eitaa logo
متن | علیرضا پناهیان
12.9هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 برای تبلیغ به دانشی گسترده‌تر از فقه نیازمندیم 🔸 تا زمانیکه در حوزه علمیه، تبلیغ را محتاج دانش ندانیم در کار تبلیغ موفق نخواهیم بود 🔘 نباید تبلیغ را به ذوق، شخصیت و منشِ مبلغ واگذار کرد 🔘 آشنایی با فقه، برای تبلیغ کافی نیست؛ رکن اصلی در تبلیغ انگیزه‌دادن است اما فقه نمی‌گوید چگونه در مخاطب انگیزه ایجاد کنیم 🔘 مبلغ، هم باید اسلام‌شناس باشد و هم بتواند مخاطب را انگیزمند به دین‌داری کند؛ برای این‌کار، انسانشناسی و روانشناسی دینی لازم است 🔘 متأسفانه بعضی‌ها تبلیغ و منبر را برای افراد بی‌سواد می‌دانند! --------------------- در اجتماع مبلغین اصفهان: جریان تبلیغ در کشور یک جریان مظلوم و مهجور است. اخیراً رهبر انقلاب مطالبی را درباره اهمیت تبلیغ صریحاً بیان کردند و فرمودند که درباره تبلیغ نگران هستند و تبلیغ در حوزه در درجه اول اولویت قرار ندارد و این وضعیت باید تغییر کند و اولویت اول حوزه کار تبلیغ باشد. اگر حوزه بخواهد تبلیغ را در اولویت اول قرار دهد، باید تغییراتی در فصل‌های دورس حوزه انجام شود. صرف آشنایی با فقه به معنای خاص، برای امر تبلیغ کافی نیست. ما در حوزه، به فقه به معنای اخص کلمه می‌پردازیم و با فقه می‌خواهیم مکلف را از مقام حیرت خارج کنیم. اما در تبلیغ، رکن اساسی این است که بتوانیم دانشمندانه به مخاطب انگیزه بدهیم درحالی‌که شاید در طول تحصیل در حوزه علمیه، حتی دو واحد هم در این‌باره درس نخوانیم. مبلغ لازم است «اسلام‌شناس» باشد. تا زمانی که در حوزه علمیه، تبلیغ را محتاج دانش ندانیم، در تبلیغ موفق نخواهیم بود. عالمان دینی در مساجد و محافل مذهبی از شخصیت خوب خود بیش از هر چیز دیگری بهره می‌برند و این در تبلیغ بسیار موثر است و از طرف دیگر نیز تعداد زیادی از مخاطبان، فطرت خود را شکفته کرده‌اند و به شایستگی متأثر می‌شوند، اما باید برای دل‌هایی که آماده نیستند و به عالمان دینی مراجعه نمی‌کنند فکری کرد و امروز بسیاری از جوانان ما رجوعی به دین ندارند. تأثیر مبلّغ به عنوان برانگیزاننده مخاطب یک امر مهم است. فقه نمی‌گوید چگونه در مخاطب انگیزه ایجاد کنیم، مبلغ، هم باید اسلام‌شناس باشد و هم باید مخاطب را برای دین‌داری انگیزمند کند و برای انگیزمند کردن، انسان‌شناسی و روان‌شناسی دینی لازم است و ما در این زمینه کم کار کرده‌ایم. شناخت مخاطب برای امر تبلیغ مهم است. ما برای مخاطب‌شناسی گاهی باید فرد فرد مخاطبین را بشناسیم و بلکه باید به مخاطب‌شناسی از حیث جامعه‌شناسی توجه داشته باشیم و باید ببینیم نبض زمان در جامعه چگونه می‌زند. ما باید جامعه، فرهنگ و ادبیات آن را بشناسیم. ما می‌خواهیم با مردمی صحبت کنیم که اخلاق را یک رفتار فردی می‌دانند، لذا باید جامعه را شناخت تا وقتی کلمه‌ای می‌گوییم، دریابیم جامعه چه برداشتی از آن می‌کند. اما طلبه در حوزه علمیه چنین درس‌هایی نمی‌خواند. ما برای تبلیغ، نیاز به دانش داریم و نباید تبلیغ را به ذوق، نفس، شخصیت و منش مبلغ واگذار کرد و نباید تبلیغ را به دانش‌های موجود در حوزه واگذار کرد و مبلغ نباید خودش را از دانش مستغنی ببیند. اکثر آیات قرآن، تبلیغی است ولی این آیات را باید طبقه‌بندی کرد و در تبلیغ، از آنها بهره گرفت. ما برای تبلیغ نیازمند دانش هستیم؛ دانشی گسترده‌تر از فقه به معنای خاص و نیازمند مجاهدت علمی هستیم، مجاهدتی بیشتر از آنچه یک فقیه در موضوعات رایج نیاز دارد. فقه می‌خواهد مکلف را از حیرت در مقام عمل خارج کند، اما تبلیغ می‌خواهد در انگیزه‌های مخاطب وارد شود و تصویر صحیحی از دین، در ذهن او ایجاد کند. باید تأسف خورد از اینکه برخی تبلیغ و منبر را برای افراد بی‌سواد می‌دانند. رهبر انقلاب درباره هیچ موضوعی به این سادگی ابراز نگرانی نکردند؛ حتی پیرامون فتنه‌های اخیر و مسائل خارجی و… این درحالی است که برخی از ما تبلیغ را نشناخته‌ایم. وقتی می‌خواهیم به تبلیغ دین بپردازیم باید محتوایی تولید کنیم و این محتوا باید عالمانه باشد و به بخش‌هایی از دین که به آن پرداخته نشده و اصلی‌ترین، مهم‌ترین و زیربنایی‌ترین بخش‌ها هستند بپردازیم؛ بخش‌هایی که با احساسات دینی ما نیز همراه باشد. باید در ادبیات تبلیغی یک تحول پدید بیاید. مردمی که غیردینی رفتار می‌کنند، اکثراً دچار سوءتفاهم هستند، باید تحولی در ادبیات دینی ایجاد کنیم که نتیجه‌اش این بشود که وقتی عالم دینی دیدند، بگویند «این فرد، متخصص سلامت فکری، تمرکز و قدرت ذهنی در انسان است و استقلال روحی و فکری برای آدم‌ها مسئله اول اوست». 🚩 مجمع بزرگ مبلغان ماه محرم اصفهان - ۱۴۰۲/۰۴/۲۴ @Panahian_ir @Panahian_text
🔻علیرضا پناهیان در نشست تخصصی نوحه‌سرایان و نغمه‌پردازان: 🔸معارف دینی تا زمانی که به زبان شعر در نیاید و در نوحه‌ها جاری نشود، در سینه‌ها باقی نمی‌ماند 🔘هیچ‌گاه از ادبیات کهن فارسی جدا نشوید؛ برای تقویت حماسه‌سرایی حتماً شاهنامه را مطالعه کنید 🔘امتیاز مهم نوحه‌سرایان، توصیف حقایق به‌جای اثبات آنها است 🔘نوحۀ خوب می‌تواند به حل بحران‌های فرهنگی جامعه کمک کند 🔘امروز نیاز داریم نیمۀ دوم ولایت‌مداری یعنی ولایت عرضی و فداکاری برای یکدیگر در نوحه‌ها مطرح شود --------------------- : سخنرانی‌ها و معارف دینی ما تا زمانی که در اشعار ثبت نشود و به زبان شاعران نیاید، در سینه‌ها باقی نمی‌ماند. مضامین این اشعار هم تا وقتی که در متن نوحه‌ها جاری نشود، ماندگار نمی‌شود. تا زمانی که ساعت‌ها سخنرانی‌، به کتاب تبدیل نشود و کتاب‌ها به شعر تبدیل نشود و شعرها به نوحه تبدیل نشوند و در قالب‌های ملودیک در هیأت‌ها خوانده نشود، آن‌چنان بقاء و گسترش پیدا نمی‌کند. جنس قیام امام‌حسین(ع) تبلیغی است. براساس روایات، کسی که یک بیت شعر برای امام‌حسین(ع) بگوید و کسی که آن را بخواند پاداش باعظمتی برایش خواهد بود. لذا پاسخ‌دادن به نوحه در هیأت هم دارای ثواب و پاداش است. (مَنْ أَنْشَدَ فِی‏ الْحُسَیْنِ‏ بَیْتاً... ؛ کامل الزیارات، ص104) نوحه‌ها باید هنرمندانه سروده شود و غیرمستقیم باشد و در آن، هرچه بیشتر از استعاره استفاده شود. در اشعار باید جملاتی وجود داشته باشد که بعدها به ضرب‌المثل تبدیل شود و افراد در اوقات مختلف زندگی، آن را بخوانند. مثلاً در روز دختر، مناسب است این شعر را پدرها برای دخترانشان بخوانند «دختر فکر بکر من، غنچۀ لب چو وا کند ؛ از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند». هیچ‌گاه از ادبیات کهن فارسی جدا نشوید، مثلاً برای تقویت حماسه‌سرایی حتماً شاهنامه را مطالعه کنید که به روحیه حماسی شما در شعر گفتن کمک می‌کند. ترکیب نوحه‌ها با اشعار کهن فارسی هم بسیار مهم است. شما در نوحه‌ها، روایت می‌کنید که در اصطلاح مداحی به «زبان حال» مشهور است. به تصویر کشیدن، مهمترین شاخصۀ کار شماست و ما در ادبیات دینی خودمان در این زمینه، ضعف داریم. ما معمولاً حقایق دینی را اثبات می‌کنیم ولی سراغ توصیف آن نمی‌رویم. در ادبیات انقلابی هم همین ضعف را داریم. اما شما نوحه‌سرایان قدرت توصیف دارید و باید آن را حفظ کنید. برخی روضه‌ها هست که تاکنون خوانده نشده است. سوز روضه وداع حضرت زینب(س) با امام‌حسین(ع) به‌خاطر، جدایی یک خواهر از برادرش است یا وداع با امام زمانش؟ به‌خاطر وداع با امام زمانش است، ولی ما در این خصوص، کمتر شعر داریم. پیشنهاد می‌کنم برای روضه‌خوانی زاویۀ دیدهای جدید را ارائه کنید. آیا گریه امام‌حسین(ع) برای حضرت علی اکبر(ع) صرفاً به دلیل از دست دادن فرزند بود؟ نه؛ به‌خاطر این بود که او «اشبه الناس به رسول‌الله خَلقاً و خُلقاً» بود و چنین فردی را شهید کرده بودند. چرا این رویکردها را کمتر در روضه‌ها داریم؟ مضامین انقلابی را با زاویۀ دید مسائل عاشورایی می‌توان رشد داد. نوحۀ خوب می‌تواند به حل بزرگ‌ترین بحران‌های فرهنگی جامعه کمک کند؛ ناشکری، ناامیدی و ندیدن نیمه پر لیوان، از جمله معضلات امروز جامعه است. این موضوع را می‌توان با امام‌حسین(ع) که دارای دعای عرفه است حل کرد؛ دعایی که از ۱۱۰ سطرش، ۵۰ سطر آن تشکر از خداست! مثلاً احساس افتخار را چگونه می‌توان با زاویه دید خود بیان کرد؟ راه کربلای امام‌حسین(ع) باز شده است ولی ما هنوز در هیأت‌ها می‌گوییم «این دل تنگم غصه‌ها دارد و کربلا می‌خواهد...» الآن وقت بیان حرف‌های جهانی دربارۀ امام‌حسین(ع) است. ما امروز نیاز داریم که نیمه دوم ولایت‌مداری را در جامعه بیان کنیم. البته بیان رویکرد نوکر و ارباب هم خوب است اما باید به بحث «ولایت عرضی» و رابطۀ بین مؤمنین ولایت‌مدار وارد شویم. از شما تقاضا دارم موضوعاتی مانند «به هم پیوستن» و اینکه ما برای هم بمیریم و با هم مهربان باشیم و... را در قالب نوحه، میان هیأتی‌ها ترویج کنید. الآن مشکلات جامعه ما با اصلاح حکمرانی مردمی حل می‌شود. 🚩 نشست تخصصی نوحه‌سرایان و نغمه‌پردازان - ۱۴۰۲/۰۴/۱۳ @Panahian_ir @Panahian_text
🔸 میل به رهایی و آزادی، یک میل مقدس است 🔸 فلسفۀ دین، رسیدن به اوج رهایی و آزادی است 📌 آخرین گام رهایی –ج۱ 🔘 اگر میل به رهایی و آزادی در انسان از بین برود، انسان دچار دو مصیبت بزرگ می‌شود 🔘 شاید برخی عالمان دینی، حس رهایی را به فرار از بندگی خدا تفسیر کنند که تفسیر غلطی است 🔘 برخی دین را طوری توضیح می‌دهند که انگار دین در مقابل رهایی است! 🔘 نگویید «رهایی نخواه و بیا بندۀ خدا بشو!» اتفاقاً بندگی خدا راه رسیدن به رهایی است __ : یکی از خواسته‌های جدی و عمیق انسان «رسیدن به رهایی و آزادی» است؛ رهایی از رنج‌های بیرونی و موانعی که در محیط اطراف پدید می‌آید و رهایی از رنج‌های درونی و رنجش‌هایی که برای انسان پیش می‌آید. خیلی از اوقات که آدم‌ها بندگی خدا را کنار می‌گذارند و اطاعت از خدا و محدودیت‌های دین را نمی‌پذیرند بخاطر همین میل به رهایی است. می‌گویند: «چرا باید خودم را مقید به دینی بکنم که مدام می‌خواهد من را به یک رفتار خاص و به یک وضعیت خاص مقید کند؟ این‌طوری رهایی و آزادی خودم را از دست می‌دهم.» برخی از امیال انسان، امیال اصیلی هستند، مثل میل به لذت و راحت. ولی برخی از امیان ما اصیل نیستند، مثل حسادت. نباید دین را طوری تبلیغ کنیم که مردم تصور کنند دین در مقابل خواسته‌های اصیل انسان قرار دارد. ممکن است برخی عالمان دینی از این میل تفسیر نادرستی کرده باشند و آن را به فرار از بندگی خدا تفسیر کنند. این تفسیر نادرست، باعث می‌شود هر انسانی که در خودش این خواسته و میل اصیل را می‌بیند، از این دین و از این بیان دینی و از این عالم دینی بدش بیاید. لذا ما باید در ادبیات دینی‌مان تجدید‌نظر کنیم! این اشتباه است که بگوییم «رهایی نخواه و بیا بندۀ خدا بشو!» نه اتفاقاً باید گفت: رهایی بخواه، بندگی خدا هم ابزار رسیدن به این رهایی است. رهبر انقلاب به جای اینکه بگویند لیبرالیزم چیز بدی است و اسلام را در مقابل لیبرالیزم بگذارند، به غربی‌ها گفتند که شما لیبرال نیستید! چون یک محسناتی در لیبرالیزم هست؛ هرچند خیالی و تقلبی! بالاخره چهارتا حرف خوب هم در آن هست، ولی آنهایی که ادعای لیبرالیزم دارند آن بخش‌ها خوبش را ندارند. میل به رهایی، یک خواستۀ اصیل و مقدس در وجود انسان است؛ هرجا این میل مقدس از بین رفته، انسان‌ها دچار دو مصیبت بزرگ شده‌اند؛ یک مصیبت بزرگ، پذیرش ظلم سلطه‌طلب‌ها است. اگر میل به رهایی از بین برود، خیلی ظلم‌ها را می‌پذیری، نه‌تنها رنج‌های بیرونی و تحمیل‌های بیرونی را می‌پذیری، بلکه با رنج‌های درونی خودت (مثل غم و اندوه) هم خو می‌کنی و نداشتن نشاط را طبیعی تلقی می‌کنی. اگر میل به رهایی در کسی از بین برود، چگونه او را به خدا دعوت کنیم؟ خیلی‌ها فکر می‌کنند میل به رهایی در وجود انسان مانع دعوت به خدا و مانع پذیرش بندگی خدا است درحالی‌که برعکس است. بعضی‌ها دین را یک‌جوری توضیح می‌دهند که انگار در مقابل رهایی است! نه؛ فلسفه دین رسیدن به این رهایی است، دین می‌خواهد تو را به نقطۀ اوج رهایی متوجه کند تا عاشقش بشوی. اولین الگوی ما برای رهایی خود خداوند است. ما هم دوست داریم مثل خدا، به‌طور مطلق رها باشیم. ببینید ائمۀ هدی در مناجات با خدا چه می‌گویند، مثلاً اینکه: خدایا کسی از تو سؤال نمی‌کند و هرکاری دلت بخواهد می‌کنی «یغفر لمن یشاء» تو هرکه را بخواهی می‌بخشی، هرچقدر بخواهی روزی می‌دهی... اینها یعنی خدایا تو رها هستی. برنامۀ دین این است که تو را رها کند. تهدید و تشویق‌های خدا هم توأم با رهایی است؛ لذا تشویق و‌ تنبیه‌های خدا فوری نیست؛ مثلاً این‌طور نیست که اگر امروز نماز نخوانی، فردا سنگ کلیه بگیری یا سرطان بگیری! حتی بعضی‌ها نماز نخوانند و پول‌دار بشوند. وقتی می‌خواهی نماز بخوانی، می‌فرماید: ذهنت را از هرچیزی که به آن مشغول هستی رها کن، نماز می‌شود تمرین رهاسازی ذهن و روح و دل انسان. اگر رهایی را واقعاً دوست داشته باشیم درِ خانۀ امام زمان(ع) را رها نمی‌کنیم. چون بعد از اینکه خودت را رها کردی مرحلۀ بعدی این است که دوست داری دیگران را رها کنی، بعد از اینکه لذت رهایی را چشیدی و فوایدش را دیدی، دیگر نمی‌توانی بردگی دیگران را تحمل کنی. 🚩 دانشگاه امام صادق(ع)-ماه محرم ۱۴۰۲ 📢صوت:@panahian_mp3 👈 متن کامل: panahian.ir/post/7949 @Panahian_text
