📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطافپذیری متفکّرانه/ جلسۀ هفتم - قسمت دوم
🔘 در این انتخابات، ادبیات دینی ارتقاء پیدا کرد
🔘 آشنایی با تحجر در جریان فکری اصلاحطلبی
🔘 شناخت یک تحجر دروندینی که سوءظن به دین را افزایش میدهد
🔘 آسیب دو نوع تحجر برای جامعه
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت میثاق با شهدا
در این انتخابات، ادبیات دینی ارتقاء پیدا کرد
بحث من این نیست که اگر کسی به ایشان رأی داد، کاری درستی کرده و اگر به ایشان رأی نداده، کار درستی نکرده است. نه! من غصۀ ادبیات دینی را میخورم. باید این تلقی از دین ایجاد شود که اگر مردم یک چهرۀ انقلابی را دیدند، بگویند او آبادکنندۀ دنیای من است و ایشان به این برداشتِ درست، کمک کرد. نیروی انقلابی یعنی همین که یک کلمه ارزشی صحبت نکرد. در این انتخابات، ادبیات دینی ارتقاء پیدا کرد و تلقی از یک نیروی دینی و انقلابی اصلاح شد. مردم باید بگویند حزباللهی یعنی کسی که طرح و برنامه برای اداره دنیا دارد. ولی متأسفانه این امر تئوریزه نشده و اکثر جامعه چنین برداشتهایی ندارند.
آشنایی با تحجر در جریان فکری اصلاحطلبی
یک نوع از انواع تحجر این است که برداشت سطحی از آیات قرآن، روایات و از احکام دین پیدا کرده و به دین نگاه عمیق پیدا نکنیم. یک جریانی در کشور ما به نام جریان اصلاحات ایجاد شده که بُعد فکری آن مدنظر من است. ماهیت بُعد سیاسی جریان اصلاحات، فرقی با سایر گروههای سیاسی ندارد، چنانکه افراد زیادی هم بین این گروههای سیاسی جابجا میشوند و از این طرف به آنطرف میروند؛ مثل جابهجایی بازیکنان بین تیمهای استقلال و پیروزی. اما گروه فکری جریان اصلاحات گروهی هستند که از دین، برداشت غلط و متحجرانه داشته و آن را در جامعه هم تزریق کردند. آنها اینطور در جامعه تبلیغ کردند که اگر کسی مدافع حجاب باشد، طالبان است! یا آزادی و دموکراسی را در مقابل ولایت تعریف کردند. جریان فکری اصلاحات حاضر نشد دین را درست نگاه کند. اگر دین را درست نگاه میکردند، آزادیخواهان و دموکراسیخواهان کشور بیشتر از همه عاشق ولایت میشدند.
شناخت یک تحجر دروندینی که سوءظن به دین را افزایش میدهد
یک نوع دیگر از تحجر هم در طرف دیگر تعریف شده که پای دین میایستد ولی اسلام را طوری معرفی میکند که سوءظنها را بیشتر میکند. اینها ولایت را طوری معرفی میکنند که بوی آزادی، دموکراسی و مردمسالاری از آن به مشام نمیرسد. این گروه هم دین را درست معرفی نمیکند.
به آنها میگوییم آقا صبر کن! دین، این که تو گفتی نیست! ولایت، آزادی را تأمین میکند. «کیست مولا؟ آنکه آزادت کند، بند رقیّت زپایت برکَند.». ولایت، آزادی میدهد. اصلاً هیچکس در جهان نمیتواند دموکراسی و مردمسالاری را مثل ولیّ خدا تأمین کند. مأموریت اصلی ولیّ خدا تضمین مردمسالاری است، چرا ولایت را مقابل مردمسالاری میگذارید؟
آسیب دو نوع تحجر برای جامعه
این دو گروه هر دو متحجر، به معرفی دین صحیح در جامعه آسیب زدند و مردم این وسط نگاه میکنند و از این کشمکش خسته میشوند. مملکت ما معطّل این دو نوع تحجر شده است. یک عدهای که طرفدار دین هستند، دین را طوری تعریف میکنند که باعث سوءتفاهم میشود و عدهای غربزده میشوند. خب آقای روشنفکر تو درست نگاه کن! اگه من درست نگاه نکردم، تو بیا درست به دین نگاه کن! با نگاه متحجرانه به دین، فرد غربزده میشود و دین را به طالبانیزم متهم میکند. از این طرف هم با نگاه متحجرانه، کوچکترین سعۀ صدری برای فهم عمیق دین پیدا نمیشود.
تحجر یعنی چی؟ تحجر یعنی برداشت عمیق از دین نداشتن و دو گروه برداشت عمیق از دین ندارند؛ برخی از طرفداران دین و مخالفان دین. آیۀ قرآن میفرماید «بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ (یونس، 39)» اینها آیات الهی را تکذیب میکنند، به خاطر اینکه علمشان به آن احاطه نیافته است. من با گروه سیاسی اصلاحطلبی کاری ندارم ولی آنهایی که تفکر غربگرایانه علیه دین و انقلاب دارند، اکثرشان دچار سوءتفاهم هستند و نمیدانند حقیقت دین چیست.
🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۲
@Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطافپذیری متفکّرانه/ جلسۀ هشتم - قسمت اول
🔘 آشنایی با امت وسط با توجه به تفسیر المیزان
🔘 تطبیق امت وسط با مسیر انقلاب اسلامی
🔘 نفی دو تحجر در دو طرف انقلاب اسلامی
🔘 چرا الآن باید از تحجر سخن گفت؟
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت میثاق با شهدا
آشنایی با امت وسط با توجه به تفسیر المیزان
خداوند متعال میفرماید: «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا (بقره، 143)» ما امت را شما را یک امت وسط قرار دادیم. بنا داریم این آیه را بر اساس تفسیر المیزان تحلیل و فهم کنیم. با توجه به نظر علامۀ طباطبایی امت وسط، وسطِ دو جریان است که هیچ یک از این دو جریان که در دو طرف او هستند، وجه اشتراکی با این وسط ندارند. ایشان میفرماید وسط یعنی اینکه بین دو دسته از مردم. یک طرف کسانی هستند که مثل مشرکین جانب مادیت را گرفته، جز زندگی دنیا و استکمال جنبۀ مادیت خود و به کمال رساندن لذتها و زخارف و زینت دنیا چیز دیگری نمیخواهند. این دسته کمترین اعتنایی به فضائل معنوی و روحی ندارند.
در طرف دیگر گروهی هستند که تنها جانب روح را تقویت نموده و جز به ترک دنیا و رهبانیت دعوت نمیکنند، آنها تنها دعوتشان این است که بشر کمالات جسمی و مادی را که خدا در مظاهر این دنیای مادی ظهورش داده، ترک بگوید تا این ترک گفتن وسیله بشود برای رسیدن به آن هدف عالی انسانی.
سپس علامه علیه این دو جریان توضیحاتی میدهند. توضیحشان این است که ای کسی که دنیا را گرفتی و معنویت را کنار گذاشتی، بخشی از همین دنیا با معنویت باید تأمین بشود. ای کسی که از آن طرف، معنویت را گرفتی و مادیات را گذاشتی کنار، تو هم اشتباه میکنی چون بخشی از معنویات با تأمین و بهسازی مادی به دست میآید. بعد ایشان امت اسلام و امت وسط را توضیح میدهد که خداوند برای آنان دینی قرار داده که متدینین به آن دین را به سوی راه وسط و میانه دعوت میکند. راهی که افراط و تفریط دو طرف را ندارد(برگرفته از ترجمه تفسیر المیزان، ج1، ص481).
تطبیق امت وسط با مسیر انقلاب اسلامی
این وضعیت قابل تطبیق با شرایط جامعۀ ما است. مسیر انقلاب اسلامی، مسیر امت وسط است که با امامت و هدایت موجود؛ هم به دنیا توجه دارد و هم به آخرت و این دو را با هم به پیش میبرد. آن کسانی که فقط معنویت را در نظر گرفته و واقعیتهای جامعه را نمیبینند، اینها متحجر هستند. به آنها میگوییم شما دین را درست نفهمیدید. این دین دنیا را خیلی آباد میکند. در طرف دیگر به آنهایی که مادیات را در نظر گرفته و دین را بیشتر حذف میکنند، میگوییم شما هم متحجر هستید. شما هم دین را نفهمیدید. چون متحجرید و قدرت فهم و تحلیل عمیق ندارید تا درک کنید که دین دنیا را آباد میکند، به همین دلیل دین را کنار گذاشتید.
نفی دو تحجر در دو طرف انقلاب اسلامی
بحث ما این دهه نفی دو نوع تحجر است؛ تحجر دینداران و تحجر دینگریزان. به تعبیر دیگر، تحجر غربگرایان. غرب مظهر تمدنی است که دین مسیحیت را کنار گذاشت تا بتواند دنیایش را آباد کنند. این تحجر است. آن کسی که میگوید ما باید جامعۀ لیبرالی داشته باشیم، میدانی چرا دین را کنار میگذارد؟ چون دین را نفهمیده است. او متحجر است چون آدم متفکری نیست و الّا دین را میفهمید. پس تحجر دینگریز داریم. در طرف مقابل دیندارانی هستند که فقط معنویت را مورد توجه داشته و به واقعیات جامعه توجهی ندارند.
چرا الان باید از تحجر سخن گفت؟
آیا الآن وقت صحبت از تحجر است؟ بله! چون نتیجۀ هر دو تحجر، ترک انگیزۀ دینی در انتخابات است. نتیجۀ هر دو تحجر، تحجر غربگراها و تحجر دینداران، جدا کردن دین از سیاست است. این دو گروه جمع بین دین و دنیا را بلد نیستند و در فهم حکمرانی دینی، مشکل دارند. میگویند نمیشود هم دین را داشته باشی و هم رأی مردم را. به علاوه مشارکت در دور اول انتخابات کم بود. اگر انگیزۀ مشارکت در انتخابات عقلانی نباشد، یعنی دینی نباشد؛ هر انگیزۀ دیگری بخواهد مشارکت را افزایش بدهد، هم این افزایش مشارکت غلط است، هم نتیجه غلط است. اگر ما عادت کنیم که در هر انتخاباتی دو نفر به هم بپرند تا انگیزه مشارکت افزایش یابد، این برای جامعهای که مسجد و امام حسین(ع) دارد، زشت است. چه چیزی موجب میشود که مشارکت بدون جنگ و دعوا افزایش پیدا کند؟ فهمِ صحیح دین که بهترین راه برای آباد کردن دنیای ما است.
🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۳
@Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطافپذیری متفکّرانه/ جلسۀ هشتم - قسمت دوم
🔘 دوقطبی اصولگرا - اصلاحطلب
🔘 آسیبهای دوقطبی اصولگرا- اصلاحطلب؛ در این دوقطبی هیچگاه پیشرفت نخواهیم کرد
🔘 اگر انگیزۀ مشارکت با دوقطبی رایج در کشور ایجاد شود، چه مشکلی پیش میآید؟
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت میثاق با شهدا
دوقطبی اصولگرا - اصلاحطلب
در مقطعی که جنگ علیه انقلاب اسلامی به نتیجه مورد نظر دشمن نرسیده بود، دوقطبی کاذبی به نام اصلاحطلب - اصولگرا در کشور ایجاد شد. اصولگرا یعنی چی؟ فاندامنتالیسم یعنی مسیحیهایی که در اروپا و آمریکا میگفتند ما فقط به فونداسیون عقائد و اصول عقائدمان چسبیدهایم و واقعیت را نمیخواهیم ببینیم. یک جریان در کشور ما افراد سیاسیای که از دین دم میزنند را اصولگرا معرفی کرد. این افراد معتقد بودند ما میخواهیم از ارزشهایمان دفاع کنیم. اصولگراها مظهر دینمدارانی شدند که به دنیا کاری ندارند. بعد گروه مقابل اینها را به عنوان اصلاحطلب تعریف کردند. اصلاحطلبها گفتند ما باید دنیا را آباد کنیم و جامعه را باید اداره کرد. اینها خود را واقعبین میدانستند. من به افراد داخل این دو جریان کاری ندارم. در هر دو گروه افراد فهمیدهای هستند اما این دوقطبی را از بین نبردند. با این اختلاف دیدگاه در مورد دین و دنیا، در انتخاباتها به خصوص در انتخابات ریاست جمهوری در سال 76، تحریک ایدئولوژیک ایجاد کردند؛ نه دعوای منطقی و عقلانی. این انتخابات، بذر شقاق اجتماعی را در جامعه ایجاد کرد. چنین دعوایی که به دروغ آن را در موضوع دین و دنیا تعریف کرده بودند، هیچگاه تمام نمیشود؛ مگر اینکه تعریف صحیحی از دین برای اداره دنیا مورد پذیرش مردم قرار بگیرد.
