eitaa logo
اسطوره های واقعی
3.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
61 فایل
سلام علیکم. لطفا پیشنهادات، انتقادات،پیام ها، کلیپ ها و مطالب خود را به ایدی زیر ارسال نمایید.خیلی متشکرم. معصومی مهر @Masoumi81 ایدی ثبت نام دوره ها و تبلیغات در ۷ کانال اصلی و بیش از 60 گروه @z_m1392
مشاهده در ایتا
دانلود
دو تا برادر بودند که به ظاهر هیأتی نبودند و به قول بعضی ها آن تیپی ..!! این دو شیفته سید شده بودند و به خاطر دوستی با سید وارد هیأت شدند. یک روز مادر اینها شک می کند که چرا شبها دیر به خانه می آیند؟! یک شب دنبال آنها راه می افتد، می بیند پسرانش رفتند داخل یک زیرزمین! این خانم هم پشت در می نشیند و گوش می دهد متوجه می شود از زیرزمین صدای مداحی می آید. بعد از اتمام مراسم مادر متوجه می شود فرزندانش مشغول نماز شده اند؛ با دیدن این صحنه مادر هم تحت تاثیر قرار می گیرد و او هم به این راه کشیده می شود. خود سید بعدها تعریف کرد که این دو تا برادر یک شب آمدند گفتند: سید! مادرمان می خواهد شما را ببیند. رفتم دیدم خانمی است چادری؛ گفت: آقا سید شما من را که نماز نمی خواندم،نمازخوان کردید! چادر به سر نمی کردم، چادری کردید! ما هر چه داریم! از شما داریم. این خانم بعدها تعریف کرد که سید به من گفت: من هر چه دارم از این فرزندان شما دارم! اینها معلم اخلاق من هستند ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
سلام علیکم. ۲ روز فرصت تا تخفیف ۸۰درصدی ثبت نام در دوره بسیار کاربردی فوق نمانده. لطفا سریعتر اقدام بفرمائید.🏃🏃🏃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش سردار سلیمانی نسبت به کسی که دستش را بوسیده بود: یک بار دیگر دستم را ببوسی میدهم محافظها بگیرنت و پاهایت را میبوسم ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
اگر به دل شاهرخ می‌افتاد که طرف جربزه دارد او را قبول می‌کرد. جربزه داشتن برایشان خیلی اهمیت داشت. گروه‌شان آن اوایل چند نفر بیشتر نبود و به مرور از سراسر کشور آمدند و همدیگر را پیدا کردند. این رزمندگان با تمام وجود هستی‌شان را آورده بودند. یکی از این‌ها قمه‌کش بود و می‌گفت قداره‌بند بودم و در بازار کسی حریفم نمی‌شد. تعریف می‌کرد در ۱۰ سالگی پدرم را از دست دادم و یک روز خواب دیدم در جلسه‌ای که سخنرانش امام علی (ع) بود ایشان به من اشاره کردند که بیاید و مداحی کند. آن شخص می‌گفت من قبلاً مداحی کرده بودم، ولی از آن فضا دور شده بودم همین که این را به من گفت اشک از چشمان جاری شد و از خواب پریدم. پس از آن راهی مشهد شدم و قمه را همان‌جا گذاشتم و گفتم امام رضا من دیگر دنبال این کارها نمی‌روم. همین شخص بعداً محافظ امام می‌شود. این‌ها چیزی از درون دارند و خدا هم هوایشان را دارد و جذبشان می‌کند. ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
همسرش میگفت: وقتایی که ناراحت بودم با اینکه سرش داد میزدم میگفت: جان دل هادی...؟! چند هفته بیشتر از شهادتش نگذشته بود یه شب که خیلی دلم گرفته بود قلم و کاغذ برداشتم شروع کردم به نوشتن از دل تنگم گفتم از عذاب نبودنش براش نوشتم هادی فقط یه بار فقط یه بار دیگه بگو جان دل هادی نامه رو تا زدم و گذاشتم رو میز و خوابیدم... بعد شهادتش بهترین خوابی بود که میشد ازش ببینم، دیدمش، صداش کردم... بهترین جوابی که میشد ازش بشنوم... جان دل هادی؟! چیه فاطمه؟! چرا انقدر بی تابی میکنی؟! تو جات پیش خودمه شفاعت شده ای ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
