eitaa logo
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
242 دنبال‌کننده
459 عکس
302 ویدیو
4 فایل
با عطر اسپرسو و بوی کاه پذیراتون هستم. ☕📜 ریوجی می‌شنود‌: https://daigo.ir/secret/2399342596 طنین هجویات روزانه + پاسخ پرسش هاتون: https://eitaa.com/storerome
مشاهده در ایتا
دانلود
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
از طرف چنل خاکستر زرد به: https://eitaa.com/pagliuzzaandcoffee/227 '' اُتانازی'' قلم در در دستش به ی
در پاسخ به پرستشون، این سراب راست‌ترین دروغ تاریخه((": اما بعد، جدااا، جداا خیلی با تقدیمی‌تون دچار شعف شدم و نمیدونم چرا ولی خیلی به دلم نشست... این یک رؤیای به یاد موندنی بود. قلمتون رو تحسین می‌کنم و زیبا نواخته بودید کلمات را. متشکرم بابت این تقدیمی دلچسب🌼🙏🏻🍃
- *ولی وایب این دو تا فرازمینی بود و حالمو خیلی خوب کرد و البته حس کردم یک نفر از کتاب‌های خودم عکس گرفته🥲🤌🏽
Clen dion.mother.mp3
7.22M
به دور افکنده‌ام غم‌ها و شادی‌های کوچک را تویی رمزِ بزرگِ انتخابِ من! سلام ای عشق...
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
به دور افکنده‌ام غم‌ها و شادی‌های کوچک را تویی رمزِ بزرگِ انتخابِ من! سلام ای عشق... #حسین_منزوی
دیروز والده داشتند گوش میدادند و ازشون خواهش کردم برام بفرستند چون برای شروع صبح‌ها با انرژی زیاد میتونه گزینه‌ی خوبی باشه((:
این روسری آشفته‌ی یک موی بلند است آشفتگی موی تو دیوانه کننده‌ست!... بالقوّه سپید است زن اما زنِ این شعر موزون و مخیّل شده و قافیه مند است در فوج مدل‌های مدرنیته هنوز او ابروش کمان دارد و گیسوش کمند استD: پرواز تماشایی موهای رهایش تصویر رها کردن یک دسته پرنده‌ست(؛ دل غرق نگاهیست که مابین دو پلکش یک قهوه‌ای سوختهٔ خیره کننده‌ست:))))))) با اخم به تشخیص پزشکان سرطان زاست خندیدن او عامل بیماری قند است<<<: تصویر دلش با کمک چشم مسلح انگار که سنگی تهِ شیئی شکننده‌ست... شاید به صنوبر نرسد قامتش اما نسبت به میانگینِ همین دوره بلند است((= ماه است و بعید است که خورشید نداند میزان حضور و حذرش چند به چند است!...
متراژهای کور کورانه...
ما نظم شعر خویش، ز زلفش گرفته‌ایم اقرار می‌کنیم که جای فرار نیست...
هدایت شده از طوسی مات
خسته‌ام ،چون‌ شاعرِ از شعر خنجرخورده‌ای که‌دهان‌ واکرده‌ باشد زخم‌های‌ دفترش ..
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
خسته‌ام ،چون‌ شاعرِ از شعر خنجرخورده‌ای که‌دهان‌ واکرده‌ باشد زخم‌های‌ دفترش ..
خیلی وقت پیش داشتم میگشتم زیر کامنت‌های یکی از چنل‌های موردعلاقم داخل تلگرام و شات گرفتم ازش نمیدونم چرا با دیدن این شعر یاد اون افتادم، دستی دگر کجاست...؟!((((((":
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
No matter how you compare these religions, Islam is the only one that has a real good core principles. What is important as well would be just don't judge the book by its cover dude!(: At the first sight, the Idea of his speech might never enter your mind!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه‌ها اگر تا پنج سال دیگر، یک همچین کتابخانه‌ای نداشته باشم، چی؟!🤡🤡 (Unquestionably just kidding!)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پارسال بود، و اگر اشتباه نکنم همین موقعه‌ها، شایدم یکم عقب‌تر از این روزا، مهم نیست الان. مهم اینه که حال اون موقع رو خوب یادمه؛ حال خودم و خودش. وقتی امروز زنگ زد و باهم حرف می‌زدیم و مرور می‌کردیم و... یاد اون موقع‌ها افتادم که تو بی‌فروغ‌ترین روزهای زندگیم دست و پا می‌زدم. تو روزهایی که همه چیزهایی که دوستشون داشتم رو از دست رفته می‌دیدم. بعد این آهنگو اون روزا خیلی دوست داشت. خیلی زیاد. خیلی بهش گوش می‌داد. من می‌فهمم. من خیلی خوب می‌فهمم. ما عبور کردیم ولی تو موندی، اشکالی نداره رفیق خوب من، تو انتخابش نکردی، تو موندی. تو هنوزم وسط میدون جنگی. من نمیتونم زیاد به این اهنگ گوش کنم چون یاد حال تو می‌افتم. یاد حال خودم بعد پر میشم از این حس که تو تنها موندی. تو مرام منم نیست تنها گذاشتن، تو میدونی تو میدونی تو میدونی. تو میدونی که ما باهم عبور کردیم، اینبار ولی از دور باهات عبور می‌کنم. من این نقطه‌ی شهر و تو در اون نقطه. ولی حرم مقصد همیشگیمونه. در امن‌ترین نقطه، ما بازهم جشن عبور می‌گیریم.