آسیبهای دوقطبی اصولگرا - اصلاحطلب؛ در این دوقطبی هیچگاه پیشرفت نخواهیم کرد
در چنین شرایطی مملکت هیچوقت پیشرفت نمیکند. چون هیچوقت مردم به دنبال مدیر قوی برای اداره کشور نیستند. مذهبیها دنبال یک مدیر ایدئولوژیک و دیندار میگردند، آنطرف هم دنبال یک مدیر پرهیزکننده یا ستیزکنندۀ با دین میگردند و مملکتی که به دنبال چنین مدیرانی باشد، پیشرفت نمیکند. آنوقت داستان ریاست جمهوری به اینجا میرسد که ممکن است هیچ وقت یک رئیسجمهور قوی نداشته باشیم، چون جریانها به دنبال کسی میروند که بتواند خوب رأی بیاورد؛ کسی که در مناظرهها خوب تیکه بیاندازد. در این دعوا نهتنها مملکت پیشرفت نمیکند، بلکه مردم هم از سیاست خسته میشوند.
اگر انگیزۀ مشارکت با دوقطبی رایج در کشور ایجاد شود، چه مشکلی پیش میآید؟
اگر فضا دوقطبی شد و مشارکت بالا رفت، دفعۀ بعد فحشهای محکمتری نیاز است تا مردم مشارکت کنند. اگر ایندفعه گفتی طالبان و دعوا گرفت، دفعۀ دیگر باید بگویی داعش! خب دفعۀ بعدش چه میخواهی بگویی؟ بالاخره ملت دست شما را میخوانند. این مسخرهبازیها را باید جمع کرد.
اگر دعوا ایدئولوژیک باشد و یک آدم انقلابی ایدئولوژیک رأی بیاورد، چه مشکلی پیش میآید؟ کوچکترین اشتباهی که او بکند پای دین نوشته میشود. فاجعۀ بعدی این است که آن کسانی که به او رأی ندادهاند، ضدیت با دین پیدا میکنند. چون آن فرد را شما به عنوان نماد دین معرفی کردهای. فاجعۀ بعدیای که رخ میدهد این است که در دعوای بین دین و دنیا، اگر چه یکبار نمایندۀ دین برنده شود، ولی اکثراً نمایندۀ دنیا برنده خواهد شد. این طبع جامعه است. همیشه هم فحش «در اقلیت بودن» را به مذهبیها خواهند داد. در حالی که وقتی اکثریت، آبادانی دنیا را میخواهند ما باید جا انداخته باشیم که این دین است که دنیای تو را تأمین میکند و آنها هم از صمیم قلب قبول داشته باشند. دعوای دین و دنیا را تمام کنیم و با ادبیات امت وسط کار کنیم.
🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۳
@Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطافپذیری متفکّرانه/ جلسۀ نهم
🔘 نقدی بر ادبیات تحجر
🔘 ادبیات تحجر، مشتری دارد
🔘 ادبیات تحجر، غلط است
🔘برخی از ویژگیهای ادبیات غیرمتحجرانه؛
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت میثاق با شهدا
نقدی بر ادبیات تحجر
اگر کسی از ادبیات متحجرانه برای تبلیغ دین استفاده کرد، صد هزار نفر طرفدار هم داشت، موفق نیست؟ نه. اینها ملاک نمیشود. چون همینهایی که با تأثیر از ادبیات متحجرانه مؤمن میشوند، بعداً به دین و ایمان مردم ضربه میزنند. این ملاک نیست که با ادبیات متحجرانه کلی طرفدار جمع کنیم. مگر ما دنبال جمعیت بیشتر هستیم؟ حقیقت باید تأمین شود.
ادبیات تحجر، مشتری دارد
باید از تحجر و ادبیات تحجر فاصله گرفت. البته ادبیات تحجر مشتری دارد! به حدی که به خود من هم میگویند تو چرا از ادبیات دیگری استفاده میکنی؟! بیا از آن ادبیات تحجر که مشتری هم دارد، استفاده کن! اتفاقاً پامنبریهایت هم بیشتر میشوند! از بس به جای بحث اخلاقی، بحثهای تاریخی میگویی، خیلیها بریدند و رفتند.
ادبیات تحجر، غلط است
چرا نباید مؤمنین از ادبیات تحجر استفاده کنند؟ چون ادبیات تحجر غلط است. نه برای اینکه تهمت تحجر نزنند؛ نه برای اینکه جوانهایی که دینگریز شدهاند را جذب کنیم؛ نه! اصلاً جوانها را هم نخواهی جذب کنی، ادبیات تحجر غلط است. آثار ادبیات تحجر در جامعه بسیار بد است. یکبار برای همیشه تصمیم بگیریم که درست حرف بزنیم و از ادبیات غلط تحجر پرهیز کنیم.
برخی از ویژگیهای ادبیات غیرمتحجرانه؛
۱-حسّی و قابل تجربه است
ادبیات غیرمتحجرانه چگونه است؟ امام خمینی(ره) در پیامی که در تیر ماه سال 1367 در ماههای پایانی عمر شریفشان صادر کردند، میفرمایند: «فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیرحوزهای به صورتی است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است، تا فرهنگ نظری و فلسفی. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصلهها، حوزه و دانشگاه در هم ذوب شوند، تا میدان برای گسترش و بسط معارف اسلام وسیعتر گردد(صحیفه امام خمینی ره، ج۲۱، ص۹۹).
آیا کتابهای درسی تعلیمات دینی و تبلیغات دینی ما با مباحث تجربی گره خورده است؟ ادبیات امروزی رایج در اثبات خدا و پاسخ به شبهات، دلایل فلسفی، کلامی و عقلی است. ادبیات غیر متحجرانه ادبیاتی است که فرهنگ نظری را با فرهنگ تجربی تلفیق کرده است. حضرت امام(ره) میفرمایند این دوتا فرهنگ باید در هم ذوب شوند. یعنی وقتی کسی دارد در موضوعی صحبت میکند، مشخص نباشد که او پزشک، روانشناس یا یک روحانی است؛ چون همگی به تجربه برای بیان خوبیها و بدیها توجه دارند.
۲-توصیفی است، نه برهانی
ما طلبهها بیشتر به اثبات حقایق میپردازیم اما قرآن بیشتر به توصیف حقایق میپردازد. فرق برهان با توصیف این است که توصیف، بیشتر حسّی است. به همین دلیل قرآن اکثراً به تاریخ مراجعه میدهد. استدلال زیاد، میتواند عامل نفرت شود و متأسفانه اکثر حرفهای ما، عقلی، کلامی، استدلالی و برهانی است و جوان بَدَش میآید. استدلال طرف را منکوب میکند ولی توصیف، دلش را میبَرد، حکمتش را هم به جوش میآورد.
۳-آثار را بیان میکند
آیات و روایات بیشتر از اینکه برهان و استدلال برای اثبات عقلانیِ یک حقیقت بیاورند، حقایق دینی و آثار را بیان میکنند. مقام معظم رهبری نیز در توصیه به مجلس خبرگان رهبری در بیان آثار و نتایج و کارکردهای ولایت فقیه تأکید داشتند.
۴-به تاریخ اسلام توجه دارد
در مورد نحوه آموزش دین، نظر برخی از بزرگان این است که آموزش دین را نباید از اصول عقائد شروع کرد، بلکه باید از تاریخ شروع کرد. روش قرآن هم همین است و انسان را با صحنههای تاریخ مواجه میکند. میگوید بیا این صحنه تاریخ را ببین! درک و تحلیل تاریخ اسلام بسیار مهم است.
🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۴
@Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی/ جلسۀ اول
🔘 دین، مهمترین عامل آزادیبخش
🔘 نظم را طبیعت ایجاد میکند، نه قانون
🔘 اگر طبیعت چیزی را حکم کند، آزادی است
🔘 دین با طبیعت انسان منطبق است
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
دین، مهمترین عامل آزادیبخش
تصور خیلیها از دین این است که انسان در دین و در فضای دینداری به یک موجود مقید تبدیل میشود نه یک موجود آزاد. این تصور به خاطر آن هجمهای است که سوءاستفادهکنندگان از آزادی علیه مهمترین عامل آزادیبخش یعنی دین، سالهاست که اعمال کردهاند. شعار آزادی و آزاد بودن و مقیدات کم داشتن؛ اصالتاً برای دین است. در فضای جامعۀ دیندار که یکی از عناصر کلیدیاش ولایت است، اساساً آزادی بیشتر است.
نظم را طبیعت ایجاد میکند، نه قانون
در زمان امام زمان(عج) قوانین کمتری مورد نیاز است. نظم در چنین جامعهای از عواملی فراتر از قانون استفاده میکند. هر چه جامعه به سوی دین قدم بردارد، جامعۀ دینی بیشتر به سمت آزادی قدم برخواهد داشت. در جامعهای که آزادتر است، پیشنهاد دین است که بگذاریم طبیعت، نظم ایجاد کند نه قانون. مانند یک باغ میوه که طبق طبیعت خودش در زمان خاصی، شکوفه میدهد و نمیتوان به باغ دستور داد که الان شکوفه بده! و فلان وقت میوه بده! این کار طبیعت خودش را دارد و با قانون نمیشود.
اگر طبیعت چیزی را حکم کند، آزادی است
آدم خودش را در خدمت طبیعت قرار میدهد، اگر طبیعت از او خدمتی خواست انجام میدهد. طبیعت خودش قانون دارد، نه قوانینی که ما مینویسم. اگر طبیعت چیزی را حکم کند، آزادی است و اگر قوانین دستساز بشری بخواهند چیزی را حکم کنند، سلب آزادی است.
دین با طبیعت انسان منطبق است
در یک جامعۀ دینی، در یک محیط دینی و در یک انسان دینی، آزادی بیشتر است؛ چون دین منطبق با طبیعت انسان است. جامعۀ دینی آزادی بیشتری از جامعۀ غیرمتدین دارد. هیچ یک از مقررات دین، خارج از طبیعت انسان نیست. این هماهنگی دین با طبیعت انسان، همان فطرت است. دین راهنمایی برای بازگشت به طبیعت است.
دین، آزادی را توصیه و تضمین کرده و آن را توسعه میدهد
دین تنها عاملی است که نهتنها آزادی بشر را تضمین میکند، بلکه آن را توصیه کرده و بالاتر از آن، آزادی را توسعه میدهد. یک هنرمند بیشتر از همه به این نگاه درست به دین احتیاج دارد. دین با ایجاد قدرت در انسان، امکان استفاده از آزادی را ایجاد کرده و با استفاده از این قدرت، آزادی را توسعه هم میدهد.
امام حسین(ع)، مهمترین عامل برای بازگشت به طبیعت خود
تناسب بحث آزادی با ماه محرم چیست؟ مهمترین عامل در دین برای بازگرداندن انسان به طبیعت خودش، امام حسین(ع) است. حالا چه ساختاری دارد و چرا اینطوری است؟ وقتی تنظیمات تلفن همراه به هم میریزد و خوب کار نمیکند، آن را به تنظیمات کارخانه برمیگردانند تا درست شود. امام حسین(ع) هم ما را در عاشورا و اربعین به تنظیمات اصلی و طبیعی خودمان برمیگرداند.
ارتباط موضوع آزادی و طبیعت با هنرمند چیست؟ ارتباط هنرمند با طبیعت، روشن است. اصلاً طبیعت آزادی کار هنرمند است. هنرمند نباید مقید باشد. خصوصاً در بین همۀ آزادیها، آزاد اندیشی بسیار مهم است که در این مورد میخواهیم صحبت کنیم.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۴.۲۷
@Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطافپذیری متفکّرانه/ جلسۀ دهم
🔘 عناصر تحجر:
۱. تصلب و جمود
۲. سطحینگری
۳. دوقطبیسازی
۴. خودمحوری
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت میثاق با شهدا
عناصر تحجر:
۱-تصلب و جمود
تصلب و جمود فکری، عنصر اول تحجر و در مقابل انعطافپذیری متفکرانه است. یعنی سخت میتوان فرد متحجر را متقاعد کرد و به سختی میتوان نظرش را برگرداند. این هنر نیست که حرف مرد یکی باشد. ممکن است حرف مرد چند تا شود؛ چون انسان در موقعیتهای مختلف، مواضع مختلفی دارد.
۲- سطحینگری
عنصر دیگر تحجر، سطحینگری است. فرد متحجر قدرت تحلیل ندارد. قدرت تحلیل داشتن و سطحینگر نبودن در دین، بسیار مهم است. انسان متحجر نمیخواهد متفکر باشد و در اعماق مطلب غور کند.
