بھ کورےچشم منافقین و دشمنان سایھ رهبرمون سیدعلے تا تحویل علم انقلاب بھ صاحب اصلیش بالا سرمون هست😁✋
کور شود هر آنکھ نتواند دید👊
#لبیک_یاخامنھ_اے✊
#نشر_حداکثرے
#رهـبـرانـهـ🌼✨
『☔️💕』
https://eitaa.com/ourgod
•❀•|🌈😌|•❀•
#انگیزشے『😍🐚』
بعضے وقٺ ها موفق مےشوید،بعضے وقٺها یاد مےگیرید....✌️🏻
ⓙⓞⓘⓝ↷
https://eitaa.com/ourgod
#چـِــڶـہ
#ݩمآݫاَوَڶِ_وَقـتــ
#رۈݫبیست_وپنجم
💠امام زمان(عج)فرمود:
هيچ چيز مانند نماز بينی شيطان را به خاک نمی مالد ، پس نماز بگزار و بينی شيطان را به خاک بمال.😎✌️🏻
https://eitaa.com/ourgod
#عشق_با_طعم_سادگی❤️🍃
#پارت17
صدای لرزونم نگاه پر اخمش رو کشید روی صورتم ولی فقط چند ثانیه بعد هم مشت محکمش
نشست روی فرمون_نه محیا نه... اون روز گفتم, نه تو نه هیچ کس دیگه! یادته که؟
صاف نشستم ونگاهم رفت به روبه رو _یادمه ولی این قدر بی دلیل و بی منطق حرف زدی که من
فقط به همین نتیجه میرسم
_ دلیلت رو نگه دار واسه خودت... فقط بدون اشتباه بزرگی کردی که محض فامیل بودن و احترام
به نظر بزرگترها بله گفتی!... این جوری حرمتها بیشتر میشکنه گفتم بگو نه گفتم!
صداش با جمله آخر باال تر رفت و من گیج شده فکر کردم من محض فامیل بودن بله نگفته بودم
من فقط به یک چیز فکر میکردم اونم دل خودم که از خوشحالی داشت پس می افتاد !
_اما من...
ماشین رو خاموش کرد و پرید وسط حرفم_پیاده شو رسیدیم!
مهلت نداد حرفم رو تموم کنم و سریع از ماشین پیاده شدو من هم ناچار با کلی حرص خوردن
پیاده شدم ...نور زرد چراغ , کوچه قدیمی و کاهگلی رو کامال روشن کرده بود...امیر علی زودتر
ازمن جلوی در کوچیک کرمی رنگ وایستادو با نگاه زیر افتاده و دستهای توی جیب شلوارپارچه ای
خاکستری رنگش منتظر من بود...مثل همیشه ساده پوشیده بود ولی مرتب و من بی خیال تر از
چند دقیقه قبل باز توی قلبم قربون صدقه اش رفتم حاال که اشکال نداشت این بی پروایی قلبم !
با قدمهای کوتاه کنارش قرار گرفتم... این کوچه قدیمی مثل همیشه عطر نم میداد... همون عطری
که موقع اومدن بارون همه جا رو پر میکرد و حاال تواین محله های قدیمی این عطر یعنی نوید
مهمون داشتن به خاطر آب پاشی شدن جلوی در خونه!
باهمه وجودم نفس عمیقی کشیدم و حس کردم نگاه زیر چشمی امیر علی ر و,و دستش که روی
زنگ قدیمی باهمون صدای بلبلی نشست!
خونه عموی امیر علی رو دوست داشتم ...زیاد اومده بودم اینجا برای عید دیدنی و با مامان برای
سفره های نذری فاطمه خانوم ! یک بافت قدیمی داشت یک حیاط کوچیک که دورتادورش اتاق
بود با درهای جدا و چوبی ! که یکی میشد پذیرایی, یکی هال ,یکی سرویس ها و بقیه هم اتاق
خواب! بایک آشپزخونه نقلی که اونم از وسط حیاط در داشت و چه صفایی داشت این بحث های
زنونه تو آشپزخونه ای که اپن نبود وفاش! درست مثل خونه عمه ...البته فاصله خونه هاشون هم
https://eitaa.com/ourgod
#عشق_با_طعم_سادگی❤️🍃
#پارت18
فقط یک کوچه بود و تفاوت این دو خونه باغچه های پر از گل عمه بودو باغچه های پر از سبزی
فاطمه خانوم!
در خونه که باز شد بی اختیار لبخند نشست روی صورتم ...فاکتور گرفتم از اخم پیشونی امیر علی!
صفا وصمیمیت این خونه و افرادش دلم رو آروم میکرد!
احوالپرسی و خون گرمی عمو و زن عموی امیر علی به حدی بود که هیچ وقت تو این خونه
احساس غریبی نکنم... به خصوص امشب که دلگرم کننده تر هم بود!
امشب شده بود شب من هر چی امیر علی سعی کرد جایی دور از من بشینه ولی با حرف عمو
اکبرش که گفت: بشین پهلوی خانومت عمو , مجبور شد کنار من بشینه که طرف دیگه ام عطیه
بود و من چه قدر توی دلم تشکر کردم از عمو اکبر!
