eitaa logo
پرسمان اعتقادی
41.1هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
4.5هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
خواندن قرآن چه تاثیراتی در زندگی انسان می تواند داشته باشد؟ 👇👇👇
✅قرآن داروخانه ای است که برای تمام مریضی ها ما، داروی مناسب دارد و کسی که با قرآن انس دارد و تلاوت زیاد او را به تسلط رسانده، در هنگام هر مرض می داند که باید از کدام دارو استفاده کند: «وَ نُنَزِّل‌ُ مِن‌َ الْقُرْءَان‌ِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَ رَحْمَة‌ٌ لِّلْمُؤْمِنِین‌؛[اسرأ/۸۲] و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى‏ كنیم.» «قَدْ جَآءَتْكُم مَّوْعِظَة‌ٌ مِّن رَّبِّكُم‌ْ وَشِفَآءٌ لِّمَا فِی الصُّدُورِ؛[یونس‌/۵۷] از سوی پروردگارتان اندرز و شفا دهنده دل‌ها نازل شد.» امام علی‌(ع) می‌فرماید: «از این كتاب‌ بزرگ‌ آسمانی برای بیماری‌های خود شفا بخواهید و برای حل مشكلاتتان از آن یاری بطلبید؛ چرا كه در این كتاب درمان بزرگ‌ترین دردهاست‌: درد كفر و نفاق و گمراهی و ضلالت‌.»[۱] البته این ضرورت برای کسی که متوجه پوشیده بودن امراض روحی است و به ضرورت سلامت روحی پی برده، واضح تر است. و الا بعضی متوجه مرض های روحی نیستند تا آنجا که این مرض ها مانند سرطان پیشرفت کند و زمانی متوجه آن شوند که کار از کار گذشته است. و همچنین عده ای تنها زندگی زودگذر و فانی دنیا را می طلبند و برای آنها جنبه متعالیشان اصلا اهمیتی ندارد و خود را در همین هفتاد سال محبوس کرده اند و مرگ را پایان کار می دانند، بنابراین آن ها نیز احساس نیاز به قرآن نمی کنند. در حالی که اگر کسی سالک به سمت خدای متعال باشد، هر لحظه نیازش نسبت به قبل گسترده تر می شود، چرا که قرآن مراتب مختلفی از هدایت را دارد. «أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ؛[بقره/۱۸۵] ماهِ رمضان است ماهى كه قرآن، براى راهنمایى مردم نازل شده.» «هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ؛[اعراف/۲۰۳] مایه هدایت و رحمت است براى جمعیّتى كه ایمان مى‏ آورند.» «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ؛[بقره/۲] آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزكاران است.» «هُدىً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنینَ؛[لقمان/۳] مایه هدایت و رحمت براى نیكوكاران است.» هدایت ناس با هدایت مومن، با هدایت متقی و با هدایت محسن فرق می کند و برای سالک هر لحظه هدایت بیشتر از قبل می شود: «وَ یَزیدُ اللَّهُ الَّذینَ اهْتَدَوْا هُدىً؛[مریم/۷۶] (امّا) كسانى كه در راه هدایت گام نهادند، خداوند بر هدایتشان مى ‏افزاید.» البته می توانیم از تاثیر تلاوت قرآن در کاهش اضطراب ها و استرس ها بگوییم. از تاثیر قرآن بر ابعاد مختلف تمدن و علم و ادبیات و ... بگوییم. اما همه این ها برای کسانی پررنگ است، که قرآن را نه برای زندگی جاودان و بی انتها، بلکه بیشتر برای زندگی مادی و فانی می طلبند. در حالی که اگر کسی ارزش قلب خود را بداند، می فهمد که این جلا دهنده، چقدر عظیم است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ لَتَصْدَأُ كَمَا یَصْدَأُ الْحَدِیدُ وَ إِنَّ جَلَاءَهَا قِرَاءَةُ الْقُرْآن؛[۲]‏ رسول خدا فرمود كه همانا این دلها زنگار میگیرد همان طورى كه آهن زنگار میگیرد و همانا جلوه‏ى دلها بخواندن قرآنست.» [۱]. ترجمه نهج‌البلاغه‌، محمّد دشتی‌، خ ۱۷۶، ص ۳۳۲ـ۳۳۴، افق فردا. [۲]. إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏۱، ص: ۷۸. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
52.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺مهمتر بودن حفظ نظام جمهوری اسلامی از حفظ جان امام عصر علیه السلام !!!! ❕اخیرا سخنانی از مرحوم امام خمینی مورد بحث و نقد قرار گرفت که ایشان فرموده بودند که اهمیت حفظ نظام از حفظ جان امام عصر ع هم بیشتر است , ما در کلیپ فوق در جهت تبیین و توضیح این سخنان , نکات مفیدی ارائه داده ایم و از بیان مرحوم امام خمینی رفع شبهه کرده ایم !!!! @Rahnamye_Behesht
چرا قرآن به تفسیر احتیاج دارد؟ هیچ شكی نیست كه قرآن كریم برای توده مردم نازل شده تا آنها را به سمت كمالات متعالی و قرب الی الله رهنمون باشد «وَ مَا هِىَ إِلَّا ذِكْرَى‏ لِلْبَشَرِ؛[مدثر/۳۱] و آن، جز تذكّری برای انسان‌ها نمی‌باشد» و از این رو آیات زیادی در قرآن انسان را به تدبّر و تعقّل در قرآن بدون هیچ قیدی كه آن را مختص به افراد خاص كند، فرامی‌خواند. مانند: «أَ فَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلىَ‏ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛[محمد/۲۴] آیا آنها در قرآن تدبر نمی‌كنند یا بر دلهاشان قفل نهاده شده است؟» 👇👇👇
دعوت و ترغیب همة انسان‌ها به تدبر در قرآن كریم و توبیخ آنها بر نیندیشیدن در آیات قرآنی، شاهد گویایی است بر فراگیر بودن فهم معارف آن[۱]. همه اقشار مردم در هر رتبه از فهم و درك و مراتب علمی و روحی كه باشند، می‌توانند از آن بهره ببرند. و نیز آیاتی كه قرآن را به «نور»، «كتاب مبین» (روشن و روشنگر)، «برهان» (نور سپید و درخشان) توصیف كرده و آن را برای پند گرفتن سهل و آسان معرفی كرده: «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْءَانَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِر؛[قمر/۱۷] ما قرآن را برای تذكر آسان ساختیم، آیا كسی هست كه متذكر شود؟» همه اینها دلالت بر همگانی بودن فهم آن دارد. و لكن هر اندیشمند آگاه با اندك آشنایی با قرآن و معارف آن، به خوبی می‌داند كه علوم و معارف نهفته در آن دارای سطوح و مراتب مختلفی است. فهم سطحی از این معارف، برای عموم آسان و دلالت آیات بر آن، آشكار و بیّن است و هر كسی در صورتی كه به زبان عربی و یا با مطالعه ترجمه صحیح آن آشنا باشد، بدون نیاز به تفسیر می‌تواند، آن معارف را از قرآن فرا بگیرد. و خود را شاگرد قرآن بداند نه اینكه نظر خود را بر قرآن تحمیل كند بلكه با ذهنی پاك و ضمیری باصفا در معارف آن تدبّر نماید. به میزان دانش و استعداد خود، از هدایت و اندرز این كتاب نیز بهره‌مند خواهد شد. حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «كسی با قرآن هم‌نشین نشد مگر آن‌كه بر او افزود یا از او كاست، در هدایت او افزود و از كور دلی و گمراهی‌اش كاست».[۲] حتی معارف بلند را نیز خداوند متعال به صورت مَثل یا داستان و یا با بیان ساده و همه كس فهم بیان كرده است تا عامه مردم به بهانه پیچیدگی و عمیق بودن معارف آن، خود را از آن محروم نبینند.