eitaa logo
اسطوره های واقعی
3.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
61 فایل
سلام علیکم. لطفا پیشنهادات، انتقادات،پیام ها، کلیپ ها و مطالب خود را به ایدی زیر ارسال نمایید.خیلی متشکرم. معصومی مهر @Masoumi81 ایدی ثبت نام دوره ها و تبلیغات در ۷ کانال اصلی و بیش از 60 گروه @z_m1392
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از باقیات الصالحات
و مجاهدتی بزرگ و هنری زنانه هست. مقام معظم رهبری اگه دوست دارید از همه هنرهای (آشپزی، مهارتهای خانه داری،همسرداری، تربیت فرزند)مطلع بشید بهتون توصیه میکنم در این کانال ما رو همراهی کنید. پس لطفا وارد لینک زیر بشید و با همراهیتون ما رو خوش حال کنید❤️😊👇 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 👇👇👇👇👇👇👇 لینک کانال"با افتخار من یک خانه دارم" https://eitaa.com/joinchat/2506359407C00a4309e60
پاسخ به یک سوال پرتکرار👇👇 آگهی فوق بهانه ای شد که به یک پرسشی که برخی از شما بزرگواران داشتید پاسخ داده شود. مدیر کانال فوق👆👆 فاطمه خانم معصومی مهر هستند که فرزند بنده(حمیدرضا معصومی مهر) و خانم رمضانی(مدیر کانال باقیات الصالحات و از اساتید دوره ها ) می باشند. با توجه به اینکه ایشان به همراه دو تا از خواهرای دیگرش حافظ کل قرآن هستند می توانید پرسش های قرآنیتان را هم از ایشان داشته باشید. فاطمه خانم در سن ۱۶ سالگی مدرک لیسانس و در سن ۱۹ سالگی مدرک فوق لیسانس را دریافت کردند و هم اکنون هم در کنار همسرشان مشغول فعالیت های فرهنگی هستند. همه اینها را گفتم که رگباری عضو کانالش بشوید تا به یکباره غافلگیر شود.😂😁🌺
از تدبیر و تفکر ویژه و منحصر بفردی برخوردار بود. فکر و نظرش همیشه برتر بود. بهترین راهکارها را ارائه می‌داد که مورد توجه جمع قرار می‌گرفت. صاحب نظر بود. در موضوعی که نظر می‌داد، نظرش بر همه نظرات برتری داشت. اهل اندیشیدن بود. خوب فکر می‌کرد تا بهترین راهکار را انتخاب کند. مطالب را به سرعت باور نکردنی می‌گرفت و سریع می‌آموخت. در هر موردی از نحوه جنگیدن مهارت داشت. به طور مثال در جمع کردن مین‌های کاشته شده توسط دشمن خیلی دقت و سرعت عمل به خرج می‌داد. می‌گفت: «مین‌ها را خنثی کنیم اما در جای خودش بگذاریم تا اگر دشمن آمد و میدان مین را چک کرد متوجه نشود که مین‌ها دست کاری و خنثی شده‌اند و معبر لو نرود.» همه این موارد را تجربی و با قدرت تفکر به دست آورده بود. چاشنی مین‌ها را باز می‌کرد و می‌آورد و مین‌ها را سر جای خودش قرار می‌داد. از شجاعت بسیار بالایی برخوردار بود. سر نترسی داشت. بسیار خلاق و خوش فکر بود و برای همه ما تحسین برانگیز بود. به عنوان مثال: تک تیراندازهای دشمن در دقیق زدن سر بچه‌ها خیلی مهارت داشتند. با این‌که در منطقه همه از کلاه آهنی استفاده می‌کردیم ولی گاهی گلوله‌ها کمانه نمی‌کرد و بچه‌ها مورد اصابت قرار می‌گرفتند. فاصله ما هم نزدیک بود و دشمن تلفات می‌گرفت. ایشان آمد یک ابتکار به‌خرج داد. آدمک‌هایی درست کرد و بلوز نظامی به آن‌ها پوشاند و کلاه آهنی روی سرشان قرار داد. هم زمان نیز رفته بود تعدادی از عرب‌های بومی منطقه که شکارچی بودند و در نقطه‌زنی و تک تیراندازی مهارت داشتند را آورده بود. به