💠 بسیج قرآنی
🔸 بسیج و آمادگی و آماده بودن در #فرهنگ_دین به دو قسم تقسیم می شود:
1️⃣ بسیج علمی و فرهنگی
2️⃣ بسیج نظامی
🔸 هر دو را قرآن كریم تبیین كرده است. آن #بسیج_فرهنگی_و_علمی عبارت از آن است كه عده ای از علاقه مندان و مستعدان فراگیری علوم الهی از منطقه های گوناگون حركت كنند بسیج بشوند به مراكز علمی اعم از حوزه یا دانشگاه بروند و ره توشه های دینی را بردارند تا هم از #علم_صائب باخبر بشوند هم از #عمل_صالح و هم خود عمل بكنند هم دیگران را آگاه كنند. از چنین بسیج فرهنگی قرآن كریم به این صورت یاد كرده است: ﴿فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِینْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیهِمْ﴾.
🔸 قسمت دوم #بسیج_نظامی است؛ بسیج نظامی عبارت از آمادگی رزمی است تا بیگانه نه به #زمینه_فكری كسی تعدی كند نه به #زمین_زندگی كسی طغیان بورزد؛ یعنی هم زمینه فكری جامعه، مستقل و آزاد باشد و هم زمین زندگی آنها. نَفر و بسیج نظامی را در آیاتی از قبیل ﴿انْفِرُوا خِفَافَاً وَ ثِقالاً﴾ و مانند آن تنظیم كرده است.
#آغاز_هفته_بسیج
#آیت_الله_جوادی_آملی
📚 سخنرانی در جمع دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران
تاریخ: 1380/08/11
🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️ سوال
❓ از چه راههایی می توانیم خدا را بشناسیم؟
🔰 پاسخ
🔷 خدا بهعنوان موجودی که خالق انسان است را میتوان از راههای گوناگونی شناخت. درواقع راههای متفاوتی که برای شناخت خدا وجود دارد، راه شناخت خدا را برای همگان ممکن میسازند. به تعبیر دیگر با توجه به تفاوت استعداد، قدرت فهم، سطح علمی و... انسانها، هرکسی با استفاده از این راهها میتواند به شناختی از خدا دست یابد.
🔸 یکی از این راهها، شناخت خداوند از طریق فطرت است. هر انسانی بهمقتضای نوع آفرینش خودش، شناختی از خداوند، یعنی کسی که او را آفریده و میتواند نیازهایش را برطرف کند، دارد. این چیزی است که هرکسی با اندکی توجه در درون خود، میتواند آن را با علم حضوری بیابد.
🔹این شناخت به خداوند، گرچه عمومی است، ولی ممکن است در مورد برخی افراد مبهم و ضعیف باشد؛ مانند کسی که در دریای گناهان غرق شده و آینه فطرتش غبار گرفته است.
🔸 منظور از شناخت فطری خدا یا علم حضوری آن است كه مرتبهای از درک و ادراک در همهٔ انسانها وجود دارد كه شدت و ضعف دارد و درجه ابتدایی آن در همهٔ مردم وجود دارد، هرچند مورد آگاهی كامل نباشد. البته این علم در اثر تكامل نفس و متمركزكردن توجه قلب به ساحت قدس الهی و بهوسیله عبادات و اعمال صالحه تقویت میشود و در اولیای خدا به درجهای از وضوح میرسد كه خدا را از هر چیزی روشنتر میبیند، چنانكه در دعای عرفه آمده است: «أيَكونُ لِغَيرِكَ مِنَ الظُّهورِ ما لَيسَ لَكَ حتّى يَكونَ هُوَالمُظهِرَ لَكَ؟!»؛[1] «آيا جز تو را ظهورى است كه تو را نيست تا اینکه آنان آشكاركننده تو باشند؟!».[2]
🔹این نکته قابل توجه است که بشر معمولاً در مشکلاتی که راهحلی برایشان تصور نمیشود، به اینکه قدرتی وجود دارد که میتواند مشکل او را برطرف کند، متوجه میشود و در این حالات بهتر میتواند متوجه خدا شود.
📚 پینوشت
[1]. دعای عرفه.
[2]. علامه مصباح یزدی، محمدتقی، خداشناسی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، چاپ سوم، 1396، ص 75.
📎 #مباحث_خداشناسی
📎 #خداشناسی_سه
📎 #لبیک_یا_خامنه_ای
🔰 @p_eteghadi 🔰
5ccfdb1f61aeb6066ed8e0d5_23908015.jpg
144.8K
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️رسیده بودم سر دو راهی انتخاب؛ یک طرف پیشنهاد رفتن به آذربایجان و تدریس در مدرسۀ دینی باکو بود؛ و طرف دیگر مسئولیتی سنگین و رنگین در همین قم خودمان.
▫️اینکه از فضای معنوی قم دور شوم و در باکو که فضایش با قم زمین تا آسمان فرق داشت زندگی کنم، نگرانم میکرد.
▫️برای مشورت پیش آقای بهجت رفتم. توی دلم گفتم: «خُب معلوم است که میگوید بمان قم!»
▫️حرفهایم را که شنید، گفت: «طبیب باید آنجا برود که مریض زیاد است؛ بروید باکو!»
▫️دوباره تاکید کردم و گفتم: «اگر از امور معنوی دور شوم چه؟»
▫️محکم گفت: «نخیر آقا! ویرانیهای آنجا را در نظر بگیرید. خیال میکنید سیر و سلوک به این است که تسبیحِ هزاردانه دست بگیرید و ذکر بگویید؟! این نیست آقا، بروید...»
📚 به شیوه باران، ص١٨
🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️ سوال
❓#برهان_امکان_وجوب چگونه خدا را اثبات می کند؟
🔷 براهین متعددی برای اثبات وجود خداوند وجود دارد. یکی از این براهین معتبر، متقن و بسیار مشهور در فضای اسلامی و حتی غربی، برهان امکان و وجوب است. این برهان را به صورتهای گوناگون میتوان تقریر کرد که شکل ساده تقریر آن بدین صورت است:
1️⃣ موجودی هست؛ اثبات این مقدمه آسان است؛ چراکه هر کسی حداقل به وجود خودش علم دارد.
2️⃣ این موجود یا واجب الوجود است یا ممكن الوجود و هیچ موجودى عقلا خارج از این دو فرض نیست. (ممکن الوجود یعنی موجودی که نیازمند است و وجود برایش ضرورت ندارد. واجب الوجود یعنی موجودی که هیچ نیازی ندارد و وجود برایش ضرورت دارد).