[۳] فهمیدن بخش عمده‌ای از معارف بلند این كتاب عظیم كه در سطحی فراتر از فهم توده مردم است، و برای بسیاری از افراد، بدون تفسیر میسّر نیست. بنابراین انسان یا باید خود مقدمات لازم برای توانایی بر تفسیر را طی كند و دانش و شرایط لازم برای تفسیر را كسب نماید و به تفسیر آیات بپردازد، و یا از تفاسیر معتبر مفسّران مورد اعتماد بهره گیرد. افزون بر دو بخش یاد شده بخش دیگری از معارف این كتاب عظیم كه در مرتبه‌ای بالاتر قرار دارد با كمك تفسیر مفسران و یا تحصیل مقدمات تفسیر و كسب شرایط و دانش‌های لازم نیز، قابل دسترسی نیست و فهم آن ویژه راسخان درعلم (نبی اكرم و ائمة طاهرین ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ) است و تنها راه پی‌بردن به آن معارف بلند، رجوع به راسخان در علم، و تفسیری است كه از آنان نقل شده است. بنابراین معارف قرآن كریم از جهت ظهور و خفا، سهولت و صعوبتِ فهم آن ، در سه مرتبه قرار دارد: یك مرتبه از آن بی‌نیاز از تفسیر است و یك مرتبه از آن ویژه راسخان در علم است، و یک مرتبه آن با تفسیر به دست می آید. این دسته‌بندی، در روایات نیز مطرح شده است، در روایتی كه در كتاب احتجاج از قول امیرالمؤمنین (ع) آمده است،: «همانا خداوند متعال كلامش را بر سه قسم تقسیم كرد، قسمتی از آن را عالم و جاهل می‌شناسند و درك می‌كنند و قسمتی از آن را فقط افرادی كه دارای صفای ذهن و حس لطیف و دارای قدرت تمییز بین حق و باطل باشند و خداوند شرح صدر برای اسلام به آنان داد، آن قسم را درك می‌كنند، و قسم دیگر را به غیر از خداوند متعال و انبیای الهی و راسخون در علم، كس دیگر را توانایی در فهم آن نیست.»[۴] و در روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام نقل شده است كه فرمودند: كتاب خدا (قرآن) بر چهارگونه است: عبارات، اشارات، لطایف و حقایق. عبارت قرآن برای عامه مردم است، اشارات برای خواص، لطایف برای اولیا و حقایق برای انبیاست. بنابراین ما می‌توانیم از ترجمه قرآن، معانی و مطالب ابتدایی آن را درك كنیم ولی اگر بخواهیم، به معارف عمیق و بالاتر آن پی ببریم ناگزیر هستیم مانند هر رشته و فنی كه در آن مهارت نداریم به متخصص رجوع کنیم، و از تفاسیر بهره مند شویم و برداشت‌های ابتدایی خود را با نظرات آنها بسنجیم تا از اشتباه و تفسیر به رأی محفوظ بمانیم. [۱]. آیت الله جوادی آملی، تسنیم، (تفسیر قرآن كریم)، (قم، مركز نشر: اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸)، ج ۱، ص ۳۶. [۲]. نهج البلاغه، خطبة ۱۷۶. [۳]. آیت الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن كریم (قم، مركز نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸) ج ۱ (قرآن در قرآن)، ص ۴۳۱. [۴]. تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۱۳، حدیث ۱۸، به نقل از احتجاج طبرسی. ‎‎‌‌‎‎‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
5ccfdb1f61aeb6066ed8e0d5_23908406.jpg
37.2K
راه های کسب محبت و معرفت اهل بیت (ع) چیست؟ انسان تا چیزی را خوب نشناسد و به عمقش پی نبرد، به آن دل نمی بندد، آن را دوست ندارد و محبت و دوستی اش در دل شخص جای نمی گیرد. از امام جعفر صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «الحبُّ فرع المعرفة؛ محبت از معرفت ریشه می گیرد.».(ترجمه مصباح الشریعه، باب اول، ص ۱۴) بر این اساس باید ریشه محبت را در معرفت جست و جو کرد. انسان تا کسی را نشناسد، به محاسن و خلقیات او آشنا نباشد و عظمت شخصیتش را درک نکرده باشد، نمی تواند به او محبت و علاقه زیادی داشته باشد. راه‏ های کسب دوستی اهل‏بیت(ع) عبارتند از: 👇👇👇
۱. معرفت اهل بیت(ع): در سایه معرفت امام به کمالات و ویژگی‏های منحصر به او بیشتر واقف می‏گردیم. معرفت خود فطرتا شیفتگی و محبت نسبت به اهل بیت(ع) را در پی دارد. امام صادق(ع) می‏فرماید: «الامام علم بین الله عزوجل و بین خلقه، فمن عرفه کان مومنا و من انکره کان کافراً؛ امام آن شاخص [و دلیل و راهنمای ]آشکار است که بین خدا و خلقش قرار گرفته، پس هر کس او را شناخت، مؤمن می‏گردد و هر کس او را انکار کرد [و نشناخت ]کافر می‏گردد». (کافی، ج ۱، ص ۱۷۰، ح ۸۳۹) مؤمن بودن، فرع بر شناخت امام است. از طرفی ایمان، عین حب و بغض است. امام محمد باقر(ع) می‏فرماید: «الایمان حب و بغض؛ ایمان حب و بغض است». (همان) حب به تمامی خوبی‏ها و کمالات و. . . و بغض از همه بدی‏ها، کژی‏ها و. . . پس در پرتو شناخت و معرفت ایمان حاصل می‏شود و ایمان هم جز حب و بغض نیست. نتیجه این می‏شود که یکی از راه‏های عملی مهم کسب حب اهل بیت(ع)، معرفت آن بزرگواران است که با مطالعه در زندگی، اخلاق، رفتار و کرامت‏های پیامبر و ائمه و مطالعه کلمات و سخنان آن بزرگواران؛ بدست می آید چرا که فرمایش‏های آنان، درّهای گران بهایی است، که باید در جست وجوی آنها بود. آیا ممکن است کسی نهج البلاغه را بخواند و بفهمد، ولی عاشق علی(ع) نشود؟ ۲. اطاعت از اهل بیت(ع): اگر کسی شناخت لازم و کافی به اهل بیت پیدا کرد، اطاعت از آنان را بر خود لازم می‏داند؛ ولی گاهی شناخت در آن حد بالا نیست. در این صورت چه بسا نسبت به اوامر آنان عصیان شود. عصیان هم به هر اندازه باشد، به همان اندازه کدورت و بغض می‏آورد. کدورت و بغض هم، ضد صفا و حب است. پس هر اندازه نسبت به اوامر آنان عصیان شود، به همان اندازه بغض و کدورت نسبت به آنان در دل ایجاد می‏شود و برعکس هر اندازه نسبت به اوامر آنان اطاعت شود، به همان اندازه حب و صفا به آنان دل را فرا می‏گیرد. امام رضا(ع) می‏فرماید: «اللهم انی اسئلک. . . العمل الذی یبلغنی حبک. . . ؛ بارالها! از تو آن عملی را مسألت می‏کنم که حب خودت را به من برساند». (همان، ح ۳۰۹۳) بنابراین یکی از راه‏های عملی وصول به «حب» اصل عمل و طاعت عملی است. ۳. توسل با حال: در سایه شناخت امام می‏فهمیم همه چیزمان به او وابسته است. واسطه فیض و کمال و همه چیزمان امام می‏باشد. برای آشنایی بیشتر ترجمه زیارت جامعه کبیره را مطالعه کنید. اگر توسل بعد از شناخت و با حال همراه باشد، ترنم عاجزانه و عاشقانه‏ای است که حب را در دل بیش از پیش می‏پروراند. ۴. تولی و تبری: دو اصلی که با حب اهل بیت(ع) تأثیر متقابل دارند، تولی و دوستی با دوستان خدا و تبری و بی‏زاری از دشمنان خدا می باشد. تولی و تبری محبت اهل بیت(ع) را در پی دارد. /۳۱۳/ ‎‎‌‌‎‎‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
آیا فراموش کردن قرآن بعد از حفظ آن، اشکال دارد؟ حفظ قرآن به دو معنا می تواند اشاره داشته باشد، یک معنای آن محافظت در عمل است. که دستورات قرآن را عمل نماییم. و معنای دیگر، به حافظه سپردن آیات سوره که امروزه این معنا شایع تر است. ترک حفظ به معنای اول (عدم عمل مطابق سوره) قطعا امر مذمومی است و ترک حفظ به معنای دوم، اگر چه انسان را از فیضی محروم می کند، اما عمل حرامی نیست. چند روایتی که در این باب مطرح شده است، تقدیم می کنیم 👇👇👇
