📌ماندگاران
گاهی از یک کتاب، تنها یک تصویر در ذهنم باقی میماند؛ مانند قطعهای مهم از یک پازل.
مثلا از کتاب خاطرات غاده چمران که در نوجوانی خواندم، این قطعه در ذهنم پررنگ است:
به مصطفی میگفتم: «من نمیگویم خانه مجلل باشد، ولی یک مبل داشته باشد که ما چیز بدی از اسلام نشان ندادهباشیم.»
چون در لبنان رسم نبود کفشها را دربیاورند و روی زمین بنشینند. من رویم نمیشد به مهمان بگویم کفش در بیاورید.
مصطفی مخالف بود و میگفت: «چرا میخواهیم با انجام کاری که دیگران میخواهند یا میپسندند، نشان بدهیم خوبیم؟»
اولین بار که این جمله را خواندم جا خوردم، چون به نظرم غاده بیراه هم نمیگفت.
این جمله مثل یک معما با من ماند و بارها در ذهنم تکرار شد؛ مثل یک کلیدواژه که بخواهم با آن جهان مصطفی را بهتر بفهمم:
«قرار نیست به دیگران ثابت کنیم خوبیم»
طبیعی بود که در نوجوانی جهان او را نفهمم، خیلی ها نمیفهمیدند.
شاید برای همین است که صحنهای از فیلم «چ» هم در ذهنم پررنگ است، همانجا که اصغر وصالی به مصطفی میگوید:
«نمیفهممت دکتر»
و باز هم دکتر تلاشی نمیکند که خودش را به او ثابت کند.
سالها گذشت تا فهمیدم آدمهایی که سعی نمیکنند خودشان را به دیگران ثابت کنند، از همه کاردرست ترند، بزرگترند و چقدر کمیابند.
حالا از پشت شیشهای نامرئی به جهان زیبایشان نگاه میکنم؛ به جهانی که خالی از شعار و تظاهر است و به آرامش روحشان که هیچ کجای دیگر پیدا نمیشود.
میگردم شاید روزی روزنهای برای ورود به این جهان یافتم.
فاطمه ایمانی
۱/خرداد ۰۳
#یادداشت_روز
#ماندگاران
@paknewis
.