آن‌ها گفته بود که با سایر نیروهای عراقی کاری نداشته باشید، من این آدمک‌ها را حرکت می‌دهم، بالا و پایین می‌کنم؛ شما دقت کنید ببینید از کجاها به سمت این آدمک‌ها شلیک می‌شود. آن‌ها تک تیرانداز هستند، آن‌ها را بزنید. این نیروها را در فاصله‌ای جا داده بود و خودش در فاصله دیگری آدمک‌ها را تکان می‌داد وقتی تک تیراندازهای دشمن آدمک‌ها را هدف قرار می‌دادند. عرب‌های ما هم تک تیرانداز عراقی را مورد هدف قرار دادند و بدین ترتیب با این تدبیر حسن درویش نیروهای خط از مورد هدف قرار گرفتن تک تیراندازهای عراقی خلاص شدند و آرامش نسبی به خط بازگشت. یکی دیگر از تدابیرش این بود که کانالی حفر کرد و خاک آن را به طرف دشمن ریخت که هم از گودی زمین برای تردد و هم از دپوی خاک‌های کنده شده بهره ببرند. این امر باعث شده بود تا دشمن نتواند تلفات بگیرد و نیروها راحت تردد کنند و به کارشان برسند. 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
قبل از عمليات بصرالحرير مى بايست با سيد و چندتا از بچه ها براى شناسايى منطقه مى رفتيم. محل مورد نظر بسيار سرسبز و باصفا بود و نيزارهاى بلندى داشت. كنار جاده هم بوته هاى خارى به شكل توپ و به اندازه گردو بود. مدام به اين ها نگاه مى كردم و دوست داشتم زيرشان بزنم. با پوتين زدم زير بوته ها. بوته ها تا ارتفاع زيادى بالا رفتند. از اين كار خوشم مى آمد. براى همين چندبار اين كار را تكرار كردم. سيدابراهيم آمد كنارم و يواش زير گوشم گفت "ابوعلى نكن عزيزم؛ قربانت بشوم اينا هم موجود زنده هستن." با خنده گفتم "آخه خيلى حس خوبى داره وقتى شوت شون مى كنى." سيد دستش را دور گردنم انداخت و گفت "اين كارها باعث عقب افتادن شهادت مى شه." بعد از اين حرفش توى فكر رفتم و گفتم بابا اين سيد تا كجا را مى بيند. نفهميدم كى رسيديم مقر. آن موقع فهميدم كه تا سيب نرسد از درخت نمى افتد. 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 ‌‌ ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
مجید ماه رجب را خیلی دوست داشت. می گفت: «هر چه در ماه رمضان گیرمان می آید به برکت ماه رجب است» مادر مجید آقا می‌فرمود: سال ها بود ماه رجب را توی منطقه بود، همیشه شب اول رجب منتظرش بودم، می دانستم هر طور شده تلفن پیدا می کند و زنگ می زند به خانه و می گوید: ” این الرجبیون”. آخرش هم توی همین ماه شهید شد. متولد اول فروردین ماه سال ۱۳۴۶ بود، سال ۱۳۶۱ رنگ و بوی جبهه گرفت و به عنوان تخریبچی، زخم های تنش دفتر خاطراتی از رزم بی امانش گردید. پس از پایان جنگ در سال ۱۳۶۹، منطقه کردستان، کانی مانگا و پنجوین حضور او را در قرارگاه رمضان و جنگ با ضد انقلاب و اشرار غرب کشور به خاطر سپردند. دفاع هنوز برای مجید ادامه داشت، او با بیش از هفتاد ماه حضور در جبهه ها،  شرکت در بیست عملیات را آوردگاه عشق خود کرده بود. سال ۱۳۷۱ با آغاز کار تفحص لشکر ۲۷ محمدرسول الله ﴿ص﴾ در منطقه جنوب او نیز  به خیل جستجوگران نور پیوست. با تمام سختی های منطقه و ناراحتی جسمی عاشقانه به دنبال پیکر شهدا می گردید. نهایتا هفدهم مهر ماه سال ۱۳۸۰ دعای سرهنگ جانباز مجید پازوکی، نزدیک پاسگاه وهب عراق منطقه عمومی  فکه مستجاب شد. 