به خاک پای او که مصداق آیه #السابقون_السابقون_أولئك_المقربون
است
.🌷🌷
با نگاه لطف او آغاز کردم کار را
پس غنیمت میشمارم فرصت گفتار را
دست و پا گم میکند در پیشگاه او قلم
چون گدایی که ببیند شوکت دربار را
از فضیلت های او باید چگونه حرف زد؟
گفته در شانش خداوند آیه ابرار را*
ذو الجناحینی که پیغمبر به شوق دیدنش
میدهد هدیه نماز جعفر طیار را
در سپاه موته او اول امیر لشکر است
او که در دستش گرفته نبض هر پیکار را
دست خود را داده تا پرچم نیفتد بر زمین
کرده معنا با فداکاری خود، ایثار را
با لبان تشنه اش، طعم شهادت را چشید
آن چنان که روزه داری لذت افطار را...
در قیامت پرچم تسبیح در دستان اوست
ای بنازم شوکت این گونه پرچمدار را**
🌷🌷
*: از ابن عباس نقل شده که آیه(اِنِّ الابرار لَفی نعیم) در شان علی و فاطمه و حسن و حسین و حمزه و جعفر(ع)نازل شده است
**:قال رسول الله(ص):انی اُعطیَ يومِ القیامةُ أربعة ألوَيةَ....و أدَفعُ لواء التسبیحِ الی جعفر
#عباس_جواهری_رفیع
@denj_tanhai
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شعر خوانی #صابر_خراسانی در جوار مزار سردار دلها
☫ @sephbod_soleymani
💢 "شب شعر مصباح"، در آستانه ايام فاطميه و نيز اولين سالگرد ارتحال مرحوم آيت الله مصباح يزدي(ره) برگزار مي شود
👈 از سلسله برنامه هاي كنگره بين المللي شعر علامه محمدتقي مصباح يزدي(ره)
با حضور:
▫️استاد محمدعلي مجاهدي
▫️استاد محمد موحديان
▫️حجت الاسلام و المسلمين جواد محدثي
▫️حجت الاسلام و المسلمين جواد محمدزماني
▫️سيدمحمدجواد شرافت
▫️حجت الاسلام و المسلمين سيدمحمدمهدي شفيعي
▫️رضا خورشيدي فرد
▫️رضا يزداني
▪️و مرثيه خواني: حاج جواد هاشمي
🔹 قم، خيابان جمهوري، مؤسسه امام خميني(ره)
🔹 چهارشنبه 1400/9/24 ساعت 18:30
🔵 ستاد بزرگداشت علامه مصباح يزدي(ره)
#عمار_انقلاب
🆔 @rasanewsagency
و قصه خواست ببیند یکی نبودش را
بنا کند پس از آن گنبد کبودش را
خدای قصه یکی بود و سخت تنها بود
یکی نبود و خدا در دلش سخنها بود
یکی نبود که جانی به داستان بدهد
و مثل آینه او را به او نشان بدهد
یکی که مثل خودش تا همیشه نور دهد
یکی که نور خودش را از او عبور دهد
یکی که مَطلع پیدایش ازل بشود
و قصه خواست که این مثنوی غزل بشود
نوشت آینه و خواست برملا باشد
نخواست غیر خودش هیچکس خدا باشد
نوشت آینه و محو او شد آیینه
نخواست آینهاش از خودش جدا باشد
شکفت آینه با یک نگاه؛ کوثر شد
که انعکاس خداوندی خدا باشد
شکفت آینه و شد دوازده چشمه
و خواست تا که در این چشمهها فنا باشد
و چشمهها همه رفتند تا به او برسند
به او که خواست خدا چشمۀ بقا باشد
نگاه کرد، و آیینه را به بند کشید
که اصلاً از همۀ قیدها رها باشد
خدا، خدای جلالت خدای غیرت بود
که خواست، آینه ناموس کبریا باشد
نشست؛ بر رخ آیینهاش نقاب انداخت
و نرم سایۀ خود را بر آفتاب انداخت
در این حجاب، جلال و جمال «او» پیداست
«هزار نکتۀ باریکتر ز مو اینجاست»
نشاند پیش خودش یاس آفرینش را
و داد دستۀ دستاس آفرینش را،
به دست او که دو عالم، غبار معجر او
و داد دست خدا را به دست دیگر او
به قصه گفت ببیند یکی نبودش را
بنا کند پس از این گنبد کبودش را...
