به مصراعی ننالیدم تب تلخ تباهی را
که یک عمر است عادت کردهام بیسرپناهی را
منم آن ارگ ویرانی که هر شب خواب میبیند
به روی شانههایش فوج کفترهای چاهی را
زلیخاها اگر پیراهنی پاره نمیکردند
به یوسفها، که میآموخت رسم بیگناهی را؟!
سواری خستهام، از کوه پایین آمدم دختر!
ببند این زخمهای کهنهی مشروطهخواهی را!...
تفنگ و اسب را دادم به جای شانهی نقره
بکِش، هموارتر کن پیچ و تاب این دوراهی را
چه میفهمند سربازانِ مستِ روس و عثمانی
شمیم اشکهایم روی کاغذهای کاهی را؟ ;)))))
سپیداری که بر آن پیکر ستارخان رقصان
چه سازد شرمساری را... چه نالد روسیاهی را
رهاتر از سر زلفت بخند، امشب پریشانم
برقصان توی تُنگ صورتت دو بچه ماهی را
#حامد_عسکری
#خاکستر_کوچه_های_ذهن
پس از تو زنده نمیماندم؛ این مبالغه نیست
هزار مرتبه جان دادم و خدا نگرفت...
#محمد_عزیزی
#سبزینه_های_خیال
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
هوا دلگير، درها بسته، سرها در گريبان،
دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگين
درختان اسكلتهای بلور آجين
زمين دلمرده، سقف آسمان كوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است...
#مهدی_اخوان_ثالث
#قهوه_های_آرام
#Aesthetic
پ. ن: تا به حال چنین ابر بلندقامتی دیده بودید؟!😃😃 حوالی غروب در مشهدِ آقای امام رضا(علیهالسلام)
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
𝐆𝐍... #Video_music -𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅-
قفلی بودنم روی همهٔ اهنگ های ادیت خورده تو این ویدئو غیرقابل توصیفه....
این ادیت رفت تو خوده خوده خوده قلبم و چادرشو پهن کرد اونجا. محشرن پسر این اهنگا محشرن...
#Tuneful
ساقیا در گردشِ ساغر تعلل تا به چند
دور چون با عاشقان افتد تَسَلسُل بایدش!!
#حافظ
#سبزینه_های_خیال
15 - Burn.mp3
9.47M
We'll be raising our hands, shining up to the sky,
'CAUSE WE GOT THE FIRE, fire, fire
Yeah, we got the fire, fire, fire.
And we gonna let it burn, burn, burn, burn;
We gonna let it burn, burn, burn, burn;
Gonna let it burn, burn, burn, burn;
We gonna let it burn, burn, burn, burn!!
.............
It reminds me of those days passing with the worst feeling'bout myself and... Better left unsaid:))
I just backed to my 12th year old version... And I'd been attacked by the memories of those days... F* dude... Can't imagine it's been over 5 years!!! With each rythm, each sound and effect, I just see myself crying, laughing, singing, walking, running, sleeping... I see that teen, that teen with infinite amount of anger:)))))
How calm I've gotten through the ages... And I'm dead-sure I will get calmer through the forward ages🤝👍🏻
Just wanted to share my feelings with ya'll.
#Song
#روشنترین_رنگ_لحظهها
ولی این فقط شیرین کاری دانشجوها بود که تبدیل به بررسی سطوح مختلف اقتصاد شد
1402/08/13
#University
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
ولی این فقط شیرین کاری دانشجوها بود که تبدیل به بررسی سطوح مختلف اقتصاد شد 1402/08/13 #University
And again(:
I've intended to fall in love with economy!...
1402/08/20
#University
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
یادتونه اینا رو؟!:)))
فردا ازشون امتحان داریم🤝
Economy is fantastic, adorable and appreciable✓
#University
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
یادتونه اینا رو؟!:))) فردا ازشون امتحان داریم🤝 Economy is fantastic, adorable and appreciable✓ #Un
مبانی اقتصاد بسیار درس قشنگی هستش ولی تو در تمام مدت زمانی که مطالعه میکنیش از فشار هم اشباع میشی🤝🤌🏽🤌🏽
نیازمندی من در قلم نمیگنجد
قیاس کردم و ز اندیشهها وراست هنوز!...
#سعدی
#سبزینه_های_خیال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-
#Tranquility
Ps. Just willing could've been there;))
- دیشب شوم که تموم شد بلند شدیم. همه داشتن میرفتن. حسینیه خالی شده بود. مثل بقیه جمعیت اومدیم بیرون. البت دم در، پای من خورد به دو استکان.