🔸با تقویتِ انگیزۀ رهایی و آزادی، سوءاستفاده‌ از آزادی کم می‌شود 🔸چرا در زمان ما آزادی و رهایی در جهان این‌قدر مهم شده است؟ 📌 آخرین گام رهایی –ج۲ 🔘 آزادی در اسلام واجب است، اما در غرب یک حق قابل واگذاری است 🔘 میل به رهایی، هم ریشه در فطرت دارد، هم ریشه در مدنیت 🔘 مهم‌شدن میل مقدس آزادی و رهایی برای بشر، نتیجۀ طبیعی بزرگ‌شدن جوامع بشری است __ : چرا در زمان ما آزادی و رهایی در جهان این‌قدر مهم شده است؟ رهایی هم در زندگی فردی، هم در سبک زندگی هم به عنوان یک امر اجتماعی، تبدیل شده است به اصل امروز جهان بشریت. یکی از مصداق‌های رهایی در شهوت‌رانی است، که این تبدیل به یک مکتب بشری شده است مثلاً می‌گویند: چون هم‌جنس‌بازی را دوست دارند، هم‌جنس‌گرایی را قانونی می‌کنیم... از رهایی برداشت‌های غلطی کردند که ضد رهایی شده است. چرا انسان‌ها به اینجا رسیده‌اند؟ آیا از بس بد شده‌اند به اینجا رسیده‌اند؟ نه؛ این تحلیل غلطی است که بگوییم بگوید انسان‌ها از بس بد شده‌اند که به موضوع آزادی و رهایی پرداختند. هر انسانی که به دنیا می‌آید مفطور به فطرت الهی است، حتماً پشت سر این رهایی و آزادی که این‌قدر برجسته شده، یک خصلت‌های انسانی و یک گرایش‌های اصیل بشری وجود دارد. این یک تمایل اصیل است، هرچند دارد از آن سوءاستفاده می‌شود، و از آن، غلط برداشت می‌کنند و غلط استفاده می‌کنند. اصل اینکه میل مقدس آزادی و رهایی برای بشریت خیلی مهم بشود نتیجۀ طبیعی بزرگ شدن جوامع بشری است. در قرن‌های اخیر که مدنیت و شهرنشینی رشد پیدا کرد انسان‌ها طعم آزادی و رهایی را چشیدند، و این مسئله فیلسوفان جامعۀ بشری را به فکر انداخت که این طعم را تئوریزه کنند و این کم‌کم تبدیل شد به یک شعار. میل به رهایی هم ریشه در فطرت انسان دارد و هم ریشه در مدنیت دارد. آن‌وقت ما این مدنیت را به کجا می‌خواهیم برسانیم؟ ما نمی‌خواهیم جهان را تقسیم کنیم و نمی‌خواهیم شهرمان را به تکه‌های کوچک، تقسیم کنیم. ما باید دنبال جهان‌شهر باشیم، جهان‌شهری که شهردار آن امام زمان(ع) است. ما دنبال برقراری این مدنیت باعظمت جهانی هستیم. ما باید با این مفهوم آزادی و رهایی چه‌کار کنیم؟ آیا باید آن را کنترل کنیم یا آن را تقویت کنیم؟ آیا باید رهایی و آزادی را محدود کنیم؛ هرچند به شیوۀ منطقی. روش برخورد دین چگونه است؟ آیا با آزادی و رهایی، باید آسیب‌شناسانه و محدودکننده برخورد کنیم؟ ما باید این مفهوم را تقویت کنیم، با تقویت کردن انگیزۀ رهایی آزادی سوءاستفاده‌ها از آزادی کم می‌شود. چرا خودت را مقابل آن نوجوانی قرار می‌دهی که تازه با مفهوم آزادی آشنا شده و ترفند‌های دشمن برای سوءاستفاده از مفهوم آزادی و رهایی را هم نمی‌داند، به او بگو «اتفاقاً اصل آزادی در اسلام است...» شهید صدر حدود پنجاه سال پیش، می‌فرماید: آزادی در اسلام فرقش با آزادی در غرب این است که آزادی در غرب یک حق است و می‌توانی از آن بگذری، اما آزادی در اسلام واجب شرعی است و حق نداری از این آزادی کوتاه بیایی... ایشان با این حرف، هرکسی شعار آزادی می‌داد را جا گذاشت و گفت ما یک دینی داریم که رعایت آزادی را واجب کرده است، این یعنی ما باید آزادی را تقویت کنیم. برای اینکه جلوی سوءاستفاده از آزادی را بگیری باید تقویتش کنی؛ حتی رهایی در شهوات، رهایی از رنج‌ها، رهایی از ظلم و... اسلام برای این رهایی یک پیشنهادهایی دارد، که انسان حیرت می‌کند! یک نمونه‌اش این است که گنهکارها در جامعۀ دینی باید از فشار روانیِ سرزنش مؤمنین و آبروریزی در امان باشند (البته این بحث روابط فردی است؛ در بهم ریختن نظم اجتماعی، قصه فرق می‌کند) اسلام چگونه طرفدار گنهکارها می‌شود؟ یکی اینکه غیبت حرام استو به اندازۀ چهل تا گناه کبیره برایت حساب می‌کنند. یعنی اسلام به شما اجازه نمی‌دهد که با آبروریزی، یک گنهکار را جمع کنی. حتی اگر بگویی: من آبروی گنهکار را پیش دیگران نمی‌برم، اما پیش خودم که آبرویش رفته است. اسلام می‌گوید: صبر کن! هفتاد توجیه برای کار گناهش پیش خودت بیاور... البته اگر کسی بخواهد با هرزگی، شهر را بهم بریزد، برخورد با او فرق می‌کند، ولی اگر مخفیانه بخواهد هرزگی کند، خدا یک قوانینی گذاشته که تقریباً هیچ‌کس نمی‌تواند هرزگی‌ او را ثابت کند. برای او شرایطی ایجاد می‌کند که خودش برود آدم بشود، یعنی با آزادی و رهایی، آدم بشود و این طرح خیلی طرح زیبایی است. 🚩 دانشگاه امام صادق(ع)-ماه محرم ۱۴۰۲ 📢صوت:@panahian_mp3 👈 متن کامل: panahian.ir/post/7952 @Panahian_text
🔸 رهایی یعنی بتوانی انتخاب کنی، نه اینکه برایت انتخاب کنند! 📌 آخرین گام رهایی –ج۳ 🔘 دنیازدگی موجب می‌شود انسان زیاد دنبال رهایی نباشد 🔘دین فقط از انسان می‌خواهد که خواسته‌هایش را بشناسد و آنها را بخواهد 🔘 مسئلۀ اول این است که ما واقعاً رهایی را بخواهیم؛ مخصوصاً رهایی از ترس! 🔘 اکثر مردم به زندگی‌ با یک‌مقدار ترس و اندوه، راضی‌اند و دنبال رهایی مطلق از آن نیستند _ : یکی از ایرادهای بزرگی که انسان‌ها در متن زندگی پیدا می‌کنند این است که به خواسته‌های خودشان اهمیت نمی‌دهند؛ اولاً دقت نمی‌کنند چه می‌خواهند، ثانیاً بر آن چیزی که می‌‌خواهند اصرار ندارند، ثالثاً آن را به‌طور کامل نمی‌خواهند. خیلی‌ها تصور می‌کنند دین آمده است با دل‌بخواهی‌های انسان به‌طور مطلق مقابله کند درحالی‌که اصلاً این‌طور نیست. اتفاقاً دین به انسان می‌گوید: ببین خواسته‌هایت چیست، آنها را بخواه و بر دل‌بخواهی‌های اصیل خود اصرار کن. این رویۀ درستی نیست که انسان خواسته‌های اصیل خودش را کنار بگذارد ولی الان روال تربیتی این‌طور شده است؛ در علوم تربیتی چنین توصیه‌هایی دارند، چون می‌خواهند همه را به ربات و کبریت بی‌خطر تبدیل کنند، می‌خواهند همه را به برّه و برده تبدیل کنند. یکی از چیزهایی که باید آن را کامل و مطلق بخواهیم «رهایی» است. مشکل این است که ما زیاد رهایی نمی‌خواهیم. با کسی که رهایی برایش مهم نیست، چه باید کرد؟! شاید اگر زیر چرخ‌دنده‌های ظلم و بدبختی و فقر دست و پا بزند آن‌وقت رهایی برایش اهمیت پیدا کند! مسئلۀ اول ما این است که واقعاً رهایی را بخواهیم؛ مخصوصاً رهایی از ترس. خدا در قرآن رهایی را به تعابیر مختلفی ترجمه کرده است. مثلاً با این عبارت «لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» کسانی هستند که نه ترسی دارند و نه غمی دارند... خدا می‌خواهد انسان را به این حد از رهایی برساند ولی همه ما این حد بالا را نمی‌خواهیم. اکثر انسان‌ها به زندگی‌کردن با یک‌مقدار ترس و غم، راضی هستند با این بشر چه کنیم که رهایی از ترس را نمی‌خواهد و می‌گوید من دارم با ترس‌ها و غصه‌هایم زندگی می‌کنم و اموراتم دارد می‌گذرد! دنیا با آدم کاری می‌کند که زیاد نبال رهایی نباشد! اینکه می‌گویند «دنیازده شدی» یک معنایش این است که دیگر بلندهمت نیستی و دنبال رهایی مطلق نیستی. رهایی یک تمنایی است که باید در دل ما ایجاد بشود، چون ما معمولاً به زندگی برده‌وار عادت کرده‌ایم. پدر و مادرها خیلی از اوقات ترجیح می‌دهند که فرزندشان بره‌وار زندگی کند؛ از ترس اینکه فرزندشان گرگ نشود، او را برّه بارمی‌آورند؟ بگذار آدم باشد؛ نه گرگ باشد نه برّه. رهایی چیست؟ رهایی این است که قدرت داشته باشی و بتوانی قدرتت را اعمال کنی. رهایی این است که بتوانی در عالم تأثیر بگذاری، رهایی این است که فکرت به هرکجا لازم بود بتواند برسد، فکرت آزاد باشد، فهمت آزاد باشد، کسی جلوی فهمت را نگرفته باشد. رهایی این است که بتوانی انتخاب بکنی، نه اینکه برایت انتخاب کنند. رهایی در مرحلۀ اندیشه عالی‌ترین فهمی است که نیاز داری. رهایی یعنی اینکه از قوانین عالم طبیعت رها باشی. شاگر آقای قاضی، آهن گداخته را با دستش برمی‌داشت و آتش او را نمی‌سوزاند. یعنی او از قانون سوزاندن آتش رها شده بود. زمین جاذبه دارد اما برای بعضی‌ها این جاذبه اثری ندارد. رهایی یعنی رسیدن به این قدرت‌ها. دایرۀ رهایی در دین ما بسیار گسترده است، باید از همۀ اسارت‌ها رها بشویم. خدا دوست ندارد ما اسیر کسی باشیم. مثلاً اگر پیش یک ثروتمند بخاطر ثروتش، کرنش کنی، خدا غضب می‌کند، می‌گوید تو چرا از این ثروتمند، حساب بردی؟ چرا از آن مدیر کل حساب بردی؟ نباید اسیر کسی بشوی. 🚩 دانشگاه امام صادق(ع)-ماه محرم ۱۴۰۲ 📢صوت: @panahian_mp3 👈 متن کامل: panahian.ir/post/7958 @Panahian_text
🔸 اگر طالب اوج رهایی و آزادی نباشی در جنایت سلطه‌طلب‌ها شریک می‌شوی 📌 آخرین گام رهایی –ج۴ 🔘 چرا صرف‌نظر کردن از رهایی یک جنایت بزرگ است؟ 🔘 کسی که اسارت را بپذیرد، سلاطین جور را تقویت کرده است 🔘 در عرصۀ فردی هم اگر دنبال رهایی نباشی زمینۀ گناه و نابودی دلت را فراهم کرده‌ای 🔘 آدم خوب چگونه بد می‌شود؟ با نخواستنِ رهایی و با کم‌خواستنِ رهایی 🔘 قدم اول به سمت خباثت این است که انسان از رهایی‌طلبی و بلندهمتی دست بردارد ____ : یکی از درس‌های مهم کربلا این است که اگر رهایی‌طلب نباشی در جنایت سلطه‌طلب‌ها شریک می‌شوی. مردم کوفه نمی‌خواستند رهایی‌طلب باشند و یک‌مقدار اسارت عبیدالله‌ و یزید را قبول کردند، لذا کارشان به جایی رسید که قاتل أباعبدالله‌الحسین(ع) شدند. این نمونۀ بزرگ تاریخی به ما نشان می‌دهد که پذیرش اسارت چه جنایت‌هایی را به دنبال خواهد داشت. این‌جور نیست که شما وقتی اسارت را بپذیری فقط از حقوق خودت گذشته‌ باشی، نه؛ یک جریانی را تقویت می‌کنی که آن جریان هرچه جنایت از دستش بر بیاید انجام خواهد داد. پس رهایی از اسارت سلاطین و سلطه‌طلب‌ها و ظلم‌های بیرونی یک امر بسیار مهم است و پذیرش اسارت و صرف‌نظر کردن از رهایی در ظلم‌های اجتماعی، جنایت بزرگی است. چون هر یک نفری که اسارت را بپذیرد، در واقع سلاطین جور را تقویت کرده است. خیلی‌ها این برداشت را ندارند و مثلاً می‌گویند: «من ضعیف هستم و او به من زور گفت، من هم نمی‌توانستم کاری بکنم» به این سادگی‌ها نیست، امام‌حسین(ع) نشان داد که خیلی وقت‌ها آدم می‌تواند محکم بایستد و این حریّت را نشان بدهد. عشق به رهایی و جان‌دادن برای رهایی و بدست آوردن رهایی، باید تقویت بشود. پذیرش کوچک‌ترین اسارت را هم خدا تقبیح می‌کند؛ حتی در این حد که پیش یک ثروتمند صدایت را پایین بیاوری از ترس اینکه مثلاً منافع و دارایی‌ات کم بشود. نباید در این حد هم اسیر او بشوی. رهایی از ستم، ناموس خلقت و ناموس دین است، «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» (نحل، 36) دعوت به عبادت خدا هم‌سنگ رهایی از سلطۀ طاغوت است. اینها دو روی یک سکه هستند. این ضرورت رهایی‌طلبی در عرصۀ اجتماعی بود، در عرصۀ فردی چطور؟ در عرصۀ فردی هم اگر دنبال رهایی نباشی خودت زمینۀ گناه و کج‌فهمی و نابودی دلت را فراهم کرده‌ای، اصلاً این دل دیگر مرده است، این عقل دیگر کار نمی‌کند. آدم خوب چگونه بد می‌شود؟ با نخواستنِ رهایی و با کم خواستنِ رهایی. اگر دنبال رهایی نباشی و با این غم‌های پست و پلشت دنیا خو بکنی و با این استرس‌ها، سر کنی و با آنها زندگی کنی، این هم موجب جنایت‌ها و خباثت‌‌های بزرگ می‌شود، خباثت از اینجا شروع می‌شود که رهایی نخواهی. هیچ‌کس بد به دنیا نمی‌‌آید، ما معتقدیم که انسان خوب به دنیا می‌آید و مفطور به فطرت الهی است. یک آدم خوب چگونه خراب می‌شود؟ چگونه رذل می‌شود و جهنمی می‌شود؟ قدم اول این است که از بلندهمتی دست برمی‌دارد. یعنی به آن استعدادی که خدا داده می‌گوید «حالا همه اینها را به‌طور کامل نمی‌خواهم!» خوب‌بودن و متّقی‌بودن و مؤمن‌بودن یعنی چه؟ یعنی طالب رهایی بودن و الا ایمان به چه دردی می‌خورد؟ شمر هم ایمان و اعتقاد داشت، موقع آن جنایت بزرگ به امام‌حسین(ع) گفت من یقین دارم که جد تو پیغمبر است و روز قیامت، حساب مرا می‌رسند... پس به توحید و نبوت قائل بود هم به معاد. طبق آیه قرآن مؤمنین هم اکثراً مشرک هستند «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ» (یوسف، 106). چرا اکثراً مشرک هستند؟ چون واقعاً رها نشده‌اند. اگر رها شده بودی که دیگر چیزی نباید تو را خائف و محزون کند. چیزی نباید تو را دچار استرس و نگرانی کند. بنا نیست که خودت، خودت را رها کنی، از خدا بخواه رهایت بکند. بگو خدایا، من را کمک کن، می‌خواهم از اسارت‌ها آزاد بشوم... اصلاً فلسفۀ عبودیت و بندگی خدا همین رهاسازی است. در روایت، احکام دین را به احکام حریت، تعبیر کرده‌اند، یعنی اینها احکام آزادی است و انسان را از بندها و اسارت‌ها آزاد می‌کند. 🚩 دانشگاه امام صادق(ع)-ماه محرم ۱۴۰۲ 📢صوت:@panahian_mp3 👈 متن کامل: panahian.ir/post/7960 @Panahian_text
