یه تمرین گذاشته بودن که از این تصویر الهام بگیریم و شعر بگیم
تمرینی نوشتم مشق ننوشته نرم سرکلاس🙄
فکرو خیال و شعر و ترانه ست در سرم
اما به روزمرگی ام مستحق ترم
بی هیچ اتفاق میان دوتا اتاق
در مرتع زنانگی خویش میچرم
گاهی میان همهمه ی روزمرگی
از مطبخم به شاخه ی اندوه میپرم
من کیستم؟ شکوفه به سر دامنم بهار؟
من کیستم که اینهمه عشق است در برم؟
عشق است یا که عادت دیرینه ی من است؟
من کیستم که شوق بهار است باورم؟
غرق ترنج و لاله و نقش ختایی ام
پا خورده تر اگر بشوم، قیمتی ترم
آغوش باز پنجره ای خاک خورده ام
تا نور و عشق و رشد و تنفس بیاورم
لبخند روی صورت صبحم نشسته است
هرچند از شبانگی ام رنج میبرم
یکروز قاب میشوم و سرد میشود
فنجان چای، بین نفس های دخترم
دلتنگی اش، بهشت مرا تلخ میکند
جایم کجاست؟ جای من اینجاست: مادرم
از لحظه ای که اشک به چشمش نشسته است
در بین قاب پنجره مان یک کبوترم
#ریحانه_ابوترابی
#تصویر_زن_و_قالی
اتاق کنجی من
دلم گرفته کسی نیست، غصه، تازه کنم...
انقد بدم میاد وقتی انقد دلگیر و بیحوصله ام، شعر با قافیه به این سختی میجوشه!
الان چی بنویسم؟هاااا؟میخوای وسط غر زدن انتفاضه کنم؟
دو پیازه کنم؟
از وزن خارج شم کسب اجازه کنم؟
چه غلطی بکنم دقیقا؟ 😑😑😑
اه...
آن وقت ها مینشستم وسط هال، تا صبح یک چیزی پخش میکردم و روی این کاغذ کاهی ها با راپید طرح میزدم.
هرطرحی...
بعدم که خسته میشدم و دراز میکشیدم، زل میزدم به کنگره های گچ بری سقف و خوابم نمیبرد. سقف را حفظ بودم.
بعد میرفتم در بهارخواب را باز میکردم و یک چیزی می انداختم وسط بهار خواب و زیر آسمان پهلو به پهلو میشدم. ماه آن بالا بود و خیره خیره نگاهم میکرد.
چشم از من بر نمیداشت. طاق باز خوابیده بود و مرا در آسمانش نگاه میکرد.
یک شب همین موقع ها پیامک آمد اگر خواستی با کسی حرف بزنی من هستم.
کلی سر این پیامک گریه کردم. کلی یعنی تا صبح. وتا صبح های بعد.
میدانی چرا؟
فرستنده تو نبودی...
تو خواب بودی!
سلام دانه ی کوچک! سلام بذر نهال!
چقدر منتظرت مانده بودم این همه سال!
جوانه آمده در باغ، موعد پاییز!
خوشابه حال من این باغبان خوش اقبال!
تمام خانه پر از شور توست سرتاسر
شده نگاه من از شوق و خنده مالامال
تورا به دامن سبزم نگاه خواهم داشت
که سرخ سرخ شوی روی شاخه میوه ی کال
هزار شکر که لبخند بر لبم برگشت
هزار شکر تورا ای محول الاحوال
ریحانه ابوترابی
🧡💜خوش اومدی حسینم 🧡💙
https://eitaa.com/otaghekonji
هدایت شده از 「 ایــھامـ」
-_
از تراژدیک ترین صحنههای وداعی که در تاریخ نقل شده وداع حضرت علی و زهراست
نقل است حضرت علی بر مزار بانو نشست و این ابیات را زمزمه فرمود:
-نفسي علی زَفَراتها محبوسةٌ
-یا لـیتها خـرجـت مـع الزَّفَـراتِ
-لا خیرَ بعدكِ في الحیاةِ
-و إنّما أبکي مخافةَ تـطـولَ حـیاتي
-جان من با ناله هایم در سینه حبس شده.
-ای کاش جانم با ناله هایم خارج می شد!
-پس از تو هیچ خیری در این زندگی نیست.
-و گریه ام از این است که میترسم پس از تو زیاد زنده بمانم...💔
📚 دیوان امام علی علیه السلام ج ۱، ص ۱۲۳
#فاطمیه
هدایت شده از فاطمه عارفنژاد
نگاه میکنی و آه… ناگهان رفتهست
همین که پلک بههم میزنی، زمان رفتهست
خیال خاک به گل قد نمیدهد دیگر
که باغ از نفس افتاده، باغبان رفتهست
نبوده طاقت ماندن که آن اجابت محض
به رغم زمزمههای «بمان! بمان!» رفتهست
از آن تراکم تاریکِ کهنه، در دل شب
خدای من! چه بر آن روشنِ جوان رفتهست؟
غروب کرده و گنجشکها نمیخوانند
چه جای حوصله؟ جان از تن جهان رفتهست
چقدر اشک که بی او چکیده روی زمین
چقدر آه که با او به آسمان رفتهست
عبور کرده و پشت سرش به سمت بهشت
هزار قافله غربت دوان دوان رفتهست
اگر به مصلحتی، روضهها نشد مکشوف
نگو که خاطرهٔ کوچه یادمان رفتهست
دویدهایم که شاید به کربلا برسیم
دریغ اگر که بگویند کاروان رفتهست…
#فاطمه_عارفنژاد
@fatemeh_arefnejad
هدایت شده از جان دارند
سلام ای مرگ ای پایان غير قابل انكار
سلام ای در، در دنیای مخفی پشت این دیوار
سلام ای روح محبوسم برای دیدنت بی تاب
سلام ای دست های خالی ام از دیدنت بیزار
اگر جویای احوال منی باید بگویم که
مرا وابسته خود کرده این دنیای لاکردار
شب و روزم گره خورده به هم، در زندگی غرقم
سرم خیلی شلوغ است و حسابی کار دارم، کار
بعید است اینکه در سجده به دنبالم بیایی نه
سجودم چیست جز مرغی که تُک تُک می زند منقار
پرستو کاش بودم هر نفس در فکر کوچیدن
و می دیدم تو را هر لحظه مانند اولی الابصار
ولی بی و بال پر افتاده ام سنگین ته دره
و عمرم می رمد از من شبیه اسب بی افسار
کمی دیگر به من مهلت بده مهلت بده لطفا
بگردم بالهایم می شود پیدا در این آوار
به امید دلی آماده پرواز و دستی پر
به امید زمانی که نترسم من از آن دیدار
#فاطمه_موسی
#حدیث_نفس
https://eitaa.com/jandarand
شعله چیزی از اقای رییسی جا نگذاشت...
تمامش را سوزاند
ولی بعدش فروکش نکرد
افتاد به جان ما.
هرهفته، هرروز، هرساعت، هر اتفاق، هر خبر...
میسوزیم اقای رییسی
میسوزیم که قدرت را ندانستیم
خیلی بی لیاقت بودیم.
خیلی
خیلی
من هنوز هم برایت گریه میکنم حاج اقا
نشسته م برای تو ستاره گریه میکنم