🔸 برای حوزه و دانشگاه زشت است که مردم حجاب را صرفاً امری ارزشی میدانند نه دارای آثار واقعی
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت وکلمات امیرالمؤمنین- ۱۰
🔘 چهل سال است نتوانستیم جا بیندازیم که دین یک امر واقعی است و احکامش تابع مصالح و مفاسد است
🔘 حجاب یک امر عقلانی مربوط به سلامت روانی جامعه است، نه امری صرفاً ارزشی و اعتقادی!
🔘چرا برخی سیاسیون توانستند با تمسخر حجاب، رأی جمع کنند؟ چون مردم حجاب را یک امر صرفاً ارزشی میدانند نه عقلانی
____
#علیرضا_پناهیان در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما:
تشخیص تکلیف مقدم بر تکلیف است. گاهی تشخیص تکلیف، با مراجعۀ به علماست؛ اما همانجا هم باید تشخیص بدهید کدام عالم، مرجع شما باشد؟ غالباً بعد از فتوای مرجع تقلید هم تشخیص تکلیف به عهدۀ خود ماست؛ مثلاً فتوای مرجع این است که ماهیهای پولکدار حلال هستند؛ بعد از این حکم، خودمان باید بررسی کنیم که فلان ماهی پولک دارد یا ندارد؟ پس موضوعشناسی به عهدۀ خودِ مکلّف است.
وقتی از اطاعت میگوییم امّا از بصیرت و تشخیص نمیگوییم، بعضیها از دین بیزار میشوند و میگویند «چرا باید همهاش به ما دستور بدهند و ما اجرا کنیم!؟» درحالیکه خیلی جاها باید خودمان تشخیص بدهیم.
یکی از راههای اصلاح و تضمین تشخیص صحیح، این است که تکالیفی را که میدانیم قطعی است، انجام دهیم، تا قدرت تشخیصمان در سایر موارد بالا برود؛ این همان تقواست که در نتیجهاش خدا به ما قدرت تشخیص میدهد «يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً» ( انفال، 29)
گاهی پیغمبر و امام، اجازه میدهند مردم اشتباه کنند و نتیجۀ تشخیص اشتباهشان را ببینند تا قدرت تشخیص مردم افزایش یابد. دربارۀ ولیّفقیه هم همینطور است.
در جنگ بدر مردم خواستند در ازای گرفتن پول، اسیران را که 70 نفر بودند، آزاد کنند. رسولخدا(ص) مخالف بود و فرمود اگر این کار را بکنید سال بعد به همین تعداد کشته خواهیم داد. مردم گفتند: نه، آنها را آزاد کنیم. سال بعد در جنگ احد، 70 نفر کشته شدند. (تفسیر قمی،ج1،ص270( همۀ روضههایی که میخوانیم به خاطر عدمتشخیص مردم است.
عظمت حضرت خدیجۀ کبری(س) به این است که به سهولت تشخیص داد رسولخدا(ص) به نبوّت رسیده است، تا پای مرگ ایشان را همراهی کرد و اموال خود را فدای رسولخدا(ص) کرد تا جایی که ثروتمندترین زن مکّه، در اوج فقر و نداری از دنیا رفت. هیچوقت به او امر نشد که «همۀ اموالت را انفاق کن!» او خودش تشخیص داد و عظمتش واقعاً به همین است.
چرا مردم استفاده از ماسک (در ایام کرونا) را عقلانی و علمی میدانند ولی حجاب را یک امر صرفاً ارزشی میدانند نه عقلانی و علمی؟ با اینکه مردم ویروس را حس نمیکردند بلکه به گفتۀ پزشکها اعتماد کردند و ماسک زدند. مردم میدانستند که پزشکها از یک امر واقعی حرف میزنند.
حتی وقتی نمیتوانیم نسخۀ پزشک را درست بخوانیم با این حال به عنوان یک عالم به او اعتماد میکنیم؛ اما هنوز این اعتماد را نسبت به پیغمبر و ائمۀ هدی، به عنوان یک عالم، در مردم ایجاد نکردهایم.
چهل سال است که صداوسیما، آموزشوپرورش، حوزه و دانشگاه نتوانستند جا بیندازند احکام دین مثل حجاب، امور واقعی و تابع مصالح و مفاسد است. حجاب یک مقولۀ ارزشی و دینی معرفی میشود، امّا بستن کمربند ایمنی یک امر واقعی معرفی میشود. از علما تقاضا میکنم بررسی کنند چرا تلقی مردم از دین اینگونه است و چرا باید دعوای مضحک حجاب در جامعۀ ما وجود داشته باشد؟!
نظام مهندسی میگوید: من بهخاطر سلامتی و ایمنی خودت اجازه نمیدهم ساختمانی بسازی که روی سر خودت خراب شود. این یک گزاره اخلاقی است یا واقعی؟ موضوع حجاب در دستهبندی علوم، جزء علم «سلامت روان» قرار میگیرد. با علوم تجربی هم میشود ضرورت حجاب را فهمید.
بعضی از واقعیتها مثل حجاب با اینکه برای جامعه حیاتی هستند اما بهخاطر پیچیده بودن، طول میکشد تا آن را بفهمیم، لذا اسلام در مورد آنها ما را راهنمایی میکند.
اکثر مردم این آیۀ قرآن را باور ندارند که میفرماید: چه کسی جز آدم نادان از دین فاصله میگیرد؟ (بقره، 130) مردم افراد بیدین را نادان نمیدانند چون دین بهدرستی معرفی نشده است. لذا برخی از سیاسیون کشور در حدّ ریاستجمهور حجاب را مسخره میکنند و رأی میآورند، چون مردم حجاب را یک امر صرفاً ارزشی و عقیدتی میدانند نه دارای آثار واقعی.
🚩 برنامۀ ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر دهم ماه رمضان۱۴۰۲
📢صوت(۲۰دقیقه): @Panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7654
@Panahian_text
🔸سوءبرداشت از دین، بیشتر از سوءاستفاده از دین به امیرالمؤمنین(ع) ضربه زد
🔸خوارج که دچار سوءبرداشت از دین بودند، بیش از امثال معاویه ضربه زدند
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۱
🔘خیلی از مردم، در اثر نگاه روشنفکران غربگرا، دین را امری غیرواقعی و صرفاً ارزشی میدانند
🔘غیرواقعی دانستنِ حجاب، یک سوءبرداشت است؛ بعضیها از این برداشت غلط، سوءاستفاده میکنند
🔘اگر متدینین بدانند که دینداری آثار واقعی داشته و برایشان سود دارد، نسبت به غیرمتدینین، مهربان و دلسوز میشوند
___
#علیرضا_پناهیان
یکی از مشکلاتی که دربارۀ اخلاق و دین وجود دارد این است که خیلی از مردم، در اثر نگاه روشنفکران غربگرا، این دو را یک امر واقعی نمیدانند. انگار اینها آثار واقعی ندارند و فقط بهخاطر اینکه خدا فرموده است باید بگوییم «چَشم»!
کسانی که با کلام اهلبیت(ع) ارتباط دارند، به هیچوجه چنین دیدگاهی ندارند چون معصومین(ع) اکثراً احکام دینی را بر اساس آثارشان توضیح دادهاند و اینگونه مردم را به دینداری ترغیب کردهاند، لذا ما جانانه از دین دفاع میکنیم چون «دین یک امر واقعی است».
بعضیها از اخلاق برای مقابله با دین سوءاستفاده میکنند، بعضیها هم سوءبرداشتهایی از اخلاق دارند. دربارۀ احکام دین هم سوءاستفاده و سوءبرداشت وجود دارد. سوءبرداشت از دین مهمتر از سوءاستفاده است.
وقتی به تاریخ امیرالمؤمنین(ع) نگاه میکنیم، میبینیم کسانی که از دین سوءبرداشت کردند، بیشتر ضربه زدند تا کسانی که سوءاستفاده کردند. کسانی مثل طلحه، زبیر و معاویه میخواستند از دین سوءاستفاده کنند، امّا خوارج غالباً از دین سوءبرداشت کرده بودند.
امیرالمؤمنین(ع) مشکل طلحه و زبیر را حل کرد، ماجرای معاویه را هم داشتند حل میکرد که خوارج کار را خراب کردند. خوارج موجب شدند در صفین کارِ معاویه یکسره نشود، اگر خوارج نبودند، کار به حکمیت نمیکشید. و اگر روحیۀ آنها نبود، کار به انتخاب ابوموسی اشعری نمیکشید. اینها چند جور ضربه زدند. سوء برداشت خیلی خطرناک است و گاهی از اوقات ضربههای سختی میزند. شخصیت امیرالمؤمنین(ع) در این عالم، یگانه است، آنوقت میبینیم که سوء برداشت از دین، حرکت این شخصیت بزرگ را متوقف میکند.
چرا میگوییم خوارج دچار «سوءبرداشت» بودند؟ چون وقتی از امیرالمؤمنین(ع) پرسیدند آیا خوارج منافق یا کافر بودند؟ حضرت فرمود: اینها برادران مؤمن ما بودند که اشتباه کردند و به ما ظلم کردند. (هُمْ إِخْوَانُنَا بَغَوْا عَلَیْنَا؛ قربالإسناد، ص94)
مسئلۀ حجاب در جامعۀ ما دچار سوءبرداشت شده است چون برخی آن را یک امر عقیدتی و ارزشی میدانند، نه یک امر واقعی. برخی از این برداشت غلط سوءاستفاده میکنند و میگویند: «مسئلۀ حجاب، یک مسئلۀ عقیدتی است، شما که نباید عقیده را تحمیل کنید!».
تحمیل عقیده نه ممکن است و نه مطلوب! نماز که از حجاب واجبتر است امّا در جمهوری اسلامی کسی نمیگوید «نماز را اجباری کنید» چون اصلاً تحمیل عقیده مطرح نیست. آنهایی که میگویند «حجاب، تحمیل عقیده است» غالباً عناصر رذل سیاسی هستند که میخواهند با این دروغ، مخالفان خودشان را تخریب کنند.
وقتی احکام دین را تابع مصالح و مفاسد و آثار واقعی بدانیم، مؤمنین با غیرمتدینین برخورد بدی نخواهند کرد چون نسبت به آنها احساس دلسوزی میکنند نه نفرت. انسانِ سیر کسی را که گرسنه است تمسخر و توهین نمیکند بلکه دلش برای او میسوزد. دلسوزی باید از یک مؤمن ببارد. به همین دلیل در جامعۀ دینی، بین متدینین و غیرمتدینین دو قطبی ایجاد نمیشود. البته ممکن است برخی از غیرمتدینین بهخاطر عناد یا سوءتفاهم به متدینین حمله کنند و آنها را بزنند امّا متدینین این کار را نمیکنند.
اگر یک فرد متدین، دینداری خودش را صرفاً ارزشی و غیرواقعی بداند و آن را برای زندگی خودش مفید نداند، مغرور میشود؛ فکر میکند کار بزرگی انجام داده است و حتی به خدا هم منت میگذارد! «يَمُنُّونَ عَلَيكَ أَن أَسلَمُوا» (حجرات، 11). اتفاقاً متدینان باید به خدا بدهکار باشند نه طلبکار؛ مثلاً سحرخیزان و روزهداران بیشتر از دیگران به خدا بدهکار هستند چون خدا به آنها لطف کرده است تا راحتتر و سالمتر زندگی کنند و حال بهتری داشته باشند. ما بعد از نماز، سجدۀ شکر بهجا میآوریم، نه اینکه سرمان را بالا بگیریم و از خدا طلبکار باشیم.
برداشت صحیح از دین باعث میشود که دینداران خوشحالتر، بانشاطتر، پرانرژیتر، مهربانتر و سخاوتمندتر از دیگران باشند. به این ترتیب غیرمتدیّنین هم با دیدن رفتار و زندگی یک فرد متدین به دینداری جذب میشوند.
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر یازدهم ماه رمضان1402
📢صوت(20دقیقه): @Panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎panahian.ir/post/7670
@Panahian_text
🔸برآیند آموزش دین در جامعه، ایجاد یک «تلقیِ غیرواقعی از دین» است
🔸این تلقی، خودش را در موضوع حجاب نشان داد
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۲
🔘کتاب هدیههای آسمانی، غیر واقعی بودن دین را به دانشآموز القا میکند
🔘اگر مردم، احکام دین را عامل فاصلهگرفتن از عیش و لذت میدانند یعنی دین درست معرفی نشده
🔘آیتالله بهجت: دستورهای خدا برای آسایش و لذت ما در دنیا است نه فقط در بهشت!
🔘برای مردم توضیح ندادهایم که حجاب چگونه لذت زندگی را افزایش میدهد
___
#علیرضا_پناهیان:
یکی از تحریفهای دین، این است که ما احکام دین را اموری غیرواقعی تلقی کنیم، مصالح و مفاسد واقعی برای آنها تلقی نکنیم. امروز تلقی عمومی از دین اینگونه است که «دین یک امر آسمانی است و خدا فرموده است و برایش عقاب و ثواب هم قرار داده است و تو اگر اعتقاد داری باید این رفتارها را انجام بدهی؛ همین!» نیامدهایم دین را زمینی کنیم. حتماً در ادبیات تعلیم و تربیت دینی و تبلیغات دینی ما اشکالی هست که مردم اکثراً این برداشت را از دین دارند.
اسم کتابهای دینی آموزش و پرورش، «هدیههای آسمانی» است. هدیه طبیعتاً یک امر غیرضروری است، چون انسان بدون هدیه هم میتواند زندگی کند. آسمانی هم یعنی اینکه زمینی نیست! اصلاً خودِ نام این کتاب القا میکند که ما داریم دربارۀ امور غیرواقعی و غیرِ درگیر با زندگی مادی و زمینی صحبت میکنیم. این تلقی نادرست که مردم از دین دارند که سر موضوع حجاب، خودش را نشان داده است، سر خیلی از موضوعات دیگر هم دارد خودش را نشان میدهد.
آیتالله بهجت میفرماید: «برای تسهیل طاعت و اجتناب از معصیت راهی جز این نداریم که متوجه شویم و یقین کنیم که طاعت، نزدیکیِ به تمام نعمتها و خوشیها و داراییها و عزتهاست و معصیت عبارت است از محرومیت و ناخوشی و نداری و ذلت!... آیا لذت شبنشینیها و اختلاط زنان و مردان و تناول مشروبات و عیشهای نامشروع، با لذت انس با خدا و مناجات با او برابر است؟ این لذت (یعنی لذت انس با خدا) همۀ آن لذتها و تمام کمالات آن عیشها را دارد و اصلاً نقصهای آن را ندارد» (در محضر بهجت، ج۳، ص۱۱۷)
این سخن یعنی انجام گناه و ترک عبادت کم کردن لذت انسان در زندگی است. ایشان در جای دیگری میفرماید که عبادت خدا برای راحتی و لذت بردن و آسایش ما در دنیا است نه فقط در بهشت! (درس خارج فقه، کتاب حج، ١٩ آذر ١٣٨۵)
وقتی عموم مردم دستورات و احکام الهی را عامل لذت بردن بیشتر از زندگی نمیدانند، بلکه آن را فاصله گرفتن از عیش و لذت میدانند یعنی ما دین را بد تعلیم دادهایم و درست معرفی نکردهایم.
شهید صدر میفرماید: «هرگاه بخواهیم رفتار یک انسان را تغییر بدهیم باید نگاه او را نسبت به لذت و منفعت تغییر دهیم و رفتار پیشنهادی خود را در چهارچوب عمومی غریزۀ حب ذات وارد کنیم» (اسلام راهبر زندگی، ص٧٩) ما برای مردم توضیح ندادهایم که حجاب چگونه لذت زندگی را افزایش میدهد؛ هنوز میگوییم که «اینها ارزشهای دین ما است!»
برآیند کلی آموزش دین در آموزش و پرورش ما، همین تلقیای است که مردم از دین دارند که سر موضوع حجاب، خودش را نشان داده است. چاره چیست؟ چاره و راه حل، همان کلام امام(ره) است که فرمودند: «فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیرحوزهای به صورتی است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است، تا فرهنگ نظری و فلسفی. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصلهها، حوزه و دانشگاه در هم ذوب شوند، تا میدان برای گسترش و بسط معارف اسلام وسیعتر گردد.» (صحیفۀ امام، ج21، ص99) ما این را رعایت نکردهایم.
دین راهنمای تجربه است؛ مهمترین کار پژوهشگاههای ما در حوزه و دانشگاه، این است که آثار واقعی احکام دین را جا بیندازند. این کار سختی نیست؛ با یک سری مطالعۀ میدانی، روانکاوانه، مطالعۀ بالینی و...، به نتایجی میرسند که بدون اثبات مبدأ و معاد میتوانند سبک زندگی مردم را درست کنند.
مقام معظم رهبری حدود 25سال پیش به مجلس خبرگان رهبری فرمودند که برای ترغیب مردم به دینداری، آثار دنیاییاش ذکر میشود. مثل زکات و حج و... برکات و فواید اینها را میگویند. بعد فرمودند ولایت فقیه را هم آثار و برکاتش را بگویید. (15/11/1376) این یک نوع بررسی علمی است. تقریباً تا الآن از این بیست سال که گذشته ما یک کتاب در اینباره نداریم. چون ما فقط حکم خدا را ثابت میکنیم ولی نمیگوییم که آثارش چیست؟ این نقص ما طلبههاست.
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر دوازدهم ماه رمضان1402
📢صوت(20دقیقه): @Panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎panahian.ir/post/7672
@Panahian_text
🔸ریشۀ اتهام دیکتاتوری زدن به نظام، تصورِ واقعگرا نبودن دین است که برخی جریانهای سیاسی القا کردهاند
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۱۳
🔘بعضیها بهخاطر منافع واقعیِ خود دینگریزی میکنند، چون دین را واقعگرا نمیدانند
🔘غرور دینداری در زمان امیرالمؤمنین(ع) چگونه خود را نشان داد؟/ رئیس خوارج در زمان پیامبر(ص) به کثرت عبادت مشهور بود!
