#سلبریتیِ_خونین؛ گذار از اومانیسم به پُست اومانیسم و یادبود چارلی کرک
مخاطبینی که کودکی خود را در دههی شصت یا اوایل دههی هفتاد گذراندهاند احتمالا به خاطر دارند که آن زمان که اثری از بازیهای کامپیوتری نبود، یکی از سرگرمیهای ما این بود که یک درب فلزی نوشابه را برمیداشتیم و دوتا سوراخ روی آن ایجاد میکردیم و از آن سوراخها نخ رد میکردیم. بعد این نخها را میتاباندیم و هر طرف آن را دور یک انگشت از دو دستمان میچرخاندیم. بعد نخ را از دو طرف میکشیدیم و این درب نوشابه با صدای خوشایندی میچرخید. گاهی یک طرف را ضعیفتر میکشیدیم و نتیجهاش این میشد که درب نوشابه به آن سمت میلغزید. شاید برای بچههای امروزی عجیب باشد ولی همین کار ساعتها ما را سرگرم میکرد.
این مثال آشنا و اصطلاحاً نوستالژیک را برای این زدم که عرض کنم انسان در جامعهی مدرن، همواره بین تودهی متشکل از همنوعانش یعنی "ملت" و گروه غالب یعنی "دولت" مثل آن درب نوشابه در رفت و آمد است. این وسط یک حرکت وضعیِ چرخشی هم دارد که همان مشغولیتهای زندگی مادی شخصی خود اوست. دولت برای اینکه نخ متصل به ملت پاره نشود، باید تمهیداتی بیندیشد تا او را چه محسوس و چه نامحسوس در سیطرهی خود نگه دارد. گاهی دولت-خدای نکرده- کمونیستی است و از آن توقع میرود که این فردِ در حرکت و فرار را با ایدههای جمعی نگه دارد. لذا "سازمانهای مردم نهاد" یا "NGO" راه میاندازد که نخی میان "دست" قدرت و "درب نوشابهی" ملت باشد: خلق-گروهِ واسط-دولت
#ادامه_در_پُست_بعد
@pak_nevis
پاکنویس
#ادامه_از_پُست_قبل
گاهی نیز حکومت- زبانم لال- لیبرال سرمایهداری است که ذهنیتش فردگرا و یا -به تعبیر فرنگیاش- اومانیستی است و برای همراه کردن ملت و پاره نشدن نخ تسلط بر آن، از "فردی" استفاده میکند که قبلش او را به عنوان الگو باد کرده باشد و در چشم تکتک مردمش فرو کرده باشد و بعد خواستههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خود را بوسیلهی سبک زندگی و سخنان وی به فرد فردِ جامعه حقنه کند و مردم نیز این نخ نامریی را بگیرند و آن کنند که دولت در کوتاه مدت و بلندمدت میخواهد: ملت-فرد واسط- دولت
حالا اگر حکومت اسلامی و شیعه باشد چه؟ آن نخی که دولت را به ملت وصل میکند و هردو را در جهت مقاصد دولت هماهنگ و همراه میکند چیست؟ تجربهی این چند سال نشان داده است که عاملی که باعث همدلی حاکم و مردم میشود، یک عنصر الهی و قدرتمند به نام " شهید" است. هرگاه بواسطهی خدعهی دشمن یا خیانت نفوذیهای داخلیاش میان ملت و دولت اسلامی شکافی نسبتا عمیق در حال شکلگیری بودهاست، خداوند بوسیلهی "شهید" این شکاف را پُر و دولت و ملت را همراه و همدل و همزبان و هممسیر کرده است: حاکم-شهید-ملت
از آنجا که هرچیز ارزشمندی در جهان، نسخهی بدلی نیز دارد، اومانیسم هوشیار غرب از ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ و بعد از آن کشتهسازی عظیم، در فواصلی سعی کرده است با گذار به سمت پست اومانیسم و ملحوظ کردن معنویت و استفاده از عنصر "داغ" جمعی، سلبریتیهای نوینی را به جهان عرضه کند که من نام آنها را "سلبریتی خونین" میگذارم. سلبریتیای که همان روند فربهسازی را از طریق رسانهها طی کرده است و وجههای مثبت در میان ملت یافته است و در آخر به جای اینکه تاریخ انقضایش بواسطهی مرگ بر اثر مصرف مواد مخدر نامرغوب و یا خودکشی تمام شود، از مرگش نیز به نفع خواستههای استیلاطلبانهی خود استفاده میکنند. به عبارتی سلبریتیهای فردا، "سلبریتیهای بدون دورریز" خواهند بود...
