🏡🏡🏡🏡
#پارت112
آقاى کوبایاشى، هنگامى که در این مدرسه تدریس موسیقى مى کرد؛
اپرتى براى کودکان نوشت تا دانش آموزان آن را اجرا کنند. این اپرت
کارخانه دارى به نام آقاى بارون ایواساکى را، که خانواده اش بنیانگذار
مؤسسات عظیم میتسوبیشى بودند، تحت تأثیر قرار داد. بارون ایواساکى از
حامیان هنر به حساب مى آمد. او به کوسچاک یامادا، پیشکسوت
آهنگسازان ژاپنى کمک مى کرد و همچنین از مدرسه پشتیبانى مالى کرد. بارون
پیشنهاد کرد آقاى کوبایاشى را براى آموختن شیوه هاى آموزش به اروپا بفرستند.
آقاى کوبایاشى دو سال (از ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۴) در اروپا ماند و با بازدید از مدارس
پس از بازگشت، همراه با شخصى دیگر، کودکستان ساىجو را تأسیس پاریس، در کنار امیل ژاک دالکروز به آموختن مبانى ضرب آهنگ پرداخت. او
کرد. او همیشه به مربیان کودکستان مى گفت که سعى نکنند کودکان را در
چارچوب الگوهاى از پیش تعیین شده نگه دارند و آنها را با این قالب ها منطبق
کنند. مى گفت: «بگذارید کودکان طبیعى عمل کنند. آرزوها و اهداف و
جاه طلبى هایشان را برهم نزنید. رؤیاهاى آنها از رؤیاهاى شما بزرگتر است.» در
تاریخ ژاپن، هرگز کودکستانى نظیر این وجود نداشته است.
در سال ۱۹۳۰، آقاى کوبایاشى بار دیگر راه اروپا را در پیش گرفت تا در کنار
دالکروز بیشتر بیاموزد. او درحالى که سفر و تجربه اندوزى مى کرد، تصمیم
گرفت در بازگشت به ژاپن، مدرسه خودش را تأسیس کند.
او ضمن آغاز کار مدرسه توموئه گاکوئن در سال ۱۹۳۷، انجمن مبانى
موسیقى ژاپن را نیز تأسیس کرد. بسیارى از مردم او را فردى مى دانند که
مبانى ضرب آهنگ را به جامعه ژاپن شناساند و او را به خاطر فعالیتش در
دانشکده موسیقى کنیتاچى، در سال هاى پس از جنگ، به یاد دارند. از بین ما
دانش آموختگانش، فقط تعداد کمى مانده اند که شیوه هاى آموزشى او را
مستقیم تجربه کرده اند؛ و این دردناک است که او قبل از ساخت مدرسه
دیگرى مانند توموئه بدرود حیات گفت. حتّى پیش از آنکه مدرسه توموئه
طعمه حریق شود، کوبایاشى در اندیشه مدرسه بهترى بود. او با عزمى راسخ
بى توجه به هیاهو و اغتشاش دور و برش مى پرسید: «در آینده باید چه جور
مدرسه اى بسازیم؟»
هنگامى که نوشتن این کتاب را آغاز کردم، دریافتم که تهیه کننده برنامه
تلویزیونى اتاق تتسوکو، که برنامه مصاحبه تلویزیونى روزانه من است، و
من سال هاست با این تهیه کننده کار مى کنم به مدت یک دهه درباره آقاى
کوبایاشى تحقیق کرده است. این آگاهى باعث شگفتى ام شد. او هرگز این
آموزگار را ندیده بود؛ اما علاقه و توجهش به آقاى کوبایاشى، از طریق زنى
جلب شد که روزى در کلاس مبانى ضرب آهنگ کودکان، پیانو نواخته بود.
هنگامى که این زن نواختن را آغاز کرد؛ آقاى کوبایاشى ضمن تصحیح
ضرب آهنگش گفت: «مى دانید، بچه ها اینطور گام نمى زنند!» او آنقدر آشنا به
هارمونى رفتار کودکان و هماهنگ با آنها بود که مى دانست چگونه نفس
مى کشند، و چگونه به جنبش درمى آیند. من امیدوارم کازوهیکو سانو،
تهیه کننده برنامه تلویزیونى من، به زودى کتاب خود را بنویسد و اطلاعات
بیشترى درباره این انسان برجسته، در اختیار جهانیان بگذارد.
بیست سال پیش، یکى از سردبیران جوان روزنامه کدانشا به مطلبى که
من درباره مدرسه توموئه، در یکى از مجلات زنان نوشته بودم علاقه نشان داد.
#داستان
#ژاپن
#مدرسه_تحولی
#توتوچان
@pajoheshmoalem