🔘اسلام و لیبرالیزم «حب ذات» را به رسمیت میشناسند ولی اسلام، منافع انسان را توسعه میدهد
🔘هنر اسلام تلفیق منافع فرد و جامعه است؛ با عامل «تقوا
____
#علیرضا_پناهیان در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما:
دربارۀ اهمیت اینکه «باید دین را واقعی ببینیم» میخواهم یک نکتۀ بسیار مهم را عرض کنم. وقتی ما دین را واقعی ببینیم، از یک طرف، دینگریزی کم میشود؛ چون یک عدهای دنبال منافع واقعی خودشان هستند نه دنبال ارزشهای خیالی یا ارزشهای اخلاقیای که تصور میکنند واقعی نیست.
آنهایی که به خاطر منافع واقعی خودشان دینگریزی میکنند، اگر دین را واقعی ببینند، دیگر دینگریزی نخواهند کرد. لذا بسیاری از دینگریزها به سمت دین خواهند آمد.
از طرف دیگر، اگر دین را واقعی ببینیم، گروهی از دینداران که به دینداری خودشان مغرور هستند، دست از غرور دینداری برمیدارند.
غرور دینداری در زمان امیرالمؤمنین(ع) چگونه خودش را نشان داد که امیرالمؤمنین(ع) با آن مبارزه میکرد؟ خوارج کسانی بودند که بیشتر از همه به امیرالمؤمنین(ع) ضربه زدند. رئیس خوارج کسی بود به نام «حرقوص بن زهیر» این فرد را باید بشناسیم. رسول خدا به او فرمودند: آیا تو در جان خودت، این احساس را پیدا نکردی که عابدترین فرد مدینه هستی و فضیلت تو از همۀ اینها بالاتر است؟ او گفت: بله!
به این میگویند غرور دینداری! یک چنین فردی میشود رئیس خوارج! این کسی است که نمیتواند امیرالمؤمنین(ع) را بفهمد. این غرور دینداری چیز کمی نیست. اگر ما غرور پیدا کنیم، فهم ما تعطیل میشود.
برای اینکه دچار غرور دینداری نشویم، باید بدانیم که دینداری به نفع خودمان است و اگر دینداری کردیم هنر نکردهایم! امیرالمؤمنین(ع) در اینباره سخن واضحی دارد. در روایت هست که یک روز امیرالمؤمنین(ع) فرمود: من به هیچکس، خوبی نکردم، من به هیچ یک از شما خدمتی نکردم. مردم با تعجب نگاه کردند. «قالَ عَلِیٌّ(ع) یَوماً: ما أحسَنتُ إلى أحَدٍ قَطُّ! فَرَفَعَ النّاسُ رُؤوسَهُم تَعَجُّباً» (نثر الدرّ، ج1،ص293 ) چرا تعجب کردند؟ چون این دین ناب امیرالمؤمنین(ع) را نمیشناسند و تصور آنها هم از مسائل اخلاقی، امور غیرواقعی و صرفاً ارزشی بوده است.
مارکسیستها میگفتند که شما باید از خودتان بگذرید و به جامعه بپیوندید، خودخواهی چیزی بدی است، منافع خودتان را کنار بگذارید و خودتان را فدای جامعه بکنید. اسلام در واقع خطاب به مارکسیستها میگوید: شما چون خلاف فطرت بشر که حب ذات است، عمل میکنید، نظر اسلام از جهتی نزدیکتر به لیبرالیزم بود. چون این حب ذات را به رسمیت میشناسد. اسلام حب ذات را به رسمیت میشناسد. اسلام این حب ذات را توسعه میدهد و میگوید: منافع تو فقط همین چند منفعت نیست، منافع بیشتری وجود دارد، که ما با تعابیری مثل ایمان و معنویت و... از آنها یاد میکنیم.
هنر اسلام این است که به شما میگوید: اگر اینگونه عمل کنید-که در دین، اسمش تقوا است- یعنی اگر شما با تقوا عمل کنید، هم به نفع خودت کار کردهای هم اثرش و نفعش به جامعه میرسد و هنر اسلام این است که شما ضمن اینکه برای خودت کار میکنی، به نفع جامعه است و این دستور ویژه دین است که با نام تقوا صدا زده میشود.
شاید این سؤال مطرح شود که در این میان، اخلاص چه میشود؟ اگر ما بنا است که برای منافع خودمان کار کنیم، و احکام اسلامی را اینقدر واقعی ببینیم، پس اخلاص کجا قرار میگیرد؟ مردم فکر میکنند: اخلاص یعنی اینکه منفعت خودت را حذف کنی و برای خدا کار کنی! درحالیکه اخلاص یعنی برای بالاترین منفعت خودت کار کنی که همان قرب خدا است. فقط برای این منفعت کار کن که نشان بدهی عقلت میرسد و میفهمی.
ما نباید این تصور را از دین داشته باشیم که دین خواسته است تو از منافع خودت بگذری! تا این تصور را پیدا کنی، دچار عجب میشوی!
پس وقتی حب ذات در نظر گرفته نشود و احکام دین به عنوان اموری غیرواقعی-که دنبال منافع ما نیست- تلقی بشود، یک فاجعهای به وجود میآید به نام غرور دینداران و تفکر نکردن آنها و به تعبیر دیگر، دیندار غیر متفکر و بدون تشخیص. از طرف دیگر، یک فاجعهای به وجود میآید به نام دینگریزی و یک فاجعهای به وجود میآید به نام دوقطبی دینگریزان و دینمداران!
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر سیزدهم ماه رمضان1402
📢صوت: @Panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7675
@Panahian_text
🔸 از احکام و مقدسات دینی هم میشود علیه دین استفاده کرد
🔸 یکی از آثار گناه این است که انسان دچار تشخیص غلط میشود
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۴
🔘در ماجرای جمل، از مقدسات دینیِ مردم علیه اصل دین استفاده شد
🔘چه شد که زبیر با آنهمه جهاد در رکاب پیامبر(ص) دچار اشتباه شد؟
🔘در فتنهها، شیطان فقط میتواند «دوستان خودش» را فریب دهد و بر آنها مسلط شود
🔘علاوه بر بصیرت و صبر، باید علم به مواضعِ حق هم داشته باشیم، یعنی بدانیم کجا موقع کدام حق است
_____
#علیرضا_پناهیان
یکی از اساسیترین قسمتهای زندگی امیرالمؤمنین(ع) مربوط میشود به ماجرای تشخیص درست در کنار تکلیف. همانطور که بعضیها با اخلاق، علیه دین قیام میکردند، یک عده هم برخی از احکام دین را علیه اصل دین به کار گرفتند.
بعضی از مردم به خاطر مقدسات، خود را به کشتن دادند. در تاریخ نوشتهاند در جنگ جمل برای نگه داشتن عنان ناقۀ همسر پیامبر(ص) دهها دست بریده شد. آنها با احترام نسبت به همسر پیامبر(ص) میخواستند احترام به رسولخدا(ص) را نشان دهند امّا رعایت این احترام هم آنها را نجات نداد.
این موضوع با بحث نظری، موعظه و نصیحت تمام نشد، بلکه لازم شد امیرالمؤمنین(ع) با شمشیر وارد شود. اگر نبرد جمل نبود، صفین و به تبعِ آن، نهروان هم پیش نمیآمد. ماجرای جمل، آغازگر بدی بود لذا باید به آن خیلی توجه کرد. اصحاب جمل به یک جزئیاتی از دین میپرداختند ولی نکات اساسی را مدنظر قرار نمیدادند. داعشیها هم با سوءاستفاده از کلمۀ توحید، جنایت میکردند. پس میشود از عقاید، احکام و مقدسات دینی، علیه دین استفاده کرد.
امیرالمؤمنین(ع) قبل از جنگ جمل، فرمودند: «قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْبِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ» (نهجالبلاغه، خطبه 173) باب جنگ بین شما و بین اهلقبله باز شده است، «وَ لَا يَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ» و این عَلم را کسی نمیتواند حمل کند مگر اهل بینایی و بصیرت و اهل صبر و مقاومت،
بعد میفرماید: «وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ» یعنی علاوه بر صبر و بصیرت، علم به مواضعِ حق هم لازم است، یعنی علم به اینکه کجا موقع کدام حق است. همۀ ما در معرض اینجور امتحانات قرار میگیریم. امیرالمؤمنین(ع) بعد از جنگ صفین میفرماید من بیست و هشت حکم را که تغییر کرده بود، از ترس مردم نتوانستم اصلاح کنم. امیرالمؤمنین(ع) حتی یک روز هم نمیخواست حکومت معاویه ادامه پیدا کند. این تشخیص اولویتها خیلی مهم است.
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ» (نهجالبلاغه، خطبه50) آغاز فتنهها، اهواء نفسانی است که تبعیت میشود و احکامی است که بدعت گذاشته میشود، بعد میفرماید: «وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ» اینها یک مقدار حق را با یک مقدار باطل، قاطی میکنند و دین را تحریف میکنند، «فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى» وقتی محیط را مشوّش میکنند، شیطان بر دوستان خودش مسلط میشود و کسانی که خداوند به آنها لطف دارد، نجات پیدا میکنند.
طلحه و زبیر در شورای تعیین خلیفه در مقابل عثمان، به علی(ع) رأی دادند. اما طرفداری از علی(ع) هم آنها را نجات نداد چون نیتشان خالص نبود، لذا علیه امیرالمؤمنین(ع) قیام کردند. عمل غیرمخلصانه حتی اگر «طرفداری از علی(ع)» باشد نجاتبخش نیست.
کسی میتواند به تشخیص خودش اعتماد کند که هر روز محاسبۀ نفس کند. کسی که هر روز محاسبۀ نفس نکند، از خودش خبر ندارد به همین دلیل، اهلبیت(ع) فرمودند: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْم» (کافی، ج2، ص453)
یکی از جاهایی که محل محاسبه است، استغفار است. انسان با استغفار، کمکم عیبهای خود را پیدا میکند، آنوقت تحت تأثیر عیبهایش قرار نخواهد گرفت. خدا برای چنین بندهای «کفران سیئات» انجام میدهد (كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ؛ محمد، 2) یعنی آثار گناهش را از بین میبرد. یکی از آثار گناه این است که انسان دچار خطای دید و بعد خطای تشخیص میشود.
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–14رمضان1402
📢صوت: @Panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7676
@Panahian_text
🔸 مهمترین رسالت امام، افزایش قدرت تشخیص مردم است؛ حتی بهقیمت فداشدنِ خودش
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۱۵
🔘امام از مردم «قدرت تشخیص» میخواهد نه صرفاً اطاعت
🔘برای اینکه مردم قدرت تشخیص پیدا کنند، باید فرصت اعمال تشخیص به آنها داده شود حتی اگر این فرصتدادن به قیمت قتل امامحسین(ع) در اثر سلطۀ معاویه و یزید باشد
____
#علیرضا_پناهیان در برنامه شبکه سه سیما:
مقام معظم رهبری بحث جهاد تبیین را مطرح فرمودند؛ یک دلالتی که این سخن دارد، حمله و هجمۀ دشمنان برای مشوّش کردن ذهنها و خراب کردن اندیشهها و نظرها است. اما یک وجه دیگرش این است که ما عقبماندگیهایی در تبیین داریم که باید جبران کنیم و این عقبماندگیها در تبیین، دیگر قابل تحمل نیست.
ما اگر بخواهیم این عقبماندگیها را جبران کنیم، باید ادبیات تبیین و تبلیغ و تعلیم دین را تغییر بدهیم؛ البته نه محتوا و نه مقاصدی که این محتواها دنبال میکنند بلکه ادبیاتش را تغییر بدهیم چون با این ادبیات به نتایج خوبی نرسیدهایم. هم امام(ره) و هم مقام معظم رهبری بر این ادبیات نو تأکید کردهاند.
فتنۀ اخیر نشان داد ضعفهای ما که موجب دینگریزی تعدادی از جوانها شده است قابل توجه است. این را باید جدی بگیریم، اگر مردم، دین را یک امر واقعی تلقی کنند، همانطور که امروز کسی با علم مخالفت نمیکند، با دین هم مخالفت نخواهند کرد.
دین یک مقولۀ واقعی است، به همین دلیل، دین شبیه علم است، اما روشهای تحصیل این علم، گاهی وحی است، گاهی تجربه است، گاهی عقلانیت است. ما حتماً باید در تعلیمات دینی خودمان یک تغییری ایجاد کنیم، تا شاهد دینگریزی در جامعه نباشیم. هرچند مقدار دینگریزی در جامعۀ ما کم است.
از طرف دیگر دین فقط تکلیف نیست، دین تشخیص هم هست؛ یعنی از ما قدرت تشخیص هم میخواهد. اینطور نیست که فقط حساب کنند تو چقدر تکلیف انجام دادهای! بلکه بیشتر حساب میکنند که تو چقدر اهل تشخیص شدهای؟ دین پرورشدهندۀ قدرت تشخیص انسان است. در کجای دنیا اگر این را مطرح کنید، با آن مخالفت میکنند؟ هیچجا! آیا این زیبایی دین نیست!
شاید یک امام، مهمترین رسالت خود را این میداند که قدرت تشخیص مردم را افزایش بدهد و لو به قیمت فداشدنِ خودش و فرزندان خودش. این مسئله، مقدارِ قیمت تشخیص و مقدار ارزشِ رسیدن به تشخیص را در دین، مشخص میکند. چرا امام حسن مجتبی(ع) از مردم سؤال کرد که ای مردم، شما بگویید که صلح کنیم یا بجنگیم؟ به همین خاطر بود. خُب مردم گفتند که «صلح» را میخواهیم.
برای اینکه مردم قدرت تشخیص پیدا کنند، باید فرصت اعمال تشخیص هم داشته باشند؛ و لو به قیمت قتل امامحسین(ع) در نتیجۀ سلطۀ معاویه و یزید.
رسولخدا(ص) در ماجرای گرفتن اسیر فرمود اگر اینها را آزاد کنید، به همین تعداد، سال بعد کشته خواهید داد! مردم گفتند: اشکالی ندارد، آزادشان کنیم و فدیه بگیریم. پیامبر(ص) هم قبول کرد ولی سال بعد در جنگ احد، به همان تعداد شهید دادند.
دربارۀ حکمیت امیرالمؤمنین(ع) میفرماید که اینها به من تحمیل کردند که یا صلح را بپذیر، یا اینکه شما را میکشیم و یا تحویل معاویه میدهیم علی(ع) هم پذیرفت. بعد از ماجرای حکمیت آنها به امیرالمؤمنین(ع) گفتند: اصلاً تو چرا حرف ما را شنیدی؟ ببینید چه دینی درست شده بود! دینی درست شده بود که «خلیفه نباید حرف مردم را بشنود!» این تحریف دین است!
امام حسن مجتبی(ع) در این زمینه، یک مثال فوقالعاده عالی و برجستهای میزند؛ مثال موسی و خضر! حضرت با ذکر این مثال، در واقع داشت بین مردم و خودش، همین نسبت را برقرار میکرد. میگفت که شما باید به تشخیص برسید که بتوانید امام خود را تحمل کنید
نه فقط امام، بلکه قرآن کریم هم از ما تشخیص میخواهد. چرا خداوند در قرآن، آیات محکم و متشابه قرار داده است که ما به اشتباه بیفتیم و بعضیها از آیات متشابه، سوءاستفاده کنند؟ خداوند عمداً این کار را کرده است تا ما به قدرت تشخیص برسیم. مهمترین دستور خدا این است که عقل ما زیاد بشود و به قدرت تشخیص برسیم. برای همین است که در دین ما، عقل یک جایگاه ویژهای دارد.
فرق عقل با علم این چیست؟ میفرماید: عاقل کسی نیست که خیر و شر را از هم تشخیص بدهد(این کار علم است) عاقل کسی است که ببیند از بین دو کار بد، کدام شرّش کمتر است. این به قدرت تشخیص انسان است که در مصداق آورده است و امتحانهای ما در این عرصه است.
امام یعنی پیشرفتدهندۀ قدرت تشخیص مردم. ما چه چیزی جای این بگذاریم؟ چه چیزی جای این دین بگذاریم که این را از ما میخواهد و در واقع «بالابردن قدرت تشخیص» را بر ما واجب کرده است.
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۱۵رمضان۱۴۰۲
📢صوت: @panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/3064
@Panahian_text
🔸بدون فکر، تکلیف معیّن کردن برای خود و حکومت، دین خوارج است
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۶
🔘دینِ بدون فکر و تشخیص، دین خوارج است که قرآن را مقابل علی(ع) قرار دادند
🔘«قدرت تشخیص» برجستهترین شاخص و هدف دینداری است
🔘مراجعه به آراء عمومی توسط امام، برای بالابردن قدرت تشخیص و احساس مسئولیت مردم است
🔘این نوعی راحتطلبی است که بگویی «تکلیفم را مشخص کن؛ حوصلۀ تشخیص ندارم!»
_______________
#علیرضا_پناهیان در برنامه شبکه سه سیما:
وقتی یک امام به حرف و نظر مردم، مراجعه میکند، یکی از اهدافش بالابردن قدرت تشخیص مردم و حس مسئولیت آنها است. قرآن کریم هم میفرماید: «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» (آلعمران، 159) این مراجعه به آرا و افکار عمومی و سنجش ظرفیت و عقل مردم، کاری است که یک امام باید انجام بدهد و امام حسن(ع) این کار را انجام داد. البته مردم نتیجۀ شوم تصمیم غلط خود را دیدند.