مَخلص کلام اینکه: مَكَروا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيرُ الماكِرينَ... باید دید نقشهی بعدی خداوند در این مسیر چه خواهد بود؟!
#پژمان_اصلانی
@pak_nevis
پ.ن: تصویر اول، عکسی در حاشیهی مراسم یادبود چارلی کرک. تصویر دوم، فرفرهی نوستالژیک دههی شصت
#چوپان_نویسی
در ستایش #علامتدرمانی
نمیدانم که گَرد این حرفها قرار است به دامن چه کسی بنشیند و چه کسانی را آزردهخاطر کند....
راست و حسینیاش، من نه اقتصاد میدانم و نه به دلیل سختی و پیچیدگی مباحثش جرات دارم به آن نزدیک شوم. ولی اینقدر میدانم که آدمیزاد از نوع ایرانیاش اگر فقط خانه داشته باشد و سر هر ماه فشار خون و ضربان قلب و کلسترول و اورهاش بابت پرداخت اجارهخانه بالا و پایین نشود، با بقیهی مخارجش میتواند کنار بیاید. کمتر میخورد و جمعتر مینشیند و شب را به روز و ماه را به سال میرساند.
حالا ممکن است از یک طرف "فریدمن" و از طرف دیگر "مرحوم صدر" نظرشان بر درمان ریشهای اقتصاد-آنطور که هرکدامشان فهم میکنند- باشد. ولی تا گوسالهی تئوریهای اقتصادی و گیس و گیسکشیهای طرفداران نظریات عریض و طویلش -دور از جنابتان- گاو شود، دل مردمانی که هر سال به واسطهی افزایش بیقاعدهی اجارهبها با نیروی شدید گریز از مرکز به حواشی شهر رانده میشوند، آب و کباب میشود. حالا بروید دنبال آسیبشناسی اجتماعی و دلایل تغییر بافت جمعیتی و چه شد که اینگونه شد و کجای راه را اشتباه رفتیم که به اینجاها رسیدیم و...
القصه...بیماری اقتصاد ما هرچه هست و سرطان و طاعونش هرچقدر ریشه دوانده باشد، تجویز یک "پتدین" یا "مورفین" برای کاهش درد این بیمار جای دوری نمیرود. والله هیچجای دنیا برای کشف راههای درمانِ ریشهای بیماری، بیمار بخت برگشته را رها نمیکنند که از درد به خود بپیچد.
زیاده چه عرض کنم؟
"این چه ژاژ است و چه کفر است و فُشار؟!
پنبهای اندر دهان خود فشار!"
#حجتالحق_طبیبالعلمای_ساوجبلاغی
#السلام_علیک_یا_فاطمهالمعصومه
سلام سیدهبانو! سلام حضرتِ خواهر
سلام کوثر ثانی! سلام یاسِ مکرر!
#پژمان_اصلانی
@pak_nevis
3.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نامیاد
من خودم بشدت اعتقاد دارم که باید از زبان روزمرّهی ما "فرنگیزدایی" شود. به همین دلیل در تیم فرهنگستان ادب فارسی با کاپیتانی مادامالعمر جناب حداد عادل هستم. البته که امثال بنده را در نیمکت ذخیرهی آن تیم هم راه نمیدهند ولی میتوانم اَقَلَّش یار دوازدهم این تیم باشم.
ولی شما که غریبه نیستید؛ الان بیش از حمایت و تشویق، نقدم میآید. مثل وقتی ک تیم ملی نتیجه نمیگیرد!
به عنوان یک شاگرد، به این دوستانِ واژهگزین! عرض میکنم که شما استادِ اساتیدِ ما هستید و آدم رویش نمیشود حرفی بزند. ولی آخر خدا خیرتان بدهد....ما در کلاس درس شما آموختهایم که واژههایی که در محاوره به کار برده میشوند، طبیعتا انرژی کمی از گوینده میگیرند. یعنی به صورت تکاملی، زبان عمومیِ جامعه، واژههایی را ابتدا به دخترخواندگی و سپس دختری خود میپذیرد که اولا منظور را کامل برسانند، ثانیا سریع و بدون گیر و گور باشند.