امام صادق (ع) فرمود: «هر كه یك سوره از قرآن را فراموش كند، براى او در صورتى زیبا و درجه‏اى بلند در بهشت نمودار شود و چون آن را بیند گوید: تو چیستى وه چه زیبائى كاش تو از آنِ من بودى؟ در پاسخش مى ‏گوید: آیا تو مرا نمى‏ شناسى؟ من فلان سوره‏ ام و اگر مرا فراموش نكرده بودى، تو را به این درجه بالا مى‏ آوردم.»[۱] (این روایت می تواند به هر دو معنای حفظ دلالت داشته باشد) از ابن یعفور، گوید: شنیدم امام صادق (ع) مى ‏فرمود: «مردى كه سوره‏ اى را مى ‏داند و سپس فراموش مى‏ كند یا ترك آن مى ‏كند و به بهشت مى ‏رود، آن سوره از سوى بالا سر مى ‏كشد در زیباترین صورتى و به او مى ‏گوید: مرا مى ‏شناسى؟ جواب مى ‏دهد:نه، او مى ‏گوید: من فلان سوره ‏ام، مرا به كار نبستى و از دست گذاردى، هلا به خدا اگر مرا به كار بسته بودى هر آینه ‏تو را به این درجه مى ‏رسانیدم و با دستش اشاره به بالاى سرش مى ‏كند.»[۲] (این روایت حفظ به معنای به کار بستن و عمل کردن آمده است) از یعقوب احمر، گوید: به امام صادق (ع) گفتم: «قربانت، راستى كه من قرآن را یاد گرفتم و از دستم رفت، به درگاه خدا عز و جل دعا كن كه آن را به من یاد دهد، گویا مانند اینكه آن حضرت از این گزارش در هراس شد و فرمود: خدا آن را به تو و ماها همه یاد بدهد- سپس فرمود: سوره ‏اى است كه همراه مردى بوده، آن را خوانده و سپس واگذارده است و روز قیامت در نیكوترین صورتى بیاید و بر او سلام دهد، او مى ‏گوید: تو كسیتى؟ جواب مى‏ دهد: من سوره چنان و چنانم و اگر تو به من چسبیده بودى و مرا نگاه داشته بودى، تو را به این درجه مى ‏رسانیدم، بر شما باد به ملازمت قرآن سپس فرمود: برخى مردمند كه قرآن را مى‏ خوانند تا گفته شود: فلانى قرآن خوان است و برخى باشند كه قرآن مى ‏خوانند براى به دست آوردن دنیا، در اینها خیرى ‏نیست و برخى باشند كه قرآن مى ‏خوانند تا در نماز شب و روز خود از آن سود برند.»[۳] (صدر این روایت به معنای به خاطر سپردن است، اما در ذیل آن معنا بیشتر مرتبط به عمل کردن می شود، گویا امام می خواهد مساله اساسی تر را بیان کند که همان عمل کردن به قرآن است.) از ابى كهمس هیثم بن عبید، گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم در باره مردى كه قرآن را یاد گرفته و فراموش كرده- تا سه بار براى او باز گفتم- آیا بر او گناهى هست؟ فرمود: نه.[۴] بنابراین حفظ اصلی، رعایت در مقام عمل است و منظور از فراموش كردن سوره حفظ شده، تنها فراموش كردن واژه هاى آن از صفحه ذهن نیست بلكه از خاطر بردن مفاهیم، توصیه ها و رهنمودهاى سوره است كه مى بایست آویزه گوش و چراغ زندگى و رفتارهاى خود قرار مى داد كه چنین نكرد و روشن است، ارتباط با قرآن باید با انگیزه اى الهى و به منظور بالا بردن سطح معنویت و گسترش ارتباط و نزدیكى انسان به خداوند باشد. و قرائت قرآن باید با تدبّر و درك مفاهیم بلند وحى باشد. اما اهمیت حفظ به معنای به خاطر سپردن نیز کم نیست. چون قرآن داروخانه ای است که دوای تمام امراض را دارد. کسی که قرآن را به حافظه سپرده، بر فهم آن مسلط تر است و با این تسلط در هر حادثه به سرعت می تواند، دوای درد خود را بیابد. و ائمه ما را تشویق نموده اند تا حتی اگر حافظه قوی نیز نداریم، در مسیر حفظ قرآن تلاش کنیم: فضیل بن یسار گوید: از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم كه میفرمود: «كسى كه در باره قرآن رنج كشد و بسختى و كم حافظه ‏گیش آن را حفظ كند دو اجر دارد.»[۵] [۱]. الكافی، ج‏۲، ص: ۶۰۸. [۲]. الكافی، ج‏۲، ص: ۶۰۸. [۳]. الكافی، ج‏۲، ص: ۶۰۸. [۴]. الكافی، ج‏۲، ص: ۶۰۸. [۵]. الكافی، ج‏۲، ص: ۶۰۶. ‎‎‌‌‎‎‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
✨🥀امیرالمؤمنین على عليه السلام✨🥀 💬هر كه به خدمت دنيا در آيد، دنيا او را به خدمت خويش مى گيرد، و هر كه خدمت خداوند سبحان كند ، دنيا به او خدمت مى نمايد ✅مَن خَدَمَ الدُّنيَا استَخدَمَتهُ، ومَن خَدَمَ اللّهَ سُبحانَهُ خَدَمَتهُ 📚غررالحكم حدیث9091 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
داستان علامه امینی و قبر حضرت زينب عليها السلام قبل از انتشار کتاب مرقد العقيلة زینب سلام‌الله علیها بیشتر گمان ها به حرم موجود در قاهره بود در آن زمان آیت الله سید عبدالعزیز طباطبائی در خدمت آیت الله علامه امینی نویسنده کتاب ارزشمند الغدير به حرم مطهر حضرت زینب علیها السلام در دمشق مشرف شده بود به هنگام خروج از حرم از ایشان پرسیده بود نظر شما در مورد این حرم چیست؟ علامه امینی فرموده بود: اینجا رمز حضرت زینب علیها السلام می باشد. 🕍 تصویر ضریح‌ جدید حضرت زینب کبری سلام الله علیها در دمشق 🌹میلاد عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
🔰🔰تعصب و غیرت از صفاتی است که اگر در راستای رضای خداوند باشد، برکات فراوانی دارد و گاه سرنوشت شخص و حتی جامعه را دچار دگرگونی می‌کند؛ همچنانکه حمیّت و تعصب، موجب تغییر مسیر زندگی جناب حمزه رضوان‌الله‌علیه شد. از امام سجاد علیه‌السلام روایت شده است که فرمودند:«لَمْ یَدْخُلِ الْجَنَّةَ حَمیةٌ غَیرَ حَمیةِ حَمْزَةَ ابْنِ عَبْدِالْمُطَلِّبِ وَذلِک حَینَ اسْلَمَ غَضَباً لِلنَّبی صلی الله‌علیه‌وآله فی حَدیثِ السَّلا (السَّلی) الَّذی الْقِی عَلی النَّبی»؛[1] «هیچ حمیتی به بهشت نمی‌رود مگر حمیت حمزه بن عبدالمطلب، زمانی که در داستان شکمبه‌ای که بر سر پیامبر خدا صلی الله‌علیه‌وآله ریختند، به حمایت از او خشم کرد و مسلمان شد». ازجمله افرادی که غیرت دینی او باعث حرکت و قیام مهمی گردید، ستارخان معروف به سردار ملّی است. برای بررسی نقش غیرتِ دینی این آزادمردِ متعهد، ابتدا به معنای غیرت دینی و جایگاه آن در دین اسلام بپردازیم . غیرت دینی غیرت و حمیّت، یعنی تلاش در نگهداری آنچه حفظش ضروری است.[2]غیرت دینی یعنی این‌که انسان در برابر انحراف از مسیر حق و عدالت و ضایع شدن احکام الهى، ساکت ننشیند و بی‌تفاوت از کنار آن‌ها نگذرد، بلکه تخلّف هر چه شدیدتر باشد جوش‌وخروش او بیشتر گردد. کسانى که خونسرد و بى‌توجه از مقابل انحرافات می‌گذرند، فاقد غیرت دینى هستند. غیرت دینی وسیله نجات از خشم و عذاب الهی است و احیاء‌کننده بسیاری از فرمان‌های الهی از جمله امربه‌معروف و نهی از منکر است. در روایتی سبب عذاب افراد عابد در میان قوم گناهکار، نداشتن غیرت دینی و بی‌تفاوتی عنوان‌شده است.[3] 👇👇👇