بعضیها با فکر کردن میانۀ خوبی ندارند، یک نوع راحتطلبی به این است که فکر نکنند، میگویند «تکلیف ما را مشخص کن بگو چیست؟ چرا ما را وادار به فکر کردن میکنی؟ ما حوصلۀ فکر کردن و تشخیص دادنِ تکلیف نداریم!» این یک بیماری در ذهن انسان است که نخواهد فکر کند. درحالیکه قرآن میخواهد آدمها فکر کنند.
آن دینی که بدون فکر باشد، میشود مثل دین خوارج که قرآن را در مقابل امیرالمؤمنین(ع) قرار دادند! امروز هم اگر کسی بیتفکر سراغ قرآن برود، بیتفکر برای خودش و دیگران و برای حکومت، تکلیف تعیین کند، بیتفکر و تعقل به نقد بر اساس ظاهر متون دینی بپردازد، چه فرقی با خوارج دارد؟!
در جامعۀ ما این مقدار دینگریزی، طبیعی نیست و غیر معمول است. بسیاری از این دینگریزیها ناشی از سوءتفاهم و ناشی از برداشت غلط از دین است. برداشت و تلقّی عمومی، یا به تعبیری «نگرش مردم» نسبت به دین چگونه است؟
یک نگرش این است که دین را امری عقلانی نمیدانند. مثلاً اگر یک فردی متدیّن بشود به او نمیگویند: «الحمدلله، چقدر عقلت رشد کرده است» این گریهها و مناجاتها و روضهها نشانۀ چیست؟ اصلاً برای چه مردم به هیئت میروند؟ برای اینکه عقلشان بیشتر بشود. این چیزی است که همه باید بگویند. اگر نگویند، یعنی برداشتشان از دین صحیح نیست.
بعضیها میگویند: «اینکه شما از عقلانیت صحبت میکنید، پس تعبّدیات را باید چهکار کرد؟» انگار تعبّدیات مخالف عقلانیت است! آنجا هم عقلانیت هست؛ ولی مهم این است که ما این عقلانیت را درک کنیم یا نه، بتوانیم آن را بیان کنیم یا نه؟ و اینکه به عقلانیت دین، اعتماد داشته باشیم. مسئله این است!
امتحانات خدا صرفاً برای این نیست که معلوم بشود ما کار خوبی میکنیم یا نه. امتحانات خدا برای این است که ببیند قدرت تشخیص ما چقدر است؟ اینکه چه چیزی تشخیص میدهی؟ امتحان خدا برای این است که قدرت تشخیص ما را بسنجد. اگر قدرت تشخیصمان درست باشد، یک مدد از خدا بگیریم، عمل ما هم إنشاءالله درست خواهد شد.
در روایت هست که وقتی امام زمان(ع) ظهور میفرمایند، دستشان را میگذارند روی سر مردم و عقل آنها را زیاد میکنند. (إِذَا قَامَ قَائِمُنَا ع وَضَعَ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِها عُقُولَهُم وَ کَمَلَتْ بِهَا أَحْلَامَهُم؛ کمالالدین، ج2، ص 675) نمیفرماید که حضرت تکلیف ما را روشن میکند بلکه میفرماید عقل ما را افزایش میدهد. در روایت دیگری هست که بعد از ظهور، حکمت آنقدر افزایش پیدا میکند که یک خانم خانهدار، میتواند احکام دینی خودش را تشخیص بدهد. (غیبت نعمانی، ص239)
در روایات هست که فتنههایی در آخرالزمان و در دوران غیبت پیش میآید، که هر ولیجهای از بین میرود «یَذْهَبُ فِیهَا کُلُّ وَلِیجَةٍ وَ بِطَانَةٍ» (غیبت نعمانی، ص180) ولیجه به آدم ذینفوذ از نظر فکری میگویند. به کسی میگویند که تو خودت را دربست در اختیار او قرار دادهای. امتحانها اینقدر سخت میشود که دیگر به ولائج نمیشود اطمینان کرد و هر کسی باید خودش تشخیص بدهد.
طبق روایت، کسانی که در دوران غیبت، واقعاً منتظر ظهور حضرت هستند، بافضیلتتر از مردمان همۀ زمانها هستند. چرا؟ چون خداوند به آنها یک عقلی میدهد که غیبت برای آنها مثل ظهور و مثل زمان حضور امام میشود؛ اینها مؤمنین حقیقی هستند. (کمالالدین، ج1، ص320)
در رابطه با عقل، بنده بهطور مشخص، بر روی «قدرت تشخیص» تأکید میکنم که این باید در جامعۀ ما به عنوان برجستهترین شاخص دینداری و هدف دینداری و وسیلۀ دینداری جا بیفتد و طوری بشود که دینداران را صاحبان عقل بدانند ولی الان اینطور نیست.
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۱۶رمضان۱۴۰۲
📢صوت: @panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7684
@Panahian_text
🔸هنوز در حوزههای علمیه به راهبردهای «شهید صدر» توجّه لازم نشده است
🔸شهید صدر: باید به مردم بگوییم که اسلام چگونه زندگی امروز شما را آباد میکند
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۷
🔘شهید صدر: رسالههای عملیۀ امروزی این احساس را القاء میکنند که اسلام، دین فردی است
🔘بانکداری ما بر اساس طرح شهید صدر برای حکومت غیراسلامی است نه بانکداری در حکومت اسلامی
🔘اگر به نظریۀ بانکداری شهید صدر برای حکومت اسلامی عمل شود، چهبسا تورم کاهش پیدا کند
_______________
#علیرضا_پناهیان
شهید سید محمدباقر صدر یکی از چهار نفری است که توانست از آیتالله العظمی خوئی(ره) اجازۀ اجتهاد دریافت کند، آن هم در حدود سن 15سالگی.
رهبر انقلاب دربارۀ شهید صدر میفرمایند: «او بیشک نابغهای به معنای واقعی کلمه، اسلامشناس، فقیه و فیلسوف بزرگ اسلامی و یکی از چهرههای استثنایی تاریخ اسلام، سرمایهای بینظیر، شخصیتی جامع الاطراف، ستارهای درخشان بود.» (29/10/1379)
شهید صدر نهتنها از نظر علمی و معنوی بلکه از نظر توجه به مسائل اجتماعی و انقلابی هم شخصیت فوقالعاده بود. ایشان انقلاب اسلامی را در امتداد تاریخ اسلام و آغازگر تمدن نوین اسلامی تفسیر میکرد.
ایشان دربارۀ رسالت امیرالمؤمنین(ع) در موضوع «تحریف دین» میفرماید: «... مشخصۀ اصلی مرحلۀ نخست آن بود که این چهار امام، امیرالمؤمنین(ع) و فرزندان او، به مصونسازی عناصر اساسی تمدن اسلامی در برابر آسیب کجروی پرداختند.» (کتاب بارقهها)
ایشان میفرماید: «بعد از رسولخدا(ص) حکومت و فرمانروایی امّت اسلامی را از علی بن ابیطالب(ع) غصب کردند، اگر فقط ستمدیدگی علیبنابیطالب(ع) مطرح بود، این مسئله از سطح عقیدۀ مذهبی به همۀ عرصههای بیرونی زندگی اسلامی سرایت نمیکرد. مسئله فقط عقیده یا کشمکشی میان دو نفر بر سر حقّی مشروع نبود بلکه این جابهجایی شخص حاکم تجربۀ اسلامی را ابتدا در معرض شکستی حتمی و سپس فروپاشی کامل قرار داده بود.» (کتاب بارقهها)
تحریف دین یک جریان است. گاهی در روضههایمان اینقدر مسئله را محدود میکنیم که انگار در جبهۀ اشقیا فقط چند نفر هستند و همان چند نفر بلیّهها را ایجاد کردند. در واقع یک جریانی بود که باید آن را شناسایی کرد. این جریان باید در روضههای ما هم بیاید.
ایشان میفرمایند: «رسالههای عملیۀ امروزی این احساس را القاء میکنند که اسلام، نظامی فردی است. درحالیکه رسالههای عملیه باید اسلام را بهعنوان نظامی برای فرد و بازار و خانواده و جامعه و حکومت جلوه دهد.» (کتاب بارقهها)
ایشان میفرماید: «وضعیت ما با وضعیت حوزه و مبلّغان در دوران پیش از ورود امّت اسلام به دوران استعمار بهطور اساسی تفاوت میکند.» (کتاب بارقهها) ایشان توضیح میدهد استعمار ساختارهای ادارۀ جامعه را در کشورهای اسلامی تغییر داد. قبل از دوران استعمار اگر شما یک رباخوار یا یک زن غیرمحجبه را میدیدید ممکن بود با موعظه، نصیحت اخلاقی یا ترساندن آنها از قیامت رفتارشان را تغییر بدهید.
ایشان میفرماید الآن وقتی یک تاجر میبیند که جز با رباخواری راهی برای معیشت ندارد، بهخاطر اعتقادات، دست از تجارتش برنمیدارد. الآن باید اسلام را به عنوان یک امر واقعی در زندگی معرفی کنیم و با بیان فوائد امروزین احکام، به مردم بگوییم که اسلام و احکام اسلامی چگونه زندگی شما را آباد میکند. این همان بحث واقعی بودن دین است.
ایشان میفرماید: قبل از دوران استعمار انحراف فردی و موعظه هم فردی بود. مشکلْ فردی و راه حل هم فردی بود. اما امروز انحراف به مبنای زندگی بدل شده است... در چنین وضعیتی ما نباید به موعظه و تهذیب فردی بیندیشیم. چون تهذیب فردی تنها در صورتی میتواند موفق و مؤثر باشد که ظرفیت و توانی در حدّ ازخودگذشتگی و جانبازی به فرد بدهد. (کتاب بارقهها)
شهید صدر دو نظریۀ دربارۀ بانکداری دارند؛ نظریۀ «بانکداری بدون ربا» برای جامعهای است که حکومت آن اسلامی نیست و نظریه «بانکداری اسلامی» برای جامعهای است که حکومتش اسلامی است. نظریهای که الآن دارد اجرا میشود بانکداری بدون رباست؛ درحالی که حکومت ما حکومت اسلامی است.
اگر به نظریۀ دوم ایشان توجه شود، تفاوتهای بسیاری در بانکداری ایجاد خواهد شد که چهبسا موجب کاهش تورم شود؛ دستاندرکاران اقتصادی از دیدگاههای شهید صدر بیخبر هستند. به شهید صدر که امام سفارش کرد به مطالعۀ آثار ایشان پرداخته شود، کم توجّهی شده است.
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۱۷رمضان۱۴۰۲
📢صوت: @Panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7685
@Panahian_text
🔸دینداریِ شاکرانه، نتیجۀ فهمیدن «عشق خدا به ما» است، نه «عشق ما به خدا»!
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۸
🔘قبل از اینکه دنبال عاشقیِ خدا باشیم، باید بدانیم که معشوق خدا هستیم
🔘راه برقراری رابطۀ عاطفی با خدا این است که درک کنیم خدا چقدر به ما محبت دارد
🔘وقتی بدانی که خدا دوستت دارد، آرامش و اعتماد به نفس پیدا میکنی
🔘بهترین دعایی که در آن معشوق بودنِ ما را توضیح میدهد، دعای عرفه است
___________________
#علیرضا_پناهیان
یکی از تلقیهای ناروا از دین، داشتن تلقیِ صرفاً عاشقانه از دین است، مثلاً اینکه میگوییم «ما خدا را دوست داریم و عاشق او هستیم» یا «ما ائمۀ هدی را دوست داریم»
البته ما نمیخواهیم عاشقی و دینداری عاشقانه را نفی کنیم، بلکه میگوییم ما بیشتر از اینکه و قبل از اینکه دنبال عاشقی باشیم، باید دنبال پاسخگویی به معشوق بودنِ خودمان باشیم. خیلی کار میبرد ما عاشق خدا شویم درحالیکه همین الان ما معشوق و محبوب خدا هستیم؛ الان لطف و محبت خدا شامل ما هست و اگر پاسخدهنده به لطف و محبت پروردگار باشیم، زندگی معنوی ما متحول خواهد شد.
درک عشق و محبت خدا به ما، راهی است که ما را هم عاشق خدا خواهد کرد. اگر فضای معشوق بودن در جامعه وجود میداشت، مجالس دعا و مناجات ما شاید هزاران برابر بود.
خدا میپسندد که ما دوست داشته باشیم محبوب باشیم. در زیارت امینالله میخوانیم: «مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ» یعنی من را محبوب آسمانها و زمین قرار بده. قرآن میفرماید: وقتی فرعون و لشکریانش مردند، آسمان و زمین بر آنها گریه نکردند «فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ» (دخان، 29) یعنی ما باید اینقدر محبوب باشیم که وقتی از دنیا رفتیم، آسمان و زمین بر ما گریه کنند.
ما محبوب اهلبیت(ع) هم هستیم. شما وقتی میخواهی به کربلا بروی، به جای اینکه بگویی «من علاقه دارم به کربلا بروم» بهتر است بگویی «امام حسین(ع) علاقه دارد من به کربلا بروم» اگر حالت دوم باشد، آنوقت میگویی «اصلاً وظیفۀ من است که بروم.» این خیلی زیباتر است.
اگر کلّ مفاتیح الجنان را بگردید، میبینید اکثر دعاها بر اساس دین معشوقانه است نه عاشقانه! چون این معشوق است که استغفار میکند و میگوید «ببخشید، نتوانستم جواب محبت شما را بدهم» و اصل دعا هم استغفار است.
بیتردید بهترین دعایی که این معشوق بودن را توضیح میدهد دعای عرفه است. در دعای عرفه، امام حسین(ع) از خدا خیلی تشکر و عذرخواهی میکند که «من نمیتوانم محبت تو را پاسخ بدهم». اگر بتوانیم حال دعای عرفه امام حسین(ع) را داشته باشیم و با این حال درِ خانۀ خدا برویم خیلی خوب است؛ یعنی همان حس و حال شاکرانه!
گاهی از اوقات ادعای عاشقی، حتی اگر محبتی هم در میان باشد، ممکن است ما را مغرور کند، اما درک معشوق بودن، هیچوقت ما را مغرور نمیکند بلکه همیشه ما را بدهکار میکند.
در علم کلام و مباحث اعتقادیِ ما «قاعدۀ لطف» یکی از مبانی برجسته است. ما اول ثابت میکنیم که خدا به ما لطف دارد، بعد بسیاری امور را بر این اساس ثابت میکنیم، مثلاً میگوییم: «چون خدا به ما لطف دارد، برای ما پیامبر میفرستد» یا «چون خدا به ما لطف دارد، به امام حسین(ع) اجازه داد خود را برای هدایت ما قربانی کند» همهاش از سرِ محبتی است که خدا به ما دارد. بحث بر سرِ دوست داشتنِ ما است.
علامه طباطبایی میفرماید: با روشهای رایج اخلاقی که از یونان یا ... رسیده، کسی درست نمیشود. روش اسلام این است که یک آگاهی به تو میدهد که اصلاً رذایل پیش نیاید که تو بخواهی آنها را از بین ببری! یک نمونهاش همین آگاهی است که بدانی «خدا دوستت دارد»، آنوقت آرام و صبور میشوی، حتی اگر دیگران دوستت نداشته باشند باز هم اعتماد به نفس خواهی داشت.
کسی که بداند خدا عاشق اوست بدون اینکه مغرور شود، به تمسخر، توهین و دشمنی دیگران اهمیت نمیدهد. چرا حضرت زینب(س) از پا نمیافتد؟ چون از عشق خدا به خودش خبر دارد و غرق شکر و استغفار است. ما به این روحیه برای زندگی احتیاج داریم. کسی که این روحیه را با این معرفت پیدا نکند، اولاً از بهرۀ عقلانی بالایی برخوردار نیست و ثانیاً با روشهای اخلاقی دیگر هم درست نخواهد شد.
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۱۸رمضان۱۴۰۲
📢صوت: @Panahian_mp3
@Panahian_text
🔸قاتل امیرالمؤمنین(ع) «انحراف در دین» بود نه «بیدینی»!
🔸سطحی بودن در دینداری، زمینۀ تمام انحرافهای دینی است
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۹
🔘قاتل علی(ع) فردی بیدین و دنیاطلب نبود؛ بلکه اهل قرآن و عبادت بود اما دچار انحرف در دین شده بود
🔘عدم درکِ «محبت امام نسبت به ما» انسان را تبدیل میکند به ابن ملجم!
🔘تلقی سطحی از دین و القاء ناامیدی توسط شیطان، باعث شده محبت خدا را به خودمان باور نکنیم
🔘باید دربارۀ شدت محبتِ خدا و اهلبیت نسبت به خودمان، فکر کنیم تا آن را بفهمیم
🔘امام(ره): کاری نکنیم که امامزمان(عج) به خاطر ما پیش خدا سرافکنده بشود
_______________
#علیرضا_پناهیان
امیرالمؤمنین(ع) در کلام عجیبی میفرماید که دوازده آیه را از تورات انتخاب کردم و هر روز سه بار به آنها مىنگرم. جملۀ چهارم این است که خداوند میفرماید: ای انسان، من تو را دوست دارم پس تو هم مرا دوست داشته باش! «يَابنَ آدَمَ إنّي اُحِبُّكَ فَأَنتَ أيضا أحبِبني» (تحرير المواعظ العددية، ج1، ص573)
در جملۀ دهم خداوند میفرماید: هرکسی تو را برای خودش میخواهد امّا من تو را برای خودت میخواهم، از من فرار نکن! «يَابنَ آدَم كُلٌّ يُريدُكَ لِأَجْلِهِ وَ أَنَا أُرِيدُكَ لِأَجْلِكَ فَلا تَفِرَّ مِنّي» با توجه به این روایت زیبا، ما هم باید خودمان را در معرض محبت خداوند ببینیم و به آن عمیقاً فکر کنیم.