اینکه در یک واژه دوتا مصوّت بلند استفاده شود و دوتا صامت بعد از آن...یعنی گوینده باید دوبار دهان خود را باز کند و بعد از گشودنش و ادای واج "آ" ، ترمز کند و از ۱۰۰ کیلومتر در ساعت وقتی به واج "م" میرسد سرعت را به صفر برساند و دوباره "صفر تا صد" را پر کند "آآآآ" و باز در کسری از ثانیه سرعت را برساند به حدود ۳۰ یا ۲۰ روی "دال"!
استادِ جان! از این واژهها زیاد آمده و رفته و زبان هوشیار و زندهی فارسی آنها را پس از مزمزه کردن، دور از جنابتان به سمت عدم تُف کرده است.
عذرخواهم. شاید اگر خرج اردوی تیم را بیتالمال نمیداد، مصدع نمیشدم.
زیاده عرضی نیست
#حجهالحق_طبیباشعرای_ساوجبلاغی
@pak_nevis
#داستانک
دموکراسی
خوب که چی؟
استاد بیوشیمی که گویا منتظر شنیدن این جمله بود از جایش پرید و در حالی که انگشتان اشاره اش را در دو طرف صورتش بالا گرفته بود با شور و احساس فریاد زد: " پوکی استخوان ..... این تصویر نشون میده که این فرد پوکی استخوان مزمن داشته...."
همه شگفت زده بودیم. برخیها تحت تاثیر فضای مشمئزکنندهی کلیپِ پخش شده بودند و برای برخی نیز نتیجهگیری استاد جالب و تا حدودی خندهدار بود ولی من به چیز دیگری میاندیشیدم.... اینکه حتما در سرتاسر جهان چندین میلیون نفر این کلیپ کوتاه را دیده بودند ولی چند نفر ممکن بود بعد از دیدن آن، نگاه و نتیجه گیری یک استاد رشتهی علوم پزشکی را داشته باشند؟ چه میدانم؟ آیا ممکن است همه ی افرادی که تصویر اعدام یک جنایتکار را که هنگام اعدام سرش از تنش جدا شده است دیدهاند به یک چیز فکر کنند؟ اگر یک استاد بیوشیمی که عمری را صرف تفکر در منشاء مولکولی بیماریها کرده است با دیدن جدا شدن سرِ این فرد اعدامی به فکر پوکی استخوانهای وی بر اثر اختلال سوخت و ساز کلسیم و عدم توانایی مهره های گردن او در تحمل وزن بدنش افتاده است، بعید نیست کسی که تولید کنندهی محصولات نساجی است با دیدن این صحنه نوع و مقاومت طناب اعدام برایش جلب نظر کند.
از زمان حملهی ارتش آمریکا و متحدانش به عراق و پس از اعدام صدام، هر از گاهی تصاویر اعدام وابستگان به رژیم صدام پخش می شد. از این میان کلیپی که به کلاس بیوشیمی راه پیدا کرده بود فیلم اعدام یکی از نزدیکان صدام حسین به نام عباس شیمیایی بود که ویژگی اعدام او این بود که پس از کشیدن صندلی از زیر پای وی سر او از تنش جدا شده بود...
نمی دانم. شاید دیدن این کلیپ برای هر کسی مفهومی جداگانه داشته باشد برای خانوادههای جانبازان شیمیایی یک مفهوم، برای بازماندگان و طرفداران رژیم سابق عراق یک مفهوم، برای آمریکاییها یک مفهوم و برای مردم عراق مفهومی دیگر و یا شاید مفاهیمی عجیب تر و دور از ذهن تر از چیزی که به ذهن استاد ما متبادر شد نیز به اذهان بینندگان این صحنه ها خطور کرده باشد...
****
- صدایش را کم کن! سرم رفت!!
- مناظرات انتخاباتیست مادرجان...صدای تلوزیون کم است. اینها دارند داد و بیداد میکنند!
-حرفهای اینها را من حفظم. هر چهارسال یک بار با عربده همین حرفها را میزنند. صدایش را کم کن!
صدای تلوزیون را کم کردم....آخرین جملهای که یکی از نامزدها تا ساکت شدن کاملش داشت میگفت این بود: من میدانم مردم چه میخواهند و از چه خسته شدهاند و به چه و که امید دارند...
