eitaa logo
پژوهشکده معلمی
2هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
193 ویدیو
54 فایل
در این کانال آموزش پژوهش های ویژه معلمی گذاشته خواهد شد. هزینه استفاده از مطالب کانال صلوات به نیت تعجیل در ظهور آقامون روزهای تدریس دوشنبه و پنج شنبه آیدی ادمین @adminmoalemi پیام ناشناس ایتا Https://6w9.ir/Harf_9380048
مشاهده در ایتا
دانلود
🏡🏡🏡🏡 آقاى کوبایاشى، هنگامى که در این مدرسه تدریس موسیقى مى کرد؛ اپرتى براى کودکان نوشت تا دانش آموزان آن را اجرا کنند. این اپرت کارخانه دارى به نام آقاى بارون ایواساکى را، که خانواده اش بنیانگذار مؤسسات عظیم میتسوبیشى بودند، تحت تأثیر قرار داد. بارون ایواساکى از حامیان هنر به حساب مى آمد. او به کوسچاک یامادا، پیشکسوت آهنگسازان ژاپنى کمک مى کرد و همچنین از مدرسه پشتیبانى مالى کرد. بارون پیشنهاد کرد آقاى کوبایاشى را براى آموختن شیوه هاى آموزش به اروپا بفرستند. آقاى کوبایاشى دو سال (از ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۴) در اروپا ماند و با بازدید از مدارس پس از بازگشت، همراه با شخصى دیگر، کودکستان ساىجو را تأسیس پاریس، در کنار امیل ژاک دالکروز به آموختن مبانى ضرب آهنگ پرداخت. او کرد. او همیشه به مربیان کودکستان مى گفت که سعى نکنند کودکان را در چارچوب الگوهاى از پیش تعیین شده نگه دارند و آنها را با این قالب ها منطبق کنند. مى گفت: «بگذارید کودکان طبیعى عمل کنند. آرزوها و اهداف و جاه طلبى هایشان را برهم نزنید. رؤیاهاى آنها از رؤیاهاى شما بزرگتر است.» در تاریخ ژاپن، هرگز کودکستانى نظیر این وجود نداشته است. در سال ۱۹۳۰، آقاى کوبایاشى بار دیگر راه اروپا را در پیش گرفت تا در کنار دالکروز بیشتر بیاموزد. او درحالى که سفر و تجربه اندوزى مى کرد، تصمیم گرفت در بازگشت به ژاپن، مدرسه خودش را تأسیس کند. او ضمن آغاز کار مدرسه توموئه گاکوئن در سال ۱۹۳۷، انجمن مبانى موسیقى ژاپن را نیز تأسیس کرد. بسیارى از مردم او را فردى مى دانند که مبانى ضرب آهنگ را به جامعه ژاپن شناساند و او را به خاطر فعالیتش در دانشکده موسیقى کنیتاچى، در سال هاى پس از جنگ، به یاد دارند. از بین ما دانش آموختگانش، فقط تعداد کمى مانده اند که شیوه هاى آموزشى او را مستقیم تجربه کرده اند؛ و این دردناک است که او قبل از ساخت مدرسه دیگرى مانند توموئه بدرود حیات گفت. حتّى پیش از آنکه مدرسه توموئه طعمه حریق شود، کوبایاشى در اندیشه مدرسه بهترى بود. او با عزمى راسخ بى توجه به هیاهو و اغتشاش دور و برش مى پرسید: «در آینده باید چه جور مدرسه اى بسازیم؟» هنگامى که نوشتن این کتاب را آغاز کردم، دریافتم که تهیه کننده برنامه تلویزیونى اتاق تتسوکو، که برنامه مصاحبه تلویزیونى روزانه من است، و من سال هاست با این تهیه کننده کار مى کنم به مدت یک دهه درباره آقاى کوبایاشى تحقیق کرده است. این آگاهى باعث شگفتى ام شد. او هرگز این آموزگار را ندیده بود؛ اما علاقه و توجهش