🔸 دین‌دارانِ متحجر و غرب‌زده؛ دو گروهی که مانع تبلیغ صحیح دین هستند 📌 آخرین گام رهایی–ج۵ 🔘 دو گروه در مسیر تبیین دین، مانع ایجاد می‌کنند: 1. دین‌داران متصلب به الفاظ که نمی‌خواهند با زمان همراه بشوند 2. واداده‌های به غرب که به هر ساز زمانه‌ می‌رقصند 🔘 هر دو گروه اهل تفکر نیستند که ببینند واقعاً در دین چه خبر است 🔘اگر اینها مانع تبلیغ درست دین نشوند، همه خواهند فهمید که دین مدعی آزادی حقیقی است نه غرب _________ : ما در مسیر تبیین و تبلیغ دین دو مشکل اساسی داریم؛ دو گروه هستند که اجازه نمی‌دهند فضا، آرامش داشته باشد و شفافیتی پدید بیاید که به سهولت بشود معارف دینی را منتقل کرد: یک گروه، دین‌دارانی هستند که متصلب به الفاظ و کلمات هستند و متفکرانه با قرآن و روایات برخورد نمی‌کنند، اهل درایت نیستند و فقط اهل روایت هستند، یعنی ظاهر کلمات را می‌بینند و اهل تحلیل نیستند و اهل فرع زدن بر اصولی که اهل‌بیت معرفی کرده‌اند نیستند. مثلاً به آنها می‌گوییم که «بیایید از طریق حریّت و آزادی، دین را تعریف کنیم» می‌گویند: کلمۀ آزادی در کجای قرآن آمده؟ اصلاً چون یک عده‌ای از آزادی سوءاستفاده کرده‌اند اگر به سمت آن بروی، نجس می‌شوی! اهل‌بیت فرمودند: «عَلَیْکُمْ بِالدِّرَایَاتِ لَا بِالرِّوَایَاتِ» (كنز الفوائد، ج2، ص31) یعنی بروید سراغ درک حرف‌های ما نه صرفاً نقل حرف‌های ما. خداوند هم می‌فرماید تدبر در قرآن لازم است، نه صرفاً تلفظ قرآن. الفاظ قرآن را باید در هر زمانی متناسب با نیاز مردم آن زمان تبیین کرد و مفاهیم مورد نیاز و مفیدش را انتقال داد. منظور این نیست که ما دین را به شکل زمانه تغییر بدهیم، نه؛ دین نیاز همۀ زمان‌ها و نیاز همۀ اقوام را برآورده می‌کند. ولی ما نباید همان شیوۀ آموزش دین را که در دوران قاجار یا هزار سال پیش رایج بوده، الان هم استفاده کنیم، باید در هر زمانی نیازهای زمانه و زبان زمانه را ببینیم. الان جامعۀ جهانی یک توجهی به مفهوم آزادی پیدا کرده و ما باید ببینیم که در دین، آزادی هست یا نه؟ و بعد این را برای مردم تبیین کنیم. وقتی در دین نگاه می‌کنی، می‌بینی که معنای آزادی چقدر عمیق است. ولی این متصلبین نمی گذارند این مسائل برای مردم تبیین بشود. غیر از متصلبین و متحجرین، گروه دیگری که مانع تبلیغ دین با ادبیات نو می‌شوند «واداده‌ها» هستند؛ یعنی کسانی که وقتی یک کلمه‌ای مثل آزادی را از غربی‌ها می‌شنوند به آن طرف غش می‌کنند درحالی‌که بهتر از این حرف در دین خودمان بیان شده است. هیچ حرف درستی در عالم پیدا نمی‌کنید، مگر اینکه کامل‌ترش در قرآن و کلمات معصومین وجود دارد. هردو گروه واداده‌های به غرب و متصلبین، متأسفانه از قدرت اندیشه و تفکر نقاد برخوردار نیستند و اهل جنجال و فحش هستند. متصلبین نمی‌خواهند با زمان راه بروند، واداده‌ها هم به هر ساز زمانه‌ می‌رقصند. اگر غرب‌زده‌ها و متحجّرین بگذارند دین به درستی معرفی و تبیین بشود، همه خواهند فهمید که دین مدعی آزادی حقیقی است نه غرب. اگر بگوییم «اصل دین آزادی است» برخی از متحجرین و متصلبین می‌گویند «نه، اصل دین، بندگی است!» بله، ولی بندگی خدا در واقع همان آزادی است، اگر کمی به خودت زحمت بدهی و فکر کنی این را می‌فهمی. خدا که برده نمی‌خواهد، بندگی خدا عین آزادی و آزادگی است. بندگی خدا می‌‌خواهد تو را به نهایت فهم و به نهایت قدرت و نهایت رهایی برساند. الان کدام یک از جوان‌های ما فکر می‌کنند که دین یعنی آزادی؟ اگر برداشت جوانان ما از دین، آزادی نیست یعنی ما در مدرسه، دین را درست آموزش نداده‌ایم. 🚩 دانشگاه امام صادق(ع)-ماه محرم ۱۴۰۲ 📢صوت:@panahian_mp3 👈 متن کامل @Panahian_text
🔸 مسئلۀ اصلی پیامبر(ص) «رهاییِ» مردم از نفوذ رؤسای قبائل بود 📌 آخرین گام رهایی–ج6 🔘 شعار اصلی دین ما «لاإله‌إلّا‌الله» است؛ یعنی رهایی از بردگی غیرخدا 🔘 دعوای پیامبر(ص) با مشرکین سرِ اعتقاد به خدا نبود، سرِ آزادی‌بخشی از نفوذ غیرخدا بود 🔘 نفوذ اجتماعی سران قبائل موجب به بردگی کشیدن انسان‌ها می‌شد لذا پیامبر(ص) با آنها درگیر شد 🔘 امروز هم انسان‌ها تحت تأثیر انواع نفوذ قرار دارند؛ مثل نفوذ سران احزاب 🔘دین می‌گوید همه باید آزاد باشند و کسی بر کسی نفوذ نداشته باشد __ : هنر قرآن این است که مسائل زمان پیامبر(ص) را به‌گونه‌ای بیان کرده که در همۀ زمان‌ها می‌توانی مشکلات خودت را با قرآن حل کنی. شعار اصلی دین ما «لاإله‌إلّا‌الله» است، پیامبر اکرم(ص) قبل از آنکه مردم را به ایمان به خدا دعوت بکند به رهایی از بردگی غیرخدا دعوت می‌کند. یعنی تو نباید بردۀ کسی غیر از خدا بشوی. شعار اصلی دینی ما یک شعار صرفاً اعتقادی نیست، بلکه در اصل، یک شعار اجتماعی است. یعنی معنایش صرفاً این نیست که «تو نباید به خدای دیگری غیر از خدا معتقد باشی» هرچند برای ما این‌گونه ترجمه کرده‌اند. مشرکین و بت‌پرست‌های زمان پیامبر(ص) به خدا اعتقاد داشتند، چون قرآن می‌فرماید: اگر از آنها بپرسی چه کسی شما را خلق کرده است، می‌گویند «الله» (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ ؛ زخرف، 87) آنها که خدا را قبول داشتند، پس چرا از آنها می‌خواهی بگویند «لاإله‌إلّا‌الله» چون آنها از نظر اجتماعی بردگی غیرخدا را پذیرفته‌اند هرچند به خدا معتقد هستند. آنها به تعبیر قرآن، بندۀ طاغوت بودند. پیامبر(ص) با کدام طاغوت‌ها درافتاد؟ أمیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: فراعنۀ زمان پیغمبر(ص) امثال ابوجهل بودند: «مُحَمَّدٌ أُرْسِلَ إِلَى فَرَاعِنَةٍ شَتَّى مِثْلِ أَبِی جَهْلِ...» (احتجاج طبرسی، ج1، ص216) فراعنۀ زمان پیامبر(ص) در واقع رئیس قبیله‌ها بودند؛ پیامبر(ص) با آنها در افتاده بود که شما نباید بر مردم حکمرانی کنید و حتی بر مردم نفوذ داشته باشید. اگر این بحث را ادامه بدهیم به این سؤال می‌رسیم که رئیس قبیله‌ها در آن زمان بیشتر مردم را به بردگی می‌کشیدند یا رؤسای احزاب در جهان امروز؟ اینکه پیامبر(ص) می‌فرماید «قولوا لاإله‌إلّا‌الله تفلحوا» دعوا سر این است که این‌ رئیس قبیله، در جمعیتش و مردم قبیله‌اش نفوذ نداشته باشد و بگذارد مردم آزاد باشند و آزادانه تصمیم بگیرند. پس درگیری اصلی پیغمبر(ص) با طواغیت زمان خودش سرِ آزادی مردم از نفوذ رؤسای قبائل بود. با این حساب، باید به پیغمبر(ص) بگوییم رهبر آزادی‌بخش؛ چون مردم را از نفوذ اجتماعی رؤسای قبائل آزاد کرد. هرچند رؤسای قبائل در آن زمان، وقتی دور هم جمع می‌شدند تا همه‌شان اتفاق نظر پیدا نمی‌کردند، تصمیمی گرفته نمی‌شد یعنی فراتر از اکثریت مطلق، باید همه قبول می‌کردند. پس مشرکین مکه، مراتبی از دموکراسی را داشتند. اما بحث این است که این رئیس قبیله، در بین افراد قبیله‌اش یک ابهت و نفوذی داشت که حرف او را گوش می‌کردند. دعوای پیغمبر(ص) با آنها سرِ همین مسئله بود و این مسئله هزار برابرش، الان هم هست! خداوند حتی به انبیاء خودش می‌فرماید: شما حق ندارید بندگان من را به بردگی بکشید؛ اینها بندۀ خدا هستند یعنی آزاد هستند. «مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ» (آل‌عمران، 79) گاهی از اوقات، یک معلم سر کلاس یک‌جوری می‌گوید «حرف من را گوش بدهید» که انگار می‌خواهد صاحب بچه‌ها بشود. یا ممکن است امام جماعت یک مسجد بخواهد این‌گونه برخورد کند درحالی‌که پیغمبر(ص) این‌گونه با مردم برخورد نمی‌کرد. پیامبر(ص) آزادی کسی را سلب نکرد. اگر هم جنگید به‌خاطر این بود که عده‌ای خواستند جامعه را بهم بریزند و به مردم زور بگویند، پیامبر(ص) با آنها جنگید تا به مردم آزادی و رهایی بدهد. در آیت‌الکرسی می‌خوانیم: «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ» کفر به طاغوت قبل از ایمان به خدا بیان شده و کفر به طاغوت یعنی رهایی و آزادی از بندگی غیرخدا. اگر تفسیر اسلام، رهایی نیست پس چیست؟ بحث اصلی پیامبر(ص) سرِ پذیرش «الله» نبود؛ «الله» را که قبلاً مشرکین مکه قبول داشتند. پس دعوا سرِ اعتقاد نبوده، دعوا سرِ آزادی‌بخشی بوده! آزادی‌بخشی از نفوذ غیرخدا. نفوذ اجتماعی سران قبائل موجب به بردگی کشیدن انسان‌ها می‌شد لذا پیامبر(ص) با آنها درگیر شد. امروز هم ما با این مسئله درگیر هستیم، صدها نوع نفوذ بر روی مردم وجود دارد. 🚩 دانشگاه امام صادق(ع)-محرم ۱۴۰۲ 📢صوت:@panahian_mp3 👈 متن کامل panahian.ir/post/7969 @Panahian_text
🔸 اگر خودت را رها کنی، به رهایی نمی‌رسی! 📌 آخرین گام رهایی–ج۷ 🔘 انسان تصادفاً به رهایی نمی‌رسد؛ با رنج و تلاش به رهایی می‌رسد 🔘 رهایی در عرصۀ آگاهی و اندیشه، بخش مهمی از رهایی انسان است 🔘 فقط کسانی که در عرصۀ اندیشه رها هستند قدرت تولید دانش پیدا می‌کنند 🔘 رهایی در عالمِ علاقه‌ها هم بُعد دیگری از رهایی انسان است 🔘 خودت اراده کن به چه چیزی علاقه‌مند بشوی نه اینکه یک علاقه، تو را دنبال خودش بکشاند ___________ : رهایی برای انسان یک آرزوی بزرگ و یک ارزش ذاتی است، تصور رهایی برای انسانِ اسیر این دنیا یک تصور لذت‌بخش است. ما در این دنیا نه تنها به امور تکوینی اسیر هستیم بلکه دائماً دیگران به دنبال اسارت بیشتر ما هستند و اگر خودمان دنبال رهایی نباشیم این اسارت ما بیشتر خواهد شد. انسان تصادفاً به رهایی نمی‌رسد؛ بلکه با تلاش و با رنج به رهایی خواهد رسید. رهایی در عرصۀ آگاهی و اندیشه، یک بخش مهم از رهایی وجود انسان است. انسان با رهایی در عرصۀ آگاهی و اندیشه زندگی‌اش را شروع می‌کند، یعنی از همان دوران کودکی، کنجکاوانه هرچیزی را امتحان می‌کند که ببیند این چیست؟ تا هفت‌سال پدر و مادر باید به این رهایی کودک احترام بگذارند. انسان بعد از اینکه رشد پیدا کرد باید رهایی خودش را در عالم اندیشه مدیریت کند. در کودکی مدیریت نمی‌کند؛ یعنی کنجکاوی تصادفی و کنجکاوی تمایلی دارد. در مقام تولید دانش، فقط کسانی که در عرصۀ اندیشه، رها هستند قدرت تولید دانش پیدا می‌کنند. بُعد دیگر رهایی در وجود انسان، در عالم دل و گرایش‌ها و علاقه‌ها و اراده‌ها است؛ یک جلوه‌اش این است که انسان بتواند اراده کند. برخی می‌گویند: «نمی‌توانم اراده کنم» چرا نمی‌توانی؟ چون اسیر هستی. معمولاً یک علاقه‌هایی به ما تحمیل می‌شود. می‌دانید چرا بعضی‌ها چشم‌شان را می‌بندند از چیزهایی که می‌خواهد یک علاقه‌ای را به انسان تحمیل کند؟ چون می‌گوید: اینها حواسم را پرت می‌کند، ضعیفم می‌کند، اسیرم می‌کند. باید قلب من رها باشد. چرا می‌گوییم آزادی به معنای واقعی در غرب نیست؟ یک دلیلش این است که در غرب، علاقه به انسان‌ها تحمیل می‌شود؛ با تبلیغات و شیوه‌های مختلف. اما در دین ما حتی پیغمبر خدا هم حق ندارد به کسی علاقه تحمیل کند. حتی علاقۀ به خدا را نباید به انسان‌ها تحمیل کند. تو باید خودت علاقه‌مند بشوی. حالا به سراغ گام‌های رهایی برویم. گام اول رهایی، ایمان است؛ یک روی سکۀ ایمان، باور قدرت خدا و توکل به خدا است. روی دیگر سکۀ ایمان، کفر به طاغوت و رهایی از خدایان دروغین و هرکسی است که در ما نفوذ دارد(البته نفوذ بدون منطق) گام دوم رهایی این است که عمل اسارت‌بار انجام ندهی، یعنی هرکاری هوس کردی انجام ندهی، چون افعال و اعمال ما، ما را اسیر می‌کنند، به این می‌گویند «تقوا» در قرآن هم تقوا قبل از ایمان آمده: «ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ* الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ...» گام دوم رهایی در سبک زندگی محقق می‌شود؛ اینکه چگونه زندگی کنی، چه غذایی بخوری، چه عملی انجام بدهی که اسیر اعمالت نشوی. چه حرفی بزنی که اسیر حرفت نشوی، دنبال هر هوسی نروی و... همۀ اینها برای این است که آزادی و رهایی خودت را تضمین کنی. اگر می‌خواهی به جایی برسی که هر کاری خواستی بتوانی انجام بدهی اول باید از مسیر «هرکاری را انجام نده» عبور کنی. برای اینکه به قدرت رهایی در اندیشه برسی اول باید هر فکری نکنی. برای اینکه به جایی برسی که صاحب دلت باشی و اسیر دلت نباشی، اول باید هرچه دلت خواست انجام ندهی. محدودیت در عمل، تو را رها می‌کند، اگر خودت را در عمل، رها کردی به جایی نخواهی رسید. هرزگی در عمل و رفتار، انسان را اسیر می‌کند. چرا دشمنان ملت ما روی بی‌حجابی این‌قدر مُصر هستند؟ چون می‌خواهند هیچ‌کسی نظم، ادب و محدودیت رفتاری‌ نداشته باشد، چون آدم با محدودیت رفتاری به قدرت رهایی می‌رسد. هرچه خودت را محدودتر کنی رهاتر می‌شوی، آیا حاضر هستی محدودیت رفتاری داشته باشی تا به رهایی برسی؟ 🚩 دانشگاه امام صادق(ع)-ماه محرم ۱۴۰۲ 📢صوت:@panahian_mp3 👈 متن کامل @Panahian_text
