📡💠ربنا اتنا الهنا #خدایا
دفعهی قبل #خودت را به #خودت قسم دادیم :
✅خوب
#خوب شد و آمار بارشهای این نوبت 👇
👈یکاپسیلون👇
❌ نه👇
👈فارسی را پاس بداریم👇
👈 یهذره👇
👈 بازَم (bazam) : باز هم
❌ نه
💯 بهتر بگم
✔️ #یعسناچی (asnachi)
🔺بیشتر شده
✅خوبه
💠خدایا هزاران هزاران هزار شکرت
✍این هم یک #دعای با حال در قالب #طنز
👈ابتدای #خبر آمار بارشهای دو روز گذشته در بلاد شرق اصفهان
🙏خدا را #صدهزارمرتبه شکرگذارم که
👇اگر آقای احمدی #طاقچهبالا گذاشته
💯عوضش بهقول معروف :
💠 خدا گر ببندد ز حکمت دری
♻️ به رحمت گشاید در دیگری
⬅️این نوبت خداوند #دو عالم
به کلمه احمدی #سه حرف
(ی ا ن) اضافه کرد و بجای
👈 آقای #احمدی
👈آقای #احمدیان
را رسالت داد تا به نحو
👇 #احسن بهتر از محمد
👇 #حسن
👈آمار بارش #کل منطقه را برای ما ارسال کند
💠خدایا
💠پروردگارا
🙏بازم
#صدهزارکرورشکرت
✍خوب ببخشید
👈از آقای محمدحسناحمدی هم عذرخواهی میکنم
💐 #خواستم در این ایام شادی #اهلبیت علیهمالسلام
💐 #لبخندی بر لبهای مبارک شما گرامیيان نقش بندم
✍صبح امروز آقای میلاداحمدیان بارش دو روز اخیر را فرستادن و
✍اینجانب با آمار بارشهای مورخ ۲۹ بهمنماه ۱۴۰۲ مقایسه کرده در پست بعدی آوردهام
📡 #مجموعهفرهنگیهنریپابرج
شبکهپابرج در اینستاگرام
https://instagram.com/shabakepaborj
پابرجمالواجرد در تلگرام
https://t.me/paborjemalvajerd
پابرجمالواجرد در ایتا
eitaa.com/paborjemalvajerd
پابرجمالواجرد در بله
https://ble.ir/paborjemalvajerdeitaa.com/paborjemalvajerd
📡🔴 #حکایت_روز از کانال شما،
#پابرجمالواجرد
#طنز
سازمان بهداشت جهانی برای آزمایش یک واکسن خطرناک و جدید
احتیاج به یک داوطلب داشت.
از میان مراجعین فقط سهنفر واجد شرایط اعلام شدند:
یک آلمانی، یک فرانسوی و یک ایرانی.
قرار شد با تکتک آنان مصاحبه شود برای انتخاب نهایی...
🎥مصاحبه از آلمانی پرسید:
برای این کار چقدر پول میخواهید؟
او گفت : من صدهزار دلار، این را میدهم به زنم که اگر از این واکسن مردم یا فلج شدم، زنم بیپول نماند
🎥مصاحبهگر او را مرخص کرد و همین سوال را از فرانسوی نمود
او گفت : من دویست هزار دلار میگیرم،
صدهزار تا برای زنم و صد هزار تا برای معشوقهام
وقتی او هم رفت،
ایرانی گفت:
من سیصد هزار دلار میخواهم صد هزار برای خودم،
صد هزار تا هم حق حساب شما.
صد هزار تاش هم میدیم به آلمانی که واکسن را بهش بزنیم !!!؟
📡 #مجموعهفرهنگیهنریپابرج
@paborjemalvajerd
📡🔴 #حکایت_روز از کانال شما،
#پابرجمالواجرد
#طنز
گویند:
پسری قصد ازدواج داشت
پدرش گفت:
بدان ازدواج سه مرحله دارد.
مرحله اول،
ماه عسل است که در آن تو صحبت میکنی و زنت گوش میدهد.
مرحله دوم
او صحبت میکند و تو گوش میکنی،
اما مرحله سوم که خطرناکترین مراحل است
و آن موقعی است که هر دو بلند بلند داد میکشید و همسایهها گوش میکنند!
📡 #مجموعهفرهنگیهنریپابرج
@paborjemalvajerd
📡🔴 #حکایت_روز از کانال شما،
#پابرجمالواجرد
#طنز
در زمان آقامحمدخان قاجار، شخصى از حاکم شهر خود که با صدراعظم نسبت داشت،
نزد صدراعظم شکایت برد.