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راز کلیدی در شکرگزاری 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۶ بهمن سالروز عملیات تاریخی آزادسازی شهرهای شیعه نشین نبل و الزهرا در سوریه گرامی باد. در این عملیات رزمندگان جان بر کفی از استان‌های فارس، خوزستان و گیلان به فرماندهی سردار محمدعلی حق بین به ۴ سال محاصره، گرسنگی و علف‌خواری شیعیان علی بن ابیطالب پایان دادند. روایتی نوستالوژیک از لحظه حضور حاج قاسم به نبل و الزهرا از زبان سردار چهارباغی 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
پیش از جنگ صفین.mp3
12.09M
ماجرای رسیدن لشکر امام علی(ع) به منطقه صفین و... یکی از یاران معاویه به او گفت: نهر آب به دست لشکر علی(ع) افتاد‌! او دیگر به ما آب نخواهد داد 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 (ع) ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
جنگ صفین.mp3
11.61M
ماجرای شروع جنگ صفین و دلاوری امیرالمومنین(ع) امام علی(ع) به معاویه فرمودند: بیا با هم بجنگیم و کار جنگ رو تموم کنیم. معاویه بیا توی میدون⁦ 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 (ع) ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
سلام علیکم. لطفا جهت تشویق و انگیزه بیشتر خانم معصومی مهر👆👆👆 لطف بفرمائید عضو کانال شوید. https://eitaa.com/joinchat/2506359407C00a4309e60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شش روز تو بیابان بود و شناسایی نمیشد...... مادر شهید بدن سوخته و تشنه لب ابوقریب خطاب به مسئولین: بدن سوخته بچه منو نگاه کنید،این وضعیت بی‌بندوباری جمع کنید.....هر دفعه که میبینم انگار یکی دست گذاشته رو گلوم داره خفه ام می‌کنه..... شهید محمدی نیا ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستانی زیبا از برخورد امام موسی بن جعفر(ع) با هارون الرشید ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
یک روز دیدم شهید باقری با سر و وضع خاکی و گلی داخل اتاق شد. گفتم فرمانده چه خبر؟ کجا بودید که اینطور خاکی و گلی شدید؟ لبخند ملیحی زد و نشست. می‌دانستم از گفتن موضوع خودداری می کند. چند روزی این ماجرا تکرار شد تا اینکه یک شب که شیفت بودم گاه و بی گاه خوابم می برد و چرت می زدم که یک لحظه متوجه شدم سایه ای از جلوی چشمانم رد شد وسوسه شدم و سایه را تعقیب کردم تا بفهمم چه خبر است. دنبالش رفتم دیدم حجت مشغول نظافت حیاط و سرویس های بهداشتی است. خجالت کشیدم و دویدم سمتش، خواستم ادامه کار را به من بسپارد، گفتم شما فرماندهی این کارها وظیفه ماست که نیروی شما هستیم، جواب داد کاری که برای رضای خدا باشد جایگاه انسان را تغییر نمی دهد من این کار را دوست دارم، چون می دانستم بچه ها اجازه انجامش را نمی دهند قبل از نماز صبح و توی تاریکی انجام می دهم. از خودم خجالت کشیدم، سرم را پایین انداختم و گفتم به خدا قسم شما خیلی بزرگواری... ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