🔸 امام زمان(ع) کسی را دین‌دار نمی‌کند؛ از بردگی رها می‌کند 📌 آخرین گام رهایی–ج۸ 🔘 دعوای دین سر آزادی و رهایی است، نه سرِ ارتباط ما با خدا؛ ارتباط قلبی با خدا که اجباری نمی‌شود! 🔘 دعوای دین سر بردگیِ غیرخدا است؛ یعنی تو نباید اسیر و بردۀ کسی بشوی، باید رها باشی 🔘 خیلی از الزامات بروکراسی باید برداشته شود تا مردم به رهایی برسند ______ : یکی از بخش‌های ادبیات اصیل دین ما که مهجور است «ادبیات آزادی» است. چرا می‌گوییم مهجور است، چون خیلی‌ها نمی‌دانند که اصلاً آزادی مال دین است و فلسفۀ بندگی خدا چیزی جز رهایی از بندگی غیر خدا نیست. دین اصلاً و ابداً سر ارتباط تو با خدا، با تو دعوا ندارد، فقط سر این دعوا است که می‌فرماید «بردۀ کسی دیگر نشو! رها شو!» وقتی از غیرخدا رها شدی، آن‌وقت مطمئناً به سوی خدا می‌روی. خدا از پیغمبر می‌خواد که فقط این بندگانم را رها کن، آنها خودشان به سمت من می‌آیند. دعوای دین سر رهایی است، سر چیز دیگری دعوا ندارد. این اصلاً عاقلانه نیست که بگوییم «دین می‌گوید باید ارتباط خودت را با خدا قوی کنی، زودباش! تو باید عاشق خدا بشوی!» به زور که نمی‌شود عاشق شد! ارتباط قلبی انسان با خدا که با زور و اجبار درست نمی‌شود، باید از دلش شکوفه بزند! پس دین چه می‌گوید؟ دین می‌گوید من فقط می‌خواهم تو را رها کنم. امام زمان(ع) که کسی را دین‌دار نمی‌کند؛ از بردگی نجات می‌دهد، همین! وقتی آزادی و رهایی در دین ما این جایگاه را دارد، چرا باید یک کسانی در مقابل این دین، شعار آزادی بدهند؟ حتماً یک اشتباه و سوءتفاهم بزرگ اتفاق است و دلیلش این است که ما دین را به عنوان عامل رهایی‌بخش انسان‌‌ها معرفی نکرده‌ایم. دعوای دین سرِ آزادسازی انسان‌ها است نه سر ارتباط با خدا، اصلاً ارتباط با خدا که دعوا بردار نیست، موعظه‌بردار هم نیست، تلقین‌بردار هم نیست! ارتباط تو با خدا از سرِ عشق و عاطفه است و با احساس امنیت است، فقط دیگران نباید تو را اذیت کنند و اجازه بدهند تو خودت رشد کنی. خداوند می‌فرماید: «لا اِکْراهَ فِی الدّین» (بقره، ۲۵۶) در ارتباط تو با خدا که اکراهی نسیت، پس دعوا سر چیست؟ دعوا سر بردگی غیرخدا است، سر اینکه تو نباید غیرخدا را بندگی کنی. بعضی‌ها می‌گویند حکومت اسلامی نباید به زور مردم را بهشت ببرد. در واقع باید گفت: حکومت اسلامی فقط باید جلوی به جهنم بردن مردم را بگیرد و نگذارد کسی به زور، مردم را سمت جهنم ببرد، همین! فلسفۀ قیام امام حسین(ع) هم آزادی و رهایی بود. گفت ای مردم، می‌خواهم شما را آزاد کنم، اگر رهایی و آزادی را نمی‌خواهید من برمی‌گردم... ولی آنها نگذاشتند و کار به جنگ کشیده شد. ادبیات دین، اصلش باید بحث آزادی باشد؛ هم آزادی یک فرد و هم آزادی یک ملت. آزادی یک ملت لازمه‌اش مدیریت ولایی است، چون فقط مدیریت ولایی است که می‌تواند کاری بکند که خوب‌های یک ملت بجوشند و بالا بیایند. این روش را هم نمی‌تواند دیکتاتور مآبانه انجام بدهد بلکه باید در فضای باز و آزاد انجام بدهد. هم پیغمبر(ص) هم أمیرالمؤمنین(ع) می‌خواستند این آزادی را به مردم بدهند که گُل‌های این مردم شکفته بشود و رو بیاید. لذا به هر دوی این بزرگواران، گفتند که شما مدیریت بلد نیستید! چون فکر می‌کردند که مدیریت یعنی زورگویی! امروز هم بسیاری از این الزامات بروکراسی در جامعه-از جمله در ساختارهای آموزشی و اداری- باید برداشته شود تا مردم مزۀ آزادی را بچشند، نمی‌شود که از خدا و پیغمبر حرف بزنیم ولی مدل زندگی‌ ما اسارت‌بارانه باشد! اگر ساختارهای اداره‌های ما با بروکراسی مارکس وبری اداره می‌شود، در واقع این ساختارها اسلامی نیست؛ چون بر مبنای برده‌کشی است نه آزادسازی! هرچند مدیرانش نماز بخوانند و ظاهر اسلامی داشته باشند. تا وقتی در دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی ما اصل بر نمره و نظارت و امتحان و... باشد، از این دانشگاه‌ها زیاد نظریه‌پرداز علمی بیرون نمی‌آید، چون با این روش‌های موجود، خلاقیت افراد از بین می‌رود. مشکل ما این است که دین‌داری و تقوا را به رهایی تفسیر نکرده‌ایم و به تصویر هم نکشیده‌ایم. این مسائلی که در سطح خیابان‌های شهر می‌بینید به خاطر این است که دین به درستی معرفی نشده و الا اگر می‌گفتیم که اصل دین، رهایی و آزادی است، بسیاری از مسائل حل شده بود. 🚩 دانشگاه امام صادق(ع)-ماه محرم ۱۴۰۲ 📢صوت:@panahian_mp3 👈 متن کامل @Panahian_text
🔸 جز در «زندگی جمعی» نمی‌شود به اوج رهایی رسید 📌 آخرین گام رهایی–ج۹ 🔘 همۀ عوامل رهایی باید در «زندگی جمعی» تحقق پیدا کند تا اثر لازم را بگذارد 🔘 ایمان و تقوای ما در زندگی جمعی به‌طور جدی محک می‌خورد نه در زندگی فردی 🔘 بدون زندگی جمعی، از ظلمِ زورگویان و سلطه‌طلب‌ها رها نمی‌شویم ______ : گام اول برای رسیدن به رهایی، ایمان به خدا است و گام دوم این است که رفتارت را کنترل کنی؛ این کنترل رفتار به تعبیر قرآن همان «تقوا» است؛ تقوا یعنی مراقبت در رفتار. البته این مراقبت، باید طبق برنامه و احکام دین باشد و بنا نیست مثل مرتاض‌های هندی رفتار کنیم! گام سوم برای رهایی، رنج است. بدون رنج بعضی از قوای انسان اصلاً آزاد نمی‌شود. وقتی در یک رنج عمیق به سر می‌بری بعد از آن، اندیشه‌ات بهتر کار می‌کند. هیچ‌کس بدون رنج نمی‌تواند زندگی کند. خدا می‌فرماید: ما انسان را در رنج آفریدیم «لَقَد خَلَقنَا ٱلإِنسانَ فِي كَبَدٍ» (بلد، 4) اگر با رنج‌مان درست برخورد کنیم و آن را در آغوش‌ بگیریم، رنج خیلی رهایی‌بخش می‌شود و روح ما را قوی می‌کند. یکی دیگر از گام‌های رهایی، شکر نعمت است. گام‌های دیگری هم می‌شود برای رسیدن به رهایی تعریف کرد ولی ما می‌خواهیم سراغ آخرین گام رهایی برویم. می‌دانید چرا این عوامل رهایی مثل ایمان و تقوا و شکر و... معمولاً آن نتیجۀ مورد نظر را ندارد؟ چون همۀ این حرف‌هایی که دربارۀ عوامل رهایی زدیم باید در یک فضای دیگری تحقق پیدا کند تا اثر لازم را بگذارد و آن «زندگی جمعی» است؛ نه در زندگی انفرادی. زندگی جمعی سختی‌هایی دارد که باعث می‌‌شود آدم‌ها معمولاً زندگی جمعی را دوست نداشته باشند و از آن فرار کنند ولی آثار و برکاتی برای مؤمنین داد که در اعمال فردی نیست. احکام فردیِ دین، در مقایسه با زندگی جمعی زیاد سخت نیستند؛ حتی اعمالی مثل نماز شب، خمس و زکات و... خیلی از احکام شرعی مثل غیبت نکردن، در زندگی جمعی واقعاً سخت است. چون وقتی عده‌ای نزدیک هم زندگی می‌کنند و ارتباط زیادی با هم دارند، غیبت کردن راحت اتفاق می‌افتد. اما فرموده‌‌اند غیبت به اندازۀ چهل تا گناه کبیره است. ما به گمان خودمان زرنگی می‌کنیم و صورت‌مسئله را پاک می‌کنیم و می‌گوییم «اصلاً زندگی جمعی نمی‌کنیم که نخواهیم غیبت کنیم!» ایمان و تقوا کجا به درد می‌خورد؟ الان شما مؤمن هستی و خیلی حالت خوب است. حالا به یک جمعی از مؤمنین وارد شو و زندگی جمعی را تجربه کن؛ مثلاً وقتی رفیقت نیاز به پول داشت و تو از پولی که خودت به آن نیاز داری به او دادی و گفتی «خدا روزیِ من را می‌رساند» آن‌وقت معلوم می‌شود تو واقعاً به رزاقیت پروردگار ایمان داری. منظور ما از زندگی جمعی چیست؟ فکر نکنید همین که برای یک مراسم مذهبی دورهم جمع شده‌ایم، زندگی ما جمعی شده است! الان کسانی که در مساجد کنار هم قرار می‌گیرند، نمازخوان هستند، ولی زندگی جمعی ندارند. این بیشتر شبیه همراهی مسافران یک اتوبوس است که در کنار هم هستند و وقتی به مقصد رسیدند هر کسی دنبال کار خودش می‌رود. زندگی جمعی باید در مساجد شکل بگیرد، ولی الان حضور ما در مساجد، زندگی جمعی محسوب نمی‌شود. چقدر از مشکلات و گرفتاری‌های هم مطلع هستیم و چقدر به هم کمک می‌کنیم؟ آیا رفاقت ما در حدی هست که به لحاظ مالی با هم ندار باشیم؟! نه. چون اینها نیاز به از خودگذشتگی دارد و ما معمولاً حوصلۀ این کارها را نداریم، لذا ترجیح می‌دهیم به دین‌داری انفرادی بپردازیم نه جمعی. ایمان و تقوا در زندگی فردی، تو را به رهایی نمی‌رساند؛ از نظر روحی اگر بخواهی به اوج رهایی برسی جز در زندگی جمعی نمی‌شود. چون در زندگی جمعی، هم رنج هست در حدّ اعلی، هم تقوا و ایمان ما در سخت‌ترین نوعش محک می‌خورد. ما معمولاً خیلی زیرکانه از زندگی جمعی فرار می‌کنیم تا ایمان و تقوای ما زیاد مورد امتحان جدی قرار نگیرد. انگار می‌خواهیم ایمان و تقوای خودمان را دست‌نخورده و محک نخورده نگه داریم! زندگی جمعی، گام‌های ما برای رهایی(از جمله ایمان و تقوای ما) را مؤثر قرار می‌دهد. البته این رهایی دو نوع است؛ یکی رهایی از اسارت خویش، اسارت تن و اسارت هوای نفس است، یکی هم رهایی از ظلمِ سلطه‌طلب‌ها و زورگویان عالم است. زندگی جمعی برای رسیدن به این دو رهایی لازم است. 🚩 دانشگاه امام صادق(ع)-ماه محرم ۱۴۰۲ 📢صوت:@panahian_mp3 👈 متن کامل @Panahian_text
🔸 چرا اگر «همۀ» مدیران خوب شوند، باز مملکت به‌طور کامل اصلاح نمی‌شود؟ 📌 آخرین گام رهایی–ج۱۰ 🔘 تا وقتی تمرکز قدرت از بین نرود رقابت و دعوا برای تصاحب قدرت ادامه دارد 🔘 اگر قدرت به مردم منتقل شود، دعوای سیاسی چپ و راست هم تمام می‌شود 🔘 برای اینکه قدرت به مردم منتقل شود باید گروه‌های مردمی فعال شوند 🔘 ادارۀ هر محله باید توسط مردم آن محله انجام شود ______ : فرق زندگی قبل از ظهور و بعد از ظهور در چیست؟ بعد از ظهور چه تفاوتی در زندگی انسان‌ها اتفاق می‌افتد؟ اینکه به زندگی جمعی می‌پردازند. زندگی جمعی در وضع قانون‌گذاری، در شیوۀ بوروکراسی، در روش قانونمند کردن و تنظیم مقررات مدرسه‌ و دانشگاه‌ و... تحول ایجاد می‌کند. تصور کنید اگر سازمان‌ها به‌جای اینکه اختیارات را به مدیران بدهند به مردم بدهند، چه تحولی ایجاد می‌شود! اگر شما مردم جمع بشوید و باهم زندگی جمعی را آغاز کنید(که یک بُعدش کار اقتصادی است) آن‌وقت یک تحول اساسی اتفاق می‌افتد و همه‌چیز فرق می‌کند مثلاً ادارۀ شهر توسط مردم انجام می‌شود. اصلاً هر محله‌ای را مردم محله باید اداره کنند همان‌طور که یک آپارتمان را مردم آپارتمان اداره می‌کنند. ولی الان مردم فقط پای صندوق رأی می‌روند و اعضای شورای شهر را انتخاب می‌کنند و تا چهار سال بعد که دوباره انتخابات برگزار شود، اصلاً خبر ندارند که در این شورا چه اتفاقی می‌افتد؛ این یعنی مشارکت حداقلیِ مردم در کارها. رهبر انقلاب به همین دولت فرمود: اینکه شما بین مردم حضور پیدا می‌کنید خوب است اما کافی نیست، باید مشارکت مردم را در تصمیم‌گیری، در نظارت بر رفتار مدیران، و در اقدام-یعنی جایی که مردم می‌توانند مستقل از دولت، اقدام کنند- افزایش بدهید. (بیانات 19/۱۰/1400) حدود سیصد هزار مدیر میانی در کشور داریم که نمی‌دانم این دولت چند درصد از اینها را توانسته عوض بکند. تازه اگر همۀ اینها عوض بشوند و مدیران خوب جایگزین بشوند، باز همۀ مشکلات حل نخواهد شد. این تصور اشتباه است که بگوییم اگر همۀ مدیران، خوب بشوند مملکت به‌طور کامل اصلاح می‌شود. به چند دلیل: یکی اینکه مدیر خوب هم ممکن است فاسد بشود و نتواند پاک بماند. دوم اینکه گاهی یک مدیر، آدم خوبی است اما توانایی و مهارت‌های لازم برای ادارۀ کارها را ندارد، مثلاً به‌خاطر اینکه خودش تولیدکننده یا تاجر نبوده و مشکلات و موانع سرِ راه تولیدکننده‌ها و تجار را دقیقاً نمی‌داند لذا نظرات کارشناسیِ اشتباه می‌دهد. سوم اینکه مدیرهای دولتی معمولاً جرأت ریسک ندارند. مثلاً می‌گوید «نه، مقررات به من اجازه نمی‌دهد...» نتیجه‌اش این می‌شود که یک کارخانه با تعداد زیادی کارگر تعطیل می‌شود یا به مشکل می‌خورد. حالا فرض کنید یک مدیر حزب‌اللهی، متخصص و شجاع آوردیم که توانایی و مهارت لازم را دارد و خوب هم کار می‌کند. این مدیر، چه اشکالی دارد؟ اشکالش این است که تمرکز قدرت را از بین نمی‌برد و طبیعتاً عده‌ای برای این مرکز قدرت، طمع می‌کنند و با یک ترفندی جای او را می‌گیرند! یا در انتخابات بعدی، کار را از او می‌گیرند. از این دولت و مجلس انقلابی می‌خواهم که تمرکز قدرت و ثروت را از دولت بگیرند و به مردم بدهند و الا در انتخاب‌های بعدی سرِ تصاحب پست‌های دولتی دعوا خواهد بود و تا وقتی دعوا هست این مملکت روی آبادانی را نخواهد دید. قدرت را به مردم بدهید تا دیگر تمرکز قدرت و ثروت در دولت نباشد و دیگر کسی برای تصاحب این قدرت، طمع نکند و بگوید: برای چه می‌خواهی مسئول بشوی؟ کارخانه‌ها را که به مردم دادند، وزارت‌خانه‌ها هم که کوچک شد، امضاهای طلایی هم دیگر وجود ندارد! آن‌وقت دیگر شارلاتان‌بازی و دعوای سیاسی چپ و راست هم تمام می‌شود. آن‌وقت فقط کسانی می‌آیند و پست دولتی می‌گیرند که دنبال منفعت شخصی نیستند. مدیر دولتی هرچقدر هم خوب باشد، تا وقتی تمرکز قدرت را از بین نبرد، به جایگاه او طمع می‌کنند و برای تصاحب قدرت، بالاخره او را سرنگون می‌کنند. احزاب وقتی وارد رقابت می‌شوند، کارشان همین است؛ نقشه می‌کشند برای اینکه طرف مقابل خود را حذف کنند و با کمک روزنامه‌های حزبی، رقیب خود را تخریب می‌کنند. برای اینکه قدرت به مردم منتقل بشود باید گروه‌های مردمی فعال بشوند. برای اینکه مردم به صحنه بیایند، باید چه‌کار کنیم؟ چارۀ عملیاتی‌اش مسجد است؛ مسجد باید متحول بشود. اگر ما زندگی جمعی نداریم تقصیر مسجد است؛ امام جماعت مسجد، هیئت امنای مسجد، بسیج مسجد. 🚩 دانشگاه امام صادق(ع)-ماه محرم ۱۴۰۲ 📢صوت:@panahian_mp3 👈 متن کامل: panahian.ir/post/7985 @Panahian_text
