📌هنرِ آزاد اندیشی | جلسۀ نهم/ قسمت اول
🌀 چرا در قرآن کریم به لفظ آزادی تصریح نشده است؟
💠 خدا به ریشه آزادی اهمیت داده
💠 ولایت؛ ریشه و اساس آزادی
💠 ولایت، تضمین کننده آزادی فرد و جامعه
💠 پیچیدگی و دشواری مقوله آزادی
💠 لفظ آزادی قابل سوء استفاده است
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
۱-خدا به ریشه آزادی اهمیت داده
ولایت؛ ریشه و اساس آزادی
چرا در قرآن کریم از لفظ آزادی به صراحت استفاده نشده است؟ اگر آزادی اصالت دارد و آن را محور میدانید و هدف مهمی در دین است، پس چرا به لفظ آزادی در قرآنکریم تصریح نشده است؟ خداوند متعال در قرآن کریم به اساس و پایه آزادی خیلی اهمیت داده و اساس آزادی، ولایت است و کارکرد اصلی ولایت، آزادیبخشی است. لذا قرآن بر ریشۀ آزادی تأکید دارد که ولایت است.
ولایت، تضمین کننده آزادی فرد و جامعه
وقتی ما ولایت را درست معنا کنیم، عامل قدرتمندی است که تأمینکننده و تضمینکنندۀ آزادی فرد و جامعه میباشد. ولیّ خدا احکام، آداب و بلکه اسرار آزادیبخشی به انسان را میداند؛ به همین دلیل است که ولیّ خدا دو کار اساسی دارد؛ آزادسازی روح انسان، و راهنمایی انسان.
پس یک دلیل اینکه در قرآن از آزادی سخن گفته نشده، این است که از ریشۀ آزادی بیشتر سخن گفته شده و تأکیدی که بر ریشۀ آزادی شده، بر دیگر رفتارهای خوب نشده است. رسالت اصلی ولایت، آزاد کردن جامعه و فرد است و این یک امر پیچیده است و پیچیدگی مقوله آزادی در دین به نحو احسن و اکمل رعایت میشود، این امر سادهای نیست.
پیچیدگی و دشواری مقوله آزادی
رعایت آزادی یک انسان در برخورد تربیتیای که ولیّ خدا میخواهد با آن فرد داشته باشد و رعایت آزادی کل جامعه و تضمین و تثبیت آزادی؛ اموری نیستند که به سادگی انجام بگیرند. به این دلیل است که این کار به دست اولیاء الهی سپرده میشود، چون سخت است. آنجایی که ولیّ خدا در مقام تربیت یک نفر یا در مقام تربیت و رشد یک جامعه است، این حرکت او را به سمت خدا سوق بدهد و آزادیاش را رعایت بکند، خیلی سخت است. وقتی شما میخواهی یک نفر را نصیحت بکنی، نباید طوری نصیحت بکنی که احساس حقارت بکند. یا توصیه شده کسانی که دو سهم از ایمان را دارند، نباید از کسانی که یک سهم از ایمان را دارند، انتظار بیشتری داشته باشند و به آنها تحمیل کنند. اگر چیزی را تحمیل کنی و او از دین بدش بیاید، تو مقصری. حالا شما از کجا میدانی هر کسی چند سهم از ایمان را دارد که آزادیاش را رعایت کنی؟
۲- لفظ آزادی قابل سوء استفاده است
دلیل دوم اینکه از لفظ آزادی در قرآن استفاده نشده این است که لفظ آزادی قابل سوء استفاده است. وقتی که شما از آزادی حرف میزنی اما از ریشه، برنامه و از نرمافزار تضمین آزادی صحبت نمیکنی، احتمالاً فریبی در کار است؛ همین فریبی که صهیونیستها دارند. از لفظ آزادی خیلی میتوان سوء استفاده کرد چون راههای رسیدن به آزادی مبهم است، مصادیقش پیچیده است. مثلاً اگر از انجام کاری خوشت نیامد، میتوانی فریاد بزنی که: «من را آزاد بگذارید» و هر چه که آزادی را به معنای حقیقی تضمین میکند، میتوانی برچسب بزنی که این ضد آزادی است. آزادی پیچیده و قابل سوء استفاده است.
لذا دلیل دوم این که از لفظ آزادی زیاد استفاده نشده این است که این لفظ مورد سوءاستفاده قرار میگیرد. هر کسی از آزادی حرف زد، بگو اینکه عالی است، چطور میخواهی تضمینش کنی؟ چطور میخواهی کنترل و تثبیتش کنی؟ آزادی که نمیتواند مانند شهاب ثاقب باشد که یک لحظه بیاید و برقی بزند و رد بشود.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۵.۰۴
@Panahian_text
📌هنرِ آزاد اندیشی | جلسۀ نهم/ قسمت دوم
🌀 برای آزاداندیشی چه باید کرد؟
💠 باید عاشق حقیقت بود
💠 باید علاقههای خوب را به صورت متعادل پاسخ داد
💠 باید آزاداندیشی را در جمع تمرین کرد
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
۱-باید عاشق حقیقت بود
آزاداندیشی یک هنر است، هرچیزی که پیچیده است را هنر میگویند. برای آزاداندیش شدن چه باید کرد؟ همۀ توصیههایی که دربارۀ آزاداندیشی است، توصیههای دقیق ریاضی و مهندسی نیست و با یک هنری باید آنها را اجرا کرد، خیلی پیچیده است.
رابطه دل انسان با آزاداندیشی چگونه است؟ اگر دل، عاشق حقیقت شود و هیچجای دیگری متوقف نشود، این عشق به حقیقت تو را وادار به اندیشه میکند. این اندیشه کردن، تو را از همۀ موانع و نتایج دمدستی و سطحی و غلط عبور میدهد تا به نتیجه اصلی برسی. اما اگر دلت دوست داشته باشد یک نتیجه خاصی به اثبات برسد، دیگر آزاداندیش نیستی، ذهن تو سوگیری دارد. در روانشناسی میگویند دچار سویۀ شناختی شدهای، ذهنت سوگیری پیدا کرده و به یک نتیجهای علاقمند شدهای. « حُبُّكَ اَلشَّيْءَ يُعْمِي وَ يُصِمُّ (من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۸۰) »؛ دوست داشتن یک چیزی، تو را کور و کر میکند.
