⭕️ #حدیث
🔸پیامبر اکرم (ص):
🔹هر کس به گرفتار و درمانده اى قرض بدهد و در پس گرفتن آن خوشرفتارى کند [گناهانش پاک شده]اعمالش را دوباره شروع مى کند و خداوند در برابر هر درهم، هزار قنطار (ثروتى فراوان) در بهشت به او عطا کند. (ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص ۲۸۹)
🔰 @p_eteghadi 🔰
سؤال:
اینکه پیامبر اسلام با دختر بچه هفت یا هشت ساله ازدواج میکند، مانند ازدواج با عایشه به نقل از همه منابع موثق تاریخ اسلام و امام خمینی در کتاب تحریرالوسیله ازدواج با طفل شیرخواره را با اذن پدر جایز میداند(لذت بردن از ران شیرخواره) و خداوند نیز در قرآن وعده دختربچه (کواعب اترابا) به بهشتیان میدهد، آیا این مسأله ظلم در حق شیرخوارگان و کودکان نیست؟
👇👇👇👇
✅پاسخ:
مطلب فوق در واقع شامل سه محور است:
پاسخ محوراول( ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با دختر خرد سال)
اسلام به دلیل مصلحت انسانها و تفاوت سن بلوغ جنسی، شرایط شخصی، خانوادگی، قومی، اقلیمی و... تحقق عقد ازدواج را محدود به سن زیستی معینی نمیکند، بلکه در صورت بلوغ، صحت عقد ازدواج را منوط به اختیار و رضایت طرفین ازدواج میداند و ازدواج پسر و دختر خردسالی را که هنوز به سن بلوغ نرسیده اند، با ولایت ولی شرعی (پدر یا جد پدری) آنها با عدم وجود مفسده صحیح میداند.1
جواز انعقاد عقد ازدواج به معنای جواز همه استمتاعات جنسی و اعمال زناشویی نیست؛ زیرا بعضی از لذت های جنسی بین زن و شوهر (دخول) مشروط به سن بلوغ است و قبل از بلوغ حرام شمرده شده تا از هرگونه آسیب جسمی و روحی زن جلوگیری شود.2 این مسئله طبق نقل اهل سنت در زندگی پیامبر اکرم در ازدواج با عایشه اتفاق افتاده است و آن حضرت، عایشه را در سن شش سالگی با در خواست و اجازه پدرش (ابوبکر به افتخار خویشاوندی با رسول خدا صلی الله علیه و آله ) به عقد خود در آورد، ولی مراسم زفاف و زناشویی آنان بعد از بلوغ عایشه انجام شد،3 البته طبق نقل مورد اتفاق مورخین، عایشه در هنگام ازدواج با پیامبر صلی الله علیه و آله در سال اول هجری، هفده ساله بوده؛ این مسأله از مقایسه سن او با خواهرش اسماء که در سال اول هجری بیست و هفت سال داشت، بدست میآید؛ زیرا اسماء ده سال از عایشه بزرگتر بوده است.4
علاوه براین روایاتی از معصومین علیهم السلام وارد شده که ازدواج قبل از سن بلوغ را نهی میکنند از جمله:
شخصي به امام صادق یا امام کاظم علیهم السلام عرض كرد: ما فرزندان خود را در كودكي به ازدواج در ميآوريم. امام فرمودند: اگر آنان را در خردسالي و سنين پايين به ازدواج درآوريد، بعيد است كه با هم اُنس و اُلفت بگيرند.5
پاسخ محوردوم(فتوای امام خمینی رحمه الله علیه در مورد صحت ازدواج با شیرخواره)
ازدواج و ارتباط جنسی با دختر شیرخواره یک بحث فقهی و حقوقی تخصصی است که اگر سیر علمی آن و علت طرح چنین موضوعی در فقه تبیین نشود سبب بدفهمی عموم مردم و سوءاستفاده مغرضان میگردد. همه بحثهای فقهی، از یک نیاز اجتماعی شروع میشود، اما به تدریج در کتب فقهی تخصصی میشود؛ یعنی خود موضوع و زوایای مختلف آن، محل تاملات و دقتهای فقهی و حقوقی قرار میگیرد؛ که اگر کسی فقط آخرین فتواها را - بدون توجه به سیری که به اینجا رسیده - ببیند، آن را بحثی بیحاصل یا حتی نادرست قلمداد میکند.
مسلمانان اعم از شیعه و اهل سنت در گذشته مساله محرم و نامحرم را جدیتر رعایت میکردند، گاهی لازم بوده بدون ازدواج و تشکیل خانواده کسی را به دیگری محرم کنند به عنوان مثال زنی مستطیع میشد و میخواست با کاروانی که چند ماه در راه بود به حج برود در این صورت یکی از آشنایان او که در کاروان بود را به آن زن محرم می کردند تا او را همراهی و کمک کند. یک راه این بود که صیغه ازدواج موقت، محدود به حد محرمیت بخوانند، اما چنانچه زن، شوهر داشت، عقد موقت ممکن نبود در این مواقع یکی از محارم سببی دیگر، مادر زن است؛ مساله مطرح در چنین فرضی این است که آیا میتوان خطبه عقد را بین آن مرد و دختر نوزاد این زن جاری کرد تا این زن، مادرزنِ شرعیِ آن مرد و در نتیجه محرم به او شود؟ امروزه برای کسانی که میخواهند فرزندخواندهای بیاورند، نیز از این فرمولها استفاده میشود.
پاسخ فقها به این مساله از قدیم اختلافی بوده به عنوان مثال شهید ثانی به صراحت چنین حکمی را غیرمجاز اعلام میکند، در معاصران نیز بسیاری تصریح به عدم جواز آن کردهاند.
