📡🔰 ادامه‌ے مطلب در مورد خادمین بی‌ادعا و گمنام... 👈شب گذشته 👆آنان چنین شرایطے داشتند و پذیرائے عزاداران از : 🔹آب خنڪ و گوارا تا 🔹استکان چائے داغ 🔹و غذائے که ❌نه به‌ عنوان یڪ وعده غذائے براے #رفع گرسنگے ✅ بلکه به #نیت تبرڪ و #شفا 🔰 شرکت کنندگان در مجالس روضه‌خوانے و عزادارے ✳️ به دنبال آن طعام #نذرے بودند پخت غذاے نذرے با شرایطے که بیان شد تلاش و زحمات زیاد می‌طلبید ✅ و کار کردن در این خصوص #افرادمخلص را می‌طلبید 💠 مرحوم شادروان کربلائے رضا حسین علے احمد 👈یکے از #خدام دستگاه حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام با #ویژگی‌هائے که بیان شد، بود ⚜آن مرحوم در ایام #عزادارے ماه‌ هاے محرم و صفر 👈هرجائے که #بانیان پذیرائے عزاداران #مشغول 👈تدارکات #پخت‌وپز می‌شدند ⚜حاج رضا احمدے پاےکار بود 🔰به‌جز حاج رضا حسین علے احمد افراد دیگرے #سراغ دارم که در فرصت مناسب از ایشان خواهم نوشت ✍ از خاطرات آن مرحوم به روایت دوتن از #فرزندانش : 🌐در یکے از سال‌هاے دهه‌ے ۸۰ 👈چند روزے از شروع ماه محرم نگذشته بود 👈که کربلائے رضا احمدے به منزل حاج ابراهیم صادقے رفته، وقتے تعدد حضار را در حیاط می‌بیند که 👈مشغول تدارڪ پذیرائے روز تاسوعا هستند 👈بلافاصله برمی‌گردد و درب خانه‌ے همسایه را می‌زند 💠مرحوم حاج میرزاحسن میرزاحسین درب را به روے رضا احمدے باز می‌کند آن مرحوم وقتے از نیت #کربلائےرضااحمدے مطلع می‌شود خوشحال شده 👈او را به داخل خانه و مکانے که تدارکات پخت‌وپز طعام نذرے تاسوعا را فراهم می‌کردند، #راهنمائے می‌کند 🔰ساعاتے سپرے شده و کارهاے اولیه تمام می‌شود 🌟آقاے احمدے با حاج میرزا #خداحافظے می‌کند و در جواب : سفارش حاج میرزاحسن که گفته بود حتما براے #سرو غذاے عزاداران بعداز نماز ظهر وعصر بیاید 🌟می‌گوید : چشم، باشه حتما میام ✳️مدتے می‌گذرد یک‌شب نزدیڪ اذان صبح #همسرش مرحومه حاجیه‌خانم صدیقه با صداے #گریه‌اش بیدار شده از حاج رضا سوال می‌کند : چے شده؟ چرا گریه می‌کنی؟ ⚜آن مرحوم به چند جمله‌ے کوتاه و یڪ #سفارش به همسرش بسنده کرده ⚜چنین می‌گوید : خواب دیدم در دشت خرم و زیبائے هستم 💠اسب‌سوار سفیدپوشے که عمامه و شال سبزے داشت، و چندتن دیگر ایشان را #مشایعت می‌کردند به من نزدیڪ شدند و ... 🔰 #سفارش می‌کنم روز تاسوعا #سعے کنید 👇 👈به یڪ دانه‌ے #برنج یا #عدس هم که شده 🌟از #نذرے منزل حاج میرزاحسن بگیرید 👈و دیگر هیچ سخن نگفت 🌐 مرحوم حاج رضا احمدے ۷ مهرماه ۱۳۹۷ برابر با ۱۵ محرم الحرام ۱۴۴۰ 👈در سن ۸۳ سالگی‌ با نواے 💠 #یاحسین جان به جان آفرین، امر حق را لبیڪ گفت و در آرامستان مالواجرد به‌خاڪ سپرده شد 💠 #روحش شاد و یادش گرامے باد 📡 #حسینیه‌ےپابرج پیج ما در اینستاگرام https://instagram.com/shabakepaborj

📡🌹در هفته #دفاع‌مقدس و سالروز 🔴 #شهادت حضرت امام‌حسن عسکری علیه‌السلام 💐 یادوخاطره شهدا و تمامی رزمندگان #هشت‌سال دفاع‌مقدس و #والدین آسمانی شده‌شان را گرامی می‌داریم 😢 گلایه‌های #پدر_والامقام شهیدمحمدصادقی ⚜ مرحوم شادروان 🌺 #حاج‌میرزاحسن‌صادقی 👈از ... چنانچه مایلید دانلود کرده و تماشا کنید ⚜مرحوم حاج‌میرزاحسن از مسئولین هیأت‌ها و مردم #انتظاراتی داشت 🔴 از #فرزندانش چه انتظاری دارد؟ 👈در حالیکه #سنگ‌مزار 🌹 #شهیدمحمدصادقی همچنان اشتباهی در تاریخ شهادت آن شهید سرافراز را به آیندگان منتقل خواهد کرد 📡 #پابرج‌مالواجرد @paborjemalvajerd