همانطور که ولادت امیرالمؤمنین(ع) در خانۀ کعبه، حکمت دارد؛ شهادت ایشان هم حکمت دارد، قاتل ایشان فردی بیدین، دنیاطلب یا جاهطلب مثل طلحه و زبیر یا معاویه نبود؛ ابنملجمی بود که اهل قرآن و فقه و عبادت بود، اما دچار انحرف در دین شده بود.
دنیاطلبی معاویه موجب جنایتهای او شد، طلحه و زبیر هم جاهطلب بودند، امّا دربارۀ خوارج و ابن ملجم چه بگوییم؟ چرا امثال طلحه، زبیر و معاویه قاتل امیرالمؤمنین(ع) نشدند و کسی مثل ابن ملجم قاتل حضرت شد؟ درواقع انحراف در دین قاتل امیرالمؤمنین(ع) شد، نه بیدینی! این حرف خیلی مهم است.
اگر عشق و محبت خدا و اولیاء خدا را به خودت ببینی، عمیقاً احساس شکر میکنی. لایهای که از شکر برای نعمت، در دل انسان ایجاد میشود یکدرصد است اما لایهای که برای محبت در دل انسان ایجاد میشود 99درصد است، یعنی بزرگترین معرفتی که به آن نیاز داریم این است که بدانیم یک کسی دوستمان دارد.
چرا ما محبت خدا نسبت به خودمان را باور نمیکنیم؟ چون ابلیس از اینکه خدا ما را دوست دارد مأیوس کرده است، همان طور که خودش «مأیوس» است.
دین را نمیشود با برخورد سطحی فهمید. امیرالمؤمنین(ع) آمده بود که فهم دین را برای ما عمیق کند. سطحی بودن در دین، زمینه همۀ انحرافها است. بدون تفکر نمیشود به دین رسید. ما باید دربارۀ محبت خدا فکر کنیم تا آن را بفهمیم و درک کنیم.
چرا خداوند «غضب بر کفار» را در قرآن اعلام میکند؟ چون انسانها را دوست دارد و نمیخواهد آنها به وضعیت بدی مانند کفر گرفتار شوند. گاهی میدیدند پیامبر(ص) گریه میکند؟ میپرسیدند: چرا گریه میکنید؟ حضرت میفرمود: دلم برای اشقیا میسوزد. (ما يُبكيكَ؟ فَقالَ: رَحمَةً لِلأَشقِياءِ؛ مکارمالاخلاق، ج 2، ص347)
بیتفاوتی به محبت امام هم خیلی بد است. نه تنها خداوند بلکه امامزمان(ع) ما را شدیداً دوست دارد و ما میتوانیم دلِ حضرت را بشکنیم. امام خمینی(ره) دوبار در سخنانشان فرمودند کاری نکنیم که امامزمان(عج) بهخاطر ما پیش خدا سرافکنده شود. یقین بدانیم امامزمان(عج) هنگام استغفار برای تکتک ما بیشتر از خود ما درِ خانۀ خدا احساس خجالت میکند. هیچ کودکی تا وقتی خودش پدر و مادر نشود نمیداند پدر و مادرش چقدر عاشق او هستند. ما هم نمیفهمیم که خدا و امام چقدر ما را دوست دارند.
وقتی ابن ملجم ملعون دستگیر شد، امیرالمؤمنین(ع) به او فرمود: آیا من به تو بیش از دیگران محبت نکردم؟ (أَ لَمْ أَکُنْ شَفِیقاً عَلَیْکَ وَ آثَرْتُکَ عَلَى غَیْرِکَ؟ بحارالانوار،ج42،ص287) نفهمیدنِ این محبت، آدم را تبدیل میکند به ابن ملجم.
خداوند محبت را صد قسمت کرد؛ نود و نه قسمتش را به اهلبیت(ع) و یک قسمتش را به سایر خلق داد. (فَتِسْعٌ وَ تِسْعُونَ رَحْمَةً عِنْدَهُ مَذْخُورَةٌ لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ عِتْرَتِهِمَا وَ رَحْمَةٌ وَاحِدَةٌ مَبْسُوطَةٌ عَلَى سَائِرِ الْمَوْجُودِینَ؛ تأویلالآیات/ 81) مصیبتهایی که اهلبیت(ع) تحمل کردند به خاطر ما بود.
خطّ دینداری معشوقانه یعنی خطّ شکر و خطّ تواضع. در مقابل تواضع هم صفت تکبّر قرار دارد؛ همان تکبّری که امثال ابن ملجم داشتند که موجب بدبختی آنها شد.
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۱۹رمضان۱۴۰۲
📢صوت: @panahian_mp3
@Panahian_text
🔸برترین عبادت یعنی «عبادت شاکرانه» نتیجۀ درکِ این حقیقت است که ما معشوق خداییم
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۲۰
🔘عبادت، اخلاق و عشقی که ما را مغرور کند، موجب نفرت دیگران میشود
🔘قبل از اینکه بخواهیم عاشق خدا شویم باید بدانیم که همین الان معشوق خدا هستیم
🔘وقتی که معشوق بودن خودمان را درک کنیم حالت شُکر در ما پدید میآید
🔘طبق روایت؛ ثواب شکر نعمت بیشتر از ثواب صبر در بلا است
_______________
#علیرضا_پناهیان:
آیتالله شاهآبادی(ره) استاد عرفان حضرت امام(ره) در کتاب شذرات المعارف میفرماید: «مملکت اسلام مبتلا با امراض مزمنه و مهلکه شده است... اسباب ممرضه چند چیز است» ایشان اولین سبب را «غرور مسلمین به حقانیت خود» برمیشمرند و میفرماید: «اول، غرور مسلمین به حقانیت خود که منشاء تحویل دادن میدان دعوت است به معاندین و موجب قناعت نمودن به اسلام انفرادی و ترک تبلیغات...» یعنی این مشکل باعث شده است که دیگران بیایند و مردم را جذب کنند.
این غرور ناشی از اعتقادات ما است و اینکه خودمان را بر حق و طلبکار میدانیم نه بدهکار! این سخن همان بحثی که ما در جلسات قبل داشتیم و گفتیم: آن اخلاقی بد است که ما را مغرور کند، آن عبادتی بد است که ما را مغرور کند، آن قرآن خواندنی بد است که ما را مغرور کند، آن عشقی بد است که ما را مغرور کند. هر صحبتی و هر حرکتی از ما، اول باید راهبردش این باشد که غرور را از بین ببرد. غرور موجب نفرت دیگران میشود.
ما باید طوری این مسیر را طی کنیم که دچار غرور نشویم. طبق روایات، «عُجب» (خودپسندی و خودشیفتگی) همۀ خوبیهای ما را صفر میکند. اگر ما عُجب نداشته باشیم، مردم ما را بیشتر میپسندند، رفتار و گفتار ما با مردم، متواضعانهتر و فداکارانهتر خواهد شد. شهدا برای خدا جان میدهند اما یکذره هم غرور ندارند، در وصیتنامههای خودشان از همه عذرخواهی میکنند و حلالیت میطلبند... درحالیکه آنها باید ملت را حلال کنند.
بیشتر و پیشتر از آن که بخواهیم عاشق باشیم باید بدانیم که معشوق هستیم. وقتی که معشوق بودن خودمان را درک کنیم حالت شُکر در ما پدید میآید، شکر بهخاطر لطف و محبتی که خدا به ما دارد.
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اَللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلتُّجَّارِ» بعضیها میخواهند یک چیزی گیرشان بیاید، اینها عبادت تاجرانه دارند. «وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اَللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْعَبِيدِ» بعضیها از سرِ ترس، عبادت میکنند که این عبادت بردگان است. «وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اَللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ اَلْعِبَادَةِ» (تحفالعقول، ج1، ص246) بعضیها از سرِ شکر، عبادت میکنند، نه میخواهند به چیزی برسند و نه از چیزی فرار کنند؛ این عبادت آزادگان است و این برترین عبادت است. اهلبیت(ع) اینطور عبادت میکنند، پس شیعیان اهلبیت(ع) هم باید به این سمت بروند.
عبارت موجود در متون دینی ما که معشوق بودن را میرساند، «شکر کردن» است. اثر معشوق بودن «شکر» است. مقابل شکر هم کفر و کفران است. آیهای در قرآن هست که هرکس خوب در آن تأمل کند، زندگیاش متحول خواهد شد: «هَلْ نُجازِي إِلَّا الْكَفُورَ» (سبأ، 17) آیا ما جز انسان ناسپاس، کس دیگر را مجازات میکنیم؟!
خیال میکنیم شکر کردن در نعمات راحتتر از صبر کردن در بلایا است پس اجرش هم کمتر از صبر در بلا است، اما صریحاً در روایت فرمودهاند که ثواب شکر در نعمت بالاتر از ثواب صبر در بلا است. (الْحَالُ الَّتِي تُوجِبُ الشُّكْرَ أَفْضَلُ مِنَ الْحَالِ الَّتِي تُوجِبُ الصَّبْر؛ امالی صدوق، ص613) از نظر جسم و جان، طبیعتاً صبر در بلا سختتر است اما از نظر معرفتی، حالت شکر در نعمت، سختتر است چون رسیدن به قلۀ معرفت شکر، سخت است، پیچیدگیِ معرفتی آن بیشتر است و پاداش هم به عقل و معرفت است.
رهبر انقلاب دربارۀ شهید ناصرالدین باغانی فرمودند: «نوشتجات این شهيد عزيز را مكرر، خواندهام و هر بار بهره و فيض تازهاي از آن گرفتهام» وصیتنامۀ او بهتر از هر توضیحی نشان میدهد که ماجرا چیست؟
شهید ناصرالدین باغانی در وصیتنامهاش مینویسد: «خداوندا معبودا عاشقا... بعد از چندی که با تو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم و دیدم که من کوچکتر از آن هستم که عاشق تو شوم و تو بزرگتر از آن هستی که معشوق من قرار گیری، فهمیدم این تو بودی که عاشق من بودهای... تو عاشق صادق بندهات هستی، بنده را چه، که عاشق تو بشود...»
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۲۰رمضان۱۴۰۲
📢صوت: @panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7688
@Panahian_text
🔸ناشکریِ ولایت علی(ع)، کوفیان را به قاتلان حسین(ع) تبدیل کرد
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۲۱
🔘چرا کوفیان قاتل حسین(ع) شدند نه اهل بصره و شام؟ چون قدردان ولایت علی(ع) نبودند و کم گذاشتند
🔘بترسیم از اینکه نعمت ولایت را ساده بگیریم؛ خدا از حقّ خودش میگذرد ولی از حقّ اولیائش نمیگذرد
🔘قبل از اینکه عاشق اهلبیت(ع) باشیم مدیون ایشان هستیم چون برای سعادت ما قربانی دادهاند
🔘مسیر شکر، ما را به ولایت میرساند و حساسترین نقطۀ قلب ما را اختصاص میدهد به ولیّ الله
______
#علیرضا_پناهیان:
وقتی میخواهیم لطف خداوند را نسبت به خودمان ببینیم، باید به نعمات خدا نگاه کنیم، خداوند متعال به حضرت موسی فرمود: مردم را به من علاقهمند کن. موسی(ع) گفت چگونه؟ خداوند فرمود: نعمتهای من را برای آنها یادآوری کن. (اذْكُرْ لَهُمْ نَعْمَائِي عَلَيْهِمْ؛ امالی طوسی، ص484)
خدا نعمتی به نام ولایت به ما داده است؛ یعنی بهترین بندگان خودش را سرپرست ما قرار داده و عشقِ ما را در دل آنها قرار داده است. این بندگان خوب خدا، به خاطر ما سوختند و مظلومیت کشیدند. کسانی که برای ما کتک خوردند، اولیاء خدا بودند. اصلاً خدا از آنها عهد میگیرد که «حاضر هستید قربانی بدهید در راه سعادت بندگان من؟» لذا ما مدیون و شاکرشان هستیم، نه عاشقشان. باید به خاطر این نعمت بزرگ خدا را شکر کنیم.
مسیر شکر، ما را به ولایت میرساند و حساسترین نقطۀ قلب ما را اختصاص میدهد به ولیّ الله. ولایتمداری از همین روحیۀ شاکرانه میآید؛ آنهایی که ولایت ندارند، این روحیۀ شاکرانه را ندارند. هر کسی لطیفتر میشود نسبت به ائمۀ هدی(ع) و امامزمانش متأثرتر میشود. ما مدیون لطف اهلبیت(ع) نست به خودمان هستیم. آنها برای هدایت و سعادت ما سنگینترین مصیبتها را به جان خود خریدند.
داشتن روحیه شاکرانه بسیار مهم است به همین خاطر شیطان از چهار طرف به انسان حمله میکند تا این روحیه را از انسانها بگیرد و کاری کند که شاکر نباشیم: «...وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرينَ» (اعراف،17).
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ ص مُكَفَّراً لاَ يُشْكَرُ مَعْرُوفُهُ...» (کافی، ج2، ص51) رسولخدا(ص) ناسپاسی شد و از خوبیهایش قدردانی نشد، چه کسی از او بیشتر به مردم خوبی کرده است!؟ ما اهلبیت(ع) هم قدردانی نشدیم.
الان این همه عزاداری و سر و صدا که ما داریم، برای این است که یک ذرّه از اهلبیت(ع) تشکر کنیم. شکر مبنای ولایتمداری است؛ کسی اینها را شعار یا صرفاً مسئلۀ اعتقادی تلقّی نکند؛ کمی اخلاقی و انسانی نگاه کنیم.
در ادامه میفرماید: «خِيَارُ اَلْمُؤْمِنِينَ مُكَفَّرُونَ لاَ يُشْكَرُ مَعْرُوفُهُمْ» بهترین مؤمنین هم قدردانی نخواهند شد. هر کسی به امیرالمؤمنین(ع) نزدیک شود، کمکم غریب خواهد شد. مؤمنین، از قدردانی نشدن نترسند و آن را طبیعی بدانند. اگر میبینید که در عافیت هستید یعنی فاصلۀتان با امیرالمؤمنین(ع) زیاد است. روضههای امیرالمؤمنین(ع) مثل روضههای کربلا از جنس تیر و نیزه نیست بلکه از جنس غربت است.
چرا بهجای مردم بصره یا شام، مردم کوفه قاتل حسین(ع) شدند؟ چون اینها قدردان علیّ(ع) نبودند و پای رکاب علی(ع) کم گذاشتند و قصه را خیلی ساده گرفتند. بترسیم از اینکه نعمت ولایت را ساده بگیریم. خدا از حقّ خودش میگذرد ولی از حقّ اولیاءاش نمیگذرد.
ما هم اگر برای امامحسین(ع) کم بگذاریم، معلوم نیست این ناشکری ما با ما چه کند! مثلاً دربارۀ اربعین کم نگذاریم؛ اربعین صرفاً یک سفر عاشقانه نیست، بلکه یک قیام شاکرانه است. کم نگذاریم و سطحی نگیریم و سهلانگاری نکنیم.
شهدا در حساسترین لحظات عرفانی روحیشان وصیتنامه مینوشتند، از وصیتنامه شهدای دفاع مقدس آمار گرفتند، در هر وصیتنامه به طور متوسط چهار مرتبه از حسین(ع) و کربلا حرف زدند، که این طبیعی است. همچنین در هر وصیتنامهای چهار مرتبه از ولایتفقیه و رهبری سخن گفته شده است. فکر کنیم که چرا اینگونه است؟
سردار سلیمانی در وصیتنامهاش میفرماید: «خداوندا! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنهای عزیز-که جانم فدای جان او باد- قرار دادی ... خامنهای عزیز را جان خود بدانید، حرمت او را حرمت مقدّسات بدانید. تا آخر با ولایت بمانید. این ولایت، ولایت علیبنابیطالب(ع) است»
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۲۱رمضان۱۴۰۲
📢صوت: @Panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7690
@Panahian_text
🔸بخش مهمی از دینگریزیها به دلیل زدگی مردم از ادبیات دینی ما طلبههاست
📌پناهیان در نشست جمعیاز منبریهای جوان هیئتهای کشور:
🔘 ادبیات طلاب که با فقه و اصول و مباحث کلامی، شکل گرفته، باید به ادبیات قرآنی بازگردد
🔘تلقی نادستِ "روحانیت مدافع حقوق خدا و ولایت است"، نتیجه ادبیات نادرست ماست
🔘تلقی صحیحِ "روحانیت چون مدافع مردم است، به دین و ولایت دعوت میکند" نیازمند اصلاح ادبیات تبلیغ دین است
______
#علیرضا_پناهیان:
ادبیات طلاب و روحانیون نباید بهگونهای باشد که منجر به دینزدگی مخاطبان و مردم بشود. اساساً در جامعۀ ما چه عواملی موجب دینگریزی مردم میشود؟ رفتار غلط مدعیان دینداری و انقلابی، مشکلات اقتصادی و معیشتی و ادبیات غلط دینی از جمله مهمترین دلایل دینگریزی هستند.
ما در تبیین و تبلیغ دین ۸۰ درصد ضعف بیان و ۲۰ درصد نیز ضعف عملکرد داریم. این مقدار دینگریزی در جامعه که ایجاد شده و لج برخی افراد درآمده است به دلیل این است که مردم از ادبیات دینی ما زده شدهاند.
ادبیات طلاب با فقه و اصول شکل گرفته است که باید اصلاح شود و به ادبیات قرآنی باز گردد. ادبیات قرآن کریم بهگونهای است که برای همه است و عمومیت دارد. حتی ادبیات اهل بیت(ع) و معصومین(ع) در مواردی ممکن است متناسب با یک موقعیت خاص یا مخاطب خاص باشد، ولی قرآن کریم عمومیت دارد.
