eitaa logo
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ🇮🇷
367 دنبال‌کننده
603 عکس
434 ویدیو
8 فایل
وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ. با عطر اسپرسو و بوی کاه پذیراتون هستم. ☕📜 ریوجی می‌شنود‌: https://daigo.ir/secret/51307188512 سینمای کوچک من: فعلا در دسترس نمی‌باشد. خزانه‌ی کتاب‌خانه: ble.ir/join/8m922r43dM
مشاهده در ایتا
دانلود
Kris Bowers16. Come With Me.mp3
زمان: حجم: 6.62M
برای هفت آپریلی که چندساله برام خاص شده، برای هفت آپریلی که یهو همه چی دستخوش تغییر شد. وسط همه‌ی درس‌هام، وقتی دارم توی تاریکی غلت می‌خورم، برای همه‌ی لحظه‌هایی که راه نفسم رو باز کردن، برای همه‌ی کمک‌های بی‌دریغ مثال زدنی، برای همه‌ی حمایت‌ها، برای همه‌ی لبخندها، برای هر لحظه پاک کردن اشک، برای هر لحظه اندیشیدن، برای هر لحظه به خاطر آوردن، برای هر لحظه اطمینان، برای هر لحظه نجات از سردرگمی، برای هر لحظه آسودگی خیال، برای همه‌ی لحظه‌های دست‌گیری، برای همه‌ی لحظه‌های توی پشت صحنه بودن، برای همه‌ی مخاطب بودن‌ها، برای همه‌ی حرف‌های گفته نشده، برای همه‌ی مرزهای عبوری، برای همه‌ی مسیرهای طی شده، برای همه‌ی چای‌های نوشیده شده، برای همه‌ی کیک های بریده شده، برای هر لحظه‌ی شلوغ شیرین، برای همه‌ی لحظه‌های توسل، برای همه‌ی لحظه‌هایی که طناب امید رو محکم‌تر گره زدیم و بهش چنگ انداختیم، برای هر لحظه‌ی قشنگ انتظار، برای هر لحظه‌ی باور، هر لحظه‌ی توکل، برای هر لحظه‌ی زیبای خاطره انگیز، برای همه‌ی یونیک‌های گفتنی، برای همه‌ی لحظه‌های اعتماد، برای هر لحظه‌ی نفس‌گیر تکلم، برای همه‌ی لحظه‌های شمارش، برای همه‌ی لحظه‌های چشم دوختن، برای هر لحظه چشم بستن، برای همه‌ی گوش سپردن‌ها، برای همه‌ی روش‌های خاص یادگیری، برای همه‌ی لحظه‌های درک نشدنی، برای، برای همه‌یِ لحظه‌هایِ بودن‌هایِ مدام، همه‌یِ بودن‌هایِ مدام، برای همه‌ی لحظه‌های زندگی. دیر شد ولی خواستم بگم یادم هست، یادم نمی‌ره، حتی برای همون لحظه‌های کوچیک. 1403/01/18 2025/04/07
من پایتخت فن بودم، ولی خیلی ساله که نیستم، اما بازهم دلیل نمی‌شه این کار آقای اسنپ برام خوشایند نباشه. *همه‌اش بهانه‌ست، خواستم بگم امروز خیلی قشنگ زندگی کردم، امروز خیلی زندگی کردم؛ خداحفظتون کنه. 1404/01/21
این مرد، داناترین فرد توی حوزه‌ی مهندسی به طور عملی هست که من تا حالا باهاشون برخورد داشتم(توی پرانتز می‌گم ایشون جزو پنج مهندس برتر ایران هستن). به اندازه‌ی موهای کل سر همه‌امون به جای جای اروپا و آمریکا و شرق آسیا و حتی خاورمیانه سفر کردند و تجربه کسب کردند و به آلمانی و فرانسوی و انگلیسی تسلط دارند. فارغ التحصیل دانشگاه علم و صنعت در رشته‌ی متالوژی هستند؛ ولی وقتی ایشون رو می‌بینید، باورتون نمیشه... چرا؟ بس‌که شخصیت فروتن و متواضعی دارند و شما متحیر میشین. با یکی از دانشجوها به طور شخصی رفته بودیم نیروگاهشون و موقع خروج، ایشون که مدیرعامل نیروگاه بودن تا دم در خروجی نیروگاه ما رو بدرقه کردن و ما هرچی اصرار کردیم که برن داخل، می‌دونین چه جمله‌ای به ما گفتند؟؟ من دارم آینده رو بدرقه می‌کنم:)))))). ما همیشه از این صنعت می‌نالیم و بدی‌هاش رو می‌بینیم ولی من باور دارم امثال ایشون، داخل حوزه‌ی نیروگاهی برای صنعت برق و گاز ما کم نیست... تا صبح می‌تونم ایشون رو تقدیر کنم و بگم اون دو ساعتی که ایشون شخصا برای ما تموم بخش‌های نیروگاه رو تشریح کردن چه مقدار عظیمی موجب بالا بردن دیدگاه و افقمون نسبت به این صنعت شد و چقدر چقدر زیاد از ایشون فرا گرفتم و I'd sell my soul to learn more and more of him. خدا امثال ایشون رو برای این صنعت نگه داره. 1403/12/16 *نحوه‌ی تایپ ایشون»»»»»»»»». **تاریخ زدم چون اون روز برای من مثل همون ترنینگ پوینتی بود که خیلی وقت بود دنبالش بودم.