۲- باید علاقههای خوب را به صورت متعادل پاسخ داد
برای آزاداندیشی باید تمام علاقههای خوب خودت را به صورت متوازن پاسخ داده باشی، تا این تعادل برقرار شود. وقتی که شما به همۀ خوبیهای دل خود پرداخته باشی، یک توازن و تعادلی پیدا میکنی و بعد از از فشارهای جانبی آزاد میشوی.
۳- باید آزاداندیشی را در جمع تمرین کرد
در جمع و زندگی جمعی یک سلسله مقررات وجود دارد که شما میتوانی با رعایت آنها آزاداندیشی خودت را پیدا کنی. یکی از مواردی که تمرین آزاداندیشی در جمع است، تحمل مخالف است. مورد دیگر که از قبلی زیباتر و درونیتر است این است که در جمع باشی ولی جمع دلت را نبرد؛ به این معنا که جمع نتواند تأثیر منفی روی دل بگذارد ولی تأثیر مثبت اشکال ندارد.
یکی از دیگر تمرینهای فوقالعاده در جمع این است که درباره کسی قضاوت نکنی. یا دیگران را از خودت بهتر بدانی! حسادت نکنی! اینها همه برای رهایی است. اگر اینها را در جمع رعایت کردی، کم کم از اسارتهای اندیشه نجات پیدا میکند.
برای آزاداندیشی باید از تشویق هم رها بود. هنرمند هم باید از تشویق رها باشد. هنرمند از مزد و مُد هم رها است. هنرمند در قالب خاصی گرفتار نمیشود که مثلاً الان مد است. هنرمند باید از اینها آزاد باشد تا آزاداندیش شود.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۵.۰۴
@Panahian_text
📌هنرِ آزاد اندیشی | جلسۀ دهم(پایان)
💠 آیا عقاید دینی، نوعی جزماندیشی نیست؟
💠 ایمان، یک احساس خوب است؛ نه جزماندیشی
💠 ایمان، با اعتقاد فرق میکند
💠 برای دوری از جزماندیشی، باید اصول اندیشیدن را رعایت کرد
💠 اگر کسی اصول اندیشیدن را رعایت کند، به خدا میرسد
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
آیا عقاید دینی، نوعی جزماندیشی نیست؟
یکی از دلایل بسیار مهم برای اینکه ما باید دربارۀ آزاداندیشی گفتگو کنیم، این است که ما افراد دینداری هستیم و دین در بخشی از داراییهای خودش یک جزماندیشیای دارد. وقتی شما دیندار میشوید، به دنبال امر خدا هستید و سلیقۀ خود را کنار میگذارید. ظاهراً در اینجا آزاداندیشی هیچ راهی ندارد. یا وقتی عقایدی را میپذیرید دیگر از آنها دست برنمیدارید، و از دور احساس میشود که دین با آزاداندیشی رابطهای ندارد؛ همانطور که الان مشهور شده است.
ایمان، یک احساس خوب است؛ نه جزماندیشی
اولاً در مورد عقاید باید گفت که آن چیزی که در قرآن مطرح است، بحث عقاید نیست؛ بحث ایمان است. ایمان اثر عقیده است، اثر فکر سالم است که به قلب وارد میشود و یک احساس آرامش و امنیت به آدم میدهد. اینکه آدم احساس خوبی داشته باشد، خیلی چیز خوبی است، این جزماندیشی نیست. یک احساس خوب است؛ مثل احساس شجاعت و احساس سخاوت. ایمان با جزماندیشی فرق میکند. آن چیزی که در دین مطرح است، عقیده نیست بلکه ایمان است.
ایمان، با اعتقاد فرق میکند
توضیح دوم این است که بعضیها عقایدشان خوب است ولی ایمان ندارند. این افراد عقیده به معنای قاطعیت عقلی و فکری را دارند ولی ایمان به قلبشان وارد نشده و بعد حقیقت را انکار کردند و با آن مبارزه کردند. ابوجهل به نبوت پیغمبر(ص) معتقد بود و میگفت پیامبر وقتی میگوید به من وحی میآید که دروغ نمیگوید، حتماً به او وحی میآید ولی من نمیتوانم قبول کنم. خب چرا قبول نمیکنی؟ خودت استدلال آوردی که او دروغ نمیگوید؟ حسادت او اجازه نمیدهد که ایمان به قلبش وارد شود. خداوند در قرآن حساب عقیده را از ایمان جدا میکند، آن چیزی که ملاک است ایمان است؛ یک احساس خوب، احساس اطمینان و آرامش.
برای دوری از جزماندیشی، باید اصول اندیشیدن را رعایت کرد
توضیح بعدی این است که اصول اندیشیدن باید درست باشد. اگر من یک اصولی داشته باشم و شما هم اصول دیگری در مورد اندیشه صحیح داشته باشید که اصلاً سنگ روی سنگ بند نمیشود. به عنوان مثال اولین اصل بدیهیای که ما باید بپذیریم تا بتوانیم با هم حرف بزنیم این است که اجتماع نقیضین محال است. یعنی کلام نباید پارادوکسیکال باشد و نباید دچار تناقض درونی باشد. مثلاً الان هوا یا گرم است یا سرد است. نمیتوان گفت هوا هم گرم است و هم سرد است. مگر اینکه جهاتش را عوض کنید؛ از این جهت میگویم که گرم است و از این جهت میگویم سرد است؛ آن وقت متناقض نمیشود و الّا اجتماع نقیضین محال است.
اگر کسی اصول اندیشیدن را رعایت کند، به خدا میرسد
ما باید اصول تفکر را رعایت بکنیم. اگر شما اصول تفکر را رعایت بکنی، طبیعتاً به خدا هم میرسی. این نتیجۀ یک تفکر سالم است. وقتی که به نتیجۀ فکر سالم که درست حرکت کرده، برسی این جزء جزماندیشی نیست! این مصداق یک تفکر بالنده است که اگر کسی به اینجا نرسیده باشد، اتفاقاً او جزماندیش است، او یک جای فکرش ایراد دارد. خداباوری از نظر ذهنی، نتیجه این آزاداندیشی است. به همین دلیل در اصول عقاید تقلید جایز نیست؛ یعنی اعتقاد و ایمان باید نتیجۀ آزاداندیشی باشد و خودت درک کرده باشی.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۵.۰۵
@Panahian_text
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۱
💠 قرآن، کتابی اجتماعی و تاریخی
💠 برخی از آفات شروع آموزش دین با بحثهای عقلی
💠 زیبایی روش آموزشی قرآن
💠 ضرورت تحلیل تاریخی یک موضوع بسیار مهم
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
قرآن، کتابی اجتماعی و تاریخی
یکی از برداشتهای رایج ما دربارۀ دین این است که دین بیشتر یک امر عقیدتی، معنوی یا اخلاقی است، درحالیکه اگر بخواهیم دین را با قرآن بشناسیم، بیشتر آیات قرآن اجتماعی هستند و قرآن را باید بیشتر یک کتاب تاریخی تلقی کرد. قصص انبیاء قرآن حجم بسیار زیادی را از آیات قرآن را به خودشان اختصاص میدهند. غالب آیات قرآن مباحث تاریخی دربارۀ درگیریهای بین انبیاء با مخالفانشان بهویژه پیامبر اسلام است. به همین دلیل قرآن قصه زیاد دارد. بحث عقیدتی، اخلاقی یا احکام در قرآن خیلی کم است.