📡🔰 ادامه‌ی مطلب در مورد خادمین بی‌ادعا و گمنام... 👈شب‌گذشته 👆آنان چنین شرایطی داشتند و پذیرائی عزاداران از : 🔹آب خنڪ و گوارا تا 🔹استکان چائی داغ 🔹و غذائی که ❌نه به‌ عنوان یڪ وعده غذائی برای #رفع گرسنگى ✅ بلکه به #نیت تبرڪ و #شفا 🔰 شرکت کنندگان در مجالس روضه‌خوانی و عزاداری ✳️ به دنبال آن طعام #نذری بودند پخت غذای نذری با شرایطی که بیان شد تلاش و زحمات زیاد می‌طلبید ✅ و کار کردن در این خصوص #افرادمخلص را می‌طلبید 💠 مرحوم شادروان کربلائی رضا حسین علی احمد 👈یکی‌از #خدام دستگاه اعلیحضرت سیدالشهداء علیه‌السلام با #ویژگی‌هائی که بیان شد، بود ⚜آن مرحوم در ایام #عزاداری ماه‌های محرم و صفر 👈هر جائى که #بانیان پذیرائی عزاداران #مشغول 👈تدارکات #پخت‌وپز می‌شدند ⚜حاج رضا احمدی پای کار بود 🔰به‌جز حاج رضا حسین علی احمد افراد دیگری #سراغ دارم که در فرصت مناسب از ایشان خواهم نوشت ✍ از خاطرات آن مرحوم به روایت دوتن از #فرزندانش : 🌐در یکے از سال‌هاے دهه‌ے ۸۰ 👈چند روزی از شروع ماه محرم نگذشته بود 👈که کربلائی‌رضاحسین‌علی‌احمد به منزل حاج‌ابراهیم صادقی (حاج‌هوشنگ) رفته، وقتی تعدد حضار را در حیاط می‌بیند که 👈مشغول تدارڪ پذیرائی روز #تاسوعا هستند، 👈بلافاصله بر می‌گردد و درب خانه‌ی همسایه را می‌زند 💠مرحوم حاج‌میرزاحسن میرزاحسین درب را به روی رضا احمدی باز می‌کند آن مرحوم وقتی از نیت #کربلائی‌رضااحمدی مطلع می‌شود خوشحال شده 👈او را به داخل خانه و مکانی که تدارکات پخت‌وپز طعام نذری تاسوعا را فراهم می‌کردند، #راهنمائی می‌کند 🔰ساعاتی سپری شده و کارهای اولیه تمام می‌شود 🌟آقای احمدی با مرحوم حاج‌میرزا #خداحافظی می‌کند و در جواب : سفارش حاج‌میرزاحسن که گفته بود حتما برای #سرو غذای عزاداران بعد از نماز ظهر و عصر بیاید 🌟می‌گوید : چشم، باشه حتما میام ✳️مدتی می‌گذرد یک‌شب نزدیڪ اذان صبح #همسرش مرحومه حاجیه‌خانم صدیقه حسن علی احمد با صدای #گریه‌اش بیدار شده از حاج‌رضا سوال می‌کند : چی شده؟ چرا گریه می‌کنی؟ ⚜آن مرحوم به چند جمله‌ی کوتاه و یڪ #سفارش به همسرش بسنده کرده ⚜چنین می‌گوید : خواب دیدم در دشت خرم و زیبائی هستم 💠 #اسب‌سوارسفیدپوشی که عمامه و شال سبزی داشت، و چندتن دیگر ایشان را #مشایعت می‌کردند به من نزدیڪ شدند و ... 🔰 #سفارش می‌کنم روز تاسوعا سعی کنید 👇 👈به یڪ دانه‌ی #برنج یا #عدس هم که شده 🌟از #نذری منزل حاج‌میرزاحسن بگیرید 👈و دیگر هیچ سخن نگفت 🌐 مرحوم حاج‌رضا احمدی ۷ مهرماه ۱۳۹۷ برابر با ۱۵ محرم‌الحرام ۱۴۴۰ 👈در سن ۸۳ سالگی‌ با نوای 💠 #یاحسین جان به جان آفرین، امر حق را لبیڪ گفت و در آرامستان مالواجرد به‌خاڪ سپرده شد 💠 #روحش شاد و 💠 #یادش گرامی‌باد 👇ادامه‌ی مطلب را فرداشب تقدیم خواهیم کرد ✅ #باماهمراه‌باشید 💯 #همراهی‌شما ✅ #افتخارماست 📡 #مجموعه‌فرهنگی‌هنری‌پابرج شبکه‌پابرج در اینستاگرام https://instagram.com/shabakepaborj پابرج‌مالواجرد در تلگرام https://t.me/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd