#پاسخ_به_معاند_جریان_ذوالقرنین
🤔#پرسش
❔نكته جالبي كه در ايات ٩٣ و ٩٤ سوره كهف در ادامه داستان ذوالقرنين اورده شده ميبينيم كه ايشان به يك قومي ميرسد كه هيچ زباني را نميفهميدند (طبعا حرف زدن با اين قوم امكان پذير نيست )
توجه بفرماييد :
سوره كهف ايات ٩٣-٩٤
حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لّا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلا(٩٣)
قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا(٩٤)
ترجمه :
تا وقتي بين دو سد رسيد و در بين ان دو سد قومي را ديد كه هيچ زباني را نميفهميدند !
آنان گفتند: ای ذو القرنین ، قومی به نام یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد بسیار می کنند ، آیا چنانچه ما خرج آن را به عهده گیریم سدی میان ما و آنها می بندی ( که ما از شر آنان آسوده شویم ) ؟
خوب ، در ايه ٩٣ تاكيد شده كه اين قوم هيچ زباني را نميفهميدند (نمي شود با انها ارتباط كلامي پيدا كرد ) ولي در ايه ٩٤ ميگويد : انان گفتند كه قوم ياجوج و ماجوج فلا ن كرده اند و بهمان !!!!!
چطور و با چه زباني انها به ذوالقرنين گفتند ،
مگر نه اينكه انها هيچ زباني را نميفهميدند ؟؟؟
جدا از احمقانه بودن اين داستان ، نويسنده داستان مردم را آنقدر نادان فرض كرده كه اين جملات را به اسم خدا بخورد انها داده !
💠#پاسخ💠
👌از قرآن مجيد به خوبى استفاده مى شود كه ذو القرنين داراى صفات ممتازى بود ، از جمله ؛
1️⃣ خداوند اسباب پيروزيها را در اختيار او قرار داد.
2️⃣ او سه لشگركشى مهم داشت: نخست به غرب، سپس به شرق و سرانجام به منطقه اى كه در آنجا يك تنگه كوهستانى وجود داشته، و در هر يك از اين سفرها با اقوامى برخورد كرد .
3️⃣او مرد مؤمن و موحد و مهربانى بود، و از طريق عدل و داد منحرف نمى شد، و به همين جهت #مشمول لطف خاص پروردگار بود. او يار نيكوكاران و دشمن ظالمان و ستمگران بود، و به مال و ثروت دنيا علاقه اى نداشت.
4️⃣ او هم به خدا ايمان داشت و هم به روز رستاخيز.
5️⃣ او سازنده يكى از مهمترين و نيرومندترين سدها است، سدى كه در آن بجاى آجر و سنگ از آهن و مس استفاده شد (و اگر مصالح ديگر در ساختمان آن نيز به كار رفته باشد تحت الشعاع اين فلزات بود) و #هدف او از ساختن اين سد كمك به گروهى مستضعف در مقابل ظلم و ستم قوم ياجوج و ماجوج بوده است.
📚تفسیر نمونه ج 12 ص 545
❕پیامبر #گرامی فرمود ؛
« ذو القرنین بنده ای صالح بود که خدا او را حجت بر بندگانش قرار داد و او قومش را به سوی خدا خواند ، و آنان را به تقوا داشتن از او فرمان داد , اما آنان بر گیجگاه او ردند و او هم مدتی از آنها غایب شد تا آنجا که گفته شد مرده است یا هلاک شده است و معلوم نیست که #کجا رفته است ، سپس به سوی قومش بازگشت ...خدا به او قدرت بخشید و او را به غرب و شرق زمین رساند ، خداوند همان را در قائم از فرزندانم جاری می سازد و او را به #شرق و غرب زمین می رساند ...»
📚اعلام الوری ج2 ص249 _ کمال الدین ص394
🔸آنچه مورد اشکال قرار گرفته است این آیات است که می فرماید ؛
« (باز) از اسباب مهمى (كه در اختيار داشت) استفاده كرد.- (و هم چنان به راه خود ادامه داد) تا به ميان دو كوه رسيد، و در آنجا گروهى غير از آن دو را يافت كه #هيچ سخنى را نمى فهميدند! - (آن گروه به او) گفتند اى ذو القرنين ياجوج و ماجوج در اين سرزمين فساد مى كنند آيا ممكن است ما هزينه اى براى تو قرار دهيم كه ميان ما و آنها سدى ايجاد كنى؟ » ( کهف 92_94)
❔معاند می گوید که اگر آنان زبانی را نمی فهمیدند ، چگونه با ذو القرنین ارتباط برقرار کردند و مقصود خود را به او رساندند ❗️
👌پاسخ روشن است . آنان از طریق ایماء و اشاره و استفاده از الفاظ مبهم و نامفهوم ، سعی داشتند که #مقصود خود را به ذو القرنین برسانند ، ذو القرنین به تعلیم الهی متوجه مقصود آنان شد و با همین عنایت الهی ،هم مقصود آنان را متوجه می شد و هم مقصود خود را به آنان تفهیم می کرد .
❕همان گونه که پیامبران و امامان علیهم السلام ، به تعلیم الهی می توانستند با #حیوانات ارتباط برقرار کنند و کلام مبهم و نامفهوم آنان را متوجه شوند و مقصود خود را به آنان برسانند ، چنان که در گذشته در این رابطه بحث کرده ایم ؛
👌چه #مانعی دارد که ذوالقرنین هم به تعلیم الهی ، کلام مبهم و نامفهوم آن قوم را که مطابق هیچ لغتی نبوده ، متوجه شود و بتواند مقصود خود را به آنان برساند ❗️❗️
#پرسمان_اعتقادی
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