به آقاى کوبایاشى، از طریق زنى جلب شد که روزى در کلاس مبانى ضرب آهنگ کودکان، پیانو نواخته بود. هنگامى که این زن نواختن را آغاز کرد؛ آقاى کوبایاشى ضمن تصحیح ضرب آهنگش گفت: «مى دانید، بچه ها اینطور گام نمى زنند!» او آنقدر آشنا به هارمونى رفتار کودکان و هماهنگ با آنها بود که مى دانست چگونه نفس مى کشند، و چگونه به جنبش درمى آیند. من امیدوارم کازوهیکو سانو، تهیه کننده برنامه تلویزیونى من، به زودى کتاب خود را بنویسد و اطلاعات بیشترى درباره این انسان برجسته، در اختیار جهانیان بگذارد. بیست سال پیش، یکى از سردبیران جوان روزنامه کدانشا به مطلبى که من درباره مدرسه توموئه، در یکى از مجلات زنان نوشته بودم علاقه نشان داد. @pajoheshmoalem
🏡🏡🏡🏡 او به سراغ من آمد و درحالى که بسته بزرگى کاغذ برایم آورده بود، درخواست کرد مطلب را بسط دهم و به کتاب تبدیل کنم. من با شرمندگى بسیار، کاغذها را براى منظور دیگرى مصرف کردم؛ و این مرد جوان پیش از آنکه فکرش تحقق یابد، به مدیریت رسید. به هرحال همین مرد جوان، یعنى کاتسوهیسا کاتو، بود که فکر و اعتماد به نفس این کار را به من ارزانى داشت. براى من که تا آن موقع به نوشتن کتاب اقدام نکرده بودم، فکر نوشتن کتابى کامل، دلهره آور بود. در نهایت، بر آن شدم که فصلى از این کتاب را به صورت مجموعه مقاله، در مجله زن جوان کدانشا بنویسم. چاپ این مقالات، از فوریه ۱۹۷۹ تا دسامبر ۱۹۸۰ طول کشید. همچنین براى مصورکردن آنها، هر ماه به موزه چیهیرو ایواساکى در محله شیموشاکوجى نریماکو شهر توکیو مى رفتم و تصویرى انتخاب مى کردم. این موزه مخزن کتاب هاى مصور کودکان است. خانم چیه یرو ایواساکى، شخص بااستعدادى در زمینه تهیه طرح از کودکان بود. و شک دارم در سراسر جهان، کسى بتواند مانند او کودکان را اینقدر دوست داشتنى و زنده به تصویر بکشد. او مى توانست کودکان را در بی شمار حالت نقاشى کند؛ و آنقدر دقیق بود که مى شد در طرح هایش تفاوت کودکى شش ماهه را از کودک نه ماهه تشخیص داد. از اینکه توانسته ام از طرح هاى او در کتابم استفاده کنم، بى نهایت راضى و شادمانم. از سویى، همخوانى بسیار زیاد این طرحها با توصیف هاى من امرى غریب است. ایواساکى، به سال ۱۹۷۴ درگذشت؛ اما مردم همواره از من مى پرسند که آیا کتاب خود را در زمان حیات او نوشته ام یا نه؛ این امر، نشانگر زنده و با روح بودن طرح ها و همچنین، تنوع شگفت انگیز شیوه او در تصویرگرى کودکان است. چیهیرو ایواساکى نزدیک به هفت هزار طرح از خود به یادگار گذاشته است. من به لطف همسر و پسرش که موزه آثار او را اداره مى کند، این امتیاز را داشته ام که تعداد زیادى از آنها را ببینم. از همسر ایواساکى که امکان استفاده از کارهاى او را فراهم ساخته بى نهایت سپاسگزارم. همچنین، از نمایشنامه نویسى به نام تاداسو لیزاوا، که کتابدار موزه بود متشکرم که هرگاه نوشتن کتاب را به تعویق مى انداختم به من انگیزه مى داد. طبیعى است که میوچان و دیگر دوستانم در مدرسه