پژوهش یار
#روشنویسندگی #سادهنویسی چطور بهسادگی حرف بزنیم، روی کاغذ بیاوریم و با دیگران شریک شویم؟🤔 سادهنو
#نویسندگی
#قدم_اول در سادهنوشتن
قدم اول در سادهنوشتن، #صداقت است،صداقت با خودمان.
اما صداقت در یک نوشته
به چه معناست🤔
نوشتهای که صداقت دارد، دقیقاً شبیه حرفهایی است که به یک دوست میزنیم: راحت و بیپرده، با کمترین میزان سانسور!
#مثلاً اگر میخواهیم راجع به روز خاصی بنویسیم که در آن غمگین یا افسردهحال بودهایم، آن را پنهان نکنیم؛ اگر عصبانی بودهایم، انکارش نکنیم؛ اگر اتفاقی افتاده که بهدلیلی از آن خجالتزده شدهایم، آن را به چشم یک نکتهٔ فکاهی یا طنز در نوشتهمان به کار ببریم، نوشته را سانسور نکنیم!
#خواننده حتی اگر کتابخوان نباشد، آنقدر باهوش هست که #فرق نوشتهٔ صادقانه و سانسورشده را بفهمد.
نوشتههای سانسورشده، در پشت یک سری کلمات و پیرایههای ادبی گم میشوند. معمولاً #لُبِ_کلام در آنها روشن نیست. از همان سطرهای اول نوشته معلوم است که نویسنده بیشتر قصد بازی با کلمات را دارد تا رساندن منظورش را. توی حرفهایش نصیحت است، نتیجهگیری است؛ اذعان به ضعف، تنهایی، غم، یا بیان آنچه دقیقاً دوست دارد شنیده شود، وجود ندارد؛ طوری که مخاطب مجبور میشود بهزحمت کلمات و اصطلاحات را کنار بزند تا شاید مقصود کلام را دریابد.
📚منبع نوشتار
#قدمهایبعدی_در_ادامه
ــــــــــــــــــــ
کانال پژوهشیار؛
@Pajouheshyar
با#نشروتبلیغ کانال،در ثواب فعالیتهای آن#سهیم باشید.
#نویسندگی
#قدم_دوم در سادهنوشتن
قصهگویی
#خوانندهٔ_امروزی دیگر نه وقت دارد و نه حوصله تا به حرفهای کلیشهای و درددل و نصیحتهای نویسنده گوش کند. برای همین، قصهگفتن میتواند #چارهٔ_کار باشد.
قصهگویی اغلب هر مخاطبی را سر ذوق میآورد.
باعث میشود برای چند دقیقه هم که شده، خودش را دعوت کند به خواندن و گوشدادن به یک ماجرا، حادثه یا قصهٔ کوتاه.شاید علتش این است که قصههای شخصی، هیجانانگیزترند، یا شاید هم چون ما آدمها ذاتاً کنجکاو و ماجواجوییم یا چون چنین قصههایی، حسی از همدردی را در ما زنده میکنند.
(البته منظور، تجسس نیست)
قصههای شخصی جالباند. آدم دوست دارد تا آخرشان را بخواند. #ولی_نویسندهٔ_خوب، کار را به قصهگویی خلاصه نمیکند؛ یعنی اجازه نمیدهد که نوشتهاش تنها برای سرگرمی و تفریح خوانده شود. معنا چیزی است که نوشتهٔ عامیانه و پرمغز را از هم جدا میکند. همان طور که گفتم، نوشتهٔ ساده این توانایی را دارد که همزمان سرگرمکننده و پرمغز باشد.
#جُستارها و #ناداستانها (non-fiction) از همین شیوه استفاده میکنند. آنها معنا را در ظرف سادهٔ قصهگویی میریزند. جستارهای خوب آنقدر زیرکانه و قوی پیریزی میشوند که من و شمای مخاطب را بدون آنکه بدانیم و بفهمیم، به داخل میکشانند. باعث میشوند برویم توی داستان شخصی یک آدم و با او و شادی و غم و هیجانش همذاتپنداری کنیم.
