eitaa logo
اسوه های اخلاق
4.6هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
27 فایل
﷽ کانال اسوه های اخلاق کانالی با رویکرد مطالب متنوع علمی و اخلاقی پیامبران الهی و ائمه اطهار علیهم السلام و رهروان راستینشان علمای ربانی و مراجع بزرگوار تقلید به همراه اطلاع رسانی جلسات مواعظ اخلاقی ادمین: @talabeh1375 ادمین تبادلات:
مشاهده در ایتا
دانلود
لاک جیغ قرمز.. مانتوی جلو باز آلبالویی.. کفشای خوشرنگ ده سانتی.. موهای شینیون شده.. به قول مادر جون هفت قلم آرایش! تولد شیدا بود؛حسابی شیک و پیک کرده بودم! کفشا اذیتم میکرد؛پام چند باری پیچ خورد..اما مهم نبود! توی مسیر برگشت از پسرای سیکس پک دار خیابون ونک کلی تعریف و تمجید شنیدم و ذوق کردم! خستگی از سروکولم بالامیرفت کلید درو چرخوندم؛وارد که شدم جلوی در ورودی یه جفت پوتین خاکی دیدم.. قطره های خون روش خودنمایی میکرد.. بی توجه به اون،رفتم سمت پذیرایی تا یکم روی مبل لم بدم ،خستگیم در بره.. شالم رو برداشتم که پرت کنم روی مبل؛ یهو با صدای سرفه یه مرد و یالا گفتنش شالی رو که معلق بود بین زمین وهوا گرفتم و انداختم روی سرم.. سربه زیر گفت سلام! من اما زل زدم بهش و گفتم سلام! مثل پسرای کوچه بازار چشماش چار تا نشد و از حدقه نزد بیرون.. حتی یه لحظه نگاهمم نکرد! نیشش تا بناگوش باز نشد..! انگار نه انگار یه دختر با اینهمه رنگ و لعاب جلوش وایستاده.. فقط عرق شرم وخجالت روی پیشونیش نقش بست.. من برعکس اون؛ در ریلکس ترین حالت ممکن بودم! با چشم غره ی وحید خودمو جمع کردم رفتم آشپزخونه.. مادر جون گفت دوست وحیده؛تازه از ماموریت اومده... خیره به گلای یاس روی میز ناهارخوری رفتم تو فکر.. [چرا خجالت کشید؟! چرا مثل بعضی از آقایون منو برانداز نکرد!] صدای مادر جون منو به خودم آورد لیلی جان بیا برای خداحافظی.. رفتم برای بدرقه.. آستین سمت چپش کاملا خونی بود!خونی که خشک شده... پرسیدم دستتون زخمیه؟ گفت نه..! خون زخمای دوستمه... تو بغل خودم شهید شد؛امروز آوردیمش.. منم هنوز فرصت نکردم لباسامو عوض کنم.. [مادر جون] خیر از جوونیت ببینی پسرم...جونتو گذاشتی کف دستت.. [آقا محسن] وظیفه ست مادر... هر قطره ی خون من فدای تار موی ناموسم.. تا اینو گفت سنگینی نگاه مادر جونو رو خودم حس کردم کمی موهامو زدم زیر شال... آقا محسن برای حفظ حریم من و امثال من می جنگید... اونوقت من ندای آزادی سر داده بودم! آزادی پوچ! یاعلی گفت و رفت! من موندم و چار دیواری اتاق و یه پازل بهم ریخته توی ذهنم! پوتین وخاک وخون.. ناموس و تار مو... مانتوی جلو باز و حیا... کفش جیغ و لاک جیغ..! حجاب و حجاب و حجاب! یه شهید و یه پلاک! الله http://eitaa.com/joinchat/3024879616Ce095b35cfa
شهید صدر با توجه به وضعیت اجتماعی زمان خود، در پوشاک مصرفی اش قناعت داشت؛ به گونه ای که ارزان ترین پارچه‌ها را انتخاب می‌کرد. همچنین هدایایی را که برایش می‌آوردند، به طلبه‌ها می‌بخشید و از هدایای گران بها چیزی برای خود نگه نمی داشت. لوازم خانه او بسیار اندک بود که البته بعد از شهادت، رژیم بعث آنها را نیز مصادره کرد. این شهید بزرگوار تا آخر عمر شریف خود خانه ای نخرید و می‌گفت هر وقت تمام طلبه‌ها از عهده خرید خانه برآیند، او هم خانه می‌خرد. بدین گونه بود که تا زمان شهادت صاحب خانه نشد. 📚زندگی نامه http://eitaa.com/joinchat/3024879616Ce095b35cfa
#وقتی_که #یاصاحب_الزمان_گفتن_کافی_نیست #توبه_مال_مردم_خوردن #جبران_و_بازگرداندن_آن_است❗️ #شهید شیخ احمد #کافی ✍ #توبه از #مـال #مردم_خوری، الهـــــی العفــــو گفتــــن نیســـــت، یا صاحـب الزمـان گفتـن نیســــت؛ #توبــــه مـــال مــــردم خــــوردن، #بـــازگردانــدن آن اســـت..🍃 🔖 #توصیه_های_اخلاقی_علما 🔖 http://eitaa.com/joinchat/3024879616Ce095b35cfa