ریشه بحث استفاده جنسی از نوزاد این طور آغاز شد که بر اساس مبنای مشهور فقها، اساساً عقد نکاح و لوازم آن (مانند محرمیت) در جایی جاری میشود که امکان تمتع جنسی وجود داشته باشد. مثلاً اگر کسی عنین(فاقد توانایی جنسی) باشد آیا عقد نکاح با اومحقق می شود یا اساسا چنین عقدی منعقد نمی گردد؟
وقتی بحث به اجرای عقد ازدواج در شیرخواره میرسد فقهایی که شرط صحت عقد در شیرخواره را امکان استفاده جنسی میدانند، دو دسته میشوند:
دسته اول معتقدند چون امکان عقلایی تمتع از نوزاد وجود ندارد، اساساً عقد باطل است و در این صورت نمیتوان از عقد شیرخواره برای محرمیت استفاده کرد.
دسته دوم ضمن تاکید بر حرمت دخول، فرض بعضی از تمتعات جنسی در شیرخواره را میپذیرند؛ پس عقد نکاح وی باطل نیست و محرمیت حاصل میشود؛ البته این گروه در نهایت معتقدند؛ علی رغم فرض تمتعات از شیرخواره، این مسأله امری غیرعقلایی و چنین عقدی محل اشکال است.6 از این رو امام خمینی رحمه الله علیه گرچه این فرض را ممکن ولی چون آن را غیرعقلایی میداند، بنا بر احتیاط، مدت عقد موقت را تا سن بلوغ قرار میدهد.7
👇👇👇👇
پاسخ محور سوم(معنای «کواعبا اترابا» که خدا به بهشتیان وعده داده است)
کواعب جمع «کاعبه» به معنای دختری است که پستان او برآمده و در اوان نوجوانی پاگذاشته است.8 «اتراب» جمع «ترب» به معنای هم سال یا هم سان است.9 اگر معنای اتراب «هم سال» باشد، دیگر معنا ندارد که «کواعب» را به معنای دختران کم سال معنا کنیم؛ زیرا به یقین همسران بهشتی آنان کم سال نیستند.
اگر هم «اتراب» به معنای هم سان با همسران بهشتی در زیبایی و سایر صفات باشد، برآمدن پستان قطعا به معنای خردسالی نیست؛ زیرا بسیار طبیعی است که هم زمان با آشکار شدن نشانههای رشد جسمانی، بلوغ نیز در دختران محقق گردد. علاوه بر اینکه اساساً قوانین حاکم در بهشت از نظر خردسالی، بلوغ، عادت زنانه و ... با قوانین این جهان قابل مقایسه نیست.10
نتیجه
1.عایشه طبق مستندات تاریخی در سال اول هجری و در سن هفده سالگی با رسول خدا صلی الله علیه و آله ازدواج کرده است.
2. عقد ازدواج نوزاد برای مصالحی چون محرمیت جهت فرزند خواندگی و ... در فقه مطرح شده است که طبق نظر فقهاء موافق در صورتی محرمیت ایجاد میشود که فرض تمتع جنسی ممکن باشد؛ بنابراین، مسأله فقهی مورد نظر در صدد حل یک نیاز اجتماعی است و به معنای جواز تحقق تمتع جنسی نیست.
3. «کواعب اتراب» به زنان بهشتی اشاره دارد که در اوان جوانی بوده و با همسران خود همسال یا همسان هستند و به هیچ وجه به معنای دختر بچه نیست.
4- لازم به ذکر است اینگونه شبهات ریشه در جهل به مبانی و جوانب مختلف دین، غرض ورزی ، اسلام ستیزی و ... دارد.
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
یکی از مصادیق تعامل با همنوعان، نحوه رفتار با همسایگان است که اسلام به حسن معاشرت و خوشرفتاری با آنان سفارش و تأکید بسیار دارد. در قرآن کریم آمده است:« وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى وَ الْجارِ الْجُنُبِ...؛ و خدا را بپرستيد و هيچ چيز را شريك او قرار ندهيد و به پدر و مادر نيكى كنيد و همچنين به خويشاوندان و يتيمان و مسكينان و همسايه نزديك و همسايه دور... .»(نساء/36)
و نیز در روایات متعددی حفظ مقام و حقوق همسایگان مورد توجه و تأکید قرار داد شده است. از آن جمله امام باقر علیه السلام میفرماید: «... همسایه مانند خود انسان است، از هر گونه زیان و گناه باید محفوظ باشدو حرمت همسایه بر همسایه مانند حرمت مادر است»1.
همچنین امام سجاد علیه السلام در مورد حقوق همسایه فرمودند:«... هر گاه از وی بدی دیدی آن را بپوشان، هر گاه دانستی خیرخواهی تو را میپذیرد، در خفا او را نصیحت کن، هنگام سختیها تنهایش مگذار، از لغزشش درگذر و گناهش را ببخش و کریمانه با وی رفتار کن».2
و نیز از روایات استفاده میشود که پاداش نیکی به همسایه، آبادانی، عمر طولانی، افزایش روزی، شمول رحمت الهی و ورود به بهشت است؛ مقابل آن، کیفر همسایه آزاری و بی توجهی به او محرومیت از رحمت خدا و رسوایی در دنیا و آخرت است.3
حال با توجه به این همه سفارش اسلام در مورد حقوق همسایگان، دین اسلام همچنین برای در امان ماندن از آزار و اذیت آنان راه حلهایی دارد:
صبر و شکیبایی: بنابر آموزههای دینی و احادیث اهل بیت علیهم السلام صبر بر آزار و اذیت همسایه، خود از مصادیق حسن همجواری با آنان است.از امام کاظم علیه السلام نقل شده است:«لیس حسن الجوار کفّ الأذی و لکن حسن الجوار صبرک علی الأذی؛ حسن همجواری به ترک آزار نیست، بلکه به شکیبایی در برابر همسایه است».4
بنابراین برای دفع آزار همسایگان در ابتدا باید سعی بر این باشد که با رفتاری سنجیده، صبورانه و زبانی نرم و ملایم افراد را به خود جذب کرده و خود را از آسیب آنها محفوظ بداریم.
اما برای در امان ماندن از آزار و اذیت کسانی که روش فوق در آنان کارساز نیست، میتوان از صدقه و دعاهای وارد شده در این مورد بهره جست از جمله:
الف) در حدیثی نقل شده مردی از آزار و اذیت همسایهاش نزد امام حسن علیه السلام شکایت کرد. حضرت به او فرمود:«وقتی نماز مغرب را خواندی پس از آن دو رکعت نماز بخوان و بعد از نماز بگو: يَا شَدِيدَ الْمِحَالِ يَا عَزِيزاً ذَلَّلْتَ بِعِزَّتِكَ جَمِيعَ مَا خَلَقْتَ اكْفِنِي شَرَّ فُلَانٍ بِمَا شِئْتَ؛ ای خدایی که محکم نقشه می کشی و نفوذ ناپذیر هستی، ذلیل و رام کردی با عزتت مخلوقاتت را، کفایت کن برای من شرّ فلانی(نام شخص را بگوید)را هر طور که خودت میخواهی»5.
ب) امام سجاد علیه السلام با این دعا از شرّ شیطان انس و جنّ به خدا پناه می برد:« وَ أَعِذْنِي وَ ذُرِّيَّتِي مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، وَ مِنْ شَرِّ السَّامَّةِ وَ الْهَامَّةِ و الْعَامَّةِ وَ اللَّامَّةِ، وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ، وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ سُلْطَانٍ عَنِيدٍ، وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ مُتْرَفٍ حَفِيدٍ، وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ ضَعِيفٍ وَ شَدِيدٍ، وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ شَرِيفٍ وَ وَضِيعٍ، وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ صَغِيرٍ وَ كَبِيرٍ، وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ قَرِيبٍ وَ بَعِيدٍ، وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ مَنْ نَصَبَ لِرَسُولِكَ وَ لِأَهْلِ بَيْتِهِ حَرْباً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ، وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ دَابَّةٍ أَنْتَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا، إِنَّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ. (6) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ مَنْ أَرَادَنِي بِسُوءٍ فَاصْرِفْهُ عَنِّي، وَ ادْحَرْ عَنِّي مَكْرَهُ، وَ ادْرَأْ عَنِّي شَرَّهُ، وَ رُدَّ كَيْدَهُ فِي نَحْرِهِ. (7) وَ اجْعَلْ بَيْنَ يَدَيْهِ سُدّاً حَتَّى تُعْمِيَ عَنِّي بَصَرَهُ، وَ تُصِمَّ عَنْ ذِكْرِي سَمْعَهُ، وَ تُقْفِلَ دُونَ إِخْطَارِي قَلْبَهُ، وَ تُخْرِسَ عَنِّي لِسَانَهُ، وَ تَقْمَعَ رَأْسَهُ، وَ تُذِلَّ عِزَّهُ، وَ تَكْسُرَ جَبَرُوتَهُ، وَ تُذِلَّ رَقَبَتَهُ، وَ تَفْسَخَ كِبْرَهُ، وَ تُؤْمِنَنِي مِنْ جَمِيعِ ضَرِّهِ وَ شَرِّهِ وَ غَمْزِهِ وَ هَمْزِهِ وَ لَمْزِهِ وَ حَسَدِهِ وَ عَدَاوَتِهِ وَ حَبَائِلِهِ وَ مَصَايِدِهِ وَ رَجِلِهِ وَ خَيْلِهِ، إِنَّكَ عَزِيزٌ قَدِيرٌ(8)» 6.
ج) امام باقر علیه السلام در مورد دفع شرّ ظالم با صدقه میفرماید:« عليكم بالصدقة فبكروا بها فإنها تسود وجه إبليس و تكسر شرة السلطان الظالم عنكم في يومكم ذلك؛ روز را با صدقه آغاز کنید که صدقه روی ابلیس سیاه کرده و شرّ آن روز سلطان ستمگر را بیاثر میکند».7
👇👇👇👇
نتیجه:
1-راهکار اولیه برای دفع آزار همسایه صبر و شکیبایی و مدارا است.
2-صدقه دادن و خواندن دعاهای وارده؛ از راههای دیگر رهایی از شرّ همسایه بد است.
🔰 @p_eteghadi 🔰
✍️پاسخ: مقصود از بیمار مشرف به مرگ، بیماری است که پزشکان و یا دیگر افراد خبره از ادامه زندگی او ناامید شده و اعلام میکنند که مرگ او به زودی فرا خواهد رسید.
🔸بر اساس مبانی فقهی، اگر شخصی به صورت عادی بیمار شود و بیماریِ او به مرگش متصل نشود، مانند شخص سالمی است که در اموالش هرگونه بخواهد میتواند تصرف کند و تمام تصرفات او در اموالش نیز نافذ است. اما اگر بیماریِ او به مرگش متصل شود، برخی فقها معتقدند، وی محجور شمرده شده و تصرف وی در اموالش محدود میگردد.
🔹فقها معیارهای گوناگونی برای شناخت مریض مشرف به مرگ ارائه دادهاند:
هر بیماری خطرناکی که احتمال مرگ در اثر ابتلا به آن زیاد باشد، بیماری مشرف به مرگ است.
🔸ویژگی بارز این قبیل بیماریها آن است که بیشتر افراد مبتلا به آنها دچار وحشت و اضطرابی دائمی هستند، آنگونه که از زندگی خود قطع امید کرده، هر لحظه در انتظار فرا رسیدن مرگ خویش به سر میبرند. شاید به همین دلیل است که در فقه از آنها با عنوان امراض مخوف یاد شده است.
🔹 هر بیماری که شخص بر اثر ابتلا به آن بیماری و در ادامه آن بمیرد، بیماریِ مشرف به مرگ شمرده میشود.
هر بیماری که عرفاً مرگآور باشد، بیماری مشرف به مرگ محسوب میشود، اگرچه بیمار با وجود آن، مدتی طولانی به زندگی ادامه دهد و به اصطلاح پس از ابتلا به آن فوراً نمیرد.