ادبیات قرآنی باید احیا بشود و رویکرد طلاب باید تغییر پیدا کند، روحانیت و طلاب، وکیل مدافع مردم هستند؛ اصلاً آنها بهخاطر مردم، به سمت ولایت و نرم افزار دین میروند. درحالیکه الان مردم، غالباً طلاب و روحانیون را وکیل مدافع خداوند یا ولایت میدانند! این برداشت و این تلقی نادرست باید اصلاح بشود.
الان فضای ادبیات ما در تبیین دین، بیشتر فضای «اطاعت» است؛ یعنی بیشتر بر لزوم اطاعت از خداوند و امام، تأکید میشود درحالی که بیشتر باید بر قدرت تشخیص تأکید بشود. باید فضای ادبیات از سمت اطاعت به سمت افزایش «قدرت تشخیص» حرکت کند، همانطور که یاران امام حسین(ع) در شب عاشورا با تشخیص خود در کربلا ماندند درحالیکه امام حسین(ع) به آنها فرموده بود «بروید!»
نقش مردم در جامعه، یک نقش محوری و اساسی است، روحانیون باید به مردم بصیرت بدهند تا مردم بتوانند در تشخیص خود به درستی عمل کنند.
ولایت نیز در جایگاه بالا بردن قدرت تشخیص مردم است ولی متأسفانه در بین مردم، ولایت صرفاً و یا بیشتر به عنوان «دستور دهنده» به مردم شناسانده میشود. «مردم، آزادی و قدرت تشخیص» سه رکن اصلی ولایت هستند.
با دقت در تاریخ صدر اسلام و تحلیل حوادث زمان اهلبیت(ع) میفهمیم که میدان دادن به تشخیص مردم، عامل اصلی مظلوم بودن اهلبیت(ع) بود و این موضوع باید برای مردم تبیین شود.
آزادی در اسلام محدوده بسیار گستردهتری نسبت به آزادی در غرب دارد. بزرگترین مدافعان آزادی جهان، اهلبیت(ع) هستند، ولی متأسفانه این موضوع به درستی برای مردم بیان نشده است و این تبیین نشدن، موجب شده است که امروز برخی، واژه آزادی را سرداده و با آن اقدام به ضرب و شتم و به شهادت رساندن طلاب کنند.
🚩 نهمین نشست جمعیاز منبریهای جوان، توسط «جامعۀ ایمانی مشعر» در جمکران برگزار شد- ۱۴۰۲/۰۲/۱۶
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7692
@Panahian_text
🔸دینداری غیرمعشوقانه و صرفاً عاشقانه چه آسیبهایی دارد؟
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۲۲
🔘اگر توجه نکنیم که ما محبوب خدا و اهلبیت(ع) هستیم:
1. خود را مکلّف به رعایت ادب و ادای حق نسبت خدا و اولیاءخدا نمیدانیم
2. بعضی از محبین، ممکن است به عشق خود مغرور شوند
3. محبتِ صِرف شاید نتواند ما را از برخی جنایتها حفظ کند همانطور که کوفیان را حفظ نکرد
4. دیگران ما را فرقهای تلقی میکنند که صرفاً اهل محبت است نه منطق و انسانیت، لذا مکتب ما فراگیر نمیشود
5. با دینداری غیرمعشوقانه ارزش ولایتمداری درک نمیشود
_____________________
#علیرضا_پناهیان
وقتی ما فقط از محبت صحبت کنیم، بعضیها میگویند «محبت، زوری نیست که من بخواهم خودم را وادار کنم به دوست داشتن!» بعد هم میگویند: «پس ما مکلّف نیستیم!» ما به این افراد باید بگوییم: نسبت به محبتی که به تو دارند و حقّی که به گردن تو پیدا میکنند باید عکسالعمل نشان بدهی.
اهلبیت(ع) میفرمایند که یکی از حقوق ما به گردن شما این است که به زیارت قبور ما بیایید. بعضیها خیال میکنند ما صرفاً بهخاطر عشق خودمان است که باید به زیارت برویم درحالیکه باید این را یک وظیفه بدانیم.
بعضی از محبین ممکن است به خاطر این محبتی که به اهل بیت دارند مغرور بشوند. درحالیکه ما هرکاری بکنیم، یک ذره از محبت ایشان را هم پاسخ ندادهایم. آنهایی که در رکاب سیدالشهداء(ع) شهید شدند در لحظات آخر به حضرت میگفتند: «آیا وفا کردم؟» نه اینکه بگویند «آیا عشق مرا به خودت دیدی!»
محبتِ صرف ما به اهلبیت(ع)، بدون مدیون و محبوب دیدن خودمان، ممکن است ما را از برخی جنایتهای بزرگ هم جلوگیری نکند. اهل کوفه هم جزو محبین امام حسین(ع) بودند و دربارۀ آنها گفتند: «قلوبهم معک و سیوفهم علیک»
وقتی ما به اهلبیت(ع) محبت میکنیم، دیگرانی که اهل محبت نیستند کمکم ما را یک فرقه و خودشان را هم یک فرقۀ دیگر میبینند، درحالیکه باید نشان بدهیم ما داریم حداقلّ انسانیت را که «کفران نکردنِ نعمت محبت است» رعایت میکنیم. در این صورت، آن کسی هم که آنطرف ایستاده است به خودش میآید.
اگر بخواهیم محبت ما صادقانه و ریشهاش محکم و عمیق باشد، باید محبوبیت و مدیون بودنِ خودمان را نسبت به اهلبیت(ع) درک کنیم.
اگر ما فقط از عاشقی بگوییم نه از معشوق و مدیون بودن به مولا، آنوقت رفتارهای حبّی ما از سر غلیان محبت خواهد بود؛ مثلاً برخی میگویند «هر موقع دلت هوای کربلا کرد، برو...» شاید دو سال گذشت و دل شما هوای کربلا نکرد، آنوقت تکلیف چیست؟
امام صادق(ع) میفرماید: کسی که نزدیک است هر ماه باید به زیارت امام حسین(ع) برود «فَلَا أَقَلَ مِنْ شَهْرٍ»، اما کسی که دور است، سه سال نباید بگذرد که به زیارت برود و الّا عاقّ رسولخدا(ص) شده، با پیامبر(ص) قطع رحم کرده است. «فَمَا جَازَ الثَّلَاثَ سِنِینَ فَقَدْ عَقَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) وَ قَطَعَ رَحِمَهُ» (کاملالزیارات، ص۲۹۶-297)
از این روایات میشود فهمید که بحث محبتِ صرف نیست بلکه بحث ادب است. اگر ما این آداب را رعایت نکنیم آسیب میبینیم، خصوصاً برای ما که منتظر ظهور حضرت ولیّعصر(عج) هستیم. نفرمودهاند که یاران امامزمان(عج) عاشقان آن حضرت هستند، بلکه فرمودهاند آنها مانند خادمان یا کنیزانی در مقابل ارباب خود هستند.
آسیب بعدی این است که ارزش ولایتمداری درک نمیشود. در زیارت جامعه میخوانیم «بموالاتکم تُقبَلُ الطاعة المفترضه و لکم المودةُ الواجبه»؛ با ولایت شما اعمال واجب پذیرفته میشود و الّا اعمالمان به درد نمیخورد. چون کسی در راه محبت به او رنج کشیده است اما او هیچ پاسخی به محبتش نمیدهد؛ چنین کسی اصلاً انسان نیست حتی اگر نماز بخواند. ارزشِ ولایت، اینجا معلوم میشود.
امیرالمؤمنین(ع) در نامه به مردم مصر میفرماید: « اگر در رعایت اهلبیت پیامبر(ص) تقوا داشته باشید به بهترین شکل عبادت و شکر خدا را انجام دادهاید. «ان اتّقیتم ربّکم و حفظتم نبیکم فی اهل بیته ... و شَکَرتُموه بأفضلِ ما شُکِر» (نهجالبلاغه، نامه27)
قرآن میفرماید: صدایتان را پیش پیامبر(ص) بالا نبرید؛ اگر این کار را بکنید کلّ اعمالتان حبط میشود «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ..» (حجرات،2) بعد میفرماید: کسانی که نزد پیامبر(ص) صدایشان را پایین میآورند، عالیترین نوع تقوا مال آنهاست «أُولئِکَ الَّذينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوي»
ما نسبت به اهلبیت(ع) و امامزمان(عج) بیشتر به ادب احتیاج داریم تا محبت. این ادب باید در میان ما منتشر شود. اگر این ادب باشد، محبت هم میآید یا آن محبتی که هست، اصیل میشود و در ما غرور ایجاد نمیکند
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۲۲رمضان۱۴۰۲
📢صوت: @Panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7691
@Panahian_text
🔸چگونه با دینداری شاکرانه میشود به معرفت عمیق نسبت به امامزمان(عج) رسید؟
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۲۳
🔘زندگی شاکرانه، زندگیِ متوجه به گذشته است نه آینده؛ شاکر لطفی باشیم که خدا قبلاً به ما داشته!
🔘کلاسهای موفقیت، میتواند سمّ مهلک باشد!
🔘کسی که الان از لطف خدا شاد نباشد، در مسیر رسیدن به موفقیتِ آینده هم احساس پوچی میکند
🔘وقتی امامزمان(ع) تشریف آورد، از کجا بدانیم که ایشان همان مهدی موعود است؟
_____________________
#علیرضا_پناهیان
معمولاً بندگی و زندگی ما معطوف به آینده است؛ یعنی میخواهیم برای آیندۀ خودمان، خطراتی را کنار بزنیم، یا موفقیتها و منافعی را جلب کنیم. زندگی برای آینده معقول به نظر میآید ولی استرسزا هم هست.
زندگی معشوقانه و شاکرانه، معطوف به گذشته است. کسی که زندگی معشوقانه دارد بهخاطر خوبیها و لطف خدا احساس مدیون بودن و بدهکار بودن دارد. کسی که میگوید من به موفقیت رسیدهام و حالا میخواهم تشکر کنم، در آرامش است.
بر این اساس، کلاسهای موفقیت، میتواند سمّ مهلک باشد. وقتی بچههایمان را متوجه آینده میکنیم، باید مراقب آسیبهایش باشیم. این حرف غلط است که بگوییم: «تو هیچ چیزی نیستی مگر اینکه تلاش کنی در آینده یک چیزی بشوی!» با این حرف، او را از هویت خالی کردهایم! این حرف یعنی: الان شاد نباش، بلکه با خیالپردازی برای احتمال موفقیت در آینده شادی کن. وقتی الان چیزی ندارد که به خاطرش شاد باشد، در مسیر رسیدن به موفقیت هم احساس پوچی میکند
اما در زندگی معشوقانه و شاکرانه، او هم به آینده میاندیشد و هم موفق خواهد شد، امّا به عشق لطفی که خدا در گذشته به او کرده است، دل او به محبت خدا نسبت به خودش گرم است. این نوع تربیت بهتر از تربیتی است که با نگرانی برای آینده همراه باشد. اصلاً ناامیدی و یأس در این تربیت راه ندارد، چون هر چیزی که انسان میخواهد قبلاً گرفته است. دیگران باید این حال خوب را در مؤمنین ببینند.
پدر و مادر تا هفتسالگیِ کودک فقط به او محبت میکنند تا بفهمد پشتوانه دارد. بعد از هفتسالگی، پدر و مادر جای خود را به خداوند و اولیاء خدا میدهند. بچه میبیند پدر و مادر هم مدام از خدا و اولیاء او تشکر میکنند و دلگرم به لطف آنها هستند. ایمان یعنی خیالت راحت باشد که خدا با تو است. کسانی که با نگرانی، اضطراب، دو دلی و یأس دعا میکنند و میگویند: آیا خدا مرا خواهد پذیرفت؟ استغفار کنند. این یأس باید کنار برود.
اگر فرهنگ دینداری معشوقانه در بین ما جا بیفتد و امام را مانند پدر بدانیم، کمااینکه پیامبر(ص) فرمود: «انا و علی اَبَوا هذه الاُمَّه» یک مشکل بسیار بزرگ حل خواهد شد و ما باید برای حل این مشکل آماده شویم.
وقتی امامزمان(عج) ظهور کند، از کجا میفهمیم که ایشان واقعاً همان مهدیِ موعود است؟ مگر ما قبلاً ایشان رادیدهایم!؟ از دیگران بپرسیم!؟ مگر آنها قبلاً حضرت را دیدهاند!؟ ما باید از رابطهای که در قلب خودمان پرورش دادیم به نام رابطۀ امّت و امام اطمینان پیدا کنیم.
جمعی از مردم یمن خدمت رسولخدا(ص) آمدند و پرسیدند جانشین تو کیست؟ آنها هفت نفر بودند که بعدها در رکاب امیرالمؤمنین(ع) به شهادت رسیدند. پیامبر(ص) برخی از ویژگیهای امیرالمؤمنین(ع) را بیان کرد. آنها گفتند ما مشتاقتر شدیم. پیامبر(ص) فرمود: «فَتَخَلَّلُوا الصُّفُوفَ وَ تَصَفَّحُوا الْوُجُوهَ، فَمَنْ أَهْوَتْ إِلَیْهِ قُلُوبُکُمْ فَإِنَّهُ هُوَ» بین صفها بگردید و به چهرهها نگاه کنید، کسی که دلتان به سمت او کشیده شد او جانشین من است. آنها وقتی علیبنابیطالب(ع) را دیدند دلشان لرزید و نتوانستند عبور کنند. رسولخدا(ص) پرسید چه شد؟ آنها گفتند: «کَأَنَّهُ لَنَا أَبٌ وَ نَحْنُ لَهُ بَنُونَ.» احساس کردیم او پدر ماست و ما فرزند او هستیم. (الغیبة نعمانی، ص39)
این اتفاقی است که هم در زمان غیبت و هم هنگام ظهور باید برای ما بیفتد. با فرهنگ شاکرانه و معشوقانه میشود به این وضعیت رسید. این فرهنگ شاکرانه و معشوقانه که ما را بدهکار میکند، به ما تواضع و معرفتی عمق نسبت به امام خواهد داد.
محبین اهلبیت(عج) که زیاد درِ خانۀ اهلبیت(ع) میروند، امیدوار هستند که این وضعیت برای آنها پدید بیاید. یکبار کمیل از امیرالمؤمنین(ع) درخواست کرد دعای خضر را به او یاد بدهید (همان دعایی که الآن به دعای کمیل معروف است)؛ حضرت به او فرمود: چون تو زیاد درِ خانۀ ما میآیی و با ما زیاد همنشینی داری، بر ما واجب است که هر چه بخواهی به تو بدهیم.
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۲۳رمضان۱۴۰۲
📢صوت: @panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7694
@Panahian_text
🔸نهتنها خوارج، بلکه عموم مردم و برخی یاران علی(ع) هم میگفتند «مدیریت ایشان ضعیف است!»
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۲۴
🔘چرا حکومت امیرالمؤمنین(ع) در ظاهر به موفقیتهای مورد انتظار نرسید؟
🔘برخی از تلقّیهای ناروا از دین، مثل سمّ مهلک جامعۀ مؤمنین را به زمین میزند
🔘وقتی یاران خاص علی(ع) به شیوۀ مدیریت ایشان ایراد میگرفتند، وضع عموم مردم معلوم است!
🔘آثار حرف مردم درباۀ سوءمدیریت حضرت، در نیمۀ دوم حکومت ایشان ظاهر شد
___________
#علیرضا_پناهیان:
عبارتهای صحیح هم اگر بدون مهندسیِ دقیق، رعایت اولویتها و انتخاب درست تعابیر بیان شود، ممکن است در ذهن مخاطب، تلقّی ناروا شکل دهد. بعضی از این تلقّیهای ناروا مثل سمّ مهلک جامعۀ مؤمنین را بهشدّت زمین میزند. اوج برخی از این تلقّیها، در زمان امیرالمؤمنین(ع) بود و حضرت به مقابله با آن برخاستند. همین تلقّیهای ناروا از دین علّت اصلی مظلومیتهای امیرالمؤمنین(ع) بود و امروز هم جامعۀ ما دچار این تلقّیهای ناروا است.
خیلیها وقتی کتاب «الغارات» را-که سفارششدۀ شهید سلیمانی است- خواندند، گفتهاند که این کتاب، ذهنیت ما را نسبت به امیرالمؤمنین(ع) بهخاطر نحوۀ مدیریت ایشان خراب کرد! شما وقتی سریال زندگی امیرالمؤمنین(ع) را هم ببینید این برداشت صورت میگیرد که امیرالمؤمنین(ع) در مدیریت موفق نبود.
در زمان حضرت، کسانی بودند که تصریح میکردند «یا علی، شما مدیریت بلد نیستی!» اگرچه یاران نزدیک حضرت، به ایشان نمیگفتند که شما مدیریت بلد نیستی، اما ایرادهای مدیریتی به حضرت میگرفتند. یکی از این افراد «ابن عباس» است که حضرت را از بعضی کارها نهی میکرد و مثلاً میگفت «این کار اشتباه است...»