🚨 وقتی صداوسیما یک تجمع مهم و راهبردی را منعکس نمی‌کند، بی‌بی‌سی‌چی‌ها به‌دروغ آن‌را تظاهرات علیه بی‌حجابی می‌نامند! 📌 و همان دروغ ۱۱۴ سال قبل انگلیس علیه شیخ فضل‌الله را تکرار می‌کنند! 🔘 نهادهای امنیتی لطفاً خواب نباشید؛ اینجا هم کلی «گاندو» پیدا می‌شود! 🔘 عملیات تخریبی بی‌بی‌سی‌چی‌ها نشان داد که پاسداشت شیخ‌فضل‌الله چقدر برایشان مهم است! 🔘 بی‌بی‌سی‌چی‌های خبیث دیگر نمی‌توانند مثل زمان نفوذ انگلیس در این کشور هر دروغی را به شیخ فضل‌الله نسبت بدهند! ______ : ما در یک فضای درگیری بسیار هوشمندانه هستیم؛ اگر شما در اوج هوشمندی نباشید و عرصۀ روشنگری و تبیین را خالی کنید، طبیعتاً طرف مقابل این فضا را پُر می‌کند. دیشب شما دانشجویان و اهالی هنر، در محل شهادت شیخ‌ فضل‌الله نوری برنامه و مراسمی برگزار کردید ولی این مراسم، کمترین انعکاس را در صدا و سیما و عموم رسانه‌های انقلابی داشت، چون از هوش راهبردی بالایی برخودار نیستند. از آن‌طرف، بی‌بی‌سی‌چی‌ها بلافاصله همه‌شان باهم فعال شدند و دوتا محور را کار کردند؛ یکی اینکه گفتند این راهپیمایی شبانه علیه بدحجابی بود! دروغ محض! شما اصلاً علیه بدحجابی شعار ندادید، بلکه دعوت به حجاب کردید و گفتید این حجاب ثمرۀ غیرت عباس و علی‌اکبر است. تظاهرات به نفع حجاب فرق دارد با تظاهرات علیه بی‌حجابی. اما بی‌بی‌سی‌چی‌ها و رسانه‌های داخلی همسو با انگلیس، این حرکت شما را علیه بدحجابی تفسیر کردند. لطفاً نهادهای امنیتی خواب نباشند؛ اینجا هم کلی گاندو پیدا می‌شود. این رسانه‌ها در ادامۀ دروغ‌‌شان گفتند: تعجب این است که عکس شیخ فضل‌الله نوری را دست‌شان گرفتند با اینکه ایشان مخالف مشروطه بوده! یعنی دقیقاً کاری که انگلیس خبیث موقع اعدام شیخ فضل‌الله نوری انجام می‌داد و می‌گفت: چون او مخالف مشروطه است اعدامش کردند! درحالی‌که ایشان با انحراف مشروطه مخالف بود نه با اصل مشروطه. تعداد زیادی از رسانه‌ها روی حرکت دیشب شما کار کردند و گفتند که چرا اینها عکس شیخ فضل‌الله نوری را دست‌شان گرفتند با اینکه شیخ فضل‌الله نوری مخالف مشروطه بوده! بروید بشمارید چندتا رسانه، دروغ انگلیسی‌ها علیه شیخ فضل‌الله را تکرار کردند. به این رسانه‌ها باید گفت: شما چه تعهدی به انگلیس خبیث داد‌ه‌ای که دروغ او را بعد از 114سال تکرار کنی؟ خیلی‌های‌شان مزدور انگلیس نیستند، بلکه اینها سربازان بی‌جیره و مواجب انگلیس هستند، البته بین آنها هم گاندو پیدا می‌شود. نهادهای امنیتی بررسی کنند که عمله اکلۀ سرویس‌های انگلیسی در این رسانه‌ها چه‌کار می‌کنند؟ متأسفانه رسانه‌های ما این حرکت و این کار نویِ شما جوانان اهل هنر را انعکاس ندادند، درحالی‌که از قبل هم اعلام شده بود که در محل شهادت شیخ‌ فضل‌الله مراسم دارید. صدا و سیما مثلاً می‌توانست دیشب برنامۀ «در شهر» را به انعکاس این موضوع اختصاص بدهد. رهبر انقلاب فرمود: پاسداشت یاد شهدا کمتر از شهادت نیست... لذا پاسداشت یاد شیخ فضل‌الله نوری بعد از 114 سال کمتر از ارزش شهادت او نیست. با این مخالفت‌های بی‌بی‌سی‌چی‌ها و عملیات تخریبی‌شان معلوم می‌شود که موضوع چقدر حساس است. هنوز 24ساعت از این خبر نگذشته، ببینید چقدر برای تخریب پاسداشت شیخ فضل‌الله نوری کار شده و از این‌طرف، چقدر برای تقدیر از این ماجرا چقدر کم‌کاری شده! نباید بگذاریم با تبلیغات دروغ، سرمان را ببرند، ما دیگر به عقب برنمی‌گردیم! به بی‌بی‌سی‌چی‌های خبیث بگویم که شما دیگر نمی‌توانید مثل زمان نفوذ انگلیس در این کشور هر دروغی را به شیخ فضل‌الله نوری نسبت بدهید. شما دیگر نمی‌توانید این ملت را دو شقه کنید! وقتی یک عده جوان در نوحۀ سینه‌زنی دعوت به حجاب می‌کنند نمی‌توانید آنها را به شعار علیه بدحجابی متهم کنید. انگلیسی‌های خبیث؛ شما دیگر موفق نمی‌شوید! ایادی‌ خودتان را از رسانه‌های بی‌بی‌سی‌چی مملکت جمع کنید، جز مایۀ افتضاح برای شما چیزی نخواهد بود! آیا این رسانه‌ها همه جاسوس هستند؟ نه؛ ای کاش جاسوس بودند! اگر جاسوس باشند که محترم‌تر هستند چون در قبال این نوکری، یک چیزی گرفته‌! الان که هیچ چیزی نمی‌گیرد و دربست سواری می‌دهد! بنده از همین‌جا اعلام می‌کنم؛ هم رسانه‌های خواب ما بیدار باشند، هم آن رسانه‌هایی که می‌خواهند سال بعد، پاسداشت شیخ فضل‌الله نوری را تحریف کنند، آنها حواس‌شان باشد؛ سال آینده در محل شهادت شیخ فضل‌الله نوری سه شب عزاداری داریم، شما این را بدانید، ما شهدای‌مان را رها نمی‌کنیم. 🚩پردیس باغ ملی دانشگاه هنر، شب هفتم‌ نوزدهمین سوگواره هنر و حماسه - ۱۴۰۲/۰۵/۱۲ 📢صوت:@panahian_mp3 @Panahian_text
🔸 ریشۀ مشکلاتمان این است که مساجدمان محل تمرین «زندگی جمعی» نیست 📌 آخرین گام رهایی–ج۱۱(پایانی) 🔘 هیچ حکومتی بدون مشارکت مردم نمی‌تواند همۀ کارها را سامان بدهد 🔘 دولت باید از بسیاری کارها کنار برود و کار را به گروه‌های مردمی بسپارد 🔘 مردم‌سالاری یعنی مردم در همۀ امور، سالار باشند و این بدون زندگی جمعی محقق نمی‌شود 🔘 کانون زندگی جمعی «مسجد» است 🔘 مسجدها را فتح کنید و در آن زندگی جمعی را تمرین کنید _________ : از نظر اجتماعی اگر بخواهیم به رهایی برسیم، باید چه‌کار کنیم؟ خدا حیات بشر را طوری قرار نداده که یک حاکمیت یا دولت بدون مشارکت همۀ مردم بتواند زمینۀ ظلم را از بین ببرد. خدا اجازه نمی‌دهد یک حکومت بدون مشارکت مردم و صرفاً با تعدادی مدیران و مسئولین خوب، بتواند همۀ کارها را سامان بدهد و برای مردم رفاه ایجاد کند، پس خدا این مردم را چطور امتحان کند؟! رهبر انقلاب فرمود که اندیشمندان فکر کنند به اینکه چگونه می‌شود مشارکت مردم را افزایش داد... افزایش مشارکت مردم یعنی اینکه قدرت دولت‌ کم بشود و کارها به مردم (گروه‌های مردمی) واگذار بشود. چرا مسئولین حزب‌اللهی فکر می‌کنند که اگر خدمت کنند کافی است؟ حتی اگر یک دولتی به‌جای مدیرانش، فرشته‌هایی قرار بدهد که اصلاً فساد نکنند، باز هم مسائل به کلی برطرف نمی‌شود. باید مردم را در کارها مشارکت بدهند تا خود مردم کارها را به‌دست بگیرند و سامان بدهند. رهبر انقلاب فرمودند مردم‌سالاری دینی به این نیست که مردم فقط پای صندوق‌های رأی بیایند و یک کسی را انتخاب کنند، مردم‌سالاری دینی به این است که مردم، در همۀ زمینه‌ها سالار امور خودشان باشند.... اینکه مردم در همۀ زمینه‌ها سالار امور خودشان باشند یعنی همان زندگی جمعی! کانون زندگی جمعی کجاست؟ مسجد. اینکه هرکسی بیاید نماز جماعت بخواند فقط یک قدم از صد قدم است. نود و نُه قدم دیگرش این است که بیاید وقت بگذارد و زندگی جمعی بکند. بعضی‌ها گمان می‌کنند که مسجد شبیه اتوبوس شرکت واحد است! سوار می‌شود و نمازش را می‌خواند و بعد هم می‌رود و به کسی کاری ندارد. لذا مسجد‌های بی‌رونق درست می‌شود. مسجدها را فتح کنید و در آن زندگی جمعی را تمرین کنید. برخی می‌گویند «هیئت امنا نمی‌گذارد» خُب هیئت امنا اگر اجازه نمی‌دهد آنها را کنار بزنید و تغییر بدهید. هیئت امنای مسجد چند نفر هستند؟ مثلاً پنج نفر هستند. اینها چطور جلوی پانصد نفر می‌توانند بایستند؟. نمازخوان چندتا؟ پانصدتا. هیئت امنای مسجد پانصد نفر هستند! در بعضی از مساجد می‌گویند که «امام جماعت، به ما میدان نمی‌دهد!» امام جماعتی که در این‌باره کوتاهی کند، ورثۀ انبیاء نیست. مگر پیامبر(ص) نفرمود: «اَلعُلَماءُ وَرَثَةُ الاَنبیاء» (كافي، ج 1، ص 32 )؟ ببینید رسول‌خدا(ص) چه‌کار می‌کرد؟ پیامبر(ص) به مردم میدان می‌‌داد و ادارۀ امور شهر را به مردم سپرده بود. ایشان در مدینه گروه‌های ده‌نفره درست کرد و برای هر کدام، یک سرگروه گذاشت و با این شبکۀ منسجم، شهر را اداره می‌کرد. بسیج یک طرحی دارد به نام طرح «محلۀ مردم‌سالار» که واقعاً قابل تقدیر است؛ از حدود شصت‌هزار پایگاه محلی بسیج، شانزده هزار پایگاه این طرح را اجرا کرده‌اند. در این طرح، مسائل و مشکلات هر محله توسط گروه‌های مردمی شناسایی می‌شود و با استعدادها و ظرفیت‌هایی که در محله شناسایی می‌کنند، شروع می‌کنند مسائل محله را حل کردن. در محله‌هایی که طرح محلۀ مردم‌سالار اجرا شده، مسئولینِ پایگاه در آن محله‌ها می‌گویند که دیگر برای ما فرق نمی‌کند مسئولین اصلاح‌طلب باشند یا اصولگرا، دین‌دار باشند یا بی‌دین و... ما از همۀ این مسئولین بازخواست می‌کنیم و جرأت ندارند از زیر کار در بروند. در این طرح، مردم میدان‌دار هستند، مردم زنده هستند و کارها را خودشان اداره می‌کنند. در ایام کرونا در آن محله‌هایی که طرح محلۀ مردم‌سالار اجرا شده، چه فقرهایی را ریشه‌کن کردند! آمده بودند صدقه بدهند یک‌دفعه‌ای این کار تبدیل شد به کارآفرینی و کم‌کم یک شغل دومی برای کارگرها درست شد. ریشۀ مشکلات ما این است که مساجد ما پایگاه زندگی جمعی نیست. قرآن می‌فرماید «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا» (یقره، 114) در تفسیر این آیه نوشته‌اند که منظور از «َسَعَى فِي خَرَابِهَا»، این نیست که مثلاً با کلنگ، در و دیوار مسجد را خراب کنی! منظور این است که مسجد آن چیزی که باید باشد، نباشد. مسجد باید آن‌قدر فعال و کارآمد باشد که هرکسی اهل مسجد شد، کم‌کم اهل زندگی جمعی بشود، اهل کار و فعالیت بشود و کارآفرین بشود. 🚩 دانشگاه امام صادق(ع)-ماه محرم ۱۴۰۲ 📢صوت:@panahian_mp3 👈 متن کامل @Panahian_text
🔸 دشمنانِ فرهنگ اربعین کم نیستند! یکی از آنها بروکراسی‌ برآمده از تفکر غربی است 🔸 اربعین به جنگ با این بروکراسی رفته است 📌 علیرضا پناهیان در جمع مبلغین و فرهنگ‌سازان اربعین: 🔘 بروکراسی با نظارت و کنترل شدید کارها را پیش می‌برد اما در اربعین، کارها با زندگی مواساتی پیش می‌رود 🔘 بعد از ظهور، مومنین مرز مالکیت باهم ندارند و اربعین چراغ اول را برای این فرهنگ مواساتی روشن کرده 🔘 مهمترین بُعد اربعین، آثار اجتماعی و جهانی آن است که منتهی به تمدن نوین اسلامی می‌شود 🔘 فرهنگ اربعین را باید به مساجد و شهرهای خودمان سرایت دهیم __ : باید نام این جمع شریف را-که شما مبلغان اربعین هستید- فرهنگ‌سازان اربعین یا محافظان فرهنگ قرار داد. مهمترین بعد اربعین، آثار اجتماعی و جهانی آن است که منتهی به تمدن نوین اسلامی می‌شود. وجه تمدنی اربعین، ابتدائاً در بعد فرهنگ اربعین دیده می‌شود. وقتی از اقصی نقاط عالم می‌آیند و تحت تاثیر اربعین قرار می‌گیرند یا وقتی خود زائران تحت تاثیر اربعین قرار می‌گیرند، به‌‌خاطر همین عنصر فرهنگی است. دشمنانِ فرهنگ اربعین کم نیستند! یکی از آنها بروکراسی‌ای است که متاسفانه در برخی نهادهای حوزوی نیز نفوذ کرده است و محصول سبک زندگی و تفکر غربی است؛ این بروکراسی در جامعه ما همه خوبی‌های جامعه را به محاق می‌برد. اربعین یک تنه به نبرد با این بروکراسی آمده است. امام حسین(ع) با آثار روحی عظیمی که در جامعه برجای می‌گذارد، در حال از بین بردن مظاهر تمدن غربی است که یکی از مهمترین آنها بروکراسی ماکس وبری است. امروز در موسسات حوزوی نیز باید کارت ساعت بزنند. در مساجد ما نیز این زندگی فردگرایانه نفوذ کرده است. چرا ما بر اساس الگوی اربعین، در مساجد موکب نمی زنیم؟ چرا در مساجد هر شب روضه نمی‌گیریم؟ مقررات تحصیلی ما در حوزه و دانشگاه به سمت بروکراسی ماکس وبری حرکت کرده است. فرهنگ اربعین به جنگ این نگاه رفته است که باید از آن صیانت کنیم. مومنین در دوران ظهور، مرز مالکیت باهم ندارند و اربعین چراغ اول را در این زمینه روشن کرده تا مردم به آن سمت بروند. مردم عراق، بر اساس همین فرهنگ مواسات، موکب‌ها را سر راه زائران قرار دادند و ما نیز تحت این چراغ، مسیر را یاد گرفتیم و حرکت کردیم. فرهنگ اربعین را بعد از اربعین باید وارد مساجد کنیم. باید تلاش کنیم روضه‌های گسترده در طول سال برگزار شود و در مساجد اطعام بدهیم و کسی نداند چه کسی این خرج را داده است. مساجد نباید بدون روضه بمانند. فرهنگ اربعین را باید به شهرها سرایت دهیم و آن را ارتقا بدهیم. ممکن است که اسیران بروکراسی، مخالف این جریان باشند که قطعاً هستند ولی اربعین به جنگ این بروکراسی می‌رود. اصل بروکراسی این است که می‌گویند: جز با نظارت دقیق و کنترل شدید نمی‌توان کار را جلو برد چون اصل بر منفعت‌طلبی است! اما در فرهنگ اربعین، اصل بر زندگی مواساتی است. 🚩 موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) -۱۴۰۲/۰۵/۲۵ 📢صوت:@panahian_mp3 @Panahian_text
🔸 اربعین فرصت ارتقای دوستی دو ملت ایران و عراق است 🔸 مردم عراق برای اربعین و کربلا شهدای بسیاری دادند که امروز به این رتبۀ خادمی رسیدند 📌 علیرضا پناهیان در جمع مبلغین و فرهنگ‌سازان اربعین(قسمت دوم): 🔘 عشایر عراق چراغ اول را برای زیارت اربعین روشن کردند و بسیار بی ادعا پای کار آمدند 🔘 دوستی با عراقی‌ها را جدی بگیرید؛ امام(ره) به رفاقت دو ملت حول محور اهل‌بیت(ع) تأکید کرده‌اند 🔘 کسانی که کاروان زیارتی به راه می‌اندازند همیشه مورد عنایت ویژه اهل‌بیت(ع) هستند 🔘 تلاش کنیم که حتی‌المقدور همه زائران اربعین از کشورمان، به‌صورت کاروانی بروند 🔘 رعایت آداب زیارت در سفر اربعین، می‌تواند ما را به یک اربعینی واقعی تبدیل کند __ : ملت عراق برای اربعین و زیارت کربلا شهدای بسیاری داده‌اند که به نقل از یکی از علمای این کشور نزدیک به یک میلیون نفر است. این مردم در راه اربعین خون داده‌اند که امروز به این رتبه خادمی رسیده‌اند و بسیار خوش توفیق بوده‌اند. چند صدهزار شیعه عراقی در انتفاضه شعبانیه به شهادت رسیدند. این شیعیان بسیار بی ادعا پای کار اربعین هستند. ما هم در راه این اربعین و زیارت امام حسین(ع) شهید داده‌ایم اما در خصوص زیارت اربعین، عشایر عراق چراغ اول را روشن کردند و این ناشی از ریشه معنوی خون‌های پاک شهیدان است که شما مبلغان اربعین، حتما مردم را باید در این‌باره توجیه کنید. برخی از شهرهای کشورمان تجمع‌های عاشورایی و عزاداری دارند که اینها باید حفظ شود؛ عزاداری محفلی و شهری بسیار مهم است و باید آن را توسعه دهیم و در کنار اینها، کاروان‌های زیارتی بزرگ هم به راه بیندازیم. کاروان‌های زیارتی کربلا باید این عزاداری‌ها را توسعه دهند. متاسفانه بسیاری از زائران، به صورت کاروانی حرکت نمی‌کنند؛ باید تلاش کنیم که حتی‌المقدور همه زائران اربعین، کاروانی حرکت کنند. کسانی که کاروان زیارتی به راه می‌اندازند همیشه مورد عنایت ویژه اهل‌بیت(ع) هستند. یکی از آداب زیارت اربعین، همین است که با کاروان و به صورت جمعی برویم. رعایت آداب زیارت بسیار اهمیت دارد. تمام زائران امام حسین(ع) سرباز امام زمان(عج) است ولی این سربازی آدابی دارد. زیارت، وظیفه ما است. غیر از حس وحال شخصی و دلتنگی برای زیارت، ما وظیفه داریم که به زیارت برویم. امام صادق(ع) می‌فرماید که کسی نباید بیشتر از سه سال دست از زیارت بکشد و به زیارت نرود. (وَ أَمَّا بَعِیدُ الدَّارِ فَفِی کُلِّ ثَلَاثِ سِنِینَ فَمَا جَازَ ثَلَاثَ سِنِینَ فَلَمْ یَأْتِهِ فَقَدْ عَقَّ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ قَطَعَ حُرْمَتَهُ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ؛ کامل‌الزیارات، ص296) زیارت قبور ائمه وظیفه ذاتی ما است. در برخی روایات دربارۀ آداب زیارت امام حسین(ع) آماده است که باید غبارآلود و کمی گرسنه و خسته و با حالت نزار به زیارت بروید. در سفر زیارت اربعین سعی کنیم غذای خوب را به زائران در راه مانده بدهیم و خودمان یک غذای ساده بخوریم. رعایت این آداب می‌تواند ما را به یک اربعینی واقعی تبدیل کند. خوب است آداب حج را مطالعه کنید تا به اهمیت آداب زیارت پی ببرید. یکی از آداب و سنت‌های زیارت امام حسین(ع) این است که قبل از سفر، سه روز روزه بگیریم. خوب است که اهل خانوادۀ خود را جمع کنیم و این آداب را برای آنها تبیین کنیم. پرهیز از زینت کردن هم از جمله توصیه‌های مهم برای زائران امام حسین(ع) است. دوستی با عراقی‌ها را جدی بگیرید. امام خمینی(ره) ملت ایران و عراق را به رفاقت و دوستی بر حول محور اهل‌بیت(ع) توصیه کرده است. دشمنان تلاش بسیاری برای نابودی عراق انجام می‌دهند. باید این مردم را دریابیم و اجازه ندهیم دشمنان ما این دوستی و همدلی را از ما بگیرند. 🚩 موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) - ۱۴۰۲/۰۵/۲۵ 📢صوت:@panahian_mp3 @Panahian_text