غیرت دینی ستارخان از خصلت‌های بومی مردم تبریز حس غیرت و حساسیت در برابر زورگویی، استبداد و بی‌دینی است. در جنبش مشروطه زمانی که شهر تبریز به تصرف سلطنت‌طلبان افتاد، ستارخان با پایین آوردن پرچم‌های سفید که نشانه تسلیم بود و احیاء مبارزه قیام مشروطه و مشروطه‌خواهان را احیاء کرد و بعد از آن با ادامه مبارزه و تحمل محاصره 11 ماهه، موفق به شکست محاصره شد.[4] آنچه ستارخان در برابر ظالمان انجام داد، در رسانه‌های مختلف منعکس می‌گردد و گاه این مرد آزاده به‌عنوان الگوی مبارزه و استقامت معرفی می‌شود، اما متأسفانه به انگیزه مذهبی و تعلق‌خاطر او به دین اسلام و علمای بزرگوار بی‌توجهی می‌شود. ستارخان از علاقه‌مندان و پیروان آخوند خراسانی و مراجع نجف بوده و در هر امری تلاش می‌کرد با رضایت علمای دین و حکم شریعت گام بردارد.[5] تعلق‌خاطر ستارخان به دین امری نیست که بتوان آن را پنهان کرد؛ زیرا او در وصیت خویش با تأکید صریح، انگیزه و دلیل مشروع حرکت خود را احکام اسلام و خواست عالمان می‌داند. در وصیت او این‌گونه آمده است: «این بنده عاصی ستار، برای اجرای احکام شریعت غراء احمدی (صلی الله علیه وآله) مطابق احکام صادره علماء اسلام، از جان و مال و اولاد و هستی خود، صرف‌نظر کرده تا دولت جابره تبدیل به دولت عادله و قوانین حضرت سیدالمرسلین رویه و مسلک اهل اسلام شود».[6] آزادی‌خواهی در سایه شریعت و حکم عالمان دینی آرزو و تلاش این مبارز شجاع بوده است. کسانی که قصد دارند ستارخان را مظهر آزادی‌خواهی برای مبارزه با دین و حجاب قرار دهند، یقیناً شناختی از آزادی حقیقی ندارند و ستارخان را نشناخته‌اند. همین‌گونه اگر کسی تعصب و غیرت را برای مردانی مانند ستارخان و باقرخان و... قبول کند، ولی دینی بودن این غیرت را انکار کند، به تاریخ و این شخصیت‌ها مدیون است. تعصب بدون هدایت دین و عقل سلیم راهی به‌سوی نجات ندارد، داعش و نژادپرستان و بسیاری فرقه‌ها متعصب هستند؛ ولی تعصب دینی ندارند. بدین منظور است که رهبر معظم انقلاب اسلامی بر غیرت دینی مردم تبریز و ستارخان تأکید دارند: «حتّی امثال این قهرمانان و رزمندگان دلاور آذربایجان تصریح می‌کردند که پیرو علمای دین و پیرو احکام مراجع تقلیدند؛ این آثار و اسناد مسلّمِ باقیمانده‌ی از آن روز این را به ما می‌گوید. این‌جور نبود که این حرکت یک حرکت بی‌جهت و خودبه‌خودی باشد؛ حرکت دینی بود، از روی احساس غیرت دینی بود. همه متدین بودند در سرتاسر کشور، منتها بعضی از نقاط به خاطر خصلت‌های بومی - آن غیرت، آن شجاعت، آن مردانگی - این حرکت دینی را برجسته‌تر کردند؛ تبریز و آذربایجان این‌جور بوده».[7] غیرت دینی همان خصلتی است که هم با دین اسلام هماهنگ است و هم ما را به اهداف ملّی‌ و خدمت به میهن اسلامی می‌رساند و ستارخان از نمونه‌های مثال‌زدنی در این زمینه است. پی‌نوشت: [1]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ دوم، مؤسسة الوفاء، 1403ق، ج22، ص283. [2]. نراقی، مهدی، جامع السعادات، چاپ چهارم، اعلمی، بی‌تا، ج1، ص301. [3]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ دوم، مؤسسة الوفاء، ج100، ص86. [4]. ایسنا، ستارخان خاک خورد و خاک نداد: isna.ir/xd3tkq. [5]. امیر خیزی، اسماعیل، قیام آذربایجان و ستارخان، چاپ دوم، یانار، 1339ش، ص456. [6]. فارس، تحلیلی بر وصیت‌نامه ستارخان: http://fna.ir/1rve23. [7]. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مردم آذربایجان، 26/11/1390: https://b2n.ir/k79088. ‎‎‌‌‎‎‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
🔸 وجه تسمیۀ حضرت زینب سلام‌الله علیها ✍️ استاد محمدهادی یوسفی غروی اینکه مشهور شده «زینب» را «زینت پدر» و «زینة أب» معنا میکنند، و نیز اینکه گفته میشود پیامبر(ص) به پیشنهاد جبرئیل(ع) اسم حضرت را زینب گذاشت، اینها ریشه و سندی ندارد. و پیش از حضرت زينب(س) نیز اين نام در بین عرب رایج بود؛ بعنوان نمونه زینب خواهر بزرگتر حضرت فاطمه(س)، زینب بنت جحش دختر عمه و همسر پیامبر(ص)، و نیز زینب دختر حمزه سید الشهداء(س). و بالاخره اینطور نبود که از مصادیق ﴿لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا﴾(۱) باشد. زینب در اصل نام درختی [یا گلی] زیبا و خوش بو در بیابان بوده که عرب این نام را برای دختران برگزیده بود(۲). همچنانکه در میان غیرعرب نیز نامگذاری دختران بنام بعضی گلها و گیاهان معمول است. 🔹 زینب کبری و اینکه برخی از توصیف حضرت زینب(س) به «زینب کبری» چنین برداشت میکنند که ایشان بزرگتر از خواهرش ام کلثوم بوده است اشتباه است زیرا در کتابهای تراجمِ صحابه -شرح حال و معرفی صحابۀ پیامبر(ص)- آمده است که زینب دومین دختر امیرالمؤمنین(ع) بوده است. ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ ۱) ﴿يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَىٰ لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا﴾(مريم ٧). ۲) اسم این درخت «زَنَب» نیز نقل شده. و اولین کسی که بسیط نبودن کلمۀ «زینب» را مطرح کرده و گفته مرکب است از «زین» و «أب» فیروزآبادی در کتابش "القاموس المحیط" است که در قرن هشتم و نهم میزیسته و این ادعا را بدون هیچ نقل و استناد و شاهد مثالی و صرفاً بعنوان یک احتمال مطرح کرده و پیش از او در جایی ذکر نشده. - لغتنامۀ دهخدا: [زَ نَ] .. درختی است خوش منظر و خوشبوی، ومنه سُميت المرأةُ زينب، أو من الأزنب للسمين..، در ذخیرۀ خوارزمشاهی بمعنی پاکیزگی بشرۀ (پوست) مردم آمده: «اندر بیان کردن پاکیزگی و آراستگی ظاهر بشرۀ مردم که آن را "زینب" گویند». - لسان العرب (ابن منظور) 1: 453، عن ابن الأَعرابي: الزَّيْنَبُ شجرٌ حَسَنُ المَنْظَر طَيِّبُ الرائحة، وبه سُمِّيت المرأَة. - لغتنامۀ لاروس: الزَّيْنَبُ: نبات عشبيٌّ بَصَليٌّ معمّر من فصيلة النرجسيات، أزهاره جميلة بيضاء اللون فوّاحة العرف، وبه سُمِّيت المرأة. 🔰 @p_eteghadi 🔰
معرفی کتاب "ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت" اثر ارزشمند حضرت آیت‌الله العظمی جوادی آملی: كتاب ارزشمند «ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت» با جامع‌نگری در مسایل اسلامی و استنباط مباحث از منابع اصیل دینی، پاسخی درخور و بهنگام به این تقابل فكری و رساندن اندیشۀ صحیح به ساحل صلاح است. این اثر در هفت فصل به مباحث انسان و آزادی، عبودیت و آزادی، ضرورت نظم و قانون در جامعه، حكومت اسلامی و اهداف آن، ضرورت ولایت فقیه ، ولایت فقاهت در عصر غیبت، امام خمینی (ره) و ولایت فقیه، پاسخ به شبهات در زمینۀ ولایت فقیه و... می‌پردازد. ‎‎‌‌‎‎‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️ سوال ❓شناخت خدا از راه فطری چگونه ممکن است؟ 🔰 پاسخ 🔷 یکی از راه‌های شناخت خدا، خداشناسی فطری حصولی است. در این خداشناسی، انسان از عقل خود نیز بهره می‌برد، البته به صورت استدلال ساده، نه پیچیده و به وجود خدا رهنمون می‌شود. 🔸بدین شکل که او با همان عقل خدادادی، درک می‌كند كه وجود انسان و همه پدیده‌های جهان، نیازمندند؛ پس خدای بی‌نیازی هست كه نیاز آن‌ها را برطرف می‌كند و برای تصدیق به وجود او نیازی به تلاش ویژه‌ای نیست. 🔹 نمونه ساده این نوع خداشناسی را می‌توان در سخنان مردم عادی یافت. به ویژه کسانی که به طبیعت علاقه بیشتری دارند، بیشتر زمینه خداشناسی بدین شکل را دارند. 🔸 با دیدن گلی زیبا می‌توان به زیباآفرین و موجودی که چنین زیبا خلق کرده، منتقل شد. عقل در این موارد در صورت توجه به علت و موجودی که توجیه‌گر وجود این همه زیبایی در جهان است، می‌تواند به وجود آفریننده رهنمون شود. 📎 📎 📎 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
