کتابخانهی خیابان نوزدهمـ🇮🇷
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو ک
و یک بیت جا افتادهی محشر داره این غزل در انتها به این شرح که:
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را:)))
#کاظم_بهمنی
#خاکستر_کوچه_های_ذهن
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ🇮🇷
‹نـۍآز♥️ ›
دیشب از داغ شما فال گرفتم، آمد:
دوش میآمد و رخساره… نگویم بهتر!
من به هر کوچهی خاکی که قدم بگذارم
ناخودآگاه به یاد تو می افتم مادر
چه شده؟! قافیهها باز به جوش آمدهاند:
دم در، فضه خبر! مادر و در، محسن پر...
#کاظم_بهمنی
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
روح آهوی من از مهلکه آرام گریخت
با خودش گفت که صیاد ندیدهاست مرا(زهی خیال باطل!)
#کاظم_بهمنی
#سبزینه_های_خیال
هزار جمعهٔ بیتو گذشته از عمرم
هزار سال پیاپی دچار تأخیری
شبیه کودک زاری شدم که در بازار...
تو دست گمشدهها را مگر نمیگیری؟...
*چون به شدت غروب جمعه است...
#کاظم_بهمنی
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو
دیگران در تب و تاب شب عیدند ولی
مثل یک سال گذشته به تو مشغولم من...
«حوالی آخرین چهارشنبهی سال با زمزمهی زردی من از تو و سرخی تو از من»
#کاظم_بهمنی
#سبزینه_های_خیال
#عبور_از_روز
#Aesthetic
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ🇮🇷
آخر به چه درد میخورد آفتاب اسفند این که جای پای تو را آب کرده است...((: 1402/12/01 #محمد_شمس_لنگر
كم اگر با دوستانم مینشينم، جرم توست
هر كسی را دوست دارم در تو رويت میكنم
1403/12/01
#کاظم_بهمنی
#سبزینه_های_خیال
#عبور_از_روز
کتابخانهی خیابان نوزدهمـ🇮🇷
سلام به چهل روز دلشوره رسیدن یا نرسیدن
با دعا شاید به دست آوردمت، چون با دعا
دستکاری کردن تقدیر، کار کوچکیست...
#کاظم_بهمنی
#سبزینه_های_خیال
#ای_آبیترین_آسمان_در_پیشگاه_تو