🔸پیامبر(ص) فراتر از یک مبلّغ، یک مصلح اجتماعی بود که در جامعه تحول ایجاد کرد 🔸 یک عالم دینی هم به تبعیت از پیامبر باید وضع زندگی و کسب‌وکار مردم محلۀ خود را اصلاح کند 📌 علیرضا پناهیان در جشن میلاد پیامبر(ص) در حرم حضرت معصومه(س): 🔘 دعوای مشرکین با پیامبر(ص) سرِ عقیده و اخلاق نبود؛ سرِ بروز اجتماعی احکام دین و بنیان‌گذاری تمدن اسلامی بود 🔘 رسول‌خدا(ص) صرفاً پیام‌آور نبود، برهم‌زننده نظم انحرافی و جاهلی جامعه و آورنده نظم جدید بود 🔘 دعوای مشرکین با پیامبر(ص) سرِ مباحث عقیدتی و اخلاقی نبود؛ سر نظم اجتماعی بود 🔘 صلوات یک شعار سیاسی و اعلان موضع مؤمنین است _ : شخصیت نبی مکرم اسلام در انجام رسالت، فراتر از یک معلم و مبلغ بود. بروز اجتماعی ایشان به‌عنوان یک شخصیت مصلح، منجی و انسان برجسته‌ای بود که در جامعه تحول ایجاد نموده است. رسول‌خدا(ص) از آغاز هم برای ایجاد تحول و به‌عنوان «مصلح اجتماعی» ظاهر شد، ایشان برهم‌زننده نظم جاهلی مکه و شبه جزیره عرب بود. آیه شریفه «وَمَا عَلَیْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ» برای خارج‌کردن مسئولیت‌های دیگر پیامبر نیست؛ چرا که رسول خدا در پیمان عقبه دوم با اینکه هنوز به مدینه هجرت نکرده و مردم مدینه مسلمان نشده بودند، ۱۲ مسئول را برای ۱۲ منطقه مدینه تعیین نمودند. پیامبر(ص) در کنار آن رسالت بزرگ تبلیغ، معلمی، ارسال پیام الهی و… به‌عنوان یک مصلح اجتماعی ظهور کردند. قرآن کریم بیان «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ» را بارها تکرار نموده است؛ حتی بیش از دستور به اطاعت خدا، اطاعت رسول خدا را متذکر شده است؛ به‌گونه‌ای که تنها در سوره شعرا، ۹ آیه بر اطاعت از رسول خدا تصریح دارند. در عبارت «نبی‌الله» کلمۀ نبی نه به معنای پیام‌آور، بلکه به معنای برگزیده قوم و انسان‌ها و سرآمد تمام مخلوقات است، در تاریخ ۵۰۰ساله دوران بنی العباس گرایشی به وجود آمد تا خلافت را به معنای جانشینی و معنای رسول را صرفاً به معنای «پیک» یا پیام‌آور جعل کردند تا خلیفه را بالاتر از رسول‌الله جا بیندازد؛ درصورتی‌که دریافت وحی تنها یکی از رسالت‌های پیامبر(ص) بود. اگر ویژگی‌های دوران مکه پیش از اسلام، استقبال اهل مکه از اقوام و ادیان مختلف ابراهیمی و رویه شهر باستانی و هزار فرقه مکه در آن دوران را بررسی کنید، به این نتیجه می‌رسید که شخصیت رسول خدا برهم‌زننده نظم انحرافی و جاهلی اجتماع و آورنده نظم جدید و یک مصلح الهی بود. با توجه به روایت «اَلعُلَماءُ وَرَثَةُ الاَنبیاء» (کافی، ج 1، ص 32) جایگاه علمای دین را هم باید به‌عنوان مصلح و نظم‌دهنده و ازبین‌برنده نظم‌های غیرالهی در اداره حیات بشر تفسیر کرد. اگر یک ‌عالم دینی در محله‌ای باشد، باید وضع کاروکاسبی و اوضاع ادارات و خانواده‌ها در آن محله، تغییر کند؛ اگر اوضاع ناصالح است، آنها را به صلاح و سداد بکشاند و مشکلات مردم را حل کند. بر اساس آیه شریفه «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ» که مربوط به آغاز دعوت عمومی رسول‌خدا(ص) است، معلوم می‌شود که وقتی دعوت و تبلیغ دین به صورت علنی اتفاق بیفتد، درگیری و مخالفت با آن هم پیش می‌آید. هرچند پیامبر(ص) با وجود تمام دشمنی‌ها و شرایط سخت مانند دوران شعب ابی‌طالب و... به تبلیغ دین ادامه دادند اما بدون شک اگر بحث رسول‌خدا(ص) فقط یک بحث عقیدتی و معرفتی و اخلاقی بود، احدی با ایشان نمی‌جنگید، پس دعوا سرِ این مسائل نبوده است. همان‌طور که اسلام برنامه زندگی است، نه صرفاً بحثی عقیدتی و اخلاقی؛ پیامبر(ص) نیز تنها مسئول بیان احکام و عقاید نبودند؛ ایشان از نفوذ اجتماعی، قدرت فرماندهی و بسیج عمومی برخوردار بودند و همه را در مسیر انجام رسالت نبوی به کار گرفتند. تمام دعوای مشرکین و کفار بر سر مصلح اجتماعی و منجی بودن رسول خدا بود و الا آنها هیچ مشکلی با صرف بیان عقاید و اخلاق نداشتند، دعوای مشرکین و کفار با رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله بر سر ظهور و بروز اجتماعی احکام اسلامی و بنیان‌گذاری تمدن عظیم اسلامی بود. صلوات بر پیامبر(ص) و اهل‌بیت ایشان در واقع یک شعار سیاسی و اعلان موضع مسلمین و مؤمنین است. بر اساس روایات اسلامی هرکسی نام پیامبر را بشنود و بلند صلوات نفرستد در حق رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله جفا نموده است، صلوات در واقع، اعلان موضع سیاسی و تجلی قرارگرفتن در خط نبوی است. 🚩 حرم حضرت معصومه(س) – ۱۴۰۲/۰۷/۱۱ 👈 متن کامل @Panahian_text
🔸 اگر جایگزین بی‌عدالتی را معرفی نکنیم مبارزه با بی‌عدالتی به نتیجه نمی‌رسد 🔸 گاهی یک مسئول، بی‌عدالتی و رانت‌خواری نمی‌کند اما هیچ ‌کار مفیدی هم انجام نمی‌دهد! 📌 علیرضا پناهیان در نشست بسیج دانشجویی در حسینیه جماران: 🔘 چرا نیروهای متدیّن در جامعه ما، اثر لازم را روی بقیه افراد ندارند؟ 🔘 الان بهترین راه برای تأثیرگذاری بر طیف‌های مختلف جامعه چیست؟ 🔘 شرایط امروز جامعه برای تأثیرگذاری بر افراد، سهل‌تر از دهه‌های قبل است 🔘 بعد از جنگ، درگیری اصلی با افکار لیبرالی و ضد اسلام انقلابی بود؛ الان مرز درگیری ما با چیست؟ ____ برای اینکه آموزش‌های دینی، بیشترین ثمر را در زندگی افراد جامعه داشته باشد باید چه‌کار کنیم. بعضی وقت‌ها دیده می‌شود که آموزش‌های دینی در جامعه هست و در دوره دبیرستان هم این آموزش‌ها فراوان داده می‌شود، اما آنچنان ثمری در زندگی افراد ندارد. آیا در این آموزش‌ها نقصی وجود دارد یا اینکه افراد، ایرادی دارند که این آموزش‌ها در آنها اثر لازم را نمی‌گذارد؟ سؤال دیگر اینکه چرا نیروهای متدیّن اثر لازم را روی بقیه افراد جامعه ندارند؟ درحالی‌که انتظار این است که وقتی نیروهای متدیّن آزادی عمل پیدا کنند، طیف تأثیرگذاری گسترده‌ای داشته باشند و در محیط خودشان مؤثر واقع شوند.اصلاً فلسفه اینکه در طول تاریخ، متدیّنین را گرفته‌اند و کشته‌اند، برای این بوده که این تأثیرات را نگذارند. تصور بنده این بود که وقتی دفاع مقدس تمام شود بچه‌های رزمنده از جبهه به شهر بر می‌گردند و چه غوغایی خواهند کرد! اما این اتفاق نیفتاد و بعضاً در فرهنگ عامه هضم شدند، بعضاً منحرف شدند، بعضاً هم غصه خوردند و البته بعضاً هم کم تأثیرگذار بودند... وقتی گفته می‌شود که ولایت اصل دین ما است، یکی از معنانی‌اش این است که ولایت تأثیرگذارترین عامل در گسترش دین‌داری در جامعه است. ولایت اصل دین ما است؛ یعنی ارزشمند‌ترین است و وقتی آن را خرج کنید بیشترین درآمد و منافع را کسب می‌کنید. این همه در جامعه ما از ولایت حرف زده می‌شود و کمتر هم مخالفت با آن هست؛ لااقل کسی با ولایت رسول‌خدا(ص) و ائمه(ع) مخالفتی ندارد، اما چرا تأکید بر این مفهوم کلیدی، بر روی افراد جامعه ما، کم تأثیر بوده است؟ مسئلۀ بعد این است که بهترین راه برای تأثیرگذاری بر طیف‌های مختلف جامعه چیست؟ به ویژه در این شرایط که شرایط بسیار سهلی برای تأثیرگذاری بر دیگران است یک زمانی در این کشور، وقتی می‌خواستیم از دین حرف بزنیم، می‌گفتند جای این حرف‌ها در دانشگاه نیست. شهید مطهری اصرار داشت اثبات کند که دین خرافات نیست. امام(ره) وقتی می‌خواست از دسته‌های عزاداری پیش انقلابیون دفاع کند، می‌فرمود که خود دسته‌های عزاداری، تظاهرات سیاسی است. یعنی انقلابیونی که اهل تظاهرات سیاسی بودند، با دسته عزاداری مخالفت داشتند. آن افکار غلط دربارۀ روضه و عزاداری، با دفاع مقدس از بین رفت. هرکس بیشتر اهل روضه بود، بیشتر جبهه رفت و به شهادت رسید. بعد از جنگ رسیدیم به افکاری که ضد اسلام انقلابی بود و جریاناتی مثل آیت‌الله مصباح با تفکرات لیبرالی التقاطی مبارزه کردند و الآن دیگر کسی جامعه آمریکایی را جامعه الگو نمی‌داند و آمریکایی بودن برای او افتخار نیست. از ابتدای انقلاب، مبارزه با گرایش‌های غرب‌زدگی و لیبرالی طولانی‌ترین مبارزۀ ما بوده است، ولی باید ببینیم که الآن مرز درگیری ما با چیست؟ بنده همیشه در مبارزه با بی‌عدالتی یک ملاحظه داشتم؛ آن‌هم این است که اگر با مارکسیست‌ها مبارزه کردیم مکتب جایگزینش را گذاشتیم، اگر با معنویت دینی غیر انقلابی مبارزه می‌کردیم معنویت ولایی انقلابی که مشی رزمنده‌ها بود را جلوی آن گذاشتیم. وقتی با بی‌عدالتی مبارزه می‌کنیم اگر جایگزینش را نگذاریم، این مبارزه سیاه‌نمایی می‌شود. مبارزه با بی‌عدالتی لازم است اما با چه چیزی می‌خواهید به مبارزه با بی‌عدالتی بپردازید؟ جایگزین بی‌عدالتی چیست؟ الآن بی‌عدالتی یکی از مشکلات ما است ولی با بی‌عرضگی مسئولین و انواع ناتوانی‌ها هم مواجه هستیم. مثلاً یک مسئولی می‌گوید که من بی‌عدالتی نمی‌کنم، یعنی «رانت‌خواری نمی‌کنم» اما می‌بینید که او هیچ ‌کار مفیدی هم انجام نمی‌دهد. این‌طوری نمی‌شود با بی‌عدالتی مبارزه کرد. اصلاً چرا باید یک آدم بی‌عرضه مسئول بشود؟ جواب همۀ این سؤال‌ها و سؤال‌های فراوان دیگر یک چیز است؛ ما باید حرف‌های اعتقادی را از آسمان به زمین بیاوریم. چه‌کار کنیم که عقیده تبدیل به تکنولوژی و پیشرفت بشود؟ مخالفان ما هم مطالب اخلاقی را بلد هستند؛ این مطالب اخلاقی و اعتقادی، کجا باید در زمین محک بخورد و عملیاتی بشود؟ 🚩 نشست مسئولین بسیج دانشجویی دانشگاه تهران؛ حسینیۀ جماران – ۱۴۰۲/۰۷/۰۸ 👈 متن کامل @Panahian_text
🔸 حتی آنها که «نه غزه نه لبنان» می‌گفتند از پیروزی غزه خوشحالند 🔸 مردم غزه نشان دادند که قدرت اسرائیل پوشالی است 📌 علیرضا پناهیان در برنامۀ سمت خدا: 🔘 مردم عالم از دیدن ضعف اسرائیلی‌ها خوشحال شدند و فهمیدند قدرت آنها واقعی نبوده 🔘طبق آیه قرآن، ریشۀ ضعف و قدرت پوشالی کافران، نفهمیِ آنها است «بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ» 🔘آنها نمی‌فهمند که هیچ‌وقت ظالم‌ نمی‌تواند تمام راه‌های غلبۀ مظلومان بر خودش را ببندد؛ همیشه یک راهی برای مظلوم هست 🔘ایمان برای ما قدرت‌آفرین است و ترس‌های ما را از بین می‌برد __ : یکی از بهترین روش‌ها برای جذب نوجوانان و جذب کسانی که افراد ناآشنا به دین و ایمان این است که بگوییم «ایمان جدا از اینکه ترس‌های ما را از بین می‌برد، برای ما قدرت‌آفرین است؛ بدون ایمان انسان ضعیفی خواهی بود» چرا شهید سلیمانی برای عموم مردم و همۀ طبقات جامعه، جاذبه داشت؟ چون مظهر قدرت ایران بود و قدرت را همه می‌پسندند. الآن همۀ مظلومان عالم از ماجرای غزه خوشحال هستند. اصلاً مثل یک امر هیجان‌انگیز با آن برخورد می‌کنند، حتی بسیار قوی‌تر از فوتبال و برنده شدن تیم ملی در یک مسابقۀ فوتبال، ملت‌ها دارند خوشحالی می‌کنند. حتی کسانی که دوست داشتند «نه غزه نه لبنان» بگویند الآن خوشحال هستند. یکی از رفقا که شعارش این بود، الان خوشحال است، حتی می‌گوید اگر می‌توانیم کمک‌شان کنیم. می‌گویم: آنها کمک نمی‌خواهند و به قدری جرأت و جسارت دارند که با کمترین امکانات، مثل گلایدر رفته‌اند و با دشمن می‌جنگند. مردم عالم از یک طرف، می‌بینند که قدرت این رزمنده‌های فلسطینی، حقیقی است. از طرف دیگر، ضعف اسرائیلی‌ها را هم می‌بینند. چرا مردم عالم وقتی ضعف اسرائیلی‌ها را می‌بینند خوشحال می‌شوند؟ چون می‌فهمند که قدرت آنها پوشالی بود، مردم غزه می‌خواستند این را به همه عالم بفهمانند. مردم غزه، با ایمان خود، معادلات قدرت را به‌هم ریختند. ایمان قدرت می‌آورد؛ حالا شما می‌خواهی مؤمن نشوی؟ از این قدرت، کسی نمی‌تواند بگذرد. مهم‌ترین جاذبۀ دین ما هم برای ناآشنایان نسبت به دین و هم برای نوجوانان، قدرت و قوّت روحی است. اگر ایمان نداشته باشی این قوّت را پیدا نمی‌کنی. خداوند به پیامبر(ص) می‌فرماید: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنينَ عَلَى الْقِتالِ»؛ مؤمنین را بر قتال تحریک کن. بروند بجنگند. و برای اینکه مؤمنین قوّت قلب پیدا بکنند، می‌فرماید: «إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ»؛ بیست نفر از شما اگر صابر باشید بر دویست نفر غلبه می‌کنید. پس یعنی شما قوی‌تر هستید. «وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفاً»؛ اگر شما صدنفر باشید بر هزار نفر از کافران غلبه پیدا می‌کنید. چرا؟ دلیلش خیلی جالب است. می‌فرماید: «بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ» چون آنها شعور ندارند و نمی‌فهمد؛ ولی شما می‌فهمید. به نظرم فرماندهان ارتش اسرائیل، آرزو می‌کردند که یک درصد فهم و هوشمندی، شجاعت احساس مسئولیت و عزم این جوانان غزه را سربازهای خودشان داشتند یا لااقل فرماندهان خودشان داشتند. همه دارند به آنها می‌گویند: این چه امنیتی است که این بچه‌های غزه با دست‌ خالی آمدند و ما را زدند؟ شما کجا بودید؟ این همه ادعا و سرویس‌های اطلاعاتی آنچنانی، همه درهم شکست. خودشان دارند می‌گویند! دیگر طومار اسرائیل واقعاً به‌هم پیچیده شده است. الآن ما می‌توانیم با سرافرازی این آیه قرآن را بخوانیم، «بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ». اینها فهم ندارند؛ فهم عمیق ندارند. این قدرت پوشالی اسرائیل، پایگاهش نفهمیِ آنها است. ما چه چیزی را می‌فهمیم که دشمنان ما نمی‌فهمند؟ مثلاً آنها نمی‌فهمند که هیچ‌وقت ظالم‌ها نمی‌توانند تمام راه‌های غلبۀ مظلومان بر خودشان را ببندند. این اصلاً امکان ندارد و عقلانی نیست که بتوانند همۀ راه‌ها را به روی مظلوم ببندند. خداوند جهان را این‌گونه نیافریده است. چنین چیزی قابل تصور نیست که ظالمی بتواند تمام راه‌های غلبۀ مظلومان بر خودش را ببندد. همیشه یک راهی برای مظلوم هست. ولی آنها این را نمی‌فهمند. 🚩 برنامۀ زندۀ تلویزیونی سمت خدا؛ شبکۀ سه – ۱۴۰۲/۰۷/۱۷ @Panahian_text
