eitaa logo
پرسمان اعتقادی
43.5هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
3.8هزار ویدیو
62 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 هر روز تلاوت یک صفحه از قرآن کریم 📃 صفحه334 🎙 قاری: #منشاوی 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
334.mp3
1.39M
☀️ #تنفس_صبح 📖 هر روز تلاوت یک صفحه از قرآن کریم 📃 صفحه 334 🎙 قاری: #منشاوی 🔊 بشنویم🔻 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔پرسش ❔من کتاب نقد قران رو از یکی از دوستان گرفتم حرفا الکی زیاد زده ولی یک شبهه داده #گیر کردم میشه شما توضیح بدین در آيه ي زير مجموع دوره بارداري و شيردهي 30 ماه ذكر شده... 💠پاسخ👇👇👇
🤔 ❔من کتاب نقد قران رو از یکی از دوستان گرفتم حرفا الکی زیاد زده ولی یک شبهه داده کردم میشه شما توظیح بدین لطفا ❗️در آيه ي زير مجموع دوره بارداري و شيردهي 30 ماه ذكر شده است: (احقاف 15 ) ؛« و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنيا آورد وباربرداشتن و از شيرگرفتن او ماه است. ❕در آيه ي زير دوره ي شيردهي را دوسال (24 ماه) در نظر گرفته است. (لقمان 14) « و انسان را در باره پدر و مادرش سفارش كرديم مادرش به او باردارشد سستى بر روى سستى و از شير باز گرفتنش در سال است كه شكرگزار من و پدر و مادرت باش كه بازگشت [همه] به سوى من است ❕با كم كردن دوره ي شيردهي از 6 30( ماه = 30 - 24) دوره ي بارداري 6 مي شود كه غلط است. عده اي از مفسران نيز متوجه اين غلط شده اند و با سخنان غير معقولي در پي دفاع از آن برآمده اند. 💠💠 👌حد اقل دوران حمل ماه و حد اکثر دوران حمل ماه می باشد و آیات مذکور به حد اقل این دوران اشاره دارد . ❕علی علیه السلام فرمود ؛ « حد اقل دوران حمل شش ماه است و زن کمتر از این مدت دوران نمی باشد » 📚الکافی ج5 ص563 👌امام علیه السلام فرمود ؛ « دوران حمل حسین علیه السلام ماه بود » 📚امالی طوسی ج2 ص274 ❕علمای اهل سنت روایت می کنند ؛ « زنى را آوردند پيش عمر بن خطاب كه ماه زائيده بود پس مصمّم شد كه او را سنگسار كند. پس اين خبر بگوش على عليه السلام رسيد و فرمود: بر اين زن حدّى نيست. پس عمر كسى را فرستاد خدمت آنحضرت و سئوال كرد چرا رجم و سنگسار نشود پس فرمود: 👌خداوند تعالى فرمايد وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ « مادرها بايد فرزندانش انرا دو سال كامل شير دهد » و فرمود: «وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً» « و حمل (آبستنى) او و شيرخوارى او سى ماه است.» پس شش ماه دوره آبستنى و دو سال هم دوران شيرخواره‏گى پس اين ماه ميشود پس عمر او را رها ساخت. ❕و یا در نقل دیگر آنها آمده است ؛ « به عمر رسانيدند زنى را كه شش ماه زائيده بود پس عمر خواست او را سنگسار كند پس خواهر او آمد نزد على بن ابيطالب عليه السلام و گفت كه عمر ميخواهد خواهر مرا سنگباران كند. شما را بخدا قسم ميدهم اگر براى او عذر و راهى ميدانيد مرا بآن خبر دهيد ، على عليه السلام فرمود: بدرستيكه براى او . پس آنزن الله اكبرى گفت كه عمر و كسانيكه پيش او بودند شنيدند پس راهى بسوى عمر شد و گفت كه گمان ميكند كه براى خواهر من عذريست پس عمر فرستاد نزد على عليه السلام كه عذر آنزن چيست، فرمود: خداوند ميفرمايد: 👌الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ مادرها بايد فرزندانشان را دو سال كامل شير دهند و گفت: و حمله و فصاله ثلاثون شهرا. و حمل و دوره شيرخواره‏گى او سى ماه است و نيز گفت: و فصاله فى عامين و دوره شيرخواره‏گى او در دو سال است و حمل در اينجا شش ماه است پس عمر او را رها كرد » ❕مدارك ياد شده: 📚سنن كبرى ج 7 ص 442، مختصر جامع العلم ص 150، الرّياض النضره ج 2 ص 194، ذخاير العقبى ص 82 تفسير الرازى ج 7 ص 484، اربعين الرازى 466، تفسير نيشابورى ج 3 در سوره احقاف، كفايه الكنجى ص 105 مناقب، خوارزمى ص 57، تذكره سبط بن جوزى ص 87، الدر المنثور ج 1 ص 288 و ج 6 ص 40 كه از جمعى از حافظين حديث نقل كرده، كنز العمّال ج 3 ص 96 نقل از پنج نفر از حفّاظ نموده و ج 3 ص 228 ( به نقل از الغدیر ج6 ص133) ❕در تفسیر چنین آمده است ؛ « در اينجا اين سؤال مطرح مى‏ شود كه در آيه 233 سوره بقره دوران شيرخوارگى دو سال كامل (24 ماه) ذكر شده، وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ:" مادران فرزندان خود را دو سال كامل شير مى‏دهند، آنها كه بخواهند دوران شير دادن را تكميل كنند". ❕در حالى كه مجموع" دوران حمل و شيرخوارگى" در آيه مورد بحث فقط سى ماه ذكر شده، مگر ممكن است دوران حمل ماه باشد؟ 👌فقهاء و مفسران با الهام از روايات اسلامى در پاسخ گفته ‏اند آرى حد اقل دوران حمل 6 ماه و حد اكثر دوران مفيد رضاع 24 ماه است، حتى از جمعى از پزشكان پيشين همچون" جالينوس" و" ابن سينا" نقل شده كه گفته ‏اند: خود با چشم شاهد چنين امرى بوده‏ اند كه فرزندى بعد از ماه به دنيا آمده است. 📚تفسیر نمونه ج21 ص327 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔آیا حقیقت دارد که پیامبر اسلام برای انجام کاری ان شاء الله نگفت ، خداوند تا روز وحی را بر او قطع کرد و بر ایشان وحی نکرد ❗️آیا این جریان با عصمت ایشان منافات ندارد ❕❕ 💠💠 👌در این شکی نیست که گفتن جمله ان شاء الله به هنگام بيان تصميمهاى مربوط به آينده، نه تنها يك نوع ادب در پيشگاه خدا است، بلكه بيان اين حقيقت مهم نيز هست كه ما چيزى از خود نداريم، هر چه هست از ناحيه او است، بالذات خدا است، و ما همه متكى به او هستيم اين در حقيقت همان مفهوم" توحيد افعالى" است كه در عين وجود اختيار و آزادى اراده انسان، وجود هر چيز و هر كار را به مشيت خدا وابسته مى‏ كند. 👌به همین خاطر گفتن جمله مذکور در سرآغاز تمام کارها ، مورد توصیه و قرار گرفته است . 📚وسائل الشیعه ج12 ص138 باب 97 ❕خداوند نیز می فرماید ؛ « و هرگز نگو من فردا كارى انجام مى‏ دهم ، مگر اينكه خدا بخواهد، و هر گاه كردى (جبران نما) و پروردگارت را بخاطر بياور، و بگو اميدوارم كه پروردگارم مرا به راهى روشنتر از اين هدايت كند.» 💠کهف 23-24 ❕در شان نزول این آیه آمده است که پيامبر اسلام بدون ذكر جمله انشاء اللَّه به كسانى كه پيرامون اصحاب كهف و مانند آن سؤال كرده بودند قول توضيح و جواب داد، به همين جهت وحى الهى به مدت چهل روز به تاخير افتاد، تا به در اين زمينه هشدار داده شود. 📚الفقیه ج3 ص363 📚تفسیر قمی ج2 ص32 📚النوادر ، اشعری ص55 ❕با توجه به آنکه گفتن جمله ان شاء الله می باشد ، ترک آن از ناحیه پیامبر گرامی نوعی ترک اولی محسوب می شود که منافاتی با عصمت ایشان هم ندارد . 