eitaa logo
متن | علیرضا پناهیان
12.5هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 همان‌طور که محبت امام‌حسین(ع) عامل حفظ دین شد، محبت پیامبر(ص) هم عامل شروع دین شد 🔻 مهم‌ترین عامل حرکت به‌سوی اوج آزادی «قدرت محبت مؤمنین به پیامبر(ص)» بود 📌علیرضا پناهیان در جلسۀ هشتم صدر اسلام: 🔘 «محبت شدید مردم به پیامبر(ص)» عامل اصلی موفقیت بعثت و بنیان‌گذاری امت اسلام بود 🔘 هرکس می‌خواست به اوج برسد، آغازش محبت به پیامبر(ص) و دفاع از ایشان تا پای جان بود 🔘 جامعۀ مدینه با «قدرت محبت پیامبر(ص)» بنا شد؛ یاران امام‌زمان(ع) هم قدرت‌شان را از محبت مولا می‌گیرند ____________ رسول‌خدا(ص) در آغاز بعثت، با قدرت‌های جنایت‌کاری مثل فرعون مواجه نبود که آشکارا ظلم کنند و سر ببُرند، بلکه با فراعنۀ کوچکی در مکه، مواجه بود که اتفاقاً خیلی هم دموکرات بودند! آنها یک‌نوع دموکراسی‌ اکثریت داشتند که بر اساس آن، در مسائل مهم، تا وقتی همۀ رؤسای قبایل در شورای مکه رأی نمی‌دادند، کاری انجام نمی‌شد. پیامبر(ص) می‌خواست مردم را از ظلم‌های رقیقی نجات بدهد که خیلی به‌چشم نمی‌آید و خیلی‌ها اصلاً آن را ظلم به‌حساب نمی‌آورند؛ مثل سلطۀ رؤسای قبایل و باندهای قدرت. چرا پیامبر با اینها مبارزه می‌کرد؟ چون برای رسیدن مردم به اوج آزادی، این ظلم‌های رقیق هم باید برطرف بشود. اگر مستضعفین درک نکنند که تحت ظلم هستند، برای نجات خودشان با پیامبر همراهی نمی‌کنند. این یکی از مشکلات پیغمبر است. چون همه برای رسیدن به اوج، آن‌قدر ضرورت احساس نمی‌کنند لذا برای بیرون آمدن از ظلم‌های رقیق هم ضرورت احساس نمی‌کنند. چه‌کار باید کرد تا مردمی که انگیزۀ قیام علیه ظلم و ستمِ رقیق را ندارند، قیام کنند؟ رسول‌خدا(ص) چگونه زمینۀ حرکت مردم برای رسیدن به اوج را ایجاد کرد؟ پیامبر(ص) با چه قدرتی، این حرکت را آغاز کرد؟ مهم‌ترین عامل زمینه‌ساز برای حرکت مردم به‌سوی اوج آزادی، محبت شدید مسلمانان به پیامبر(ص) بود. هرکسی که نوری در دلش بود، محبت پیغمبر(ص) در دلش می‌افتاد. اولین اثری که ایمان و باور به پیامبر در انسان‌ها ایجاد می‌کرد محبت شدید مؤمنین نسبت به شخص پیامبر(ص) بود. این محبت، اصلی‌ترین انگیزه و مستمسک برای عبور از همۀ موانع و سختی‌های دوران بعثت شد. هرکسی می‌خواست به اوج دین‌داری برسد، آغازش محبت به رسول‌خدا(ص) و دفاع از ایشان تا پای جان بود. خیلی‌ها خجالت می‌کشند این قسمت تاریخ را بگویند: مهم‌ترین تعهدی که پیامبر(ص) از مردم می‌گرفت، دفاع از ایشان تا پای جان بود. پیامبر اکرم(ص) صراحتاً می‌فرمود: «مشرکین می‌خواهند من را بکُشند، تو حاضر هستی برای دفاع از من، جان بدهی؟» آن ظلم رقیق، دیگر تبدیل شده بود به یک ظلم فاحش که همان «کُشتن پیامبر(ص)» بود؛ لذا پیامبر(ص) در پیمان عقبه دوم با مردم مدینه عهد بست که آیا حاضرید برای دفاع از رسول‌خدا از جان خودتان بگذرید؟ پس مراقب باشیم دنبال مسائل فرعی و حاشیه‌ای نرویم و توجه کنیم که اصل موضوع چه بوده است؟ انگیزۀ به اوج رسیدن برای مؤمنین، جز عشق به رسول‌خدا و جان دادن برای ایشان چه چیز دیگری می‌توانست باشد؟ مؤمنین به شدت، پیامبر(ص) را دوست می‌داشتند. اثر ایمان و صفای باطن این است که وقتی صفای باطن پیدا می‌کنی و این نور در قلبت ظاهر می‌شود که حقیقت را انکار نمی‌کنی، اولین هدیۀ خدا به شما «محبت» است. لذا قرآن می‌فرماید: «وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ» (حجرات، 7) این را بروید در متن تاریخ ببینید. موتور محرک تاریخ اسلام «محبت پیامبر(ص)» بود. همان‌طور که محبت امام‌حسین(ع) عامل حفظ دین شد، محبت پیغمبر(ص) هم عامل شروع دین و بنیان‌گذاری امت اسلام و موفقیت بعثت بود. چرا مادر و پدر عمارِ یاسر، آن‌همه شکنجه را تحمل کردند و جان دادند؟ اصلاً کسی که با رسول‌خدا(ص) پیوند می‌خورد، این محبت به‌قدری شدید بود که دیگر ایشان را رها نمی‌کرد و همۀ رنج‌ها را به‌خاطرش تحمل می‌کرد. انقلاب پیامبر(ص) انقلاب عرفانی، عاطفی و حبّی بود. نقطۀ مقابل پیامبر(ص) هم کسانی بودند که خبثِ باطن‌شان باعث می‌شد یک‌دفعه‌ای نسبت به پیامبر(ص) تنفر مضاعف پیدا کنند به‌حدی که می‌خواستند ایشان را به‌قتل برسانند؛ درحالی‌که آنها قبلاً قاتل و جنایت‌کار نبودند. محبت، قدرت اصلی برای حرکت فرد و جامعه است. رسول‌خدا(ص) با قدرت محبت، جامعۀ مدینه را بنا نهاد. یاران امام‌زمان(ع) هم قدرت‌شان را از محبت مولا می‌گیرند. مهم‌ترین وصفِ آنها محبت شدید‌شان به امام‌زمان(ع) است. وحشت و رعبی که یاران حضرت در دل دشمنان می‌اندازند، نتیجۀ همین محبت شدیدشان به مولا است. 🚩محفل هفتگی هیئات دانشجویی استان تهران - ۱۴۰۱/۰۹/۲۰ 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7546 @Panahian_text
🔻عامل اصلی دشمنی با پیامبر، خُبث باطن کسانی است که حتی برخلاف منافع‌شان با دین می‌جنگند؛ مثل خوارج 📌علیرضا پناهیان در جلسۀ نهم صدر اسلام: 🔘 یک قاعده‌ای در عالم هست: هرچقدر صفای باطن بروز کند، خبث باطن هم بروز می‌کند 🔘 هرچه شما بهتر می‌شوید دشمن کینه‌توز‌تری پیدا می‌کنید که از سر خباثتش با شما دشمنی می‌کند 🔘 در جامعۀ ما اغلب کسانی که با دین مخالفت می‌کنند دچار سوءتفاهم هستند نه خبث باطن؛ باید سوءتفاهم‌ها را برطرف کنیم ____________ چرا ظهور پیامبر و حضور دین در جامعه، موجب درگیری و جنگ می‌شود؟ دو عامل مهم وجود دارد: عامل اول که مشهور است و خیلی شنیده‌ایم، منفعت‌گرایی کسانی است که به ظلم و غارتِ‌ دیگران خو کرده‌اند؛ مثل ابوجهل‌ها که در مقابل دین و پیامبرِ عدالت‌گرا و آزادی‌گستر می‌ایستند و جنگ راه می‌اندازند. ولی عامل اصلی، منفعت‌گرایی نیست؛ یک مسئله‌ای هست به نام «خبث باطن» که باعث می‌شود حتی کسی که جزو طواغیت نیست بلکه جزو مستضعفان است، نسبت به پیامبر و مؤمنان کینه پیدا ‌کند و با آنها بجنگد. کسی که منفعت‌گراست و نگاه طاغوتی دارد، انگیزه‌اش برای جنگیدن با پیامبر ضعیف‌تر از کسی است که خبث باطن دارد. منفعت‌طلب‌ها گاهی با دین نمی‌جنگند و می‌گویند: وقتی می‌شود همراه شد و یک‌چیزی به‌دست آورد، نیازی به جنگ نیست! لذا از یک حدی به بعد، ممکن است آن فرد ظالم، دشمنیِ خود را پنهان کند! عبدالله‌بن‌اُبَیّ یکی از طاغوت‌ها و منفعت‌طلب‌های برجستۀ مدینه بود که با پیامبر(ص) کنار آمد چون دید منفعتش در کنار آمدن است. نه اینکه این افراد ظالم، خبث باطن ندارند ولی اگر از حیث منفعت‌طلبی نگاه کنید می‌بینید که اینها لزوماً نمی‌جنگند، وقتی ببینند که دارند مغلوب می‌شوند، ممکن است با دین و پیامبر کنار بیایند. ابوسفیان وقتی دید منفعتش در این است که مسلمان بشود، اسلام آورد. اما بعضی‌ها که خیلی خبث باطن دارند، صریحاً منافع خود را کنار می‌گذارند و با پیامبر و امام می‌جنگند؛ مثل خوارج! اینها مثل معاویه اهل معامله نیستند که لااقل برای منافع دنیایی خود، با دین کنار بیایند! خبث باطن این افراد به قدری زیاد است که آنها را کور کرده و حاضرند در راه دشمنی با دین کشته بشوند. یک قاعده‌ای در عالم وجود دارد؛ وقتی یک لطافتی ظهور کرد، خباثت‌ها هم ظهور می‌کنند. می‌توان این‌طور مثال زد که وقتی خورشید به غنچه می‌تابد بوی عطر آن در فضا پخش می‌شود. اما وقتی به یک مُردار می‌تابد بوی تعفنش فضا را پر می‌کند. خداوند می‌فرماید: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً» (اسراء،82) قرآن برای مؤمنین شفاء و رحمت است؛ یعنی اگر مؤمن، یک خرابی و عیبی هم داشته باشد با قرآن سالم می‌شود. اما همین قرآن برای ظالمان چیزی جز خسران اضافه نمی‌کند. اگر قرآن نازل نمی‌شد، مشرکین مکه این‌قدر آدم‌های بدی نمی‌شدند! امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: در دوران جاهلیت، اگر یک مردی دست روی زنی بلند می‌کرد و او را می‌زد، او و نسل او به‌خاطر این کار، سرزنش می‌شدند «وَ إِنْ كَانَ الرَّجُلُ لَيَتَنَاوَلُ الْمَرْأَةَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ بِالْفَهْرِ أَوِ الْهِرَاوَةِ فَيُعَيَّرُ بِهَا‏» (نهج البلاغه، ص373) اما بعد از اسلام ببینید دختران پیامبر را چطور تازیانه زدند! آن مردم قبلاً این‌قدر جنایت‌کار نبودند. وقتی پیامبر(ص) مبعوث شد، همان‌طور که عده‌ای نورانی‌تر شدند، عده‌ای هم کینه پیدا کردند؛ آن‌هم چه کینه‌‌ای! بعضی‌ها نسبت به امام‌زمان(ع) هم چنین کینه‌ای پیدا می‌کنند و به جنگ بر می‌خیزند. امام باقر(ع) می‌فرماید برخی از قاریان قرآن و فقها و عابدان به جنگ امام‌زمان(ع) می‌روند و حضرت دستور قتل آنها را می‌دهد (دلایل الامامه، ص456) شما هرچه بهتر می‌شوید دشمن کینه‌توز‌تری پیدا می‌کنید. کسانی که قبلاً انگیزه‌ای برای مسخره‌کردن شما نداشتند، وقتی دین‌دار شدید، مسخره‌تان می‌کنند. لذا خیلی‌ها دین‌داریِ خود را پنهان می‌کنند برای اینکه مسخره نشوند. باید بدانی که وقتی دین‌دار می‌شوی، طبیعتاً دشمن پیدا می‌کنی، دشمنی که از سر خباثتش بدون اینکه تو هیچ اشکالی داشته باشی با تو دشمن می‌شود. البته ممکن است بعضی‌ها در اثر سوءتفاهم با ما دشمن بشوند؛ اینها درصورت رفع سوءتفاهم اصلاح می‌شوند. لذا هرکسی با ما دشمن شد باید به او مهلت بدهیم و سعی کنیم او را جذب کنیم. در کار فرهنگی هم باید بنای خود را بر این بگذاریم که هرکسی دارد با دین مخالفت می‌کند جاهل و دچار سوتفاهم است نه دچار خبث باطن! باید این حسن‌ظن را نسبت به انسان‌ها داشته باشیم؛ خصوصاً در جامعۀ خودمان. 🚩محفل هفتگی هیئات دانشجویی استان تهران - ۱۴۰۱/۰۹/۲۷ 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7547 @Panahian_text
🔻 پیامبر(ص) چه اثرِ اجتماعی باعظمتی داشت که بعد از ایشان هیچ‌کس نتوانست آن را تکرار کند؟ 📌علیرضا پناهیان در جلسۀ سوم صدر اسلام: 🔘 پیامبر(ص) چه پیوندهایی در جامعه ایجاد کرد که وقتی ایشان از دنیا رفت، آن پیوندها گسیخته شد؟ 🔘 پیامبر(ص) جامعه‌ای درست کرد، به شدّت مسئول، فعال، فداکار و به شدّت «باهم ندار» 🔘 پیامبر کاری کرد که مردم مدینه امکانات زندگی خود را با مهاجرین تقسیم کردند؛ ما هنوز به اینجا نرسیده‌ایم! 🔘 جامعه‌ای که پیامبر در مدینه رقم زد، شبیه صحنه‌ای است که در اربعین صرفاً به‌مدت چند روز اتفاق می‌افتد ____ خیلی‌ها ماجرای بعثت پیامبر(ص) را یک امر عادی تلقی می‌کنند و می‌گویند: «وقتی پیامبر(ص) دعوتش را شروع کرد طبیعتاً عده‌ای دشمنی کردند و عده‌ای هم پذیرفتند اما بالاخره ایشان موفق شد یک جامعۀ اسلامی ایجاد کند» درحالی‌که وقتی اول‌شخصِ عالم، به جامعه‌‌ای می‌آید، باید یک اتفاق ویژه‌ای در اطراف او بیفتد. بعد از بعثت پیامبر(ص)، باید جذاب‌ترین صحنه‌های عالم خلقت اتفاق افتاده باشد چون بزرگ‌ترین انسان که عالم به‌خاطر نور وجود او آفریده شده، به میان مردم آمده و دارد زندگی و تعامل می‌کند. پیامبر(ص) با شخصیت باعظمتش، کارهای فوق‌العاده‌ای در جامعه انجام داد. یک دلیلش این است که وقتی ایشان از دنیا رفت، بلافاصله پیوندهای بین مؤمنین گسیخته شد، به‌حدی که فاطمۀ زهراء(س) هرچه ضجّه زد کسی برای کمک نیامد. معلوم شد که پیغمبر(ص) در جامعه چه اثری داشته و هرچه خوبی در آنجا بود، از نور پیغمبر(ص) در دل‌ها بود که این جامعه را کنار هم جمع کرده بود. بیایید با یک نگاه برون‌دینی ببینیم که ایشان وقتی به پیامبری مبعوث شد، چه تأثیری برجای گذاشت و چه کار باعظمتی انجام داد؟ شاید برخی بگویند: تمام عظمت پیامبر به این بود که باعث نزول قرآن شد! یا اینکه پیامبر(ص) جوّ حاصل از رسوبات فرهنگ مشرکین را شکست و اتمام حجت کرد...اینها قانع‌کننده نیست. آیا پیامبر(ص) کارکرد اجتماعی باعظمتی متناسب با شخصیت بزرگ خود نداشت؟ پیغمبر(ص) در همان زمان خودش یک کاری کرد که فایدۀ اجتماعیِ عینی و فوری داشت. کاری که هر کسی جز پیغمبر(ص) بود نمی‌توانست آن را انجام بدهد؟ بعد از ایشان هم هیچ‌کسی نتوانست آن را تکرار کند. و این کار، علی‌رغم همۀ دشمنی‌های سنگین علیه ایشان انجام گرفت. اثری که پیغمبر(ص) گذاشت این بود که آدم‌های مستعدی را جذب کرد و از این آدم‌های مستعد، رفتارهای اجتماعی‌ خاصی بیرون کشید که در طول تاریخ بشریت بی‌نظیر است و هنوز ما شیعیان به آنجا نرسیده‌ایم. پیغمبر(ص) قله را نشان داد اما نه صرفاً با سخنان و کلمات خود، بلکه یک اثر اجتماعی ایجاد کرد. پیغمبر از اطرافیان و اصحابش جامعه‌ای درست کرد، به شدّت مسئول، به شدّت فعال، به شدّت فداکار و خصوصاً به شدّت «با هم ندار!» پیغمبر(ص) خیلی صریح با مؤمنین پیمان می‌بست که «آیا جان خود را برای من فدا می‌کنید؟» آنها هم با خون امضا می‌کردند و پایش می‌ایستادند. این با دین‌داریِ معمولی خیلی فرق می‌کند. پیامبر دور خودش یک جامعۀ محکم درست کرد. امیرالمؤمنین(ع) بسیاری از آن کلمات پیغمبر(ص) را نمی‌توانست به مردم زمان خودش بگوید. کلمات امیرالمؤمنین(ع) در این حد بود که «برخیزید و از خودتان در برابر دشمن دفاع کنید!» اما پیامبر با مردم مدینه عهد بسته بود: شما باید خودتان را برای دفاع از پیغمبر فدا کنید. بعد از هجرت، مؤمنین در مدینه، باید با هم «ندار» باشند. پیامبر فرمود: هر کسی مسلمان شد، باید به مدینه بیاید و آنهایی که در مدینه هستند، امکانات‌ زندگی خود را با مهاجرین به‌طور مساوی تقسیم کنند. ما حتی در دوران دفاع مقدس هم به اینجا نرسیدیم! الآن اگر امام‌زمان(ع) مثلاً به قم بیاید و بفرماید: «هر کسی مؤمن است باید به قم هجرت کند» ما چه‌کار می‌کنیم؟ اگر مردم تهران به قم هجرت کنند و در کنار خانۀ طلبه‌ها و اهل قم بنشینند، اهل قم طبیعتاً باید قسمتی از خانۀ خود را در اختیار فرد مهاجر بگذارند؛ یعنی شبیه همان صحنه‌ای که شما در اربعین به اندازۀ چند روز می‌بینید. اینها جلوه‌های بعثت پیغمبر است. آیا ما می‌توانیم با میل خودمان، برای همیشه این‌طوری زندگی کنیم؟ به‌حدی که نظام سرمایه‌داری نباشد و نظام کمونیستی هم نباشد، بلکه هرکسی خواست برای خودش جمع کند و هرکسی هم خواست سفرۀ زندگی‌اش را برای رفقایش پهن کند. پیامبر(ص) چنین جامعه‌ای را ایجاد کرد؛ این معنای «ایجاد نظام اجتماعی و پی‌ریزی تمدن اسلامی» است؛ کار بزرگی که ما آرزو داریم به آن برسیم. 🚩محفل هفتگی هیئات دانشجویی استان تهران - ۱۴۰۱/۰۸/۱۵ 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7554 @Panahian_text
🔻 دشواری کار پیامبر(ص) این بود که برای بلندنظریِ مردم می‌جنگید ولی مردم به سختی، بلندنظر می‌شوند 🔻 پیامبر(ص) در جامعه‌ای ظهور کرد که بحران خاصی نداشت و تکان‌دادن جامعۀ بدون بحران، بسیار سخت است 📌علیرضا پناهیان در جلسۀ چهارم صدر اسلام: 🔘 مردم مکه قبل از بعثت، بحران خاصی نداشتند اما بعثت پیامبر(ص) جامعه‌ را دچار بحران کرد 🔘 دین برای زندگی حداقلی نیست، برای مسابقه است؛ مخالفت خیلی‌ها با دین، سرِ این است که دین را ضروری نمی‌دانند ________ پیامبر(ص) در موقعیتی و در منطقه‌ای مبعوث شد که همه منتظر ظهور آخرین پیامبر بودند. اما چرا علی‌رغم آمادگی مردم، وقتی پیامبر(ص) مبعوث شد، همه از دعوت ایشان استقبال نکردند بلکه مخالفت و مقاومت شدیدی علیه ایشان شکل گرفت؟ یکی از مهم‌ترین دلایلش این بود که پیامبر(ص) در بستر یک چالش و بحران اجتماعی ظهور نکرد. همه‌چیز آرام و روی روال عادی بود، شهر مکه برای خودش مقررات و نظم و نسقی داشت و جامعه به یک‌نوع «تعادل» رسیده بود. در چنین شرایطی، یک پیامبر آمده است که این وضع را نمی‌پسندد و می‌خواهد این تعادل اجتماعی را به‌هم بزند. مردم می‌گویند: مگر بحران شده که منجی بیاید؟ ما داشتیم زندگی‌مان را می‌کردیم! کار پیامبر(ص) خیلی سخت بود؛ چون جامعۀ جاهلی قبل از بعثت، به تعادل رسیده‌ بود. نه اینکه آنها هیچ مسئله‌ای نداشتند، ولی با مسائل‌ خود کنار آمده بودند و یک عده‌ای هم در آن جامعه قدرت گرفته بودند و داشتند جامعه را اداره می‌کردند. قدرتمندان قریش خیلی وقت‌ها در کمک‌کردن به محرومان و پذیرایی از زائران با هم مسابقه می‌گذاشتند. در کنار خانۀ کعبه این رسم بود که به فقرا غذا می‌دادند. درست است که در آنجا بردگی هم وجود داشت اما بردگی در همۀ عالم رواج داشت لذا این‌طور نبود که هر کسی غلام باشد برای رهایی از ظلم، بگوید «یا رسول‌الله(ص)، ما را نجات بده!» جنگ‌های قبل از بعثت هم آن‌قدر گسترده و فراوان نبود که مردم ذلّه بشوند و بگویند: کاش یک منجی به داد ما برسد! ضمن اینکه بعد از بعثت هم زیاد جنگ شد. این‌طور نبود که پیامبر(ص) مبعوث شده بود که بگوید «من صلح مطلق می‌آورم و قول می‌دهم دیگر هیچ جنگی رخ ندهد!» خداوند یک کار فوق‌العاده انجام داد و پیامبر(ص) را در جایی مبعوث کرد که مردمش بحران خاصی نداشتند؛ تکان‌دادن جامعه‌ای که بحران ندارد بسیار سخت است. همین دلیل مهمی است برای اینکه چرا مردم آن‌طور که باید و شاید با دعوت پیامبر(ص) همراهی نکردند. مشرکین مکه برای مقابله با پیامبر(ص) گفتند «او دارد بین مردم و خانواده‌ها اختلاف می‌اندازد» یعنی رسول‌خدا(ص) با دعوت خودش، دارد بین افراد جامعه اختلاف می‌اندازد و جامعه‌ را دچار بحران می‌کند و این حرف هم گرفت! در دورۀ قبل از بعثت، مشرکین مکه مردم را مجبور نمی‌کردند که بت بپرستد و اگر کسی نمی‌خواست بت بپرستد، آزاد بود. لذا قریش و مشرکین مکه می‌توانستند به پیامبر(ص) بگویند: مگر ما برای شما بحران ایجاد کردیم که شما برای ما بحران ایجاد می‌کنید؟! مشکل مردم مکه این بود که بلندنظر نبودند و به کم قانع بودند. خداوند در یکی از آیات مکّی قرآن می‌فرماید: «أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواه‏» (جاثیه،23) بعضی‌ها معبود خود را هواى نفس قرار می‌دهند. خدای خود را «هوی» قرار دادن یعنی «دون‌همت و پست‌همت بودن» پیامبر(ص) برای بلندنظرکردن مردم می‌جنگید ولی مردم به سختی بلندنظر می‌شوند. آن پرستشی که قرآن در مقابل خداپرستی قرار می‌دهد «هواپرستی» است؛ بت‌پرستی در مقابل خداپرستی نیست و مشرکین هم بت‌ها را شفیع خود پیش خدا می‌دانستند. قرآن می‌فرماید: «كُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى‏ أَنْفُسُهُمْ فَريقاً كَذَّبُوا وَ فَريقاً يَقْتُلُون‏» (مائده،70) هروقت پيغمبرى حكمى آورد كه مخالف با هواى نفس‌شان بود عده‏اى را تكذيب کردند و عده‏اى را به قتل رساندند. درواقع علت قتل پیامبران، دون‌همتی و به کم بسنده‌کردن است؛ حتی بسنده‌کردن به مقدار کم از اخلاق و دین و معنویت. دین مثل مقررات راهنمایی و رانندگی نیست که صرفاً بخواهد جلوی تصادف را بگیرد؛ دین برای مسابقۀ رالی است! دین برای این است که تو عضو تیم ملی بشوی و برای قهرمانی تلاش کنی، آن‌وقت همۀ لحظه‌هایت مؤثر است، هر لقمه غذایت مؤثر است و مهم است چه بخوری و چه نخوری! دین برای زندگی حداقلی نیست. علّت مخالفت خیلی‌ها با دین، همین است که دین برای آنها غیرضروری جلوه می‌کند. مثلاً دین می‌گوید «آن موسیقی حرام را گوش نده، برای حال تو خوب نیست» یک کسی می‌گوید «من گوش می‌دهم ولی حالم بد نمی‌شود!» اما وقتی نگاه کنید می‌بینید که او هیچ‌وقت حال خوب را درک نکرده است! کسی که تهِ دره باشد طبیعتاً سقوط هم نمی‌کند! 🚩محفل هفتگی هیئات دانشجویی استان تهران - ۱۴۰۱/۰۸/۲۲ 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7555 @Panahian_text
🔻پیامبر(ص) با «جامعه‌سازی» مردم را به دین دعوت می‌کند نه با «تربیت فردی» 📌علیرضا پناهیان در جلسۀ دهم صدر اسلام: 🔘 شاید خیلی‌ها نخواهند از نظر فردی دین‌دار باشند و با خدا ارتباط برقرار کنند ولی اکثر انسان‌ها انگیزه‌های اجتماعی دین را می‌پسندند 🔘 دین می‌خواهد دو کار انجام بدهد: ۱. ارتباط شما را با خدا برقرار کند ۲. در جامعه وضعیتی ایجاد کند که به شما ظلم نشود و آزاد باشید؛ این دومی را همه می‌پسندند! 🔘 مهم‌ترین کار پیامبر و بیشترین دستورهای دین، ابتدائاً برای رابطۀ انسان با خدا نیست؛ برای آزادسازی جامعه از ظلم و طغیان است 🔘 انبیاء برای رهاسازی انسان از فشارهای اجتماعی آمده‌اند، وقتی فشارها برداشته شد انسان برای رابطه با خدا آماده می‌شود 🔘 کار اصلی پیغمبر هدایت به‌صورت اجتماعی است نه اینکه دانه‌دانه آدم‌ها را با موعظه‌ و تربیت فردی، هدایت کند ____ علیرضا پناهیان: مردم وقتی یک طلبه را می‌بینند غالباً به یاد ارتباط فردی انسان با خدا می‌افتند که این برای خیلی‌ها جذاب نیست، حتی ممکن است گمان کنند که این طلبه می‌خواهد رابطه با خدا را به ما تحمیل کند! همین تصور باعث می‌شود آنها از دین فرار کنند. ممکن است خیلی‌ها از نظر شخصی، انگیز‌ه‌ای برای دین‌داری نداشته باشند. انگیزۀ فردیِ دین‌داری یعنی انسان جدای از زندگی حداقلی دنیا، این نیّت را داشته باشد که با خدا ارتباط خوب و عمیق برقرار کند. خیلی‌ها شاید نخواهند عمیقاً با خدا ارتباط برقرار کنند و از نظر فردی دین‌داری کنند امّا اکثر انسان‌ها انگیزه‌های اجتماعی دین را می‌پسندند. دین دو کار انجام می‌دهد؛ یکی اینکه می‌خواهد ارتباط شما را با خدا برقرار کند، دیگر اینکه می‌خواهد در جامعه وضعیتی ایجاد کند که به شما ظلم نشود و آزاد