📌 پیشنهاد علیرضا پناهیان برای برگزاری جشن‌ها: 🔸 جشن‌ها و مراسم سرور اهل‌بیت(ع) را در میادین اصلی شهر برگزار کنید 🔸 جلسات پرشور و احساس خود را به همه نشان دهید؛ این هم امر به معروف است 🔘 اگر بی‌دینی در جامعه دارد زیاد می‌شود دین‌دارها تظاهرات دینی خود را افزایش دهند 🔘 ظواهر دین را پررنگ‌تر جلوه دهید و جذابیت‌های مراسمات مذهبی را به مردم برسانید 🔘 به مردمی که مجالس اهل‌بیت‌(ع) را تجربه نکرده‌اند بگویید که حضور در این جلسات چه لذت و موهبتی دارد 🔘 هیجانات مذهبی خود را در اماکن دربسته پنهان نکنید؛ این‌ احساس را علنی کرده و با تمام مردم شهرتان شریک بشوید __ : وقتی دیدید بی‌دینی در یک ‌جامعه‌ای دارد زیاد می‌شود، دین‌دارها باید تظاهرات دینی خود را افزایش بدهند. جشن‌ها باید در میادین اصلی شهر برگزار شود. شنیده بودم که رشت، شهر شب‌های زنده است، اما اینکه مردم رشت تا پاسی از شب این‌گونه برای اهل‌بیت(ع) جشن و سرور برپا کنند واقعاً جای تقدیر دارد. با برخی از بی‌دینی‌ها باید به صورت لطیف و زیبا برخورد کرد. باید هیئت‌ها به صورتی نرم و لطیف، حرکت‌ها و تظاهرات دینی را در بین مردم و میادین اصلی شهر برگزار کنند چرا که این امر خودش یک امر به معروف است. ما امکانات پیروزی بر تمدن کفر را داریم اما خودمان استفاده نمی‌کنیم. جوان‌ترها باید برای کار فرهنگی بیشتر به میدان بیایند. جلسات پرشور و پراحساسی که در هیئات برگزار می‌کنید را به تمام مردم نشان دهید، بسیاری از کسانی که دوری می‌کنند شاید یک‌بار هم این‌ احساس را تجربه نکرده باشند، پس وظیفه شماست که این جلسات را علنی کنید. برخی می‌گویند که استان گیلان به دلیل توریستی بودن، بیشتر نیاز به کار فرهنگی دارد. در این صورت لازم است که خود مجموعه‌های فرهنگی و جوانان، ظواهر دین را پررنگ‌تر در این شهر و استان جلوه دهند. هیجانات مذهبی خود را پنهان نکنید. به کسانی که از کنار جلسات و محافل جشن و سرور عبور می‌کنند شیرینی بدهید و با آن‌ها ارتباط بگیرید، سعی نکنید در اماکن دربسته که فقط خودتان هستید مجلس برگزار کنید، این‌ احساس را با تمام مردم شهرتان شریک شوید. سعی کنید پیام این جذابیت‌های مراسمات مذهبی را به مردم برسانید. شما موظف هستید به مردمی که این مجالس را تجربه نکرده‌اند بگویید که شرکت در مجالس اهل‌بیت‌(ع) چه لذت و موهبتی برایشان دارد. 🚩 جشن میلاد پیامبر(ص) در مهدیۀ رشت – ۱۴۰۲/۰۷/۱۳ @Panahian_text
🔸 بیش از مظلومیت غزه باید از شجاعت زنان غزه صحبت کرد 🔸 چرا صهیونیست‌ها مناطق مسکونی غزه را بمباران می‌کنند؟ 📌 علیرضا پناهیان در گفتگوی زندۀ تلویزیونی شبکه دو: 🔘 برخی سیاسیون فاسد جهان هم برای غزه دلسوزی می‌کنند؛ حرف برتر ما غیر از مظلومیت غزه چیست؟ 🔘 زنان شجاع غزه مردان خود را به میدان فرستادند بااینکه می‌دانستند دشمن خانه‌هایشان را بمباران‌ خواهد کرد 🔘 در طول تاریخ شاید هیچ‌وقت مواجهۀ حق و باطل، این‌قدر شهید زن نداشته که الان غزه دارد 🔘 اگر زنان غزه موافق نبودند، جوانان و مردان آنها برای مبارزه حرکت نمی‌کردند 🔘 اسرائیل خانه‌های غزه را می‌زند تا زنان به ستوه بیایند و نگذارند جوانان‌شان به مقاومت ادامه دهند 🔘 زنان غزه نقش اول را در مقاومت دارند؛ شهادت‌طلبی جوانان فلسطین ناشی از درس‌های مادران‌ شجاع آنهاست ______ : در طول تاریخ شاید هیچ زمانی در مواجهۀ جبهه حق و باطل، این‌قدر شهید زن نداشته باشیم که در غزه داریم. در تقدیر از زنان غزه و زنان جبهۀ مقاومت، بدون مبالغه عرض می‌کنم که زنان در مقاومت نقش اول را دارند. این جوانان و مردان غزه که برای مبارزه با صهیونیست‌ها حرکت کردند، مادران، همسران و دخترانی دارند، و اگر این زنان موافق نبودند، این مجاهدان برای مبارزه با اسرائیل حرکت نمی‌کردند. این مادران و همسران می‌دانستند که اگر جوانان و مردان آنها برای نبرد با اسرائیل اقدام کنند، دشمن صهیونیستی خانه‌های آنان را بمباران خواهد کرد. اگر این زنان مخالفت می‌کردند، جوانان و مردان نمی‌توانستند این حرکت بزرگ را انجام دهند. حتماً نه‌تنها موافق بودند، بلکه مشوّق آنها بودند. لذا می‌توان گفت که خط مقدم و نقش‌آفرینی اول با زنان غزه است. چرا صهیونیست‌ها مناطق مسکونی غزه را بمباران می‌کنند؟ یک دلیلش این است که خانواده‌ها و زنان غزه به ستوه بیایند و اجازه ندهند مردان و جوانان آنها به مقاومت ادامه بدهند. چون دشمنان می‌دانند که عقبۀ سرمایۀ انسانی و سرمایۀ انگیزشی جوانان غزه، خانواده‌ها و زنان و کودکان هستند. امروز زنان در خط مقاومت، حرف اول را می‌زنند. اگر با مادران شهدا و مجاهدان مقاومت صحبت کنید، از نزدیک شجاعت و ازخودگذشتگی آنها را حس می‌کنید. به همین دلیل باید گفت مرحبا به زنان مقاومت که این شجاعت را داشتند که به فرزندان خودشان منتقل بکنند. زنان غزه این ازخودگذشتگی را داشتند که به مرد خودشان بگویند «به میدان مبارزه برو ولو اینکه من را اینجا زیر بمباران‌ها از بین ببرند» این خیلی مقام بزرگی است؛ باید این را بیشتر دید و بیشتر از آن حرف زد، تا اینکه فقط بخواهیم از مظلومیت اهالی غزه صحبت بکنیم یا فقط از کودکانی که قطعه‌قطعه شدند، حرف بزنیم. امروز شما می‌بینید که برخی از سران فاسد سیاسی جهان هم برای کودکان غزه دلسوزی می‌کنند. ما چه حرف اضافه‌ای داریم؟ ما باید آن حرف برتر را بزنیم و دربارۀ شجاعت آنها بگوییم. وزیر خارجۀ اسبق آمریکا که یک زن بود می‌گفت: «تا وقتی مادران مسلمان به فرزندان خود درس شهادت می‌دهند همه آنها تروریست هستند و باید همۀ آنها را کشت» این سخن یک سیاست‌ورز است که خودش زن است. آنها می‌فهمیدند که این شهادت‌طلبی جوانان فلسطین ناشی از درس‌هایی است که مادران به آنها می‌دهند. پس زنان در شجاعت این مردان مقاومت نقش اول را دارند. و واقعاً باید دست‌مریزاد گفت و باید این مادران را توصیف کرد و از آنها تقدیر کرد. 🚩 برنامۀ «خط سوم» از شبکۀ دو – ۱۴۰۲.۰۷.۲۶ 📢صوت: @panahian_mp3 @Panahian_text
🔸توحش اسرائیل میوۀ تمدن غرب است؛ این تمدن بدون وحشی‌گری پابرجا نمی‌ماند 🔸ببینید لیبرال‌دموکراسی چقدر وابسته است به رژیم ددمنشی مثل اسرائیل! 📌 علیرضا پناهیان در گفتگوی زندۀ تلویزیونی شبکه دو: 🔘 الآن خیانت به شهدا و مظلومان غزه است اگر یک عالم دینی‌ در مسجد، حرف بی‌ربط با این حماسه بزند 🔘 آموزش به نسل نو باید در متن حادثه‌ها باشد و صرفاً آموزش نظری نباشد 🔘 در دل این حماسۀ غزه چه آموزشی به فرزندان‌مان بدهیم؟ 1️⃣ جنایت غزه صرفاً توحّش اسرائیل نیست؛ این نتیجۀ تمام تمدن غرب است 2️⃣ با دیدن ناتوانی و ضعف دشمن، کفر به طاغوت پیدا کنیم 3️⃣ شجاعت در برابر زور و بیان ویژگی‌ ترسوها و افراد شجاع __ : ما آموزش فرزندان‌مان را باید اولاً به مادران‌ بسپاریم، و مادران نباید این آموزش را کاملاً به مسجد و مدرسه بسپارند. به فرمودۀ امام(ره) آموزش مادر جایگزین ندارد. حتی پدران هم مثل مادران نمی‌توانند در تربیت و تعلیم نسل نو در جامعۀ ما موفق باشند. آموزش به نسل نو باید در متن حادثه‌ها باشد و صرفاً آموزش نظری نباشد. آموزش باید مثل دانشگاه علوم پزشکی باشد که می‌روند بالای سرِ بیمار و همان‌جا به دانشجوها آموزش می‌دهند. بحث‌های نظری را مدتی کنار بگذاریم. الان خیانت به خون شهدا و خیانت به خون مظلومان غزه است اگر یک عالم دینی‌ در مسجد، حرف بی‌ربط با این حادثۀ بزرگ و حماسۀ سترگ بزند. معلمان ما و گفتگوی عادی مادران ما در خانه باید این باشد. الان در دل این حادثه و حماسۀ غزه چه آموزشی می‌توانیم بدهیم؟ شاید اولین آموزشی که در این‌باره باید به فرزندان بدهیم این است که بگوییم این وحشی‌گری اسرائیل در غزه، ولیدۀ تمدن غرب است، لازمۀ تمدن غرب است. تمدن غرب بدون این وحشی‌گری‌ها زنده و پابرجا نیست نه اینکه این اشتباه تمدن غرب باشد. اگر یک پزشک یا مهندس، دزدی کند، نمی‌توان گفت که دزدی کردن لازمۀ پزشکی و مهندسی است، اینها اشتباه موردی است که افراد انجام می‌دهند. اما صهیونیزم و رژیم پلید اسرائیل، فرزند تمدن غرب است. میوۀ آن درخت شوم است. امروز هر کسی این را نفهمد از حداقلّ معرفت در باب تمدن برخوردار نیست. ببینید چگونه لیبرال دموکراسی وابسته است به داشتن رژیم ددمنشی مثل اسرائیل؟ آلمان مگر تکنولوژی ندارد؟ خُب با فروش ماشین‌های پیشرفته، پول در بیاورد، چرا صدر اعظم آلمان می‌آید و نان در خون بچه‌های غزه می‌زند و به مردم آلمان می‌خوراند؟ آمریکا مگر علم و تکنولوژی پیشرفته ندارد؟ پس چه نیازی به سفّاکی دارد؟ چرا بایدن می‌گوید: اگر اسرائیل نبود ما باید می‌رفتیم یک چنین چیزی را در خاورمیانه ایجاد می‌کردیم؟ برای اینکه اینها نمی‌توانند بدون غارت و جنایت و صرفاً با تکنولوژی، خودشان را اداره کنند. چرا لیبرال‌دموکراسی غربی به یک رژیم سفّاک در منطقه مانند اسرائیل نیاز دارد؟ چون این نتیجۀ آن تمدن است، این توحّش ولیدۀ تمدن غرب است. این را باید به فرزندان خودمان یاد بدهیم و الّا بچه‌هایمان غربزده می‌شوند و از ظاهر غرب فریفته می‌شوند و این تقصیر کلّ علمای دین است که دارند تبلیغ می‌کنند و تقصیر کلّ معلمان و پدران و مادران ما خواهد بود. این چیزی که الآن داریم می‌بینیم صرفاً توحّش یک رژیم آپارتاید دینی به نام اسرائیل نیست؛ بلکه این تمام تمدن غرب است که به اصطلاح «شیشۀ عمرش» در اینجا دارد شکسته می‌شود. درس دیگری که می‌توانیم از این حماسه بگیریم این است که کفر به طاغوت پیدا بکنیم؛ چون می‌بینیم که تمدن غرب غیر از این توحّش، تمدنی ناتوان و ضعیف است. دیدید که آسیب خورد؟ علی‌رغم این هیمنه‌ای که برای خودشان درست کردند و تکنولوژی و تجهیزاتی که دارند ببینید چقدر آسیب‌پذیرند! باید ضعف دشمن را به فرزندان نشان بدهیم و دشمن را خیلی بزرگ جلوه ندهیم. نشان بدهیم دشمنان ما ضعیف و آسیب‌پذیر هستند. شاید بچه‌های ما تصور کنند که آنها خیلی قدرت دارند، چون در فیلم‌ها و صفحات مجازی مدام تجهیزات و هواپیماهای خودشان را نشان می‌دهند. مادران و معلمان ما باید به بچه‌ها بگویند که دشمنان ما باوجود این امکانات هم هیچ غلطی نتوانستند بکنند. در دفاع مقدس ما هم همین‌طور بود. این آسیب‌پذیر بودن دشمن و اینکه مظلومان چگونه می‌توانند قدرتمند بشوند را برای فرزندان‌مان توضیح بدهیم. درس سوم، شجاعت در برابر زور است و بیان ویژگی‌های ترسوها و افراد شجاع. ترسوها سازش با دشمن را تئوریزه می‌کنند، ترسوها گاهی خیلی وحشی می‌شوند؛ مثل اسرائیلی‌هایی که زنان و کودکان را وحشیانه می‌کشند چون خود را در معرض نابودی می‌بینند. 🚩 برنامۀ «خط سوم» از شبکۀ دو – ۱۴۰۲.۰۷.۲۶ 📢صوت: @panahian_mp3 @Panahian_text