امیرالمؤمنین(ع) در نامۀ ۳۱ نهجالبلاغه که اولین جزوۀ آموزش دین در تاریخ اسلام است، برای اینکه مخاطب خودش را متقاعد کند که حرفهای امیرالمؤمنین(ع) را بپذرید میفرماید حرف من را بپذیر، چون من تاریخ بسیار مطالعه کردم، اما ما میگوییم حرف من را به دلیل استدلالهای عقلی بپذیر ولی روش ما، نتیجه لازم را در پی ندارد.
برخی از آفات شروع آموزش دین با بحثهای عقلی
ما برای اثبات حقانیت دین، خدا، نبوت، معاد و ... با بحثهای عقلانی شروع میکنیم. اینطور بحثها میتواند نفرتبرانگیز باشد و بوی تحمیل از آن به مشام بیاید. غالب مردم که در همین جمهوری اسلامی آموزش دیدهاند، دین را یک امر شیرین نمیدانند بلکه آن را یک امر تحمیلی میدانند. این به خاطر اثر روانی آموزش عقائد است.
شما وقتی فرد را با استدلالهای عقلی محاصره میکنید، در واقع فرد را تسلیم کردید و او میبیند راه گریزی ندارد. او به امری تسلیم میشود که زیباییاش را نفهمیده، توصیفش را نشنیده، روایتی از گذشتۀ آن ندارد و آیندهای از آن تصور نکرده است. بیان عقلانی اصول عقائد راه تفکر را هم میبیند. شما به جای مخاطب فکر میکنید و نتیجه را جلویش میگذارید.
زیبایی روش آموزشی قرآن
در قرآن کریم دو روش را زیاد نمیبینید؛ استدلال عقلی فراوان و تعریف علمی فراوان. قرآن اجازه میدهد خودمان این دو مورد را برداشت کنیم. چیزی که در قرآن فراوان است قصه، تاریخ، گفتگو و ... است. بیاییم فرد را با تاریخ مواجه کنیم و قصههای تاریخی بگوییم. اینطوری عقل مخاطب را فعال کردهایم. میگوییم دربارۀ این حادثه و قصه فکر کن. بگذاریم خودش برداشت کند و نتیجه بگیرد. از نظر آموزشی این روش خیلی قشنگتر است. ما تقریباً روش قرآن و نهج البلاغه را کنار گذاشتهایم و میگوییم اینها مبتنی بر تجربه و تحلیل تجربه هستند. تجربه ابطالپذیر است و تحلیلهای مبتنی بر آنها سستبنیان هستند.
ضرورت تحلیل تاریخی یک موضوع بسیار مهم
یکی از سؤالهای بسیار مهمی که میخواهیم جواب بدهیم، این است که چه شد اسلامی که آیاتش شفاف نازل شد و پیامبر(ص) آنها را اجرا کرد، مردم بعد از چند سال دست به قتل فرزندش امام حسین(ع) زدند؟! ماجرا چه بود که منجر به قتل امام حسین(ع) شد؟ اگر انسان آیات قرآن و زندگی پیغمبر و اولیاء خدا را تحلیل نکند، پس این فکر به چه درد میخورد؟!
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۶
@Panahian_text
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۱ - قسمت دوم
💠 شهادت امامحسین(ع) باید ما را به تفکر و تحلیل تاریخ وادار کند
💠 قرآن غالباً یک متن تاریخی است
💠 یک نمونه از آیات قرآن که ظاهراً تاریخی نیست
💠 با توجه به بُعد تاریخی آیات، معنای آنها را بهتر میفهمیم
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
شهادت امامحسین(ع) باید ما را به تفکر و تحلیل تاریخ وادار کند
حادثۀ شهادت امامحسین(ع) از جهاتی بزرگتر از حادثۀ شهادت همۀ اولیاء خداست. شهادت امیرالمؤمنین(ع)، حضرت زهرا(س) و امام حسن مجتبی(ع) فردمحور است. این سه شهادت بیشتر حالت ترور دارند، ولی امامحسین(ع) با حرکت جمعی و آگاهانه مردم شهید شد. دیگر امامان معصوم توسط خلیفۀ وقت مسموم شدند، اما در شهادت امامحسین(ع) حرکت مردمی مؤثرتر از وجود یزید ملعون بود.
اگر عقیدتی به دین نگاه کنید میگویید مردم کوفه به مبدأ، معاد یا ولایت اهلبیت(ع) ایمان نداشتند، اگر اخلاقی به دین نگاه کنید میگویید آنها آدمهای خبیثی بودند، اگر احکامی نگاه کنید و بحث را به شکمهای پُر از لقمههای حرام محدود کنید، آنوقت خودتان را از فهم خلاص کردهاید. این موضوع تحلیل تاریخی میخواهد و باید ما را به فکر در تحلیل تاریخ وادار کند.
قرآن غالباً یک متن تاریخی است
روش قرآن در تربیت انسان غالباً تاریخی است، این روش هم شما را وادار به تفکر میکند و هم در ویژگیهای فردی باقی نمیگذارد، بلکه به تفکر در مناسبات اجتماعی وا میدارد.
براساس یک نگرشسنجی، درصد بالایی از مردم ایران دین را از سیاست جدا میدانند. این تلقی بهخاطر نگاه نکردن به تاریخ اسلام -آنچنان که باید و شاید- و عدمتوجه به این نکته است که قرآن غالباً یک متن تاریخی است. قرآن اکثر تذکرات، مواعظ، اخلاقیات و اعتقادات را در ضمن داستانهای تاریخی بیان میکند.