یک‌بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بی‌سوادی ما را به رخمان بکشد. هر وقت وارد اتاق می‌شدم، نیم‌خیز هم که شده از جا بلند می‌شد. اگر بیست بار هم می‌رفتم و می‌آمدم، بلند می‌شد. می‌گفتم: علی‌جان! مگه غریبه هستم؟! چرا به خودت زحمت می‌دی؟! می‌‌گفت «احترام به والدین، دستور خداست.» یک روز که خانه نبودم، از جبهه آمده بود. دیده بود یک مشت لباس نشُسته گوشه‌ حیاطه، همه را شُسته بود و انداخته بود روی بند. وقتی رسیدم، بهش گفتم: الهی بمیرم برات مادر، تو با یک دست، چطوری این‌همه لباس را شستی؟! گفت «اگه دو دست هم نداشتم، بازهم وجدانم قبول نمی‌کرد من اینجا باشم و شما زحمت شستن لباس‌ها را بکشی» ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
قبل از مراسم عقد علی آقا نگاهی به من کرد و گفت : " شنیدم که عروس هر چی بخواد اجابتش حتمی است " گفتم : " چه آرزویی داری .. ؟ " در حالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود گفت : " اگر علاقه ای به من دارید و به خوشبختی من می اندیشید ، لطف کنید از خدا برایم آرزوی شهادت کنید از این جمله تنم لرزید چنین آرزویی برای یک عروس در استثنایی ترین روز زندگی اش بی نهایت سخت بود ، سعی کردم طفره برم اما علی آقا قسم داد که این دعا را در این روز در حقش بکنم . وقتی خطبه جاری شد هم برای خودم و هم برای علی طلب شهادت کردم ، و بلافاصله با چشمانی پر از اشک ، نگاهم را به علی دوختم . آثار خوشحالی در چهره اش پیدا بود .. ! مراسم ازدواج ما در حضور آیت ا... مدنی و جمعی از برادران پاسدار برگزار شد . نمی دانم این چه رازی بود که همه پاسداران این مراسم و داماد و آیت ا... مدنی همه به فیض شهادت رسیدند ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
عملیات شروع شده بود گردان ما خط شکن بود همه چیز داشت خوب پیش می رفت یه دفعه خوردیم به یه کانال پر از سیم خاردارهای حلقوی باید هر جور بود از این مانع رد می شدیم یه دفعه متوجه شدیم عراقی ها دارن بهمون نزدیک میشن اگه ما رو می دیدند عملیات لو می رفت و بچه ها قتل و عام می شدند چاره ای جز عبور نبود توی فکر بودیم که یه دفعه فرمانده خودش رو انداخت روی سیم خاردارهای حلقوی داشتیم از تعجب شاخ در میاوردیم گفت از روی من رد بشین و برین جلو تا عراقی ها نیومدند هیچ که حاضر نبود رد بشه تا اینکه ما رو به جان امام قسم داد با گریه از روش رد شدیم آخرین نفر من بودم دستمو گرفت غرق خون شده بود و صداش در نمی یومد اشاره کرد به پاکتی که توی جیبش بود و بهم فهموند که بردارم فکر کردم وصیت نامه اش رو نوشته برداشتم عراقی ها نزدیک شده بودند باید میرفتم تا من رو نبینند وقتی داشتم میرفتم گریه ام گرفته بود برگشتم و به فرمانده ام نگاه کردم دیدم آروم داره اشک می ریزه و به سختی دستاش رو به سمتم تکون میده فکر کردم داره باهام خدافظی می کنه ...خودم رو انداختم پشت یه خاکریز پاکت نامه فرمانده رو باز کردم خشکم زد به جای وصیت نامه یه عکس دیدم عکس دخترش بود دختری که تازه دنیا اومده بود و هنوز ندیده بودش تاز فهمیدم تکون دادن دستاش برا خدافظی نبوده میخواسته بگه برگرد یه بار هم که شده عکس دخترم رو ببینم و از دنیا برم ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
جنگ‌نهروان.mp3