صدراعظم دانست حق با شاکى است گفت:
اشکالى ندارد، مىتوانى به اصفهان بروى.
مرد گفت:
اصفهان در اختیار پسر برادر شماست.
گفت: پس به شیراز برو...
او گفت:
شیراز هم در اختیار خواهر زاده شماست .
گفت: پس به تبریز برو
گفت: آنجا هم در دست نوه شماست.
صدراعظم بلند شد و با عصبانیت فریاد زد:
چه مىدانم برو به جهنم ...
مرد با خونسردى گفت:
متاسفانه آنجا هم مرحوم پدر شما حضور دارد.
📡 #مجموعهفرهنگیهنریپابرج
@paborjemalvajerd
📡🔴 #حکایت_روز از کانال شما،
#پابرجمالواجرد
#طنز
🌸مجروحیت
بار اولم بود که مجروح میشدم و زیاد بیتابی میکردم .
یکی از برادران امدادگر بالاخره آمد بالای سرم و با خونسردی گفت: چیه، چه خبره ؟
تو که چیزیت نشده بابا !!!
تو الان باید به بچههای دیگه هم روحیه بدهی آن وقت داری گریه میکنی ؟!
تو فقط یک پایت قطع شده !
ببین بغل دستیات سر نداره هیچی هم نمیگه، این را گفت بیاختیار برگشتم و چشمم افتاد به یه بنده خدایی که شهید شده بود !!!
بعد توی همان حال که درد مجال نفس کشیدن هم نمیداد کلی خندیدم و با خودم گفتم عجب عتیقههایی هستن این امدادگرا !!!
📡 #مجموعهفرهنگیهنریپابرج
@paborjemalvajerd
📡🔴 #حکایت_روز از کانال شما،
#پابرجمالواجرد
#طنز
«پیدا کردن زن کامل»
ملانصرالدین با دوستی صحبت میکرد.
🔻خوب ملا،
هیچ وقت به فکر ازدواج افتادهای؟
🔹ملانصرالدین پاسخ داد:
فکر کردهام.
جوان که بودم،
تصمیم گرفتم زن کاملی پیدا کنم.
از صحرا گذشتم
و به دمشق رفتم و با زن زیبایی آشنا شدم
اما او از دنیا بیخبر بود.
بعد به اصفهان رفتم؛
آن جا هم با زنی آشنا شدم
که معلومات زیادی دربارهی آسمان داشت،
اما زیبا نبود.
بعد به قاهره رفتم
و نزدیک بود با دختر زیبا با ایمان و تحصیل کردهای ازدواج کنم.
🔻پس چرا با او ازدواج نکردی؟
🔹آه، رفیق!
متاسفانه او هم دنبال مرد کاملی میگشت!
📡 #مجموعهفرهنگیهنریپابرج
@paborjemalvajerd
📡🔴 #حکایت_روز از کانال شما،
#پابرجمالواجرد
#طنز
شخصی نزد فرد دانایی رفت
تا از زبان درازی و سرکوفتهای زنش
شکایت کند و مشورتی بگیرد.
دانا گفت: بابت هر کاری که زنت برایت انجام میدهد،
از او تعریف و تمجید کن...
هنگام شام زن سفره را پهن کرد.
مرد با اولین لقمهای که خورد،
شروع کرد از دستپخت زنش تعریف کردن
و گفت تا حالا چنین غذای لذیذی نخوردهام.
زن گفت: زهرمار بخوری،
چندین سال برات غذا پختم اما یک بار هم تعریف نکردی،
حال که خواهرت برا اولین بار غذا برامون فرستاده،
تعریف و تمجید میکنی؟! 😡😂
همیشه و در همه مواقع
به همسرتان توجه داشته باشید
و از او در مقابل کارهایش تعریف و تمجید بکنید
تا او بداند قدر دان و متوجه زحماتش هستید.
که نکند خدای نکرده به واسطه کم لطفی،
همسر شما برداشت بکند برای شما اهمیتی ندارد!
آن وقت زندگی مثل چای بدون قند میشود!
📡 #مجموعهفرهنگیهنریپابرج
@paborjemalvajerd
📡🔴 #حکایت_روز از کانال شما،
#پابرجمالواجرد
👈 خدایا همه کارهایت درست است!
روزی مردی زیر سایه درخت گردویی
نشست تا خستگی در کند.