یک نمونه از آیات قرآن که ظاهراً تاریخی نیست
سورۀ فرقان، آیات 50 تا 53: «وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُوراً»؛ ما اين آيات را بهصورتهاى گوناگون براى آنان بيان كرديم تا متذكّر شوند، ولى بيشتر مردم از هر كارى جز ناسپاسی ابا دارند.
«وَ لَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيرًا»؛ اگر میخواستیم در هر شهر و روستایی، یک پیامبر میفرستادیم.
«فَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيراً»؛ ای پیامبر! از کافران اطاعت نکن و با آنها جهاد کبیر کن! (این آیه مربوط به مکه است، لذا منظور جهاد با شمشیر نیست.)
«هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً»؛ او است خدایی كه دو دريا را به هم آميخت، اين شيرين و گوارا و آن شور و تلخ است، و ميانشان مانعى قرار داد.
با توجه به بُعد تاریخی آیات، معنای آنها را بهتر میفهمیم
مشرکین به رسولخدا(ص) گفتند تو پیامبر مردم مکه هستی، خدا یک پیامبر برای مدینه و یک پیامبر برای طائف بفرستد، تا هر قومی پیغمبری داشته باشد و مردم مجبور نباشند به پیامبر قوم دیگر تن بدهند. باید روی این حرف ظاهراً مصلحتاندیشانه خیلی کار بشود. وقتی به بُعد تاریخی این آیات نگاه میکنیم معنای آنها را بهتر میفهمیم. حرف مردم اگرچه بد نیست، اما بسیار خطرناک است، لذا خدا پیامبر را از اطاعت آنها نهی میکند و دستور میدهد با مشرکین جهاد کند.
توجه به قصه نزول این آیات ربط اشاره به قرار رفتن دو دریای شیرین و شور را به آیات قبلی میفهماند. شاید منظور این باشد که اختلافهای بین اقوام دلیل نمیشود که هر قومی یک پیامبر داشته باشد، همانطور که خدا میتواند دو دریای مختلف را در کنار هم نگهدارد، پیامبر هم که خلیفۀ خداست، میتواند اقوام مختلف را در کنار همدیگر نگه دارد. باید در متن حادثه قرار بگیریم تا معنای این گفتگو را بفهمیم.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۶
@Panahian_text
📌روش جامعهسازی امام رضا(ع) بر اساس محبت و دوری از دوقطبیسازی؛ قسمت اول
💠 راه نزدیک شدن و تقرّب به امامرضا(ع)
💠 لزوم پرهیز از گروهبندی در مقابل یکدیگر
💠 نفرین امامرضا(ع) بهخاطر یک گناه اجتماعی
💠 سرانجام شوم آزار دادن دوستان اهلبیت(ع)
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت آل یاسین مشهد
راه نزدیک شدن و تقرّب به امامرضا(ع)
شیخ مفید در صفحۀ ۲۴۷ کتاب «اختصاص» نقل میکند که امامرضا(ع) به حضرت عبدالعظیم میفرماید: «يَا عَبْدَ الْعَظِيمِ أَبْلِغْ عَنِّي أَوْلِيَائِيَ السَّلَامَ» سلام من را به دوستانم برسان، «وَ قُلْ لَهُمْ أَنْ لَا يَجْعَلُوا لِلشَّيْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِيلًا» و به آنها بگو شیطان را به خود راه ندهند. «وَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِي الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ» آنها را به راستگویی در سخن و امانتداری دستور بده «وَ مُرْهُمْ بِالسُّكُوتِ وَ تَرْكِ الْجِدَالِ فِيمَا لَا يَعْنِيهِمْ وَ إِقْبَالِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ وَ الْمُزَاوَرَةِ فَإِنَّ ذَلِكَ قُرْبَةٌ إِلَيَّ» به آنها امر کن سکوت کنند، مجادلههای بیهوده را کنار بگذارند، به یكدیگر روى آورند و به دیدن هم بروند؛ زیرا این کارها، باعث نزدیک شدن به من است.
لزوم پرهیز از گروهبندی در مقابل یکدیگر
«وَ لَا يَشْتَغِلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِيقِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً» خودشان را مشغول در افتادن با همدیگر و تکهپاره کردن یکدیگر نکنند؛ یعنی این کار را نکنید که یک عده با هم رفیق بشوند که با یک عدۀ دیگر مخالفت کنند. گروهبندی نکنید! چندقطبی درست نکنید! همه باهم باشید. افراد گروه با همدیگر رفیق میشوند، بعد این باند علیه آن باند، آن باند علیه این باند میشود. پس حضرت میفرماید با هم رفیق بشوید، ولی این رفاقت را در خدمت تخریب همدیگر قرار ندهید.
نفرین امامرضا(ع) بهخاطر یک گناه اجتماعی
حالا قسمت عجیب حدیث را ببینیم: «فَإِنِّي آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي إِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ وَ أَسْخَطَ وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي دَعَوْتُ اللَّهَ لِيُعَذِّبَهُ فِي الدُّنْيَا أَشَدَّ الْعَذَابِ وَ كَانَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ» زيرا من با خودم عهد كردم هركس چنين كند و دوستى از دوستان مرا خشمگين سازد، از خدا بخواهم كه در دنيا، سختترين عذاب را به او بچشاند و در آخرت از زيانكاران باشد. امامرضا(ع) از ما بیشتر از اینکه بخواهد گناه فردی نکنیم، میخواهد گناه اجتماعی نکنیم؛ گروهگروه کردن گناه اجتماعی است.
«وَ عَرِّفْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لِمُحْسِنِهِمْ وَ تَجَاوَزَ عَنْ مُسِيئِهِمْ إِلَّا مَنْ أَشْرَكَ بِهِ» و ایشان را آگاه کن که خداوند نیکوکارشان را میبخشد و از بدکارشان میگذرد؛ مگر کسی که به خدا شرک ورزد.