باشید؛ چنین چیزی را همه می‌پسندند. ممکن است انسان نخواهد دین‌دار بشود، دوست نداشته باشد نماز بخواند، امّا دوست دارد راحت زندگی کند، کسی او را غارت نکند و دیگران او را آزاد بگذارند. دین، این کار دوم را هم انجام می‌دهد. دین، انسان‌ها را از ظلم و جامعه را از طغیان آزاد می‌کند برای اینکه به خدا برسند. مهم‌ترین کاری که پیامبر می‌کند و بیشترین دستورهایی که دین می‌دهد ابتدائاً برای برقراری رابطۀ انسان با خدا نیست بلکه برای آزادسازی جامعه از ظلم و طغیان است؛ مثل داوری که در زمین مسابقه سوت می‌زند تا دعوا تمام بشود و هرکسی بتوانند مهارت و استعداد خود را در زمین نشان بدهد. وظیفۀ اصلی‌ پیامبر، این است که زمینه را برای هدایت ما ایجاد کند، یعنی ما را از ظلم‌ها و فشارهای بیرونی، و از علاقه‌هایی که به ما تحمیل شده و انگیزه‌های غلطی که به‌خاطر محیط ناسالم در ما ایجاد شده است، نجات بدهد. وقتی از اینها رها شدیم، می‌فرماید: «حالا می‌خواهی خدا را انتخاب کنی یا نه؟» اصل ماجرای هدایت، همین بخش است، نه اینکه پیامبر بخواهد دانه دانه آدم‌ها را با موعظه‌ و تربیت فردی، هدایت کند. کار اصلی پیغمبر، مدیریت اجتماعی است و اساساً هدایت، به‌صورت اجتماعی است نه فردی. رهبر انقلاب می‌فرماید: نه امام صادق(ع)، نه پیغمبر اسلام(ص) و نه همۀ انبیای عالم، روش‌شان این روش‌ها نبوده؛ مدرسه‌بازی و موعظه‌کاری و تربیت فردی، کار انبیاء نیست... انبیا می‌گویند برای ساختن انسان باید محیط متناسب، محیط سالم، محیطی که بتواند او را در خود بپروراند، ایجاد کرد و بس.» (طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن، ص304) کاری که انبیاء می‌کنند اساساً اجتماعی است؛ چون این جامعه است که زمینۀ انحراف را برای انسان پدید می‌آورد. علامۀ طباطبایی(ره) می‌فرماید: «هر جا قوا و خواصّ اجتماعی با قوا و خواصّ فردی معارضه کند، قوا و خواصّ اجتماعی به‌خاطر اینکه نیرومندتر است بر قوا و خواصّ فردی غلبه کند.» (ترجمه تفسیر المیزان، ج4، ص153) پیغمبر باید قوای اجتماعی را سامان بدهد و نگذارد جامعه به‌طور غلط بر فرد غلبه کند. یک علت مهم دین‌گریزی این است که ما دین را به عنوان یک امر اجتماعی معرفی نکرده‌ایم، آن هم امر اجتماعی آزادساز و جلوگیری‌کننده از ظلم و طغیان. علّت دیگر دین‌گریزی این است که خیلی از افراد جامعه‌گریز هستند، جامعه‌پذیر نیستند، حوصلۀ حضور در جامعه را ندارند، از تعامل با مردم بدشان می‌آید و اساساً موجود اجتماعی نیستند. مقدمۀ دین‌پذیری، جامعه‌پذیری است. انسان‌ها را فرارکننده از جامعه بار نیاورید بلکه انسان‌ها را اجتماعی بار بیاورید تا به دین علاقه پیدا کنند. بخشی از دین‌گریزی‌ موجود در جامعۀ ما به‌خاطر نوع آموزش‌های دینی ما ایجاد می‌شود که افراد را به‌قدر کافی «اجتماعی» بار نمی‌آوریم. 🚩 محفل هفتگی هیئات دانشجویی استان تهران – ۱۴۰۱/۱۰/۱۱ 📢 صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7558 @Panahian_text