ناگهان بغض دو جوان میترکد:
- بابا این آقا خیلی لوطیه...
- گوش کن حاجی! آخه شما نمیدونی که، پای من خورد به دو تا استکان که مونده بود کنج دیوار. ما هم ورش داشتیم، گذاشتیم رو پیش خون آبدارخونه. همین! به ریش سفیدت اگر دروغ بگم...
هق هق گریه نمیگذارد دو جوان ادامه بدهند.
- آقا به من فرمودن حاجی! به خدمهی هیئت رو ترش نکنیها... این جا کسی بیدعوت نمیاد، اینجا همه دعوتیان، نکنه فکر کنی نباس کسی رو راه بدهی، هرکسی اومد تو این خیمه، مهمون منه، با مهمون هم...
حاج خلیل سرش را روی زانو میگذارد و زار میزند...
- آقا نوکرتم! آقا غلامتم! خامی کردم، من به مهمونات جسارت نکردم، کردم؟ شما بگین، فقط به فکرم گذشت، قربون اربابم برم من...
- مرامتو عشقه، یعنی هوای ما رو هم داشتی و ما نمیدونستیم؟
هر سه آرام اشک میریزند...
#ستاره_هایی_که_خیلی_دور_نیستند
#سیدعلی_شجاعی
#به_اشارتی_بپیما
هدایت شده از ˖♡🇵🇸 درختِ هجده ساله ˖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- تو نمیتونی خوشحالم کنی!
تو یه موشخرما که دستاشو میده بهم نیستی!
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
- تو نمیتونی خوشحالم کنی! تو یه موشخرما که دستاشو میده بهم نیستی!
این خیلی زیباااااااااا بود:)))))))))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کل شیمی یک دانشگاه در چهار دقیقه؛ اینقدر این مطالب رو ساده میگه اگر هیچی هم ندونید میفهمید از چی داره صحبت میکنه.
بیشترین تمرکزش روی اوربیتال مولکولی هستش البته. از انرژی وابسته و انرژی ازاد شده هنگام انتقال الکترون از ترازی به تراز دیگه گرفته(اون وسطا چون مکانیک موجی رو هم بیان میکنه، از معادلهٔ شرودینگر هم نام میبره)، تا بیان الکترون نگاتیوته و اصل عدم قطعیت شرودینگر. تمام نمودار های سطح مرزی اوربیتال های زیرلایه ها رو هم قشنگ نشون میده( حتی حتی حتی اصل طرد پاولی رو هم داره نشون میده خدایاا) . بعد چون میخواد در خصوص ترکیبات هیدروژن و کربن، بنیادیترین و اصلیترین ساختارهای بدن، شروع به بحث کنه، شروع به گسترش پیوندهاش
(مولکولهای گلوکز میگن بیا با هم پیوند تشکیل بدیم 😂😂
come bond with me baby, come bond)
میکنه و کم کم ساختار یک سلول ساخته میشه و...
Ur a chemical machine, it's best u knew that molecules takes the shape of you✓.
#Jfyi
#University
[AnimeGuild.info] 27.Radwimps - Nandemonaiya (Movie Version).mp3
14.34M
Bokura TAIMU FURAIYAA toki wo kakeagaru KURAIMAA
ما در زمان پرواز میکنیم، کوهنوردانی که زمان رو تمام میکنند
Toki no kakurenbo hagurekko wa mou iya nanda
پنهان شدن و گم شدن در زمان، من دیگه اینو نمیخوام
Nande mo nai ya yappari nande mo nai ya
این هیچی نیست، این اصلا هیچی نیست
Ima kara iku yo
من دارم میام
Bokura TAIMU FURAIYAA toki wo kakeagaru KURAIMAA
ما در زمان پرواز میکنیم، کوهنوردانی که زمان رو تمام میکنند
Toki no kakurenbo hagurekko wa mou ii yo
پنهان شدن و گم شدن در زمان، من دیگه اینو نمیخوام
Kimi wa hade na KURAIYAA sono namida tomete mitai na
تو اشکات بند نمیاد، من میخوام اون اشک هارو متوقف کنم
Dakedo kimi wa kobanda koboreru mama no namida wo mite wakatta
ولی تو رد میکنی؛ من از اشکهایی که جارین فهمیدم
Ureshikute naku no wa kanashikute warau no wa
گریه میکنم چون خوشحالم، میخندم چون ناراحتم
Boku no kokoro ga boku wo oikoshitanda yo
این بخاطر اینه که قلبم از خودم پیشی گرفته:))))
04:33
#Song
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ
Bokura TAIMU FURAIYAA toki wo kakeagaru KURAIMAA ما در زمان پرواز میکنیم، کوهنوردانی که زمان رو تم
از اتمامش دلم بارها و بارها پر کشیده براش. بی آنکه بخوام یا با اینکه بخوام،
What difference does it make?!