🔸با توجه به تعاریف بالا میتوان گفت؛ بیمار متصل به مرگ مربوط به کسی است که از انجام امور عادی و روزمره خود به یکباره ناتوان شود و پزشکان بر کشنده بودن بیماری او - به صورت موردی و با ملاحظه نوع بیماری - گواهی دهند و سرانجام فرد مورد نظر با همان بیماری از دنیا برود.
🔷در مورد محجوریت بیمارِ مشرف به مرگ نیز نظرات متعددی از سوی فقها ارائه شده است:
🔸 بعضی از فقهای متقدم هیچ تفاوتی میان تصرفات مالی شخص بیمار و سالم از حیث نحوە نفوذ این تصرفات قائل نبودند.
🔹برخی فقها، دامنهی نفوذ تصرفات تبرعی بیمار مشرف به مرگ را به ثلث اموال او محدود کرده و در بیش از این مقدار، اجازهی ورثه را لازم دانستهاند.
🔸در میان فقهای معاصر، برخی، با وجود اقوی شمردن نظریهی دوم، نظریهی عدم نفوذ منجزات بیمار مشرف به مرگ را در بیش از ثلث، ضعیف دانستهاند. از اینرو، تمام تصرفات بیمار، حتی در بیماری مشرف به مرگ او نافذ خواهد بود.
💠بنابر این، با توجه به این اختلاف نظرها، در حال حاضر، قانونگذاران در قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران -که برگرفته از آیات و روایات و متأثر از آرای فقیهان است - بیماری متصل به مرگ را در شمار اسباب محجوریت به شمار نیاوردهاند.
🔰 @p_eteghadi 🔰
✍️پاسخ:
✅در بین عامه مردم معمول ان است که برخی از روزها و ایام سال را نحس می خوانند و برخی دیگر از ایام را مبارک که یکی از معروف ترین این زمان ها مربوط به اغاز ماه صفر است؛ چنان که به این مطلب در کتاب شریف مفاتیح الجنان نوشته شیخ عباس قمی نیز اینگونه اشاره شده: (این ماه (صفر) معروف به نحوست است) (مفاتیح الجنان، مرحوم شیخ عباس قمی، در اعمال ماه صفر، فصل هشتم، ص ۳۹۱.)
👈نحوست ماه صفر، ادعای مشهوری است که دلیل متقنی ندارد. در باب اصل نحوست ایام باید گفت از نظر عقل محال نیست که اجزای زمان با یکدیگر تفاوت هایی را داشته باشند، ولی استدلال عقلی برای ان نمی توان اورد. اما با مراجعه به قران مییابیم که تنها در دو مورد اشاره به نحوست ایام شده که مربوط به قوم عاد است: (ما بر هلاک انها تندبادی در روز پایداری نحسی فرستادیم) (قمر، ایه ۱۹.) و در سوره دیگر می فرماید: (ما تندبادی سخت و سرد در روزهای شومی بر انها مسلط ساختیم). (فصلت، ایه ۱۶.)
🔹ضعف سند و دلالت روایات درباره نحوست ماه صفر
👈در باب روایات، احادیث تقریبا متعددی را میتوان در این زمینه یافت که اشاراتی به بحث نحوست برخی ایام و یا حالات در انها شده است. اما درباره ماه صفر به ویژه روایاتی که نقل شده، دارای ضعف سند و دلالت هستند؛ ولی باید اقرار کرد که در بین مردم نحوست این ماه دارای شهرت است که شاید این شهرت به خاطر حوادثی باشد که در ان اتفاق افتاده است.
✍️مرحوم علامه مجلسی در زاد المعاد به علت این شهرت اینگونه اشاره فرموده اند: (و هذا الشهر مشهور بالنحوسه و الشوم، و یمکن ان یکون لذلک وجهان... )؛ ماه صفر به نحس بودن و شومی شهرت یافته است. ممکن است علت این مطلب یکی از این دو وجه باشد:
👈۱. بنابر نظر علمای شیعه وفات پیامبر اعظم (ص) در این ماه بوده است و همین باعث نحس قلمداد شدن این ماه شده.
👈۲. ماه صفر بعد از ذی القعده و ذی الحجه و محرم قرار گرفته است و این سه ماه جزو ماه های حرامند و کسی جرات نمی کرده در انها به قتل و جنایت بپردازد (زیرا دیه ان دو برابر است و عرب جاهلی هم به انها احترام می گذاشته و از قتل و جنایت پرهیز می کرده است). بعد از این سه ماه حرام در ماه صفر جنایت و قتل و جنگ اغاز میشده و به همین سبب مردم این ماه را منحوس قلمداد کردهاند. البته در بین روایات شیعی روایتی که دلالت بر شومی و نحسی این ماه داشته باشد، ندیده ام و در روایات غیر معتبر عامی مواردی وجود دارد که اعتباری به انها نیست. (برگرفته از زاد المعاد ـ مفتاح الجنان، ص: ۲۴۷)
💠راهکار شیخ عباس قمی برای رفع نحوست
👈بنابراین به نظر می رسد نحوست این ماه بیش از انکه جنبه عقلی و یا روایی داشته باشد، در نتیجه تلقین هایی است که افراد برای خود به وجود می اورند و این نوع نگاه سبب ارتباط دادن برخی حوادث پیش امده برای خود و دیگران با این ماه می شود که در واقع ارتباطی بین انها نبوده و نیست. اما به هر حال بر فرض پذیرفتن احتمال نحوست این ماه، روش هایی برای دفع ان ارایه شده که می توان به انها مراجعه کرد.