مادرش می گوید: یکی از دوستان احمدرضا از شمال با منزل همسایه مان تماس گرفت،احمدرضا رفت و بعد از چند دقیقه برگشت. پرسیدم احمدرضا که بود؟! گفت: یکی از دوستانم بود.پرسیدم: چکار داشت؟! گفت: هیچی، خبر قبول شدنم را در دانشگاه داد! گفتم: چی؟؟گفت: می گوید رتبه اول کنکور راکسب کرده ای. من و پدرش با ذوق زدگی گفتیم : رتبه اول؟؟پس چرا خوشحال نیستی؟؟!! احمدرضا گفت: اتفاق خاصی نیفتاده است که بخواهم خوشحال شوم! در همان حال آستین ها را بالا زد وضو گرفت و رفت مسجد!!!.... یادم هست با اینکه دانشگاه قبول شده بود، همراه عمو بزرگش می رفت بنّایی، می گفتم احمدرضا تو الان پزشکی قبول شده ای، چه احتیاجی هست که به بنّایی بروی؟! میگفت: می خواهم ببینم کارگرها چقدر زحمت می کشند! می خواهم سختی کارشان را لمس کنم! ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعد از شھادت علی خوابش‌رو رو دیدم بهم گفت: « اگه مےدونستم این دنیا بہ‌خاطر صلوات این‌ همه ثواب‌ و‌ پاداش میدن حالا حالاها آرزوی شھادت نمےکردم! مےموندم تو دنیا و صلوات می فرستادم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی مجاهدی به شهادت می‌رسد، زنی دوباره شهید می‌شود وقتی مجاهدی می‌رود، زنی مجال می‌باید تا دوباره عاشق‌تر شود. زنی دوباره مجال می‌یابد بدون ترس از دست دادن، از سالها سختی که برای اعتلای دین و پرستاری و یاری یک مرد مجاهد کشیده است بگوید. بانو، با وقار ایستاده و در عین شکوه می‌گوید شهید آرام خوابیده است. اما نمی‌گوید من نیز سالها بی‌قرار خوابهای نداشته‌اش بودم . بانو آرام است چون یارش آرمیده است. اما در دلش شعله‌ای روشن شده است به نام درد فراق که تا بهشت او را خواهد برد. این شکوه و آرامش در هنگام جدایی را فقط می‌شود در مکتب زنان زینبی و مردان علوی یافت. 🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی از اعلام رمز آغاز یکی از عملیات‌ های جبهه مقاومت در سالروز ولادت امیرالمومنین علیه‌السلام در حضور شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید مصطفی بدرالدین 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 راه حل ترک غضب 💠 🍃 غضب از آتش است اگر خونه تون آتش بگیره چیکار میکنید؟ 🔸راه حل فوق العاده ترک غضب 👌 ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
توسل به امام زمان (عج) در سیره شهید تورجی زاده در عملیات والفجر دو ، همه مهمات خود را گم کرده بودیم. مهم تر از آن راه را هم گم کرده بودیم. دستمان از همه اسباب ظاهری قطع بود. رو به بچه ها گفتم: «بچه ها! فقط یک راه وجود دارد. ما یک امام غایب داریم که در سخت ترین شرایط به دادمان می رسد. هر کسی در یک سمتی رو به دل بیابان حرکت کند و فریاد «یا صاحب الزمان» سر دهد. مطمئن باشید یا خود آقا تشریف می آورد و یا یکی از یاران شان به دادمان خواهد رسید.» همه در دل بیابان با حضرت مأنوس شده بودیم. دیدم چند نفر با لباس پلنگی به سمت ما می آیند. پشت درختان و صخره ها قایم شدیم. وقتی جلوتر آمدند، شناختم شان. برادر نوذری از فرماندهان گردان یا زهرا (س) بودند. خطاب به بچه ها گفتم: «دیدید امام زمان (عج) ما را تنها نگذاشت.» ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد شجاعی در مبعث، فقط رسالت پیامبر (ص) مشخص نشد، رسالت هرکدام از ما هم به ما ابلاغ شد ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e