eitaa logo
پژوهشکده معلمی
1.6هزار دنبال‌کننده
873 عکس
155 ویدیو
35 فایل
در این کانال آموزش پژوهش های ویژه معلمی گذاشته خواهد شد. هزینه استفاده از مطالب کانال صلوات به نیت تعجیل در ظهور آقامون روزهای تدریس دوشنبه و پنج شنبه پیام ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/16808988802265 پیام ناشناس ایتا Https://6w9.ir/Harf_9380048
مشاهده در ایتا
دانلود
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ @pajoheshmoalem https://eitaa.com/joinchat/3339256165C6b55238e4e
🏡🏡🏡🏡 ماسوچان توتو چان، معمولاًسر راه خود براى رسیدن به ایستگاه راه آهن، و برگشت از آن، از کنار عمارتى مى گذشت که عده اى کره اى در آن ساکن بودند. البته توتوچان نمى دانست آنها کره اى هستند، تنها چیزى که درباره آنان مى دانست این بود که بین آنها زنى وجود دارد که قسمت جلو موهاى خود را مى پوشاند و موهاى پشت سرش را با روبانى مى بندد. این ِ زن نسبتا چاق، کفشهایى مى پوشید به رنگ سفید و شبیه به چکمه هاى کوچک، و لباسش دامنى بلند و بلوزى کوتاه بود که روبانى بزرگ در قسمت جلو آن گره خورده بود. او همواره دنبال پسرش بود و نام او را که ماسوچان بود، صدا مى زد. او به جاى آنکه مثل مردم دیگر، نام ماسوچان را به صورتى معمولى ادا کند، بخش دوم را کش مى داد، و چان را نیز چنان کشیده مىگفت که به نظر توتو چان مى رسید صداى غمگینى دارد. ساختمان ّ محل اقامت کره اى ها، درست کنار دپوى واگن هاى قطار ایستگاه اویماچى، پشت خاکریزى کوچک قرار داشت. توتو چان ماسوچان را مى شناخت. این پسر، کمى از توتو چان بزرگتر و احتمالاً کلاس دوّم بود، اما توتو چان نمى دانست به کدام مدرسه مى رود. او موهایى صاف داشت و همواره سگى او را همراهى مى کرد. یک روز، هنگامى که توتو چان از جلو خاکریز به سمت خانه مى رفت، ماسوچان را دید که پاهایى از هم گشوده و دستانى به کمر زده، به حالتى متکبرانه بالاى خاکریز ایستاده است. او رویش را به توتو چان کرد و فریاد زد: «کره اى!» صدایش تهاجم آمیز و پر از نفرت بود. توتو چان هرگز با این پسر کارى نداشته و حتى با او حرف نزده بود. به همین دلیل، هنگامى که پسرک به حالتى کینه جویانه از بالاى خاکریز به پایین سرازیر شد، وحشت کرد. او وقتى به خانه رسید، موضوع را به مادرش گفت: «ماسوچان به من گفت که یک کره اى هستم.» مادرش از حیرت، دست بر دهان گذاشت و توتوچان دید که چشمانش پر از اشک شده است. توتو چان بهت زده شد و فکر کرد لابد حرف خیلى بدى بوده است. از بس اشک هایش را پاک کرده بود، نوک بینى مادر، قرمز شده بود. او به توتو چان گفت: «لابد مردم به این کودک بیچاره دائما گفته اند کره اى، و او فکر مى کند این فحش است. احتمالا ًاو هنوز نمى داند معنى این کلمه چیست، چون هنوز بچه است. لابد فکر مى کند چیزى شبیه اصطلاح باکا است که وقتى مى خواهند شخصى را احمق خطاب کنند به زبان مى آورند. او را کره اى خطاب کرده اند و او نیز هروقت مى خواهد به کسى فحش بدهد، لفظ کره اى را به کار مى برد. چرا مردم اینقدر بى رحم هستند؟» سپس، درحالى که مادر اشک چشمانش را پاک مى کرد به آرامى به توتو چان گفت: «تو ژاپنى هستى و ماسوچان از کشورى به نام کره به اینجا آمده است. اما او هم مثل تو بچه است. بنابراین، تو که عزیز من هستى، نباید فکر کنى مردم با تو فرق دارند. هیچوقت فکر نکن این آدم ژاپنى یا آن یکى کره اى است.