گاهی مالک اشتر هم به حضرت اعتراض میکرد. همان اول که بعضی از سران مهاجران و انصار با امیرالمؤمنین(ع) بیعت نکردند، مالک با تندی با آنها برخورد کرد. حضرت به مالک فرمود: «با اینها تند برخورد نکن.» (امالی طوسی، ج1، ص717)
یکی از یاران حضرت، به نام احنف بن قیس که در هر سه جنگ، پای رکاب امیرالمؤمنین(ع) بود، میگوید: ما مبتلا شدیم به آل علی! اینها نه مدیریت اقتصادی بلد هستند، نه مدیریت جنگی بلد هستند، نه سیاست بلد هستند! (انساب الاشراف، ج12، ص322 )
شخصی به نام ابومریم که از دوستان امیرالمؤمنین(ع) بود به خدمت حضرت رسید و گفت: احساس میکنم از وقتی که تو مدیریت این مملکت را دست گرفتی تفرقه و تشتّت در جامعه ایجاد کردهای! (الغارات، ج1، ص44)
وقتی در فضای خصوصی این گفتگوها صورت بگیرد در فضای عمومی، وضعیت مشخص میشود. یک روز زنی در مقابل امیرالمؤمنین(ع) شروع به انتقاد کرد. وقتی که حرف به خانمها میرسد یعنی این بحث در جامعه عمومی شده است. او گفت: شما به سه دلیل، دلها را متشتّت کردید و وضع جامعه را بههم زدید. (الغارات، ج1، ص25)
امیرالمؤمنین(ع) آثار حرفهای مردم را درباۀ سوءمدیریت خود در نیمۀ دوم حکومتشان دیدند چون تقریباً کسی حرف حضرت را گوش نمیکرد. حضرت میفرماید: من دیروز آمر شما بودم، ولی الآن مأمور شما شدهام (نهجالبلاغه، خطبه208)
دربارۀ علّت عدمموفقیت حضرت، حرفهای متعددی بیان شده؛ مثلاً بعضیها رعایت عدالت را عامل ضعف مدیریت امیرالمؤمنین(ع) میدانند. این درست نیست چون اگر مردم ببینند کسی با عدالت رفتار میکند طرفدار او میشوند.
بعضیها فکر میکنند این مشکلات، بهخاطر تبلیغات دشمنان علیه حضرت بود. درحالیکه تبلیغات امیرالمؤمنین(ع) خیلی قویتر از معاویه بود و قدرت بیان ایشان از همه بالاتر بود. آن فضای تبلیغاتی سنگینی که معاویه ایجاد کرده بود، فقط در شام بود. آنهایی که خون به جگر امیرالمؤمنین(ع) کردند (خوارج) خودشان دشمن معاویه بودند.
شاید بعضیها بگویند معاویه پولپاشی میکرد و امیرالمؤمنین(ع) این کار را نمیکرد. درحالیکه حضرت به مردم میفرمود: از معاویه که پول نمیدهد خوب تبعیّت میکنند ولی شما از من که پول میدهم و به شما احترام میگذارم خوب تبعیّت نمیکنید. (نهجالبلاغه، خطبۀ180)
بعضیها میگویند فقط خواص، علیه امیرالمؤمنین(ع) بودند. اما حقیقت این است که عوام هم خیلی خیانت کردند؛ عوامی که امیرالمؤمنین(ع) خانههایشان را آباد کرد و اقتصادشان رونق داد.
موفقیتهای تاریخی و معنوی حضرت، قطعی است اما چرا در زمان خودش نتیجهای که ما انتظار داریم، بهدست نیامد؟ چرا حکومت امیرالمؤمنین(ع) با در زمان امام حسن(ع) ادامه پیدا نکرد ولی معاویه موفق شد که حکومت را به یزید بدهد؟ در جلسه بعد به پاسخ این سؤال میپردازیم.
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۲۴رمضان۱۴۰۲
📢صوت: @panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7701
@Panahian_text
🔸هیئتی که برای اربعین، کاری نکند هیئت نیست
🔸مهمترین حرکت هیئتها در راستای ظهور، کار برای «اربعین» است
🔘نقش ستاد اربعین در تشدید فتنۀ پارسال چه بود؟
🔘اردو بردن برای زیارت، خصوصاً اربعین، جزء اصلیترین کارهای هیئت است
🔘نگذاریم اربعین از رونق بیفتد؛ اگر برای اربعین کم بگذاریم، خطرناک است
🔘آیا اربعین و رعایت حرمت امامحسین(ع) در جهان مصداق آیۀ «امر جامع» نیست؟
🔘هنرِ هیئتیها بهزحمت افتادن برای اربعین است، نه صرفاً برای عاشورا و شبقدر!
🔘حضور در اربعین حتی الامکان باید هیئتی باشد نه انفرادی
🔘تا ظهور باید رونق امامحسین(ع) بیشتر و بیشتر بشود
----------------------
#علیرضا_پناهیان در جمع مدیران هیئتها:
حضرت امام(ره) میفرمود که انقلاب ما محدود به ایران نیست و مسئولین کشور اگر در کنار خدمت به مردم، به فکر مقدمهسازی برای ظهور نباشند خیانت کردهاند. (صحیفه امام، ج21، ص429)
ما هیئتیها هم اگر فقط در محدودۀ خودمان فعالیت کنیم و به فکر مهمترین حرکت در راستای ظهور یعنی «اربعین» نباشیم، خیانت است.
در اربعین، افراد تا حد امکان نباید به صورت انفرادی بروند، بلکه باید بهصورت هیئتی و دستهجمعی بروند. شما باید در هیئت خودتان مثلاً صدها یا دهها نفر داشته باشید که با هم رفیق باشند و با هم اردو بروند، بزرگترین اردوی آنها هم شرکت در پیاده روی اربعین است.
اردو بردن برای زیارت، خصوصاً زیارت سیدالشهدا(ع) جزء اصلیترین کارهای هیئت است؛ به خصوص در اربعین.
حالا که اربعین راه افتاده است کار ما هیئتیها سختتر شده و نباید بگذاریم اربعین از رونق بیفتد، اگر امروز برای اربعین کم بگذاریم، خطرناک است. مثلاً اگر بهخاطر گرمای تابستان یا کمبود امکانات، برای اربعین کم بگذاریم خیانت کردهایم.
تحلیل بنده دربارۀ فتنه سال گذشته این است که وقتی حدود700هزار نفر از زائران اربعین را از بین راه و از مرزهای کشور برگرداندند شاید همین کاری که ستاد اربعین انجام داد باعث شد که بار فتنه سنگین بشود.
خداوند در سوره نور، میفرماید که وقتی پیامبر، شما را به یک امر جامع دعوت میکند شما حق ندارید جای دیگری بروید و به امور دیگر مشغول بشوید. آنهایی که از امر جامع فرار میکنند، باید بترسند از اینکه فتنه یا بلایی ناگهانی بر سر آنها بیاید.(نور، 62و63)
امر جامع امری است که لازم است همه مردم برای آن جمع بشوند، باید به خودمان متذکر بشویم که آیا اربعین و رعایت حرمت و آبروی امام حسین(ع) در جهان، امر جامع نیست؟
آن سالی که داعش تا نزدیک کربلا رسیده بود، نقل قولی از رهبر انقلاب در روزنامهها منتشر شد مبنی بر اینکه «امسال اربعین باید شلوغتر بشود» از همان روز، شکست داعش در عراق و سوریه شروع شد، برگزاری باشکوه اربعین، این منطقه را نجات داد و این اتحاد را ایجاد کرد.
ما هنوز در خط مقدم و در جنگ هستیم؛ اگر برای اربعین کم بگذاریم و رونق اربعین کم بشود، خطرناک است، مگر روضه، بدون اربعین میشود؟ هیئتی که اربعین نرود کربلا و برای اربعین، شهر را بههم نریزد هیئت نیست!
درباره اربعین نباید کم گذاشت. درست است که شب قدر و عاشورا برای شما هیئتیها زحمت دارد، اما اینها هنر شما نیست، وقتی که ما دستور گرفتیم، هنر این است که برای اربعین به سختی و زحمت بیفتیم.
بعضی از هیئتیها فکر میکنند هروقت که دلشان خواست باید برای زیارت کربلا بروند، این نوعی بیاحترامی است، امام صادق(ع) میفرماید که فقرا سالی یک بار، و بقیه سالی دو بار باید به زیارت امام حسین(ع) بروند. (حَقٌّ عَلَى الْفَقِیرِ أَنْ یَأْتِیَهُ فِی السَّنَةِ مَرَّةً ؛ کامل الزیارات، ص۲۹۳)
همهچیز را در هیئت با عینک اربعین نگاه کنید. حتی ما باید به دولت بگوییم که خودمان اربعین را برگزار میکنیم، بیمه، تردد و... را خودمان انجام میدهیم، بگذارید همۀ کارهای اربعین، مردمی باشد.
هر پذیرایی و هر کاری که برای اربعین انجام میدهید مثل یک نیروگاه هستهای انرژی تولید میکند. امامحسین(ع) فرمود: «وَ اللَّهِ لَا یَسْکُنُ دَمِی حَتَّى یَبْعَثَ اللَّهُ الْمَهْدِی» تا روزی که امام زمان مبعوث میشود، باید رونق امام حسین (ع) بیشتر و بیشتر بشود.
ما باید امام حسین(ع) را به جهان معرفی کنیم و راهی بجز اربعین نداریم، نقش هیئتها در رونق اربعین چیست؟ مثلاً شما هیئتها میتوانید برخی از جوانان، زوجهای جوان، خانوادههای با فرزند بیشتر و... را در ماه محرم ثبت نام کنید و رایگان برای اربعین ببرید.
🚩 همایش مدیران هیئت رزمندگان اسلام سراسر کشور-22/02/1402
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7730
@Panahian_text
🔸علّت اصلیِ مظلومیت علی(ع)، مشارکتخواهی از مردم در مرحلۀ فهم و اقدام است
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج25
🔘علی(ع) از مردم میخواست با تشخیص خودشان در کارها مشارکت کنند ولی مردم احساس مسئولیت نمیکردند
🔘یک راه ادارۀ جامعه این است که از مردم مشارکت نخواهید و با زد و بند سیاسی کارها را پیش ببرید
🔘امیرالمؤمنین(ع) مشارکت مردم را فلسفۀ ولایت، امامت و دین میداند
🔘تا وقتی احساس مسئولیت و مشارکت مردم، تقویت نشود امامزمان(ع) نمیآید
___
#علیرضا_پناهیان:
چرا خیلی از مردم و حتی یاران امیرالمؤمنین(ع) مدیریت ایشان را ضعیف میدانستند؟ چرا حکومت حضرت در ظاهر موفق نبود؟
بعضیها علت مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین(ع) را عدالت ایشان میدانند درحالیکه طبیعتاً مردم باید عدالت را دوست داشته باشند و همراهی کنند. اینطور هم نبود که مردم تحت فشار مشکلات اقتصادی باشند و به این دلیل، همراهی نکنند. اینکه «تبلیغات معاویه علیه امیرالمؤمنین(ع) خیلی قوی بود» همً غلط است؛ چون امیرالمؤمنین(ع) بهترین خطبهها را میخواند و در تبلیغات بسیار قویتر بود.
برخی از دلایل هم دقیق نیست، مثلاً میگویند «مردم ولایتمدار نبودند» اگر مردم ولایت را میفهمند و ولایتمدار بودند مشکلات حل میشد، امّا «مگر مردمِ شام ولایتمدار بودند؟!» آنها هم ولایتمدار نبودند. برخی هم میگویند «مردم دنیازده بودند» چنین تعبیری در کلمات امیرالمؤمنین(ع) هم وجود دارد، امّا اهل شام هم همینطور بودند.
برخی میگویند: جنگ موجب شد کار برای مردم و امیرالمؤمنین(ع) سخت بشود. جنگ برای طرف مقابل(معاویه) هم سخت بود. لشکر معاویه بیشتر از سپاه امیرالمؤمنین(ع) کشته شدند ولی تا آخر ایستادند.
چرا مردم با امیرالمؤمنین(ع) همراهی نمیکردند؟ حضرت به مردم میفرمود: من میدانم چطور باید شما را درست کنم امّا نمیخواهم شما را به قیمت افساد خودم اصلاح کنم (الغارات،ج2، ص428)
یک راه ادارۀ جامعه، دیکتاتوری است، یعنی مسئولیت به مردم ندهید، از مردم مشارکت نخواهید و خودتان با زد و بند سیاسی با رؤسای قبایل و افراد ذینفوذ، کارها را پیش ببرید کمااینکه برخی میگویند «کدخدا را ببین، ده را بچاپ!» امیرالمؤمنین(ع) هم میتوانست این کار را انجام بدهد و جامعه را اینگونه اداره کند.
شیوۀ مدیریت امیرالمؤمنین(ع) همان شیوۀ پیامبر(ص) است. شیوۀ مدیریت پیامبر(ص) هم به گونهای بود که بعد از آن حضرت، مصائب فاطمیه پیش آمد. شیوۀ مدیریت رسولخدا(ص) به همه جرأت داد و برخی از افراد سوءاستفاده کردند.
تقوای امیرالمؤمنین(ع) به ایشان اجازه نمیدهد که در مدیریت، جلوی این جرأت دادن را بگیرد و از مردم انتظار بصیرت و تشخیص نداشته باشد. دین ما بیشتر از اینکه دین تکلیف باشد، دین تشخیص است. حضرت باید کاری کند که مرد خودشان تشخیص بدهند در کارها مشارکت کنند. مبنای این حرف، آیۀ قرآن است که میفرماید: پیامبران میآیند تا مردم، خودشان به قسط قیام کنند. «لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» (حدید، 25)
علّت اصلی مظلومیت معصومین(ع) و خصوصاً پنج تن آل عبا، مشارکتخواهی از مردم، اولاً در مرحلۀ فهم و ثانیاً در مرحلۀ اقدام است. مشارکتخواهی برای این است که مردم را رشد بدهند، اصلاً فلسفۀ خلقت، همین است.
مشکل حضرت موسی با بنیاسرائیل این بود که بنی اسرائیل میگفتند شما خودت برو موانع را برطرف کن و کارها را درست کن، ما اینجا نشستهایم (فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ؛ مائده، 24) نتیجهاش هم این شد که چهل سال در بیابان آواره بودند.
امیرالمؤمنین علی(ع) گاهی لشکر هشت هزار نفره داشتند، اما سخنرانی میکردند که بقیه مردم هم بیایند، وقتی مردم نمیآمدند، حضرت همان لشکر را هم میفرستادند که بروند. امیرالمؤمنین(ع) اصرار داشت که مردم مشارکت کنند. امیرالمؤمنین(ع) مشارکت مردم را فلسفۀ دین و امامت و ولایت میداند.
بعضیها به امام حسین(ع) گفتند از راه مخفی به سمت کوفه برود، اگر امام این کار را میکرد، به راحتی میتوانست کوفه را بگیرد. امّا حضرت از راه اصلی حرکت کرد چون میخواست مردم باخبر بشوند و با فهم و تشخیص خودشان اقدام کنند.
«عدماحساس مسئولیت عمومی» اصل تحریف در دین است و الّا اعتقاد به امامت، عصمت و ولایت امیرالمؤمنین(ع) زیاد دشوار نیست. بسیاری از آن مردم، فضائل امیرالمؤمنین(ع) را میدانستند.
تا وقتی که این احساس مسئولیت عمومی و احساس مشارکت مردم، تقویت نشود، امامزمان(عج) تشریف نمیآورد، یعنی ایشان وقتی میآید که ما دین را همین احساس مسئولیت و احساس مشارکت بدانیم.
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–25رمضان1402
📢صوت: @Panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7682
@Panahian_text
🔸رهبر انقلاب از دولت میخواهد که «مشارکت مردم» را افزایش بدهند
🔸افزایش مشارکت مردم همان چیزی که خون اولیاء خدا پایش ریخته شده است
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج26
🔘فاسدشدن برخی دولتمردان، یکی از آثار شوم «تمرکز قدرت در دولت» و عدم مشارکت مردم است
🔘تقسیم مساوی بیتالمال توسط علی(ع) موجب کاهش قدرت رؤسای قبایل و افزایش قدرت مردم میشد
🔘متدیّنی که نقشآفرینی مردم در امور جامعه را جدّی نداند، دین در ذهنش تحریفشده است
__________
#علیرضا_پناهیان
چرا مردم آنچنان که باید، سخنان امیرالمؤمنین(ع) را گوش نمیکردند به حدی که حضرت میفرمود: من دیروز آمر شما بودم، ولی الآن مأمور شما شدهام (نهجالبلاغه، خطبه208)؟
امیرالمؤمنین(ع) هم مانند رسولخدا(ص) با مردم کریمانه برخورد میکرد لذا آنها جرأت و جسارت پیدا میکردند. این مسئله فقط در بُعد اخلاقی محدود نیست. موضوع این است که پیامبر(ص) و علی(ع) یک الگوی حکمرانی ارائه میدهند که اگر تمام عالم فدای آن شود، باز میارزد. طبق آن الگوی حکمرانی باید مردم، هم خودشان بفهمند و هم خودشان اقدام کنند.
اگر کسی اهمیت مشارکت مردم را در دین نداند و نفهمد که مهمترین اقدام یک فرد متدین «مشارکت سیاسی» است، دین در ذهن او تحریفشده است. مشارکت مردم آنقدر اهمیت دارد که بهخاطرش امیرالمؤمنین(ع) متهم به عدمسیاستورزی شد و خون امام حسین(ع) به زمین ریخت. با وجود همۀ این غربتها و مظلومیتها اهلبیت(ع) محکم ایستادند و فرمودند که مردم باید نقشآفرینی کنند.
رهبر انقلاب به دولت فعلی صریحاً فرمودند که مردم را در تصمیمسازیهای دستگاههای مسئول کشور شریک کنند. ساز و کاری درست کنند که مردم را در اقدام هم شریک کنند. (19/۱۰/1400) تذکر عمومی رهبر انقلاب برای این است که هم دولت و هم مردم چنین مطالبهای داشته باشند.
مشارکت اجتماعی یعنی اینکه در همۀ امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کارها باید در دست مردم باشد. مردم زمان امیرالمؤمنین(ع) نمیتوانستند بپذیرند که دین اینقدر مشارکت میخواهد لذا امیرالمؤمنین(ع) را تنها گذاشتند.
