eitaa logo
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
242 دنبال‌کننده
459 عکس
302 ویدیو
4 فایل
با عطر اسپرسو و بوی کاه پذیراتون هستم. ☕📜 ریوجی می‌شنود‌: https://daigo.ir/secret/2399342596 طنین هجویات روزانه + پاسخ پرسش هاتون: https://eitaa.com/storerome
مشاهده در ایتا
دانلود
دیگران در تب و تاب شب عیدند ولی مثل یک سال گذشته به تو مشغولم من... «حوالی آخرین چهارشنبه‌ی سال با زمزمه‌ی زردی من از تو و سرخی تو از من»
نمی‌دانم شاید یک روزی به کاج‌ها پیوستم... 1403/01/03
با هم یک قراری گذاشتیم، یادته؟! حالا دوتامون اینقدری پیش رفتیم، بدون اینکه براش تلاشی بکنیم، انجام می‌شه. بجنگ بجنگ بجنگ... من حواسم هست، تو فقط بجنگ.
جمعه‌ترین غروب هفته بود. 1403/01/31
42.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چونان خیالی که به واقعیت پیوسته بود، می‌مانست. چه رفتن‌های بی‌انتهایی. چه غنیمت‌های سوخته‌ای. کدام لحظات را به زندگی نزدیک‌تر از همیشه یافته بودی؟! مرز تخیل را کجا با حقیقت درهم آمیخته بودی؟! چقدر تمیز دادن آن دو را سخت کرده‌ای. در حفره‌های زمان زندانی شده‌ای؟! چه اثر بی‌مانندی ساخته‌ای. در کدام کتاب، در کدام صفحه دوباره بیابمت؟! پراکنده گویی... حجم بی‌امان و لحظه‌ای کلمات، مجال برایم نگذاشته. شمع‌های‌م را گم کرده‌ام و تو اگر بودی، یحتمل، در دستانت، همان‌ها که بوی یاس می‌دهند، می‌یافتم‌شان. حالا خوب نیستی؛ و من هم کوچ کرده‌ام، از خود به آفتاب. و چون شمعی در دستانم نبود، قریب به اطمینان، تعدد دفعاتی که گم شده از مسیر به یافتنت ادامه داده بودم نیز بسیار است. با نت‌های به‌جا مانده، حصاری ساخته‌ام و در بند، کشیده‌ام خویش را. و حرف، حروف، و سخن تزریق می‌کنم. هنوز سرم را می‌چرخانم به سمت در. هنوز قرنیه‌هایم دنبال کفش‌هایت می‌دوند. Ps: سپاس از تو که زحمت این ویدئو را با وجود مادرانگی سختت متحمل شدی💚.
مشهد می‌خواهم.
So read as many books as u can. Build ur brain through immersion urself into the books.
از این قاب‌های بسته تا بی‌نهایت تو را دوست دارم. 1403/04/03
آخرین نامهٔ امام حسین(ع) - بسم الله الرحمن الرحیم؛ من الحسین بن على، الى محمد بن على و من قبله من بنى هاشم، اما بعد؛. فَکانَّ الدُّنیا لَمْ تَکُنْ وَ کانَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ و السلام -
چشم‌هایش قهوه‌ای بود و به حق فهمیده‌ام قهوه از سیگار و قلیان اعتیادآورتر است. 1403/05/16
هر لحظه به تو اقرار می‌کنم، هر لحظه.
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
14:52 من تخلص الخدمه نجي یم النخدمه وقتی خدمتگذاری تمام شد، همه نزدش می‌رویم بیوم اربعینه نلتقي کل
صوت للسبیه... آه یا رقیه! ــــــ صلی‌الله علیک یا اباعبدالله، صلی الله علی روحك و بدنك. "چه داغی‌ست بر سینه و چه تنگ دلی‌ست بهر تو. گرچه دوریم به یاد تو سخن می‌گوییم."
از هر چه هست و نیست گذشتم، ولی هنوز در مرز چشم‌های تو گیرم، فقط همین.
در چشم تو دیدم غم پنهان شده‌ات را پنهان نکن احساس نمایان شده‌ات را یا دست بر این قلب پریشان شده بگذار یا جمع کن آن موی پریشان شده‌ات را جز شانه‌ی پر مهر تو کو شاخه‌ی امنی؟ گنجشک ِکم و بیش هراسان شده‌ات را گاهی به نگاهی شده یک پنجره وا کن این عاشق پابند خیابان شده‌ات را از هر چه به جز چشم ِتو کافر شده این مرد آغوش گشا تازه مسلمان شده‌ات را
رنگ‌بازی در حرم آقای امام رضا(علیه‌السلام).
کتابخانه‌ی خیابان نوزدهمـ
Replace my heart. 'Cause I'm convinced mine broke the day I let us end. Replace my heart. I don't
ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم امید ز هر کس که بریدیم، بریدیم دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند از گوشه‌ی بامی که پریدیم، پریدیم