💢نقل قول و رد قول💢 آیا میتوان هر حرفی که شنیده و جایی خوانده ایم؛ نقل یا رد نماییم؟ واضح است که پاسخ این سوال؛ منفی است. ما هم در زندگی فردی و هم اجتماعی نباید به شنیده ها و خوانده های خود اعتماد کرده و هر چه در هر محیطی شنیده ایم را نقل نماییم. این بحث زوایای مختلفی دارد. یک وقت ؛سخنی که میشنویم امانت است و به ما میگویند این حرف را به دیگری نگو.. يَا أَبَا ذَرٍّ الْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَة 📚مكارم الأخلاق ؛ ص470 یک وقت؛سخنی که شنیده ایم یک سخن در حد قد و قامت دانش و تخصص و معنویت ماست؛گفته میشود جایی نقل نکن یک وقت؛نقل شنیده های خود،منجر به قهر و کینه و جدایی و نفرت میشود و نقل قول ما،مصداق سخن چینی پیدا می کند. یک وقت؛اسرار سیاسی و نظامی و اعتقادی است که نباید به هر کسی نقل شود. یک وقت؛اسرار مردم است،نقلش بی آبرویی و فساد به دنبال دارد .... ✅پس دقت کنیم که نباید هر حرفی را زد بلکه باید اول تعقل نمود ودید منعی از نقل هست یا نه از این رو؛ حضرت امير المؤمنين عليه السّلام مىفرمايد كه: هر كسى به زير زبان خود پنهان است. يعنى: تا حرف نزده است ؛معلوم نمىشود كه عالم است يا جاهل؟ صالح است يا طالح؟ مىفرمايد كه: هر گاه خواهى كه متكلّم شوى به كلامى، بايد كه پيش از گفتن بسنجى؛ اگر شايسته گفتن باشد و ضرر دنيوى يا اخروى بر گفتن او مترتّب نشود، بگو. و اگر نه اين چنين باشد و مظنّه ضررى در او باشد، مگو. 📚مصباح الشريعة ص296 دروغ نباید گفت ولی هر راستی را هم نباید به زبان آورد... در این بین؛مشکل مهمی که با گسترش فضاهای مجازی گریبان گیر همه ما شده؛ این است که هر روایت وسخن و نقل قولی را منتشر میکنیم و بدون در نظر گرفتن اولا صحت انتسابش و ثانیا محل بازگو کردن و نشرش ؛ منتشر میکنیم. در حالیکه بسیاری از روایات و نقل قول ها از طرف علماء و فقهاء که میشود؛درست نیستند و ثانیا برفرض صحت انتساب هم داشته باشند چه بسا صلاح نباشد که در سطح کلان منتشر شوند. و متاسفانه بیشتر افرادی که در این فضاها فعال هستند اولا بدون دانستن صحت انتساب اقدام به گسترش و نشر اکاذیب و تهمت ها و افتراها می کنند و اگر صحت آنرا هم احراز کرده اندبدون در نظر گرفتن بازتاب منفی این نشر و عواقب سیاسی و اجتماعی آن اقدام به نشر میکنند. 👌مثلا هر کوچک و بزرگی گوشی در دست از هر حادثه و اتفاق و حرف و حدیثی عکس و فیلم گرفته منتشر میکند؛بدون در نظر گرفتن این مهم که چه سوء استفاده ها و سوء تعبیرهایی که میتواند ازآن بشود. مثلا ما می بینیم که برخورد افرادمتدین به بدحجابی و بی حجابی در سطح جامعه؛فیلمبرداری شده و نه به عنوان یک معروف ، بلکه به عنوان یک برخورد خشن و نشانه سلب آزادی و منکر؛در آرشیو دشمن قرار میگیرد. وقتی یک فتوای مرجع تقلیدی که فقط برای مقلدین او حجیت امتثال دارد در قالب عکس و فیلمی منتشر میشود. یا شبهه ای که مطرح شده ؛ دست به دست میگردد. و چه بسا ما به نگاه انکار و ابطال به آن بنگریم و نشر دهیم ولی همین ؛آب به آسیاب دشمن ریختن و کمک به تبلیغات دشمن باشد. از این رو؛باید همه زوایای پیدا و پنهان یک انتشار را در نظر گرفت و بعد منتشر کرد.و مراتب آسیب های جدی انتشار بود. چه بسا صرف انتشار برخی سخنان و عکس های مخالفین؛تبلیغ برای آنها و موجب دیده شدن آن و در بالا رفتن بازدید و گسترش نشرش گردد. 🔴پس باید هشیار بود و با بصیرت تمام در این فضا قدم برداشت تا در دام دشمن نیفتاده و نخواسته مبلغ دشمن و مروج او نشد. مثل قدم گذاشتن در مسیری پرخا و خس و خاشاک؛با پای برهنه؛ بود. نکند ندانسته آلت دست دشمن شده و درمسیر از پیش تعیین کرده او قدم نگذاشت.که اگر چنین شود؛حضور ما در این فضا جز کیش و مات شدن؛ثمره ای دربرخواهد داشت. از این رو؛باید هشیار بود ودر کنار عدم زودباوری؛ نباید به سرعت و بدون تامل و تحقیق هر حرفی را رد بنماییم. 👌به این روایت نورانی توجه نمایید: لَا تُحَدِّثِ النَّاسَ بِكُلِّ مَا سَمِعْتَ بِهِ فَكَفَى بِذَلِكَ كَذِبا هر چه شنيدى باز گو مكن، كه نشانه دروغگويى است، و هر خبرى را دروغ مپندار، كه نشانه نادانى است. 📚نهج البلاغة ص459 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
حجاب امری فردی است؟ شبهه ای که غالب کسانی که مبتلا به بدحجابی هستند به زبان می آورند این است که حجاب امری فردی است نه اجتماعی 1⃣اولا:ظاهرا مشکل و ریشه این افکار در این است که بدحجابی را منکر نمی دانند و اصلا توجهی به وجوب حجاب در قرآن ندارند. آیا حجاب امری فردی است؟! می دانیم که اسلام حجاب را واجب می داند و در قرآن به صراحت دعوت به حجاب به زنان شده است 📖سوره نور، آیات 30، 31، 33 و 60; 2. سوره احزاب،، آیات 35، 53، 55، و 59. و این اصلا قابل انکار نیست و هیچ مسلمان مطلع از قرآن نداریم که منکر این واجب الهی باشد. آنهایی که منکر میشوند یا جاهل اند یا مغرض و معاند... و در واقع انکار حجاب انکار فرمایش قرآن می باشد. اما اجتماعی بودن حجاب واضح است چون اصل حجاب در اجتماع و برای جمع و جامعه است. اصلا حجاب یعنی پوشش در برابر دیگران نامحرم پس فرد معنا ندارد و در خلوت و شخص خود نمی توان ملزم به حجاب شد. اینکه خدا فرمود حجاب واجب است فرمود وقتی در برابر نامحرم ظاهر میشوند حجاب داشته باشند. پس اصل حجاب در اجتماع نمود و مصداق می یابد نه در فرد و خلوت و شخص.... 2⃣ثانیا اصل وجوب حجاب حاکی از این است که تارک این واجب الهی مرتکب منکر شده و بد حجابی در آموزه های دینی منکر اجتماعی می باشد. دقت نمایید یک وقت ما خود را مسلمان و متعهد به آموزه های قرآن می دانیم و یک وقت تابع هوای نفس و افکار غرب و شرق و مردم هستیم. بحث ما اسلام است اگر مسلمانیم و در کشور اسلامی هستیم باید قانون و حدود اسلامی را رعایت نماییم و خود را ملزم به رعایتش بدانیم قرآن بدحجابی را منکر می داند و آن هم منکری که در اجتماع نمود و مصداق می یابد و این منکر اجتماعی، توسط قرآن متعلق حکم به نهی شده و دستور به نهی از منکر شده ایم 📖اعراف157 📖توبه67-112 📖حج41 با ادنی دقت و تامل در فرامین الهی می یابیم که بدحجابی منکر اجتماعی است و نهی از آن مصداق نهی از منکر و واجب الهی می باشد 🔴دقت نمایید همه منکرات اجتماعی متعلق نهی هستند و باید نهی شوند و اینکه فلان منکر رها شده یا کم لطفی میشود دلیل نمیشود که بدحجابی را رها کنیم و این هم ترک شود. گویی کسی روزه نمیگیرد بگوییم نماز هم نخوان حج هم نرو مسجد هم نرو خیرات هم نکن؟!!!!!!!! این در واقع فراکنی است که البته از قبح عمل کم نمیکند و توجیه بدتر از گناه می باشد. همه موظف هستیم نسبت به منکرات اجتماعی کف جامعه تغیر نشان داده و عکس العمل نشان دهیم و نهی از منکر نماییم و این مختص منکر اجتماعی خاصی نیست و ضمنا ترک یکی مجوز ترک دیگر مصادیق و موارد نمی شود..... ‎‎‌‌‎‎‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسش : دلیل اینکه توی قرآن آیات متشابه وجود داره یا یه آیه چند بار تکرار شده چی هست؟ 👇👇👇