۳- دوقطبیسازی
عنصر بعدی تحجر عنصر دوقطبیسازی است که میتواند شامل دوقطبیسازی ذهنی، دوقطبیسازی قلبی و دوقطبیسازی اجتماعی باشد. از نگاه روانشناسی، ذهنی نوعی اختلال در ذهن انسان پیش میآید که افراد را صفر و صد میکند. ذهن فرد وقتی که میخواهد در مورد دیگر افراد یا پدیدهها قضاوت کند یا آنها را صد در صد خوب میداند یا صد در صد بد. ذهن بیمار بعضی، به این نوع دوقطبیسازی علاقه دارد.
یکی از ویژگیهای فرد متحجر، دوقطبیسازی ذهنی است و دیگران را صفر یا صد میبیند. در دوقطبیسازی قلبی، فرد متحجر یکی را صد در صد دوست دارد ولی از دیگری حالش به هم میخورد. یعنی حد وسط ندارد و نمیگوید من فلانی را به خاطر این کارش دوست دارم، و به خاطر فلان کارش، انتقاد دارم. در دوقطبی اجتماعی هم، فرد متحجر دیگران را در حوزه مسایل اجتماعی و سیاسی، سفید یا سیاه دانسته و افراد را به راحتی متهم میکند.
۴- خودمحوری
ویژگی بعدی انسان متحجر این است که معمولاً خودمحور است؛ یعنی فقط خودش و نوع خودش را میبیند و تنوع و تکثر آدمها را نمیپذیرد. انسان متحجر به جز خودش را نمیبیند و در مورد شرایط دیگران، فکر نمیکند؛ در حالی که هر فرد در شرایط زمانی، مکانی و .... خودش قرار دارد. حتی روحیه افراد با هم متفاوت است و نمیتوان در مورد یکدیگر قضاوت کرد. یکی از وجوه تحجر، نپذیرفتن تنوع آدمها است.
🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۵
@Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی/ جلسۀ دوم
🔘 آزادی، یکی از بهترین کلمات برای معرفی دین
🔘 دشمنان آزادی را بشناسیم
🔘 نقش هنرمند در موضوع آزادی
🔘 دین، آزادکنندۀ جوامع از بردگی
🔘 ترس، مهمترین عامل بردگی انسان
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
آزادی، یکی از بهترین کلمات برای معرفی دین
یکی از بهترین کلمات مورد نیاز برای معرفی دین، آزادی است. در جهان هرکسی که شعار آزادی بدهد، به گردِ پای دین هم نمیرسد. آزادی یک موضوع فرعی در دین نیست. خداوند در قرآن فرمود: «اَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ (نحل، 36)»؛ خدا را عبادت کن و از طاغوت اجتناب کن. چرا اجتناب از طاغوت، در کنار عبادت خدا ذکر شده؟ طاغوت مانع عبادت خدا و سلبکننده آزادی است. طاغوت شما را رها نمیکند و بر سلب آزادی شما اصرار دارد.
دشمنان آزادی را بشناسیم
ضروری است که در دبیرستان برای جوان جا بیندازند که تو دشمن داری و دشمنت میخواهد تو را به بردگی بکِشد و هر همیشه راههای نوینی برای به بردگی کشیدن تو اتخاذ میکند. وسیلهها و ابزار به بردگی کشیدن مدرن میشود؛ از بردگی در دوران فراعنه در مصر تا الآن. جنایت در حق جامعه است که آن را متوجه آزادی از بردگی دیگران نکنند. متوجه کسانی نکنند که میخواهند جوامع را به بردگی بکشند. صهیونیستها مهمترین دشمن آزادی هستند. دینداری باید منجر به آزادی از دشمنان آزادی شود، منجر به آزادمنشی شود، منجر به آزادیخواهی فرد و آزادی جامعه شود.
نقش هنرمند در موضوع آزادی
ما برای انجام یک کاری دور همدیگر جمع شدهایم. هنرمندها! مدیون خون شهدا هستید اگر پرچم آزادی را به عنوان یک پرچم دینی برافراشته نکنید. در مورد اینکه مدعیان آزادی در جهان دروغ میگویند هم صحبت کن!. آمریکا دروغ میگوید طرفدار آزادی است. غرب به دنبال نابود کردن آزادی است. میبینید برای آزاد نشدن یک زندان بزرگ به نام غزه چه کار میکنند؟ دولتهای غربی به آزادی خیلی خیانت کردهاند. در مورد اینها هم صحبت کن!
دین، آزادکنندۀ جوامع از بردگی
دین واقعاً آزادکننده است؛ آزادکنندۀ جامعه از بردگی، آزادکنندۀ فرد از بردگی، آزادکنندۀ قوای انسان، آزادکنندۀ استعدادهای انسان! آزادکننده و شکوفاکنندۀ زندگیجمعی در انسانها که انسانها بتوانند با هم عاشقانه زندگی کنند. مساجد میتوانند محل تمرین آزادی باشند.
ترس، مهمترین عامل بردگی انسان
دین بنا بر آزادی دارد. آزادی از انواع ترسها! مهمترین عامل به بردگی کشاندن انسانها، ترس است و مهمترین کاری که دین با تو میکند، احساس امنیت است. ایمان، امنیت میدهد. دایره بردگی که با ترس شروع میشود، خیلی گسترده است. اکثر کسانی که امام حسین(ع) را به قتل رساندند، امام حسین(ع) را دوست داشتند و دشمن ایشان نبودند ولی از ترس سربازان شوم یزید دست به این جنایت زدند. این شایعه که یزید با سربازانش در راه کوفه هستند، ترسی را در مردم کوفه ایجاد کرد که دست به قتل امام حسین(ع) زدند. نظام بردگی جدید هم که با ایجاد ترس به دنبال بردگی سایر جوامع است را باید شناخت.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۴.۲۸
@Panahian_text
📌انحطاط متحجّرانه؛ انعطافپذیری متفکّرانه/ جلسۀ یازدهم(پایان)
🔘 دلایل بحث تحجر در این زمان
🔘 ویژگیهای متحجرین
🔘 در مقابله با جریان متحجر غربزده چه باید کرد؟
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت میثاق با شهدا
دلایل بحث تحجر در این زمان
مهمترین دلیل انتخاباتیِ این بحث، کاهش مشارکت مردم در انتخابات است. این مشکل در اثر دو نوع نگاه متحجرانه، تحجر غربگرایانه و تحجر دینمدارانه پدید میآید. اگر چه در کل، انتخابات خوب پیش رفت اما بر اساس نگرشسنجی ایرانیان که در کشور انجام میشود، درصد قابل توجهی از مردم دین را از سیاست جدا میدانند که بسیار قابل تأمل است. چنین نگاهی اثر خودش را در انتخابات نشان میدهد. نگاه متحجرانه، موجب کاهش مشارکت و افزایش بدبینی و بیاعتمادی مردم میشود.
به علاوه تحجر؛ به دین، فرهنگ و سیاست ضربه زده است. نمونهاش مساجد و هیئتهایی هستند که غیرسیاسی هستند. ضعف ادبیات انقلاب هم باعث تأثیر بیشتر ادبیات تحجر شده است. ملاحظه مهم دیگر در فلسفه بحث از تحجر این است که آموزش دین نباید بوی تحجر بدهد. باید با ادبیات درست و به دور از تحجر در مورد دین سخن گفت. این موارد نشان میدهد که بحث از تحجر در این زمان مهم است.
ویژگیهای متحجرین
برخی از ویژگیهای متحجرین را میتوان اینطور برشمرد: عدم انتقادپذیری و جمود، سطحی بودن، دوقطبیسازی، عدم پذیرش تنوع انسانها، عدم پذیرش انواع موقعیتها، عدم تشخیص اولویتها، مثل بقیه مردم بودن (نداشتن شخصیت مستقل، مرعوب دیگران بودن و مرعوب کردن دیگران) و ترس از نواندیشی و آزاداندیشی.
برای دوری از تحجر، توجه به تفاوت در انواع موقعیتها بسیار مهم است. موقعیتها عوض میشوند و مصلحتهایی در مسایل سیاسی و اجتماعی پیش میآید که باید آنها را بشناسیم تا دچار تحجر نشویم. کسی که تفاوت موقعیتها را نفهمد، در موضعگیریهای فرهنگی و سیاسی خود، به تحجر کشیده میشود. انسانی که متحجر نیست، انعطاف دارد و در موقعیتهای مختلف، انعطافپذیری متفکرانه از خود نشان میدهد.
نمونه تاریخی کسی که اولویتها را درک نمیکرد، اشعث است که اولویت و اهمیت مقابله با معاویه را درک نکرد و با اصرار و لجاجت، حضرت علی(ع) را مجبور به جنگ با خوارج کرد و بعد از آن حضرت علی(ع) دیگر نتوانست برای مقابله با معاویه لشکر جمع کند.
فرد متحجر، شخصیت مستقلی ندارد و اگر موج به یک سمت برود، او هم به همان طرف میرود. انسان نباید مرعوب کسی باشد و کسی را هم مرعوب خود نکند. مرعوب شدن خودش نوعی تحجر است.
متحجرین از نواندیشی میترسند، از حرف تازه میترسند. نواندیشی جسارت میخواهد. اگر خواستیم نواندیش شویم چه کار باید کرد؟ باید آزاداندیش شویم.
در مقابله با جریان متحجر غربزده چه باید کرد؟
برای مقابله با جریان متحجر غربزده، ارزشی صحبت نکنیم، بلکه علمی و عقلانی صحبت کنیم. آثار دین و فوائد دنیایی دین را مطرح کنیم. همچنین از واقعیتهای موجود استفاده کنیم. آیا کسانی که خود را ماتریالسیت میدانند، واقعاً مادیگرایی را در انسان تقویت کرده و انسان را بیشتر به مادیات رساندهاند؟ خیر. آنها مادیت را از بین بردهاند. آنها دنیا را خراب کردهاند. وقتی میگویی آنها دنبال دنیا هستند، یک عده هم میگویند خب پس من سراغ تو نمیآیم و سراغ آنها میروم چون من دنیایم را میخواهم. در نزاع دین و دنیا در اغلب موارد، دنیا برنده است.
🚩 هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۶
@Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی/ جلسۀ سوم
🔘 نجات انسان از بردگی، کار اصلی دین
🔘 آزاداندیشی در گفتمان انقلاب اسلامی
🔘 ادبیات آزادی؛ ادبیاتی راهبردی
🔘 روایاتی در مورد آزادی در دین
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
نجات انسان از بردگی، کار اصلی دین
ممکن است این سؤال مطرح باشد که چرا میگویید اصل کار دین، نجات دادن انسان از بردگی است؟ در حالی که ما میبینیم که کار دین این است که انسانها از بداخلاقی، شهوترانی، جنایت، ظلم و ..... آدمها خلاص بشوند. ما نباید اشتباه برداشت کنیم. هرجا به شما میگویند بداخلاقی نکنید، هرزگی نکنید، ظلم نکنید، منظور این است که بردۀ شهوت نباشید، بردۀ هوس خودتان نباشید، بردۀ نفس امارۀ خودتان نباشید.
آزاداندیشی در گفتمان انقلاب اسلامی
متأسفانه جامعۀ ما گفتمان انقلاب اسلامی را پرچمدار آزاداندیشی نمیداند و این گفتمان را به تقلید و تحجر متهم میکند. اکثر مردم فکر میکنند انقلاب اسلامی و گفتمان انقلاب اسلامی، آزاداندیشی را چیز بدی میداند، در حالی که این خواستِ رهبر انقلاب است که کرسیهای آزاداندیشی در حوزه و دانشگاه برگزار شود ولی متأسفانه این کرسیها رونق چندانی نداشته است. فرهنگ جامعۀ ما فرهنگ آزاداندیشی نیست. علت کمتوجهی به آزاداندیشی در جامعه ما این است که حواسها جای دیگری است و صداهای دیگر بلندتر هستند.
ادبیات آزادی؛ ادبیاتی راهبردی
موضوع غزه را در نظر بگیرید. این موضوع مهم است و در جهان مخاطب هم دارد ولی با چه ادبیاتی در رسانه میتوان از مظلومیت مردم غزه سخن گفت تا مؤثر باشد؟ یک پیشنهاد این است که بگوییم «جهان اسلام مورد ستم قرار گرفته است». ولی با این ادبیات، حساب خود را از مسیحیت جهان جدا کردهایم و فرد مسیحی، خودش را مخاطب این حرف نمیبیند. گفتمان دیگر فریاد علیه جرم و جنایت است که آن هم حدی دارد و بیشتر از آن نمیگیرد و مردم حوصله ندارند به نفع مظلومان عالم و علیه ظالمان قیام کنند. پیشنهاد راهبردی این است که با مفهوم آزادی علیه صهیونیستها شروع به کار کنیم. مثلاً از این تعبیر در سطح جهان استفاده کنیم که «مردم غزه را آزاد کنید».