توموئه، کمک بزرگى به من کرده اند. از ویراستار چاپ ژاپنى کتاب، کیکو ایواموتو نیز متشکرم؛ چرا که همواره مى گفت: «این کتاب را باید واقعا به کتابى درخشان تبدیل کرد.» عنوان ژاپنى کتاب را از یک اصطلاح معروف سال هاى گذشته گرفته ام که به مردم «آن سوى پنجره» اشاره داشت؛ و مفهوم آن، آدم هایى را که در حاشیه قرار دارند و در سرما بیرون انداخته مى شوند دربرمى گیرد. هرچند عادت داشتم بى اختیار و به امید دیدن نوازندگان کنار پنجره بایستم؛ اما در مدرسه اولم، واقعا احساس افراد «آن سوى پنجره» را داشتم. چرا که در آنجا موجودى بیگانه بودم، و غالبا مرا از کلاس بیرون مى انداختند. عنوان کتاب به این موضوع نیز اشاره دارد که سرانجام پنجره اى از امید در مدرسه توموئه به روى من گشوده شد. مدرسه توموئه دیگر وجود ندارد؛ اما اگر هنگامى که این کتاب را مى خوانید، براى لحظاتى در تخیل شما شکل بگیرد و از نو ساخته شود، من به پاداش و رضایت عظیمى دست یافته ام. توکیو ــ ۱۹۸۲ @pajoheshmoalem
🏡🏡🏡🏡 تنها سه سال از انتشار کتاب توتو چان مى گذرد؛ اما در این مدت اتفاقات بسیارى روى داده که مرا واقعا مشعوف و شگفت زده ساخته است. هنگامى که درباره مدیرى که دوستش داشتم، و دوران فراموش نشدنى مدرسه توموئه مى نوشتم، هرگز به ذهنم خطور نمى کرد که این کتاب در ردیف کتاب هاى پرفروش قرار گیرد. از این کتاب در سال اول انتشار، تعداد چهار و نیم میلیون نسخه فروش رفت، و این رقم اکنون باید به شش میلیون رسیده باشد. به من گفته شد: «این تیراژ، در تاریخ انتشارات ژاپن بى سابقه بوده است!» اما به دست آوردن این مقام، از نظر من چندان مهم نیست. مهم این بود که سیل نامه از مردم سراسر ژاپن به سوى من روان بود و من فهمیدم که بسیارى از مردم، کتاب مرا واقعا خوانده اند. نامه هایى از گروه هاى متفاوتى از مردم، از کودک ۵ ساله تا پیرهاى صد و سه ساله، دریافت داشتم که مرا تکان داده اند. ازجمله این نامه ها که مرا حیرت زده کرد، نامه هایى است که از کودکان دبستانى دریافت کردم. با وجود آنکه تلاش کرده بودم در کنار مفاهیم و شخصیت هاى پیچیده و مشکل چینى، روان و آسان فهم بنویسم؛ هرگز تصور نمى کردم این کودکان نیز کتاب مرا بخوانند. زیرا تعداد لغتهایى که ِ کودکان این عصر در این سن مى دانند بسیار محدود است. اما ظاهرا کودکان دوم دبستان با کمک فرهنگ لغت، کتاب توتو چان را خوانده اند. دخترى که کلاس دوم دبستان را مى گذراند برایم نوشت که هرگاه کودک معلول و عقب افتادهاى را مى دیده به خودش مى گفته: «این باید یاسواکى چان باشد» و یا: «این بچه باید متعلق به مدرسه توموئه باشد!» او به طرف اینگونه بچه ها مى دوید و به آنان سلام مى داد؛ و وقتى پاسخ سلامش را مى داده اند، خوشحال مى شده است. این درحالى است که مدرسه توموئه چهل سال پیش نابود شده است! آیا کودکان موجودات شگفتى نیستند؟ بسیارى از کودکان نوشته اند با خواندن اینکه مدرسه توموئه در اثناى جنگ آتش گرفته و سوخته، فهمیده اند جنگ چیز بدى است. به همین یک دلیل هم که باشد، این کتاب ارزش نوشتن را داشته است. به هرحال هنگامى که این کتاب را مى نوشتم، همه هدفم این بود که چقدر خوب است افرادى مانند معلمان مدارس و مادران جوان، آقاى کوبایاشى را بشناسند و به خودشان بگویند: «پس معلوم مى شود، آدم ازخودگذشته اى که بچه ها را واقعا دوست بدارد، به آنها معتقد باشد، و باورشان کند وجود داشته است.» با این حال، از آن واهمه داشتم که معلمان، افکار او را با این اندیشه که در جامعه مبتنى بر رقابت امروز خیلى ایده آلیستى است؛ دریافت نکرده و نپذیرند. اما در واقعیت، تعداد زیادى از معلمان دوره ابتدایى، پس از انتشار کتاب، طى نامه هایى به من اطلاع دادند که مطالب کتاب را طى چند روز در ساعت هاى ناهار، با صداى بلند براى دانش آموزان خود خوانده اند. همچنین، معلمان هنر دوره ابتدایى نوشته اند که پس از خواندن بخش هایى از توتو چان براى دانش آموزان، از آنان خواسته اند آنچه را شنیده اند نقاشى کنند. برخى معلمان تازه کار دوره دبیرستان در نامه خود ذکر کرده اند که قصد داشته اند به خاطر نامناسب بودن اوضاع آموزشى و دلسردى حاصل از آن، معلمى را رها کنند؛ اما با الهام گرفتن از افکار آقاى کوبایاشى، مصمم شده اند بار دیگر نیز در راه بهبود اوضاع تلاش کنند. چنین نامه هاى تکان دهنده اى بسیار به دستم مى رسید و از اینکه مى دیدم تعداد زیادى از مردم مانند آقاى کوبایاشى مى اندیشند، به گریه مى افتادم. آموزگاران از مطالب کتاب من به شیوه هاى مختلف استفاده مى کردند؛ تا اینکه سال گذشته، فصل «مربى کشت وکار» رسما در کتاب زبان ژاپنى کلاس سوّم دوره ابتدایى، و فصل «مدرسه قدیمى مخروبه» در کتاب اخلاق و رفتار کلاس چهارم استفاده شد. نامه هایى ناراحت کننده نیز دریافت کردم. دخترى دبیرستانى از دارالتأدیب، در نامه خود نوشته بود: «اگر مادرى مانند مادر توتو چان، و آموزگارى همچون آقاى کوبایاشى داشتم، گذارم به چنین جایى نمى افتاد.» چرا کتاب توتو چان به کتابى چنین پرفروش تبدیل شد؟ وسایل ارتباط جمعى این پرسش را مطرح ساختند و درباره آن بحث هایى برپا شد. روزنامه آساهى، مجموعه مقاله اى، با عنوان «سندرم توتو چان» چاپ کرد که تأثیر کتاب را از جنبه هاى مختلف مورد بحث قرار مى داد. حیرت آور اینکه، ناشر دیگرى کتاب کاملى درباره همین موضوع چاپ کرد. این کتاب با عنوان توتو چان: داستان کتابى پرفروش پدیده تا این اندازه پرفروش بودن کتاب را از زوایاى گوناگون تجزیه و تحلیل کرده است. خود من فکر مى کنم یکى از دلایل موفقیت کتاب، زمان انتشار آن بود. @pajoheshmoalem