#زندگی_به_سبک_شهدا #شهید 🔖اسیر که نیاورده‌ام انگار نه انگار از جبهه رسیده است. از در که وارد شد، آستین‌ها را زد بالا و نشست کنار تشت لباس ها. گفتم: «کار شما نیست، کار من است! » خیلی جدّی گفت: «یعنی می‌خواهی بگویی این قدر دست وپاچلفتی ام؟! » گفتم: «نه بابا! می‌گویم این وظیفۀ من است! » زُل زد توی چشم هایم: «خانم جان! اسیر که نیاورده‌ام توی خانه ام! حالا بگذار این دو تکه رخت را هم ما بشوییم. » 📚افلاکیان خاکی 🔖#توصیه_های_اخلاقی_علما 🔖 http://eitaa.com/joinchat/3024879616Ce095b35cfa
🖤🖤🖤 🖤🖤 🖤 🔸اگر نفس قاهر بر بدن و طبیعت باشد 🔸 دارای 🔸 و 🔸و 🔸و از روی می گردد. 📔شرح اسفار الاربعه 🌿علامه حسن زاده املی 🌹از شهدای که علامه حسن زاده برای ایشان اشک زیاد ریخت چمران بود 🔖 🔖 http://eitaa.com/joinchat/3024879616Ce095b35cfa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 📹 🌹علامه طباطبایی(ره): 🔸وقتی مطهری به درسم می آمد حالت پیدا می کردم! 🔖 🔖 http://eitaa.com/joinchat/3024879616Ce095b35cfa
🔴 💠 مردى، نزد پيامبر (ص) آمد و گفت: دارم که هرگاه وارد (خانه) مى‌شوم، به مى‌آيد و هرگاه (از خانه) خارج مى‌شوم، بدرقه‌ام مى‌کند، و هرگاه مرا مى‌بيند، مى‌گويد: چرا اندوهگينى؟ اگر غمِ روزی‌ات را مى‌خورى، غير تو (خداوند) آن را برايت کرده است، و اگر غم را دارى، پس خداوند بر اندوهت بيفزايد. 💠پيامبر خدا فرمود: خداوند، دارد و اين زن، يکى از کارگران اوست. براى او نصف پاداش در نظر گرفته شده است. 📙 وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۷ @attash
✨﷽‌✨ 🔰فاتحه خواندن چه براي امامان یا فرد دارد؟ : ✅خواندن سوره فاتحه برای امامان و شهدا باعث ترفیع درجه آنها خواهد شد. همان گونه که در تشهد نماز می خوانیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته. از طرفی در روایات داریم که خواندن سوره حمد ثواب دو سوم قران را دارد و سوره توحید ثواب یک سوم قرآن را دارد. بنابراین یک حمد و یک سوره ، ثواب کل قرآن را دارد و هدیه کردن آن به روح امامان و شهدا علاوه بر فایده ای که در بالا گفته شد، باعث می شود که مشمول دعا و الطاف آنها نیز قرار بگیریم ؛ چرا که آنها در برزخ دستشان در اعطا به زمینیان باز است و کسی که به سوی آنها هدیه ای بفرستد، آنها نیز برای او دعا خواهند کرد و مورد الطاف آنها قرار می گیرند.. و به تعبیر دیگر فایده ای که این خیرات برای ما دارد از فایده ای که برای آنها دارد بیشتر است. @attash
اولياءالله 🍀صاحب اولاد شد مرحوم نقل مى کند: مردى خراسانى بین مکه و مدینه در زبده به امام (ع ) برخورد و عرضه داشت : 🔶 فدایت شوم ، من تاکنون فرزنددار نشده ام چه کنم ؟ 💎آن حضرت فرمود: هرگاه به وطن برگشتى و خواستى به سوى همسرت روى ، آیه لا_اله_الا_انت_سبحانک_انى_کنت_من_الظالمین را تا سه آیه بخوان ، ان شاء الله فرزنددار خواهى شد. اجابت دعا امام (ع ) فرمود: عجب دارم از کسى که غم زده است ، چطور این دعا را نمى خواند: 🌺چرا که خدا وند به دنبال آن مى فرماید: فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجى المؤمنین (ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این گونه مؤ منان را نجات دهیم ) نجات از بیمارى (ص ) فرمود: هر بیمار مسلمانى که این دعا را بخواند، اگر در آن (بهبود نیافت ) و مرد ، به او داده مى شود و اگر بهبودى یافت ، خوب شده در حالى که تمام 🔥گناهانش آمرزیده شده است . 💎 (ص ) فرمود: آیا به شما خبر دهم از دعایى که هر گاه گرفتارى و غم پیش آید آن دعا را بخوانید گشایش حاصل شود؟ 🔶 گفتند: آرى ، اى رسول خدا. 💎 حضرت فرمود: دعاى که طعمه ماهى شد. @attash
از صفات برجسته ، دوری از نامحرم بود. اگر میخواست با زنی نامحرم ، حتے از بستگان ، صحبت ڪند به هیچ وجه سرش را بالا نمیگرفت. به قول دوستانش : ابراهیم ، به زن نامحرم داشت. @avaye_alaviun
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرازهایی از نامه ۱۳ ساله علیرضا محمودی وصیت‌نامه شهید ۱۳ ساله 📜
🔴 امشب ساعت ۲۱ همه با هم فریاد سر می‌دهیم. قصد قربت کنید و این را از بزرگ‌ترین عبادات قلمداد کنید ... برای علو و خلوص و اثر بیشتر، خود و هر یک از اعضای خانواده را تشویق کنید به نیت یک تکبیر بگویند. جنسش هم فرق می‌کند.