روایاتی در مورد آزادی در دین
آزادی، مفهوم کلیدی دین است. رهایی از «عبد دیگران بودن» و «عبد صفات زشت بودن» مهم است. حضرت علی(ع) میفرماید: عَبدُ الشَّهوَةِ أسيرٌ لا يَنفَكُّ أسرُهُ (غررالحکم، حدیث ۶۳۰۰)؛ اسیر شهوت و بردۀ شهوت اسیری است که هیچوقت از اسارت نجات پیدا نمیکند. اگر کسی برده بشود، به راحتی آزاد نمیشود؛ فقط اربابهایش عوض میشوند. همچنین در روایتی دیگر امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: كَم مِن عَقلٍ أسيرٍ تَحتَ هَوى أميرٍ(میزان الحکمه، ج۳، ص۲۰۵)؛ چه بسا عقلی كه اسير هوسى شده است.
همچنین ایشان در کلامی دیگر میفرمایند: غايَةُ الإخْلاصِ الخَلاصُ (میزان الحکمه، ج۳، ص۳۶۸). رهایی در اخلاص است. اخلاص چیست؟ «الإخْلاصُ غايَةُ الدِّينِ»(غرر الحكم، ۷۲۷ )، اخلاص هدف نهایی دین است. در حدیث قبل، رهایی به عنوان نتیجه اخلاص ذکر شده است. پس آزادی هدف نهایی دین است. نهایت اخلاص، رهایی است و اخلاص هم، غایت دین است.
همچنین حضرت علی(ع) میفرماید: مَنْ قَامَ بِشَرَائِطِ اَلْعُبُودِيَّةِ أُهِّلَ لِلْعِتْقِ (غرر الحكم، ج۵، ص۳۱۴). کسی شرایط بندگی خدا را فراهم کند، او شایستۀ آزادی است. مَن قَصّرَ عَن أحْكامِ الحُرِّيّةِ اُعِيدَ إلى الرِّقِّ(غرر الحكم، ج۴، ص۳۱۴). کسی که از احکام آزادی کم بگذارد، به بردگی برمیگردد.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۴.۲۹
@Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی/ ج چهارم/ بخش اول
🔘 تأثیر استغفار بر آزاداندیشی
🔘 اسیر نشدن؛ یک تکلیف اساسی
🔘 ملاقات انسان با خدایی آزاد
🔘 آمادگی برای نقد شنیدن، مقدمه آزاداندیشی
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
تأثیر استغفار بر آزاداندیشی
یکی از دلایل استغفار که آنقدر ارزش دارد و هر روز باید تکرار شود، چیست؟ کسی که حاضر است بگوید من اشتباه کردم، این آدم آزاداندیش است، قلبش آزاد است. چون مهمترین اسارت، اسارت نفسِ آدمی است. وقتی انسان گناه کرد و توبه نکرد، بعد خودش را توجیه میکند و اسیر عملش میشود. با این اسارت، دیگر آزادیاش از دست رفته است. ولی استغفار، آزادی از این اسارت است. انسان باید پیش خدا بگوید که من اشتباه کردم تا آزاد شود.
اسیر نشدن؛ یک تکلیف اساسی
اصل اول از نظر معنوی، آزادی روحی است. خدا از ما نمیخواهد که به سمتش برویم، خودش ما را میبرد. خدا از ما نمیخواهد عاشقش بشویم، خودش عاشقِ ما هست و عشقش را به ما نشان میدهد، ما خود به خود بازتاب و آینۀ عشقِ او میشویم و پر از نور خواهیم شد و این انعکاس، ما را در این جذبه قرار خواهد داد. خدا یک تکلیف به ما داده است و میگوید تو فقط اسیر نشو، اسیر عمل خودت یا اسیر عمل دیگری نباش! آزاده باش!
ملاقات انسان با خدایی آزاد
ما در نهایت باید خدا را ملاقات کنیم، « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (بقره، 156)»؛ ما به سمت خدا بر میگردیم. « يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ (انشقاق، 6)» ای انسان تو در این زندگیات رنج میکشی، چه رنجی؛ بعد به ملاقات خدا میروی. حکم زندگی انسان این است. مهمترین ویژگی که خداوند در قرآن میخواهد ما را متوجه آن بکند این است که ما برای ملاقات با خدا باید سنخیتی با این خدا داشته باشیم و هر چه سنخیت ما با خدا بیشتر باشد، بیشتر به او متصل میشویم. این اتصال یک اتصال حقیقی است. این تقرب یک تقرب حقیقی است. یکی از مهمترین ویژگیهای خدا، آزادیاش است و در قرآن مدام این آزادی خود را به رخ ما میکِشد. پس ما هم برای ملاقات با او باید آزاد باشیم.
اینکه خداوند هر کسی را که بخواهد هدایت میکند؛ وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(نور، 46) و هر کسی را که بخواهد گمراه میکند؛ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ (رعد، 27)؛ به هر کسی که بخواهد بدون حساب روزی میدهد؛ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ(نور، 38)، هر کسی را بخواهد میبخشد و هر کسی را که بخواهد عذاب میکند؛ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ (فتح، 14)؛ این نوع آیات نشان میدهد که خدا آزاد است و آزادی خود را به رخ ما هم میکشد. میگوید ببین من آزاد هستم، من هر کاری دلم بخواهد میکنم، خب تو هم باید آزاد بشوی. انسان برای ملاقات با خدای آزاد، چنین سنخیتی را نیاز دارد و باید آزاد باشد. انسان نورانی، عارف، معنوی، باصفا و مقدس؛ انسان آزاد است که حاضر نیست برده بشود و زمینۀ بردگی برای دیگران را در خودش از بین برده است.
آمادگی برای نقد شنیدن، مقدمه آزاداندیشی
این آزادی طوری است که اگر آدم یک حرف غلطی زد، از اشتباه خود دفاع نکند یا اگر کسی گفت من این حرف شما را قبول ندارم، شما به جای اینکه آماده دفاع بشوی، بگویی واقعا؟ چرا؟ الآن صد در صد آماده باش تا نقد حرف خودت را بشنوی. اگر نقد حرف شما غلط بود، نمیپذیری ولی آمادگیاش را داشته باش! آمادگی نقد شنیدن را که داشته باشی، آزاداندیش میشوی.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۴.۳۰
@Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی/ ج چهارم/ بخش اول
🔘 تأثیر استغفار بر آزاداندیشی
🔘 اسیر نشدن؛ یک تکلیف اساسی
🔘 ملاقات انسان با خدایی آزاد
🔘 آمادگی برای نقد شنیدن، مقدمه آزاداندیشی
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
تأثیر استغفار بر آزاداندیشی
یکی از دلایل استغفار که آنقدر ارزش دارد و هر روز باید تکرار شود، چیست؟ کسی که حاضر است بگوید من اشتباه کردم، این آدم آزاداندیش است، قلبش آزاد است. چون مهمترین اسارت، اسارت نفسِ آدمی است. وقتی انسان گناه کرد و توبه نکرد، بعد خودش را توجیه میکند و اسیر عملش میشود. با این اسارت، دیگر آزادیاش از دست رفته است. ولی استغفار، آزادی از این اسارت است. انسان باید پیش خدا بگوید که من اشتباه کردم تا آزاد شود.
اسیر نشدن؛ یک تکلیف اساسی
اصل اول از نظر معنوی، آزادی روحی است. خدا از ما نمیخواهد که به سمتش برویم، خودش ما را میبرد. خدا از ما نمیخواهد عاشقش بشویم، خودش عاشقِ ما هست و عشقش را به ما نشان میدهد، ما خود به خود بازتاب و آینۀ عشقِ او میشویم و پر از نور خواهیم شد و این انعکاس، ما را در این جذبه قرار خواهد داد. خدا یک تکلیف به ما داده است و میگوید تو فقط اسیر نشو، اسیر عمل خودت یا اسیر عمل دیگری نباش! آزاده باش!
ملاقات انسان با خدایی آزاد
ما در نهایت باید خدا را ملاقات کنیم، « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (بقره، 156)»؛ ما به سمت خدا بر میگردیم. « يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ (انشقاق، 6)» ای انسان تو در این زندگیات رنج میکشی، چه رنجی؛ بعد به ملاقات خدا میروی. حکم زندگی انسان این است. مهمترین ویژگی که خداوند در قرآن میخواهد ما را متوجه آن بکند این است که ما برای ملاقات با خدا باید سنخیتی با این خدا داشته باشیم و هر چه سنخیت ما با خدا بیشتر باشد، بیشتر به او متصل میشویم. این اتصال یک اتصال حقیقی است. این تقرب یک تقرب حقیقی است. یکی از مهمترین ویژگیهای خدا، آزادیاش است و در قرآن مدام این آزادی خود را به رخ ما میکِشد. پس ما هم برای ملاقات با او باید آزاد باشیم.
اینکه خداوند هر کسی را که بخواهد هدایت میکند؛ وَ اللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(نور، 46) و هر کسی را که بخواهد گمراه میکند؛ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ (رعد، 27)؛ به هر کسی که بخواهد بدون حساب روزی میدهد؛ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ(نور، 38)، هر کسی را بخواهد میبخشد و هر کسی را که بخواهد عذاب میکند؛ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ (فتح، 14)؛ این نوع آیات نشان میدهد که خدا آزاد است و آزادی خود را به رخ ما هم میکشد. میگوید ببین من آزاد هستم، من هر کاری دلم بخواهد میکنم، خب تو هم باید آزاد بشوی. انسان برای ملاقات با خدای آزاد، چنین سنخیتی را نیاز دارد و باید آزاد باشد. انسان نورانی، عارف، معنوی، باصفا و مقدس؛ انسان آزاد است که حاضر نیست برده بشود و زمینۀ بردگی برای دیگران را در خودش از بین برده است.
آمادگی برای نقد شنیدن، مقدمه آزاداندیشی
این آزادی طوری است که اگر آدم یک حرف غلطی زد، از اشتباه خود دفاع نکند یا اگر کسی گفت من این حرف شما را قبول ندارم، شما به جای اینکه آماده دفاع بشوی، بگویی واقعا؟ چرا؟ الآن صد در صد آماده باش تا نقد حرف خودت را بشنوی. اگر نقد حرف شما غلط بود، نمیپذیری ولی آمادگیاش را داشته باش! آمادگی نقد شنیدن را که داشته باشی، آزاداندیش میشوی.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۴.۳۰
@Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی | ج چهارم - بخش دوم
🔘 راز مظلومیت اولیاء خدا
🔘 اهمیت آزادی درونی
🔘 انواع آزادی در محوریترین شعار انقلاب
🔘 انواع آزادی فردی
🔘 آزادی قلب مهمتر است یا آزادی اندیشه؟
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
راز مظلومیت اولیاء خدا
راز مظلومیت اولیاء خدا چیست؟ مگر آدمها مفطور به فطرت الهی نیستند؟ مگر اصلشان پاک نیست؟ پس چرا اکثراً اولیای خدا را غریب میگذارند؟ چرا بسیاری از مردم به اولیای خدا که میرسند، بد میشوند؟ بلکه برده دشمنان میشوند. چون اولیاء خدا نمیخواهند کسی را به بردگی بکشند. همین! داستان این است! شب عاشورا نمونۀ برجستهای در این موضوع است. شبِ عاشورا، امام حسین(ع) یارانش را به بردگی نکشید. امام حسین(ع) در شب عاشورا به بهترین یارانش در روی زمین فرمود میخواهم با شما واقعیت را بگویم. اصل صحبت امام این بود که فرمود من فردا کشته میشوم، یعنی ماندن شما فایدهای برای من ندارند. بعدش هم نتیجهگیری کرد که هر کدام میخواهید، بروید. من هم از شما راضی هستم. این آزاد گذاشتن مردم، راز مظلومیت اولیاء خدا است.
اهمیت آزادی درونی
از نظر معنوی، آزادی امری کلیدی است. این آزادی در روح انسان بسیار مهم است و به آزادی بیرونی هم مرتبط است. کسانی که آزادی درونی را توصیه نمیکنند و فقط آزادی بیرونی و اجتماعی را توصیه میکنند، خائن هستند. این افراد میخواهند کلاه سر دیگران بگذارند. این ابزار به بردگی کشیدن دیگران است. این روش همان کسانی است که پرهای کبوترها را قیچی میکند بعد روی پشتبام رهایشان میکنند تا بپرند. میگوید بپّر و برو! دیگر آزاد هستی! بعد کبوتر را میاندازد بالا و این کبوتر بدبخت هم یک دور کوتاه میزند و با احتیاط برمیگردد سر جایش و آنقدر همانجا دانه به او میدهند که جَلد آنجا میشود. بعداً دیگر پرهایش را هم نمیکَنند. بعد به مسخره کردن اینها میایستند. تمسخر آزادی روی پشتبام کفتربازها! صهیونیستها هم با انسانها همین کار را میکنند.
