست ادا در می آوریم
مرغی که هر زمان سر یک بام می پرد
دنبال یار نیست ادا در می آوریم
قلبی که دل به صحبت سر ما سپرده است
فکر بهار نیست ادا در می آوریم
اصلاً دلی که مست ریا و ربا شود
گوشش به کار نیست ادا در می آوریم
بر لب دعای ندبه و دل غرق شهوت است
این انتظار نیست ادا در می آوریم
آقا محبّ واقعی ات در میان ما
یک از هزار نیست ادا در می آوریم
#محمد_علی_رحیمی
#مدح_حضرت_عباس_علیه_السلام
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
#با_عباس_علیه_السلام
#اعیاد_شعبانیه
#اشعار_عباسی
#4شعبان
صد گره بر هر گره در کار اگر داری کم است
یا که صدهاحاجتِ دشوار اگر داری کم است
یا که قدَّ آسمان آوار اگر داری کم است
یا که در قلبت غمی بسیار اگر داری کم است
غم جگر دارد بیاید گفتهام در هر غمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
حالِ ما را تا که دوریِ حرم بد میکند
کربلا را قسمت ما راهِ مشهد میکند
یک دوراهی هست ما را هِی مُردد میکند
در میانِ دو حرم دل رفت آمد میکند
مثل اینکه شهریار آنجاست میخواند : هَمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
این حسن یا این حسین این یا که تکرارِ علیست؟
حیرت آئینه یعنی وقت دیدار علیست
تیغ او تیغ علی و کار او کار علیست
جان عزرائیل در دست علمدار علیست
بیرقی دارد که نقشش شد شعارِ عالمی
یِل یاتارطوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
تا زره را میکشد بر شانه مُحکم میکند
تا که اَبرو را زمان رزم در هم میکند
چیست لشکر کوه از هولش کمر خم میکند
یا که عزرائیل را پیشش مجسم میکند
آمده تا جابجا گردند هر زیر و بَمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
یک قدم کوبیدی و هفت آسمانها ریختند
یک علم کوبیدی و هِی کهکشانها ریختند
ضرب شصت توست یا آتشفشانها ریختند
مصرعی خواندی رجز ، سیف و سنانها ریختند
این به مولارفته دارد ضربه های محکمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
جذب تو جبریل تا شد شهپرش بر باد رفت
خواست نزدیکت شود خاکسترش بر باد رفت
هر سلحشوری که آمد یا سرش بر باد رفت...
یاکه تیغت چرخ خورد و لشکرش بر باد رفت
شاهباز کربلایی شهریار القمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
تاکه گیسو را کمی در پیچ و تاب انداختی
شام را گویا به جانِ آفتاب انداختی
بِرکهای رفتی و عکست را به آب انداختی
یا که عکس مرتضا را بِینِ قاب انداختی
ماه بی تکرار ما تکرار اسم اعظمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
شانهات نازم که جایِ دستهای زینب است
تا تویی ، بالاترین مَحمل برای زینب است
روی زانوی تو ، تنها ردِّ پایِ زینب است
هر دلی که گفت یاعباس جایِ زینب است
کور میسازد نگاهت چشم هر نامحرمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
هرکه شد مستِ حسن بدجور بد مستِ تو شد
کوچه بُن بست حسن شد کوچه بن بست تو شد
بعد غوغای جمل دست حسن دست تو شد
فاطمه هست حسن شد فاطمه هست تو شد
از کریمیِ حسن داریم با هم عالمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
قبله وقتی رو به تو هر صبح راهی میشود
قبلهی ما چشم تو خواهی نخواهی میشود
گاه گاهی هم نمازم اشتباهی میشود
قلبِ ما بِین حرم انگار ماهی میشود
تو شراب کوثری و موج موجِ زمزمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
ناز مجنون را اگر در کوی لیلا میکِشند
ناز دستان تو را دستان زهرا میکِشند
آش نذری تو را هم ارمنیها میکِشند
در جوارت منتِ بیچارهها را میکِشند
دل ، ابالفضلی نمیماند برایش ماتمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
مَشک وقتی میچکد تقدیر میریزد بِهم
دست وقتی نیست در تَن شیر میریزد بِهم
حق بده این چشها را تیر میریزد بِهَم
دختران را بعدِ تو زنجیر میریزد بِهَم
بر زمین اُفتادهای بد جور آقا درهَمی...
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
#حسن_لطفی
🔆
47.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 #بازنشر | همای آسمانی
⭐️ بخشی از روایت دیدار جمعى از جانبازان قطع نخاعى و بالای هفتاد درصد با رهبر انقلاب
📥 نسخه کامل👇
https://khl.ink/f/33042
بنا شد اگر سائلی نان بگیرد
چه خوب است که از کریمان بگیرد
بنا شد اگر شاه، همدم بگیرد
چه بهتر که از نسل سلمان بگیرد
علی خواست تا که برای حسینش
زنی در بلندای ایمان بگیرد
تمام زمین و زمان را که می گشت
بنا شد عروسی از ایران بگیرد
اسیری شه بانوی ما می ارزد
که این خاک بوی حسین جان بگیرد
🌺تو آقا ترینی و سجاد مایی
تو شاهی و فرزند داماد مایی
خدا باز تصویر مولا کشیده
برای حسینش، علی آفریده
تو از بس که غرق حضور خدایی
برای عبادت تو را برگزیده
هر آن کس که دیده تو را صبح یا شب
سر سفره های مناجات دیده
ترحم کن ای آسمان محبت
به این قطره های چکیده چکیده
چه می خواهم از تو که داده نباشی
به اندازه کافی از تو رسیده
🌺همین که گدای تو هستیم کافیست
ابو حمزه های تو هستیم کافیست
بخوان تا ابوحمزه ایمان بگیرد
بخوان آدمی بوی انسان بگیرد
بخوان: ابکی؛ ابکی؛ لنفسی؛ لقبری...