✅پاسخ : درباره آیات متشابه به طور کلى ممکن است جهات ذیل، سرّ وجود آیات متشابه در قرآن باشد: 1. الفاظ و عباراتى که در گفتگوهاى انسان‌ها به کار مى‎رود تنها براى نیازمندی‌هاى روزمره به وجود آمده، و به همین دلیل، به محض اینکه از دائره زندگى محدود مادى بشر خارج شویم و مثلاً سخن درباره آفریدگار که نامحدود از هر جهت است به میان آید مى‎بینیم که الفاظ ما قالب آن معانى نیست و ناچاریم کلماتى را به کار بریم که از جهات مختلفى نارسائى دارد، این نارسائى‌ کلمات، سرچشمه قسمت قابل توجهى از متشابهات قرآن است، آیات «ید الله فوق ایدیهم» یا «الرحمن على العرش استوى» یا «الى ربها ناظره» و تعبیراتى همچون «سمیع» و «بصیر» همه از این قبیل مى‌باشند که با مراجعه به آیات محکم، تفسیر مى‌شوند. 2. بسیارى از حقایق مربوط به جهان دیگر، است که از افق فکر ما دور است و ما به حکم محدود بودن در زندان زمان و مکان قادر به درک عمق آنها نیستیم، این مساله سبب دیگرى براى تشابه قسمتى از آیات است، مانند بعضى از آیات مربوط به قیامت و امثال آن. 3. یکى دیگر از اسرار وجود متشابه در قرآن، به کار انداختن افکار و اندیشه‌ها و به وجود آوردن جنبش و نهضت فکرى در مردم است، تا بیشتر به تفکر و اندیشه و دقت و بررسى در مسائل بپردازند. 4. نکته دیگر که اخبار اهلبیت (ع) آن را تأیید مى‌کند، این است که وجود این‌گونه آیات در قرآن، نیاز شدید مردم را به پیشوایان الهى و پیامبر و اوصیاى او روشن مى‌سازد و سبب مى‌شود که مردم به حکم نیاز علمى به سراغ آنها بروند و رهبرى آنها را عملاً به رسمیت بشناسند و از علوم دیگر و راهنمائى‌هاى مختلف آنان نیز استفاده کنند مصداق وصیت معروف پیامبر(ص) که فرمودند:« إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ‏ الثَّقَلَیْنِ‏ کِتَابَ‏ اللَّهِ‏ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنْهِمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ» (1) در مورد تکرار آیات: مفسران در ارتباط با فلسفه و هدف این‌گونه تکرارها می‌گویند، این تکرارها غالباً براى تأکید مطلب و تقریر کلام و یا نشان دادن عظمت و اهمیت موضوع و جلب توجه مخاطب به مضامینى است که در آن سوره آمده است. به بیان دیگر، در مجموع هدف این است که توجه شنونده به خوبى به سوى موضوع یا مطلب مورد نظر جلب شود. البته در مواردى هم تکرار یک کلمه براى این است که میان موضوع و محمول یا مبتدا و خبر، فاصله زیادى می‌افتد که در این‌صورت تکرار موضوع یا مبتدا براى یادآورى مفید است؛ مانند: «ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ». (2)و(3) پی نوشت ها: 1.با تلخیص: مستدرک حاکم، ج3، ص 148. تفسیر نمونه، ج2، ص322. 2.نحل/ 119. 3.با تلخیص: سیرى در علوم قرآن، ص 272 ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
قرآن در چه زمانی گردآوری شد؟ بحث از تاریخ قرآن کریم و کیفیت گردآوری و زمان آن، بحثی دامنه دار است و در این موضوع، کتاب ها و رساله های متعددی نگاشته شده است. در این جا فشرده ای از سخن را می آوریم: گردآوری قرآن در زمان پیامبر(ص) قرآن در زمان حیات پیامبر اعظم(ص) گردآوری شد و سوره ها و آیه هایش به دستور او مرتب شد. دلیل بر این سخن، افزون بر شواهد تاریخی بسیار، سخن خود پیامبر خدا(ص) است که سوره حمد را به نام «فاتحه الکتاب» نامید و فرمود: نمازی جز با فاتحه الکتاب صحیح نیست.[۱] از این جا روشن می شود که قرآن در زمان پیامبر (ص) گردآوری شده بود و سوره حمد هم در اول آن بود، اگر قرآن مجموعه سوره ها و آیات پراکنده بود، معنی نداشت که این سوره را فاتحه الکتاب نام گذارند. 👇👇👇
شواهد تاریخی حق این است که قرآن کریم در روزگار پیامبر(ص) جمع شده بود. شواهدی می آوریم که نشان می دهد قرآن در زمان پیامبر (ص) گردآوری شده و آنها را در کنار روایاتی که می گوید قرآن پس از رحلت پیامبر(ص) گردآوری شده قرار می دهیم و حقیقت را از خلال آنها در می یابیم. ۱. طبرانی و ابن عساکر از شعبی نقل می کنند که شش نفر در زمان پیامبر(ص) قرآن را گردآوری کردند: ابی بن کعب، زیدبن ثابت، معاذبن جبل، ابوالدرداء، سعد بن عبید و ابوزید. و نیز نقل می کنندکه مجمع بن جاریه قرآن را جمع کرد، مگر دو سوره از سوره های آن را. ۲. قتاده می گوید: از انس بن مالک پرسیدم: در زمان پیامبر(ص)، چه کسی قرآن را جمع کرد؟ گفت: چهار نفر که همه از انصار بودند: ابی بن کعب، معاذ بن جبل، زید بن ثابت و ابوزید. ۳. به نقل مسروق، عبدالله بن عمر گفت: من عبدالله بن مسعود را دوست دارم، چون از پیامبر خدا(ص) شنیدم می فرمود: قرآن را از چهار نفر بیاموزید: عبدالله بن مسعود، سالم، معاذ و ابی بن کعب. ۴. نسائی از عبدالله بن عمر نقل می کند که گفت: قرآن را گرد آوردم و هر شب یک بار آن را خواندم. خبر آن به پیامبر(ص) رسید، فرمود: آن را در طول ماه یکبار بخوان. ۵. از عثمان نقل شده است که هر گاه وحی نازل می شد، پیامبر سراغ کاتبان وحی می فرستاد و می فرمود: این آیه را در فلان سوره کنار آیات معینی قرار دهید.[۲] ۶. ابو عبدالله زنجانی مولف «تاریخ القرآن» نوشته است: بعضی از صحابه در زمان پیامبر(ص) اقدام به جمع آوری قرآن یا بخش هایی از آن کردند. اما مجموعه ای که همه قرآن را در زمان پیامبر گرد آورد، آن را پس از آن کامل ساختند. ۷. محمد بن اسحاق در «الفهرست» می گوید: گردآورندگان قرآن در عصر پیامبر(ص) عبارت بودند از: علی بن ابی طالب(ع)، سعد بن عبید، ابوالدرداء، معاذ بن جبل، ابوزید، ثابت بن زید، ابی بن کعب، عبید بن معاویه و زید بن ثابت. ۸. سیوطی در «الاتقان» از محمد بن کعب قُرظی نقل می کند: پنج نفری که قرآن را جمع کردند عبارتند از: معاذ بن جبل، عباده بن صامت، ابی بن کعب، ابوالدرداء و ابو ایوب انصاری. ۹. مولف«تاریخ قرآن» از ابن سیرین نقل می کند: چهار نفری که قرآن را جمع کردند عبارتند از: معاذ بن جبل، ابیّ، ابوزید یا ابوالدرداء، یا عثمان، یا او و تمیم داری. ۱۰. خوارزمی در کتاب«مناقب» از علی بن رباح نقل می کند که علی بن ابیطالب(ع) و ابیّ بن کعب قرآن کریم را در زمان پیامبر(ص) گردآوردند. ۱۱. در روایاتی که ابوبکر حضرمی از امام صادق(ع) نقل می کند، آمده است که پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود:«قرآن پشت رختخواب من است، در نوشته ها و حریر و کاغذها، آن را بگیرید و تباه نسازید، آنگونه که یهود، تورات را ضایع ساختند»[۳] علی(ع) هم رفت و آن را در قماش زردی جمع کرد و بر آن مهر زد. 👇👇👇