انواع آزادی در محوریترین شعار انقلاب
آزادی جایگاه بسیار مهمی در دین دارد. آزادی جامعه هم فوقالعاده مهم است. اگر یک جامعه کلاً اهل آزادی نباشد، خدا غضب میکند. اگر کلیت جامعه یا اکثریت قابل اعتنایی از جامعه دست از آزادی بردارند، خدا دیگر به قیامت حواله نمیدهد، در همین دنیا یک ذلتی به آن جامعه میدهد! آزادی جامعه بسیار مهم است. در شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی؛ «استقلال» یعنی آزادی جامعه، «آزادی» هم یعنی آزادی درونی(فردی) و آزادی بیرونی(اجتماعی) انسان. آزادی جامعه و آزادی درونی و اجتماعی، در جهموری اسلامی مهم است. جمهوری اسلامی مبتنی بر آزادی درونی تک تک افراد است. لذا اگر ایمان آدمها کم بشود جمهوری اسلامی، تضعیف میشود.
انواع آزادی فردی
آزادی فردی انسان به دو قسمت اساسی تقسیم میشود. یک بخش به آزادی رفتار مربوط است. آزادی رفتار فرع دو آزادی مهمّ درونی دیگر است؛ آزادی اندیشه و فکر، و آزادی قلب و گرایش. در آزادی قلب، انسان اسیر هیچ تعلقی نیست. آزادی قلب، یک هدف بسیار مهم است، آزادی قلب، یک اوج است و ارزشمندترین بخش آزادی است.
آزادی قلب مهمتر است یا آزادی اندیشه؟
آزادی قلب را جز با آزادی اندیشه نمیتوان فراهم کرد. آزادی قلب، آزادی دل تو، رهایی دلِ تو از اسارت «اولویت» دارد، ولی آزادی اندیشه، «اَولّیت» دارد. تو تا آزادی اندیشه را تأمین نکنی به آزادی دل نمیرسی. پس آزادی دل عملاً برای ما مهمتر است و نهایتاً در عالم وجود آن آزادی دل است که ارزشمندتر است. «إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ(شعراء، 89)». آزادی قلب در داشتن قلب سالم از هر نوع اسارتی است. اما آزادی اندیشه، مقدمه آزادی قلب است. ما تا آزاد فکر نکنیم، نمیتوانیم به آزادی قلب برسیم.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۴.۳۰
@Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی | جلسۀ پنجم - بخش اول
🔘 بروکراسی، یکی از ابزارهای نوین اسارت
🔘 عدم باور عمومی به توانایی دین برای اداره دنیا
🔘 سابقه تاریخی در نپذیرفتن نجاتبخش بودن دین در امور دنیا
🔘 عمل انبیاء در امور دنیا، باور نشد
🔘 راه مدنظر انبیاء برای تحقق آزادی، باور نمیشود
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
بروکراسی، یکی از ابزارهای نوین اسارت
متأسفانه توجه به انواع اسارتهای مدرن در جامعه بسیار کم است و در مورد راههای نیفتادن در دام این اسارتها هم کمتر صحبت میشود. بروکراسی اداری، یکی از ابزارهای اسارتهای مدرن است. بردهداری مدرن چگونه میتواند یک کارخانه، یک شرکت و حتی یک مجموعه آموزشی را به اسارت بکشد و بردگی نوین را آنجا حاکم کند؟ ابزارهای بردگی نوین آنقدر شیک و تمیز است که اصلاً کسی این نوع بردگی را تشخیص نمیدهد و یا آن را توهین به آزادی انسان نمیداند. این خیلی مهم است که ما در مورد ابزار نوینِ بردگی فکر کنیم.
عدم باور عمومی به توانایی دین برای اداره دنیا
چرا انسانها علیه ابزار نوین بردگی قیام نمیکنند؟ چون از راههای رسیدن به آزادی در عصر جدید خبر ندارند و آن را باور نمیکنند. مردم حرف انبیاء را در موضوعاتی مانند خدا، قیامت، نبوت، وحی و ملائکه و .... باور دارند. اینها چیزهایی که نیست باورش سخت باشد. ولی یکی از حرفهایی که همیشه از انبیاء باور نشده و باورش سخت بوده، این است که دین میگوید من برای ادارۀ حیات بشر طرح دارم؛ بدون اینکه انسانها به بردگی کشیده شوند. ولی خیلیها میگویند نمیشود! اینها شدنی نیست!
سابقه تاریخی در نپذیرفتن نجاتبخش بودن دین در امور دنیا
به عنوان مثال بعد از رسول خدا(ص)، در مقابل طرحهای پیغمبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) ایستادند و گفتند امکانپذیر نیست و نمیشود. مثلاً یکی از طرحهای پیغمبر(ص) و حضرت علی(ع) برای آزادی انسانها، مساوی تقسیم کردن بیتالمال بود که بلافاصله بعد از رسول اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع)، این کار را لغو کردند و گفتند: نمیشود! ما باید بتوانیم از طریق پول و اقتصاد مردم را کنترل کنیم! اسم این کار را هم «نظم دادن به جامعه» عنوان کردند ولی حقیقت آن به اسارت کشیدن انسان بود. این به اسارت کشیدن الآن هم به صورتهای مختلف و مدرن و پیچیدهتر در جریان است.
عمل انبیاء در امور دنیا، باور نشد
مردم به راحتی میتوانند باطن قرآن و معنویت و معناداری جهان را باور کنند ولی توانایی دین برای اداره حیات بشر را باور نمیکنند. مثلاً ابوجهل نبوت پیامبر و صداقتش را قبول کرد و گفت ایشان که دروغ نمیگوید! شخصیتش اینطور نیست که دروغ بگوید! وقتی که میگوید به من وحی آمده، خب حتماً آمده است. این را باور میکند. ولی ابوجهلهای تاریخ باور نمیکنند که عمل پیغمبر، نجاتدهنده بشر است. این باور وجود نداشت که عمل پیامبر، منجی است. عمل حضرت نوح(ع) هم در ساختن کشتی باور نشد که این کارش عامل نجات است، پسرش گفت نه من ابزار دیگری برای نجات دارم و به کوه پناه میبرم، نوح(ع) گفت کوه تو را نجات نمیدهد! به کشتی پناه بیاور! ولی او باور نکرد.
راه مدنظر انبیاء برای تحقق آزادی، باور نمیشود
آن چیزی که از انبیاء باور نمیشود این است که این روشها جواب میدهد. به تعبیر دقیقتر راه تحقق آزادی برای انسان به معنای واقعی و کامل کلمه را که انبیا نشان میدهند، باور نمیشود. بعد انسانها به اسارتها و ابزار اسارت پناه میبرند. برخی از ابزار اسارتها واضح است مثل آنجایی که کسی را برده کرده، او را شلّاق زده و از او کار میکِشند. ولی ابزار پیچیدۀ به اسارت گرفتن انسان چیست؟ در زمان امیرالمؤمنین علی(ع) ایشان را خانهنشین کردند در حالی که حضرت میخواست آدمها را از بردگی نجات بدهد.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۴.۳۱
@Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی | جلسۀ پنجم - بخش دوم
🔘 برخی از ابزارهای جدید به بردگی کشیدن
🔘 دین چگونه با ابزارهای جدید بردگی مبارزه میکند؟
🔘 ضرورت نظام دینی برای آزادسازی
🔘 تأثیر آزاداندیشی بر خلاقیت هنری
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
برخی از ابزارهای جدید به بردگی کشیدن
الآن هم شیوههای متعددی برای به بردگی کشیدن انسانها وجود دارد و دعوا بر سر آزادی و بردگی است؛ اگر چه روشها و ابزار به بردگی کشیدن خیلی مدرن شده است. برخی از از ابزارهای امروزین به بردگی کشیدن عبارتند از بروکراسی و نظم اداری، تشویق و تنبیههای بیجا در نظام تعلیم و تربیت، کنترلگریهای زیادی، سرگرم کردن انسان، ترساندن انسان(در موضوعاتی مانند نگرانی در مورد آینده، ترس به عنوان انگیزه انتخاب شغل، انگیزه فعالیت اقتصادی و انگیزۀ تحصیل و ......)
دین چگونه با ابزارهای جدید بردگی مبارزه میکند؟
ولی ایمان در بدترین شرایط میگوید عیبی ندارد! اگر شرایط تو خوب نیست، بیا با ایمان، خودت را آزاد کن. دین مفهومی مثل توکل را مطرح میکند و میگوید با توکل، خودت را از ترسها آزاد کن. دین مفهومی مثل رضایت را پیشنهاد میکند و میگوید با کمک این مفهوم، خودت را از رنجها و حسرتها آزاد کن. مفهومی مثل ایمان را عنوان کرده و میگوید به کمک ایمان، خودت را از همۀ خطرات، حفظ و از همۀ قدرتها آزاد کن. دین سپس تمرین میدهد و میگوید تمرین سخاوت و انفاق داشته باش. این تمرین آزادسازی است تا خودت را آزاد کنی.
ضرورت نظام دینی برای آزادسازی
ولی به هر حال همه افراد که نمیتوانند با این روش و با کمک ایمان و توکل و رضایت و ..... خودشان را آزاد کنند. اینجا باید یک نظام دینی حاکم شود تا عملیات آزادسازی انسان را به خوبی انجام دهد. روش و عملکرد نظام دینی طوری طوری است که آزادسازیها را انجام میدهد. مشکلی که وجود دارد این است که به عنوان مثال در مورد ولایت، توضیح داده نشده که این ولیّ چگونه جامعه را اداره و سرپرستی میکند که منجر به آزادسازی و استقرار مردمسالاری میشود. اصل و اساس ولایت برای مردمسالاری است و هیچ قدرتی مثل قدرت ولایت نمیتواند مردمسالاری را محقق کند؛ نه احزاب، نه قانون، نه مطبوعات و...
تأثیر آزاداندیشی بر خلاقیت هنری
قبلاً بیان شد که آزاداندیشی بر آزادی دل و قلب مقدم است. با اینکه آزادی و رهایی دل از تعلقات و ترسها خیلی عظمت دارد و هدف بزرگ انسان است اما آزادی اندیشه بر آن مقدم است. برای هنرمند، آزاداندیشی بسیار مهم است. در لحظهای که هنرمند مشغول خلاقیت هنری است، از الگوها آزاد است و دنبال کشف راههای تازه است. این صحنه واقعا زیباست که هنرمندی مشغول خلق اثر است و میخواهد طرحی نو دراندازد. این خلاقیت، اثر آزادی اندیشه است. دانشگاه هنر هم جایی است که بیشترین آزادی اندیشه در آنجا وجود دارد؛ بیشتر از سایر رشتهها و دانشگاهها. دیگر دانشگاهها و رشتهها، اسیر اصطلاحات هستند و به سختی میتوانند خلاقیت داشته باشند ولی دانشجویان هنر هنگام خلق یک اثر، به خلاقیت نیاز دارند.
شغل هنرمندان، آزاداندیشی و بهرهبرداری از لحظههای ناب آزاداندیشی است. هنرمند از الگوها و اصطلاحات آزاد است. از تعبیرات به کار برده شده در کتابهای علمی و اصطلاحات شاخههای مختلف علوم آزاد است. اگر چه ابزار میتواند یک مقداری هنرمند را مقید کند. زیباترین بخش خلاقیت آنجایی است که هنرمند آزادانه عمل میکند. در چنین شرایطی این «آزادی» یک چیز موهوم نیست و هنرمند آزادانه طبیعت را بازآفرینی کرده و آزادانه فکر خودش را در تجسم هنری مجسم میکند. هنرمند آزادانه علاقههای خودش را در صورتهای هنری به تصویر میکشد.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۴.۳۱
@Panahian_text
📌 تحلیلی بر ابعاد حماقت اسرائیل در شهادت اسماعیل هنیه
🔘 اشتباه محاسباتی دشمن در شهادت اسماعیل هنیه
🔘 دشمن، آثار خون شهدا را نمیبیند
🔘 تأثیر شهادت اسماعیل هنیه بر پیوند بیشتر مردم ایران و فلسطین
🔘 لزوم نشان دادن بیشتر قدرت به دشمنی که توهم دارد
🔘 هوش راهبردی جمهوری اسلامی
استاد #علیرضا_پناهیان در ویژه برنامۀ شهادت اسماعیل هنیه، شبکۀ ۳ سیما
اشتباه محاسباتی دشمن در شهادت اسماعیل هنیه
ما گاهی دشمن را خیلی باهوش فرض میکنیم که حساب همه چیز را دارد، خصوصاً در برخی از حادثهها که دشمن به جنایتی بزرگ دست میزند. جنایت بزرگ است ولی نباید تصور کنیم که دشمنانی که پشت سر این جنایتاند هم بزرگ هستند و بزرگ فکر میکنند. اتفاقاً آنها بسیار حقیراند.