سر دو راهی گناه وثواب به حب شهادت فکر کن... به نگاه امام زمانت فکرکن... ببین میتونی ازگناه بگذری...؟! ازگناه که گذشتی از جونت هم میگذری... محمودرضا بیضایی🌷🕊 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸
سر دو راهی گناه وثواب به حب شهادت فکر کن... به نگاه امام زمانت فکرکن... ببین میتونی ازگناه بگذری...؟! ازگناه که گذشتی از جونت هم میگذری... محمودرضا بیضایی🌷🕊 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 کلیپ | روایت ویژه مادر شهید مصطفی صدرزاده برای از شهادت فرزندش در ظهر ➕ سخنان حاج قاسم در وصف صدرزاده
از خیابان آرام آرام در حال گذر بودم!🤔 . 🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟... جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞 . 🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از 😓 از کوچه گذشتم... . به سومین کوچه رسیدم! 🌷شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . به چهارمین کوچه! 🌷شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی؟! برای دفاع از !؟! همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓 . 🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم😓، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . 🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ، نگهبانی ... کم آوردم...😭 گذشتم... . 🌷هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم ! هم ! هم ! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان می‌کرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم... . 🌷هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را می‌کردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود...😭😭😭 . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا، نمی توان گذشت... 🌷🌿🌷🌿🌷🌿
نگاهی اجمالی به زندگی مصطفی احمدی روشن در ۱۷ شهریور ۱۳۵۸ به دنیا آمد. در سال ۱۳۷۷ در رشته مهندسی شیمی وارد دانشگاه صنعتی شریف می شود. از بسیجیان فعال بود و در دوران دانشجویی به عنوان معاون فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه شریف فعالیت می کرد. ولایت مدار و از شاگردان آیت الله خوشوقت، استاد اخلاق تهران بود. در سال ۱۳۸۱ در رشته مهندسی شیمی موفق به دریافت مدرک کارشناسی شد. شهید احمدی روشن، عضو هیئت مدیره یکی از شرکت های تأمین کالای نیروگاه هسته ای نطنز اصفهان بود که در زمینه تهیه و خرید تجهیزات هسته ای فعالیت داشت. هنگام شهادت، معاون بازرگانی سایت نطنز بود. شهید احمدی روشن، صبح چهارشنبه ۲۱ دی ماه ۹۰، بر اثر انفجار بمبی مغناطیسی در خودروی خود در میدان کتابی، ابتدای خیابان گل نبی تهران، به دست عوامل استکبار به شهادت رسید. از شهید روشن، فرزندی به نام «علی» به یادگار مانده است... راهش پر رهرو🦋 یادش گرامی 🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیقش‌میگفت گاهی‌میرفت‌‌یه‌گوشه‌اۍخلوت، چفیه‌اش‌رو‌میکشیدروی‌سرش درحالت‌ِسجده‌میموند.. به‌قول‌معروف‌ "یه‌گوشه‌اۍخدارو‌گیرمی‌آورد" مصطفی صدر زاده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دیروز در خدمت یکی از اساتید بودم، ایشون می‌گفتن این عزیز پایه اول و دوم حوزه رو شاگردم بودن. بعد بهشون گفتم: آقا آرمان به‌نظرم اسمت رو عوض کن دو روز دیگه که می‌خوان صدات بزنن🗣 یا اسمت رو به عنوان سخنران بگن زیاد جالب نیست بگن حجت‌الاسلام علی وردی شهید بزرگوار🌷 می‌گه: که حاج آقا تا اون‌روز نیستم. هیچ‌وقت اون روز . اگر بودم چشم عوض می‌کنم. همون موقع انگار خودش می‌دونسته که این اسم یک روزی آرمان می‌شه برای جوان‌های کشور. 🌷