👌البته کسانی که حتی ترک اولی را نیز بر پیامبر بر نمی تابند ، می توانند در دلیل مذکور کنند که روایتی که این جریان را نقل می کند ، صحیح نیست ، و هر سه کتابی که این جریان را روایت کرده اند ، به صورت مرسل و بدون سند کامل آن را نقل کرده اند و این سبب ضعف اعتماد به آن روایت می شود . ❕چگونه ممکن است پیامبری که خداوند در او می گوید ؛ « تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری» (قلم 4) ، « برای شما در زندگی رسول خدا سر مشقی نیکویی است» (احزاب21) ، گرفتار چنین ترک اولایی شود . ❕آری مخاطب آیات مذکور اگر چه پیامبر اسلام است اما منظور تمام هستند ، چرا که در بسیاری از آیات قرآن دیده ایم روی به پیامبران است اما مقصود و منظور توده هستند، و طبق ضرب المثل عرب از باب « »است یعنی «روی سخنم با تو است ای کسی که نزد من هستی اما همسایه، تو بشنو » ، معادل آن در فارسی ضرب المثل معروفی است که می گویند گویم دیوار تو بشنو 📚تفسیر نمونه ج12 ص390 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔خداوند در قرآن پیامبر را به صراحت و روشنی تمام از خودکامگی و استبداد رای و دیکتاتوری منع کرده و گفته که حق هیچ گونه در دین را نداری و تنها وظیفه پیامبر در ارتباط با ناس (مردم) چه مشرک چه مومن تبلیغ و پیام است ❗️چرا امروزه به این دستور عمل نمیشود و واجباتی مانند حجاب و ...را بر تمام آحاد جامعه لازم می دانند ❕ 💠💠 👌در این شکی نیست که در آیات متعددی ، بیان شده است که وظیفه پیامبر گرامی تنها و رساندن پیام الهی است و بیش از آن مسوولیتی ندارد ، چنان که می فرماید ؛ « پیامبر وظیفه ای جز رسالت ندارد » ( مائده 99) ❕این مضمون در آیات دیگری نیز آمده است ؛ 💠آل‏ عمران، آيه 20؛ نساء، آيه 80؛ انعام، آيات 66 و 107؛ نور، آيه 54؛ رعد، آيه 40؛ يونس، آيه 108؛ فرقان، آيه 43؛ زمر، آيه 41؛ شورى‏، آيات 6 و 48؛ تغابن، آيه 12 و عنكبوت، آيه 18. ❕مضمون این آیات آن است که پیامبر گرامی موظف است فرمان خدا را آشكارا به همگان برساند خواه بپذيرند يا نپذيرند و پذيرش و عدم پذيرش اين دعوت، سود و متوجه خود آنها خواهد شد و پيامبر هرگز موظف نيست كه مردم را اجبار به هدايت و قبول دعوت و اجبار كند. 👌لذا می فرماید ؛ « پس تذكر ده تو فقط دهنده‏ ای ، تو مسلط بر آنها نيستى كه مجبورشان (بر ايمان) كنى » (غاشیه 21_22) ❕اشاره به این که راه كمال در صورتى پيموده مى‏ شود كه با ميل و اراده و اختيار همراه باشد، و گرنه تكامل اجبارى سخنى بى ‏مفهوم است، تو هرگز نمى ‏توانى آنها را مجبور سازى، و اگر هم مى ‏توانستى فايده‏ اى نداشت. 💠این سخن در واقع بازگشت می کند به این منطق اسلام که می فرماید ؛ « در قبول دين هيچ نيست (زيرا) راه درست از بيراهه آشكار شده است‏» ( بقره 256) 👌از آنجا كه دين و مذهب با روح و فكر مردم سر و كار دارد و اساس و شالوده ‏اش بر ايمان و يقين استوار است خواه و ناخواه راهى جز منطق و استدلال نمى ‏تواند داشته باشد و جمله" لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ" در واقع اشاره ‏اى به همين است. ❕بنابراین مضمون آیات فوق الذکر به این سخن بر می گردد که در قبول دین و به آن هیچ گونه اجباری در کار نیست و پیامبر هم تنها موظف به رساندن پیام الهی است و کسی را مجبور به پذیرش و اعتقاد به آیین اسلام نمی کند زیرا اصولا اسلام و هر مذهب حق از دو جهت نمى‏ تواند جنبه داشته باشد: 1⃣بعد از آن همه دلائل روشن و استدلال منطقى و معجزات آشكار، نيازى به اين موضوع نيست، آنهایی متوسل به زور و تحميل مى‏ شوند كه فاقد منطق باشند، نه اسلام با آن منطق روشن و استدلالهاى نيرومند. 2⃣اصولا دين كه از يك سلسله اعتقادات ريشه و مايه مى ‏گيرد ممكن نيست تحميلى باشد زور و شمشير و قدرت نظامى در اعمال و حركات جسمانى ما مى‏ تواند اثر بگذارد نه در افكار و اعتقادات ما. 📚تفسیر نمونه ج2 ص281 ❕اما باید توجه کرد که بین اجبار در حوزه عقیده و اجبار در حوزه عمل فرق است ، در عقیده فرد است و می تواند هر راهی را که بخواهد برگزیند ، اما در عمل چنین نیست ، زیرا اعمال افراد پیوند خورده است با زندگی اجتماعی آنها و در زندگی هم سرنوشت افراد به هم مربوط است و اعمال زشت خواه و ناخواه اثر را بر اجتماع خواهد گذاشت . 👌 اسلام درعین حال که آزادی عقیدتی را برای همگان ثابت می داند ، و معتقد است که در آن هیچ اجباری نیست ، بر آن است که این آزادی در زندگی اجتماعی محدود تر است زیرا در اجتماع چیزی به عنوان ضرر فردی وجود ندارد و هر زیان فردی امکان این را دارد که به صورت یک " زیان اجتماعی" در آید و به همین دلیل منطق و عقل به افراد اجازه می دهد که در پاک نگه داشتن محیط زیست خود از هرگونه تلاش و کوششی خود داری نکنند. 👌پیامبر گرامی فرمود: « یک فرد گنهکار در میان مردم همانند کسی است که با جمعی سوار کشتی شود و به هنگامی که در وسط دریا قرار گیرد تبری برداشته وبه سوراخ کردن موضعی که در آن نشسته بپردازد و هرگاه به او اعتراض کنند در جواب بگوید من در سهم خود تصرف می کنم اگر دیگران او را از این عمل خطرناک باز ندارند طولی نمی کشد که آب دریا به داخل کشتی نفوذ کرده ویکباره همگی در دریا غرق می شوند » 📚 مسند احمد ج4 ص268 📚 نهج الفصاحه ص836 👌بنابراین حق نظارت بر اجتماع یک حق طبیعی است و اسلام نیز با وضع احکام و قوانینی مانند ، امر به معروف ، نهی از منکر ، آن را به رسمیت شناخته است و این منافاتی هم با آزادی در عقیده ندارد . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
نظام تقديم 87.mp3
7.45M
🔈 #شرح_و_بررسی_کتاب_آن_سوی_مرگ 🔇 جلسه چهاردهم 🔔 @Aminikhaah_Media
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤔 ❔پیامبر اسلام می گوید : بدترین زنان، زنان هستند. 📗ترجمه فروع کافی ❔آیا یک شخص نازا خودش خواسته که این گونه باشد؟ آیا چنین سخنی عقلانی است ❕ 💠💠 👌در این شکی نیست که اسلام اهمیت فراوانی برای فرزند آوری و ازدیاد نسل و جمعیت مسلمین قائل شده است ، تا جایی که پیامبر گرامی فرمود ؛ « زیاد فرزند بیاورید زیرا من به وسیله فرزندان فراوان شما در روز قیامت به امت های دیگر افتخار می کنم » 📚الکافی ج6 ص2 ❕امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « اگر می توانی که ذریه و فرزندانی داشته باشی که به آنان زمین از تسبیح پرودگار سنگین تر شود ، چنین بکن » 📚همان مدرک 👌برای تحقق این هدف ، اسلام توصیه می کند که انسان با زنانی ازدواج کند که مشکلی در زمینه به دنیا آوردن فرزند نداشته باشند چنان که پبامبر گرامی فرمود ؛ « با زنان باکره ازدواج کنید ...