دشمن فکر میکند که هنوز دوران استعمار است که با کنار آمدن با چهرههای اصلی یا کشتن چهرههای اصلی، میتواند ملتی را چپاول کند. تصور غلط دشمن این است که با شهادت بزرگانی مانند اسماعیل هنیه و یا دیگر رهبران مقاومت، میتواند مقاومت را متوقف کند. اگر دشمن جنایتهای بزرگی را جسورانه انجام میدهد، او را هوشمند ندانیم. آنها نادان هستند و نمیدانند مقامت منتشر شده و قابل جلوگیری نیست.
دشمن، آثار خون شهدا را نمیبیند
دومین مشکل ذهنی دشمن این است که حقیقت را میپوشاند. دشمن نمیتواند آثار و برکات خون شهید را درک کند و اگر صد مرتبه هم این آثار را ببیند، باز هم باور نمیکند. کافر خصلتی دارد که حقیقت را میپوشاند و واقعیت را ندیده میگیرد. آیه قرآن در مورد این افراد میفرماید اگر بعد از دین عذاب الهی، باز هم به دنیا برگردند، دوباره کافر میشوند و حقیقتی را که دیده بودند را نادیده میگیرند؛ وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقَالُوا يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ* بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ(انعام، ۲۷ و ۲۸). صهیونیستها هم با این که آثار خون شهدایی مانند شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس را دیدهاند، باز هم به ترور بزرگان مقاومت ادامه میدهند.
تأثیر شهادت اسماعیل هنیه بر پیوند بیشتر مردم ایران و فلسطین
دشمن با این ترورها، مردم ایران را بیش از پیش به مردم فلسطین پیوند زده است. الان مردم غزه همدلی بیشتری با مردم ایران پیدا کردهاند. دستگاه محاسباتی دشمن کار نمیکند و قرآن در مورد اینها میفرماید صُمُّ بُكمٌ عُميٌ (بقره، ۱۸). این افراد به دلیل ندیدن واقعیت، دچار توهم میشوند. امروز مرز ایمان و کفر، مرز بین واقعبینی و توهم است. توحش اسرائیل، نتیجه توهم او است.
لزوم نشان دادن بیشتر قدرت به دشمنی که توهم دارد
در چنین شرایطی اگر دشمن احساس کند که حضور مردم در صحنه کمرنگ شده است، توهم پیروزی پیدا میکند. به چنین دشمنی که احمق است باید بیشتر قدرت نشان داد. دشمن امیدوار است که ما کوتاه بیاییم. تصور دشمن این است که این اقدامات میتواند برخی را بترساند و به مصلحتاندیشی و سازش وادار کند. این تلقی مربوط به دستگاه فکری معیوب دشمن است. صهیونیستها مدتها است که جنگ بدون قاعده را علیه مقاومت شروع کردهاند تا مردم را مرعوب کنند. جنایات صهیونیستها در غزه، بیضابطه است و خلاف عرف جنایتکاران عالم است که نمونه آن را در شهادت اسماعیل هنیه در ایران میبینیم.
هوش راهبردی جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی ایران در هیچ حادثهای دستپاچه عمل نکرده است که الان اینطور عمل کند. دشمن نمیتواند ایران را وادار به عکسالعملی کند که نتیجهاش به نفع دشمن باشد. در ایران عقلانیت حکمفرما است. ایرانیها هر اقدامی که انجام دهند، هوشمندانه است چون میخواهند طبق سنتهای الهی قدم بردارند. دشمن همیشه از هوش و درایت جمهوری اسلامی ضربه خورده است. هوش راهبردی جمهوری اسلامی باعث شده که جمهوری اسلامی علیرغم همه محدودیتها، سال به سال قویتر شود و اسرائیل علیرغم همه امکاناتی که دارد، سال به سال تضعیف شود.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 ویژه برنامۀ شهادت اسماعیل هنیه، شبکۀ ۳ سیما - ۱۴۰۳.۰۵.۱۰
@Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی | جلسۀ ششم
🔘 تشکیلات از نگاه شهید بهشتی
🔘 شرایط فعلی تحزب در ایران
🔘 خوبیهای داشتن تحزب صحیح
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
تشکیلات از نگاه شهید بهشتی
شهید بهشتی در مورد شرایط حزبی و تشکیلاتی معتقد بودند که تشکیلات ما آهنین نیست. تشکیلاتی که انسانها در درونش احساسِ حرکتی خودساز و آزاد میکنند، تشکیلاتی است که میکوشد تا انسانها را همسو کند نه اینکه انسانها را رقابتی بسازد. کِی ما اصلاً در اسلام خواستهایم انسان قالبی بسازیم؟ تا در پِی آن باشیم که تشکیلاتمان هم قالبهای آهنین باشد یا مثلاً قالبهای آهنین داشته باشد.
شرایط فعلی تحزب در ایران
نگاه شخصیتی مثل شهید بهشتی به حزب این بود که یک تشکیلات آهنین نیست که آدمها در آن جرأت اظهارنظر نداشته باشند. در مورد شرایط تحزب در کشور، ملاحظاتی مطرح است. وضعیت حزبی به معنای صحیح آن در کشور ما حاکم نیست. گروهها و جریانهای سیاسی موجود، عملکرد کامل حزب را ندارند. باید این موضوع را بررسی کرد که آیا اینکه کشور را احزاب اداره بکنند، کار درستی است؟ من فکر میکنم احزاب ممکن است منشأ بسیاری از مفاسد باشند، کما اینکه در کشورهای غربی هستند ولی محاسنی هم دارند. ما الآن از محاسن حزب استفاده نمیکنیم و این امر یک حزبگریزی را پدید میآورد.
خوبیهای داشتن تحزب صحیح
۱- پاسخگویی در قبال کاندیداها
اگر حزب در کشور ما کارکرد مناسبی داشته باشد، میتواند ایدههای مختلف را برای ادارۀ کشور ساماندهی کند. اگر اینطور میشد، از وضع فعلی بهتر بود. به علاوه الآن مسؤولیت پاسخگویی در مورد عملکرد نامزدها به عهدۀ شورای نگهبان است. ولی با حضور قوی و صحیح حزب، این فشار از روی شورای نگهبان برداشته میشد و یک حزب مسئولیت معرفی و پاسخگویی در مورد عملکرد کاندیدا را میپذیرفت. مردمی که اشخاص را نمیشناسند، میتوانستند به آن حزب اعتماد کنند. به این ترتیب خیلی از چهرههای سیاسی که امروز مطرح هستند، کنار میرفتند و یک چهرههای سیاسی دیگری روی کار میآمدند. چون جریانهای سیاسی فعلی، خیلی از این چهرهها را به دلیل داشتن رأی و اقبال عمومی مطرح کردهاند، نه برای مدیریت واقعی کشور.
۲- داشتن طرح و برنامه
در تحزب اینکه چند حزب حضور داشته باشند؛ فکر کنند، رقابت کنند و نقد کنند؛ شرایط بهتری را ایجاد میکند. تحزب به معنای درست و معمول آن که در جهان هست، بهتر از وضعیت فعلی کشور است. دیگر خوبی حزب میتواند این باشد که یک گروهی نشستهاند و از قبل در مورد مسایل و مشکلات کشور فکر کرده و طرح دارند، نه اینکه وقتی دولت دستشان میآید، تازه بخواهند در مورد مسایل فکر کنند. به همین دلیل وضعیت تحزب بهتر از وضع فعلی است. آقای دکتر جلیلی در انتخابات اخیر به تنهایی کار یک حزب را انجام داد. ولی دیکتاتورهای سیاسی میگویند دولت سایه خطرناک است. معنای حزب همین است و البته باید جدای از طرح و برنامه و مطالعه که کشور را چگونه باید اداره کرد، افرادی هم برای اداره کشور تربیت شوند.
۳- جلوگیری از فضای دوقطبی
اگر احزاب کارکردهای منطقی خود را نداشته باشند، باندهای سیاسی با کارهای رسانهای و عوامفریبانه، خفقان روانی ایجاد میکنند که یکی از نتایج آن دوقطبیسازی است. در قرآن کریم، نفاق دوقطبیساز به شدت مورد نکوهش قرار گرفته است. دوقطبیسازی مختصاتی دارد؛ به عنوان مثال همه چیز را در جناح مقابل سیاه، و همه چیز را در این طرف سفید دیده و بعد با تخریب، خفقان روانی ایجاد میکند و این پدیده خیلی بدی است. وضعیت موجود که گاهی منجر به وضعیت دوقطبی میشود، مطابق با آزادی روانی جامعه نیست. در چنین شرایطی تحزب بهتر از وضعیت فعلی خواهد بود.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۵.۰۱
@Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی | جلسۀ هفتم
🔘 کلام امام خمینی(ره) در مورد آزاداندیشی
🔘 حرف فرد قدرتمندتر، منطقیتر به نظر میرسد
🔘 برای متقاعدسازی دیگران نباید سلب آزادی فکری کرد
🔘 مثالهایی در مورد به بردگی کشیدن ذهنها
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
کلام امام خمینی(ره) در مورد آزاداندیشی
امام خمینی(ره) در مورد آزاداندیشی میفرماید: اگر ما از وابستگیِ فکری بیرون بیاییم، همۀ وابستگیها تمام میشود. اینکه ما وابسته شدیم، در اقتصاد وابسته هستیم، در .... فرهنگ وابسته هستیم، در همه چیز وابسته هستیم، مبدأ این همین است که در فکر وابسته هستیم(صحیفه امام خمینی، ج 10، ص 53).
حرف فرد قدرتمندتر، منطقیتر به نظر میرسد
میگویند هرکسی قدرتمندتر باشد، حرفش منطقیتر تلقی میشود، چون زورش زیاد است آدم حرفش را میشنود و میگوید واقعاً حرفش منطقی است! قدرت، خودبهخود یک اثر روانی روی آدم دارد. ولی وقتی حرف کسی که قدرتمند نباشد را میشنویم، میگوییم من فکر نمیکنم اینطور باشد، اگر کلی دلیل هم بیاورد، آدم احساس نمیکند که آن آدم ضعیف، حرف منطقی زده است. قدرت، متقاعد شدن افراد را با کمترین دلیل، بیدلیل یا با دلایل غلط افزایش میدهد.
این موضوع را از جهتی دیگر نیز میتوان بررسی کرد؛ وقتی که یک مستضعف، یک انسان ضعیف شده یا قومی یا فرهنگ و جامعهای که ضعیف شده، در مقابل یک قدرتمندی قرار بگیرد؛ به این سادگی نمیتواند از اسارت کشور قدرتمند نجات پیدا بکند و تن به اسارت میدهد.
برای متقاعدسازی دیگران نباید سلب آزادی فکری کرد
نباید از راه مرعوب کردن دیگران، به دنبال تأثیرگذاری بر آنان باشیم. از راه مستضعف قرار دادن دیگران و با قدرتنمایی نباید دیگران را مرعوب کرد و بر آنان تأثیر گذاشت. برای متقاعدسازی دیگران نباید سلب آزادی فکری کرد. رسول اکرم(ص) میفرمودند: « .... أَشِيرُوا عَلَيَّ (تفسير القمی، ج۱، ص۲۵۶) »؛ به من مشورت بدهید.
انسانها معمولاً میخواهند این متقاعدسازی که یکی از ارکان مدیریت است را با روشهایی انجام بدهند که موجب سلب آزادی اندیشه دیگران میشود. چرا اکثر مردم مستضعف باقی میمانند و مستکبرها همیشه مستکبر باقی میمانند؟ چوت به مستضعفین یاد دادهاند که آزاداندیش نباشید.
مثالهایی در مورد به بردگی کشیدن ذهنها
به عنوان مثال برجهای دوقلو را در آمریکا به طرز مضحکی مورد حمله قرار داده و منفجر کردند و بعد هم اعلام کردند این عملیات تروریستی بوده است ولی دلایل زیادی وجود دارد که خودشان این کار را کردهاند. آنها راههای به بردگی کشیدن ذهنها را بلد هستند تا کسی آزاداندیشانه دربارۀ برجهای دوقلو فکر نکند.
روزی هم عمرو عاص به معاویه گفت میخواهی بفهمی این ملت چقدر احمقانه از تو تبعیت میکنند و به قول بحث ما آزاداندیش نیستند؟ گفت: چه کار کنیم؟ عمرو عاص گفت روز چهارشنبه بگو امروز میخواهیم نماز جمعه بخوانیم. بابا نماز جمعه اسمش روی آن است، دیگر چهارشنبه که نمیشود خواند! معاویه اعلام کرد که امروز روز چهارشنبه میخواهیم نماز جمعه بخوانیم. همه جمع شدند و خواندند. عمرو عاص گفت ببین!