🏡🏡🏡🏡 زمانى که وضعیت آموزش و پرورش در ژاپن، به نقطه اى بحرانى رسید و همه فکر مى کردند باید براى آن کارى صورت دهند. بنابراین، شکى نیست که تعداد زیادى از مردم، آن را زمانى که وضعیت آموزش و پرورش در ژاپن، به نقطه اى بحرانى رسید و همه فکر مى کردند باید براى آن کارى صورت دهند. بنابراین، شکى نیست که تعداد زیادى از مردم، آن را به مثابه مقاله و رساله اى درباره اوضاع آموزش و پرورش مطالعه کردند؛ هرچند که من در نوشتن آن، هرگز، چنین قصدى نداشتم. به علاوه، این واقعیت که کتاب حاضر براى همه افراد داراى دیدگاه هاى مختلف از پیر و جوان تا کودک، خواندنى و جالب است، دلیل دیگر پرفروش بودن آن به حساب مى آید. درعین حال، این کتاب اولین کتاب ژاپنى پرفروش بود که نویسنده آن زن بود. در ابتدا، واکنش مردان نسبت به کتاب منفى بود، این دیدگاه را از آنجا فهمیدم که برخى از آنان، بحث درباره کتاب را با گفتن جملاتى مانند: «جلد دخترانه و تزیین شده آن ناامیدم کرد.»، و یا «فکر کردم چیز پرفروش عامه پسندى است و سراغش نرفتم.»، و یا اینکه «قصد خواندنش را نداشتم؛ اما به اصرار خانواده آن را خواندم...» شروع مى کردند. اما بررسى بعدى آنها و نظراتشان بسیار خوب بود. سپاس قلبى من از آنها که خواندن توتو چان را مشتاقانه به افراد دیگر خانواده خود توصیه کردند. قبل از آنکه این کتاب منتشر شود، تصمیم گرفتم از حقوق و منافع آن در جهت ساخت نخستین تئاتر حرفه اى ژاپن براى افراد ناشنوا استفاده کنم. از دولت ژاپن درخواست کردم آن را مانند یک سازمان رفاه اجتماعى ثبت کند، تا پس از مرگ و یا پیرى و ناتوانى ام، کار این سازمان بر زمین نماند. انجام دادن این کار بسیار مشکل بود؛ زیرا سابقه اى نداشت. اما مقامات این نکته را که من سابقه اى بیست و پنج ساله در امور رفاه اجتماعى داشتم، مدنظر قرار داده و سرانجام با درخواستم موافقت کردند. به این ترتیب، سازمان رفاه اجتماعى که به عنوان بنیاد توتو خوانده مى شود، پا به عرصه وجود گذاشت. این کامیابى خارج از انتظار بود، و از طریق آن تئاتر ناشنوایان ژاپن شکل گرفت. در حال حاضر بیست نفر هنرپیشه ناشنوا در مرکز آموزش بنیاد توتو آموزش مى بینند و در همین مرکز یک کلاس آموزش زبان ناشنوایان نیز وجود دارد. در ماه جولاى سال گذشته، رؤیاى من به حقیقت پیوست و نمایش این افراد در فستیوال نمایشى کنگره کر و لالها در پالرموى ایتالیا، در مقابل نمایندگان ۴۵ ملت، روى صحنه رفت. این نخستین بار بود که ناشنوایان ژاپنى در خارج از کشور، روى صحنه مى رفتند؛ دلیل آن، این بود که تعداد زیادى از مردم، کتاب توتو چان را خواندند. دو سال پیش، به خاطر بنیاد توتو و به خاطر آنکه کتاب توتو چان مقام پرفروشترین کتاب را به دست آورده بود، مرا در کنار افرادى چون کنایچى فوکویى، برنده جایزه نوبل، به مهمانى سالانه بهارى امپراتور ژاپن دعوت کردند. در این مهمانى شخص اعلیحضرت به من گفت: «چقدر خوب است که کتاب شما تا این اندازه فروش داشته است.» سال ۱۹۸۱، سال بینالمللى معلولان بود. در نه دسامبر (که اینک در ژاپن روز افراد معلول نامیده شده است)، جایزهاى از آقاى سوزوکى، نخست وزیر ژاپن، دریافت کردم. جایزه هاى بسیار دیگرى نیز به من تعلق گرفت که از جمله آنها جایزه ادبى وىساید استون است که به یاد خاطره یوزو یاماموتو، نویسنده کتابهاى کودکان، اهدا مى شود. @pajoheshmoalem