` با ماسوچان مهربان باش. این خیلى ناراحت کننده است که کسى فکر کند بعضى آدمها صرفا به خاطر اینکه کره اى هستند، آدم هاى خوبى نیستند!» فهمیدن همه این چیزها براى توتو چان نسبتا مشکل بود، اما به هرحال این را فهمید که ماسوچان پسرکى است که مردم بدون دلیل، با او به درستى حرف نزده و رفتار نکرده اند. توتو چان، فکر کرد شاید به همین دلیل است که مادرش دائما در جست وجوى اوست و در نگرانى به سر مى برد. به این ترتیب، فرداى آن روز هنگامى که از جلو خاکریز مى گذشت، و صداى مادر ماسوچان را شنید که او را صدا مىزند، با خودش فکر کرد که باز کجا ممکن است رفته باشد. او مصمم شد، هرچند خودش کره اى نیست، اما اگر دوباره او را کره اى خواند، به او پاسخ دهد: «ما هر دو بچه ایم. هر دو یک جور هستیم.» و بعد سعى کند با او دوست شود. صداى مادر ماسوچان که اضطراب و نگرانى در آن موج م ىزد، حالتى داشت که به نظر مى رسید در هوا معلق مى ماند تا زمانى که غرش قطارى آن را از بین ببرد: «ماسوچان!» آهنگ محزون و غم انگیز این صدا، حتى اگر فقط یکبار شنیده باشید، هرگز فراموش نمى شود. @pajoheshmoalem
هفتمین کنفرانس بین المللی تربیتی،روانشناسی ومشاوره www.ipconf.ir هزینه 430 هزار تومان الف- علوم تربیتی : اخلاق اسلامی و تعلیم تربیت دینی برنامه ریزی درسی و پیشرفت تحصیلی مدیریت و تحقیقات آموزشی - برنامه ریزی آموزشی آموزش الکترونیک -  آموزش بزرگسالان - تکنولوژی آموزشی آموزش و پرورش (ابتدایی- تطبیقی- پیش دبستانی – دبستانی) آموزش و بهسای منابع انسانی - مدیریت و برنامه ریزی آموزش عالی ب-  روانشناسی : مشاوره مدرسه- سلامت سازمانی - فلسفه تعلیم و تربیت روانشناسی تربیتی - روانشناسی فرهنگی - روانشناسی اسلامی روانشناسی سلامت - روانشناسی عمومی - روانشناسی شخصیت  روانشناسی بالینی - روانشناسی صنعتی و سازمانی - سنجش و اندازه گیری (روان سنجی) روانشناسی بالینی کودکان ونوجوانان - مشاور و راهنمایی (شغلی،خانواده،توانبخشی)   پ- مشاوره: ت: محورهای ویژه: سبک زندگی سالم - اخلاق و فرهنگ در پژوهش راهکارهای ترویج فرهنگ ایرانی اسلامی - توسعه و ترویج فرهنگ اسلامی در خانواده ها راهکارهای مقابله با آسیب های اجتماعی در جامعه - مطالعات فرهنگی و مدیریت رسانه @pajoheshmoalem
ببینید و انگیزه بگیرید 😍😍 یکی از همکارانتون که تونستن به همین راحتی پذیرش بگیرن کم کم خبر موفقیت بقیه افرادی که تو دوره مشاوره خصوصی مقاله نویسی شرکت کردند را هم می ذاریم شاید بقیه هم انگیزه بگیرن که شروع کنند. 😉 مقاله نوشتن برای یه معلم جزء ذاتشه فقط باید یه بار امتحان کنید تا ببینید چقدر ساده است. @pajoheshmoalem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ ┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋 🦋 ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج) 🌹🍃السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان 🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ. 🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ. اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایِعتْ و تابِعتْ علی قِتله اللهمَّ العنهم جمیعاً 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 @pajoheshmoalem https://eitaa.com/joinchat/3339256165C6b55238e4e
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ @pajoheshmoalem https://eitaa.com/joinchat/3339256165C6b55238e4e