وقتی که انسان آزاداندیش نباشد، همین میشود. خدا شاهد است اگر یک ذره انسان مرعوب قدرتها بشود، قدرت علمی آزاداندیشیِ خودش را از دست میدهد.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۵.۰۲
@Panahian_text
📌 هنر آزاد اندیشی | جلسۀ هشتم
🔘 دین، عامل حفظ آزادی
🔘 تضمین آزادی فرد و جامعه در دین
🔘 وقتی که شرع نیست، ابزار از بین بردن آزادی بیشتر است
🔘 هیچ حکم شرعی آزادی را سلب نمیکند
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
دین، عامل حفظ آزادی
جامعهای که میخواهد مستقل و آزاد باشد، باید افرادش هم مستقل و آزاد باشند و تربیت دینی چنین تربیتی است. آن چیزی که خیلیها متوجه نمیشوند این است که تو برای حفظ آزادی و استقلال خودت باید رفتارهای دینی را انجام بدهی. اینکه بگوییم آزادی تو محدود به دینداری است؛ این کلام، بد حرف زدن است، این حرف اگر غلط هم نباشد، مفاهیم غلطی را به ذهن مخاطب منتقل میکند. بیدلیل دعوا درست میکند. با همین حرف یک عده با دین ضدیت پیدا میکنند.
بسیاری معتقدند «شما در محدودۀ احکام دینی و احکام شرع آزاد هستید»، ولی دقیقتر از آن کلام، این است که بگوییم «تو اگر دین را رعایت نکنی، آزادیات را از دست میدهی. برای حفظ آزادی خودت، مقررات دین را باید رعایت کنی. برای حفظ آزادی جامعه و آحاد مردم باید این مقررات رعایت شود؛ نه اینکه آزادی را به دین محدود کنیم».
تضمین آزادی فرد و جامعه در دین
بعضیها میگویند دین را باید به آزادی محدود کنیم. این حرف غلطی است. یک جریان سیاسی خیلی پر سر و صدا در کشور همین را میگوید که ما باید دین را به آزادی محدود کنیم و هر جا دین، خلاف آزادی بود؛ دین را کنار بگذاریم. این حرف غلط است. این حرف دقیقی نیست که دین را به آزادی محدود کنیم. مگر دین حرفی خلاف آزادی هم دارد؟ دین فقط مقرراتی را بیان میکند که دو نتیجه در پی دارد: یک، آزادی تو را تضمین میکند. دو، آزادی را در جامعه و برای دیگر افراد تضمین میکند.
دستورات دینی برای حفظ آزادی انسان است. اگر دستور مبارزه با هوای نفس میدهد، برای این است که هوای نفس بدجور اسیرکننده انسان است؛ هم از نظر درونی و هم در بیرون، تو بردۀ اربابهایی خواهی شد. تو اگر هوسباز باشی برده میشوی.
وقتی که شرع نیست، ابزار از بین بردن آزادی بیشتر است
وقتی که شما میگویی آزادی در اسلام هست مگر اینکه مقررات شرعی را بخواهی زیر پا بگذاری، طرف احساس میکند آزادی در دین محدود است. بعد شما میخواهی استدلال بیاوری که دلایل این محدودیت آزادی، معقول است. ولی طرف دیگر اصلاً نمیایستد تا حرف تو را گوش بدهد؛ دَر میرود. وقتی که به فردی میگویی آزادی هست ولی در محدودۀ شرع؛ میگوید: شرع آزادی را برایم محدود کرد، آنجایی که شرع نیست آزادی بیشتر است. ولی این توهم است. واقعیت این است که اینطور نیست. آنجایی که شرع نیست، ابزار از بین بردن آزادی تو بیشتر است.
هیچ حکم شرعی آزادی را سلب نمیکند
برخی از بزرگان معتقدند آزادی در غرب محدود است به آزادی دیگران؛ و آزادی در اسلام، محدود است به آزادی دیگران و قوانین شرع. بهتر است بگوییم در اسلام هم آزادی محدود به رعایت آزادی دیگران است و هیچ حکم شرعی آزادی را سلب نمیکند.
مثلاً رعایت حجاب ضروری است چون بیحجابی از دیگران و جامعه، سلب آزادی روانی میکند. اگر شما معنای آزادی را توسعه بدهید، بیحجابی ضد آزادی است. آزادی وجوه، لوازم و مقدماتی دارد، حفظ آزادی هم شیوهای دارد. شما نمیتوانی هر کاری بکنی، بعد آزادیات هم حفظ بشود و آزادی در جامعه هم محترم باقی بماند. شما نمیتوانی هرطوری که میخواهی رانندگی کنی و شهر را به هم بریزی. مقررات راهنمایی و رانندگی را برای این قرار دادهاند که مردم زودتر به مقصد برسند. آن کسی که قوانین راهنمایی و رانندگی را مانع زود رسیدن خودش میبیند، اشتباه میکند و مانع به مقصد رسیدن بقیه هم میشود.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۵.۰۳
@Panahian_text
📌هنرِ آزاد اندیشی | جلسۀ نهم/ قسمت اول
🌀 چرا در قرآن کریم به لفظ آزادی تصریح نشده است؟
💠 خدا به ریشه آزادی اهمیت داده
💠 ولایت؛ ریشه و اساس آزادی
💠 ولایت، تضمین کننده آزادی فرد و جامعه
💠 پیچیدگی و دشواری مقوله آزادی
💠 لفظ آزادی قابل سوء استفاده است
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
۱-خدا به ریشه آزادی اهمیت داده
ولایت؛ ریشه و اساس آزادی
چرا در قرآن کریم از لفظ آزادی به صراحت استفاده نشده است؟ اگر آزادی اصالت دارد و آن را محور میدانید و هدف مهمی در دین است، پس چرا به لفظ آزادی در قرآنکریم تصریح نشده است؟ خداوند متعال در قرآن کریم به اساس و پایه آزادی خیلی اهمیت داده و اساس آزادی، ولایت است و کارکرد اصلی ولایت، آزادیبخشی است. لذا قرآن بر ریشۀ آزادی تأکید دارد که ولایت است.
ولایت، تضمین کننده آزادی فرد و جامعه
وقتی ما ولایت را درست معنا کنیم، عامل قدرتمندی است که تأمینکننده و تضمینکنندۀ آزادی فرد و جامعه میباشد. ولیّ خدا احکام، آداب و بلکه اسرار آزادیبخشی به انسان را میداند؛ به همین دلیل است که ولیّ خدا دو کار اساسی دارد؛ آزادسازی روح انسان، و راهنمایی انسان.
پس یک دلیل اینکه در قرآن از آزادی سخن گفته نشده، این است که از ریشۀ آزادی بیشتر سخن گفته شده و تأکیدی که بر ریشۀ آزادی شده، بر دیگر رفتارهای خوب نشده است. رسالت اصلی ولایت، آزاد کردن جامعه و فرد است و این یک امر پیچیده است و پیچیدگی مقوله آزادی در دین به نحو احسن و اکمل رعایت میشود، این امر سادهای نیست.
پیچیدگی و دشواری مقوله آزادی
رعایت آزادی یک انسان در برخورد تربیتیای که ولیّ خدا میخواهد با آن فرد داشته باشد و رعایت آزادی کل جامعه و تضمین و تثبیت آزادی؛ اموری نیستند که به سادگی انجام بگیرند. به این دلیل است که این کار به دست اولیاء الهی سپرده میشود، چون سخت است. آنجایی که ولیّ خدا در مقام تربیت یک نفر یا در مقام تربیت و رشد یک جامعه است، این حرکت او را به سمت خدا سوق بدهد و آزادیاش را رعایت بکند، خیلی سخت است. وقتی شما میخواهی یک نفر را نصیحت بکنی، نباید طوری نصیحت بکنی که احساس حقارت بکند. یا توصیه شده کسانی که دو سهم از ایمان را دارند، نباید از کسانی که یک سهم از ایمان را دارند، انتظار بیشتری داشته باشند و به آنها تحمیل کنند. اگر چیزی را تحمیل کنی و او از دین بدش بیاید، تو مقصری. حالا شما از کجا میدانی هر کسی چند سهم از ایمان را دارد که آزادیاش را رعایت کنی؟
۲- لفظ آزادی قابل سوء استفاده است
دلیل دوم اینکه از لفظ آزادی در قرآن استفاده نشده این است که لفظ آزادی قابل سوء استفاده است. وقتی که شما از آزادی حرف میزنی اما از ریشه، برنامه و از نرمافزار تضمین آزادی صحبت نمیکنی، احتمالاً فریبی در کار است؛ همین فریبی که صهیونیستها دارند. از لفظ آزادی خیلی میتوان سوء استفاده کرد چون راههای رسیدن به آزادی مبهم است، مصادیقش پیچیده است. مثلاً اگر از انجام کاری خوشت نیامد، میتوانی فریاد بزنی که: «من را آزاد بگذارید» و هر چه که آزادی را به معنای حقیقی تضمین میکند، میتوانی برچسب بزنی که این ضد آزادی است. آزادی پیچیده و قابل سوء استفاده است.
لذا دلیل دوم این که از لفظ آزادی زیاد استفاده نشده این است که این لفظ مورد سوءاستفاده قرار میگیرد. هر کسی از آزادی حرف زد، بگو اینکه عالی است، چطور میخواهی تضمینش کنی؟ چطور میخواهی کنترل و تثبیتش کنی؟ آزادی که نمیتواند مانند شهاب ثاقب باشد که یک لحظه بیاید و برقی بزند و رد بشود.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۵.۰۴
@Panahian_text
📌هنرِ آزاد اندیشی | جلسۀ نهم/ قسمت دوم
🌀 برای آزاداندیشی چه باید کرد؟
💠 باید عاشق حقیقت بود
💠 باید علاقههای خوب را به صورت متعادل پاسخ داد
💠 باید آزاداندیشی را در جمع تمرین کرد
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
۱-باید عاشق حقیقت بود
آزاداندیشی یک هنر است، هرچیزی که پیچیده است را هنر میگویند. برای آزاداندیش شدن چه باید کرد؟ همۀ توصیههایی که دربارۀ آزاداندیشی است، توصیههای دقیق ریاضی و مهندسی نیست و با یک هنری باید آنها را اجرا کرد، خیلی پیچیده است.
رابطه دل انسان با آزاداندیشی چگونه است؟ اگر دل، عاشق حقیقت شود و هیچجای دیگری متوقف نشود، این عشق به حقیقت تو را وادار به اندیشه میکند. این اندیشه کردن، تو را از همۀ موانع و نتایج دمدستی و سطحی و غلط عبور میدهد تا به نتیجه اصلی برسی. اما اگر دلت دوست داشته باشد یک نتیجه خاصی به اثبات برسد، دیگر آزاداندیش نیستی، ذهن تو سوگیری دارد. در روانشناسی میگویند دچار سویۀ شناختی شدهای، ذهنت سوگیری پیدا کرده و به یک نتیجهای علاقمند شدهای. « حُبُّكَ اَلشَّيْءَ يُعْمِي وَ يُصِمُّ (من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۸۰) »؛ دوست داشتن یک چیزی، تو را کور و کر میکند.
۲- باید علاقههای خوب را به صورت متعادل پاسخ داد
برای آزاداندیشی باید تمام علاقههای خوب خودت را به صورت متوازن پاسخ داده باشی، تا این تعادل برقرار شود. وقتی که شما به همۀ خوبیهای دل خود پرداخته باشی، یک توازن و تعادلی پیدا میکنی و بعد از از فشارهای جانبی آزاد میشوی.
۳- باید آزاداندیشی را در جمع تمرین کرد
در جمع و زندگی جمعی یک سلسله مقررات وجود دارد که شما میتوانی با رعایت آنها آزاداندیشی خودت را پیدا کنی. یکی از مواردی که تمرین آزاداندیشی در جمع است، تحمل مخالف است. مورد دیگر که از قبلی زیباتر و درونیتر است این است که در جمع باشی ولی جمع دلت را نبرد؛ به این معنا که جمع نتواند تأثیر منفی روی دل بگذارد ولی تأثیر مثبت اشکال ندارد.
یکی از دیگر تمرینهای فوقالعاده در جمع این است که درباره کسی قضاوت نکنی. یا دیگران را از خودت بهتر بدانی! حسادت نکنی! اینها همه برای رهایی است. اگر اینها را در جمع رعایت کردی، کم کم از اسارتهای اندیشه نجات پیدا میکند.