10.9M
ماجرای جنگ نهروان (جنگ با خوارج) خوارجی ها با عصبانیت گفتن: ای علی ما باید تو را بکشیم که ناگهان... (ع) ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
غارت‌های معاویه.mp3
11.69M
ماجرای غارت شهر های حکومت امام علی(ع) توسط لشکر معاویه امام علی به مردم فرمودند: اگر امروز با معاویه نجنگید، فردا او حاکم شما می‌شود. معاویه به هیچ کدامتان رحم نخواهد کرد⁦ (ع) ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام خمینی: اگر همه عالم را بگردید، خسته‌تر از من نمی‌توانید پیدا کنید، لکن خدمت به اسلام و مسلمین از همه چیز مهمتر است. ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم کمتر دیده شده از تکبیر گفتن حاج قاسم سلیمانی در شب ۲۲ بهمن ماه، الله اکبر ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️ 🔞👆👆👆🔞 دو کلمه با خانمها👇 برای رابطه با مردها ، باید رو پیدا کنی☺️ تا بتونی به هرچی میخوای برسی😍 در تمامِ رازهای زنانگی و راهکارهای جذاب شدن ، آموزش داده میشه.... فقط و فقط را برای فرصت دارید. البته کار دائمی بعضی ها این هست که بعد از برداشتن تخفیف، مدام پیام میدن که نمیشه با تخفیف ثبت نام کنید.😂🙈😁 آیدی ثبت نام @z_m1392
❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه کشف پیکر مطهر یک شهید یک روز مانده به ۲۲ بهمن با ندای الله اکبر بچه های تفحص شهدا ۲۱ بهمن ۱۴۰۲ منطقه عملیاتی والفجر ۱ ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
اگه خدا دید خوشش بیاد ابراهيم در يکي از مغازه هاي بازار مشــغول کار بود. يك روز ابراهيم را در وضعيتي ديدم که خيلي تعجب کردم! دو کارتن بزرگ اجناس روي دوشــش بود. جلوي يک مغازه،کارتنها را روي زمين گذاشت. وقتي کار تحويل تمام شد، جلو رفتم و سلام کردم. بعد گفتم: آقا ابرام براي شما زشته، اين کار باربرهاست نه کار شما! نگاهي به من کرد و گفت: کار که عيب نيست، بيکاري عيبه، اين کاري هم که من انجام ميدم براي خودم خوبه، مطمئن ميشم که هيچي نيستم. جلوي غرورم رو ميگيره! گفتم: اگه کســي شــما رو اينطور ببينه خوب نيســت، تو ورزشكاري و... خيلي‌ها مي‌شناسنت. ابراهيــم خنديد وگفت: اي بابا، هميشــه كاري كن كه اگه خدا تو رو ديد خوشش بياد، نه مردم. ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتی از ایثار مادر ۴ شهید انقلاب و دفاع مقدس ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اونقدر کیف داد ... روایت شهید احمد کاظمی از لحظه شهادتش ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت برادر شهید سعید بامری: هیچ کس نمی‌تواند بین ما و حاج قاسم تفرقه بیاندازد شهید سعید بامری از شهدای افغانستانی و اهل‌سنت است که حادثه تروریستی کرمان بود، شش فرزند و حدود ۴۳ سال سن داشت. باوجود مضیقه شدید مالی، پای کار انقلاب بود. با وجود اینکه وانت‌بار داشت، هرشب جمعه پیاده به زیارت مزارحاج قاسم می‌رفت. در نهایت هم در کنار مزار حاج قاسم، آسمانی شد. ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فرمانده بی‌بدیل جنگ‌های کلاسیک در مقابل دشمن بعثی با شروع جنگ تحمیلی شهید حسن آقارب‌پرست؛ مظلوم‌ترین منطقه درگیری، یعنی خرمشهر را در نظر گرفت و برای دفاع به آنجا رفت. در خرمشهر دشمن با چندین لشکر و جدیدترین تجهیزات حریصانه جلو آمد. وی با اصولی که از رزم می‌دانست و با توجه به امکاناتی که در دسترس داشت، نیروهای نظامی و مردمی را سازماندهی کرد؛ در مقابل دشمن ایستاد و با نیروی بسیار کمی که در آنجا بود، از پیشروی دشمن بعثی جلوگیری کرد و توانستند ۳۴روز تمام در برابر تجهیزات دشمن ایستادگی و مقاومت کنند. در سال۱۳۶۰، خدا شهید حسن آقارب‌پرست را به میهمانی خانه خود دعوت نمود. وی پس از مراجعت از سفر مکه، در اداره دوم ستاد مشترک ارتش مشغول به کار شد و تا سال ۱۳۶۲ در این مسئولیت خطیر باقی ماند. پس از مدتی دلش آرام نگرفت و به صورت داوطلب، دوباره راهی جبهه‌های نور علیه ظلمت شد. به نظر او جبهه، تجلی گاه نور خدا و جایگاه تزکیه نفس بود. شهید صیاد شیرازی در خصوص شهید اقارب‌پرست گفته است:«شهید آقارب‌پرست یک مذهبی ریشه‌دار و یکپارچه شور و عشق و متعهد به اسلام بود و در مورد این شهید بزرگوار به صراحت می‌گویم که از زمانی که با او از نزدیک ارتباط داشتم تا لحظه شهادت، فردی متعهد و متدین و دلسوز و پرکار بود و هر روز که می گذشت بر تقدس و دیانت او افزوده می‌گردید.» ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
سرانجام اسیری که صدام هم نتوانست تغییرش دهد شهید محمدرضا شفیعی وقتی ۱۴ ساله بود، دلش هوای جبهه رفتن کرد. چون هنوز ۱۵ ساله نشده بود اجازه اعزام به او نمی‌دادند. با اصرار زیاد به مسئول اعزام، بالاخره برای اعزام به جبهه آماده شد. این شهید والا مقام در جریان عملیات کربلا ۴ به اسارت دشمن درآمد و با بدنی مجروح اسیر می‌شود. وضعیت جسمانی‌اش مناسب نبود و نیاز به عمل جراحی داشت ولی عراقی‌ها توجهی نداشتند. چند روزی که در اردوگاه بود درد زیادی کشید و در آخر از عوارض جراحت در غربت و تنهایی به شهادت رسید. صلیب سرخ که از شهادت محمدرضا آگاه می‌شود، مسئولان بعثی را موظف می‌کند برای او قبری در شهر کاظمین در نظر بگیرند. پس از ۱۶ سال پیکر این رزمنده قمی تفحص شده و به کشور بازمی‌گردد. صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران برود. پیکر پاک محمدرضا را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود، ولی جسد سالم مانده بود. حتی روی جسد پودر مخصوص تخریب جسد ریختند که خاصیتش این بود که استخوان‌های جسد هم از بین می‌رفت ولی باز هم جسد سالم مانده بود. وقتی گروه تفحص جنازه محمدرضا را دریافت می‌کردند، سرهنگ عراقی که در آنجا حضور داشته گریه می‌کرده و گفته: ما چه افرادی را کشتیم. ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت رهبر انقلاب از حرکتی که در لحظه اعلام پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲بهمن۵۷ انجام دادند تا مدتها فکر میکردم نکند خواب باشم ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
سلام و ارادت🌺🌹🌺🌹 امشب ساعت ۲۴ پایان برای دوره فوق العاده بانوی قهرمان👆👆👆
سلام مجدد. عرض کردم بعد از اتمام تخفیف ویژه ۸۰درصدی دوره 👆👆(رازهای جذاب و دلبر شدن خانم ها برای همسرانشان) طبق عادت معمول پیام های مختلفی مبنی بر ادامه تخفیف می آيد ولی باز هم بخاطر گل روی مخاطبین فقط تا فردا ۲۴ بهمن این تخفیف ادامه دارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا پسری بر مادری روضه خواند روضه فرزند شهیده سیده صغری حسینی بر تابوت مادرش؛ مادر ما از پهلو ترکش خورد. این مادر شهیده از شهدای کرمان هستند ❇️❇️❇️❇️❇️❇️ لینک کانال اسطوره های واقعی https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e