می‌گن دم صبح، بین نماز صبح و طلوع آفتاب، رزق و روزی اون روز فرد رو تقسیم می‌کنن. دیشب به این داشتم فکر می‌کردم که برای بعضی‌هامون، عزیزانمون هم رزقن. آدم‌ها هم می‌تونن رزق هم‌دیگه باشن. آدم‌ها هم می‌تونن اون رزقی باشن که تو رو به سعادت برسونه. بعد ما خودخواهانه فکر می‌کنیم این رزقی که دریافت کردیم، این روزی‌ای که الان نصیبمون شده، به‌خاطر فلان کار خفن و خوبمون بوده. شاید هم بخشی ازش این‌طور باشه، ولی حس می‌کنم اون رزق‌هایی که حالت رو خوب می‌کنن و می‌فهمی معمولی نبوده، به خاطر دعاهای خیری هست که پشت سرت کردن. به‌خاطر همه‌ی الهی عاقبت به خیر بشی جوون‌هایی که شنیدیم، به خاطر حاجت روا باشی‌هایی که بهمون گفتن، همه‌ی خدا پشت و پناهت بودن گفتن‌ها، وگرنه که این حجم از رزق خوب اون هم توی یه روز، نمی‌تونسته اثر هیچ‌کدوم از کارهای ما باشه. اون بالا، یکم حساب کتاب‌ها فرق می‌کنه، خیلی بیشتر دقیق‌تر از این حساب کتاب‌های الان ماست، خیلی بیشتر. خدا یه سری آدم‌ها رو انگار منحصرا ساخته که کنارشون هرچیزی قشنگ باشه، کنارشون ابرها، گل‌ها، مردم مسافر اتوبوس، خیابون‌ها، درخت‌ها، آسمون کبود، تردد مردم، سنگ‌فرش‌های خیابون، ساندویچی که گاز می‌زنی، چرتی که بزنی، درس‌هایی که بخونی، آهنگ‌هایی که گوش کنی، اسنک و ژامبونی که بشینین ته‌اش رو در بیارین، چه می‌دونم، همه‌ی چیزهای معمولی و عادی؛ همه‌ی اون‌ها برات انگار یه جور دیگه خاص میشن. انگار اون آدم یه رنگ دیگه می‌پاشه به همه چی که برات قشنگ‌تر جلوه کنه. خدا خیلی خیلی خیلی زیاد حافظت باشه، خیلی زیاد بهت کمک کنه و عاقبتت به خیر بشه، عزیز دوست داشتنی من💚✨🍬. برنامه‌ای برای حرم رفتن نداشتم دیروز، ولی یهو کدوم دعای خیری اومد و من رو قبل نماز رسوند به حیاط حرم برای نماز مغرب رو نمی‌دونم. این هم نمی‌دونم کدوم دعای خیری اومد و نشست توی دلم که امین الله رو باز کنم و برای تو، آقای خوب من، آقای امام رضا، بخونم و کلی اشک دلتنگی بریزم. من دلم بی‌حد و حصر برات تنگ شده و به همه‌ی اون‌هایی که ساکن شهر تو هستن، برای همیشه غبطه می‌خورم. برای همیشه. وقتی برگشتم خونه و دیدم حتی توی تلویزیون هم شما دارین نقش اصلی رو بازی می‌کنین، ام... نمی‌دونم حتی الان جمله‌ی بعدی رو چجور بچینم که مثلا این متن شکسته شکسته، بیشتر از این دچار تزلزل و قطعه قطعه شدن نشه... ولی کاش می‌شد، ای کاش می‌شد ما رو هم زودتر از زود، بطلبی... کاش گره‌های ما رو هم، دست خودت باز می‌کرد... 1404/01/27
وقتی داشتم می‌نوشتم دلم خیلی برات تنگ شده، قلبم برای یه لحظه دچار سوگ عظیمی شد... شاید اگر نزدیک‌تر می‌بودی، می‌تونستم زنگ بزنم و یا امیدوار باشم که ممکنه به زودی ببینمت؛ ولی عزیز من، تو این قدر دور شدی که دیگه ممکنه هفته‌ها، ماه‌ها از حال هم بی‌خبر باشیم... لطفا لطفا خوب بمون... لطفا به حیات پر از انگیزه و تلاشت ادامه بده. حقیر بسیار آدم دل‌تنگ بشویی هستم. (سخت)
اهل عراق، امشب رو منسوب به حضرت عباس(علیه السلام) می‌دونن. این شب جمعه‌ای که توی بین‌الحرمین زیارت‌ها رو باهمدیگه می‌خوندیم، یادم نمیره رفیق خوب من. چقدر ماهی تو، چقدر ماهی تو؛ متاسفم و ممنونم و همین بسه، چون شما کفیل مایی. (یه شب جمعه که مهمان مادر بودیم)
بله خب درسته که ما بیست و یک سالمونه ولی همچنان باهمدیگه قرار می‌ذاریم شب اکیپی بریم خونه‌اشون بخوابیم، We ain't ever gettin' older. 1404/04/17