۱۲. حدیث ثقلین دلیل آن است که جمع قرآن در زمان پیامبر اکرم(ص) انجام یافته بود و اگر این حدیث را بر آن چه ذکر کردیم بیفزاییم، شکی باقی نمی ماند که قرآن در عهد پیامبر(ص) گردآوری شده بود که فرمود: من در میان شما دو چیز نفیس باقی می گذارم. کتاب خدا و عترتم، آن چه که اگر به آن دو تمسک بجویید، هرگز گمراه نمی شوید و آن دو از هم جدا نمی شوند تا آن که کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.[۴] این حدیث آشکارا ثابت می کند که قرآن در زمان پیامبر(ص) جمع آوری شده بود، اما این سخن که در سینه ها محفوظ بود، سخن نادرستی است و اگر این حدیث بر نگارش قرآن در زمان پیامبر(ص) دلالت نکند، حداقل دلالت دارد بر این که سوره های قرآن و جای آیات در زمان پیامبر(ص) منظم بود، هر چند که بر ورق هم نگاشته نباشد. تعارض احادیث جمع قرآن بعد از پیامبر(ص) با نص قرآن سوالی که می ماند این است که اگر براستی قرآن در زمان پیامبر(ص) گردآوری شده بود، پس چگونه برخی روایات می گوید که قرآن در عهد خلفا گردآوری شده است؟ پاسخ: این روایات، با نص خود قرآن تعارض دارد، چون بسیاری از آیات قرآن دلالت می کند که سوره ها حتی بین مشرکان مشهور و معروف بوده است. به علاوه نام «کتاب» بر قرآن کریم اطلاق شده است، اگر اجزای آن پراکنده بود، بر آن «کتاب» گفته نمی شد و کاربرد مجازی و بدون قرینه هم بی معناست. ناسازگاری احادیث جمع قرآن پس از پیامبر(ص) با حکم عقل عظمت قرآن و اهمیتی که پیامبر خدا(ص) و مسلمانان از جهات مختلف برای آن قائل بودند، به روشنی نشان می دهد که روایاتی که می گوید قرآن پس از رحلت پیامبر(ص) گردآوری شده نادرست است. اضافه بر این که قرآن، بزرگترین چیز نزد مسلمانان است و موجودیت و عظمتشان در حفظ و نگهداری آن خلاصه می شود و اساس نبوت را هم قرآن تشکیل می دهد. آیا احتمال می رود که شخصیتی همچون پیامبر(ص) اهمیتی به گردآوری و نگارش قرآن کریم ندهد؟ یا به کار دیگری بپردازد و از توضیح کیفیت تنظیم سوره ها و ایات غافل شود؟ قرآن معجزه جاویدان آن حضرت است و همگان به وسیله آن در طول اعصار و قرون تحدّی می شوند. با توجه به این نکته، بر پیامبر(ص) لازم بوده که برای نگهداری و حفظ قرآن بکوشد. چون ذهن و حافظه انسان هر چه قدر هم قوی باشد، در لا به لای حوادث زندگی نمی توان بر آنها اعتماد کرد. قرآن به تدریج بر پیامبر(ص) نازل می شد و آن حضرت گروهی را به نام «کاتبان وحی» معین کرده بود که آن را بنویسند. ابوعبدالله زنجانی در کتاب «تاریخ القرآن» در این مورد می نویسد: پیامبر(ص) نویسندگانی داشت که وحی را با خطّ معین که نسخ بود می نوشتند و ۴۳ نفر بودند و بیش از همه زید بن ثابت و علی بن ابی طالب(ع) می نوشتند و از روایات بر می آید که آن حضرت به نگارش قرآن اهمیت می داد. سپس داستان مسلمان شدن عمر بن خطاب را نقل می کند که چگونه در خانه خواهرش سوره حدید(سبّح الله) و بخشی از سوره طه را مشاهده کرد. و در پایان می افزاید: همه این احادیث می رساند که مسلمانان به نگارش قرآن اهتمام می ورزیدند و همه قرآن در زمان پیامبر(ص) گردآوری شده بود.[۵] بعضی از سوره های قرآن یا بخشی از یک سوره، نزد همه مسلمانان وجود داشت و این در روایات آمده است. از جمله روایت عباده بن صامت که می گوید: هر مهاجری که می آمد، پیامبر(ص) خدا او را به یکی از مسلمانان می سپرد تا قرآن کریم را به او بیاموزید. در روایت«کلیب» آمده است که: همراه علی(ع) بودم که صدای قرائت قرآن در مسجد بلند شد. علی(ع) فرمود: خوشا به حالشان! گروهی قرآن را با صدای بلند می خواندند که دستور آمد قرآن را با صدایی آرام تر و آهسته تر بخوانند. این دو حادثه نشان می دهد که مسلمانان به قرائت قرآن اهمیت می دادند. از این رو چگونه ممکن است گردآوری قرآن تا زمان ابوبکر به تاخیر افتد؟ نتیجه آن که نسبت دادن جمع قرآن کریم به زمان خلفا، توهمی است که با قرآن و سنت و عقل هم مخالف است و نمی توان جمع قرآن را به ابوبکر نسبت داد. جمع قرآن در زمان عثمان هم به معنای اجتماع مسلمین بر قرائت واحد است. بزرگانی از علمای اهل سنت به این حقیقت اقرار کرده اند، از جمله حارث محاسبی می گوید: مشهور آن است که عثمان قرآن را جمع کرده است و این درست نیست. عثمان مردم را بر قرائت واحد جمع کرد، چون قرائت دیگری هم رواج داشت. 👇👇👇
اما این که گفته می شود علی(ع) قرآن را پس از رحلت پیامبر(ص) گردآوری کرد، به معنای نگارش قرآن طبق شان نزول است و تقدیم منسوخ بر ناسخ. این را علامه مجلسی در «بحارالانوار» و صاحب کتاب«تاریخ القرآن» هم می پذیرد. و اگر مساله جز این باشد، امام علی(ع) چگونه می تواند در چند روز، قرآن را گردآوری کند؟ [۱]. مسند احمد: ج۲، ص۴۲۸. [۲]. البیان: ص۲۶-۲۷. [۳]. تاریخ القرآن، ص۷و۸. [۴]. این حدیث از احادیث متواتر بلکه بیش تر از حد تواتر است. [۵]. تاریخ القرآن: ص۴۳، فصل۶. ر.ک: سیمای عقاید شیعه، جواد محدثی ص ۱۷۶ الی ۱۸۳(ترجمه کتاب دلیل المرشدین الی الحق الیقین، آیت الله سبحانی). ‎‎‌‌‎‎‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
آیا تفال زدن به قرآن کار درستی هست؟ قبل از هر چیز باید کلیاتی درباره تفال بدانیم. در تفسیر نمونه درباره تفال این گونه توضیح می دهد: 👇👇👇
« شاید همیشه در میان انسانها و اقوام مختلف، فال نیك و بد رواج داشته است، امورى را به" فال نیك" مى ‏گرفتند و دلیل بر پیروزى و پیشرفت كار مى ‏دانستند، و امورى را به" فال بد" مى‏ گرفتند و دلیل بر شكست و ناكامى و عدم پیروزى مى ‏پنداشتند، در حالى كه هیچگونه رابطه منطقى در میان پیروزى و شكست با اینگونه امور وجود نداشت، و مخصوصا در قسمت فال بد، غالبا جنبه خرافى و نامعقول داشته و دارد. این دو گرچه اثر طبیعى ندارند، ولى بدون تردید اثر روانى مى ‏توانند داشته باشند، فال نیك غالبا مایه امیدوارى و حركت است ولى فال بد موجب یاس و نومیدى و سستى و ناتوانى است. شاید به خاطر همین موضوع است كه در روایات اسلامى از فال نیك نهى نشده، اما فال بد به شدت محكوم گردیده است، در حدیث معروفى از پیامبر ص نقل شده: تفالوا بالخیر تجدوه‏:" كارها را به فال نیك بگیرید (و امیدوار باشید) تا به آن برسید" »[۱] « پیامبر ص فال نیك را دوست مى‏ داشت، به خاطر آن بود كه انسان هر گاه امیدوار به فضل پروردگار باشد در راه خیر گام برمى ‏دارد و هنگامى كه امید خود را از پروردگار قطع كند، در راه شر خواهد افتاد و فال بد زدن مایه سوء ظن و موجب انتظار بلا و بدبختى كشیدن است».