💢با این وجود مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح چنین می نویسد: برای رفع نحوست هیچ چیز بهتر از تصدقات و ادعیه و استعاذات وارده نیست و اگر کسی بخواهد که محفوظ بماند از بلاهای نازله در این ماه، در هر روز ۱۰ مرتبه بخواند این دعایی را که محدث فیض (ره) در خلاصهالاذکار ذکر فرموده: (یا شدید القوی، یا شدید المحال، یا عزیز یا عزیز یا عزیز ذلت بعظمتک جمیع خلقک فاکفنی شر خلقک، یا مجمل یا منعم یا مفضل یا لا اله الاانت، سبحانک انی کنت من الظالمین، فاستجبنا له ونجیناه من الغم وکذلک ننجی المومنین، و صلی الله علی محمد و اله الطیبین الطاهرین).(وقایع الایام، ص: ۲۶۵؛ خلاصه الاذکار، ص: ۳۰۴)
📚منبع:حوزه نت
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
آزار و اذیت در صورتی تحقق مییابد که موجود زنده در معرض چیزی قرار گیرد که خلاف طبع و میل او باشد.1 هر موجودی از درک و شعور برخوردار است و به میزان احساس و ادراکی که دارد از برخی چیزها که سازگار با طبیعتش است، لذّت می برد و از برخی امور که با طبیعتش منافات دارد، اذیت می شود، مانند گیاهی که به سمت نور متمایل شده و از آن لذّت می برد و از مکان تاریک و خشک آزار می بیند؛ چون رو به زردی می گراید و از رشد و نمو باز می ماند.
به هر اندازه که میزان ادراک و احساس موجودات، قویتر باشد، لذات و آلام شان نیز شدیدتر است؛ بنابراین حیوانات نسبت به گیاهان لذت بیشتری را درک میکنند و از ناخوشیها آزار بیشتری میبینند. به همین دلیل، هرچند که خداوند حکیم همه موجودات را برای انسان آفریده و مسخّر وی کرده است،2 اما توصیههای فراوانی نیز در رعایت حقوق آنها فرموده تا آزار نبینند، از جمله موجوداتی که خداوند حکیم بهرهمندی از آنها را برای انسان از جهات گوناگونی جایز دانسته چهارپایان هستند. چهارپایانی مانند شتر، گاو و گوسفند از حیوانات حلال گوشت بوده و به شرطی که ذبح شرعی گردند، خوردن گوشت آنها مانعی ندارد و حتی در مناسک حج دستور به قربانی این حیوانات هم داده شده است.
شاید در ابتدای امر، ذبح و قربانی یک کار غیراخلاقی به نظر آید و مصداق آزار رساندن به حیوان محسوب گردد؛ زیرا موجب قطع حیات از آنها می شود که مخالف با میل طبیعی شان یعنی ادامه حیات و زندگی است . اما با توجه به دلایل زیر روشن می گردد که در واقع چنین نیست زیرا:
1. هر یک از موجودات جهان، هدف وكمالي دارند که از نخستین روز پیدایش به سوی آن هدف حرکت ميكنند. هر موجودی پساز طیکردن تمام مسیرهای تکاملی و پشتسر گذاردن قوهها و فعلهای گوناگون سرانجام به کمال خود میرسد، براي مثال سیب که در نخستین مراحل وجودی خود دانهاي بيش نيست، مراحلی را پشتسر میگذارد تا به کمال خود برسد که میوهای خوشمزه است؛ علاوه براین برخي از موجودات، هدف موجودات دیگر هستند؛ یعنی بهاینعلت آفریده شدهاند تا موجودی دیگر از آنها بهرهمند شود: گیاهان بهاین علت آفریده شدهاند تا حیوانات و انسانها از آن بهرهمند شوند یا حیوانات نیز برای این آفریده شدهاند تا انسان از آنها استفاده کند و هدفنهاییخلقت، انساناست.3
2. در روایات فراوان مصادیق آزار رساندن به حیوانات بیان شده است از جمله: تازیانه زدن4، دشنام دادن5، مُثله کردن(بریدن گوش یا دم حیوان، اخته کردن اسب و ... )6 و ... اما در هیچ روایتی، ذبح شرعی را مصداق آزار به حیوان حلال گوشت ذکر نکرده است؛ زیرا هدف خداوند از آفرینش حیوانات حلال گوشت، نفع رسانی به انسان از طریق استفاده از گوشت، پوست، پشم، کُرک و سایر موارد بوده است.7
3. فقه و کلام شیعه، حیوان را محترم میشمارد و پیرو آن، برای او حقوقی را لازم میداند و همچنین از نظر عرف مردم نیز آزار رساندن به حیوانات قبیح است؛ زیرا تمام جانداران حق حیات دارند و از بین بردن آنها، نیاز به دلیل موجه است. هر موجود زندهای برای بقای خود تلاش میکند و برای حفظ حیات خویش، از دیگر مخلوقات بهره میبرد؛ این تزاحم در همه طبیعت حکمفرماست و این چرخه ارتزاق موجودات از یکدیگر، همواره ادامه دارد. انسان که به دلیل ساختار پیچیدهاش دارای تنوع غذایی است، برای تغذیه خود علاوه بر گیاهان به گوشت هم نیاز دارد؛ از اینرو در قرآن کریم آیات بسیاری آمده که جواز مصرف حیوانات حلال گوشت را صادر کرده است: «اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعَامَ لِتَرْکَبُوا مِنْهَا و مِنْهَا تَأْکُلُونَ؛ خداوند کسی است که چهار پایان را برای شما آفرید تا برخی را سوار شوید و از برخی تغذیه کنید»(غافر/89)؛ در احادیث اهل بیت (علیهم السلام) نیز دستوراتی برای ذبح داده شده تا حیوان آزار نبیند از جمله:
۱.تیز نمودن چاقوی ذبح (تا گلوی حیوان، راحت تر بریده شود)؛
۲.سرعت در قطع سر حیوان و ذبح او؛
۳. نشان ندادن چاقو به حیوان؛
۴.جابجا نکردن حیوان بعد از ذبح( بلکه باید آن را رها سازند تا به راحتی روح از بدن وی جدا شود و کاملا بمیرد)؛
۵.مهربانی و ملاطفت با حیوان به هنگام بردن به سمت قربانگاه و آماده کردن برای ذبح؛
۶.آب دادن به حیوان قبل از ذبح؛
۷.روبه قبله ایستادن ذبح کننده؛
۸.کشیدن چاقو با سرعت و فشار لازم بر گردن حیوان (تا به سهولت و راحتی این امر انجام شود و حیوان زجرکش نشود).8
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔰اگر خداوند از @سرنوشت نهایی ما آگاه است چرا ما را #خلق نموده؟
✍️پاسخ:
✅کمال و عدم نقص در صفات و ذات الهی آن است که خدای متعال بر مجموعه مخلوقات احاطه علمی داشته باشد. بر این اساس علم الهی احاطه بر جمیع مخلوقات از جمله انسانها داشته؛ منتهی می بایست بدین امر توجه داشت که در مورد انسان که موجودی مختار و صاحب اختیار است؛
👈 اراده خدا بر آن تعلق یافته که انسانها بر اساس اختیار خود مسیر زندگی خویش را انتخاب نمایند. بر این اساس خدای متعال می داند که هر یک از افراد بشر بر اساس انتخاب و اختیار خویش چه مسیری را انتخاب نموده و مسیر زندگی دنیایی وی به کجا ختم خواهد شد.