دل مرده ی ما کمی جان بگیرد
لباس مناجات را باید، هرکس
شب پنجم ماه شعبان بگیرد
🌺تو هستی دلیل مسلمانی ما
نجات پر و بال زندانی ما
به جز عالم سائلی عالمی نیست
به غیر از کریمی تو حاتمی نیست
بر این خشک ها تا که باران ببارد
به غیر از غلام تو صاحب دمی نیست
خدا از سرم سایه ات را نگیرد
جز این؛ هر چه را هم بگیرد غمی نیست
🌺علی اکبر لطیفیان
♡••
من ڪمتر از آنمـڪہ بہ پاے تُو بیفتمـ
عالـمـ شده سجّـــاده و افتاده بہ پایت...
ای زینت تسبیح و دعا زمزمه هایت
در حیرتم آخر بنویسم چه برایت
اعجاز کلام تو مزامیر صحیفه است
جوشیده زبور از دل قرآن به دعایت
در پرده عشاق تو یک گوشه نشسته است
صد حنجره داوود در آغوش صدایت
از بس که ملک دور و برت پر زده گشته است
"پیراهن افلاک پر از عطر عبایت"
تنها نه فقط آینه در وصف تو حیران
باشد حجرالاسود الکن به ثنایت
من کمتر از آنم که به پای تو بیفتم
عالم شده سجاده و افتاده به پایت
#سیدحمیدرضا_برقعی
ولادت امام سجاد (ع) مبارك🌹♥️
قصیده ای مهدوی
به محضرِ قطب عالم امکان
امام زمان صلوات الله علیه
سایه ات هست تا به روی زمین
ای امید جهان چه بهتر از این
قدم تو محول الاحوال...
نفس تو نسیم فروردین
چشم ما با تو می شود روشن
زندگی با تو می شود شیرین
ای که ماه شب چهاردهم...
در حضور تو می کند تمکین
ای که خورشید در مقابل تو...
قرن ها روی خاک، سوده جبین
قاب قوسین ابرویت ای نور
بسته بر بام نه فلک آذین
غنچه غنچه ز شوق خندیدند
سوسن و یاس و لاله و نسرین
هر گلی که محمدی شده است
شده از مقدم تو عطراگین
هر کجا که تویی بهشت آنجا است
بی خیال بهشت و حور العین
کهکشان تشنه ی کرامت توست
ای رهین تو خوشه ی پروین
با تماشای پرچم سبزت
شده پاییز با بهار، قرین
ما همه غائب و تویی حاضر
ای امامِ غریبِ پرده نشین
موی پر پیچ توست، سوره ی لیل
شهدِ ناب کلام تو والتین
جده ات شرحِ سوره ی کوثر
جد تو کنهِ سوره ی یاسین
دست تو دست کیست؟ دست خداست
چشم های تو چیست؟ عین ِیقین
شرح توحید ما ولایت توست
ای که آغوش توست حصنِ حصین
پرِ پرواز ماست واعتصموا
نخی از شال توست حبلِ متین
تا به هرکس نظر می اندازی
می شود همنشینِ علیین
جلوه ی نور در دلِ ظلمات
رحمتی فی السَّماءِ و الاَرَضین
پرچمت را که بر می افرازی
بیرق کفر می رود پایین
شکرِ بی حد که بود از آغاز
گِلِ ما با محبتِ تو عجین
پس اَعوذُ بِرِبِّکَ یا نور
از شیاطینِ در یسار و یمین
در مثل قابل مقایسه نیست
پر گنجشک با پر شاهین
ما اسیر همیشه ی نفسیم
صاحب خانه های دل چرکین
با دعای فرج بزرگ شدیم
حک شده بر لبانمان آمین
ما مسلمان آستان توایم
بهتر از این ندیده ایم آیین
سیصد و سیزده نفر عاشق
عاشقان بدون جایگزین
در رکاب تواند تا محشر
تا گذرگاه های یوم الدین
قسمت این شد که از ازل باشی
بر رکابی پیمبرانه نگین
در پی توست حضرت عیسی
تشنه ی یوسف است بنیامین
بر سر سفرهی تو میکائیل
می نشیند کنار روح الامین
هست در کوچه باغ هرچه غزل
شعر ناب تو عاشقانه ترین
آسمان دور مانده از دستم
پس برایم کمی ستاره بچین
دوستی با تو شادی محض است
بر سر سفرهی دلم بنشین
از قدیم و ندیم می گویند
دل بی دوست، می شود غمگین
کاش هنگام دیدنت در خواب
بر نمی داشتم سر از بالین
مایه ی شادی کریمان است
به نوایی اگر رسد مسکین
رعد، یعنی زمانِ گریه ی تو
آسمان سینه می زند سنگین
هیچ راهی به جز ظهورت نیست
در نگاهِ دلِ حقیقت بین
برگ سبزی برایت آورده
شاعری که نداشت بیش از این...
#احمد_علوی
#قصیده
#قصیده_مهدوی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@aahmadalavi