امیر علی لبخند محوی روی لبش داشت ولی یادش رفته بود پاک کنه اخم روی پیشونیش رو ...من
هم امشب حسابی گل کرده بود شیطنتم!
صدام رو آروم کردم وسرم رو نزدیکتر به امیرعلی_ببخشیدها ولی بی زحمت بازکنین اون اخم ها
رو من نگرانم این پیشونیت چین چین بمونه تقصیر من چیه مجبوری امشب از نزدیک تحملم کنی!
خنده ریزی کردم و گفتم: خدا خیر بده عمو جونت رو الکی الکی تالفی کرد اون قدر حرصی رو که
تو ماشین به من دادی!
اخمش باز شدو لب پایینش رو به دندون گرفت و من دعا کردم کاش به خاطر نخندیدن این کار
رو کرده باشه و من دلم خوش بشه که باالخره به جای اخم کنار من یک بار خندید!
آرنج عطیه نشست توی پهلوم و صورتم جمع شد ... نگاهم رو دوختم بهش که داشت لبخند
دندون نمایی میزد!
عطیه_چطوری عروس؟ کم پیدا!
_باز تو مثل این خواهر شوهرای بد ذات گفتی عروس ...من کم پیدام تو چرا یک بار زنگ نمیزنی؟!
عطیه با احتیاط خندید _خوبه بهم میگی خواهرشوهر انتظار که نداری من زنگ بزنم و بشم احوال
پرست ...بعدشم بدذات خودتی!
https://eitaa.com/ourgod
#شــبــآݩگآـــهــۍ🌙✨
زندگی مثل یک جاده است🛣
من و تو مسافر شیم✈️
قدر لحظه ها رو بدونیم⏰
ممکنه فردا نباشیم...💔
https://eitaa.com/ourgod
💠وقتی #راهیان_نور برای ما فقط یک مسافرت شده و #تو
💠از همین مسیر #راهی_نور می شوی
💠ما اهل زمینیم و تو اهل #آسمان
شمادعوتی به↙️
♡♥◾کانــال نشــر تصاویـــر،ویدئــوهاونواهای مـــــداح شهیـد کربلایی حجت اللّٰه رحیمی ◾♥♡
https://eitaa.com/joinchat/3381264386Cabc12ef325
خنده در حد مرررررررررگ😱
همه چیزش خندس😍😂👇👇
شولوخ بازیهای ناموسآ اخلاقی🙈
😂فقط بیابخند #مواظب_باش نترکی ازخنده💣 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2238906423C1e7b37d503
میمیری از خنده😂
ورود افراد بی جنبه و منحرف ممنوع❌📛
میمیری از خنده 🙊
عاااالیه ☝️😁♥️🙈
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
⁉️🌐#مسابقه_اینترنتی_کشوری🌐⁉️
💚 #معرفت_بالنورانیه 💚
✔️🎁 ۱٢۰جایزهنقدی ۴۰۰ هزار تومانی به ۱٢۰ نفر
❌جزئیاتبزرگترین #مسابقه_اینترنتی💥👇
http://eitaa.com/joinchat/2843344896C652a978a9a
💛جهت عضویت ضربه بزنید👆💛
🆑 کانال#ایتا #مسجد_جامع_غدیر_خم💚👆
✅ بزرگترین سنگر فرهنگی ✅
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
💍💎کانال انگشتری عقیق یمن 💎💍
خیلی وقت بود دنبال انگشتری می گشتم که هم شیک باشه و هم خواص داشته باشه.
تا این که این کانال رو دیدم؛ کلی مدل شیک با سنگ های اصل 👌
و البته
قیمت مناسب 🤩
🕊 زینت دستان خود را از ما بخواهید🕊
👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2731933697Ceb190435a3
بیا تا تموم نشده 👆👆👆
🌺نیت کن با نام مبارک امام جواد (ع) بزن روی #حرز ببین چی نشون میده برات😍👇
🔵
🎆
🎆
🎆
◢ 🎆🎆🎆 ◤
◢🎆🎆◣
🎆 🎆
💎🎆🎆🎆🎆🎆🎆◤
🎆
◢🎆◤
تخفیف حرز ویژه ماه ربیع😍👆
🌸•[•ݕسݦ ٵݪݪّہ ٵݪࢪحݦݩ ٵݪࢪحێݦ•]•🌸
ݕٵزݦ ڄݦعہ ٵز ࢪٵہ ࢪسێכ😍
כعٵ ݕࢪٵے ڟہۅࢪ ۅ سݪٵݦٺے ٵڨٵ ٵݦٵݦ زݦٵݩݦؤن ێٵכݦۅݩ نࢪھ🙂🤲🏻
ڐڪࢪ ٵݦࢪۅز:
ٵݪݪہݦ صݪ عݪے ݦحݦכ ۅ ٵݪ ݦحݦכ ۅعڄݪ ڢࢪڄہݦ
https://eitaa.com/ourgod