👈و از آنجا که انتخاب مسیر بر اساس اختیار انسان بوده پاداش و جزا و همچنین مجازات او معنا و مفهوم خواهد داشت.
👈بر این اساس هدف خلقت انسان رسیدن او به مقصد که همان کمال اوست می باشد.منتهی وصول به چنین کمالی اجباری نبوده؛ بلکه خواست خدا بر آن تعلق یافته که انسانها بر اساس اختیار و انتخاب خود مسیر زندگی خویش را انتخاب نمایند.
👈با توجه به مطالب فوق می گوئیم: وجود موجودی مختار که قابلیت رسیدن به کمالات برتر را داشته خیر می باشد بر این اساس اراده خدا بر خلقت آن تعلق یافته. منتهی خواست خدا بر آن است که چنین موجودی با اراده خویش سعادت و یا شقاوت خویش را انتخاب نماید و براین اساس علم الهی به معنای جبر مخلوق در انتخاب مسیری خاص نخواهد بود.
📎 #اعتقادی
🌐منبع:مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
🔰 @p_eteghadi 🔰
💢موکل انگشتر💢
در خصوص موجوداتی به نام موکل حرف و حدیث های بی پایه واساس بسیاری گفته می شود که قابل اعتنا و توجه نیست، اما در این حقیقت که برخی از ملائکه موکل بر انجام اموری از جانب خداوند هستند،تردیدی نیست، خداوند فرشتگان را تدبیر کنندگان امور و کارها می خواند :فالمدبرات امرا.
همچنین به تصریح قرآن برخی از فرشتگان مامور به حفاظت و توجه به انسان واعمال او هستند؛ « و ان علیکم لحافظین، کراما کاتبین ؛ همانا بر شما نگهبانند، ارجمندانى که نویسنده هستند ».
چه بسا به این گروه از ملائکه که مسئولیت هایی را در عالم از جانب خداوند بر عهده دارند و یا مامور بر مراقبت از انسان و اعمال او هستند، موکل اطلاق بشود؛ اما اسامی که در برخی از کتب بی سند و بی اعتبار در مورد نام این فرشتگان و توسل و پناه بردن به آن ها ذکر شده، ارزش و اعتبار علمی ندارد و نباید به آن ها توجه کرد.ظاهرا در منابع دینی در خصوص توسل وکمک خواستن از ملائکه توضیح و توصیه ای وجود ندارد.
همچنین در برخی منابع غیر مستند جنیان بسیاری به عنوان موکل برای انجام اموری معرفی می شوند. نام های عجیب و غریبی برای آن ها برده می شود. راهکارهایی برای تسخیر و ارتباط با آن ها بیان می شود که هیچ یک از این ادعاها قابل قبول نیست و نباید به این امور توجه نمود. اصولا ورود در این حوزه رفتارها به هیچ وجه مورد توصیه بزرگان نیست و در مورد این که جایز است جنیان را تسخیر کرده و آنها را به خدمت گرفت بین فقها اختلاف است و برخی از مراجع به طور کامل حکم به حرمت این امر داده اند.)
.امام خمینی،تحریرالوسیله،مسئله 16 از مکاسب محرمه، ج 1،ص 473
🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️ #حدیث
🔸امام علی (ع):
🔹از سه کار حیا نباید کرد: خدمت به میهمان، از جا برخاستن در برابر پدر و آموزگار خویش و طلب حق گرچه اندک باشد.
(شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالحکم ج ۳، ص ۳۳۸، ح ۴۶۶۶)
🔰 @p_eteghadi 🔰
💢منافات دعا با مقام رضا💢
هرگاه ما دعا می کنیم، در واقع برای آینده مطلبی را می خواهیم که واقع شود؛ و ما خواست خدا را در آینده اطلاع نداریم، یعنی نمی دانیم خداوند در آینده چه چیزی برای ما خواسته، تا نسبت به آن راضی باشیم.
بنابراین شخص دعا کننده چند حال دارد:
یا اینکه انگیزه اش برای دعا این است که چون خود دعا کردن عبادت است، دعا می کند؛ در این صورت، دعا کردن هیچ منافاتی با مقام رضا ندارد، چون به امر خدا دعا می خواهد. در این صورت، چون خواست خدا را در آینده نمی داند،
دو فرض پیش می آید: یا اینکه حاجتش را می خواهد، به شرطی که مورد رضا و صلاح خدا باشد؛ یعنی می گوید: خدای! هر چه تو صلاح می دانی و رضای تو در آن است، برای من مقدر فرما! و این دعا حقیقی و باارزش است و هیچ منافاتی هم با مقام رضا ندارد.
و یا اینکه حاجتش را می خواهد، هر چند مخالف رضا و صلاح خدا باشد؛ در این صورت دعا، دعا با مقام رضا منافات دارد.
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
در پاسخ به این سوال بایدچند نکته ذکر کرد:
1. هر انسانی در فراق یار و محبوب خود گریه میکند و این گریه هیچ ربطی به اینکه الان در بهشت است یا جهنم ندارد، مانند مادری که میداند فرزندش الان در فلان شهر در عیش و نعمت زندگی میکند، ولی با اینحال از جدایی او نالان است و میگرید.