سرانجام شوم آزار دادن دوستان اهلبیت(ع)
«أَوْ آذَى وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي أَوْ أَضْمَرَ لَهُ سُوءاً فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ لَهُ حَتَّى يَرْجِعَ عَنْهُ» یا دوستی از دوستان مرا بیازارد یا بدخواهی او را به دل گیرد؛ تا زمانی که از اندیشۀ بدش برنگردد خداوند او را نمیبخشید، «فَإِنْ رَجَعَ وَ إِلَّا نَزَعَ رُوحَ الْإِيمَانِ عَنْ قَلْبِهِ وَ خَرَجَ عَنْ وَلَايَتِي وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ نَصِيباً فِي وَلَايَتِنَا وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ ذَلِك»؛ اگر دست از اندیشۀ بد بردارد، خدا او را میبخشد؛ و اگر از نیت بد خود دست برنداشت، روح ایمان از دلش كنده شود و از ولایت و دوستى من خارج میگردد و نصیبى در ولایت ما نخواهد داشت؛ از چنین چیزی به خدا پناه مىبرم. اگر انسان کینۀ کسی را به دل بگیرد یا سندی از کسی پنهان کند که بعداً آبرویش را ببرد، روح ایمان از قلبش بیرون میرود و از ولایت اهلبیت(ع) بیبهره خواهد شد. با دستورها و توصیههای امامرضا(ع) فقط فرد ساخته نمیشود؛ بلکه یک جامعۀ بامحبت ساخته میشود.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 مشهد، هیئت آل یاسین، شهادت امام رضا(ع)؛ ۱۴۰۳.۰۶.۱۴
@Panahian_text
📌روش جامعهسازی امام رضا(ع) بر اساس محبت و دوری از دوقطبیسازی؛ قسمت دوم
💠 دوقطبیسازی، یک مشکل بزرگ دینی و اخلاقی
💠 دوقطبیسازی، مانع پیشرفت کشور
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت آل یاسین مشهد
دوقطبیسازی، یک مشکل بزرگ دینی و اخلاقی
در زمان پیغمبر(ص) منافقانی بودند که اگر چه بعداً قاتل اهلبیت(ع) شدند، هیچکدام افشا نشدند؛ اما منافقی به نام عبداللهبناُبَی افشا شد. تفاوت او با دیگر منافقان این بود که میخواست با تحریک گسل مهاجرین-انصار جامعه را دوقطبی کند. پیغمبر(ص) بهقدری از این کار ناراحت شد که تقریباً یک شبانهروز با مردم سخن نگفت. ایشان با این برخورد جامعه را بهخاطر دوقطبیسازی مجازات کرد.
دوقطبیسازی، مانع پیشرفت کشور
اصلاح کلّیت جامعه، هدف اول پیغمبر(ص) و اهلبیت(ع) بوده است. وقتی جامعه درست شود؛ در فضای بهاری آن، گلها و گیاهان جوانه میزنند و نهالها رشد میکنند. ایجاد فضای مناسب برای رشد، بسیار مهم است.
یکی از بزرگترین مشکلات دینی و اخلاقیای که در جامعۀ ما پدید آمد و میتوانست روح ولایت را از جامعۀ ما ببرد که جامعه مقاومت کرد، دوقطبی کردن جامعه به اصلاحطلب-اصولگرا بوده است. بعضی از انقلابیون میگویند دوقطبی اصلاحطلب-اصولگرا طبیعت یک جامعۀ دارای دموکراسی است؛ اما اینطور نیست. صهیونیستها جوامع را دوقطبی میکنند تا با هم دعوا کنند و هیچوقت پیشرفت نکنند.
گاهی میخواهیم انتقاد کنیم، میگویند این از جناح ما است، از خودیها انتقاد نکنید! میخواهیم خوبی آن طرف را بگوییم، میگویند تعریف نکن، آنها تقویت میشوند. وقتی شما خوبیها را تقویت نکنید و از بدیها انتقاد نکنید، کشور پیشرفت نمیکند.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 مشهد، هیئت آل یاسین، شهادت امام رضا(ع)؛ ۱۴۰۳.۰۶.۱۴
@Panahian_text
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۲ - قسمت اول
💠 تکیه بر تاریخ بیشتر از استدلال در جذب جوانان مؤثر است
💠 توصیف نگاه عمیق تاریخیِ امیرالمؤمنین علی(ع) در نامۀ ۳۱
💠 چرا در فرهنگ دینیمان به تجربه نمیپردازیم؟
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
تکیه بر تاریخ بیشتر از استدلال در جذب جوانان مؤثر است
نامۀ ۳۱ نهجالبلاغه اولین جزوۀ آموزشی دین بعد از قرآن است. در این نامه امیرالمؤمنین(ع)، برای اینکه اعتماد جوان را جلب کند تا او به حرفهایش گوش بدهد، نمیفرمایند از بس قرآن خواندم، از بس با حضرت رسول(ص) همسخن بودم و تلمذ کردم، از بس فکر فیلسوفانه و عاقلانه داشتم؛ بلکه میفرماید از بس تاریخ خواندم به حرفهای من گوش بده. این رویکرد واقعاً اطمینانبرانگیز است. اگر با جوانهایمان اینگونه برخورد کنیم، رویکردشان به دین تغییر میکند.
یک زمانی مارکسیستها جوانهای ما را از ایمان خارج میکردند؛ اگر نمیتوانستند آنها را کمونیست کنند و کاملاً از دین خارج کنند، آنها را دچار التقاط میکردند و از آنها تروریست درست میکردند. مارکسیستها استدلال محکمی نداشتند اما با تکیه بر تاریخ، جوان مؤمن مسلمان را مجاب و جذب میکردند؛ وقتی میگفتند «تاریخ نشان داده است ... » افراد را خام میکردند و اندیشهها را میربودند.
در مورد اهمیت تاریخ از نگاه قرآن توجه داشته باشیم که از نظر تعداد صفحات، حدوداً یکسوم قرآن (۲۰۰ صفحه) و از نظر تعداد آیات، حدوداً دوسوم قرآن (۴۰۰۰ آیه) تاریخی است. بنابراین باید در مورد تاریخ خیلی تأمل کنیم.
توصیف نگاه عمیق تاریخیِ امیرالمؤمنین علی(ع) در نامۀ ۳۱
حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه میفرماید: «أَيْ بُنَيَّ إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِي فَقَدْ نَظَرْتُ فِي أَعْمَالِهِمْ وَ فَكَّرْتُ فِي أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِي آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ بَلْ كَأَنِّي بِمَا انْتَهَى إِلَيَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِكَ مِنْ كَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ فَاسْتَخْلَصْتُ لَكَ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ نَخِيلَهُ وَ تَوَخَّيْتُ لَك جَمِيلَهُ وَ صَرَفْتُ عَنْكَ مَجْهُولَه ...»
پسرم! اگرچه من به اندازۀ مردمى كه پيش از من بودهاند عمر نكردهام، ولى در كردارشان دقّت، و در اخبارشان فكر نموده، در آثارشان سياحت كردهام، تا جايى كه همانند يكى از آنان شدهام، بلكه گويى از پى آنچه كه از وضع آنان به من رسيده عمرم را با اولين و آخرينشان گذرانيدهام، زلال اعمالشان را از تيرگى، و سود و زيان كردارشان را شناختم. از اين رو از هرچيزى پاكيزه و خالصش را برايت انتخاب كردم، و از ميان آنهمه برنامه، زيبايش را برايت برگزيدم، و نامعلوم آن را از تو دور داشتم؛ ...
بعد از این توضیح امیرالمؤمنین(ع) نصایح اخلاقی و معنوی و نکات معرفتی را بیان میکند، که آنها را از تاریخ به دست آورده است. امیرالمؤمنین(ع) وقتی میخواهد با مخاطب خودش صحبت کند، به تاریخ ارجاع میدهد.
چرا در فرهنگ دینیمان به تجربه نمیپردازیم؟
تجربه خیلی مهم است؛ اما چرا در فرهنگ دینیمان به تجربه نمیپردازیم؟ چون تجربه را ضعیفترین علم میدانیم. تجربه در حدّ کلام صریح خدا در قرآن و کلام صریح معصوم نیست. تجربه میتواند تفسیرها و تحلیلهای مختلف داشته باشد. لذا تجربه را چندان قابل اعتماد و اتّکا نمیدانیم. به همین دلیل زیاد سراغ تجربه نمیرویم، اگرچه قدرت متقاعدکنندگی تجربه به ویژۀ تجربۀ تاریخی بالاست.
به قول شهید سید محمدباقر صدر مردم غالباً اسیر محسوسات هستند و باید با همین ادبیات با آنها حرف زد. شهید صدر این برداشت را به قرآن نسبت میدهد و میفرماید قرآن از طریق محسوسات با مردم صحبت میکند. روش قرآن برای انگیزهسازی در مردم این نیست که مباحث عقلی و اعتقادی به شیوۀ علم کلام سنتی را زیاد مطرح کند. اگر جوانها از دین فاصله دارند، بهخاطر دین نیست. بنابراین روشهای ما باید اصلاح شود.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۷
@Panahian_text
📌روش جامعهسازی امام رضا(ع) بر اساس محبت و دوری از دوقطبیسازی؛ قسمت سوم
💠 لزوم وضع قانون علیه دوقطبیسازی
💠 تلازم دین و انقلابیگری با تخصص در ادارۀ کشور
💠 دیکتاتوری رسانه
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت آل یاسین مشهد
لزوم وضع قانون علیه دوقطبیسازی
من از مجلس شورای اسلامی تقاضا میکنم برای دوقطبیسازی در فضای رسانهای مقرراتی وضع شود. انگار این منکر، معروف شده است. روزنامههایی که با خرج دولت ساخته و پرداخته میشوند، حق ندارند دوقطبیبازی کنند. این روش که «از جناح مخالف، فقط انتقاد کنیم» باید اصلاح بشود.
دوقطبیسازی بدتر و زشتتر از دروغ و نشر اکاذیب است؛ چون دوقطبیسازی اجازه نمیدهد حرفهای راست زده بشود، آنوقت امید از جامعه میرود و مشارکت مردم در انتخابات پایین میآید.
تلازم دین و انقلابیگری با تخصص در ادارۀ کشور
رئیس جمهور محترم صریحاً میگویند من جناحی نیستم؛ یعنی جامعه توسط لیدرهای سیاسی از این حرفها عبور کرده است. ایشان گفتند وقتی میخواهید بچهتان را پیش پزشک ببرید نمیپرسید این اصلاحطلب است یا اصولگرا؟ این حرف درستی است که بیست سال است میگوییم. باید مدیریت جامعه به سمت تخصصی شدن پیش برود.
مدیری که زیاد دین ندارد، از تخصص خود هم نمیتواند خوب استفاده کند. دین، عقل راهبردی انسان را افزایش میدهد. کسی که دارای تدبیر، تفکر استراتژیک و قدرت برنامهریزی راهبردی نیست، دینش هم زیر سؤال است. کسی که ترس از قیامت دارد، در امور دنیا هم بهتر برنامهریزی میکند. مدیر باید قدرت ریسک داشته باشد، پس باید مؤمن باشد، چون کسی که به خدا ایمان دارد، از چیزی نمیترسد.
وقتی میگویم «فقط کارآمدی را در نظر بگیرید»، منظورم لیبرال و تکنوکرات شدن و کنار گذاشته دین و انقلابیگری نیست؛ چون ولایتمداری و نماز شبی که رهبری به مسئولین توصیه میکنند، به نفع کارآمدی است. وقتی کسی ولایتمدار نباشد، کارآمد هم نیست.
دیکتاتوری رسانه
هرکس دوست دارد ولایتمدار باشد، گروهگرایی نکند. در دلمان کینۀ کسی را نگه نداریم، خودمان را گروهی مقابل گروه دیگر نکنیم. بگذارید استعدادها شکوفا شود. وقتی دچار گروهگرایی شویم نخبهها کنار میکشند؛ میگویند: «اگر حرفی بزنیم در رسانهها میگویند تو متعلق به آن گروه هستی، پس بهتر است سکوت کنم و نقد و پیشنهادی نداشته باشم»؛ این یعنی خفقان و دیکتاتوری رسانه!
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 مشهد، هیئت آل یاسین، شهادت امام رضا(ع)؛ ۱۴۰۳.۰۶.۱۴
@Panahian_text
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۲ - قسمت دوم
💠 روش تربیتی دین، «به فکر واداشتن» است
💠 درجات مؤمنین، بر اساس مقدار تفکرشان است
💠 وارد شدن به اجتماع و فرار از فردیت، راه معنویت و تقرب است
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
روش تربیتی دین، «به فکر واداشتن» است
منبع و محل تفکر ما چه چیزی باید باشد؟ تاریخ گذشتگان؛ خداوند میفرماید: «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» (اعراف،176) روش قرآن به تفکر واداشتن است، نهتنها در بحثهای تاریخی بلکه کلاً قرآن اینگونه است که انسانها را به تفکر وادار کند.