در این موقع چشمش به کدوتنبلهایی
که آن طرف سبز شده بودند افتاد و گفت:
خدایا! همه کارهایت عجیب و غریب است!
کدوی به این بزرگی را
روی بوتهای به این کوچکی میرویانی
و گردوهای به این کوچکی را روی
درخت به این بزرگی!
همین که حرفش تمام شد،
گردویی از درخت بر سرش افتاد.
مرد بلافاصله از جا برخواست
و به آسمان نظر انداخت و گفت:
خدایا!
خطایم را ببخشای!
دیگر در کارت دخالت نمیکنم
چون هیچ معلوم نبود اگر روی این درخت
به جای گردو، کدو تنبل رویانده بودی
الان چه بلایی بر سر من آمده بود
#طنز
📡 #مجموعهفرهنگیهنریپابرج
@paborjemalvajerd
📡🔴 #حکایت_روز از کانال شما،
#پابرجمالواجرد
#طنز
دو تا بچه بسیجی
ی عراقی درشت هیکل رو اسیر کرده بودند
😄😄های های هم میخندیدند
✨بهشون گفتم:
این کیه؟
🔹گفتند:
عراقیه دیگه
✨گفتم:
چطوری اسیرش کردین؟
باز هم زدند زیر خنده و گفتند:
مث اینکه این آقا از شب عملیات
ی جایی پنهون شده بوده و تشنگی بهش فشار آورده و با لباس بسیجی خودمون اومده ایستگاهصلواتی!
گفتم:
خب از کجا فهمیدین عراقیه؟
گفتند:
آخه اومد ایستگاه صلواتی
شربت که خورد
پول داد
اینطوری لو رفت...
📕سالنامه فانوس ۱۳۹۰
📡 #مجموعهفرهنگیهنریپابرج
@paborjemalvajerd
📡🔴 #حکایت_روز از کانال شما،
#پابرجمالواجرد
👈خدایا همه کارهایت درست است!
💫روزی مردی زیر سایه درخت گردویی نشست تا خستگی در کند.
🔻در این موقع چشمش به کدوتنبلهایی که آن طرف سبز شده بودند افتاد و گفت:
خدایا!
همه کارهایت عجیب و غریب است!
کدوی به این بزرگی را روی بوتهای به این کوچکی میرویانی
و گردوهای به این کوچکی را روی
درخت به این بزرگی!
✨همین که حرفش تمام شد،
گردویی از درخت بر سرش افتاد.
🔻مرد بلافاصله از جا برخواست
و به آسمان نظر انداخت و گفت:
خدایا!
خطایم را ببخشای!
دیگر در کارت دخالت نمیکنم
چون هیچ معلوم نبود اگر روی این درخت
به جای گردو،
کدو تنبل رویانده بودی
الان چه بلایی بر سر من آمده بود
#طنز
📡 #مجموعهفرهنگیهنریپابرج
@paborjemalvajerd
📡🔴 #حکایت_روز از کانال شما،
#پابرجمالواجرد
👈عقلسالم
🔻زن مرد حکیمی به عقل خود خیلی مینازید و همیشه پیش شوهرش از خود تعریف میکرد.
🔅روزی گفت:
مردم راست گفتهاند که دارای عقل سالم و درستی هستم.
🔹حکیم جواب داد:
درست گفتهاند،
چون تو هرگز عقلت را به کار نمیبری،
به همین دلیل سالم مانده است!
#طنز
📡 #مجموعهفرهنگیهنریپابرج
@paborjemalvajerd
📡🔴 #حکایتروز از کانال شما
#پابرجمالواجرد
☺️ #طنز
👑پادشاهی کوه نمک بزرگی داشت
میگه :
هر کس بتونه از این کوه، نمک بیشتر بخوره دخترمو بهش میدم.
🪖یه خانزاده میاد یه دیس از این کوه نمک میخوره
🌾یه رعیتی میاد یه مجمع بزرگ از کوه نمک میخوره
🙍یه بچه هم میاد فقط یه مزه میکنه.
🔺بهش میگن :
مشتی!
تو با این قد و هیکل، با این بر و بازو؟
چرا فقط یه مزه کردی؟؟؟
فلان خانزاده اومد یه دیس نمک خورد،
فلان رعیت اومد یه مجمع بزرگ خورد،
تو فقط یه مزه؟
🙍میگه :
اولا ما نمک پروردهایم
دوما شرط به زیاد خوردن نمک نیست
حکم به نگه داشتن حرمت نمکه👏
📡 #مجموعهفرهنگیهنریپابرج
@paborjemalvajerd