بنابر آیه شریفه: «یا ایّتها النفس المطمئنه؛ تو اى روح آرام يافته»(فجر/27) اباعبدالله علیه السلام هم نمودِ بهشت است چه در دنیا باشد و چه نباشند1 و گریستن محبیّن ایشان به خاطر عشقی است که از فراق یار دارند نه سرنوشتی که بعد از مرگ نصیبش شده است؛ زیرا در غیر اینصورت گریستن به حال یزید که در جهنم معذّب است؛ نیکوتر خواهد بود.
2. عطوفت و مهربانی از اموری است که در ذات و فطرت بشر نهادینه شده است، به همین دلیل هرانسانی که فطرت پاک داشته باشد با دیدن یا شنیدن مشکلات و مصائب دیگران متأثّر میشود و اگر رقیق القلب نیز باشد از چشمانش اشک جاری میگردد، مانند مادری که تحمل شنیدن مصائب فرزندش را ندارد تا چه رسد به دیدن آن و حتی اگر آن مصیبت از فرزندش برطرف گردد باز هم از یادآوری آن غمگین میشود و اشک میریزد.
بنابراین هر انسان پاک سرشتی که خوی انسانیّت در او بیدار باشد قطعا با آگاهی از فجایع کربلا ناخودآگاه اشک خواهد ریخت چه مسلمان باشد چه نباشد. چنانکه در احوال پیامبران گذشته آمده است همگی به نحوی در مصیبت امام حسین علیه السلام گریستند.2
3. گریستن بر امام حسین علیه السلام یکی از نمادها و شعائر ظلم ستیزی و آزادگی است؛ به همین دلیل در روایات گوناگون توصیه به برگزاری مراسم سوگواری و اشک بر امام حسین علیه السلام شده است تا به مردم بیاموزند که علیه ظلم سکوت نکنند و به تعبیر رهبرکبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی (ره) این گریهها یک ملّت را بسیج میکند.3 همچنین ایشان در جای دیگر میفرماید:«حضرت باقرعلیه السلام وقتی میخواستند رحلت کنند، وصیت کردند که ده سال ظاهرا در منا اجیر کسی را کنند که برای من گریه کنند، این چه مبارزهای است؟ حضرت باقرعلیه السلام احتیاج به گریه داشت؟... این همین نقطه اساسی، سیاسی، روانی، انسانی است که ده سال در آنجا گریه کنند و خوب مردم میآیند میگویند چه خبر است؟ ... میگویند این طور بود. این توجه میدهد نفوس مردم را به این مکتب و ظلم را منهدم میکند و مظلوم را قوی میکند».4
نتیجه:
امام حسین علیه السلام هیچ نیازی به گریه ما ندارد بلکه:
۱ـ گریه عزاداران حسینی نشانه محبت و عشق آنها به مولا و سرورشان است.
۲ـ گریستن برای مصائب و مشکلات دیگران یک امر فطری است که از رحم و عطوفت انسانی نشأت میگیرد.
۳ـ گریه برای امام حسین علیه السلام یکی از نمادهای ظلم ستیزی و آزادگی است.
منبع
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
«افسردگی» حالتی در انسان است که با احساس فقدان، خشم، غم و اندوه همراه بوده و باعث مختل شدن فعالیتهای روزمرة فرد میگردد و معمولا دارای علائمی مانند: کاهش انرژی و خستگی، تغییر در اشتها، کم خوابی یا پر خوابی، نا امیدی، احساس پوچی و بیفایدگی، بیتحرّکی، بیانگیزه بودن و ... است.1 اکنون باید بررسی نمود، آیا شرکت در عزاداری اهل بیت علیهم السلام و اشک بر آنها، چنین حالتها و علائمي را درپی دارد؟
با یک تحقیق میدانی در میان عزاداران حسینی که به مدت دو ماه (محرم و صفر) مشغول به عزاداری هستند، به آسانی میتوان دریافت که هرگز عزاداری و گریه کردن برای امام حسین علیه السلام موجب افسردگی آنها نشده؛ بلکه موجب شادی و نشاط درونی و حتی درمان افسردگی افراد بوده است؛ زیرا:
یکم: این افراد با سینه زنی و گریههای بلند، برون ریزی یا تخلیه هیجانی میکنند و این امر باعث كم شدن هیجانات منفیِ باقی مانده میشود.
دوم: شرکت در عزاداری حسینی، موجب افزایش امید به رحمت الهی میگردد؛ زیرا در روایت امام صادق علیه السلام آمده است: « اگر نزد کسى از امام حسین علیه السلام یاد شود و از چشم او به مقدار بال مگسي اشک، خارج گردد، اجرش با خداست و حق تعالى به کمتر از بهشت براى او راضى نخواهد بود»؛2 ازاینرو کسانی که به دلیل ارتکاب گناه، احساس ناراحتی میکنند و ممکن است به افسردگی، گرایش پیدا نمایند، این امید، احساس گناه را تا حدّی خنثی و افسردگی را برطرف میکند.
سوم: شرکت در جمع عزاداران حسینی، باعث ازبین رفتن حس تنهایی و ایجاد احساس حمایت اجتماعی میشود؛ زیرا این فرد، خود را عضو یک گروه منسجم بزرگ به نام گروه عزاداران امام حسین علیه السلام می يابد؛ بنابراين یکی از دلایل افسردگی؛ یعنی احساس تنهایی، در این فرد برطرف میگردد.