🏡🏡🏡🏡 گیس هاى بافته در آن روزها، توتو چان دو آرزو داشت. یکى از آنها پوشیدن شلوار ورزشى مخصوص ورزشکاران قهرمان، و دیگرى بافتن موهایش بود. با دیدن دختر مدرسه اى هاى بزرگ که موهاى خود را مى بافتند، تصمیم گرفته بود او نیز هرگاه توانست موهایش را ببافد. درحالى که سایر دختران همکلاسش، موهاى خود را کوتاه کرده و در قسمت جلو به شکل چترى درمى آوردند، توتو چان موهاى خود را کوتاه نمى کرد. او موهایش را در دو طرف سر جمع مى کرد و با روبان مى بست. مادرش نیز این مدل را دوست داشت. از آن گذشته، توتوچان قصد داشت موهایش را کوتاه نکند و آنها را براى گیس کردن آماده کند. سرانجام، روزى مادرش را وادار کرد موهایش را به صورت دو ّطره گیس بافته درآورد. بعد از اینکه مادرش، گیس هاى بافته او را با کش گره زد و با روبان نازکى انتهاى آنها را آرایش داد، احساس کرد مثل دخترهاى بزرگتر از خودش شده است. وقتى خودش را در آینه نگاه کرد و دید گیس بافتهاش نازک و کوتاه از کار درآمده است، فهمید برخلاف دختران بزرگسالى که آنها را در قطار دیده بود، گیس هاى کوتاه و نازکش واقعا مثل دم موش است. با این حال سراغ راکى رفت و گیس ها را با حالتى افتخارآمیز بالا گرفت تا ببیند. راکى هم دو سه بار مژه برهم زد. توتو چان به راکى گفت: «دلم مى خواست مى شد موهاى تو را هم ببافم.» وقتى سوار قطار شد، از ترس آنکه مبادا گیس بافت هاش باز شود، سرش را مستقیم نگاه داشته بود. با خود فکر کرد: «چقدر خوب مى شد کسى آنها را مى دید و مى گفت: چه گیس هاى زیبایى!`» اما هیچکس چنین حرفى نزد. اما هنگامى که به مدرسه رسید، میوچان، ساکوچان، و کایکو آاوکى که همگى با او همکلاس بودند، یکصدا فریاد زدند: «اوه! چه گیسى!» توتو چان، خیلى خیلى خوشحال شد و این خوشحالى را از دوستانش پنهان نساخت. به نظر مى رسید هیچیک از پسرهاى کلاس متوجه نشده و یا تحت تأثیر قرار نگرفته اند. اما بعد از ناهار، یکى از پسرها به نام اوئى ناگهان، با صداى بلندى گفت: «اوه! بچه ها ببینید توتو چان مدل موهایش را عوض کرده است!» توتو چان، از خوشحالى به لرزه درآمد و این به خاطر آن بود که مى دید یکى از پسرها هم متوجه آرایش مویش شده است. با حالتى افتخارآمیز گفت: «اینها گیس است.» در همین حال پسرک جلو آمد؛ گیس هاى توتو چان را با هر دو دست گرفت، و گفت: «خسته شده ام. فکر کنم خوب است یک کمى از آنها آویزان شوم. اینها خیلى بهتر از دستگیره هاى چرمى داخل قطارند!» اما این پایان دردسرِ توتو چان نبود. اوئى تقریبا دوبرابر هیکل استخوانى توتو چان جثه داشت. درواقع او بزرگترین و چاقترین پسر کلاس بود. به این ترتیب، وقتى موهاى توتو چان را کشید، تلوتلوخوران محکم به زمین خورد. حتى اگر توتو چان زمین نخورده و روى زمین کشیده نشده بود، همین که گیس هایش را با دستگیره چرمى مقایسه کرده بودند، برایش خیلى دردناک بود. و هنگامى که اوئى سعى کرد با کشیدن گیس هایش به روش و صدایى که در مسابقه طناب کشى زور مى آورند، او را از روى زمین بلند کند، طاقت نیاورد و به گریه افتاد. @pajoheshmoalem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ ┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋 🦋 ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج) 🌹🍃السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان 🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ. 🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ. اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایِعتْ و تابِعتْ علی قِتله اللهمَّ العنهم جمیعاً 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 @pajoheshmoalem https://eitaa.com/joinchat/3339256165C6b55238e4e
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ @pajoheshmoalem https://eitaa.com/joinchat/3339256165C6b55238e4e