دین این روش تربیتی را میپسندد؛ اما مذهبیها خیلیوقتها این روش را رعایت نمیکنند، به جای اینکه جوان را وادار به فکر کنند، میخواهند مراقبت کنند او نتیجۀ غلط نگیرد. باید جوان به فکر وادار شود، نه اینکه نتایج را جلویش بگذاریم و بگوییم اینها را قبول کن و یاد بگیر. قرآن معماگونه حرف میزند، شما باید معماها را حل کنید.
امتحانها در مدارس و دانشگاهها مبتنی بر حافظه است. متأسفانه حوزۀ علمیه هم چند سالی است نمرهای شده و بر اساس حافظه نظر میدهند. این راحتترین و غلطترین راه ارزیابی است. باید تفکر پرورش پیدا بکند. وقتی تفکر پرورش پیدا کند، تور ماهیگیری به افراد دادهاید؛ اما وقتی حافظۀشان زیاد شود ماهی در انبارشان ریختهاید.
درجات مؤمنین، بر اساس مقدار تفکرشان است
یکی از اهداف مهم تهاجم فرهنگی این است که شما تحلیل نکنید و تفکر عمیق نداشته باشید. ویژگی مهم انحراف دینی مثل اسلام آمریکایی این است که اهل تفکر نیستند. تحجر دشمن شمارۀ یک تفکر است. متحجرها دیگران را از دین متنفر میکنند.
امامباقر(ع) به امامصادق(ع) فرمود: «يَا بُنَيَّ اعْرِفْ مَنَازِلَ الشِّيعَةِ عَلَى قَدْرِ رِوَايَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ فَإِنَّ الْمَعْرِفَةَ هِيَ الدِّرَايَةُ لِلرِّوَايَةِ وَ بِالدِّرَايَاتِ لِلرِّوَايَاتِ يَعْلُو الْمُؤْمِنُ إِلَى أَقْصَى دَرَجَاتِ الْإِيمَان» (معانی الاخبار، ص1) شیعیان مقامات و مراتبی دارند، درجهشان را باید براساس مقدار درایت و تفکرشان در روایات تشخیص بدهیم، نه براساس تعداد احادیثی که حفظ دارند.
مشکل امروز دینداران ما این است که میخواهند فقط با نقل و نه با عقل و فکر در آیات قرآن و آنچه که از معصومین(ع) نقل شده است، به نتیجه برسند.
وارد شدن به اجتماع و فرار از فردیت، راه معنویت و تقرب است
به اعتقاد علامۀ طباطبایی یکی از مزیتهای قرآن این است که در بحث تاریخ یک باب جدیدی را باز میکند و آن «تاریخ اقوام و ملل» است، تا قبل از آن سابقه ندارد تاریخ اقوام بیان بشود، مثلاً این قوم اینطور بود، بعد به اینجا رسید، بعد آنطور از بین رفت.
ایشان میفرماید: «... و از همين جا است كه مىبينم قرآن همان عنايتى را كه به داستان اشخاص دارد، به داستان و تاريخ امتها نيز دارد بلكه اعتنايش به تواريخ امتها بيشتر است.» راه معنویت وارد شدن به اجتماع است. فردیت نقطۀ انحرافی است که باید جلویش را بگیریم، رها کردن اجتماع و فرو رفتن در فردیت، تقرّب نمیآورد. هرکس میخواهد مقرب بشود، در جمعیت غور کند و از فردیت فرار کند، تا حال خوبی پیدا کند. این رویکرد تربیتی قرآن است که یک کتاب انسانساز است.
ایشان در ادامه میفرماید: «برای اینکه در عصر نزول قرآن آنچه از تاریخ بر سر زبانها بود تنها احوال پادشاهان و رؤسای امتها بود.» هنوز هم کتابهای تاریخ مدارس ما غالباً تاریخ پادشاهان است. «و ناقلین تاریخ هیچ در صدد ضبط احوال امتها و تواریخ جوامع نبودند. شرح حال جوامع تنها بعد از نزول قرآن باب شد.» (ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ص۱۵۳)
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۷
@Panahian_text
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۳ - قسمت اول
💠 فرهنگ زندگی جمعی، عصارۀ دین
💠 عامل اتصال مردم و ایجاد امت
💠 علت بیان داستان اقوام در قرآن
💠 تلازم امامت با امت
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
فرهنگ زندگی جمعی، عصارۀ دین
خدا به عنوان قوم و امت با ما برخورد میکند، البته نه قومیت بهمعنای ترک، کرد، لُر، بلوچ ...، بلکه بهمعنای امت اسلام و گروه مؤمنان که شما عضو آنها هستید. طبق توصیه مقام معظم رهبری لازم است به دانشآموزها زندگی جمعی یاد داده شود. آنها دوست دارند رفیقبازی و تیمکِشی کنند. این حال نوجوان را تحویل بگیرید! به آنها بگویید مثل فوتبال گروهبندی و یارکِشی کنند. خوب است که تمرین ریاضیات هم تیمی باشد. نوجوان میخواهد فرآیند اجتماعیشدن و عضوی از امت اسلامی شدن را طی کند؛ اما متوقفش کردیم.
فرهنگ زندگی جمعی عصارۀ دین است. دین خیلی هوشمندانه است، ولی خیلیها اینطور تصور نمیکنند؛ از اینطرف قرآن نازل کرده تا شما تربیت اجتماعی پیدا کنید و از آنطرف یک محل اجتماع به نام مسجد گذاشته است.
عامل اتصال مردم و ایجاد امت
امام حسین(ع) یک حلقۀ وصل است تا مردم به هم متصل شوند؛ ما را دور هم جمع کرد تا دین را نگه دارد. الآن هم امام حسین(ع) جمع بیست میلیونی برای خدا درست میکند. حضرت امام(ره) فرمود: اگر کسی در خانهاش زیارت عاشورا بخواند و صد لعن و صد سلام بگوید، اسلام حفظ نمیشود. امام موجب ائتلاف جداییها است، «وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ» (زیارت جامعه کبیره). این انقلاب اسلامی، با هیئتهای مؤتلفه جان گرفت و شروع شد. هیئتهای مؤتلفه، کلمۀ خیلی عمیقی است. ریشۀ هیئتهای مؤتلفه را مرحوم شاهآبادی، استاد عرفان حضرت امام(ره) راه انداخت.