چرا که من به وسیله امت شما بر امت های دیگر ، مباهات می ورزم » 📚وسائل الشیعه ج20 ص54 ❕با این وجود ممکن است افرادی تمایل چندانی به فرزند آوری نداشته باشند و با زنانی ازدواج کنند که به اصطلاح بودن آنها روشن و قطعی است ، به هیچ عنوان این تمایل و تصمیم اشکالی ندارد . 👌اما این که در برخی روایات ، از زنان عقیم به عنوان زنان یاد شده است ؛ 📚الکافی ج5 ص325_ 326 ❕گذشته از آن که سند ندارد و به صورت مرسل نقل شده است ( عن عده ...عن اصحابه ) ، با اصول مسلم اسلامی نیز منافات دارد و قابل اعتماد نمی باشد ، زیرا تنها ملاک برتری در نزد خداوند ، است . 💠 می فرماید: « ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید ولی ترین شما نزد خداوند با تقوا ترین شما است» 🔶 13 🔷پیامبر فرمود: « خدای شما یکی است و پدرتان یکی ، نه عرب بر عجم برتری دارد و نه عجم بر عرب ، نه سیاه پوست بر گندمگون و نه گندمگون بر سیاه پوست مگر به » 📚 نمونه ج22 ص201 📚 قرطبی ج9 ص6162 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔آیا این مطلب حقیقت دارد ؛ مولای متقیان امام اول شیعیان: النساء عی و عوره فاستروا عيهن بالسكوت و استروا عوراتهن بالبيوت. 🔁ترجمه: زنان نفهم و هستند، نفهمی‌شان را با سکوت و عورت بودنش را با نگه داشتن آنان در خانه پنهان کنید. 👈الکافی/ ج۵/ص۵۳۵ 💠💠 👌روایتی است که از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود ؛ « إِنَّمَا النِّسَاءُ عِيٌّ وَ عَوْرَةٌ فَاسْتُرُوا الْعَوْرَةَ بِالْبُيُوتِ وَ اسْتُرُوا الْعِيَّ بِالسُّكُوتِ » 📚وسائل الشیعه ج20 ص66 👌 واژه ( ) به معنای ناتوان است . 📚معجم الوسیط ، ماده عی ❕واژه هم به معنای چیزی است که پوشاندن آن لازم است ، به آلت تناسلی هم از آن جهت عورت گفته می شود ، که چون پوشاندن آن لازم است . 📚لغات در تفسیر نمونه ص390 📚لسان العرب ج4 ص617 👌بنابراین معنای چنین می شود ؛ « زنان موجوداتی لطیف و هستند که استتار و پوشاندن آنها لازم است ، پس پوشاندن آنها را با اختصاص دادن آنها به منزل فراهم کنید و ناتوانی آن ها را با سکوت ( و عدم اجبار آنها به امور دشوار ) بپوشانید » ❕لطافت و زنان اشاره به این گفتار علی علیه السلام است که فرمود ؛ «و به زن بيش از كارهاى را وا مگذار، زيرا او همچون شاخه گل است نه قهرمان و مسلط بر امور » 📚نهج البلاغه نامه 31 بخش پایانی ❕این جملات اشاره به اين است که زنان به علت داشتن جنبه‏ هاى عاطفى و لطافت نمى‏ توانند عهده ‏دار امور خشن شوند و مديريت‏هاى سخت را بر عهده گيرند، بنابراين آنها در محدوده امور مربوط به خويش بايد فعاليت كنند نه امور مربوط به ديگران مخصوصاً پست‏هاى حساس و سنگين. ❕علتى را كه امام علی عليه السلام براى اين دستور و دستورات مشابه آن بيان فرموده، علت بسيار حساب شده ‏اى است كه با ساختمان روح و جسم زنان سازگار است، هر چند بعضى از غرب‏زده ‏ها در سخن، حاضر به پذيرش اين معنا نيستند؛ ولى در عمل، سعى دارند آن را پياده كنند. حتى در مغرب زمين كه سال‏هاى طولانى است شعار مساوات زنان با مردان را مى‏ دهند در عمل طور ديگرى رفتار مى‏ كنند به گونه‏اى كه كمتر زنى مى ‏تواند به پست‏هاى حساس دست يابد و نسبت آنها كه توفيق بر اين كار پيدا مى‏ كنند به كسانى كه نمى‏ توانند شايد به پنج درصد هم نرسد. 👌کوتاه سخن اينكه رعايت عدالت در ميان زنان و مردان و رفع تبعيض ناروا گر چه يك واقعيّت است؛ اما نمى‏ توان قوانين را طورى تنظيم كرد كه با واقعيّت‏هاى عامل تكوين در تضاد باشد و شعارهايى كه اين تضاد را پرورش مى‏ دهد شعارهايى است رياكارانه و كه هرگز به واقعيّت نمى ‏رسد. 📚پیام امام امیر المومنین ج9 ص691 ❕در مورد اختصاص دادن زنان به منزل هم در گذشته توضیح داده ایم که اسلام است ، تا ضرورتی مانند کسب علوم لازم برای زنان و اشتغال به مشاغلی که از غیر بانوان بر نمی آید و ...پیش نیاید بهتر است که بانوان کمتر در اجتماع ظاهر شوند و بیشتر به وظائف خود که تربیت نسلی پاک و مستعد برای اداره جامعه است بپردازند. 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔آیا حقیقت دارد که حضرت علی افرادی را با سوزاند ❕آیا این عمل ، کاری ناپسند تلقی نمی شود ❗️ 💠💠 👌در طول تاریخ اسلام و تشیع همواره افرادی بودند که نسبت به شان و جایگاه علی علیه السلام و سایر امامان کرده و معتقد بودند که امامان علیهم السلام اله و رب هستند ، امامان همواره با این افراد برخورد داشتند تا جایی که امام صادق علیه السلام فرمود ؛ «جوانان خود را از نزدیک شدن به غلات بر حذر دارید زیرا غلات بدترین مخلوقات هستند.عظمت خداوند را کوچک شمرده و ادعای ربوبیت برای بندگان خدا می کنند و به خدا سوگند غلات از یهود و نصاری و مجوس و مشرکین هستند » 📚امالی طوسی ص650 ❕این غلات در زمان حضرت علی علیه السلام نیز تحرکات خاص خود را داشتند که از جمله آنها عبد الله بن سبا بوده است . 👌مرحوم کشی از امام علیه السلام نقل می کند ؛ « عبدالله سبأ ادعای نبوت می کرد و گمان می کرد که امیرالمؤمنین همان خداست ، این خبر به امیرالمؤمنین رسید و حضرت او را خواست و در مورد خبر رسیده از او پرسید و او هم اقرار کرد به ادعای نبوت و الوهیت و گفت: آری، اینچنین در ذهن من القا شده است که تو خدا هستی و من هم پیغمبر خدایم. امیرالمؤمنین به او فرمود: وای بر تو ، شیطان تو را تسخیر کرده است، برگرد و توبه کن ، مادرت به عزایت بنشیند! ولی عبدالله سبأ قبول نکرد، لذا حضرت او را زندانی کرد و سه بار او را توبه داد ولی او توبه نکرد. سپس حضرت او را با سوزاند.» 📚اختیار معرفه الرجال ج1 ص323 📚وسائل الشیعه ج28 ص336 👌در نقل دیگری امام علیه السلام فرمود ؛ « گروهی به نزد امیر مومنان آمدند و گفتند سلام بر تو ای پرودگار ما ، امیر مومنان آنها را توبه داد اما آنها توبه نکردند ، علی علیه السلام چاهی حفر کرد ، و در آن ، آتش قرار داد و چاهی دیگر نیز در کنار آن حفر کرد و بین آنها را خالی گذاشت ، زمانی که توبه نکردند ، آنها را در انداخت و چاه دیگر را نیز بر افروخت تا آنکه مردند » 📚الکافی ج7 ص257 📚التهذیب ج10 ص138 ❕این شدت عمل آن هم پس از توبه دادن ، حاکی از عظمت و بزرگی این دارد و علی علیه السلام برای ریشه کن کردن این اعتقاد با شدت عمل با صاحبان آن برخورد کرد ، چنان که امام سجاد علیه السلام فرمود ؛ « خدا کند کسی را که بر ما دروغ ببندد، من یاد عبدالله بن سبا افتادم، تمام موهای بدنم سیخ شد ، او ادعای بزرگی کرده بود، او را چه شده بود؟ خدا او را لعنت کند. به خدا قسم که علی بنده صالح خدا بود، برادر پیغمبر بود، به هیچ کرامتی از ناحیه خداوند نرسید، مگر با بندگی و اطاعت خداوند و اطاعت از پیامبر، و پیامبر هم به هیچ کرامتی از ناحیه خداوند نرسید، مگر از طریق بندگی و اطاعت خداوند.» 📚رجال کشی، اختیار معرفة الرجال، ج1،ص 324 ❕آری آتش زدن افراد بی گناه با دلایل واهی و امری قبیح نزد همگان محسوب می شود ، اما در جایی که پای حدود الهی در میان است و بحث بندگان خداوند مطرح است ، باید با تمام توان حدود الهی را اجرا کرد ، چنان که می فرماید ؛ « هرگز در دين خدا (و اجرای حدود ) رافت (و محبت كاذب) شما را نگيرد اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد»( نور 2) 👌در روایتی از پیامبر گرامی آمده است که فرمود ؛ « روز قيامت بعضى از زمامداران را كه يك‏ تازيانه از حد الهى كم كرده ‏اند در صحنه محشر مى ‏آورند و به او گفته مى‏ شود چرا چنين كردى؟ مى‏ گويد: براى به بندگان تو ، پروردگار به او مى ‏گويدآيا تو نسبت به آنها از من مهربانتر بودى! و دستور داده مى‏شود او را به آتش بيفكنيد! ديگرى را مى‏آورند كه يك تازيانه بر حد الهى افزوده، به او گفته مى‏شود چرا چنين كردى؟ در پاسخ مى‏گويد: تا بندگانت از معصيت تو خوددارى كنند ، خداوند مى‏فرمايد: تو از من آگاهتر و حكيم‏تر بودى؟! سپس دستور داده مى‏شود او را هم به آتش دوزخ ببرند» 📚تفسیر کبیر ج23 ص148 ❕بنابراین در جایی که بحث حدود الهی مطرح است ، باید با شدت عمل و بدون گرفتار شدن در دام ، حد الهی را جاری کرد تا گناه وانحراف به تمام جامعه نکند ، و به خاطر همین اهمیت موضوع است که در روایات متعددی می خوانیم ؛ « حدّى كه در زمين اجرا شود پر بارتر از شبانه روز باران است‏» 📚وسائل الشیعه ج28 ص12 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔مگر خداوند است و دست دارد که خدا در قرآن می گوید انسان را با دو دست خویش خلق کردم یا در آیاتی سخن از دست راست خداوند به میان آمده است ❕آیا این تناقض نقل و عقل نیست ❗️ 💠💠 ❕روشن است که جسميّت براى خداوند مساوى با نفى الوهيت و واجب الوجود بودن او است، چرا كه هر جسمى اجزائى دارد، و وجود کل وابسته به جزء است و این مستلزم خداوند است ، بعلاوه هر جسمى داراى زمان و مكان، و در معرض حوادث و تغيير است، و دائماً رو به فرسودگى و فنا مى ‏رود، و اينها اوصافى است كه هريك از آنها براى نفى الوهيت و واجب الوجوب بودن خداوند كافى است. 👌از اين گذشته اگر او جسم باشد و مانند دارد، و مى ‏دانيم در آيات متعدّدى از قرآن هرگونه شبيه و مانند از خدا نفى شده است‏ (لیس کمثله شی ء ) 📚پیام قرآن ج4 ص284 ❕امام باقر علیه السلام فرمود ؛ « کسی که عقیده به جسمیت خدا داشت ، پشت سرش نماز نخوانید و به او زکات ندهید » 📚بحار الانوار ج3 ص303 👌خداوند به شیطان فرمود ؛ «يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ» « اى ابليس چه چيز مانع تو از سجده كردن بر مخلوقى كه با دو خود او را آفريدم گرديد؟ آيا تكبر كردى، يا از برترين بودى » ( ص 75) 👌بديهى است تعبير به « » (دو دست) به معنى دستهاى حسى نيست كه خداوند از هر گونه و جسمانيت پاك و منزه است، بلكه دست در اينجا كنايه از قدرت است، چرا كه انسان معمولا قدرت خود را با دست اعمال مى‏ كند، لذا در تعبيرات روزمره اين كلمه در معنى قدرت، فراوان به كار مى‏ رود، گفته مى‏ شود فلان كشور در دست فلان گروه است، يا فلان معبد و ساختمان بزرگ به دست فلان كس ساخته شده، گاه گفته مى‏ شود دست من كوتاه است يا دست تو پر است. 👌دست در هيچكدام از اين استعمالات به معنى مخصوص نيست، بلكه تمام اينها كنايه از قدرت و سلطه است. ❕و از آنجا كه انسان كارهاى مهم را با دو دست انجام مى‏ دهد، و به كار گرفتن دو دست نشانه نهايت توجه و علاقه انسان به چيزى است، ذكر اين تعبير در آيه فوق كنايه از عنايت مخصوص و اعمال قدرت مطلقه ‏اش در آفرينش انسان است. 📚تفسیر نمونه ج19 ص338 👌و نیز می فرماید ؛ « وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى‏ عَمَّا يُشْرِكُونَ » « آنها خدا را آن گونه كه شايسته است نشناختند، در حالى كه تمام زمين در روز قيامت در قبضه قدرت او است و آسمانها پيچيده در دست راست او، خداوند منزه و بلند مقام است از شريكهايى كه براى او درست مى‏كنند.» 🔰زمر 67 👌" قبضة" به معنى چيزى است كه در مشت مى ‏گيرند، و معمولا كنايه از قدرت و سلطه كامل بر چيزى است، همانگونه كه در تعبيرات روزمره مى‏گوئيم فلان شهر در دست من است و يا فلان ملك در قبضه و مشت من مى‏باشد. ❕تعبیر فوق اشاره به آن است که كسى كه طومارى را درهم پيچيده و در دست گرفته كاملترين تسلط را بر آن دارد، مخصوصا انتخاب" يمين" (دست راست) به خاطر آن است كه غالب اشخاص كارهاى مهم را با دست راست انجام مى‏ دهند و قوت و قدرت بيشترى در آن احساس مى‏كنند. 👌همه اين تشبيهات و كنايه از سلطه مطلقه پروردگار بر عالم هستى در جهان ديگر است، تا همگان بدانند در عالم قيامت نيز كليد نجات و حل مشكلات در كف قدرت خداوند است، تا به بهانه شفاعت و مانند آن به سراغ بتها و معبودهاى ديگر نروند مگر در اين دنيا زمين و آسمان به همين صورت در قبضه قدرت او نيست. 👌بنابراین تعبیر به دست راست اشاره به آن است که انسان كارهايى را كه با دست انجام مى ‏دهد از قدرت بيشترى برخوردار است، و به اين ترتيب« يمين » كنايه از قدرت است‏ 📚تفسیر نمونه ج19 ص530 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔چرا در سوره حمد معنی این سوره طوری است که انگار فردی از زبان خویش با خدا میکند در حالی که قران از زبان خداوند است ❗️برخی این طور اشکال می کنند آیا الله خودش را ستایش کرده و گفته ما را به راه راست هدایت کن؟پس نتیجه آن که ﺳﺨﻦ ﺍﻟﻠﻪ ﻧﯿﺴﺖ، بلکه ﺳﺨﻦ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺯﻣﯿﻨﯽ ﺍﺳﺖ ❕ 💠💠 👌 سوره حمد اساسا با سوره‏ هاى ديگر قرآن از نظر لحن و آهنگ فرق روشنى دارد به خاطر اينكه سوره ‏هاى ديگر همه بعنوان سخن خدا است، اما اين سوره از زبان است، و به تعبير ديگر در اين سوره خداوند طرز مناجات و سخن گفتن با او را به بندگانش آموخته است. 📚تفسیر نمونه ج1 ص2 ❕ از يك نظر اين سوره به دو بخش تقسيم مى‏شود، بخشى از حمد و ثناى خدا سخن مى‏ گويد و بخشى از بنده. 👌پیامبر گرامی فرمود ؛ ❕خداوند متعال چنين فرموده: من سوره حمد را ميان خود و بنده ‏ام تقسيم كردم نيمى از آن براى من، و نيمى از آن براى بنده من است، و بنده من حق دارد هر چه را مى ‏خواهد از من بخواهد هنگامى كه بنده مى‏ گويد" بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ" خداوند مى‏ فرمايد بنده‏ ام بنام من آغاز كرد، و بر من است كه كارهاى او را به آخر برسانم و در همه حال او را پر بركت كنم، و هنگامى كه مى‏ گويد" الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ" خداوند بزرگ مى‏گويد بنده ‏ام مرا حمد و ستايش كرد، و دانست نعمتهايى را كه دارد از ناحيه من است، و بلاها را نيز من از او دور كردم، گواه باشيد كه من نعمتهاى سراى آخرت را بر نعمتهاى دنياى او مى‏ افزايم، و بلاهاى آن جهان را نيز از او دفع مى‏ كنم، همانگونه كه بلاهاى دنيا را دفع كردم و هنگامى كه مى‏گويد" الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ" خداوند مى‏گويد: بنده‏ ام داد كه من رحمان و رحيمم، گواه باشيد بهره او را از رحمتم فراوان مى‏كنم، و سهم او را از عطايم افزون مى‏سازم. و هنگامى كه مى‏گويد" مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ" او مى‏فرمايد: گواه باشيد همانگونه كه او حاكميت و مالكيت روز جزا را از آن من دانست، من در روز حساب، حسابش را آسان مى‏ كنم، حسناتش را مى‏پذيرم، و از سيئاتش صرف نظر مى‏كنم.و هنگامى كه مى‏گويد" إِيَّاكَ نَعْبُدُ" خداوند بزرگ مى‏گويد بنده ‏ام راست مى‏گويد، تنها مرا پرستش مى‏كند، من شما را گواه مى‏گيرم بر اين عبادت خالص ثوابى به او مى‏دهم كه همه كسانى كه مخالف اين بودند به حال او غبطه خورند و هنگامى كه مى‏گويد" إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ" خدا مى‏گويد: بنده‏ ام از من يارى جسته، و تنها به من پناه آورده گواه باشيد من او را در كارهايش كمك مى‏كنم، در سختيها به فريادش مى‏رسم، و در روز دستش را مى‏گيرم. و هنگامى كه مى‏گويد" اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ ..." (تا آخر سوره) خداوند مى‏گويد اين خواسته بنده ‏ام بر آورده است، و او هر چه مى‏خواهد از من بخواهد كه من اجابت خواهم كرد آنچه اميد دارد، به او مى‏ بخشم و از آنچه بيم دارد ايمنش مى ‏سازم» 📚عیون الاخبار ص174 👌این روایت گفته قبلى ما است، كه گفتيم: اين سوره كلام خداى سبحان است، اما به نيابت از طرف بنده ‏اش، و زبان حال بنده ‏اش در مقام عبادت، و اظهار عبوديت است، كه چگونه خدا را ثناء گويد، و چگونه اظهار بندگى كند، و بنا بر اين سوره اصلا براى‏ درست شده، و در قرآن هيچ سوره ‏اى نظير آن ديده نميشود، که منظور از اين حرف چند نكته است. 1⃣اينكه سوره مورد بحث از اول تا به آخرش كلام خدا است، اما در مقام از بنده‏ اش، و اينكه بنده ‏اش وقتى روى دل متوجه بسوى او ميسازد، و خود را در مقام عبوديت قرار ميدهد، چه بگويد. 2⃣ اينكه اين سوره بدو قسمت تقسيم شده، از آن براى خدا، و نصفى ديگر براى بنده خدا است. 3⃣ اينكه اين سوره مشتمل بر تمامى معارف قرآنى است، و با همه كوتاهيش بتمامى معارف قرآنى اشعار دارد، چون قرآن كريم با آن وسعت عجيبى كه در معارف اصوليش، و نيز در متفرعه بر آن اصول هست، از اخلاقش گرفته تا احكام، و احكامش از عبادات گرفته تا سياسات، و اجتماعيات، و وعده‏ها، و وعيدها، و داستانها، و عبرت‏هايش، همه و همه بياناتش به چند اصل بر مى‏گردد، و از آن چند ريشه جوانه مى‏زند، اول توحيد، دوم نبوت، و سوم معاد، و فروعات آن، و چهارم هدايت بندگان بسوى آنچه مايه صلاح دنيا و آخرتشان است، و اين سوره با همه اختصار و كوتاهيش، مشتمل بر اين چند اصل ميباشد، و با كوتاه‏ترين لفظ، و روشن‏ترين بيان، به انها اشاره نموده است. 📚ترجمه تفسیر المیزان ج1 ص63 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
امیرالمؤمنین علیه السلام: دانش، بهترين همدم است العِلمُ أفضَلُ الأَنيسَينِ غررالحكم حدیث 1654 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
📖 هر روز تلاوت یک صفحه از قرآن کریم 📃 صفحه335 🎙 قاری: #منشاوی 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
335.mp3
1.2M
☀️ #تنفس_صبح 📖 هر روز تلاوت یک صفحه از قرآن کریم 📃 صفحه 335 🎙 قاری: #منشاوی 🔊 بشنویم🔻 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔یکی از اخیرا گفته است که در روایات آمده شیطان جز با شیعیان با کس دیگری اصلا کاری ندارد ، پس نتیجه سخن ایشون اینه که سایرین رفته آند دنبال رفاه و آبادانی آزادی و استقلال و ما فقط بدنبال راندن شیطان از ❗️آیا چنین مطلبی معقول است ❕ 💠💠 👌در این شکی نیست که یکی از بزرگترین دشمنان انسان که قسم به کردن تمام انسانها خورده است ، ابلیس و شیاطین تحت امر او هستند چنان که قرآن از زبان او نقل می کند که می گفت ؛ « نعمتهاى مادى را در زمين در نظر آنها تزيين مى ‏دهم و همگى را گمراه خواهم ساخت ، مگر بندگان مخلصت‏ را » (حجر 39_40) «گفت به عزتت سوگند همه آنها را خواهم كرد ، مگر بندگان خالص تو از ميان آنها» (ص82_83) ❕شیطان گمراهی خود را مختص به افراد خاصی نکرده است ، بلکه طبق دو آیه مذکور ، قسم به گمراه کردن انسانها خورده است . 👌امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « برای تمام افراد بشر دو ندا است ، که یک ندا توسط ملک ( و فطرت ) صورت می گیرد که انسان را دعوت به نیکی ها می کند و ندای دیگر ، ندای شیطان است که او را دعوت به می کند » 📚الکافی ج2 ص266 👌در روایت دیگر آمده است ؛ « هر فرزندی که برای انسان به دنیا می آید ، در مقابل آن دو فرزند برای شیطان به وجود می آید ،و شیاطین همانند جاری شدن خون در رگ ، به بنی آدم نفوذ دارند » 📚بحار الانوار ج60 ص220 ❕روشن می شود که شیطان تنها اختصاص به شیعیان ندارد ، اما باید توجه کرد که وسوسه‏ هاى شيطان هرگز اختيار و آزادى اراده را از انسان نمى‏ گيرد بلكه او يك كننده بيش نيست، و اين انسانها هستند كه با اراده خودشان دعوت او را مى‏ پذيرند ، قرآن در رابطه با وضعیت روز قیامت می گوید ؛ « شيطان هنگامى كه كار مى‏ شود مى‏ گويد خداوند به شما وعده حق داد و من هم به شما وعده (باطل) دادم و تخلف كردم، من بر شما تسلطى نداشتم جز اينكه دعوتتان كردم و شما پذيرفتيد، بنا بر اين مرا سرزنش نكنيد، خود را كنيد، نه من فريادرس شما هستم، و نه شما فريادرس من...» ( ابراهیم 23) ❕بنابراین دعوت و القای شیطان است و همه بنی بشر را شامل می شود ، اگر چه شکل و کیفیت این دعوت ، نسبت به افراد مختلف فرق می کند و دیگر آنکه این دعوت از انسان سلب اختیار نمی کند و انسان با اختیار خودش می تواند در برابر شیطان مقاومت کند و کند ، یا در برابر آن شود و در جا بزند . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔واژه سگ تو روایتی از امیرالمومنین اومده که می‌فرماید در سگ ده صفت هست که شایسته ست داشته باشه 🔷خصلت های ممتاز و نیکوی سگ!!! ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﻨﺪ: ✅ ﺳﮓ ۱۰ ﺻﻔﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻫﺮ ﻣﺆﻣﻦ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﮐﻤﺎﻝ ﺑﺮﺳﺪ ۱) ﺳﮓ ﺭﺍ ﺩﺭﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻗﺪﺭ ﻭ ﻣﻨﺰﻟﺘﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻭﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﺴﮑﯿﻨﺎﻥ ﻭ ﺑﯿﭽﺎﺭﮔﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ۲) ﻣﺎﻝ ﻭﻣﻠﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﮓ ﻧﯿﺴﺖ ﻭﺍﯾﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﻔﺖ ﻣﺠﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ۳) ﺳﮓ ﻻ‌ﻧﻪ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﻣﻌﯿﻨﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﺮﺟﺎ ﮐﻪ ﺑﺮﻭﺩ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺍﯾﻦ ﻋﻼ‌ﻣﺖ ﻣﺘﻮﮐﻼ‌ﻥ ﺍﺳﺖ. ۴) ﺳﮓ ﺍﻏﻠﺐ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﺩﺕ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ۵) ﺳﮓ ﺍﮔﺮﺻﺪ ﺗﺎﺯﯾﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺻﺎﺣﺐ ﺧﻮﺩ ﺑﺨﻮﺭﺩ، ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺻﻔﺖ ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﺍﺳﺖ. ۶) ﺷﺐ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻧﻤﯽ ﺁﺭﺍﻣﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺪﺍﺭﺍﻥ ﺍﺳﺖ. ۷) ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺭﺍﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ ﻭﺳﺘﻢ ﺑﯿﻨﺪ، ﭼﻮﻥ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﮐﻨﻨﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﻟﮕﯿﺮﯼ ﺑﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ ﻭﺍﯾﻦ ﺻﻔﺖ ﻓﺮﻭﺗﻨﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ۸) ﻫﺮ ﺧﻮﺭﺍﮐﯽ ﮐﻪ ﺻﺎﺣﺒﺶ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﺪ ﺭﺍﺿﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺻﻔﺖ ﻭ ﺣﺎﻝ ﻗﺎﻧﻌﺎﻥ ﺍﺳﺖ ۹) ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻟﺐ ﻓﺮﻭ ﺑﺴﺘﻪ ﻭﺧﺎﻣﻮﺵ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻋﻼ‌ﻣﺖ ﺧﺎﺋﻔﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ۱۰) ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻤﯿﺮﺩ ﻫﯿﭻ ﻣﯿﺮﺍﺛﯽ ﺑﺮ ﺟﺎﯼ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ ﻭﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﺯﺍﻫﺪﺍﻥ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﺍﺳﺖ.📚ﻣﻨﺒﻊ:ﮐﺘﺎﺏ ﻟﺌﺎﻟﯽ ﺍﻻ‌ﺧﺒﺎﺭ ﺝ ۵ – ﺹ ۳۸۷- ۳۸۸ﺗﺤﺮﯾﺮ ﺍﻟﻤﻮﺍﻋﻆ ﺍﻟﻌﺪﺩﯾﺔ، ﺹ: ۵ ❔ شخصیت عظیمی مثل خواجه نصیر الدین طوسی وصیت کردن اون آیه ی سوره ی کهف که مربوط به میشه رو سنگ قبرشون حک بشه واگر واکاوی در مفاتیح الجنان داشته باشیدیک شعری رو شیخ عباس قمی مستحب دونستن که توش از سگ استفاده شده اما شخصیتی مثل آقای ایت الله العظمی وحید خراسانی یا صافی گلپایگانی خودشون رو سگ اهلبیت قلمداد میکنن در اشعارشون ❕ ❔با تمام اینها باز هم می گویید گفتن جملات من حسین یا سگ رقیه هستم بد است ❕ 💠💠 1⃣روایت مذکور در مورد خصلت های ده گانه سگ سند معتبری ندارد ، زیرا در کتب متقدم و مورد استناد نیامده و در کتاب مذکور هم به صورت مرسل و بدون سند نقل شده است ، به فرض هم که روایت صحیحی باشد ، نهایتا دلالت بر آن می کند که انسان باید خصلت های خوب را از هر موجودی که باشد ، یاد بگیرد ، نه آنکه در نامگذاری خود را و مانند آن خطاب کند ، چنان که امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « از خروس پنج خصلت را یاد بگیرید ، محافظتش بر اوقات نماز ، غیرت ، شجاعت ، سخاء و زیادی طروقه » 📚وسائل الشیعه ج4 ص110 ❔آیا بر اساس این نقل انسان باید بگوید من هستم زیرا خصلت های نیک او را یاد گرفته ام ❕ 2⃣در گذشته مفصلا بیان کرده ایم که آنچه از آیات و روایات وفتاوی برخی فقها به دست می آید ، آن است که تعابیری مانند من سگ حسین و ...هستم به جا نمی باشد و بهتر از آن است . 3⃣اگر علمایی از واژه مذکور در اشعار و تعابیر خود استفاده کرده اند ، معنای مورد نظر آنها بوده است و این با آنچه امروزه مورد سوء استفاده قرار گرفته و افراد در هر مجلس و محفلی خود را سگ معرفی می کنند ، تفاوت دارد . 👌ادامه 👇👇👇
👌ادامه 👇 ❕مرجع عالی قدر ، صافی می نویسد ؛ « امّا اينكه نوشته شده بعضى خود يا ديگران را سگ امام مى‏ شمارند و شرافت مؤمن به اين است كه آدم حقيقى باشد نه . 👌جواب اين است كه هيچ كس نمى‏ گويد مؤمن سگ است، و اين عبارات كه من سگ درگاه خدا يا سگ در خانه پيغمبر يا امام هستم، معنايش اين نيست كه من سگ هستم. اين الفاظ معناى لطيف و دل پسندى دارد كه خود به خود در ذهن شنونده وارد مى‏ شود و لذا كسى جز شما به گوينده آن اعتراض نمى‏ كند كه چرا خود را سگ خواندى و چرا دروغ گفتى. غرض اين است كه همان‏گونه كه سگ در خانه صاحبش را رها نمى‏ كند و اگر او را براند و دور كند به جاى ديگر روى نمى ‏آورد و وفا و ‏شناسى دارد و پاس احترام ولىّ نعمت خود را نگاه مى ‏دارد و از صاحبش‏ و خانه ‏اش دفاع مى‏ كند و عنايت كم و لقمه نان صاحبش را بر سفره‏ هاى چرب ديگران بر مى‏ گزيند، من هم بر سر كوى شما مقيم شده و در خانه شما را رها نمى ‏كنم، و به پاسبانى منزل محبوب و مراد خود افتخار مى‏ كنم. ❕اين تعبير بسيار عرف پسند و شيرين و عاطفى و مهيّج است و در اشعار شعرا و اهل ذوق عرب و ، بسيار است كه در درگاه خدا، يا پيغمبر يا امام، حقيرانه خود را سگ مى‏ شمارند؛ مانند اين اشعار: ❕لقمه نانى به اين سگ كن عطا كم نگردد از عطايت اى خدا شاها چو تو را سگى ببايد گر من بودم آن سگ تو شايد هستم سگكى ز حبس جسته بر شاخ گل هوات بسته‏ از مدح تو با قلاده زر زنجير وفا به حلقم اندر خود را به قبول رايگانت بستم به طويله سگانت‏ افكن نظرى بر اين سگ خويش سنگم مزن و مرانم از پيش‏ من سگ اصحاب كهفم بر در پاكان مقيم نيم نانى مى‏رسد تا نيم جانى در تن است‏ 👌و اين هم در منظومه مناجات على عليه السلام خطاب به آن حضرت عرض كرده‏ ام: «بسته سنبل گيسوى توام فخرم اين بس كه سگ كوى توام‏ ❕نابغه علم و ادب و افتخار جامعه شيعه و اسلام، شيخ بهاء الدين عاملى قدس سره براى كسى مثل شاه عباس كبير از بين تمام القاب شاهانه اين لقب را برگزيده و در آغاز كتاب" جامع عباسى" چنين مى‏ فرمايد: 👌 «چون توجّه خاطر ملكوت ناظر اشرف اقدس، كلب آستان على بن ابى ‏طالب عليه السلام شاه عباس الحسينى الموسوى ...» ❕به نظر ما اين جمله « آستان على بن ابى‏ طالب عليه السلام» براى معرفى شاه عباس كبير از تمام القاب نفرت‏ انگيز و پر از مبالغه‏اى كه براى شاهان صفوى و سلاطين ديگر گفته شده، دلپذيرتر و ارزنده‏تر و جذاب‏تر است و لطفى كه در اين جمله به كار رفته در هيچ يك از عناوينى كه در ابتداى كتاب‏ها براى پادشاهان نوشته شده، وجود ندارد. 