*⃣ #آگهی تبلیغاتی 🟣 #فروشگاه‌شکوفه ❇️ #عرضه‌کننده انواع محصولات 👈 #لباس‌های : مردانه، زنانه، بچه‌گانه 👈ملزومات #حجاب 👈لباس زیر و جوراب 💫 انواع #کیف و #کوله‌پشتی 😊 #اسباب‌بازی ⚱ محصولات #برنزی و #برنجی 🖌 #لوازم‌التحریر 📍محصولات #آرایشی بهداشتی #لدورا 💐 انواع #اسپری و #ادکلن 🌺 #گل‌سر و #اکسسوری های جذاب 🌟 #نمایندگی فروش محصولات باکیفیت #مزون‌سهی در شرق تهران 📌 آدرس : شهرک #شهیدشهپریان، البرز ۲۳، سالن اجتماعات ⏰ ساعت کاری : 🔆 #همه‌روزه 👈از ساعت ۱۱:۰۰ الی ۲۰:۰۰ 🔆 روزهای #تعطیل 👈از ساعت ۱۶:۰۰ الی ۲۰:۰۰ 🙏در ایتا همراه ما باشید 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/450560092Ce0052708c 🆔 آیدی ادمین برای سفارشات👇🏻 @elahesadeghi ♻️سرکارخانم صادقی @paborjemalvajerd

📡💫ادامه مطلب‌ پست قبلی ✍(حجت‌اله صادقی حاج‌مختار) مادرم شش سالی از خاله‌بگم اینجانب حجت‌اله حاج‌مختار کوچکتر هست ❤️ایشان از دوران کودکی خودش و خواهرانش از جمله #خاله‌بگم اون قدیما حدود دهه‌ی پنجاه وقتی می‌خواستم صحرا نرم پشت دار قالی می‌رفتم و ضمن قالی‌بافی برام تعريف می‌کرد 💫ایشان می‌گفتند : #پدرخاله‌بگم هر وقت از تهران به مالورد می‌یومد برای خواهر ما (دخترش) #لباس‌های قشنگی می‌آورد گاهی وقت‌ها هم برای ما سوغاتی می‌یوورد 👇یادم نمیره ی وقتی مرحوم سیداکبر که به مالورد آومده بود برای دیدن دخترش به خانه‌ ما آمد و ساعتی بعد رفت پدرم (حاج‌حسین یوسف) صحرا بود وقتی از صحرا برگشت خواهرم #بگم تا صدای در خانه رو شنید با عجله از اتاق بیرون زد و بدوبدو خودش رو رسوند تو دالونچی و با خوشحالی چند بار گفت : بابا بابا ،،، پدروم از تروون اومده و اسباب‌بازی که دستش بود هی به پدروم نشون می‌داد بعد پدروم با اخم و تَخم جواب خواهروم گفت : خیلی خوب برو کنار خر لقتت نزنه 💫پدرم الاغی داشت که هر روز سواروش می‌شد و میرفت صحرا 👇برگشتنی هم علف باروش می‌کرد و میوورد خونه 🔷آقا (حاج‌حسین یوسف) #خاله‌بگم رو خیلی دوست داشت حتی بیشتر از ما عزیزوش داشت این آخری‌یا هم از سیداکبر خوشش نیمی‌یومد چراکه ماخواس دختروشا بعدی هشت نه سال که خونه‌ی ما و با ما بزرگ شده بود از ما جداش کنه و ببره تیروون دیگه اخروش با وساطت کدخدا اومدن خاله را بردنش حتی ی پولی‌یم داخل کیسه‌چی گذاشته بودن ماخواستن بِدَن به آقا (پدربزرگ من مرحوم حاج‌حسین یوسف) اما آقا اصلا قبول نیمی‌کرد و نگرف اُ با اشکی چشمُش خواهر مونا از خونه بدرقه کرد و راهی تیروون شدن خُب مدتی‌یَم نگذشت که خواهروم با حاج‌حسین ازدواج کرد و ما هم دلمون خوش شد گفتیم حالا که پدروش اونا از خونه‌ ما برد الحمدلله تو خونه‌ی خودش‌َم نموند و رفت خونه‌ی شوور ✍از طرفی حاج‌حسین صادقی که در شیرخوارگی پدرش را از دست داده بود مدتی نگذشته بود که مادرش مرحومه زهرا غریبخان را نیز از دست داد و سرپرستی او را دائی مرحومش برعهده‌ گرفت و حسین‌آقا را به همسرش سپرد تا در دامن او بزرگ شود آری شادروان حاج‌حسین صادقی در منزل دائی اش مرحوم ابراهیم غریبخان و در دامن زندایی اش مرحومه معصومه محمد کرمون که عمه‌اش نیز می‌شد با پسر دائی اش جناب آقای حاج‌حسن طاووسی بزرگ شد 👈ادامه مطلب فرداشب ✅ #باماهمراه‌باشید 💯 #همراهی‌شما ✅ #افتخارماست 📡 #مجموعه‌فرهنگی‌هنری‌پابرج شبکه‌پابرج در اینستاگرام https://instagram.com/shabakepaborj پابرج‌مالواجرد در تلگرام https://t.me/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در ایتا eitaa.com/paborjemalvajerd پابرج‌مالواجرد در بله https://ble.ir/paborjemalvajerd

*⃣ #آگهی تبلیغاتی 📣 پوشاک‌ #گل‌یاس جابجا شده است. 📣📣انواع #لباس‌های ؛ مردانه، زنانه و بچه‌گانه 📣📣📣 لوازم #آرایش 👇با #قیمت‌های مناسب و کیفیت عالی در خدمت شما هست 📌آدرس‌ : ورودی اصلی روستای مالواجرد (مسیر امام‌زاده به سرچشمه) 👈نرسیده به بهداری‌وسرچشمه 👈تلفن‌همراه 📱 09134254366 خانم موسوی @paborjemalvajerd