3️⃣ ممكن الوجود برای به وجود آمدن، نیاز به علت دارد. حال علتش یا ممکن الوجودی دیگر است یا واجب الوجود؛ اگر علتش، ممکن الوجود باشد، در هر صورت فایدهای ندارد؛ زیرا یک موجود نیازمند وجود، نمیتواند به موجود نیازمند دیگری وجود ببخشد. در واقع مانند اینست که شخص کوری، بخواد کور دیگری را از خیابان عبور دهد.
4️⃣ وقتی ممکن الوجود نمیتواند به آن وجود بدهد، پس واجب الوجود است که به او وجود میبخشد؛ زیرا او هیچ نیازی ندارد و وجود برایش ضرورت دارد و میتواند غیرخودش دیگر را به وجود بیاورد.
☑️ در نتیجه واجب الوجود وجود دارد.
ذکر این نکته نیز لازم است که واجب الوجود همان موجودی است که ما آن را خدا میدانیم.
📎 #مباحث_خداشناسی
📎 #خداشناسی_هفت
📎 #لبیک_یا_خامنه_ای
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅قرآن داروخانه ای است که برای تمام مریضی ها ما، داروی مناسب دارد و کسی که با قرآن انس دارد و تلاوت زیاد او را به تسلط رسانده، در هنگام هر مرض می داند که باید از کدام دارو استفاده کند:
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِین؛[اسرأ/۸۲] و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى كنیم.»
«قَدْ جَآءَتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَآءٌ لِّمَا فِی الصُّدُورِ؛[یونس/۵۷] از سوی پروردگارتان اندرز و شفا دهنده دلها نازل شد.»
امام علی(ع) میفرماید: «از این كتاب بزرگ آسمانی برای بیماریهای خود شفا بخواهید و برای حل مشكلاتتان از آن یاری بطلبید؛ چرا كه در این كتاب درمان بزرگترین دردهاست: درد كفر و نفاق و گمراهی و ضلالت.»[۱]
البته این ضرورت برای کسی که متوجه پوشیده بودن امراض روحی است و به ضرورت سلامت روحی پی برده، واضح تر است. و الا بعضی متوجه مرض های روحی نیستند تا آنجا که این مرض ها مانند سرطان پیشرفت کند و زمانی متوجه آن شوند که کار از کار گذشته است. و همچنین عده ای تنها زندگی زودگذر و فانی دنیا را می طلبند و برای آنها جنبه متعالیشان اصلا اهمیتی ندارد و خود را در همین هفتاد سال محبوس کرده اند و مرگ را پایان کار می دانند، بنابراین آن ها نیز احساس نیاز به قرآن نمی کنند.
در حالی که اگر کسی سالک به سمت خدای متعال باشد، هر لحظه نیازش نسبت به قبل گسترده تر می شود، چرا که قرآن مراتب مختلفی از هدایت را دارد.
«أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ؛[بقره/۱۸۵] ماهِ رمضان است ماهى كه قرآن، براى راهنمایى مردم نازل شده.»
«هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ؛[اعراف/۲۰۳] مایه هدایت و رحمت است براى جمعیّتى كه ایمان مى آورند.»
«ذلِكَ الْكِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ؛[بقره/۲] آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزكاران است.»
«هُدىً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنینَ؛[لقمان/۳] مایه هدایت و رحمت براى نیكوكاران است.»
هدایت ناس با هدایت مومن، با هدایت متقی و با هدایت محسن فرق می کند و برای سالک هر لحظه هدایت بیشتر از قبل می شود:
«وَ یَزیدُ اللَّهُ الَّذینَ اهْتَدَوْا هُدىً؛[مریم/۷۶] (امّا) كسانى كه در راه هدایت گام نهادند، خداوند بر هدایتشان مى افزاید.»
البته می توانیم از تاثیر تلاوت قرآن در کاهش اضطراب ها و استرس ها بگوییم. از تاثیر قرآن بر ابعاد مختلف تمدن و علم و ادبیات و ... بگوییم. اما همه این ها برای کسانی پررنگ است، که قرآن را نه برای زندگی جاودان و بی انتها، بلکه بیشتر برای زندگی مادی و فانی می طلبند.
در حالی که اگر کسی ارزش قلب خود را بداند، می فهمد که این جلا دهنده، چقدر عظیم است:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ لَتَصْدَأُ كَمَا یَصْدَأُ الْحَدِیدُ وَ إِنَّ جَلَاءَهَا قِرَاءَةُ الْقُرْآن؛[۲] رسول خدا فرمود كه همانا این دلها زنگار میگیرد همان طورى كه آهن زنگار میگیرد و همانا جلوهى دلها بخواندن قرآنست.»
[۱]. ترجمه نهجالبلاغه، محمّد دشتی، خ ۱۷۶، ص ۳۳۲ـ۳۳۴، افق فردا.
[۲]. إرشاد القلوب إلى الصواب، ج۱، ص: ۷۸.
🔰 @p_eteghadi 🔰
هدایت شده از پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
52.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺مهمتر بودن حفظ نظام جمهوری اسلامی از حفظ جان امام عصر علیه السلام !!!!
❕اخیرا سخنانی از مرحوم امام خمینی مورد بحث و نقد قرار گرفت که ایشان فرموده بودند که اهمیت حفظ نظام از حفظ جان امام عصر ع هم بیشتر است , ما در کلیپ فوق در جهت تبیین و توضیح این سخنان , نکات مفیدی ارائه داده ایم و از بیان مرحوم امام خمینی رفع شبهه کرده ایم !!!!
@Rahnamye_Behesht
چرا قرآن به تفسیر احتیاج دارد؟
هیچ شكی نیست كه قرآن كریم برای توده مردم نازل شده تا آنها را به سمت كمالات متعالی و قرب الی الله رهنمون باشد
«وَ مَا هِىَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ؛[مدثر/۳۱] و آن، جز تذكّری برای انسانها نمیباشد»
و از این رو آیات زیادی در قرآن انسان را به تدبّر و تعقّل در قرآن بدون هیچ قیدی كه آن را مختص به افراد خاص كند، فرامیخواند. مانند:
«أَ فَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلىَ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛[محمد/۲۴] آیا آنها در قرآن تدبر نمیكنند یا بر دلهاشان قفل نهاده شده است؟»
👇👇👇
دعوت و ترغیب همة انسانها به تدبر در قرآن كریم و توبیخ آنها بر نیندیشیدن در آیات قرآنی، شاهد گویایی است بر فراگیر بودن فهم معارف آن[۱]. همه اقشار مردم در هر رتبه از فهم و درك و مراتب علمی و روحی كه باشند، میتوانند از آن بهره ببرند.
و نیز آیاتی كه قرآن را به «نور»، «كتاب مبین» (روشن و روشنگر)، «برهان» (نور سپید و درخشان) توصیف كرده و آن را برای پند گرفتن سهل و آسان معرفی كرده:
«وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْءَانَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِر؛[قمر/۱۷] ما قرآن را برای تذكر آسان ساختیم، آیا كسی هست كه متذكر شود؟»
همه اینها دلالت بر همگانی بودن فهم آن دارد. و لكن هر اندیشمند آگاه با اندك آشنایی با قرآن و معارف آن، به خوبی میداند كه علوم و معارف نهفته در آن دارای سطوح و مراتب مختلفی است. فهم سطحی از این معارف، برای عموم آسان و دلالت آیات بر آن، آشكار و بیّن است و هر كسی در صورتی كه به زبان عربی و یا با مطالعه ترجمه صحیح آن آشنا باشد، بدون نیاز به تفسیر میتواند، آن معارف را از قرآن فرا بگیرد. و خود را شاگرد قرآن بداند نه اینكه نظر خود را بر قرآن تحمیل كند بلكه با ذهنی پاك و ضمیری باصفا در معارف آن تدبّر نماید. به میزان دانش و استعداد خود، از هدایت و اندرز این كتاب نیز بهرهمند خواهد شد.
حضرت علی علیه السلام میفرمایند: «كسی با قرآن همنشین نشد مگر آنكه بر او افزود یا از او كاست، در هدایت او افزود و از كور دلی و گمراهیاش كاست».[۲] حتی معارف بلند را نیز خداوند متعال به صورت مَثل یا داستان و یا با بیان ساده و همه كس فهم بیان كرده است تا عامه مردم به بهانه پیچیدگی و عمیق بودن معارف آن، خود را از آن محروم نبینند.[۳]
فهمیدن بخش عمدهای از معارف بلند این كتاب عظیم كه در سطحی فراتر از فهم توده مردم است، و برای بسیاری از افراد، بدون تفسیر میسّر نیست. بنابراین انسان یا باید خود مقدمات لازم برای توانایی بر تفسیر را طی كند و دانش و شرایط لازم برای تفسیر را كسب نماید و به تفسیر آیات بپردازد، و یا از تفاسیر معتبر مفسّران مورد اعتماد بهره گیرد.
افزون بر دو بخش یاد شده بخش دیگری از معارف این كتاب عظیم كه در مرتبهای بالاتر قرار دارد با كمك تفسیر مفسران و یا تحصیل مقدمات تفسیر و كسب شرایط و دانشهای لازم نیز، قابل دسترسی نیست و فهم آن ویژه راسخان درعلم (نبی اكرم و ائمة طاهرین ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ) است و تنها راه پیبردن به آن معارف بلند، رجوع به راسخان در علم، و تفسیری است كه از آنان نقل شده است.
بنابراین معارف قرآن كریم از جهت ظهور و خفا، سهولت و صعوبتِ فهم آن ، در سه مرتبه قرار دارد: یك مرتبه از آن بینیاز از تفسیر است و یك مرتبه از آن ویژه راسخان در علم است، و یک مرتبه آن با تفسیر به دست می آید. این دستهبندی، در روایات نیز مطرح شده است، در روایتی كه در كتاب احتجاج از قول امیرالمؤمنین (ع) آمده است،: «همانا خداوند متعال كلامش را بر سه قسم تقسیم كرد، قسمتی از آن را عالم و جاهل میشناسند و درك میكنند و قسمتی از آن را فقط افرادی كه دارای صفای ذهن و حس لطیف و دارای قدرت تمییز بین حق و باطل باشند و خداوند شرح صدر برای اسلام به آنان داد، آن قسم را درك میكنند، و قسم دیگر را به غیر از خداوند متعال و انبیای الهی و راسخون در علم، كس دیگر را توانایی در فهم آن نیست.»[۴]
و در روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه فرمودند: كتاب خدا (قرآن) بر چهارگونه است: عبارات، اشارات، لطایف و حقایق.
عبارت قرآن برای عامه مردم است، اشارات برای خواص، لطایف برای اولیا و حقایق برای انبیاست.
بنابراین ما میتوانیم از ترجمه قرآن، معانی و مطالب ابتدایی آن را درك كنیم ولی اگر بخواهیم، به معارف عمیق و بالاتر آن پی ببریم ناگزیر هستیم مانند هر رشته و فنی كه در آن مهارت نداریم به متخصص رجوع کنیم، و از تفاسیر بهره مند شویم و برداشتهای ابتدایی خود را با نظرات آنها بسنجیم تا از اشتباه و تفسیر به رأی محفوظ بمانیم.
[۱]. آیت الله جوادی آملی، تسنیم، (تفسیر قرآن كریم)، (قم، مركز نشر: اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸)، ج ۱، ص ۳۶.
[۲]. نهج البلاغه، خطبة ۱۷۶.
[۳]. آیت الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن كریم (قم، مركز نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸) ج ۱ (قرآن در قرآن)، ص ۴۳۱.
[۴]. تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۱۳، حدیث ۱۸، به نقل از احتجاج طبرسی.
🔰 @p_eteghadi 🔰
5ccfdb1f61aeb6066ed8e0d5_23908406.jpg
37.2K
راه های کسب محبت و معرفت اهل بیت (ع) چیست؟
انسان تا چیزی را خوب نشناسد و به عمقش پی نبرد، به آن دل نمی بندد، آن را دوست ندارد و محبت و دوستی اش در دل شخص جای نمی گیرد. از امام جعفر صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «الحبُّ فرع المعرفة؛ محبت از معرفت ریشه می گیرد.».(ترجمه مصباح الشریعه، باب اول، ص ۱۴) بر این اساس باید ریشه محبت را در معرفت جست و جو کرد. انسان تا کسی را نشناسد، به محاسن و خلقیات او آشنا نباشد و عظمت شخصیتش را درک نکرده باشد، نمی تواند به او محبت و علاقه زیادی داشته باشد.
راه های کسب دوستی اهلبیت(ع) عبارتند از:
👇👇👇
۱. معرفت اهل بیت(ع):
در سایه معرفت امام به کمالات و ویژگیهای منحصر به او بیشتر واقف میگردیم. معرفت خود فطرتا شیفتگی و محبت نسبت به اهل بیت(ع) را در پی دارد. امام صادق(ع) میفرماید: «الامام علم بین الله عزوجل و بین خلقه، فمن عرفه کان مومنا و من انکره کان کافراً؛ امام آن شاخص [و دلیل و راهنمای ]آشکار است که بین خدا و خلقش قرار گرفته، پس هر کس او را شناخت، مؤمن میگردد و هر کس او را انکار کرد [و نشناخت ]کافر میگردد». (کافی، ج ۱، ص ۱۷۰، ح ۸۳۹)
مؤمن بودن، فرع بر شناخت امام است. از طرفی ایمان، عین حب و بغض است.