#دموکراسی
#پژمان_اصلانی
هدایت شده از حکمران
💢تخریبِ گُردان تخریب
✍🏻پژمان اصلانی
🔸در «لغتِ موران» سهروردی، خفاشان برای شکنجه آفتابپرست، او را زیر آفتاب میبندند؛ نمیفهمند همان نور، جانِ اوست. امروز هم کسانی که شیشهٔ عمرشان اعتبارِ مجازیِ نیمبند است، با تهمت، تردیدسازی و «مارپیچ سکوت» میخواهند این حزب نوپا و هوادارانش را محو کنند؛ بیآنکه بدانند «گُردانِ تخریب» هر مین را شاهراهِ ورود به رضوان میبیند و هر توهین را سکّهای زرّین در کشکول، برای روزی که با «شاهِ سرجدا» روبهرو شود.
🔹پروژهبگیرانِ سایبری و وابستگانِ صندوقهای بینالمللی معنای «صَبَرتَ و احتسبتَ» را نمیفهمند؛ ما اما صبر را سرمایه و حق را مقصد میگیریم. پس خفاشان را در تاریکیِ خودشان رها کنیم؛ به آفتاب وصل شویم و پیش برویم.
حکمران؛ روایت عمیق سیاست و اقتصاد🔻
@HokmranOnline
هدایت شده از پاکنویس
#یا_نرجس_خاتون(سلامالله علیها)
بر تارک امیرِ جهان، تاجِ نرجس است
دریا دُچارِ چادرِ مَوّاجِ نرجس است
"سیمرغِ وَهم را نبُوَد قُوَّتِ عروج"*
تا آن بلندجای که معراجِ نرجس است
هر ذرهای برای رسیدن به آفتاب
در سیر خود هرآیِنه** مُحتاجِ نرجس است
نور است و رستگاریِ جاوید و سَروری
دنیایی از شکوه به هر واجِ "ن-ر-ج-س" است
حق با علی و سینهی من میزبان اوست
این سربدارِ سوخته، حلّاجِ نرجس است***
#پژمان_اصلانی
*مصرعی از یکی از ابیات حافظ:
سیمرغ وَهم را نبود قوّت عروج
آنجا که بازِ همّت او سازَد آشیان
**هرآینه: حتماً، قطعاً
***اشاره به حدیث نبوی که "علیُُ معالحق و الحق مع علی" و داستان حلاجِ "اناالحقگو" که به دار آویخته شد و در نهایت سوزانده و خاکستر شد.
@pak_nevis
گفتم "کَرَم" تمام جهان گفت "یا حسن"
حاتَم ز فقر، نعرهزنان گفت "یا حسن"
یک لحظه آفرید خداوند خلق را
وقتی که با تمام توان گفت "یا حسن"
جبریل اگر به بَدر خروشید "یا علی!"
در نهروان سفیرکشان گفت "یا حسن"*
چون "یا حسن" شنید از ایوانِ شاهِ طوس
در جمکران امام زمان گفت "یا حسن"
گفتم که روزیِ من و این خلق دست کیست؟
دریا و کوه و رودِ روان گفت "با حسن"
#التماس_دعا
#پژمان_اصلانی
*در جنگ بدر، جبرئیل و فرشتگان شجاعت و رزم امام علی(ع) را تحسین میکردند و جبرئیل در آن جنگ، ذوالفقار را از طرف خداوند به حضرت امیر(ع) پیشکش کرد. جنگآوری امام حسن(ع) در جنگهای نهروان و جمل، یادآور حماسههای پدر بزرگوارش در صدر اسلام بوده است.
@pak_nevis
#یا_علیاصغر(ع)
طاقت بیاوَر ای پسر شیرخوار من
آتش مَزَن به این دلِ اندوهبارِ من
گرچه به سال هم نرسیدَهست عُمرِ تو...
گَرد خزان نشسته به رویت، بهارِ من!
دردا برای قطرهای از مهرِ مادرم*
افتاده با جماعت نامرد کارِ من
زخمِ "علی" به پیکر این قوم، کهنه است
نامَت بلند باد یَلِ نامدارِ من
بر روزگارِ شبزدهگان تا اَبَد بتاب
کوچکترین ستارهی دنبالهدار من
#پژمان_اصلانی
#التماس_دعا
*آب، مِهر حضرت زهراست.
@pak_nevis
22.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نماز_استسقای_حضرت_سلطان
به آسمان بِبَر آن شیشهی بلورینَت
که مُستجاب کنی هر دعا، به آمینَت
بخوان به نام خودَت در حرای گوش دلم
که من درآمدهام قرنها به آیینَت
#پژمان_اصلانی
#یا_علی_ابن_موسی_الّرضا
@pak_nevis