ما با «حسین»(ع) در آستانۀ امت اسلامی شدن هستیم! گویا کلّ انقلاب اسلامی مقدمه بود، برای بیداری و قدرت گرفتن جریان مقاومت در منطقه تا کلّ منطقه بتواند امنیت برگزاری اربعین را فراهم کند. حضرت امام(ره) میفرمود: هیچ عاملی مثل سیدالشهدا نمیتواند بین دلها ارتباط و اتحاد برقرار کند. وقتی متوجه میشویم امام حسین(ع) با چه هزینهای جامعه و اجتماع ما را شکل داده، خجالتزده میشویم.
علت بیان داستان اقوام در قرآن
چرا خدا داستان اقوام را در قرآن مطرح میکند؟ برای اینکه بفهمیم ما هم قوم هستیم. آیا جالب نیست موضوع بسیاری از آیات قرآن اقوام هستند؟! مثل «لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ ...» (انعام،۲۴) ما بر امتهایی قبل از تو پیامبرانی را فرستادیم و ... . «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ ... » (غافر،5). خداوند در آیات زیادی بر امر اجتماعی میپردازد. «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد،11) خدا سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر اینکه آن قوم با انجام کارهایی وضع خودشان را خراب کنند. با این حال چرا ما تلقی جمعی از قرآن پیدا نمیکنیم؟! چون تلقی فردی از دین در ذهن ما فرو رفته است.
تلازم امامت با امت
مسلمان شدن کافی نیست، عضو امت شدن هم لازم است. مسئلۀ امت هنوز جا نیفتاده است. کسی که به امت شدن نرسیده، چطور دنبال امام میگردد!؟ امامت غالباً با امت معنا میدهد. شما نمیتوانید امامت را بدون امت بهطور دقیق بشناسید. امام هم نمیتواند بدون امت امامت کند. متأسفانه غالب افراد میخواهند تنهایی با امام ارتباط برقرار کنند.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۸
@Panahian_text
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۳ - قسمت دوم
💠 اهمیت جامعهپردازی نسبت به خودسازی
💠 معنای «یا ایّها الذین آمنوا»
💠 فرق قرآن با سایر کتب
💠 اثر تلاوت و تدبر در فهم قرآن
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
اهمیت جامعهپردازی نسبت به خودسازی
قرآن کریم میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُم» (مائده، ۱۰۵) اى كسانى كه ايمان آوردهايد، به خودتان بپردازيد. هرگاه شما هدايت يافتيد، كسی كه گمراه شده است به شما زيانى نمىرساند.
بسیاری این آیه را فردی تفسیر میکنند و دلیل بر خودسازی میگیرند. وقتی از رسولخدا(ص) دربارۀ این آیه سؤال شد فرمود امر به معروف و نهی از منکر کنید؛ اما وقتی دیدی دنیا ترجیح یافته و از بخل و هوس پیروی میشود، به خودت بپرداز و عوام مردم را رها کن(مجمع البیان، ج۳، ص۳۹۲). بنابر این «علیکم انفسکم» برای وقتی است که از شما کاری برای جامعه برنمیآید. اگر کاری از شما برمیآید، اول به جامعه بپردازید. طبق این روایت خودسازی قبل از جامعهپردازی نیست؛ آنجایی است که انسان ناچار باشد.
معنای «یا ایّها الذین آمنوا»
نظر علامه طباطبایی در مورد این آیه این است که آیه نسبت به جامعه است؛ یعنی ای جامعۀ مؤمنین! قوا و تواناییهای خودتان را بشناسید و به کار بگیرید، در این صورت دشمنان شما نمیتوانند روی شما اثر بگذارند. مخاطب «یا أَیُّهَا الَّذِیْنَ آمَنُوا» تکتک مؤمنین نیست، بلکه جامعۀ مؤمنین است. بنابر نظر برخی از بزرگان، همۀ آیات شامل «یا أَیُّهَا الَّذِیْنَ آمَنُوا» مدنی هستند؛ یعنی خدا جامعۀ سامانیافتۀ مؤمنین که از ولایت برخوردار هستند را با تعبیر «یا أَیُّهَا الَّذِیْنَ آمَنُوا» خطاب میکند.
فرق قرآن با سایر کتب
قرآن میخواهد به ما یاد بدهد عضو کدام قوم هستیم، قوم ما چگونه است و ... . کسی زیاد پای قرآن بنشیند، نمیتواند زندگی فردی داشته باشد. خیلی از حرفهای قرآن برای فرد نیست، برای جامعه است. خدا که نمیخواهد با بیان قصه و تاریخ در قرآن سرگرم شویم. وجهِ تربیتی رویکرد تاریخی قرآن این است که میخواهد مؤمنین را ادب کند، آنها را بسازد. کتابهای علمی رایج اگرچه دینی هم باشند بیشتر دنبال آگاهی دادن، استدلال کردن، ساختن و پرداختن ذهن هستند؛ اما قرآن نمیخواهد فقط اطلاعات بدهد، بلکه طرز تفکر و نگاه را هم درست میکند! لذا قرآن، «بَصائِرُ لِلنَّاس» (جاثیه،۲۰) است، یعنی بصیرت و دید میدهد.
اثر تلاوت و تدبر در فهم قرآن
نباید طوری غرق جزئیات قرآن شوی که از روند آیات باز بمانی. دو تعبیر در قرآن بر اینطور خواندن دلالت میکند: تلاوت و تدبّر.
تلاوت یعنی آیات را پشت سر هم گذاشتن. مثلاً در اوایل سورۀ بقره، خدا چهار آیه در مورد مؤمنین صحبت میکند، دو آیه در مورد کفار و دوازده آیه در مورد منافقین. اگر حجم آیات قرآن را نگاه کنید، میبینید مسئلۀ قرآن ملحدین نیست، مسئلهاش مؤمنینی است که درست و کامل دینداری نمیکنند.
یک معنای تدبر هم پشت سر هم قرار دادن آیات است. برداشت از مجموعۀ آیات با برداشت از یک آیه فرق میکند. وقتی آیهای در یک منظومه از آیات قبل و بعد دیده میشود، قصه فرق میکند. «هَلْ نُجازِي إِلَّا الْكَفُورَ»(سبأ،۱۷)؛ آیا ما جزء ناسپاس را مجازات میکنیم؟! این آیه بعد از قصۀ قوم سبا است، پس ناظر به قوم ناسپاس است نه فرد ناسپاس! چهبسا رفتار خدا در مقابل فرد با رفتار خدا در مقابل جامعه فرق کند؛ شاید از فرد بگذرد اما جامعه را سریع مجازات کند.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۸
@Panahian_text