ریوجی در قم
کجاست جای تو در جمله‌ی زمان که هنوز... که پیش از این؟ که هم اکنون؟ که بعد از آن؟ که هنوز؟ و با چه قید بگویم که دوستت دارم؟ که تا ابد؟ که همیشه؟ که جاودان؟ که هنوز(: سؤال می کنم از تو: هنوز منتظری؟ تو غنچه می‌کنی این بار هم دهان، که هنوز...=)) چقدر دلخورم از این جهانِ بی موعود؛ از این زمین که پیاپی...وآسمان که هنوز... جهان سه نقطهٔ پوچی است، خالی از نامت؛ پر از «همیشه همین طور» از «همان که هنوز» همه پناه گرفتند در پسِ «هرگز» و پشت «هیچ» نشستند از این گمان که «هنوز» ولی تو «حتماً»ی و اتفاق می‌افتی! ولی تو «باید»ی ای حسّ ناگهان که هنوز[[[[[[: در آستان جهان ایستاده چون خورشید؛ همان که می‌دهد از ابرها نشان که هنوز شکسته ساعت و تقویم، پاره پاره شده به جستجوی کسی، آن سوی زمان، که هنوز...
قبل از آن که هوای غربت شهر، روی تنهایی‌ام هوار شود می‌روم ایستگاه... تا شاید این منِ خسته هم سوار شود این منِ خسته از معادله‌ها، این منِ گُر گرفته از گله‌ها می‌رود در هجوم فاصله‌ها، همدم کوپه‌ی قطار شود همدم کوپه‌ی قطار شدم، چشم من خیس و چشم پنجره خیس کاش این ابرهای پاییزی، بگذرد... بگذرد... بهار شود دردها را یکی یکی گفتیم، خسته بودیم و چای می‌خوردیم چای، یعنی که گاه با یک قند، تلخ، شیرین و خوش‌گوار شود کوپه هم حرف های تلخی داشت، مثلا اینکه بین این همه درد آرزوی مسافر قبلی، فقط این بود: مایه‌دار شود یا همین جا... همین رئیس قطار، دائما روزنامه می¬خواند تا خدای نکرده نرخ بلیط، نکند کمتر از دلار شود (گرم صحبت شدیم، یادم رفت گز تعارف کنم؛ بفرمایید... راستی! اصفهان دلش می‌خواست، لهجه‌اش مثل سبزوار شود) آرزو کرد جای ریل قطار مثل آدم پیاده راه رود یا شبیه کبوتران باشد؛ فکر کن... کوپه بالدار شود آرزو کرد و گفت نوبت توست... آه! شاعر مگر چه می خواهد؟! آرزو می‌کنم رواق امام، محفل شعر برگزار شود جمعه بود و اداره‌ها تعطیل، شنبه باید دوباره برگردیم کوپه هم مثل من دلش می خواست، امشب از کار برکنار شود کف دستم نوشت کوپه ی هشت، واگن یک... قطار قم - مشهد هرگز از خاطرم نخواهد رفت، بهترین یادگار قم - مشهد  
هدایت شده از جمهوری ِچایخوران ؛
انسان بی‌ آرزو می‌میرد، من بی چای .
هدایت شده از نِئون
حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان این توانم که بیایم به محلت به گدایی سعدی
هدایت شده از ⁦˖⁠♡⁩⁦🇵🇸 درختِ هجده ساله ⁦˖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- سوره انعام ، آیه 54 *خالقِ مهربونم ، عاشقِ آدماییِ که از گناهِ خودشون پشیمون میشن و برمیگردن به آغوشش و توبه میکنن :))) و خالق‌م اون ها رو میبخشه و محکم بغل‌شون میکنن♡