👌هم اكنون از تاريخ وفات عضد الدوله ديلمى قريب يك هزار و بيست سال مى‏ گذرد، و اين افتخار در ضمن مفاخر او در كتاب‏ها نوشته مى‏ شود كه در روى سنگ قبر او در نجف اشرف، در جوار مرقد مطهر مولاى متقيان على عليه السلام اين آيه نوشته شده:«وَكَلْبُهُم باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيدِ». ❕❕مع ذلك، ما نمى‏ گوييم گويندگان همه اين‏گونه الفاظ را در هر مجلس و منبر، يا در هر شعر و قصيده تكرار كنند و از طريق بلاغت و تكلم به حال بيرون روند. 📚سلسله مباحث امامت و مهدویت ج1 ص412 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔یکی از ملحدین کلیپی برایم فرستاده است که در آن سخنران از قدرت امام باقر در تیر اندازی می گوید ، آنگاه به نحو تمسخر می گوید کارتون ها و فیلمهای هالیودی از روایات ائمه شیعه برداری شده و برتری تیراندازی امام باقر از رابین هود و زورو ثابت می شود ❗️پاسخ چیست ❕❕ 💠💠 👌در این شکی نیست که امامان علیهم السلام دارای قدرت خارق العاده و بی نظیری به تعلیم الهی بوده اند ، به گونه ای که آگاه و قادر بر تمام علوم و فنون تلقی می شدند . ❕امام علیه السلام فرمود: « اسم اعظم خدا دارای هفتاد و سه حرف است .نزد آصف بن برخیا وصی سلیمان تنها حرف بود که توانست تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از فاصله دور حاضر کند و نزد ما اهل بیت هفتاد و دو حرف از آن است ( وقدرت ما بی شک قابل مقایسه با آصف نیست) و یک حرف را خداوند به ما تعلیم نداده است و اختصاص به خودش دارد» 📚بحار الانوار ج27 ص25 ❕در مورد تسلط امام باقر علیه السلام بر تیر اندازی ، در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است ؛ « در سالى از سال‏ها هشام بن عبد الملك به حجّ آمده در آن سال من در خدمت پدرم امام باقر به حجّ رفته بودم ... هشام ما را به مجلس خود طلبيد، چون داخل شديم هشام بر تخت پادشاهى خود نشسته و لشكر خود را مسلّح و مكمّل دو صف در برابر خود بازداشته بود، و آماج خانه (يعنى محلّى كه نشانه تير در آن نصب كرده بودند) در برابر خود ترتيب داده بود و بزرگان قومش در حضور او می انداختند . 👌چون در خانه او داخل شديم، پدرم پيش مى‏ رفت و من از عقب او مى‏ رفتم، چون به نزديك [او] رسيديم با پدرم گفت كه با بزرگان قوم خود تير بينداز ، پدرم گفت من پير شده‏ ام ...اگر مرا معاف دارى بهتر است. هشام سوگند ياد كرد كه به حقّ آن خداوندى كه ما را به دين خود و پيغمبر خود عزيز گردانيده تو را معاف نمى ‏گردانم، پس به يكى از مشايخ بنى اميّه اشاره كرد كه كمان و تير خود را به او بده تا بيندازد. 👌پس پدرم كمان را از آن مرد گرفت و يك تير از او بگرفت و در زه كمان گذاشت و به قوّت امامت كشيد و بر ميان نشانه زد، پس تير ديگر بگرفت و بر فاق تير اوّل زد كه آن را تا پيكان به دو نيم كرد و در ميان تير اوّل قرار گرفت، پس تير سيّم را گرفت و بر فاق تير دوّم زد كه آن را نيز به دو نيم كرد و در ميان نشانه محكم شد تا آن كه نه تير چنين پياپى افكند كه هر تير بر فاق تير سابق آمد و آن را به دو كرد ،و هر تير كه آن حضرت مى‏ افكند بر جگر هشام مى‏ نشست و رنگ شومش متغيّر مى ‏شد. تا آن كه در تير نهم بى ‏تاب شد و گفت انداختى اى ابو جعفر و تو ماهرترين عرب و عجمى در تيراندازى ... مثل اين كمان‏دارى هرگز نديده بودم، اى ابو جعفر، در اين امر مثل تو کسی هست؟ 👌حضرت فرمود ما اهل بيت رسالت علم و كمال و اتمام دين را كه حقّ تعالى در آيه: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً، به ما عطا كرده است از يكديگر ميراث مى‏ بريم و هرگز زمين خالى نمى‏ باشد از يكى از ما كه در او كامل باشد آنچه ديگران در آن ... 📚بحار الانوار ج46 ص306 📚منتهی الامال ج2 ص 1316 ❕چنان که گذشت ، این جریان نشان دهنده قدرت و تسلط بی بدیل امام باقر علیه السلام بر علوم و دنیوی و موافق عقیده شیعه در مورد امامان است و قابل یا تردید نمی باشد . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نظام تقديم 88.mp3
6.9M
🔈 #شرح_و_بررسی_کتاب_آن_سوی_مرگ 🔇 جلسه پانزدهم 🔔 @Aminikhaah_Media
🤔 ❔داستان ازدواج پیامبر با زینب همسر زید چی بوده ❕آیا حقیقت دارد که پیامبر زینب رو در حال کردن دید و عاشقش شد و کاری کرد تا زید زینب رو طلاق بده و خودش زینب رو بگیرد ❗️ 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ « (به خاطر بياور) زمانى را كه به آن كس كه خداوند به او نعمت داده بود و تو نيزبه او نعمت داده بودى (به فرزند خوانده‏ ات «زيد») مى گفتى: «همسرت را براى خود نگاه دار و از خدا بپرهيز». و در دل خود چيزى را پنهان مى داشتى كه خداوند آن را آشكار مى كند؛ و از مردم مى ترسيدى در حالى كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسى. هنگامى كه زيد نيازش را از آن زن به سر آورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسرى تو درآورديم تا مشكلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده هايشان- هنگامى كه از آنها بى نياز شدند (و آنها را طلاق دادند)- نباشد؛ و فرمان خدا انجام شدنى است (و سنّت غلط تحريم اين زنان بايد شكسته شود)» ( احزاب 37) ❕اين آيه با صراحت مى‏ گويد هنگامى كه اختلاف زيد و همسرش پيدا شد، پيامبر كراراً او را از طلاق دادن بازداشت، ولى هنگامى كه اين توصيف‏ها مؤثر واقع نشد و او همسرش را طلاق داد، پيامبر او را به همسرى خود درآورد تا از يك‏سو يك سنت غلط جاهلى را كه مى ‏گفت همسر پسر خوانده انسان همانند همسر پسر واقعى او بر انسان حرام است درهم بشكند، و از سوى ديگر شكست زينب همسر زيد را جبران نمايد؛ زيرا او دخترزاده عبدالمطلب و دختر عمه پيامبر و از يك خانواده بزرگ بود كه به توصيه پيامبر تن به ازدواج زيد كه برده آزاد شده ‏اى بود داده بود، و مسلّماً آن ازدواج براى او گران بود و اين جدائى گران‏تر. 👌آنچه در اين‏جا براى ما است و بايد به توضيح آن پرداخت دو جمله ‏اى است كه در آيه فوق آمده، وگرنه افسانه ‏هاى خرافى كه اثرى از آن در آيات قرآن وجود ندارد چيزى نيست كه ما بخواهيم مورد بررسى قرار دهيم و از آن دفاع كنيم. ❕در يك جمله مى‏ فرمايد وَ تُخْفى فى نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْديهِ «در دل خود چيزى را پنهان مى‏ داشتى كه خدا آن را آشكار مى ‏سازد». 👌و در جمله دوّم مى‏ خوانيم: وَ تَخْشَى الْناسَ وَ اللَّهُ احَقُّ انْ تَخْشهُ»: «از مردم بيم داشتى در حالى كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسى». آيا اين دو جمله با مقام پيامبر منافات ندارد؟ ❕جمله اوّل مفهومى ظاهراً سربسته دارد، ولى افسانه پردازان مطالب زيادى به آن بسته‏ اند و خوراك مناسبى به دست دشمنان اسلام داده تا پيامبر را- العياذ باللَّه- متهم كنند كه او نسبت به همسر زيد عشق و علاقه داشت. 👌در حالى كه اين مسأله را خود آيه تكذيب مى‏ كند؛ زيرا مى‏ گويد: «تو بارها به زيد توصيه مى ‏كردى كه همسرت را طلاق مده » توجه داشته باشيد كه جمله «اذْ تَقُولُ» به صورت فعل مضارع است و دليل بر استمرار مى ‏باشد و اگر مسأله آن‏گونه كه دشمنان پنداشته ‏اند بوده باشد، بايد پيامبر از طرح مسأله طلاق استقبال كند، يا لااقل سكوت اختيار كند؛ نه اين‏كه به طور مكرر از آن نهى نمايد. 👌در مورد جمله دوم نيز توجه به این نکته لازم است که خداوند به «زيد» كه پسر خوانده پيامبر اسلام بود نعمت ايمان را بخشيده بود، و پیامبر نيز او را مشمول نعمت خود قرار داد و آزادش ساخت و حتى او را همچون فرزند خود پذيرفت، و دختر عمه‏ اش را كه از يك خانواده سرشناس و با شخصيت بود به همسرى او درآورد. 👌پيامبر در ميان دو قرار گرفته بود از يك‏سو فكر مى‏ كرد اگر صلح ميان دو همسر حاصل نشود و كارشان به طلاق و جدايى بيانجامد بايد براى جبران شكستى كه دامن‏گير دختر عمه‏ اش زينب شده كه حتى برده آزاد شده ‏اى او را طلاق داده، وى را به همسرى خود برگزيند، و از سوى ديگر از اين بيم داشت كه مردم مخصوصاً منافقان كه منتظر بهانه بودند اين امر را از دو جهت بر او خرده گيرند: 1⃣ يك سنت ريشه ‏دار جاهلى عرب را درهم مى‏شكست كه همسر پسر خوانده را همچون همسر فرزند حقيقى مى‏ دانستند و ازدواج با او را همچون ازدواج با عروس خود مى‏ كردند. 2⃣ازدواج با همسر مطلقه يك برده آزاد شده را دون شأن پيامبر فكر مى‏ كردند و بر او عيب مى‏ شمردند. 👌ولى اراده خداوند بر اين تعلق گرفته بود كه بعد از آن جدايى، اين ازدواج صورت گيرد، و اين غلط درهم كوبيده شود، و همان‏گونه كه ذيل آيه مى ‏گويد: «مؤمنان در ازدواج با همسران مطلقه پسر خوانده خود هيچ محذورى نبينند» ❕بنابراين آنچه پيامبر در دل مخفى مى‏ داشت و سرانجام خداوند آن را آشكار ساخت همان ازدواج با همسر زيد بود، در صورتى كه زيد اصرار به طلاق او داشته باشد. 💠ادامه پاسخ 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❕ادامه 👇👇👇 👌و چيزى كه پيامبر از آن بيم داشت عكس العمل‏هايى بود كه انتظار مى‏ رفت در مقابل شكستن اين سنت جاهلى و همچنين ازدواج با زنى كه در شأن پيامبر نبود نشان دهند؛ ترس تا زمانى بود كه فرمان قطعى الهى صادر نشده بود؛ ولى هنگامى كه فرمان قطعى صادر شد كه تو وظيفه دارى با آن زن مطلقه ازدواج كنى و هر دو سنت غلط را درهم بشكنى و حتى صيغه اين عقد را خداوند جارى كرد همان‏گونه كه در متن قرآن آمده است زوَّجْنَاكَها از آن پس پيامبر هيچ‏گونه ترس و ترديدى در اين مسأله به خود راه نداد. 📚پیام قرآن ج7 ص152 ❕داستان ازدواج پيامبر اسلام با زينب با تمام صراحتى كه قرآن در اين مساله و هدف اين ازدواج به خرج داده و آن را شكستن يك سنت جاهلى در ارتباط با ازدواج با همسر مطلقه فرزند خوانده معرفى كرده باز مورد بهره‏ بردارى سوء جمعى از اسلام گرديده است، آنها خواسته ‏اند از آن يك داستان عشقى بسازند كه ساحت قدس پيامبر را با آن آلوده كنند و احاديث مشكوك و يا مجعولى را در اين زمينه دستاويز قرار داده ‏اند. 👌از جمله اينكه نوشته ‏اند هنگامى كه پيامبر براى حال‏پرسى زيد به خانه او آمد همين كه در را گشود به جمال زينب افتاد، و گفت: " سبحان اللَّه خالق النور تبارك اللَّه احسن الخالقين"!:" منزه است خداوندى كه خالق نور است و جاويد و پر بركت است خدايى كه احسن الخالقين مى‏باشد"! و اين جمله را دليلى بر علاقه پيامبر به زينب گرفته‏ اند. 👌در حالى كه شواهد روشنى قطع نظر از مساله نبوت و عصمت در دست است كه اين ‏ ها را تكذيب مى‏ كند. 1⃣زينب دختر عمه پيامبر بود و در محيط خانوادگى تقريبا با او بزرگ شده بود، پيامبر شخصا او را براى زيد خواستگارى كرد، و اگر زينب جمال فوق العاده ‏اى داشت و فرضا جمال او جلب توجه حضرت را كرده بود نه جمالش امر مخفى بود و نه ازدواج با او قبل از اين ماجرا مشكلى داشت، بلكه با توجه به اينكه زينب هيچگونه تمايلى براى ازدواج با زيد نشان‏ نمى‏ داد بلكه مخالفت خود را صريحا، بيان كرد، و ترجيح مى ‏داد همسر پيامبر شود بطورى كه وقتى پيامبر به خواستگارى او براى زيد رفت خوشحال شد زيرا تصور مى ‏كرد پيامبر او را براى خود خواستگارى مى‏ كند، اما بعدا با نزول آيه قرآن و امر به تسليم در برابر فرمان خدا و پيامبر تن به ازدواج با زيد داد. ❕با اين مقدمات چه جاى اين توهم كه او از چگونگى زينب با خبر نباشد؟ و چه جاى اين توهم كه ازدواج با او را داشته باشد و نتواند اقدام كند؟ 2⃣ هنگامى كه زيد براى طلاق دادن همسرش زينب به پيامبر مراجعه مى ‏نمايد حضرت بارها او را نصيحت مى‏ كند و مانع اين طلاق مى ‏شود، اين خود شاهد ديگرى بر آن افسانه ‏ها است. 3⃣ قرآن با صراحت هدف اين ازدواج را بيان كرده تا جايى براى گفتگوهاى ديگر نباشد. ❕آرى اگر پيامبر هرگز زينب را نديده بود و نشناخته بود و هرگز زينب تمايل با ازدواج او نداشت و زيد نيز حاضر به طلاق دادن او نبود (قطع نظر از مسئله نبوت و عصمت) جاى اين گفتگو و بود، ولى با توجه به نفى همه اين شرائط، ساختگى بودن اين افسانه ‏ها روشن مى‏ شود. 👌به علاوه تاريخ زندگى پيامبر به هيچ وجه نشان نمى‏ دهد كه او علاقه و تمايل خاصى نسبت به زينب داشت، بلكه همچون ساير همسران بلكه شايد از جهاتى كمتر از بعضى پيامبر بوده، و اين خود شاهد تاريخى ديگرى بر نفى آن افسانه‏ ها است. ❕ آخرين سخنى كه در اينجا اشاره به آن را لازم مى‏ دانيم اينكه ممكن است كسى بگويد شكستن چنين سنت غلطى لازم بود اما چه ضرورتى داشت كه شخص پيامبر اقدام به سنت‏ شكنى كند، مى‏ توانست مساله را به صورت يك قانون بيان نمايد و ديگران را تشويق به گرفتن همسر مطلقه پسر خوانده خود كند. 👌ولى بايد توجه داشت گاهى يك جاهلى و غلط مخصوصا مربوط به ازدواج با افرادى كه دون شان انسان از نظر ظاهرى هستند با سخن امكان پذير نيست، و مردم مى ‏گويند اگر اين كار خوب بود چرا خود او انجام نداد،؟ چرا او با همسر برده آزاد شده‏اى ازدواج نكرد؟! چرا او با همسر مطلقه فرزندخوانده‏اش عقد همسرى نبست؟ ❕در اينگونه موارد يك نمونه عملى به همه اين چراها پايان مى‏ دهد. و بطور قاطع آن سنت غلط شكسته مى‏ شود. گذشته از اينكه نفس اين عمل يك نوع ايثار و فداكارى بود. 📚تفسیر نمونه ج17 ص325 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