رسید قصه به اینجا که زیر چرخ کبود
زنی، ملازم دستاس، خیره بر در بود
چرا که دست خداوند، رفته بود از فرش
انار تازه بچیند برای او در عرش
کمی بلندتر از گریههای کودکشان
درختهای جهان در حیاط کوچکشان
کنار باغچه، زن داشت ربنا میکاشت
برای تکتک همسایهها دعا میکاشت
و بیقرارتر از کودکی که در بر داشت
غروب میشد و زن فکر شام در سر داشت
چه خانهایست که حتی نسیم در میزد
فدای قلب تو وقتی یتیم در میزد
صدای پا که میآمد تو پشت در بودی
به یاد در زدن هر شب پدر بودی
فقیر دیشب از امشب اسیر آمده بود
اسیر لقمۀ نانت فقیر آمده بود
صدای پا که میآید... علیست شاید... نه...
همیشه پشت در اما... کسی که باید... نه...
نسیمی از خم کوچه، بهار میآورد
علی برای حبیبش انار میآورد
خبر دهان به دهان شد انار را بردند
و سهم یک زن چشم انتظار را خوردند
ز باغ سبز تو هیزم به بار آوردند
انار را همه بردند و نار آوردند
قرار بود نرنجی ز خار هم... اما...
به چادرت ننشیند غبار هم... اما...
قرار بود که تنها تو کارِخانه کنی
نه این که سینه سپر، پیش تازیانه کنی
فدای نافلهات! از خدا چه میخواهی؟
رمق نمانده برایت... شفا نمیخواهی؟
صدای گریۀ مردی غریب میآید
تو میروی همه جا بوی سیب میآید
تو رفته بودی و شب بود و آسمان، بیماه
به عزت و شرف لا اله لا الله
خدای قصه یکی بود و سخت تنها بود
یکی نبود و خدا در دلش سخنها بود
و قصه رفت بگرید، یکی نبودش را
سیاهپوش کند گنبد کبودش را
#حسن_بیاتانی
برادرم! به تریج قبات برنخورد...
سیدحمیدرضا برقعی
گفتی سفارشی ز پیمبر نیامده؟!
یا که به مدح فاطمه کوثر نیامده؟!
شأن نزول آیه ی تطهیر و هل أتی
در وصف اهل بیت پیمبر نیامده؟!
گفتی روایتی و حدیثی برایتان
درباره ی شفاعت محشر نیامده؟!
مجموعه ی صحیح بخاری ، صحیح نیست؟
گفتی چگونه پس تو!برادر! نیامده؟
از ترمذی و جوهری و مسلم و انس
گفتند مثل فاطمه دیگر نیامده
باری نگاه کن که مودت به اهل بیت
بین صحاح سته ، مکرر نیامده؟
از احترام حمزه و سلمان و قیس و فضل
از جابر و بلال و اباذر نیامده؟
باید شناخت فاطمه را ، ثقل وحدت است
چون او به هستی آمده محور؟ نیامده
ای کاش می نوشت بخاری که هیچ وقت
بین صحاح ، روضه ی مادر نیامده
ای کاش می نوشت که آن روز پشت در
اصلأ کسی به حالت مضطر نیامده
اما بخوان! ببین چه بلاها که بر سر
اهل و عیال و بر سر حیدر نیامده!!
آتش گرفته چشم ترم مثل بیت او
از روضه های داغ به دفتر نیامده
#هادی_قاسمی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
جز آتش و تازیانه محرم دارد؟
این کوچه و این میانه محرم دارد؟
دلشوره نمی گذارد... اما... برویم
از بس پسرم ! زمانه محرم دارد...
گفتند چه عاشقانه مه را می برد!!
او داشت کجا شبانه مه را می برد؟!
آن شب همه ی ستاره ها فهمیدند
آن کوه چرا به شانه مه را می برد...
#هادی_قاسمی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
هدایت شده از استاد مجاهدی 🌹🍃 و شاگردان
دستی از غیب ، انتخابم کرد
اشک بودم گرفت و نابم کرد
صدوده مرتبه "#علی"گفتم
مستی"یاعلی"شرابم کرد
تا نگاهش به جان من افتاد
نور او گرم التهابم کرد
عرق شرم ریخت از رویم
نظر مهر او گلابم کرد
اگر از مهر او جدا باشم
بی گمان می توان عذابم کرد
از خدا رفعتی طلب کردم
خاک پای #ابوترابم کرد
#
خواب دیدم شبی ، که #شاه_نجف
از کرم #قنبرش خطابم کرد
من سلامی به محضرش دادم
پاسخ لطف او "مجابم" کرد
گفت: شاعر! بگو که می دانی
آه زهرا کجا کبابم کرد؟
چه بگویم؟ ز کوچه؟...در؟...دیوار؟...
پاسخش غرق اضطرابم کرد
یاد "پروانه" آتشم زد و بعد
بیت او قطره قطره آبم کرد
"آن شراری که سوخت زهرا را
#سوخت_تا_مغز_استخوان_علی"*
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#استاد_محمد_علی_مجاهدی
"پروانه"
┏━🍃🌺🍃━━━┓
@ostadmojahedi
┗━━━🍂━