🏡🏡🏡🏡 افراد زیادى درخواست کرده اند که از روى توتو چان فیلم، نمایش تلویزیونى، نقاشى متحرک، نمایشنامه، و یا نمایشى موزیکال تهیه شود. اما بعید مى دانم بتوان چیزى فراتر از طرح هاى چیهیرو ایواساکى و یا تصویرهاى تخیلى شکل گرفته در ذهن خوانندگان عرضه کرد، از این رو، همه این درخواست ها را رد کرده ام. اما با درخواست ارکستر سمفونیک شینسى نیهون موافقت کردم که داستان آن را به صورت افسانه اى سمفونیک درآورد؛ چرا که موسیقى مى تواند سبب رهاشدن و گسترش و اوج گرفتن تخیل شود. آنچه آکیهیرو کومورى ساخته است از کلمات من بسیار تکان دهنده تر است. ارکستر شینسى نیهون، این قطعه را همراه با صداى من، در بسیارى از نقاط ژاپن اجرا کرده است. در حال حاضر حتى نوارى از روى آن تهیه شده و در دسترس است. در سال ۱۹۸۲، یعنى یک سال پس از انتشار کتاب توتو چان، ترجمه انگلیسى آن را دوروتى برایتون به پایان رساند. دوروتى هم آهنگساز و هم شاعر است. ترجمه فوق العاده او، همان ضرب آهنگ و احساس اصل کتاب را دارد؛ تا آن حد که از خواندن ترجمه انگلیسى کتاب عمیقا تکان خوردم و متأثر شدم. چاپ انگلیسى کتاب نیز در ژاپن مقام پرفروش پیدا کرده و چهارصد هزار نسخه از آن به فروش رفته است. چاپ انگلیسى همزمان در امریکا نیز پخش شد و به همین مناسبت در برنامه تلویزیونى «امشب» جانى کارسون شرکت کردم. پس از آن درخواست هاى فراوانى براى حضور در برنامه هاى خبرى و تلویزیونى دریافت کردم. ازجمله، روزنامه معتبر امریکا، نیویورک تایمز، مقاله اى طولانى درباره کتاب در بخش بررسى کتاب یکشنبه هاى خود نوشت. علاوه بر بررسى کتاب، وسایل ارتباط جمعى امریکا، توجه خود را بر یک شخصیت تلویزیونى زن از ژاپن که ظاهرا چیز غریبى مى نمود معطوف کردند. مجله تایم نیز صفحه اى کامل از ویژه نامه ژاپن خود را به مصاحبه با من اختصاص داد. پیش از آن ترجمه توتو چان در چین و کره منتشر شده بود. چون این کشورها هنوز موافقتنامه حقوق مؤلفان و مصنفان را امضا نکرده اند، درباره این برگردانها اطلاعى نداشتم؛ تا اینکه شخص بامحبتى، نسخه چینى آن را از طریق آشنایى ژاپنى برایم فرستاد. گویا در چین دو یا سه ترجمه از این کتاب وجود دارد. در لهستان و فنلاند، کار ْ ترجمه مرحله نهایى خود را مى گذراند؛ همچنین، مذاکره با ناشر چکسلواکى ادامه دارد؛ و در زمینه انتشار کتاب درخواست هایى از سوى سایر ملت هاى اروپایى نیز رسیده است. از اینکه ملل دیگر جهان از طریق توتو چان آگاهى هاى بیشترى درباره ژاپن به دست مى آورند، خوشحالم. نامه هاى زیادى نیز از ایالات متحده دریافت کرده ام. پسربچه اى دبستانى برایم نوشته است: «توتو چان، آیا تو دختر خوشگلى هستى؟ اگر اینطور است آیا براى شام به خانه ما مى آیى؟» آموزگار این پسربچه طى یادداشتى افزوده است که نویسنده نامه، پسر سیاهپوست فقیرى است. من فکر مى کنم این نکته درخور توجه باشد که تعداد زیادى از دختران دبستانى و دبیرستانى در نامه هاى خود براى من مى نویسند: «انتظار نداشتم در این کتاب این همه مطلب درباره مهربانى ببینم.» آنها مشخص نکرده اند چه چیز بخصوصى نظر آنها را به خود جلب کرده است. ممکن است این نکات براى دختران مختلف متفاوت باشد؛ اما فکر مى کنم این یک واقعیت است که افراد جوان، در مقابل محبت و مهربانى و ملایمت، واکنش مناسب نشان مى دهند. اخیرا درمقام سفیر افتخارى یونیسف (صندوق کودکان ملل متحد) انتخاب شده ام که سازمانى جهانى و برنده جایزه صلح نوبل است. این را نیز توتو چان براى من میسر ساخت؛ زیرا مدیر اجرایى یونیسف در دبیرخانه این سازمان در نیویورک، که مهمترین مقام سازمان است، نسخه اى از این کتاب را از طریق دوستى دریافت کرده و خوانده بود. او که شدیدا تحت تأثیر قرار گرفته بود گفت: «اندیشه هاى من عین اهداف یونیسف است.» او اظهار داشت: «در فکر انتصاب یک نفر در سمت سفیر افتخارى یونیسف در قاره آسیا بوده و براى اجراى این نقش، مرا انتخاب کرده است.» افرادى مانند دنىکى، بازیگر امریکایى، پیتر یوستینف، بازیگر انگلیسى، و لیو اولمان، بازیگر نروژى، قبلاًسفیران افتخارى یونیسف انتخاب شده بودند؛ بنابراین، من چهارمین نفر هستم. هر روز، چهل هزار و هر سال، پانزده میلیون نفر کودک به سبب گرسنگى و بیمارى هاى حاصل از سوءتغذیه مى میرند. کار من این است که با بازدید از وضعیت چنین کودکانى، گزارش عینى وضع آنها را براى همه مردم جهان فراهم کنم. این تابستان، به افریقا خواهم رفت و تصمیم دارم به زودى از کشورهاى مختلف آسیا دیدن کنم. مطمئنم اگر آقاى کوبایاشى زنده بود، از این فعالیتهاى من خشنود مى شد. او همواره مى گفت: «مى دانى، همه شما یکى هستید، هر کارى که انجام دهید، همه تان در این جهان با همید!» بهار ۱۹۸۴ تتسوکو کورویاناگى @pajoheshmoalem
ما تو کانال چندین مختلف آموزش دادیم از هر مدل مقاله نویسی که با جستجو میتونید مطالعه کنید. معرفی همایش ها و نکات مربوط به شرکت در همایش است. ماجرای یک مدرسه ی متفاوت در ژاپن هست که در قالب یک داستان ارائه میشه و میتونید ایده های خوبی برای کلاس و مدرسه از آن بگیرید. و اینم لینک پیام ناشناس که میتونید با ما در ارتباط باشید. سوالاتتون و بپرسید و با منتظر جوابتون توی کانال باشید. https://6w9.ir/Harf_9380048 @pajoheshmoalem
سلام و خیر مقدم به اعضای جدید ما تو کانال چندین مختلف آموزش دادیم از هر مدل مقاله نویسی که با جستجو میتونید مطالعه کنید. معرفی همایش ها و نکات مربوط به شرکت در همایش است. ماجرای یک مدرسه ی متفاوت در ژاپن هست که در قالب یک داستان ارائه میشه و میتونید ایده های خوبی برای کلاس و مدرسه از آن بگیرید. که پرسش های شما در لینک ناشناس و پاسخ میدیم. و اینم لینک پیام ناشناس که میتونید با ما در ارتباط باشید. سوالاتتون و بپرسید و با منتظر جوابتون توی کانال باشید. https://6w9.ir/Harf_9380048 @pajoheshmoalem