🔸 یک دروغ بزرگ دربارۀ سکولاریزم به جامعۀ بشری گفته‌اند: 🔸 صهیونیست‌ها سکولاریزم(عدم دخالت دین) را ترویج کردند اما خودشان با یک دین انحرافی بر همه مسلط شدند 📌 علیرضا پناهیان در اجتماع بین‌المللی عاشقان مبارزه با اسرائیل: 🔘 چرا قرآن فرمود: یهودی‌ها شدیدترین دشمنی را با مؤمنان دارند؟ 🔘 بدترین دشمن مؤمنان، یهودیان صهیونیست هستند که در دین‌شان سلطه‌طلبی بر انسان‌ها را قرار دادند 🔘 فقط با دین می‌شود علیه دین تحریف‌شدۀ صهیونیسم قیام کرد نه با شعارهای حقوق بشری و اومانیستی 🔘 فقط قدرت دین حق است که می‌تواند مظلومان را بر یک دین باطل پیروز کند 🔘 مشکل بشر بی‌خدایی نیست بلکه خداپرستان دروغینی به‌نام یهود صهیونیست‌اند که خود را قوم برتر دانسته و دیگران را قتل‌عام می‌کنند! _______ آیۀ عجیبی در قرآن کریم هست که اشاره به حقایق زمان ما دارد. «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النّاسِ عَداوَةً لِلَّذينَ آمَنُوا الْيَهُودَ» (مائده، 82) ای پیامبر، قطعاً این حقیقت را خواهی یافت که شدیدترین دشمنی با مؤمنان از جانب یهودی‌ها است. چرا اینها شدیدترین دشمن هستند؟ برای اینکه یهودی‌های صهیونیست در تعلیمات دینی خود تصریح می‌کنند که خدا دو نوع حیوان آفریده؛ یک حیوان چهارپا و یک حیوان دوپا که انسان‌های غیر یهودی‌ هستند. لذا هر کدام از اینها را به قتل برسانیم اساساً هیچ حقی ضایع نشده چون آنها اصلاً حقی ندارند. برای آموزش و پرورش کشورهای اسلامی من‌جمله کشور خودمان تأسف می‌خورم اگر این آیۀ قرآن را به کودکان یاد ندهند. بدترین دشمنان ما همین یهودی‌ها هستند که در دینِ خودشان سلطه‌طلبی بر انسان‌ها را تعبیه کرده‌اند. اینها خودشان را به‌عنوان قوم برگزیده معرفی کرده و به‌عنوان امر خدا انسان‌ها را می‌کُشند. دربارۀ سکولاریزم یک دروغ بزرگ را به جامعۀ بشری گفته‌اند. سکولاریزم یعنی اینکه دین را دخالت ندهید. این دروغ را اندیشمندان نگفتند بلکه صهیونیست‌ها این دروغ را گفتند چون خودشان بر مبنای یک دین باطل و بر مبنای دینی که دستور وحشی‌گری به آنها می‌دهد بر انسانها سلطه پیدا کردند. صهیونیست‌ها و یهودی‌هایی که در آیۀ قرآن اشاره شده، با قدرت یک دین تحریف‌شده، بر انسان‌ها سلطه پیدا کردند و بعد، همین صهیونیست‌ها دنبال ترویج سکولاریزم هستند تا دیگران با دین قدرت پیدا نکنند و نتوانند آنها را از بین ببرند. تنها و تنها با دین است که می‌شود آنها را از بین برد؛ با شعارهای حقوق بشری، با شعار آزادی و شعارهای اومانیستی نمی‌شود صهیونیست‌ها را از بین برد! اصلاً صهیونیست‌ها ولیدۀ نامشروع همین شعارهای اومانیستی و حقوق بشری هستند. همان نظام‌هایی که منافقانه شعار حقوق بشر و آزادی سر می‌دهند این ولیدۀ شوم و غدۀ سرطانی را در میان مظلومان و مؤمنان در این منطقه قرار دادند. اشتباه نکنیم! فقط با دین می‌شود علیه یک دین انحرافی قیام کرد. فقط قدرت دین حق است که می‌تواند مظلومان را بر یک دین باطل پیروز کند! فقط دین می‌تواند صهیونیست‌ها را از بین ببرد. قرآن با سکولاریزم مبارزه نمی‌کند و چیزی به نام الحاد در مقابل خود ندارد! آموزش‌های دینی و فریادهای عالمان دینی نباید منحرف بشود به سوی مفاهیمی به نام الحاد و آتئیست و بی‌دینی و بی‌خدایی! ما در میان خود مشکلی به نام بی‌دینی نداریم! ما در مقابل خود مشکلی داریم به نام دین انحراف‌یافته و دینی که سلطه پیدا کرده است بر مسیحیان و مسلمانان عالم؛ دینی که سلطه دارد بر اقتصاد جهان؛ و این دین یهود است. و این دین را با دین می‌شود از بین برد! مشکل بشریت بی‌خدایی نیست! مشکل بشریت خداپرستان دروغینی هستند به نام یهود صهیونیست که خود را از جانب خدا قوم برتر می‌دانند و این‌چنین مؤمنان را قتل‌عام می‌کنند! به مسیحیان عالم باید بگوییم برای اینکه کشورهای شما از زیر یوق صهیونیست‌ها نجات پیدا کند باید با دین خود علیه این دین انحرافی قیام کنید. خداوند در همین آیه می‌فرماید: «وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ قالُوا إِنّا نَصارى» نصاری و مسیحیان نزدیک‌ترین قوم به مسلمان‌ها هستند. این آیه قرآن، حساب مسیحیان را کاملاً از یهود جدا می‌کند. خداوند در اینجا از مسیحیان تعریف می‌کند و شدیدترین دشمنی را نسبت می‌دهد به یهود. این راهبرد جهانی مسلمانان است برای اینکه مسیحیان جهان را بیدار کنند، تا مسیحیان در کنار مسلمان‌ها قرار بگیرند علیه یهود صهیونیزمی که مسیحیان و مسلمانان را با هم به بردگی کشیده است. به سردمداران دولت‌های فاسد کشورهای مسیحی نگاه نکنید. آنها حسابشان از مردم مسیحی جداست. آنها دست‌نشانده‌های صهیونیزم هستند؛ همان‌طور که در کشورهای اسلامی هم سیاست‌ورزانی داریم که دست‌نشاندگان صهیونیزم هستند. 🚩 حرم حضرت معصومه(س) – ۱۴۰۲.۰۷.۲۷ صوت: @panahian_mp3 @Panahian_text
🔸 به‌جای «هیهات منّاالذّلة» فریاد «یا منصورُ أمِت» سر بدهیم 🔸 بالاتر از شهادت‌طلبی شعار انتقام خون شهدا را سر بدهیم 📌 علیرضا پناهیان در اجتماع بین‌المللی عاشقان مبارزه با اسرائیل: 🔘 «هیهات منّاالذّلة» شعار امام‌حسین(ع) در اوج غربت و محاصره بود؛ شاید امروز باید شعار مختار را سر بدهیم 🔘 امروز مؤمنان و مسلمانان در معرض انتقام خون شهیدان‌ خود قرار دارند 🔘 شعار «یا منصورُ أمِت» فریاد مؤمنان است خطاب به جوانان حماسه‌ساز مقاومت و غزه 🔘«یا منصورُ أمِت» یعنی ای کسی که پیروز هستی و خدا یاری‌ات کرده، قاتلان و ظالمان را بکُش! _______ : دیگر دوران یهود صهیونیزم به سر آمده است. از اینجا به بعد با هم فریاد پیروزی و غریو نصرت و فتح سر بدهیم. شاید کم‌کم دوران «هیهات منّاالذّلة» گذشته باشد. این شعار اباعبدالله الحسین(ع) در اوج غربت و در نهایت محاصره بود. شاید ما باید شعار مختار را سر بدهیم که در جریان انتقام خون حسین(ع) شعار «یا منصورُ أمِت» سر می‌داد. یا منصور یعنی ای کسی که پیروز هستی، ای کسی که خدا تو را یاری کرده است، قاتلان را بکُش! ظالمان را بکُش! امروز شعار «یا منصورُ أمِت!» فریاد مؤمنان است خطاب به جوانان حماسه‌ساز غزه که رهبری عزیز پیشانی و بازوی آنها را بوسیدند. حماس هنوز کوچک‌ترین ضربه و صدمه‌ای نخورده است و انرژی خود را آماده کرده است برای ضربه‌های سهمگین‌تری که باید بر پیکر صهیونیست‌ها وارد کند. ما الان شعاری بالاتر از شهادت‌طلبی داریم! شعاری بالاتر از اینکه ما از شهادت نمی‌ترسیم داریم. شهادت‌طلبی برای وقتی است که ما در معرض شهادت هستیم. کم‌کم به‌جایی می‌رسیم که مسلمانان در معرض شهادت نیستند بلکه در معرض انتقام خون شهیدان‌ خود هستند و ان‌شاءالله تاریخ را تغییر خواهیم داد. شاید به زودی «مرگ بر اسرائیل» برای ما یک خاطره بشود. «مرگ بر اسرائیل» وقتی گفته می‌شود که هنوز اسرائیل نمرده باشد. ولی ما می‌بینیم که جمجمۀ او شکسته و شیشۀ عمرش ترک برداشته است. امروز باید به مردم غزه و حزب‌الله لبنان و جوانان عراقی و سوری که برای مبارزه با اسرائیل حرکت کردند بگوییم «یا منصورُ أمِت!» یک زمانی خواهد رسید که اسرائیل از صفحۀ روزگار محو شده است. چرا آن زمان، زمان ما نباشد؟ یک زمانی فلسطینی‌ها آخرین شهیدان را خواهند داد، چرا آخرین شهیدان فلسطینی همین شهدای امروز غزه نباشند؟ یک زمانی آخرین لحظه‌های قدرت پوشالی صهیونیزم خواهد بود؛ چرا ما الآن شاهد این آخرین لحظه‌ها نباشیم؟ شاید در زمان ما همۀ این اتفاق‌ها بیفتد. مردم فلسطین خودشان را برای ادارۀ فلسطین آماده کنند. حضرت امام(ره) می‌فرمود که وقتی دیدید همۀ دل‌ها متوجه یک حقیقت شده است، بدانید نصرت خدا به دنبالش خواهد بود... تظاهرات خودجوشی که در همۀ کشورها رخ داد از این واقعیت حکایت می‌‌کند. در همین تهران وقتی خبر بمباران بیمارستان غزه منتشر شد، مردم تا صبح در خیابان‌ها بودند، این تظاهرات با همۀ تظاهرات‌ها متفاوت است. شور شما امروز، با همۀ احساسات انقلابی متفاوت است. در چشم‌ها که نگاه می‌کنی می‌بینی انتظار به پایان رسیده است. کسی خدمت امام صادق(ع) آمد و گفت فرزندش را گم کرده است. بار اول و دوم که آمد ناله می‌زد. امام صادق او را تسلّی دادند و به صبر دعوت کردند و امیدوارش کردند. بار سوم که آمد گفت که دیگر صبرم تمام شده است. امام صادق(ع) فرمود فرزندت امروز پیدا می‌شود. او که از نزد امام بیرون رفت فرزند خود را پیدا کرد. اطرافیان امام صادق(ع) گفتند: شما از علم غیب استفاده کردید و گفتید امروز فرزندت پیدا می‌شود؟ حضرت فرمود: نه، وقتی که صبر و تحمل به پایان برسد، فرج حاصل می‌شود. (ارشاد القلوب، ج1، ص150) یا صاحب الزمان! این مردم نمی‌توانند کودکان غزه را بیش از این قطعه‌قطعه شده تحمل کنند. هیچ‌یک از مسلمانان نمی‌توانند. هیچ انسان با شرفی در جهان دیگر نمی‌تواند تحمل کند. این بی‌صبری ما را از ما بپذیر. همین مقدار ما را لایق دیدار خودت قرار بده! مقدمات فرج تو با قدرت مسلمانان باید فراهم بشود. یابن الحسن، بازوی قویّ جوانان حماس را ببین و بیا. یابن الحسن بیا و مسیح بن مریم را با خود بیاور؛ جهان مسیحیت و جهان اسلام را از این ظلمتی که صهیونیزم بین‌الملل بر دولت‌ها و بر جان ملت‌ها ایجاد کرده و از این سایۀ شوم رهایی ببخش و به نور خودت ما را نجات بده. 🚩 حرم حضرت معصومه(س) – ۱۴۰۲.۰۷.۲۷ صوت: @panahian_mp3 @Panahian_text
🔻آیا داشتن انتخابات پرشور و مشارکت بالا مستلزم دوقطبی‌سازی است؟ 📌برنامۀ تلویزیونی «بدون توقف» با موضوع انتخابات و مسائل پیرامون آن- قسمت اول 🔸خداوند متعال سوره‌ای به نام «منافقین» نازل کرد و منافقان دوقطبی‌ساز را رسوا کرد 🔸دوقطبی‌سازی کاذب، شنیع‌ترین اتفاق سیاسی در یک جامعه است که نتیجه‌ای جز نابودی جامعه ندارد 🔸ایجاد دوقطبی برای رأی‌گیری، قطعاً یک جنایت است؛ چون آثار شومش اصلاً قابل رفع نیست 🔸دیکتاتوری‌ای‌ که رسانه‌های دوقطبی‌ساز ایجاد کردند از دیکتاتوری رضاخان و ساواک بدتر است ____________ در زمان رسول‌خدا(ص) منافقینی بودند که بعدها دست به قتل اولیای خدا زدند؛ ولی جنایت دوقطبی‌سازی جامعه اینقدر بالا است که خداوند متعال سوره‌ای به نام «منافقین» نازل کرد و منافقان دوقطبی‌ساز را افشا و رسوا کرد. تنها منافقی که خدا آبرویش را برد کسی بود که می‌خواست جامعۀ مدینه را دچار دوقطبی کند. بعضی‌ها در کشور ما دوقطبی را طبیعی می‌دانند؛ یعنی اینها از بدیهیات دین فاصله دارند. یکسان‌سازی مردم خطا و حماقت است، وجود گروه‌های متعدد و متکثر در جامعه عامل پیشرفت است، ولی دوقطبی‌سازی کاذب، شنیع‌ترین اتفاق سیاسی در یک جامعه است. به‌طور طبیعی دوقطبی‌هایی در جامعه هست، ولی تحریک آنها به‌عنوان گسل‌های اجتماعی نتیجه‌ای جز نابودی جامعه ندارد. دوقطبی‌سازی یعنی اوج دشمنی بین دو جریان، که مردم را تحریک کند و به صحنه بیاورد. این کار در بلندمدت آثار شوم بسیاری دارد که یک کشور را زمین می‌زند. مهم‌ترین آثار شوم دوقطبی‌ساز این است که انتقاد از یک قطب افراد را به عضویت در قطب مقابل متهم می‌کند، هر قطب عیوب قطب رقیب را برجسته می‌کند و از ضعف‌های خودشان چشم می‌پوشند، افراد به‌ جای تضارب آرا به دنبال پیروزی در مناظره هستند. بدون انتقاد و تضارب آرا و افکار جامعه رشد نمی‌کند. نگاه سیاسی‌ رهبر انقلاب این است که هیچ جریانی حذف نشود؛ مگر جریانی که ضدّ ملت باشد. یک زمانی فرمودند اگر جریان چپ نبود من خودم آن را می‌ساختم؛ چون باعث تفکر در جامعه می‌شود. یک جریان نباید دیگر جریان‌ها را در یک قطب قرار بدهد. بقیه‌ یک قطب نیستند، چون با هم تفاوت‌هایی دارند. وقتی یک جریان دیگران را در یک کاسه جمع می‌کند، دارد خودنمایی و بزرگنمایی می‌کند. این دروغ بزرگ دیگران را تحت دیکتاتوری روانی قرار می‌دهد به‌طوری که نمی‌توانند اظهارنظر کنند. اختلاف نظر و رقابت سالم اقتصادی و سیاسی محسّنات زیادی دارد؛ آداب و آئینی هم دارد. رقابت نباید موجب حذف کسی شود. نباید کسی دیگر جریان‌ها را متّهم کند، با دروغ‌پراکنی و تخریب فضای جامعه را متشنّج کند. گاهی اینها حتی اصل نظام را هم زیر سؤال می‌برند. این وضعیت بدتر از وضعیت کشورهای بدبختی است که به‌خاطر دوقطبی‌بودن تحت سیطرۀ صهیونیست‌ها هستند؛ چون اینجا یکی از قطب‌ها ژست اپوزسیون می‌گیرد. بنده حوادث سال گذشته را نتیجۀ عملکرد دوقطبی‌سازی جامعه می‌بینم. هر اختلافی دوقطبی‌سازی نیست. «قطب» یعنی یک سلسله نظریات، که از یک مبنا و آبشخور تغذیه می‌شود، مهندسی‌ خاصی از مفاهیم و مواضع را شکل داده، افرادی را سازماندهی کرده است. اگر در طرف دیگر یک سلسله از نظرات با مبانی متفاوت ایجاد و مفاهیم و مواضع خاص مهندسی شود، دو قطب شکل می‌گیرد. یکی از ضررهای مهمّ دوقطبی این است که از جبهه‌گیری در مقابل قطب اصیلی که مقابل‌مان قرار دارد باز می‌مانیم. رسول‌خدا(ص) از تفکیک دوقطبی واقعی انصار و مهاجرین ناراحت شد؛ چون اگر اینها با همدیگر اختلاف کنند، اختلاف اصیل ایمان و کفر و ظالم و مظلوم از بین می‌رود. دوقطبی درونی ما را در مقابل کفر و ظلم ضعیف می‌کند. در ادبیات رهبر معظم انقلاب شاهد دوقطبی‌هایی مثل «خودی-غیرخودی» و «انقلابی-غیرانقلابی» هستیم. ایشان می‌فرمایند خودی و انقلابی یعنی کسانی که دلسوز کشور هستند؛ حتی در انتخابات می‌فرماید اگر شما نسبت به نظام هم انتقاد یا اعتراضی دارید کشورتان را رها نکنید چون انتخابات کشور شما را تقویت می‌کند و اگر کشور تضعیف بشود، دشمنان این سرزمین و مردم سلطه پیدا می‌کنند و ضربه می‌زنند. اگرچه دوقطبی‌سازی موقتاً مشارکت را افزایش می‌دهد، اما آثار شومش بیشتر از اثر افزایش مشارکت است. ایجاد دوقطبی برای رأی‌گیری، قطعاً یک جنایت است؛ چون آثار شومش اصلاً قابل رفع نیست. دیکتاتوریی‌ که رسانه‌های دوقطبی‌ساز ایجاد کردند از دیکتاتوری رضاخان و ساواک بدتر است. مرگ بر حزبی که می‌خواهد جلوی آزادی اندیشه را بگیرد. چه اشکالی دارد یک نماینده یک نظر بدهد نزدیک اصولگراها و یک نظر بدهد نزدیک اصلاح‌طلب‌ها؟! نه اصلاح‌طلب‌ها و نه اصولگراها مانیفست واضحی ندارند. نه مردم و نه نخبگان به‌سادگی‌ قابل دسته‌بندی به اصلاح‌طلب‌-اصولگراها نیستند. 📺 برنامۀ تلویزیونی «بدون توقف»- شبکۀ سه - ۱۴۰۲.۱۰.۰۴ صوت: @panahian_mp3 @Panahian_text