رهبر انقلاب میفرماید که انتخابات یکی از جلوههای مردمسالاری دینی است، مردمسالاری یعنی بر اساس دین، سالارِ زندگی اجتماعی مردم، خود مردماند. (3/9/1395) ولایت اینگونه تحقق پیدا میکند. اگر تصور کنیم ولایت صرفاً به اعتقاد داشتن است؛ این هم یک نوع تحریف دین است. در آموزشهای دینی ما میگویند: «شما فقط معتقد باش که این آقا ولیّ تو است و باید از حکم او اطاعت کنی» خُب وقتی این آقا ولیّ ما است، قطعاً کسان دیگری نباید ولیّ ما باشند.
گاهی احزاب، کار همان طاغوتچهها را میکنند. امروزه در غرب، احزاب در واقع دارند نقش ابوجهل، ابوسفیان و ابولهبها را بازی میکنند. رسالت ولایت برعکس قاعدۀ «کدخدا را ببین و دِه را بچاپ!» است. تحقق ولایت ولیّ الله الأعظم، با نابودی طاغوتچهها رقم میخورَد. ولی مردم زمان امیرالمؤمنین(ع) نتوانستند از طاغوتچهها و رؤسای قبایل دست بردارند.
تقسیم مساوی بیتالمال توسط امیرالمؤمنین(ع) فقط بهخاطر عدالت نبود. این ماجرا بُعد سیاسی هم داشت. حضرت با این کار، قدرت رؤسای قبیلهها را کم و قدرت تکتک مردم را زیاد میکرد.
امیرالمؤمنین(ع) همۀ بیتالمال را تقسیم میکرد و چیزی نگه نمیداشت. شاید خالی کردن بیتالمال مهمتر از تقسیم عادلانه باشد، چون قدرت مرکزی باقی نمیگذاشت و قدرت را بین مردم توزیع میکرد. این همان سفارشی است که حضرت آقا با تعابیر دیگری به دولت میفرماید. چرا بحثهای سیاسی در جامعۀ ما بالاست؟ چرا سیاسیون برای تصاحب قدرت به جان همدیگر میافتند؟! به خاطر تمرکز قدرت و ثروت؛ چون خزانه، مثل بیتالمال علی(ع) خالی نیست.
با تمرکز قدرت در دولت، بخشی از دولتمردان فاسد میشوند. تمرکز قدرت در دولت، مثل جمع کردن طلاهای یک محله در یک خانه است. بالاخره یک دزد برایش نقشه میکشد. به همین خاطر امیرالمؤمنین(ع) اجازۀ تکاثر قدرت و ثروت را در دولتش نمیداد.
اگر میخواهید بدون مشارکت مردم و با یک حکومت خوب، کارها را درست کنید، در واقع میخواهید نقشۀ خدا را بههم بریزید؛ شما میخواهید چند نفر همۀ کارها را انجام بدهند و بقیه مردم راحت باشند، درحالیکه خدا میخواهد همه را امتحان کند؛ همه باید مشارکت کنند تا امتحان بدهند و رشد کنند.
خداوند متعال اجازه نمیدهد هیچ قانونی و هیچ مدلی برای حکمرانی موفق بشود، مگر اینکه زمینۀ مشارکتِ همه مردم فراهم بشود.
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–26رمضان1402
📢صوت: @Panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7681
@Panahian_text
🔸 حجاب مظهر قدرت و مهربانی زن است
🔸 اگر زنان ضعیف شوند، همۀ جامعه برده خواهند شد
📌علیرضا پناهیان در اجتماع بزرگ دختران دانشجو به مناسبت روز دختر:
🔘گذشته، حال و آیندۀ ایران، از آن زنان بوده و خواهد بود و همین شخصیت قوی زنان ما است که پدر آمریکا را درآورده
🔘همۀ رزمندگان سلحشور، مدیون مادرانشان هستند و انقلاب مدیون زنان است
__
#علیرضا_پناهیان:
فرهنگ غرب میخواهد امتیازات زنان ما را از آنها بگیرد و وقتی زنان جامعه را ضعیف کنند، کل جامعه ضعیف و برده خواهند شد.
وقتی بتوانند زنان جامعه را ترسو بار بیاورند، وقتی بتوانند زنان جامعه را درگیر با رقابتهای اضافی و زیادی بار بیاورند. وقتی بتوانند زنان جامعه را التماسکنندۀ نظر مردان بار بیاورند، مردان این جامعه هم ضعیف میشوند.
دختران باید انتظارشان را از خودشان بالا ببرند، زیرا الگویی مانند حضرت معصومه(س) را دارند که در نوجوانی در اوج دانش و فضیلت بود. کسی که این بانوی با فضیلت را الگوی خود قرار دهد، الگوی او زنان ضعیف و مستضعف غربی نخواهد شد.
رئیس جمهور اسبق آمریکا که دچار بیماری خودمحبوبپنداری است، در این قائلههای اخیر که بحث زن مطرح بود، پیام داده بود که «آینده ایران از آن زنان ایران خواهد بود!» او نمیداند که گذشتۀ ایران هم از آن زنان بوده است، اکنون ایران هم از آن زنان هست و طبیعتاً آینده ایران هم از آن زنان خواهد بود که پدر آمریکا را در آوردهاند.
همۀ رزمندههای سلحشور ما مدیون مادران خود هستند که آنها را اینگونه تربیت کردهاند. کل انقلاب اسلامی مدیون زنان ایران زمین است.
رابطه بین زن و مرد، حساس است و حجاب جلوۀ مدیریت رابطه میان زن و مرد است. حجاب مظهر قدرت زن است، زیرا در این رابطه مردان به طور طبیعی و بدون عزم و ارادۀ اکتسابی، نمیتوانند خودشان، چشمشان و احساسشان را مدیریت کنند. و این زنان هستند که به خاطر ساختاری که از نظر روحی و روانی دارند، برای این مدیریت، مسلطتر هستند.
از طرف دیگر، حجاب مظهر مهربانی زن است، زیرا وقتی زن حجاب دارد با همجنسهای خود مهربانانه رفتار میکند و آرامش و نشاط آنها را با وارد کردن آنها به رقابتهای زائد و مخرب، از بین نمیبرد. همچنین با حجابش، به مردان جامعه هم مهربانی میکند، چون مرد در این رابطه ضعیفتر است و زن با حجابش میتواند این رابطه را مدیریت کند.
🚩حرم حضرت معصومه(س)-1402/02/28
👈لینک سایت:
📎 panahian.ir/post/7736
@Panahian_text
🔸مدیر خوبی که قدرت سازماندهی مردم را ندارد وجودش در بسیاری از مدیریتها سمّ است
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج27
🔘 اولین مانع مشارکت مردم، مدیران دلسوز اما سادهاندیشی هستند که میخواهند بدون مشارکت مردم کارها را سامان بدهند
🔘 قدرت سازماندهی مردم، مهمترین ویژگی یک مدیر خوب است
🔘مشارکت مردم با کمک «حلقههای میانی» محقَّق میشود
🔘 ائمه جمعه و جماعت باید توان سازماندهی مردم را داشته باشند
________
#علیرضا_پناهیان
حکومت معاویه به ظاهر، موفّق بود و مردم از معاویه حساب میبردند ولی از امیرالمؤمنین(ع) حساب نمیبردند و به حرف ایشان گوش نمیکردند چون معاویه به تبعیت مردم نیاز داشت، نه به مشارکت مردم. لذا معاویه با تهدید، تحقیر و تطمیع، مردم را به تبعیت از خودش وامیداشت. امیرالمؤمنین(ع) در آیین حکومت ولایی به مشارکت همۀ مردم نیاز داشت که مردم با درک خودشان و بهطور فعالانه مسئولیتها را به عهده بگیرند.
خطر اینجاست که بعضیها فکر میکنند حضرت ولیعصر(ع) بدون مشارکت مردم و صرفاً با کمک 313 نفر جهان را آباد میکنند! این تصورِ نابخردانه موجب میشود مردم، تمرینی برای حکومت حضرت نداشته باشند.
علاوه بر این تفکر نادرست، «سه مانع بزرگ» بر سرِ راه مشارکت مردم وجود دارد: یک؛ مدیران دلسوز، جهادی، خوب امّا سادهاندیش که فکر میکنند بدون مشارکت مردم، صرفاً با چند حرکت قوی از طرف خودشان و همکارانشان میتوانند امور را به سامان برسانند. مثل برخی از مسئولین که برای اربعین، با موکبهای مردمی موافق نبودند و میگفتند خود دولت، کارها را راه میاندازد!
دو؛ مدیران خائنی که با زرنگی جلوی تمرکززدایی را میگیرند. مثلاً اگر شرکتهای بزرگ به استانها واگذار شوند و زیر نظر مردم استان کنترل شوند بهتر از مرکز است، امّا مدیران زرنگ میدانند که در آن صورت نمیتوانند از این شرکتها سوءاستفاده کنند.
سه؛ احزابی که به جای نمایندگی از مردم میخواهند رأی مردم را چپاول کنند. امروزه احزاب برای انتخابات لیست میدهند ولی این کار مانع مشارکت حقیقی مردم است. حضرت امام(ره) با اینگونه کارها مخالف بودند. ایشان حتی به جامعۀ مدرسین هم اجازۀ این کار را ندادند و فرمودند بگذارید مردم خودشان تشخیص بدهند چه کسی صلاح است. ایشان میفرماید: «در امور سیاسی در ایران پانصد نفر دخالت کنند باقیشان بروند سراغ کارشان؟ یعنی مردم بروند سراغ کارشان؟» (صحیفه امام، ج18، ص368) وقتی فقط یک عدّۀ محدود نظر بدهند ملّت حذف میشود.
گاهی به صورت دلسوزانه، مردم از مشارکت کنار گذاشته میشوند؛ گاهی هم به بهانۀ اینکه مردم نمیتوانند. همین نگاه باعث شده است بسیاری از کارخانهها و شرکتها «خصولتی» بشوند.
مدیران خوبی که قدرت ارتباط با مردم را ندارند، برای پستهایی که نیاز به مشارکت مردم دارد سمّ هستند. ملاک مسئولیت در جمهوری اسلامی، قدرت برقراری ارتباط با مردم و سازماندهی مردم است. امام جمعهها و طلبهها هم همینطور هستند. طلبهای که امام جمعه و جماعت مسجد میشود، باید بتواند مردم را سازماندهی کند.
رهبر انقلاب در شرح بیانیۀ گام دوم میفرماید: ایجاد برنامۀ کار، ارائۀ راهکار، برنامهریزی در کارهای مردمی، به عهدۀ حلقههای میانی است، نه به عهدۀ رهبری، دولت یا حتی نهادهای انقلابی، بلکه به عهدۀ مجموعههایی از خودِ ملّت است. (بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان؛1/3/1398) حلقههای میانی عناصر فعّال اجتماعی هستند که قدرت تشخیص مسائل استانیِ خودشان و قدرت حلّ آن را با امکانات و سازماندهی استعدادهای مردمی دارند. اینها قدرت شبکهشدن بهصورت ملّی را دارند. جای اینها هم مسجد است.
مساجد ما تا وقتی شبکه نشوند، فایده ندارد. شبکه شدن قدرت ایجاد میکند. باید دولت بخشهایی از وظایف فرمانداران، استانداران و ائمۀ جمعه را به شبکهسازی اختصاص دهد.
حضرت امام میفرماید: «مساجد باید مجتمع بشود از جوانها... اگر بفهمیم اجتماعاتی که اسلام برای ما دستور داده... چه مسائل سیاسیای را حل میکند، چه گرفتاریای را حل میکند، اینطور بیحال نبودیم که مساجدمان بشود برای چند پیرزن و پیرمرد.» (صحیفه امام، ج13، ص325) رهبر انقلاب هم فرمودند که صفوف بههمفشردۀ مساجد محلّ حلّ مشکلات اجتماعی است.
یک امام جماعت میتواند چند برابر یک مدیر کلّ، برای حل مشکلات مردم کار انجام بدهد. ما باید مساجد را احیا کنیم؛ باید ائمۀ جماعات، توانمندی سازماندهی، ایجاد تجمّع و حل مشکلات مختلف مردم را داشته باشد.
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–27رمضان1402
📢صوت: @Panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7680
@Panahian_text
🔸راه افزایش مشارکت اجتماعی، تقویت «زندگیِ جمعی و متعاونانه» است
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج28
🔘 «تلقیِ اجتماعی نداشتن از دین» محور تحریفهایی بود که علی(ع) در مقابلش ایستاد
🔘 زندگی جمعی و متعاونانه، همان اثر عظیمی است که پیامبر(ص) در جامعه ایجاد کرد
🔘 اعتقادات، اخلاق و انقلابیگریِ ما باید در «زندگیِ جمعی» بروز پیدا کند وگرنه بیشتر در حد تئوری باقی میماند
🔘 لازمۀ مشارکت مردم، تحقق زندگی جمعی است و این کار اولاً متوجه حوزههای علمیه، مساجد و هیئتها است
__________
#علیرضا_پناهیان:
در اثر تحمیل تحریفهای هزارساله بر دین، تصور عمومی مردم این است که دین، یک امر فردی است و صرفاً رابطۀ افراد را با خدا تنظیم میکند درحالیکه هدف دین یعنی تقرب انسان به خداوند، از مسیر اجتماع میگذرد.
امیرالمؤمنین(ع) با تحریفهای زیادی مواجه بودند امّا محور تحریفهایی که ایشان در مقابلش ایستادند و به شهادت رسیدند، عدم تلقی اجتماعی از دین و عدم زندگی جمعی بود.
ما باید با «زندگی جمعی» مشارکت اجتماعی را افزایش دهیم، البته این کار سختی است. با تحقق این مدل، فرهنگ و سبک زندگی ما متحول میشود. تمدن غرب، میخواهد همه انفرادی زندگی کنند و در نتیجه، سرمایهداران بزرگ درست میشوند و همه را چپاول میکنند. راه مقابله با تمدن غرب، تقویت زندگی جمعی است.
رسولخدا(ص) بعد از هجرت، اعلام کردند مسلمانان به مدینه مهاجرت کنند. آیا پیامبر(ص) مسکن، شغل یا زمین کشاورزی برای آنها فراهم کرده بودند؟ نه؛ مهاجرین و انصار «باهم» زندگی میکردند، یعنی مردم مدینه، مهاجرین را در دارایی خود شریک کردند. این زندگی جمعی و متعاونانه، اثر عظیمی است که رسولخدا(ص) ایجاد کرد.
بعد از رحلت رسولخدا(ص) تقریباً همۀ مردم از آن زندگی جمعی خسته شدند و فرار کردند. مسئله را زیاد شخصی یا اعتقادی نکنیم؛ مردم میدانستند اگر سراغ علیّ(ع) بروند، باید به آن زندگی جمعی ادامه بدهند. امروز هم اکثریت ما، تحمل آن زندگی جمعی را نداریم.
زندگی جمعی، زندگی متعاونانه است. ما در مساجد معمولاً هیچ فعالیت تعاونی و کار اقتصادیِ جمعی انجام نمیدهیم، بلکه کارها را به دیوانسالاری ارجاع میدهیم، لذا قدرت و ثروت در یکجا متمرکز میشود و رانت و فساد ایجاد میشود.
باید زندگی جمعی و باهم بودن، تبدیل به فرهنگ شود، به حدی که ساختارهای اداری را به نفعِ خودش بشکند. مثلاً اگر ما زندگی جمعی داشته باشیم و بهجای اینکه پولهایمان را در بانک بگذاریم و سودِ مضاربهای بگیریم، خودمان یک فعالیت اقتصادیِ جمعی انجام بدهیم، آنوقت بانک صرفاً یک امانتدار خواهد بود؛ نه غارتگر ثروت مردم با خلق پول، ایجاد تورم و... . مؤمنینی که در مسجد کنار هم نماز میخوانند، چرا پولهایشان را در بانک میگذارند؟ آیا این برای جامعۀ دینی زشت نیست؟!
با وضعیت فعلی اعتقادات، اخلاق، انقلابیگری و محبت اهلبیت(ع) در حد تئوری باقی میماند، درحالیکه باید اینها را در عمل پیاده کنیم و باهم به صورت جمعی زندگی کنیم.
به امام باقر(ع) گفتند چرا قیام نمیکنید با اینکه یاران زیادی دارید؟ حضرت فرمود: آیا وقتی نیاز دارید راحت دست در جیب همدیگر میکنید تا نیاز خود را بردارید؟ گفتند: نه؛ حضرت فرمود یاران حضرت مهدی(عج) اینگونهاند. (إِذَا قَامَ الْقَائِمُ جَاءَتِ الْمُزَایَلَةُ وَ أَتَى الرَّجُلُ إِلَى کِیسِ أَخِیهِ فَیَأْخُذُ حَاجَتَهُ فَلَا یَمْنَعُهُ. اختصاص شیخ مفید، ص24)
ما در دفاع مقدس، زندگی جمعیِ جهادی داشتیم. اربعین هم جلوۀ زندگی جمعی است. در موقعیتهای بحرانی هم مؤمنین جمع میشوند و به همدیگر کمک میکنند. باید این اتحاد مستحکم را در زندگی عادی و جهاد اقتصادی خودمان پیاده کنیم. الان مرز جهاد، اقتصاد است. مساجد و هیئات باید کار اقتصادی کنند.
مواسات در زندگی جمعی، به معنای صدقه دادن نیست؛ باید در شغل و سرمایهگذاری هم مواسات داشته باشیم، این کار، فقر را از بین میبرد. امام باقر(ع) میفرمود که اگر دست در جیب همدیگر میکردید محتاج نمیشدید و فقر ریشهکن میشد. (أما لَو فَعَلتُم مَا احتَجتُم؛ كشف الغمة، ج2، ص121)
جوانهایی که ما آنها را دینگریز میدانیم، شاید از ظاهرِ دینیِ ما بدشان بیاید چون از حقیقت دین بیخبرند و الّا از ایثار و مواسات بدشان نمیآید. همۀ مردم دنیا، از فیلمی که زندگی جمعی متعاونانه و ایثارگرانه را نمایش بدهد، لذت میبرند.