سلام و خیر مقدم به اعضای جدید ما تو کانال چندین مختلف آموزش دادیم از هر مدل مقاله نویسی که با جستجو میتونید مطالعه کنید. معرفی همایش ها و نکات مربوط به شرکت در همایش است. ماجرای یک مدرسه ی متفاوت در ژاپن هست که در قالب یک داستان ارائه میشه و میتونید ایده های خوبی برای کلاس و مدرسه از آن بگیرید. و اینم لینک پیام ناشناس که میتونید با ما در ارتباط باشید. سوالاتتون و بپرسید و با منتظر جوابتون توی کانال باشید. https://6w9.ir/Harf_9380048 @pajoheshmoalem
سلام و خیر مقدم به اعضای جدید ما تو کانال چندین مختلف آموزش دادیم از هر مدل مقاله نویسی که با جستجو میتونید مطالعه کنید. معرفی همایش ها و نکات مربوط به شرکت در همایش است. ماجرای یک مدرسه ی متفاوت در ژاپن هست که در قالب یک داستان ارائه میشه و میتونید ایده های خوبی برای کلاس و مدرسه از آن بگیرید. و اینم لینک پیام ناشناس که میتونید با ما در ارتباط باشید. سوالاتتون و بپرسید و با منتظر جوابتون توی کانال باشید. https://6w9.ir/Harf_9380048 @pajoheshmoalem
سلام و خیر مقدم به اعضای جدید ما تو کانال چندین مختلف آموزش دادیم از هر مدل مقاله نویسی که با جستجو میتونید مطالعه کنید. معرفی همایش ها و نکات مربوط به شرکت در همایش است. ماجرای یک مدرسه ی متفاوت در ژاپن هست که در قالب یک داستان ارائه میشه و میتونید ایده های خوبی برای کلاس و مدرسه از آن بگیرید. و اینم لینک پیام ناشناس که میتونید با ما در ارتباط باشید. سوالاتتون و بپرسید و با منتظر جوابتون توی کانال باشید. https://6w9.ir/Harf_9380048 @pajoheshmoalem
سلام و خیر مقدم به اعضای جدید ما تو کانال چندین مختلف آموزش دادیم از هر مدل مقاله نویسی که با جستجو میتونید مطالعه کنید. معرفی همایش ها و نکات مربوط به شرکت در همایش است. ماجرای یک مدرسه ی متفاوت در ژاپن هست که در قالب یک داستان ارائه میشه و میتونید ایده های خوبی برای کلاس و مدرسه از آن بگیرید. چندین مینی دوره رایگان داشتیم چند دوره مختلف داریم که هزینه دارند که مخصوص همایش های خاص بودند در زمان های مختلف (انیمیشن سازی با گوشی و هوش مصنوعی) و اینم لینک پیام ناشناس که میتونید با ما در ارتباط باشید. سوالاتتون و بپرسید و با منتظر جوابتون توی کانال باشید. https://6w9.ir/Harf_9380048 @pajoheshmoalem
سلام و خیر مقدم به اعضای جدید ما تو کانال چندین مختلف آموزش دادیم از هر مدل مقاله نویسی که با جستجو میتونید مطالعه کنید. معرفی همایش ها و نکات مربوط به شرکت در همایش است. ماجرای یک مدرسه ی متفاوت در ژاپن هست که در قالب یک داستان ارائه میشه و میتونید ایده های خوبی برای کلاس و مدرسه از آن بگیرید. چندین مینی دوره رایگان داشتیم چند دوره مختلف داریم که هزینه دارند که مخصوص همایش های خاص بودند در زمان های مختلف (انیمیشن سازی با گوشی و هوش مصنوعی) و اینم لینک پیام ناشناس که میتونید با ما در ارتباط باشید. سوالاتتون و بپرسید و با منتظر جوابتون توی کانال باشید. https://6w9.ir/Harf_9380048 @pajoheshmoalem