eitaa logo
پابـــــ📡ــــــرج‌مالواجرد
2هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
672 ویدیو
1 فایل
☆مجموعه پابرج☆ تاسیس نوروز ۱۳۷۶ ●شبکه‌پابرج ●سایت مالواجرد ●جشنواره ۹۰ ●رادیوپابرج ●پوشش شبکه‌های رسانه‌ملی ●کانال‌ پابرج‌ مالواجرد در : تلگرام، واتساپ، اینستاگرام، بله و ایتا ⚫حسینیه‌پابرج #09123728749 #09916735248 @Hsadeghi48 @Hsadeghi1348
مشاهده در ایتا
دانلود
📡🔴 سرگذشت اهالے روستاے تاریخے مالواجرد ✍ به‌قلم : حجت‌اله صادقی 8⃣ ↙️وارد دالونچے خونه‌ے پدربزرگم مرحوم که شدم، 👈دیدم خاله‌ام مرحومه یوسف با دست عاجز و ناتوانش نشسته و درب سبو درست می‌کند 🔰خاله‌ام در کودکے کرده و دست‌ و پای چپ از مچّ لمس (فلج) شده‌ بود 👈او راه می‌رفت و با دست راست کارهایش را انجام می‌داد 👈 و بعداز تشنج از همان دوران کودکی بعضی وقت‌ها می‌کرد 🔰خاله‌ام اغلب اوقات و بود مشکلات جسمے حاصل از تشنج باعث شده بود تا کارهای روزمره‌ے او با سائر اهالی روستا متفاوت باشد 💠آن مرحومه جهت و گرفتن وضو به‌صورت ارتماسی به حوض مرحوم حاج‌قاسم که در نزدیکی خانه‌شان (خانه‌ے پدربزرگم) می‌رفت 🌐سرانجام‌ اوایل اردیبهشت سال ۱۳۷۲ خورشیدی مرحومه رقیه‌حاج‌حسین یوسف 👈 که براے طهارت و وضوگرفتن به حوض حاج‌قاسم رفته بود 😢ناگهان غش کرده و درون حوض می‌افتد و لحظاتی بعد داخل آب کم‌عمق حوض غرق شده الهے می‌رود 💠 مادربزرگم مرحومه سکینه محولی‌ملاحسن متوجه‌ی غیبت خاله‌ام می‌شود او می‌دانست برای تجدید وضو به حوض حاج‌قاسم رفته‌است 😢 بلافاصله به آنجا می‌رود و : خاله‌ام را در وسط حوض می‌بیند که شده‌است 💠روحش‌شاد و یادش گرامی‌باد 🙏درخواست می‌کنم نثار ارواح اموات خودتان و ارواح خانواده‌ی پدربزرگم فاتحه‌ای قرائت فرمائید 💠اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 👈بگذریم... ساعت دو بعداز ظهر بود درب خانه‌ےپدربزرگم زیردالان نسبتا بزرگے بود 👈که یک‌سر آن جلوے خانه‌ے مرحوم و مرحوم و سر دیگرش جلوے درب خانه‌ے مرحوم و مرحوم اسماعیل زینل بود 💫مسیر آن دالان را هر روز کرده و سپس می‌کردند تا موقع ظهر یکے و دو نوبت این کار را هرکدام از همسایه‌ها انجام‌ می‌دادند 🌺آب‌پاشے باعث می‌شد زمانی‌که همسایه‌ها در سکوهای دوطرف دالان می‌نشستند : ۱. از بوے خوش کاهگل و هواے خنڪ آنجا لذت ببرند ۲. جریان نسیم خنک به‌دلیل نداشتن گرد و غبار لذت‌بخش بود ✍خلاصه به خاله‌ام که در حال دوختن درب سبو با پارچه‌هاے اضافه بود سلام کردم و گوشه دالونچے شون نشستم، دیدم که داخل پاشنه‌ے درب مابین دالونچے و اتاقشون دوسه‌تا گذاشته‌اند 👈 به این بخش از خانه‌هاےقدیمے می‌گفتند جنس سبو یا کوزه از سفال (سله‌) است آب کوزه از سله عبور کرده و به‌سطح بیرونے آن نفوذ می‌کند و تا تمام شدن آب 👈سطح خارجے کوزه نمناڪ است آب روی کوزه تبخیر می‌شود و براے تبخیرشدن نیاز به جذب گرما دارد و گرما را از آب داخل کوزه می‌گیرد بدین‌ترتیب آب کوزه خنڪ می‌شود جریان هوا به تبخیرشدن آب کمک می‌کند 👈روزگار قدیم را در مکان‌هائے می‌گذاشتند که جریان هوا آب کوزه‌ها را سریعتر خنڪ کند 👈ادامه‌ے مطلب را فرداشب تقدیم حضورتان خواهیم کرد 📡 لینڪ ما در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd لینڪ ما در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd
📡🔴 گمنام حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام ✍اینجانب مرحوم مصطفی نیکبخت را از سال ۱۳۵۴ به یاد دارم در آن‌زمان پدربزرگم مرحوم ⚜ به بیماری گوارشی و کبدی مبتلا شده بود و برای بهترشدن حالش از یخچال که از آب چشمه مالورد شیرین‌تر بود استفاده می‌کرد ⚜مرحوم مصطفی محمد علی همسر حاج‌محمدجابر و همچنین آن مرحوم بود ✍حاج‌محمدجابر (پدربزرگم) با : ⚜ محمدعلی ⚜ حسین‌حسن ⚜ 🔹 و همگی دامادهای مرحوم بودند 🌐در سال‌ ۱۳۵۴ مرحوم مصطفی نیکبخت یک دستگاه موتورسیکلت یاماها ۸۰ داشت و تقریبا یک‌روز در میان دو عدد در خورجین موتورش گذاشته و برای آوردن آب به یخچال می‌رفت 🔹بیشتر وقت‌ها مرا که حدود ۶ سال سن داشتم سوار موتورش می‌کرد و به یخچال می‌برد و من هم موتور سواری را دوست داشتم و برایم لذت‌بخش بود 🔆 از خاص آن مرحوم می‌توان به : خوش و شکیبائی و با حوصله بودن اشاره کرد که همه‌ی فرزندان مرحوم چنین ویژگی را داشتند 💠 از جمله خدمات آن مرحوم در آستان مقدس حضرت سیدالشهداء عليه‌السلام را می‌توان به : 👇👇 ▪️ و جمع‌آوری سیاهی و پرچم‌های حسینیه (سیاه‌پوش کردن حسینیه) را از اواخر دهه‌ی ۴۰ تا محرم و صفر سال ۱۳۷۹ با کمک سائر خادمین از جمله آقای فرزند مرحوم رضا عموحسین معروف به انجام می‌داد 🔸اشاره کرد ⚜و اما و تعزیه‌خوانی آن مرحوم : از اواخر دهه‌ی پنجاه آنچه که یادم هست در ۲۸ صفر و اجرای تعزیه شهادت امام‌حسن(ع) نسخه‌ی را مرحوم مصطفی محمد علی اجرا می‌کرد 🔸و برای همه‌ی مستمعین اجرای او افتاده بود بطوریکه از رحلت او تاکنون ذاکر دیگری نتوانسته بهتر یا مانند آن مرحوم نسخه را بخواند و اجرائی همانند او را داشته باشد 🔹مرحوم زنده‌یاد مصطفی محمد علی در طول سال 👇فقط 🔴 را می‌خواند و قولی از آن مرحوم را به یاد دارم که به شوخی می‌گفت : در سال فقط یک نسخه به ما می‌دهند و ما می‌کنند آن هم پایان ماه عزاداری و نسخه‌ی است ✅ اما این یک‌ نسخه آن هم عجوزه چه برکاتی برای آن مرحوم به همراه داشته است که بعد از گذشت ۲۴ سال از او در شب ۲۸ ماه صفر زنده و نثار روحش ذکر فاتحه و صلوات هدیه می‌گردد 🔹 اجرای آن مرحوم در ۲۸ صفر ۱۴۲۱ هجری قمری برابر با ۱۳ خردادماه ۱۳۷۹ شمسی حدود ۲۴ سال پیش در مجلس تعزیه شهادت امام‌حسن مجتبی عليه‌السلام نقش " " را به‌نحو احسن اجرا کرد 💠 آن مرحوم در اول آذرماه ۱۳۷۹ پس از یک قلب باز به دلیل نقص تجهیزات پزشکی در یکی از بیمارستان‌های اصفهان تسلیم امر پروردگار شد و روحش آسمانی گردید 🌐 همه‌ی ذاکرین ومستمعین عزای حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) را گرامی می‌داریم و از شما همراهان ارجمند درخواست می‌نمائیم نثار ارواح ایشان فاتحه‌ای قرائت فرمائید 💠اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 📡مجموعه‌فرهنگی‌هنری‌پابرج @paborjemalvajerd
📡🚰سرگذشت‌ اهالی روستای تاریخی مالواجرد ✍ نوشته‌ی : حجت‌اله‌حاج‌مختار 7⃣ 👇وارد دالونچی خونه‌ی پدر بزرگم ⚜مرحوم که شدم 👇دیدم خاله‌ام ⚜مرحومه با دست عاجز و ناتوانش نشسته و درب سبو درست می‌کند خاله‌ام در کودکی تشنج کرده بود و دست چپ و پای چپش از مچّ لمس (فلج) شده‌ بود بطوریکه راه می‌رفت و با دست راست کارهایش را انجام می‌داد. 👈 و بعد از تشنج از همان دوران کودکی بعضی وقت‌ها هم می‌کرد 🔰خاله‌ام اغلب اوقات و با بود مشکلات جسمی حاصل از تشنج باعث شده بود تا کارهای روزمره‌ی او با دیگران متفاوت باشد. 💠آن مرحومه جهت و گرفتن وضو به‌ صورت ارتماسی به حوض مرحوم‌حاج‌قاسم که در نزدیکی خانه‌شان (خانه‌ی پدربزرگم) واقع بود می‌رفت. 🌐سرانجام‌ اوایل اردیبهشت‌ سال ۱۳۷۲ خورشیدی 👈که برای طهارت و وضوگرفتن به حوض حاج‌قاسم رفته بود 😢ناگهان و درون حوض می‌افتد و لحظاتی بعد داخل آب کم‌عمق حوض غرق شده 💠مادر بزرگم مرحومه‌مغفوره سکینه‌محمدعلی‌ملاحسن متوجه‌ی غیبت طولانی خاله‌ام می‌شود او که می‌دانست برای تجدید وضو به حوض حاج‌قاسم رفته‌ است بلافاصله به آنجا می‌رود و 😢 بی‌جان خاله‌ام را در وسط حوض می‌بیند که شده‌ بود. 💠 🙏از شما همراهان ارجمند درخواست می‌کنم ارواح اموات خودتان و ارواح خانواده‌ی‌ پدربزرگم فاتحه‌ای قرائت فرمائید 💠اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 👈بگذریم... ساعت دو بعداز ظهر بود درب خانه‌ی پدر بزرگم زیر دالان نسبتا بزرگے بود 👈که یک‌سر آن جلوی خانه‌ی مرحوم و مرحوم و سر دیگر دالان جلوی درب خانه‌ی مرحوم و مرحوم بود. از این خانه‌ها تنها اثری از خانه حسن‌شمر در کنار عمارت امیرصدرا باقی‌مانده است. 💫مسیر آن دالان را هر روز و سپس می‌کردند تا موقع ظهر یکی و دو نوبت این کار را هر کدام از همسایه‌ها انجام‌ می‌دادند 🌺آب‌پاشی باعث می‌شد زمانی‌که همسایه‌ها در سکوهای دوطرف دالان می‌نشستند : ۱. از بوی خوش کاهگل و هوای خنڪ آنجا لذت ببرند ۲. جریان نسیم خنک به‌دلیل نداشتن گرد و غبار لذت‌بخش بود ✍خلاصه به خاله‌ام که در حال دوختن درب سبو با پارچه‌های اضافه بود سلام کردم و گوشه دالونچی شون نشستم، دیدم که داخل پاشنه‌ی درب مابین دالونچی و اتاق‌شون دوسه‌تا گذاشته‌اند. 👈 به این بخش از خانه‌های‌قدیمی می‌گفتند جنس سبو یا کوزه از سفال (سله‌) است آب کوزه از سله عبور کرده و به‌سطح بیرونی آن نفوذ می‌کند و تا تمام شدن آب 👈سطح خارجی کوزه نمناڪ است آب روی کوزه تبخیر می‌شود و برای تبخیر شدن نیاز به جذب گرما دارد و گرما را از آب داخل کوزه می‌گیرد بدین‌ترتیب آب کوزه خنڪ می‌شود جریان هوا به تبخیر شدن آب کمک می‌کند 👈روزگار قدیم را در مکان‌هائی می‌گذاشتند که جریان هوا آب کوزه‌ها را سریعتر خنڪ کند 👈ادامه فرداشب 📡 @paborjemalvajerd