چهارم: یکی از مهمترین ثمرات شرکت در مراسم عزاداری اهل بیت علیهم السلام، افزایش ایمان و سرمایه های معنوی از جمله توکل بر خداست؛ در حالی که ضعف سرمایههای معنوی سبب افزایش آسیبپذیری روانی از جمله استعداد افسردگی میشود. چنانچه حضرت علی علیه السلام می فرماید:
«ذِكْرُ اللَّهِ دَوَاءُ اعْتِلَالِ النُّفُوس؛ یاد خداوند، درمان بیماری نفس (اشخاص یا بیماری های روحی روانی) است».3
پنجم: شنیدن مصیبتهای اهل بیت علیهم السلام این فرصت را برای افراد افسرده یا در معرض ابتلا به افسردگی، فراهم می کند تا مشکلات خود را در برابر مصیبتهای اهل بیت علیهم السلام که مقرّب درگاه الهی هستند، ناچیز و بیارزش بیابند، ازاینرو میزان صبر و تحمّل آنها در فراز و نشیبهای زندگی افزایش مییابد.
ششم: آشنایی با زندگی اهل بیت علیهم السلام و اهداف متعالی آنها موجب می شود تا افرادی که در مراسم سوگواری حضرات معصوم علیهم السلام شرکت میکنند، زندگی خود را هماهنگ با آنها نموده و با هدف و انگیزه بهتری به کار و فعالیت بپردازند و بدین ترتیب از احساس پوچی، بیهدفی و بیمعنایی زندگی که یکی از دلایل افسردگی است، نجات یابند.4
هفتم: ماهیت اشکهایی که در مصایب اهل بیت علیهم السلام ریخته می شود با ماهیت اشکهایی که انسان در غمهای خودش میریزد، تفاوت دارد. از نظر علمی، گریهای که بی هدف و بیدلیل باشد، اشکی سرد دارد؛ ولی گریهای که هدفدار باشد، دارای اشک گرم است.5 مغز انسان طبیعتی سرد و تر دارد و ریزش اشک سرد، بر سردی و تری مغز میافزاید؛ بنابراين اگر ریزش اشک سرد تداوم یابد، تفکرات خیالی و اوهام باطل، در ذهن زیاد میشود و سبب شکلگیری کینه، حسد، کاهش اعتماد به نفس و ... میگردد که از نشانههای افسردگی است؛ مانند اشکهایی که از چشمان افراد در غمها و مشکلات زندگی روان میگردد؛ اما از آنجایی که گریه عزاداران حسینی هدفمند و معنادار است، اشکهایی گرم و ترند که موجب بهجت و شعف قلبی میشوند. به همین دلیل است که همه عزاداران حسینی بعد از مراسم عزاداری نشاط و شادی را در وجود خود احساس میکنند.6
نتیجه:
شرکت در عزاداریهای اهل بیت علیهم السلام موجب بالارفتن سطح شعور و آگاهیهای دینی مردم می شود و ایمان و توکل آنها به خدا را زیاد میکند، درنتیجه بر صبر و تحمل آنها در مصائب و مشکلات زندگی میافزاید و از بروز افسردگی میکاهد؛ همچنین با همزاد پنداری مصائب حضرات معصوم علیهم السلام نسبت به خویش، از میزان درد و رنجهایشان کاسته میشود و زندگی رنگ و بوی خدایی میيابد. با معنادارشدن زندگی، افسردگی هم از میان میرود.
از طرفی به اذعان خود عزاداران، بعد از مراسم سوگواری و گریه بر اهل بیت علیهم السلام حال آنها بسیار خوب شده و احساس شعف و شادابی میکنند.
منبع
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
اولین و آخرین شهید کربلا که بود؟
✅طبق نقل تاریخ اولین تیر را عمرسعد پرتاب کرد و با آن تیر جنگ شروع شد...
حمله دسته جمعی انجام شد و نقل شده در این اولین حمله دسته جمعی 41 تن از و به قولی 50 نفر از یاران حضرت شهید شدند
📙نفس المهموم ص215
📘الدمعه الساکبه ص295
📕منتهی الامال ج1ص249
از جمله شهدای این حمله؛ نعیم بن عجلان و عمران بن کعب بن حارث و حنظله بن عمرو و...بودند
مناقب ابن شهر آشوب ج4ص113
📚عوالم ج17ص341
بنابراین اولین شهید کربلا دقیق مشخص نیست
🔴اما آخرین شهید کربلا
سوید بن ابی المطاع خثمعی بود که در نبرد خود با لشکر عمرسعد زخمی و بیهوش شده بود چون به هوش آمد دید امام حسین ع به شهادت رسیده است.
دوباره جنگید و توسط عروه بن بکار وزید بن ورقاء به شهادت رسید
📙تاریخ طبری ج4ص346
📘الکامل فی التاریخ ج2ص573
📙انساب الاشراف ج3ص204
📕مقتل الحسین ع مقرم ص254
🔰 @p_eteghadi 🔰
توضیحی پیرامون امام بودن فرزند بزرگتر !!!!
🤔#پرسش
❓در اصول كافى روايتى هست بدين مضمون؛
#ترجمه: بزنطی میگوید: از امام رضا پرسیدم: وقتی امام از دنیا رفت، چگونه امام بعدی را بشناسیم؟
امام رضا فرمود: امام، چند نشانه دارد. از جمله اینکه باید بزرگترین فرزندِ پدرش باشد.
#منبع: اصول کافی ج ١ ص ٢٨٤ (لينك)
با سند صحيح. [مرآة العقول ٢٠٤/٣]
#متن_عربى: قلت لأبي الحسن الرضا : إذا مات الإمام بم يعرف الذي بعده؟ فَقَالَ : لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ، مِنْهَا أَنْ يَكُونَ أَكْبَرَ وُلْدِ أَبِيهِ.
١) طبق ادعاى اين آخوند، امام رضا ...
٢) با استناد به اين روايت محمد باقر فرزند بزرگ سجاد بوده
٣) با استناد به اين روايت عبدالله افطح امام هفتم است نه موسى كاظم
فرزندان جعفر صادق:
١. اسماعیل
٢. عبدالله أفطح
٣. موسی کاظم
و...
اسماعیل، در زمان امام صادق درگذشت،
عبدالله، بزرگتر از موسی بود لذا ادعاى امام رضا، او باید امام بعدی باشد.
اكثر شیعیان در آن زمان، قائل به امامتِ عبدالله شدند. و مشهور به «فطحیه» گشتند ❗️❗️
👇👇👇