پس تا اینجای کار میتوان گفت که صادقانه قصهگفتن از قدمهای ابتدایی سادهنویسی است.
بیایید «معنا» و این را که چطور مخاطب میتواند با نوشتهٔ ما ارتباط برقرار کند، بگذاریم برای بعد.
برای #تمرین، بیایید ماجرایی را که توی همین هفتهٔ گذاشته، جایی توی مسیر خانه، کار، مهمانی، وقت ناهار یا در زمان آشپزی و رانندگی و… تحتتأثیر قرارمان داده، بازگو کنیم.
ممکن است امانتداری یا کمک به نیازمندان یا مثلاً دورشدن مردم از هم و غرقشدن در تکنولوژی و اینها مدنظر شما باشد؛ اما فعلاً زمان قصهگویی است. در ادامه راجع به معنا بیشتر صحبت خواهم کرد.
و دیگر اینکه نگران این نباشید که ممکن است قصهتان یک موضوع تکراری یا نخنما باشد. همین که قصهای میگویید مربوط به خودتان، آن را از دیگر قصههای مردم جهان متمایز میکند.
یادمان باشد که بهکاربردن اسامی اشخاص حتی اگر مستعار(#محترمانه) باشد، یا نامهای خیابانها و غذاها و…، نوشته را شخصیتر و صمیمیتر و صادقانهتر میکند.
📚منبع نوشتار (با کمی تصرف)
#قدمهایبعدی_در_ادامه
ــــــــــــــــــــ
کانال پژوهشیار؛
@Pajouheshyar
با#نشروتبلیغ کانال،در ثواب فعالیتهای آن#سهیم باشید.
#نویسندگی
#قدم_سوم در سادهنوشتن
✅معنا
از دو قدم اول در سادهنویسی، حرف زدم:
صداقت در نوشتار و قصهگویی.
اما اینها کافی نیست. نوشتهای که بیمغز باشد، زود فراموش میشود. فقط و فقط جنبهٔ سرگرمی پیدا میکند و یکبارمصرف است. برای متعالیکردن نوشتارمان به چیز بیشتری احتیاج داریم، چیزی که عمیقتر است، اتفاقی که خواننده را درگیر کند یا باعث شود سؤالی در ذهنش ایجاد شود. این همان چیزی است که باعث ماندگاری نوشته میشود.
هر نویسندهای، خودش را مینویسد، همان چیزی را که درک و دریافت میکند. نوشتههایش حاصل نگاهی است که به زندگی دارد.
پس اگر میخواهید نوشتهٔ عمیقتری داشته باشید، باید عمیقتر ببینید و این چیزی است که یکشبه به نوشتههاتان راه پیدا نمیکند.
دانستن دغدغههای دنیا و مردمانش، چیزی است که میتواند به نگاه هر نویسندهای عمق و عمر ببخشد.
راهش برای بعضیها سفرکردن است. برای بعضیها با آدمها دمخورشدن و برای بعضی دیگر، دقت در رفتارهای شخصی و فردی خودشان.
واقعیت این است که از همان سر صبح که در یخچال را باز میکنیم تا شب که خوابآلود، دندانهایمان را جلوی آینه مسواک میزنیم، هر اتفاق پیشِ پاافتادهای را میتوانیم کمی عمیقتر ببینیم.
اما چطور میتوانیم معنا را به نوشتهمان تزریق کنیم🤔
بهتر است معنایی که در ذهن داریم، در نوشتهمان مستتر بماند. در لایهٔ زیرین متن پنهان شود و حتی گاهی بهعمد، باعث شویم خوانندههای مختلف از نوشتهمان، برداشتهای متفاوت بکنند. شاید یکی از راهها تشبیه و تمثیل باشد، شبیهکردن چیزها به هم.
📚منبع نوشتار (با کمی تصرف)
#قدمهایبعدی_در_ادامه
ــــــــــــــــــــ
کانال پژوهشیار؛
@Pajouheshyar
با#نشروتبلیغ کانال،در ثواب فعالیتهای آن#سهیم باشید.