[۲] اما در مورد فال بد كه عرب آن را" تطیر" و" طیره" مى ‏نامد، در روایات اسلامى- همانطور كه گفتیم- شدیدا مذمت شده، همانطور كه در قرآن مجید نیز كرارا به آن اشاره گردیده و محكوم شده است « مانند سوره یس آیه ۱۹ سوره نمل آیه ۴۷ » از جمله در حدیثى مى خوانیم كه پیغمبر ص فرمود: "الطیرة شرك؛ فال بد زدن (و آن را مؤثر در سرنوشت آدمى دانستن) یك نوع شرك به خدا است" و نیز مى ‏خوانیم: كه اگر فال بد اثرى داشته باشد، همان اثر روانى است، امام صادق ع فرمود: "الطیرة على ما تجعلها ان هونتها تهونت و ان شددتها تشددت و ان لم تجعلها شیئا لم تكن شیئا؛ فال بد اثرش به همان اندازه است كه آن را مى‏ پذیرى، اگر آن را سبك بگیرى كم اثر خواهد بود و اگر آن را محكم بگیرى پر اثر، و اگر به آن اعتنا نكنى، هیچ اثرى نخواهد داشت"»[۳] بنابر مطالب نقل شده می توانیم بفهیم که راه صحیح چگونه است. اگر استخاره با قرآن سبب امید انسان برای اقدام و حرکت است، می توان آن را نیک دانست اما جایی که تفال زدن، بتواند به یاس و سستی در کار منجر شود، قطعا درست نیست. شاید به همین دلیل در روایات، از تفال به قرآن نهی شده باشد: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لا تَتَفَأَّلْ بِالْقُرْآن؛[۴] حضرت صادق علیه السلام فرمود: بقرآن تفأل نزن.» البته یک احتمال دیگر در وجه منفی تفال به قرآن این است که کسی تصور کند، با این کار از آینده مطلع می شود. و با توجه به اینکه چنین تفالی، حقیقتا علمی به آینده حاصل نمی کند، شخص نسبت به قرآن بدبین می شود. و تصور می کند که قرآن فلان گونه بیان کرده در حالی که رخ نداده است. به هر حال باید در حوادث و فتنه ها به قرآن پناه برد. «قال رسول الله(ص): إِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْكُمْ بِالْقُرْآن‏»[۵] اما معنای پناه بردن به قرآن، تلاوت صحیح ایات است؛ که بدانیم قرآن برای چنین موقعیتی چه راهکاری بیان کرده است. و الا اگر آیه متناسب با موقعیت را نیز نفهمیم، مرتکب تحریف قرآن شده ایم: «یُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ؛[نساء/۴۶] سخنان را از جاى خود، تحریف مى ‏كنند.» مثلا اگر با میزان ها و معیارها، قرآن در جایی دستور جنگ می دهد و ما به شعار صلح از آیه دیگری روی بیاوریم، عمل کننده به قرآن نیستیم، بلکه تحریف کننده آن هستیم. و لازمه تشخیص درست مواضع نیز، شناخت کافی از قرآن است. بنابراین برای پناه بردن به قرآن، باید به شناخت آن چنگ زد! نه اینکه صفحات قرآن را ملاک فال زدن قرار دهیم. [۱]. تفسیر نمونه، ج‏۶، ص: ۳۱۷. [۲]. سفینة البحار جلد دوم صفحه ۱۰۲. [۳]. تفسیر نمونه، ج‏۶، ص: ۳۱۸. [۴]. الكافی، ج‏۲، ص۶۲۹. [۵]. الكافی، ج‏۲، ص۵۹۹. ‎‎‌‌‎‎‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰
راه های پیشنهادی که از طریق آنها میل و علاقه انسان مؤمن به نماز بیشتر شده و احوالات معنوی وی در سایه آن ارتقا یابد، چیست؟ 👇👇👇
. حل و فصل گره‌های عقیدتی از مهمترین عوامل سلبی در این‌باره است؛ زیرا تا زمانی که عوامل فرسایشی و اخلال‌گر در وجود ما در حال فعالیت اند، اقدامات سازنده و مثبت، تأثیر کمتری خواهند داشت پس بایستی به قول مولانا که گفت: «اول ای جان دفع شر موش کن؛ وانگه اندر جمع گندم کوش کن»؛ موانع از صفحه جان و از مسیر راه زدوده گردند؛ چرا که پس از مانع زدایی، اقدامات مثبت و سازنده، اثرگذارتر خواهند شد. ۲. تلقی غالب ما از مبارزه با نفس، مبارزه با نفس در منهیات و تروک از قبیل گناهان است و حال آن که در واجبات نیز چنین مبارزه‌ای بایسته است. مبارزه با نفس در بستر نماز، بهترین روش برای ارتقاء میل انسان به نماز است. این مبارزه، در سطوح متفاوتی از قبیل نفی خطورات شیطانی و نفسانی، توجه و تمرکز انسان بر حالت حضور در پیشگاه پروردگار و مراقبت بر استمرار بخشیدن به آن در طول مدت نماز، معنا می‌یابد. ۳. عملکرد انسان در خارج از نماز، تولید کننده‌ی حالات مثبت و منفی در حال نماز است به طوری که گناهان در طول شبانه‌روز، باعث کمرنگ ساختن اعتقادات صحیح و غلبه حالات نفسانی گمراه‌کننده بر نجواهای فطری و روحانی در طول نماز می‌باشد؛ زیرا بر اساس همین قاعده خداوند در قرآن می‌فرماید: «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ»[۱] ترجمه: «سپس سرانجام كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به جايى رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن را به مسخره گرفتند!». از مصادیق بارز تکذیب، تکذیب نجواهای فطری و روحانی توسط هواهای نفسانی است که ضرر چنین رخدادی در طی نماز، بیشتر از ضرر آن در غیر حال نماز است؛ چرا که معراج بودن نماز، کارکرد خود را از دست داده، برعکس، مایه‌ی خسارت نیز خواهد شد. از چنین خسارتی در آیه شریفه‌ی «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً»[۲] به وضوح سخن به میان آمده است. ۴. پیروی از قاعده استمرار و مداومت: همه امور معنوی از جمله نماز، در سایه استمرار و مداومت نتیجه بخش خواهند بود؛ بنابراین، استعجال و توقع نتیجه‌گیری در بازه‌ی زمانی کوتاه، امری ست غیر معقول و غیر حکیمانه. بر این اساس، اگر در صدد اقدام به تغییر در جهت اصلاح نماز هستیم، برای نتیجه گرفتن از آن لازم است تا مدتی قابل اعتنا، حوصله به خرج داده، کار خود را استمرار بخشیم. این قاعده، در کریمه قرآنی ذیل روشن است: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»[۳] مثال: اگر بر آن شدیم تا حضور قلب در نماز و حال حضور مع الله را در نماز جاری سازیم، نباید با پروازهای اولیه خیال به اینطرفت و آنطرف، از کوره به در رفته، این تمرین حال حضور را ترک کنیم بلکه بایستی سماجت به خرج داده، با استفاده از اهرم‌های الزام آور (مانند نذر شرعی و عهد شرعی) به این امر استمرار بخشیم. 👇👇👇
۵. امور دیگری از جمله تقید به اول وقت و نماز جماعت، مشاهده‌ی اقامه‌ی نماز بزرگان و علما (حتی از تلویزیون و یا عکس)، رعایت طمأنینه در حرکات و اذکار نماز، تلاوت اذکار نماز با صوت حزین و خوش، ادای نوافل نمازهای واجب یومیه و حدالمقدور رعایت مستحبات نماز در تعمیق بخشی به کیفیت نماز کمک شایانی خواهند کرد. نتیجه: به منظور تقویت کیفیت نماز و پررنگ نمودن نماز در زندگی ، لازم است عوامل مزاحم، رفع و دفع گشته، در مقابل، عوامل مُراحِم و اصلاحی محقق گردند. هر یک از این دو دسته عوامل، شامل امور اعتقادی و عملی می‌باشند. به هر میزان، موارد بیشتری اجرایی و عملیاتی گردند، کیفیت نماز به لحاظ آثار متوقع از آن سطح برتری به خود گرفته تا جایی که شخص، خودْ فوائد و آثار معنوی برآمده از آن را چشیده، بر تصمیم خود بر ادامه‌ی مسیر، جازم‌تر خواهد گشت. منابع [۱]. روم/ ۳۰: آیه ۱۰. [۲]. إسراء/ ۱۷: ۸۲. ترجمه: « و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مىكنيم و ستمگران را جز خسران (و زيان) نمىافزايد». [۳]. فصلت/ ۴۱: آیه ۳۰. ترجمه: «به يقين كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداوند يگانه است!» سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل مىشوند كه: «نترسيد و غمگين مباشيد، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى كه به شما وعده داده شده است!» ‎‎‌‌‎‎‎‌‌🔰 @p_eteghadi 🔰