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–28رمضان1402
📢صوت: @panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7679
@Panahian_text
🔸دین تحریفنشده و ناب، چه ویژگیهایی دارد؟
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج29
🔘 راههای اصلی مقابله با تحریف دین:
1. تفکر نقّاد و افزایش قدرت تشخیص 2. تغییر ادبیات تبیین دین بر محور قرآن
🔘 برخی ویژگیهای دینِ تحریفنشده: عقلانی، مفید برای زندگی دنیا، انعطافپذیر، مسابقهای و هیجانانگیز
🔘 ما تمدن مبتنی بر هوای نفس را به چالش کشیدهایم و میخواهیم تمدن مبتنی بر عقل را بنا کنیم
___
#علیرضا_پناهیان
دعوت به دین توسط پیامبر اکرم(ص) و آشنایی مردم با دین و تمرین برای دینداری 23 سال طول کشید. اما بعد از رحلت رسولخدا(ص) تا همین الان، در حال اصلاح برداشتهای ناصواب از دین هستیم.
اهلبیت(ع) در این راه دچار مصائب فراوان شدند؛ خصوصاً امیرالمؤمنین(ع) که بر سر این ماجرا نبردها کردند. مسلمانها با تحلیلها و برداشتهای ناصواب از دین، یا اولیاء خدا را تنها گذاشتند یا تکذیب کردند، یا به قتل رساندند.
رویّۀ تحریف دین از بیحوصلگی مردم برای تفکّر پا میگیرد. میل به تفکر نقّاد و خلّاق، یکی از فضائلی است که باید بهدست آورد. انسان طبیعتاً تمایل به تفکّر عمیق و اساسی ندارد بلکه سطحینگر و سادهانگار است و الّا بافضیلتترین عبادت، تفکّر محسوب نمیشد. از همین بستر در جهت تحریف دین سوءاستفاده میشود.
راهحل جلوگیری از تحریف دین این است که اولاً قدرت تشخیص خودمان را بالا ببریم، ثانیاً ادبیات تبیین دین را هم تغییر بدهیم. الان مسئلۀ شما فقط حفظ عقاید خودتان نیست، شما جهان را تکان دادهاید؛ تمدن پوشالی مبتنی بر هوای نفس را به مبارزه طلبیدهاید و تمدن عقلانی دین را به میدان آوردهاید؛ حالا باید پاسخ سؤالات آنها را بدهید.
در چنین شرایطی قطعاً این ادبیاتِ رایج در تبلیغ دین، باید تغییر کند و قطعاً منشأ این تغییر هم حوزه است و قطعاً آموزش و پرورش باید این ادبیاتی که الان دارد را تغییر بدهد تا این برداشتهای ناصواب در ذهنها ایجاد نشود.
اگر خواستیم ادبیات تبیین دین را تغییر بدهیم، باید این ادبیات جدید، مبتنی بر ادبیات قرآن باشد؛ نرویم یک بخشی را از غرب بگیریم، یک بخشی را هم از شرق بگیریم، و اینها را مخلوط کنیم! همین ادبیات قرآن را باید زنده کرد.
تا اینجای بحث دربارۀ تحریفهای دین صحبت کردیم، حالا ببینیم دین تحریفنشده و ناب چه ویژگیهایی دارد؟ در اینجا حدود ده خصلت از خصلتهای دین ناب و تحریفنشده را بیان میکنم. اگر احساس کردیم که دین ما و برداشتی که از دین داریم، این ویژگیها را دارد، میشود گفت که دین ما سالم است و الا ما هم دچار آسیبهای تحریف دین شدهایم.
اولین ویژگی دین ناب این است که بهشدت عقلانی و تفکری است. اگر احساس کردیم که دین زیاد تفکر نمیخواهد یا اگر احساس کردیم جایی از دین عقلانی نیست، باید بدانیم که تلقی ما اشتباه است.
دوم اینکه دینِ ناب بسیار واقعی و مفید است. حتی اگر خدا و قیامت هم نباشد تمام احکام دین، برای زندگی دنیا مفید است. اگر کسی بخواهد لذتمندانهتر زندگی کند، باید برنامههای دین را اجرا کند.
سوم اینکه دین بسیار عاطفی و احساسبرانگیز است. اصلاً کسی خارج از دین مزۀ عشق واقعی و عمیق را نمیفهمد. چهارم اینکه دین نسبت به موقعیتها و افراد مختلف بهشدّت انعطافپذیر است.
دین از یک جهت، بهشدّت فردی است و فردیّت ما را تقویت میکند، «منِ» شما در مناجات با خدا خیلی شدید میشود و اگر دین نباشد انسان خودش را فراموش میکند. دین از جهت دیگر بهشدّت، انسان را اجتماعی میکند، در اوج نماز شب هم نمیتوانی به فکر مردم نباشی، باید حداقل اسم چهل نفر را ببری و برایشان دعا کنی.
دین ناب، همیشه ما را به مسابقه دعوت میکند. مثلاً وقتی یکی از زن و شوهر خطا میکند، نوبتِ دیگری است که او را ببخشد (کوتاه بیاید) و امتیاز بگیرد. (فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ؛ مائده،48)
دین ناب، معمّایی و هوشمندانه است و انسان را دائماً وادار به حل معمّا میکند. مدام باید از خودمان بپرسیم: غرض خداوند از این امتحان چه بود؟ الآن خدا ما را در چه وضعیتی قرار داده است؟ دین مهارتهای مختلف از ما میخواهد، از مهارت سحرخیزی تا بسیاری از مهارتهای دیگر. ویژگی دیگر برنامۀ دین، قابلجبران بودن است که در هیچ برنامهای در عالم پیدا نمیشود.
🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–29رمضان1402
📢صوت: @panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7678
@Panahian_text
🔸 تحریفها و برداشتهای غلط از دین، مانع دیدن جذابیت دین است
📌اصلاح برداشتهای ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج30
🔘 دینداری یک سرگرمی جذاب است
🔘 اکثر دینگریزیها به دلیل سوءتفاهم نسبت به دین است
🔘 هدف از مقابله با تحریف دین: 1- رفع سوءتفاهمها 2- از بین بردن نفاق
🔘 کتاب «حضرت حجت» رابطۀ عاطفی ما با امامزمان(ع) را تأمین میکند؛ این کتاب را کنار سجادۀ خود بگذارید و روزی چند صفحه بخوانید
____________
#علیرضا_پناهیان:
برای تبیین دین آنطوری که به قرآن باید بپردازیم نمیتوانیم به کلام اهلبیت(ع) بپردازیم؛ چون ممکن است مخاطب ظرفیتِ فهم و پذیرش بخشی از کلام معصوم را نداشته باشد، امّا قرآن کتابی است که همهاش برای همه لازم است و باید فهمیده شود.
لازم نیست مطلبی را که ائمۀ معصومین(ع) به یک فرد زندیق فرمودند در کتاب درسی بچههایی قرار بدهید که اصلاً چنان شبههای برای آنها پیش نیامده است. ما باید حرفهای ائمۀ معصومین(ع) را در جایگاه مورد نیازش مصرف کنیم. در غیر این صورت، تعادل ذهنی مخاطب بههم میریزد.
برای تبلیغ و تعلیم دین، اول باید مفاهیمی را که در قرآن، محوریتر و پرتکرارتر هستند-البته با استفاده از کلام معصومین- در ادبیات دینی و در ذهن مردم جا بیندازیم، در این صورت، هر مفهومی مرتبۀ خودش را پیدا میکند.
دین اینقدر جذاب، هیجانانگیز و شوقبرانگیز است که خیلیها بهراحتی جذب آن میشوند. دین مثل مقررات رانندگی یا حقوقی سرد و یخ نیست. دین با امتحانهایی که خدا از ما میگیرد هر لحظه ما را در موقعیت حلّ یک معمّا قرار میدهد که سرگرمی جذّاب و لذتبخش است. هر کدام از ما قهرمان سریال زندگی خودمان هستیم. سریالی که همۀ ملائکه و امامزمان(عج) آن را پیگیری میکند. کسی که واقعاً دینداری کند از بس سرگرم دینداریِ خودش میشود فرصت سرگرمی دیگر پیدا نمیکند.
اکثر کسانی که در جامعۀ ما دینداری نمیکنند دچار سوءتفاهم هستند؛ اگر دین را درست بفهمند با آن مشکلی ندارند. اگر دین درست معرفی شود بسیاری از سوءتفاهمها برطرف میشود.
ما هنوز داریم افراد را به دینداری متقاعد میکنیم درحالیکه باید به افرادِ متقاعدشده راه را نشان دهیم تا در دینداری موفق شوند. پایۀ معرفت دینی باید طوری درست باشد که وقتی مردم به یک آدم دیندارِ خوب-مثل سردار سلیمانی- رسیدند نگویند «او استثناء است!» همه باید در مسابقه طیّ کردن مراتب عالی دینداری شرکت کنند.
یکی از اهداف بحث ما رفع سوءتفاهم است چون غالب افراد دینگریز بهخاطر تحریفها و تلقیهای غلطی که رایج است از دین خوششان نمیآید. چهبسا باطن خیلی از دینگریزها بهتر از مدّعیان دینداری باشند. با رفع سوءتفاهمها، دشمنان هم نمیتوانند از دینگریزی برخی افراد سوءاستفاده کنند و آنها را به سوی خودشان جذب کنند.
مقابله با نفاق هدف دوم بحث ماست. در دعای افتتاح میخوانیم: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَهٍ کَرِیمَهٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ». یعنی خدایا، آن دولتی را تمنّا میکنیم که اسلام و اهلش را عزیز کند، نفاق و اهلش را ذلیل کند. اگر اسلام و اهلش عزیز شوند، همه میبینند که نان در مسلمانی است و طبیعتاً نفاق هم میدان پیدا میکند. هزار و چهارصد سال است در همین معنا گیر کردهایم که اسلام زیاد گسترش پیدا نمیکند.
چرا بعد از ظهور در حکومت امامزمان(عج) که اسلام عزیز میشود نفاق ذلیل شود؟ چون مؤمنین دربارۀ تحریفهای دین، اینقدر هوشیار میشوند که حتی اگر کسی از حرف حق، مقصود غلطی را دنبال کند متوجه میشوند. سطح هوشیاری اینقدر باید بالا برود که نفاق جرأت بروز پیدا نکند. الآن مردم ما تا حدی این هوشیاری را دارند؛ مثلاً اگر کسی بگوید «رفراندوم!» مردم میگویند «این حرفها به تو نمیآید».
باید دربارۀ زمان حضرت ولیّعصر بسیار گفتگو و تفکر کنیم. دفتر آیت الله بهجت(ره) کتابی از سخنان ایشان تهیه کرده است به نام «حضرت حجّت» که برای توجه به امامزمان(عج) بسیار عالی است. این کتاب را تهیه کنید، کنار سجادهتان بگذارید و هر روز چند صفحه مطالعه کنید. این کتاب طوری نیست که یکبار بخوانید و کنار بگذارید.
این کتاب چند ویژگی دارد: 1- مشکل معرفتی نسبت به حضرت ولیّعصر(ع) را حل میکند، 2- دوران غیبت را به ما میشناساند، 3- مقدمهسازی برای ظهور در فرد و جامعه را به ما معرفی میکند، 4- ابعاد انقلابیگری را تقویت میکند، 5- رابطۀ عاطفی ما را با حضرت ولیّعصر(عج) تأمین میکند، 6- احساس حضور حضرت ولیّعصر(عج) را در ذهن ما تقویت میکند.
🚩برنامه ماه من–30رمضان1402
📢صوت: @Panahian_mp3
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7677
@Panahian_text
🔸فتنههای آخرالزمان ایمان انسان را سست میکند؛ با سورۀ محمد(ص) ایمانمان را مستحکم کنیم
🔸نبود محافلی که در آن با قرآن گریه کنیم یک نقص بزرگ است؛شاید این محافل قرآنی باید از دانشگاهها شروع شود
📌 واقعبینی و احساسات معنوی در قرآن؛ با نگاهی به تفسیر سوره محمد(ص) – ج1
🔘یکی از راههای آشنایی و انس با قرآن، این است که بهجای کل قرآن، روی یک سوره عمیقاً کار کنیم
🔘اینکه با یک سوره، ارتباط کامل برقرار کنیم ترجیح دارد بر اینکه همۀ قرآن را بخوانیم ولی ارتباط برقرار نکنیم
🔘کسی که روی یک سوره، خوب کار کند، ابواب سورههای دیگر قرآن هم برای قلب و فکرش باز خواهد شد
🔘اهلبیت(ع) توصیه کردهاند که قرآن را با حزن و گریه بخوانید؛ در مساجد و محافل معنوی، باید با قرآن ارتباط عاطفی برقرار کنیم
__
#علیرضا_پناهیان:
یکی از راههای انس و آشنایی با قرآن که کمتر بیان میشود، این است که بهجای پرداختن به کل قرآن به یک سوره بپردازیم. در این روش، مدتی به مطالعه و تفکر در مفاهیم و تفسیر یک سوره مشغول میشویم. همانطور که درسهای مدرسه و دانشگاه را به فصلها و بخشهای مختلف تقسیمبندی میکنند، خداوند هم بر اساس حکمت، آیات قرآن را در ساختار سورهها تقسیمبندی کرده است.
افراد زیادی به آشنایی و انس با کلّ قرآن علاقه دارند امّا بهخاطر عظمت و پیچیدگیهای قرآن هیچوقت موفق نمیشوند. شما با یک سوره از ابتدا تا انتها انس بگیرید، با آن زندگی کنید، از آن حاجت بگیرید، بهعنوان ذکر استفاده کنید، آن را قرائت کنید، دربارهاش فکر کنید، مفاهیمش را در ذهنتان بهطور عمیق کار کنید و...
نگران نباشید که از قسمتهای دیگر قرآن، محروم میشوید. کسی که روی یک سوره خوب کار کند، إن شاء الله ابواب سورههای دیگر قرآن هم برای قلب و فکرش باز میشود. اگر با یک سوره ارتباط کامل برقرار کنیم ترجیح دارد بر اینکه همۀ قرآن را بخوانیم امّا چیزی دستگیرمان نشود و ارتباط عاطفی و فکری برقرار نکنیم.
اجرای طرح آشنایی سورهای با قرآن در جامعه، انسان را ترغیب میکند که از جمع مؤمنین عقب نماند. علاوه بر جمع مؤمنین، نخبگان و متفکّرین هم ابعاد آن سوره را باز کنند، آنوقت یک فهم و ادبیات مشترک در جامعه ایجاد میشود که جامعه را پیش خواهد برد.
قرآن باید بر عاطفۀ ما تأثیر بگذارد و احساسات ما را تکان دهد. امام صادق(ع) میفرماید: قرآن با حزن نازل شد، پس شما هم با حزن آن را بخوانید (کافی، ج2، ص614). روزی رسولخدا(ص) به گروهی از جوانان انصار فرمودند من برای شما قرآن میخوانم، هر کس گریه کرد به بهشت خواهد رفت (امالی صدوق، ص545). این مژده بسیار بزرگ است. ما هنوز به اینجا نرسیدیم و چنین رسمی نداریم. برای ما ضروری است این سفارش رسولخدا(ص) و ائمۀ هدی(ع) را اجرا کنیم.
اگر میخواهید با قرائت قرآن، احساس عاطفی و روحی پیدا کنید تا شما را به گریه بیاندازد در مساجد و جمعهایتان روی یک سوره، قرائتِ آن، معانی آیاتش و اشارههایش خیلی زیاد کار کنید. نبود محافلی که در آن با قرآن گریه کنیم یک نقص بزرگ برای محافل معنوی ماست. شاید اینطور محافل قرآنی باید از دانشگاهها شروع شود چون یکی از لوازم ارتباط عاطفی با قرآن فهم عمیق قرآن است. وقتی به فهم عمیق نیاز است مجبوریم، سورهای کار کنیم.
حالا چرا سورۀ محمّد(ص) را انتخاب کردهایم؟ این سورۀ شریف آغاز یک بخشی از قرآن است که به قرائت بیشترِ آن سفارش شده است. در ضمن آثار فوقالعادهای برای قرائت این سوره بیان شده است.
امام صادق(ع) در روایتی (ثواب الأعمال، ص115) چند اثر مهم برای قرائت این سوره بیان میفرماید. یک؛ هر کسی این سوره را بخواند هیچوقت دچار شک و تردید نمیشود. در فتنههای آخرالزمان که ایمان انسان را سست میکند، میتوانیم با این سورۀ شریف ایمانمان مستحکم کنیم. دو؛ خدا قرائتکنندۀ این سوره را هیچ وقت به فقر مبتلا نمیکند. سه؛ قرائتکنندۀ این سوره هیچوقت دچار ترس از هیچ سلطانی نمیشود. کسی که این سوره را میخواند شجاعت انقلابی بینظیری پیدا میکند.
خداوند در این سوره از ضعفها و عیوبی که مؤمنین اطراف پیامبر(ص) داشتند گله دارد و در پایان سوره میفرماید: اگر این وضع را ادامه دهید، خدا گروه دیگری را میآورد که مثل شما نیستند «وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُم». از پیغمبر(ص) پرسیدند آن قوم چه کسانی هستند؟ پیامبر(ص) فرمود آنها از قوم سلمان هستند (تفسیر مجمع البیان، ج9، ص164). اگر ما قوم سلمان فارسی هستیم، باید بدانیم اطرافیان پیامبر(ص) چه عیوبی داشتند که ما هرگز نباید مثل آنها باشیم.
🚩 فاطمیه تهران-ماه رمضان1402
👈🏻 متن کامل:
📎 panahian.ir/post/7767
@Panahian_text