شدید بوده یک زمانهایی، یک لحظههایی هم مثل یک حس که بطور ناگهانی از تو دلت رد میشه، شدت نداشته.
ولی الان بطور ناگهانی حسش عمیق بود، با درجهٔ تعمق زیاد دلم براش تنگ شد. هیچگاه، از اتمامش هیچگاه این چنین، دلم تنگ نشده بود برای دبیرستان. برای خود دبیرستان و تنفس در اون هوا. الان که من دیگه تو اون مدرسه نیستم کی با دبههای آب انبه میره مدرسه؟! کی با لقمهٔ نون پنیر و گردو آب زرشک یا انار دون شده میخوره، جوری که انگار هیچ چیز در این کرهٔ خاکی خوشمزهتر ازش موجود نیست؟؟ وقتی بطری اب زرشکشو باز کنه صدای پیس بده و هممون بخندیم که ای بابا ای بابا دوباره شامپاین خوری شروع شد😂💔 دیگه کی یک کیلو کاهو و هویج تو کولهاش داره و تو حیاط مدرسه با نایلون اشباع شده از نارنگی، پرتقال و لیمو شیرین و هویج و کاهو راه میره؟! یا رو میز توی راه پلههای منتهی به حیاط بشینیم با انسان-رفیق انسانی (از همینجا ارادت داریم خدمتت حاجی) و سایر بچهها لیمو قاچ کنیم و هی من تعارف کنم و فقط یکیمون از دستم بگیره، یکی که از پیشمون رفت(جون هرکسی دوست داری سری بعد سالاد ماکارونی رو با کاهو به خوردمون نده مرسی)... هنوز کسی با قابلمهٔ حاوی حلیم میاد سرجلسهٔ امتحان تو سکوت جلسه قاشق بزنه کف قابلمه و لذت دنیا رو ببره از خوردنش؟! هنوز وقتی امبولانس میاد تو حیاط مدرسه ریوجی جلوی در نشسته درحالیکه از قابلمهٔ سوپش ناهار میخوره جزوهٔ هندسه جلوش باز باشه؟! که پرستارها ماتشون ببره و بعد باعث مسروریت بخشیدن بهشون بشه؟؟ هنوز ریوجیای هستش که اعصابش رو بهم بریزن و اون به نشانهٔ اعتراض کف سالن مدرسه بشینه و جزوههاشو مرور کنه؟! یا مستقیم بره تو حیاط و کفشاشو در بیاره و کف زمین دراز بکشه؟!
که دبیرا ندونن با عطش و اشتیاق من برای یادگیری چیکار کنند... که به خداوندی خدا من هیچگاه فراموش نخواهم کرد باوجود محدودیت های جاری، چقدر، چقدر من رو همراهی کردند.. چقدر دستم رو گرفتند و پسر من واقعا میس کردم دبیرستان رو، عمیقا.
عمیقا حس میکنم دلم میخواد وقتی کل مدرسه تو هول و ولا هستند با بچهها، ما کف حیاط نشسته باشیم و حرف بزنیم و من اولویه بخورم و گوجه گاز بزنم. بعد به بیخیال ترین و عجیب ترین دانشآموز های مدرسه مشهور باشیم. عجیبترین دانش آموزان مدرسه، دوازدهم ریاضی باشند همونایی که سال یازدهم یک رفیق اعجوبه(امیدوارم با اسکلای دورت فرق کرده باشی) داشتند و همهچی هم از اونجا استارت خورد.
Ultimate speech,
از دانش آموز بودنتون لذت ببرید. شما زندهترین عنصر موجود این برههٔ زمانی ما هستید.
من حسرت ندارم، همون موقعه هم بهش گفتم، گفتم من میدونم برم دانشگاه تمومه این ماجرا، الان تمام لذتمو میبرم، من حسرت با خودم حمل نخواهم کرد. الانم لبخند میزنم و دلم رو مثل بقچه بغل میگیرم و خوشحالم که تا آخرین لحظات هیجانات دبیرستان رو با تو گذروندم و دلم فقط تنگ اون روزاست.
#روشنترین_رنگ_لحظهها