امام محمد باقر(ع) میفرماید: «الایمان حب و بغض؛ ایمان حب و بغض است». (همان) حب به تمامی خوبیها و کمالات و. . . و بغض از همه بدیها، کژیها و. . .
پس در پرتو شناخت و معرفت ایمان حاصل میشود و ایمان هم جز حب و بغض نیست. نتیجه این میشود که یکی از راههای عملی مهم کسب حب اهل بیت(ع)، معرفت آن بزرگواران است که با مطالعه در زندگی، اخلاق، رفتار و کرامتهای پیامبر و ائمه و مطالعه کلمات و سخنان آن بزرگواران؛ بدست می آید چرا که فرمایشهای آنان، درّهای گران بهایی است، که باید در جست وجوی آنها بود. آیا ممکن است کسی نهج البلاغه را بخواند و بفهمد، ولی عاشق علی(ع) نشود؟
۲. اطاعت از اهل بیت(ع):
اگر کسی شناخت لازم و کافی به اهل بیت پیدا کرد، اطاعت از آنان را بر خود لازم میداند؛ ولی گاهی شناخت در آن حد بالا نیست. در این صورت چه بسا نسبت به اوامر آنان عصیان شود. عصیان هم به هر اندازه باشد، به همان اندازه کدورت و بغض میآورد. کدورت و بغض هم، ضد صفا و حب است. پس هر اندازه نسبت به اوامر آنان عصیان شود، به همان اندازه بغض و کدورت نسبت به آنان در دل ایجاد میشود و برعکس هر اندازه نسبت به اوامر آنان اطاعت شود، به همان اندازه حب و صفا به آنان دل را فرا میگیرد.
امام رضا(ع) میفرماید: «اللهم انی اسئلک. . . العمل الذی یبلغنی حبک. . . ؛ بارالها! از تو آن عملی را مسألت میکنم که حب خودت را به من برساند». (همان، ح ۳۰۹۳) بنابراین یکی از راههای عملی وصول به «حب» اصل عمل و طاعت عملی است.
۳. توسل با حال:
در سایه شناخت امام میفهمیم همه چیزمان به او وابسته است. واسطه فیض و کمال و همه چیزمان امام میباشد. برای آشنایی بیشتر ترجمه زیارت جامعه کبیره را مطالعه کنید. اگر توسل بعد از شناخت و با حال همراه باشد، ترنم عاجزانه و عاشقانهای است که حب را در دل بیش از پیش میپروراند.
۴. تولی و تبری:
دو اصلی که با حب اهل بیت(ع) تأثیر متقابل دارند، تولی و دوستی با دوستان خدا و تبری و بیزاری از دشمنان خدا می باشد. تولی و تبری محبت اهل بیت(ع) را در پی دارد.
/۳۱۳/
🔰 @p_eteghadi 🔰
آیا فراموش کردن قرآن بعد از حفظ آن، اشکال دارد؟
حفظ قرآن به دو معنا می تواند اشاره داشته باشد، یک معنای آن محافظت در عمل است. که دستورات قرآن را عمل نماییم. و معنای دیگر، به حافظه سپردن آیات سوره که امروزه این معنا شایع تر است. ترک حفظ به معنای اول (عدم عمل مطابق سوره) قطعا امر مذمومی است و ترک حفظ به معنای دوم، اگر چه انسان را از فیضی محروم می کند، اما عمل حرامی نیست. چند روایتی که در این باب مطرح شده است، تقدیم می کنیم
👇👇👇
امام صادق (ع) فرمود: «هر كه یك سوره از قرآن را فراموش كند، براى او در صورتى زیبا و درجهاى بلند در بهشت نمودار شود و چون آن را بیند گوید: تو چیستى وه چه زیبائى كاش تو از آنِ من بودى؟ در پاسخش مى گوید: آیا تو مرا نمى شناسى؟ من فلان سوره ام و اگر مرا فراموش نكرده بودى، تو را به این درجه بالا مى آوردم.»[۱] (این روایت می تواند به هر دو معنای حفظ دلالت داشته باشد)
از ابن یعفور، گوید: شنیدم امام صادق (ع) مى فرمود: «مردى كه سوره اى را مى داند و سپس فراموش مى كند یا ترك آن مى كند و به بهشت مى رود، آن سوره از سوى بالا سر مى كشد در زیباترین صورتى و به او مى گوید: مرا مى شناسى؟ جواب مى دهد:نه، او مى گوید: من فلان سوره ام، مرا به كار نبستى و از دست گذاردى، هلا به خدا اگر مرا به كار بسته بودى هر آینه تو را به این درجه مى رسانیدم و با دستش اشاره به بالاى سرش مى كند.»[۲] (این روایت حفظ به معنای به کار بستن و عمل کردن آمده است)
از یعقوب احمر، گوید: به امام صادق (ع) گفتم: «قربانت، راستى كه من قرآن را یاد گرفتم و از دستم رفت، به درگاه خدا عز و جل دعا كن كه آن را به من یاد دهد، گویا مانند اینكه آن حضرت از این گزارش در هراس شد و فرمود: خدا آن را به تو و ماها همه یاد بدهد- سپس فرمود: سوره اى است كه همراه مردى بوده، آن را خوانده و سپس واگذارده است و روز قیامت در نیكوترین صورتى بیاید و بر او سلام دهد، او مى گوید: تو كسیتى؟ جواب مى دهد: من سوره چنان و چنانم و اگر تو به من چسبیده بودى و مرا نگاه داشته بودى، تو را به این درجه مى رسانیدم، بر شما باد به ملازمت قرآن سپس فرمود: برخى مردمند كه قرآن را مى خوانند تا گفته شود: فلانى قرآن خوان است و برخى باشند كه قرآن مى خوانند براى به دست آوردن دنیا، در اینها خیرى نیست و برخى باشند كه قرآن مى خوانند تا در نماز شب و روز خود از آن سود برند.»[۳] (صدر این روایت به معنای به خاطر سپردن است، اما در ذیل آن معنا بیشتر مرتبط به عمل کردن می شود، گویا امام می خواهد مساله اساسی تر را بیان کند که همان عمل کردن به قرآن است.)
از ابى كهمس هیثم بن عبید، گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم در باره مردى كه قرآن را یاد گرفته و فراموش كرده- تا سه بار براى او باز گفتم- آیا بر او گناهى هست؟ فرمود: نه.[۴]
بنابراین حفظ اصلی، رعایت در مقام عمل است و منظور از فراموش كردن سوره حفظ شده، تنها فراموش كردن واژه هاى آن از صفحه ذهن نیست بلكه از خاطر بردن مفاهیم، توصیه ها و رهنمودهاى سوره است كه مى بایست آویزه گوش و چراغ زندگى و رفتارهاى خود قرار مى داد كه چنین نكرد و روشن است، ارتباط با قرآن باید با انگیزه اى الهى و به منظور بالا بردن سطح معنویت و گسترش ارتباط و نزدیكى انسان به خداوند باشد. و قرائت قرآن باید با تدبّر و درك مفاهیم بلند وحى باشد.
اما اهمیت حفظ به معنای به خاطر سپردن نیز کم نیست. چون قرآن داروخانه ای است که دوای تمام امراض را دارد. کسی که قرآن را به حافظه سپرده، بر فهم آن مسلط تر است و با این تسلط در هر حادثه به سرعت می تواند، دوای درد خود را بیابد. و ائمه ما را تشویق نموده اند تا حتی اگر حافظه قوی نیز نداریم، در مسیر حفظ قرآن تلاش کنیم:
فضیل بن یسار گوید: از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم كه میفرمود: «كسى كه در باره قرآن رنج كشد و بسختى و كم حافظه گیش آن را حفظ كند دو اجر دارد.»[۵]
[۱]. الكافی، ج۲، ص: ۶۰۸.
[۲]. الكافی، ج۲، ص: ۶۰۸.
[۳]. الكافی، ج۲، ص: ۶۰۸.
[۴]. الكافی، ج۲، ص: ۶۰۸.
[۵]. الكافی، ج۲، ص: ۶۰۶.
🔰 @p_eteghadi 🔰
✨🥀امیرالمؤمنین على عليه السلام✨🥀
💬هر كه به خدمت دنيا در آيد، دنيا او را به خدمت خويش مى گيرد، و هر كه خدمت خداوند سبحان كند ، دنيا به او خدمت مى نمايد
✅مَن خَدَمَ الدُّنيَا استَخدَمَتهُ، ومَن خَدَمَ اللّهَ سُبحانَهُ خَدَمَتهُ
📚غررالحكم حدیث9091
🔰 @p_eteghadi 🔰
داستان علامه امینی و قبر حضرت زينب عليها السلام
قبل از انتشار کتاب مرقد العقيلة زینب سلامالله علیها بیشتر گمان ها به حرم موجود در قاهره بود
در آن زمان آیت الله سید عبدالعزیز طباطبائی در خدمت آیت الله علامه امینی نویسنده کتاب ارزشمند الغدير به حرم مطهر حضرت زینب علیها السلام در دمشق مشرف شده بود
به هنگام خروج از حرم از ایشان پرسیده بود نظر شما در مورد این حرم چیست؟
علامه امینی فرموده بود: اینجا رمز حضرت زینب علیها السلام می باشد.
🕍 تصویر ضریح جدید حضرت زینب کبری سلام الله علیها در دمشق
🌹میلاد عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔰🔰تعصب و غیرت از صفاتی است که اگر در راستای رضای خداوند باشد، برکات فراوانی دارد و گاه سرنوشت شخص و حتی جامعه را دچار دگرگونی میکند؛ همچنانکه حمیّت و تعصب، موجب تغییر مسیر زندگی جناب حمزه رضواناللهعلیه شد. از امام سجاد علیهالسلام روایت شده است که فرمودند:«لَمْ یَدْخُلِ الْجَنَّةَ حَمیةٌ غَیرَ حَمیةِ حَمْزَةَ ابْنِ عَبْدِالْمُطَلِّبِ وَذلِک حَینَ اسْلَمَ غَضَباً لِلنَّبی صلی اللهعلیهوآله فی حَدیثِ السَّلا (السَّلی) الَّذی الْقِی عَلی النَّبی»؛[1] «هیچ حمیتی به بهشت نمیرود مگر حمیت حمزه بن عبدالمطلب، زمانی که در داستان شکمبهای که بر سر پیامبر خدا صلی اللهعلیهوآله ریختند، به حمایت از او خشم کرد و مسلمان شد».
ازجمله افرادی که غیرت دینی او باعث حرکت و قیام مهمی گردید، ستارخان معروف به سردار ملّی است. برای بررسی نقش غیرتِ دینی این آزادمردِ متعهد، ابتدا به معنای غیرت دینی و جایگاه آن در دین اسلام بپردازیم .
غیرت دینی
غیرت و حمیّت، یعنی تلاش در نگهداری آنچه حفظش ضروری است.[2]غیرت دینی یعنی اینکه انسان در برابر انحراف از مسیر حق و عدالت و ضایع شدن احکام الهى، ساکت ننشیند و بیتفاوت از کنار آنها نگذرد، بلکه تخلّف هر چه شدیدتر باشد جوشوخروش او بیشتر گردد. کسانى که خونسرد و بىتوجه از مقابل انحرافات میگذرند، فاقد غیرت دینى هستند. غیرت دینی وسیله نجات از خشم و عذاب الهی است و احیاءکننده بسیاری از فرمانهای الهی از جمله امربهمعروف و نهی از منکر است. در روایتی سبب عذاب افراد عابد در میان قوم گناهکار، نداشتن غیرت دینی و بیتفاوتی عنوانشده است.[3]
👇👇👇
غیرت دینی ستارخان
از خصلتهای بومی مردم تبریز حس غیرت و حساسیت در برابر زورگویی، استبداد و بیدینی است. در جنبش مشروطه زمانی که شهر تبریز به تصرف سلطنتطلبان افتاد، ستارخان با پایین آوردن پرچمهای سفید که نشانه تسلیم بود و احیاء مبارزه قیام مشروطه و مشروطهخواهان را احیاء کرد و بعد از آن با ادامه مبارزه و تحمل محاصره 11 ماهه، موفق به شکست محاصره شد.[4]
آنچه ستارخان در برابر ظالمان انجام داد، در رسانههای مختلف منعکس میگردد و گاه این مرد آزاده بهعنوان الگوی مبارزه و استقامت معرفی میشود، اما متأسفانه به انگیزه مذهبی و تعلقخاطر او به دین اسلام و علمای بزرگوار بیتوجهی میشود. ستارخان از علاقهمندان و پیروان آخوند خراسانی و مراجع نجف بوده و در هر امری تلاش میکرد با رضایت علمای دین و حکم شریعت گام بردارد.[5]
تعلقخاطر ستارخان به دین امری نیست که بتوان آن را پنهان کرد؛ زیرا او در وصیت خویش با تأکید صریح، انگیزه و دلیل مشروع حرکت خود را احکام اسلام و خواست عالمان میداند. در وصیت او اینگونه آمده است: «این بنده عاصی ستار، برای اجرای احکام شریعت غراء احمدی (صلی الله علیه وآله) مطابق احکام صادره علماء اسلام، از جان و مال و اولاد و هستی خود، صرفنظر کرده تا دولت جابره تبدیل به دولت عادله و قوانین حضرت سیدالمرسلین رویه و مسلک اهل اسلام شود».[6]
آزادیخواهی در سایه شریعت و حکم عالمان دینی آرزو و تلاش این مبارز شجاع بوده است. کسانی که قصد دارند ستارخان را مظهر آزادیخواهی برای مبارزه با دین و حجاب قرار دهند، یقیناً شناختی از آزادی حقیقی ندارند و ستارخان را نشناختهاند. همینگونه اگر کسی تعصب و غیرت را برای مردانی مانند ستارخان و باقرخان و... قبول کند، ولی دینی بودن این غیرت را انکار کند، به تاریخ و این شخصیتها مدیون است.
تعصب بدون هدایت دین و عقل سلیم راهی بهسوی نجات ندارد، داعش و نژادپرستان و بسیاری فرقهها متعصب هستند؛ ولی تعصب دینی ندارند. بدین منظور است که رهبر معظم انقلاب اسلامی بر غیرت دینی مردم تبریز و ستارخان تأکید دارند: «حتّی امثال این قهرمانان و رزمندگان دلاور آذربایجان تصریح میکردند که پیرو علمای دین و پیرو احکام مراجع تقلیدند؛ این آثار و اسناد مسلّمِ باقیماندهی از آن روز این را به ما میگوید. اینجور نبود که این حرکت یک حرکت بیجهت و خودبهخودی باشد؛ حرکت دینی بود، از روی احساس غیرت دینی بود. همه متدین بودند در سرتاسر کشور، منتها بعضی از نقاط به خاطر خصلتهای بومی - آن غیرت، آن شجاعت، آن مردانگی - این حرکت دینی را برجستهتر کردند؛ تبریز و آذربایجان اینجور بوده».[7]
غیرت دینی همان خصلتی است که هم با دین اسلام هماهنگ است و هم ما را به اهداف ملّی و خدمت به میهن اسلامی میرساند و ستارخان از نمونههای مثالزدنی در این زمینه است.
پینوشت:
[1]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ دوم، مؤسسة الوفاء، 1403ق، ج22، ص283.
[2]. نراقی، مهدی، جامع السعادات، چاپ چهارم، اعلمی، بیتا، ج1، ص301.
[3]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ دوم، مؤسسة الوفاء، ج100، ص86.
[4]. ایسنا، ستارخان خاک خورد و خاک نداد: isna.ir/xd3tkq.
[5]. امیر خیزی، اسماعیل، قیام آذربایجان و ستارخان، چاپ دوم، یانار، 1339ش، ص456.
[6]. فارس، تحلیلی بر وصیتنامه ستارخان: http://fna.ir/1rve23.
[7]. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مردم آذربایجان، 26/11/1390: https://b2n.ir/k79088.
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔸 وجه تسمیۀ حضرت زینب سلامالله علیها
✍️ استاد محمدهادی یوسفی غروی
اینکه مشهور شده «زینب» را «زینت پدر» و «زینة أب» معنا میکنند، و نیز اینکه گفته میشود پیامبر(ص) به پیشنهاد جبرئیل(ع) اسم حضرت را زینب گذاشت، اینها ریشه و سندی ندارد.
و پیش از حضرت زينب(س) نیز اين نام در بین عرب رایج بود؛ بعنوان نمونه زینب خواهر بزرگتر حضرت فاطمه(س)، زینب بنت جحش دختر عمه و همسر پیامبر(ص)، و نیز زینب دختر حمزه سید الشهداء(س). و بالاخره اینطور نبود که از مصادیق ﴿لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا﴾(۱) باشد.
زینب در اصل نام درختی [یا گلی] زیبا و خوش بو در بیابان بوده که عرب این نام را برای دختران برگزیده بود(۲). همچنانکه در میان غیرعرب نیز نامگذاری دختران بنام بعضی گلها و گیاهان معمول است.
🔹 زینب کبری
و اینکه برخی از توصیف حضرت زینب(س) به «زینب کبری» چنین برداشت میکنند که ایشان بزرگتر از خواهرش ام کلثوم بوده است اشتباه است زیرا در کتابهای تراجمِ صحابه -شرح حال و معرفی صحابۀ پیامبر(ص)- آمده است که زینب دومین دختر امیرالمؤمنین(ع) بوده است.
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
۱) ﴿يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَىٰ لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا﴾(مريم ٧).
۲) اسم این درخت «زَنَب» نیز نقل شده. و اولین کسی که بسیط نبودن کلمۀ «زینب» را مطرح کرده و گفته مرکب است از «زین» و «أب» فیروزآبادی در کتابش "القاموس المحیط" است که در قرن هشتم و نهم میزیسته و این ادعا را بدون هیچ نقل و استناد و شاهد مثالی و صرفاً بعنوان یک احتمال مطرح کرده و پیش از او در جایی ذکر نشده.
- لغتنامۀ دهخدا: [زَ نَ] .. درختی است خوش منظر و خوشبوی، ومنه سُميت المرأةُ زينب، أو من الأزنب للسمين..، در ذخیرۀ خوارزمشاهی بمعنی پاکیزگی بشرۀ (پوست) مردم آمده: «اندر بیان کردن پاکیزگی و آراستگی ظاهر بشرۀ مردم که آن را "زینب" گویند».
- لسان العرب (ابن منظور) 1: 453، عن ابن الأَعرابي: الزَّيْنَبُ شجرٌ حَسَنُ المَنْظَر طَيِّبُ الرائحة، وبه سُمِّيت المرأَة.
- لغتنامۀ لاروس: الزَّيْنَبُ: نبات عشبيٌّ بَصَليٌّ معمّر من فصيلة النرجسيات، أزهاره جميلة بيضاء اللون فوّاحة العرف، وبه سُمِّيت المرأة.
🔰 @p_eteghadi 🔰
May 11
معرفی کتاب "ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت" اثر ارزشمند حضرت آیتالله العظمی جوادی آملی:
كتاب ارزشمند «ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت» با جامعنگری در مسایل اسلامی و استنباط مباحث از منابع اصیل دینی، پاسخی درخور و بهنگام به این تقابل فكری و رساندن اندیشۀ صحیح به ساحل صلاح است. این اثر در هفت فصل به مباحث انسان و آزادی، عبودیت و آزادی، ضرورت نظم و قانون در جامعه، حكومت اسلامی و اهداف آن، ضرورت ولایت فقیه ، ولایت فقاهت در عصر غیبت، امام خمینی (ره) و ولایت فقیه، پاسخ به شبهات در زمینۀ ولایت فقیه و... میپردازد.
🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️ سوال
❓شناخت خدا از راه فطری چگونه ممکن است؟
🔰 پاسخ
🔷 یکی از راههای شناخت خدا، خداشناسی فطری حصولی است. در این خداشناسی، انسان از عقل خود نیز بهره میبرد، البته به صورت استدلال ساده، نه پیچیده و به وجود خدا رهنمون میشود.
🔸بدین شکل که او با همان عقل خدادادی، درک میكند كه وجود انسان و همه پدیدههای جهان، نیازمندند؛ پس خدای بینیازی هست كه نیاز آنها را برطرف میكند و برای تصدیق به وجود او نیازی به تلاش ویژهای نیست.
🔹 نمونه ساده این نوع خداشناسی را میتوان در سخنان مردم عادی یافت. به ویژه کسانی که به طبیعت علاقه بیشتری دارند، بیشتر زمینه خداشناسی بدین شکل را دارند.
🔸 با دیدن گلی زیبا میتوان به زیباآفرین و موجودی که چنین زیبا خلق کرده، منتقل شد. عقل در این موارد در صورت توجه به علت و موجودی که توجیهگر وجود این همه زیبایی در جهان است، میتواند به وجود آفریننده رهنمون شود.
📎 #مباحث_خداشناسی
📎 #خداشناسی_چهار
📎 #لبیک_یا_خامنه_ای
🔰 @p_eteghadi 🔰
💢نقل قول و رد قول💢
آیا میتوان هر حرفی که شنیده و جایی خوانده ایم؛ نقل یا رد نماییم؟
واضح است که پاسخ این سوال؛ منفی است.
ما هم در زندگی فردی و هم اجتماعی نباید به شنیده ها و خوانده های خود اعتماد کرده و هر چه در هر محیطی شنیده ایم را نقل نماییم.
این بحث زوایای مختلفی دارد.
یک وقت ؛سخنی که میشنویم امانت است و به ما میگویند این حرف را به دیگری نگو..
يَا أَبَا ذَرٍّ الْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَة
📚مكارم الأخلاق ؛ ص470
یک وقت؛سخنی که شنیده ایم یک سخن در حد قد و قامت دانش و تخصص و معنویت ماست؛گفته میشود جایی نقل نکن
یک وقت؛نقل شنیده های خود،منجر به قهر و کینه و جدایی و نفرت میشود و نقل قول ما،مصداق سخن چینی پیدا می کند.
یک وقت؛اسرار سیاسی و نظامی و اعتقادی است که نباید به هر کسی نقل شود.
یک وقت؛اسرار مردم است،نقلش بی آبرویی و فساد به دنبال دارد
....
✅پس دقت کنیم که نباید هر حرفی را زد بلکه باید اول تعقل نمود ودید منعی از نقل هست یا نه
از این رو؛
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام مىفرمايد كه:
هر كسى به زير زبان خود پنهان است.
يعنى: تا حرف نزده است ؛معلوم نمىشود كه عالم است يا جاهل؟ صالح است يا طالح؟
مىفرمايد كه: هر گاه خواهى كه متكلّم شوى به كلامى، بايد كه پيش از گفتن بسنجى؛ اگر شايسته گفتن باشد و ضرر دنيوى يا اخروى بر گفتن او مترتّب نشود، بگو.
و اگر نه اين چنين باشد و مظنّه ضررى در او باشد، مگو.
📚مصباح الشريعة ص296
دروغ نباید گفت ولی هر راستی را هم نباید به زبان آورد...
در این بین؛مشکل مهمی که با گسترش فضاهای مجازی گریبان گیر همه ما شده؛ این است که هر روایت وسخن و نقل قولی را منتشر میکنیم و بدون در نظر گرفتن اولا صحت انتسابش و ثانیا محل بازگو کردن و نشرش ؛ منتشر میکنیم.
در حالیکه بسیاری از روایات و نقل قول ها از طرف علماء و فقهاء که میشود؛درست نیستند و ثانیا برفرض صحت انتساب هم داشته باشند چه بسا صلاح نباشد که در سطح کلان منتشر شوند.
و متاسفانه بیشتر افرادی که در این فضاها فعال هستند اولا بدون دانستن صحت انتساب اقدام به گسترش و نشر اکاذیب و تهمت ها و افتراها می کنند و اگر صحت آنرا هم احراز کرده اندبدون در نظر گرفتن بازتاب منفی این نشر و عواقب سیاسی و اجتماعی آن اقدام به نشر میکنند.
👌مثلا هر کوچک و بزرگی گوشی در دست از هر حادثه و اتفاق و حرف و حدیثی عکس و فیلم گرفته منتشر میکند؛بدون در نظر گرفتن این مهم که چه سوء استفاده ها و سوء تعبیرهایی که میتواند ازآن بشود.
مثلا ما می بینیم که برخورد افرادمتدین به بدحجابی و بی حجابی در سطح جامعه؛فیلمبرداری شده و نه به عنوان یک معروف ، بلکه به عنوان یک برخورد خشن و نشانه سلب آزادی و منکر؛در آرشیو دشمن قرار میگیرد.
وقتی یک فتوای مرجع تقلیدی که فقط برای مقلدین او حجیت امتثال دارد در قالب عکس و فیلمی منتشر میشود.
یا شبهه ای که مطرح شده ؛ دست به دست میگردد. و چه بسا ما به نگاه انکار و ابطال به آن بنگریم و نشر دهیم ولی همین ؛آب به آسیاب دشمن ریختن و کمک به تبلیغات دشمن باشد.
از این رو؛باید همه زوایای پیدا و پنهان یک انتشار را در نظر گرفت و بعد منتشر کرد.و مراتب آسیب های جدی انتشار بود.
چه بسا صرف انتشار برخی سخنان و عکس های مخالفین؛تبلیغ برای آنها و موجب دیده شدن آن و در بالا رفتن بازدید و گسترش نشرش گردد.
🔴پس باید هشیار بود و با بصیرت تمام در این فضا قدم برداشت تا در دام دشمن نیفتاده و نخواسته مبلغ دشمن و مروج او نشد.
مثل قدم گذاشتن در مسیری پرخا و خس و خاشاک؛با پای برهنه؛ بود.
نکند ندانسته آلت دست دشمن شده و درمسیر از پیش تعیین کرده او قدم نگذاشت.که اگر چنین شود؛حضور ما در این فضا جز کیش و مات شدن؛ثمره ای دربرخواهد داشت.
از این رو؛باید هشیار بود ودر کنار عدم زودباوری؛ نباید به سرعت و بدون تامل و تحقیق هر حرفی را رد بنماییم.
👌به این روایت نورانی توجه نمایید:
لَا تُحَدِّثِ النَّاسَ بِكُلِّ مَا سَمِعْتَ بِهِ فَكَفَى بِذَلِكَ كَذِبا
هر چه شنيدى باز گو مكن، كه نشانه دروغگويى است، و هر خبرى را دروغ مپندار، كه نشانه نادانى است.
📚نهج البلاغة ص459
🔰 @p_eteghadi 🔰
حجاب امری فردی است؟
شبهه ای که غالب کسانی که مبتلا به بدحجابی هستند به زبان می آورند این است که حجاب امری فردی است نه اجتماعی
1⃣اولا:ظاهرا مشکل و ریشه این افکار در این است که بدحجابی را منکر نمی دانند و اصلا توجهی به وجوب حجاب در قرآن ندارند.
آیا حجاب امری فردی است؟!
می دانیم که اسلام حجاب را واجب می داند و در قرآن به صراحت دعوت به حجاب به زنان شده است
📖سوره نور، آیات 30، 31، 33 و 60; 2. سوره احزاب،، آیات 35، 53، 55، و 59.
و این اصلا قابل انکار نیست و هیچ مسلمان مطلع از قرآن نداریم که منکر این واجب الهی باشد.
آنهایی که منکر میشوند یا جاهل اند یا مغرض و معاند...
و در واقع انکار حجاب انکار فرمایش قرآن می باشد.
اما اجتماعی بودن حجاب واضح است چون اصل حجاب در اجتماع و برای جمع و جامعه است.
اصلا حجاب یعنی پوشش در برابر دیگران نامحرم پس فرد معنا ندارد و در خلوت و شخص خود نمی توان ملزم به حجاب شد.
اینکه خدا فرمود حجاب واجب است فرمود وقتی در برابر نامحرم ظاهر میشوند حجاب داشته باشند.
پس اصل حجاب در اجتماع نمود و مصداق می یابد نه در فرد و خلوت و شخص....
2⃣ثانیا
اصل وجوب حجاب حاکی از این است که تارک این واجب الهی مرتکب منکر شده و بد حجابی در آموزه های دینی منکر اجتماعی می باشد.
دقت نمایید یک وقت ما خود را مسلمان و متعهد به آموزه های قرآن می دانیم و یک وقت تابع هوای نفس و افکار غرب و شرق و مردم هستیم.
بحث ما اسلام است اگر مسلمانیم و در کشور اسلامی هستیم باید قانون و حدود اسلامی را رعایت نماییم و خود را ملزم به رعایتش بدانیم
قرآن بدحجابی را منکر می داند و آن هم منکری که در اجتماع نمود و مصداق می یابد و این منکر اجتماعی، توسط قرآن متعلق حکم به نهی شده و دستور به نهی از منکر شده ایم
📖اعراف157
📖توبه67-112
📖حج41
با ادنی دقت و تامل در فرامین الهی می یابیم که بدحجابی منکر اجتماعی است و نهی از آن مصداق نهی از منکر و واجب الهی می باشد
🔴دقت نمایید
همه منکرات اجتماعی متعلق نهی هستند و باید نهی شوند و اینکه فلان منکر رها شده یا کم لطفی میشود دلیل نمیشود که بدحجابی را رها کنیم و این هم ترک شود.
گویی کسی روزه نمیگیرد بگوییم نماز هم نخوان حج هم نرو مسجد هم نرو خیرات هم نکن؟!!!!!!!!
این در واقع فراکنی است که البته از قبح عمل کم نمیکند و توجیه بدتر از گناه می باشد.
همه موظف هستیم نسبت به منکرات اجتماعی کف جامعه تغیر نشان داده و عکس العمل نشان دهیم و نهی از منکر نماییم و این مختص منکر اجتماعی خاصی نیست و ضمنا ترک یکی مجوز ترک دیگر مصادیق و موارد نمی شود.....
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ :
درباره آیات متشابه به طور کلى ممکن است جهات ذیل، سرّ وجود آیات متشابه در قرآن باشد:
1. الفاظ و عباراتى که در گفتگوهاى انسانها به کار مىرود تنها براى نیازمندیهاى روزمره به وجود آمده، و به همین دلیل، به محض اینکه از دائره زندگى محدود مادى بشر خارج شویم و مثلاً سخن درباره آفریدگار که نامحدود از هر جهت است به میان آید مىبینیم که الفاظ ما قالب آن معانى نیست و ناچاریم کلماتى را به کار بریم که از جهات مختلفى نارسائى دارد، این نارسائى کلمات، سرچشمه قسمت قابل توجهى از متشابهات قرآن است، آیات «ید الله فوق ایدیهم» یا «الرحمن على العرش استوى» یا «الى ربها ناظره» و تعبیراتى همچون «سمیع» و «بصیر» همه از این قبیل مىباشند که با مراجعه به آیات محکم، تفسیر مىشوند.
2. بسیارى از حقایق مربوط به جهان دیگر، است که از افق فکر ما دور است و ما به حکم محدود بودن در زندان زمان و مکان قادر به درک عمق آنها نیستیم، این مساله سبب دیگرى براى تشابه قسمتى از آیات است، مانند بعضى از آیات مربوط به قیامت و امثال آن.
3. یکى دیگر از اسرار وجود متشابه در قرآن، به کار انداختن افکار و اندیشهها و به وجود آوردن جنبش و نهضت فکرى در مردم است، تا بیشتر به تفکر و اندیشه و دقت و بررسى در مسائل بپردازند.
4. نکته دیگر که اخبار اهلبیت (ع) آن را تأیید مىکند، این است که وجود اینگونه آیات در قرآن، نیاز شدید مردم را به پیشوایان الهى و پیامبر و اوصیاى او روشن مىسازد و سبب مىشود که مردم به حکم نیاز علمى به سراغ آنها بروند و رهبرى آنها را عملاً به رسمیت بشناسند و از علوم دیگر و راهنمائىهاى مختلف آنان نیز استفاده کنند مصداق وصیت معروف پیامبر(ص) که فرمودند:« إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنْهِمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ» (1)
در مورد تکرار آیات:
مفسران در ارتباط با فلسفه و هدف اینگونه تکرارها میگویند، این تکرارها غالباً براى تأکید مطلب و تقریر کلام و یا نشان دادن عظمت و اهمیت موضوع و جلب توجه مخاطب به مضامینى است که در آن سوره آمده است. به بیان دیگر، در مجموع هدف این است که توجه شنونده به خوبى به سوى موضوع یا مطلب مورد نظر جلب شود. البته در مواردى هم تکرار یک کلمه براى این است که میان موضوع و محمول یا مبتدا و خبر، فاصله زیادى میافتد که در اینصورت تکرار موضوع یا مبتدا براى یادآورى مفید است؛ مانند: «ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ». (2)و(3)
پی نوشت ها:
1.با تلخیص: مستدرک حاکم، ج3، ص 148. تفسیر نمونه، ج2، ص322.
2.نحل/ 119.
3.با تلخیص: سیرى در علوم قرآن، ص 272
🔰 @p_eteghadi 🔰