برای آزاداندیشی باید از تشویق هم رها بود. هنرمند هم باید از تشویق رها باشد. هنرمند از مزد و مُد هم رها است. هنرمند در قالب خاصی گرفتار نمیشود که مثلاً الان مد است. هنرمند باید از اینها آزاد باشد تا آزاداندیش شود.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۵.۰۴
@Panahian_text
📌هنرِ آزاد اندیشی | جلسۀ دهم(پایان)
💠 آیا عقاید دینی، نوعی جزماندیشی نیست؟
💠 ایمان، یک احساس خوب است؛ نه جزماندیشی
💠 ایمان، با اعتقاد فرق میکند
💠 برای دوری از جزماندیشی، باید اصول اندیشیدن را رعایت کرد
💠 اگر کسی اصول اندیشیدن را رعایت کند، به خدا میرسد
استاد #علیرضا_پناهیان در دانشگاه هنر
آیا عقاید دینی، نوعی جزماندیشی نیست؟
یکی از دلایل بسیار مهم برای اینکه ما باید دربارۀ آزاداندیشی گفتگو کنیم، این است که ما افراد دینداری هستیم و دین در بخشی از داراییهای خودش یک جزماندیشیای دارد. وقتی شما دیندار میشوید، به دنبال امر خدا هستید و سلیقۀ خود را کنار میگذارید. ظاهراً در اینجا آزاداندیشی هیچ راهی ندارد. یا وقتی عقایدی را میپذیرید دیگر از آنها دست برنمیدارید، و از دور احساس میشود که دین با آزاداندیشی رابطهای ندارد؛ همانطور که الان مشهور شده است.
ایمان، یک احساس خوب است؛ نه جزماندیشی
اولاً در مورد عقاید باید گفت که آن چیزی که در قرآن مطرح است، بحث عقاید نیست؛ بحث ایمان است. ایمان اثر عقیده است، اثر فکر سالم است که به قلب وارد میشود و یک احساس آرامش و امنیت به آدم میدهد. اینکه آدم احساس خوبی داشته باشد، خیلی چیز خوبی است، این جزماندیشی نیست. یک احساس خوب است؛ مثل احساس شجاعت و احساس سخاوت. ایمان با جزماندیشی فرق میکند. آن چیزی که در دین مطرح است، عقیده نیست بلکه ایمان است.
ایمان، با اعتقاد فرق میکند
توضیح دوم این است که بعضیها عقایدشان خوب است ولی ایمان ندارند. این افراد عقیده به معنای قاطعیت عقلی و فکری را دارند ولی ایمان به قلبشان وارد نشده و بعد حقیقت را انکار کردند و با آن مبارزه کردند. ابوجهل به نبوت پیغمبر(ص) معتقد بود و میگفت پیامبر وقتی میگوید به من وحی میآید که دروغ نمیگوید، حتماً به او وحی میآید ولی من نمیتوانم قبول کنم. خب چرا قبول نمیکنی؟ خودت استدلال آوردی که او دروغ نمیگوید؟ حسادت او اجازه نمیدهد که ایمان به قلبش وارد شود. خداوند در قرآن حساب عقیده را از ایمان جدا میکند، آن چیزی که ملاک است ایمان است؛ یک احساس خوب، احساس اطمینان و آرامش.
برای دوری از جزماندیشی، باید اصول اندیشیدن را رعایت کرد
توضیح بعدی این است که اصول اندیشیدن باید درست باشد. اگر من یک اصولی داشته باشم و شما هم اصول دیگری در مورد اندیشه صحیح داشته باشید که اصلاً سنگ روی سنگ بند نمیشود. به عنوان مثال اولین اصل بدیهیای که ما باید بپذیریم تا بتوانیم با هم حرف بزنیم این است که اجتماع نقیضین محال است. یعنی کلام نباید پارادوکسیکال باشد و نباید دچار تناقض درونی باشد. مثلاً الان هوا یا گرم است یا سرد است. نمیتوان گفت هوا هم گرم است و هم سرد است. مگر اینکه جهاتش را عوض کنید؛ از این جهت میگویم که گرم است و از این جهت میگویم سرد است؛ آن وقت متناقض نمیشود و الّا اجتماع نقیضین محال است.
اگر کسی اصول اندیشیدن را رعایت کند، به خدا میرسد
ما باید اصول تفکر را رعایت بکنیم. اگر شما اصول تفکر را رعایت بکنی، طبیعتاً به خدا هم میرسی. این نتیجۀ یک تفکر سالم است. وقتی که به نتیجۀ فکر سالم که درست حرکت کرده، برسی این جزء جزماندیشی نیست! این مصداق یک تفکر بالنده است که اگر کسی به اینجا نرسیده باشد، اتفاقاً او جزماندیش است، او یک جای فکرش ایراد دارد. خداباوری از نظر ذهنی، نتیجه این آزاداندیشی است. به همین دلیل در اصول عقاید تقلید جایز نیست؛ یعنی اعتقاد و ایمان باید نتیجۀ آزاداندیشی باشد و خودت درک کرده باشی.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 دانشگاه هنر - ۱۴۰۳.۰۵.۰۵
@Panahian_text
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۱
💠 قرآن، کتابی اجتماعی و تاریخی
💠 برخی از آفات شروع آموزش دین با بحثهای عقلی
💠 زیبایی روش آموزشی قرآن
💠 ضرورت تحلیل تاریخی یک موضوع بسیار مهم
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
قرآن، کتابی اجتماعی و تاریخی
یکی از برداشتهای رایج ما دربارۀ دین این است که دین بیشتر یک امر عقیدتی، معنوی یا اخلاقی است، درحالیکه اگر بخواهیم دین را با قرآن بشناسیم، بیشتر آیات قرآن اجتماعی هستند و قرآن را باید بیشتر یک کتاب تاریخی تلقی کرد. قصص انبیاء قرآن حجم بسیار زیادی را از آیات قرآن را به خودشان اختصاص میدهند. غالب آیات قرآن مباحث تاریخی دربارۀ درگیریهای بین انبیاء با مخالفانشان بهویژه پیامبر اسلام است. به همین دلیل قرآن قصه زیاد دارد. بحث عقیدتی، اخلاقی یا احکام در قرآن خیلی کم است.
امیرالمؤمنین(ع) در نامۀ ۳۱ نهجالبلاغه که اولین جزوۀ آموزش دین در تاریخ اسلام است، برای اینکه مخاطب خودش را متقاعد کند که حرفهای امیرالمؤمنین(ع) را بپذرید میفرماید حرف من را بپذیر، چون من تاریخ بسیار مطالعه کردم، اما ما میگوییم حرف من را به دلیل استدلالهای عقلی بپذیر ولی روش ما، نتیجه لازم را در پی ندارد.
برخی از آفات شروع آموزش دین با بحثهای عقلی
ما برای اثبات حقانیت دین، خدا، نبوت، معاد و ... با بحثهای عقلانی شروع میکنیم. اینطور بحثها میتواند نفرتبرانگیز باشد و بوی تحمیل از آن به مشام بیاید. غالب مردم که در همین جمهوری اسلامی آموزش دیدهاند، دین را یک امر شیرین نمیدانند بلکه آن را یک امر تحمیلی میدانند. این به خاطر اثر روانی آموزش عقائد است.
شما وقتی فرد را با استدلالهای عقلی محاصره میکنید، در واقع فرد را تسلیم کردید و او میبیند راه گریزی ندارد. او به امری تسلیم میشود که زیباییاش را نفهمیده، توصیفش را نشنیده، روایتی از گذشتۀ آن ندارد و آیندهای از آن تصور نکرده است. بیان عقلانی اصول عقائد راه تفکر را هم میبیند. شما به جای مخاطب فکر میکنید و نتیجه را جلویش میگذارید.
زیبایی روش آموزشی قرآن
در قرآن کریم دو روش را زیاد نمیبینید؛ استدلال عقلی فراوان و تعریف علمی فراوان. قرآن اجازه میدهد خودمان این دو مورد را برداشت کنیم. چیزی که در قرآن فراوان است قصه، تاریخ، گفتگو و ... است. بیاییم فرد را با تاریخ مواجه کنیم و قصههای تاریخی بگوییم. اینطوری عقل مخاطب را فعال کردهایم. میگوییم دربارۀ این حادثه و قصه فکر کن. بگذاریم خودش برداشت کند و نتیجه بگیرد. از نظر آموزشی این روش خیلی قشنگتر است. ما تقریباً روش قرآن و نهج البلاغه را کنار گذاشتهایم و میگوییم اینها مبتنی بر تجربه و تحلیل تجربه هستند. تجربه ابطالپذیر است و تحلیلهای مبتنی بر آنها سستبنیان هستند.
ضرورت تحلیل تاریخی یک موضوع بسیار مهم
یکی از سؤالهای بسیار مهمی که میخواهیم جواب بدهیم، این است که چه شد اسلامی که آیاتش شفاف نازل شد و پیامبر(ص) آنها را اجرا کرد، مردم بعد از چند سال دست به قتل فرزندش امام حسین(ع) زدند؟! ماجرا چه بود که منجر به قتل امام حسین(ع) شد؟ اگر انسان آیات قرآن و زندگی پیغمبر و اولیاء خدا را تحلیل نکند، پس این فکر به چه درد میخورد؟!
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۶
@Panahian_text
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۱ - قسمت دوم
💠 شهادت امامحسین(ع) باید ما را به تفکر و تحلیل تاریخ وادار کند
💠 قرآن غالباً یک متن تاریخی است
💠 یک نمونه از آیات قرآن که ظاهراً تاریخی نیست
💠 با توجه به بُعد تاریخی آیات، معنای آنها را بهتر میفهمیم
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
شهادت امامحسین(ع) باید ما را به تفکر و تحلیل تاریخ وادار کند
حادثۀ شهادت امامحسین(ع) از جهاتی بزرگتر از حادثۀ شهادت همۀ اولیاء خداست. شهادت امیرالمؤمنین(ع)، حضرت زهرا(س) و امام حسن مجتبی(ع) فردمحور است. این سه شهادت بیشتر حالت ترور دارند، ولی امامحسین(ع) با حرکت جمعی و آگاهانه مردم شهید شد. دیگر امامان معصوم توسط خلیفۀ وقت مسموم شدند، اما در شهادت امامحسین(ع) حرکت مردمی مؤثرتر از وجود یزید ملعون بود.
اگر عقیدتی به دین نگاه کنید میگویید مردم کوفه به مبدأ، معاد یا ولایت اهلبیت(ع) ایمان نداشتند، اگر اخلاقی به دین نگاه کنید میگویید آنها آدمهای خبیثی بودند، اگر احکامی نگاه کنید و بحث را به شکمهای پُر از لقمههای حرام محدود کنید، آنوقت خودتان را از فهم خلاص کردهاید. این موضوع تحلیل تاریخی میخواهد و باید ما را به فکر در تحلیل تاریخ وادار کند.
قرآن غالباً یک متن تاریخی است
روش قرآن در تربیت انسان غالباً تاریخی است، این روش هم شما را وادار به تفکر میکند و هم در ویژگیهای فردی باقی نمیگذارد، بلکه به تفکر در مناسبات اجتماعی وا میدارد.
براساس یک نگرشسنجی، درصد بالایی از مردم ایران دین را از سیاست جدا میدانند. این تلقی بهخاطر نگاه نکردن به تاریخ اسلام -آنچنان که باید و شاید- و عدمتوجه به این نکته است که قرآن غالباً یک متن تاریخی است. قرآن اکثر تذکرات، مواعظ، اخلاقیات و اعتقادات را در ضمن داستانهای تاریخی بیان میکند.
یک نمونه از آیات قرآن که ظاهراً تاریخی نیست
سورۀ فرقان، آیات 50 تا 53: «وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُوراً»؛ ما اين آيات را بهصورتهاى گوناگون براى آنان بيان كرديم تا متذكّر شوند، ولى بيشتر مردم از هر كارى جز ناسپاسی ابا دارند.
«وَ لَوْ شِئْنَا لَبَعَثْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ نَذِيرًا»؛ اگر میخواستیم در هر شهر و روستایی، یک پیامبر میفرستادیم.
«فَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيراً»؛ ای پیامبر! از کافران اطاعت نکن و با آنها جهاد کبیر کن! (این آیه مربوط به مکه است، لذا منظور جهاد با شمشیر نیست.)
«هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً»؛ او است خدایی كه دو دريا را به هم آميخت، اين شيرين و گوارا و آن شور و تلخ است، و ميانشان مانعى قرار داد.
با توجه به بُعد تاریخی آیات، معنای آنها را بهتر میفهمیم
مشرکین به رسولخدا(ص) گفتند تو پیامبر مردم مکه هستی، خدا یک پیامبر برای مدینه و یک پیامبر برای طائف بفرستد، تا هر قومی پیغمبری داشته باشد و مردم مجبور نباشند به پیامبر قوم دیگر تن بدهند. باید روی این حرف ظاهراً مصلحتاندیشانه خیلی کار بشود. وقتی به بُعد تاریخی این آیات نگاه میکنیم معنای آنها را بهتر میفهمیم. حرف مردم اگرچه بد نیست، اما بسیار خطرناک است، لذا خدا پیامبر را از اطاعت آنها نهی میکند و دستور میدهد با مشرکین جهاد کند.
توجه به قصه نزول این آیات ربط اشاره به قرار رفتن دو دریای شیرین و شور را به آیات قبلی میفهماند. شاید منظور این باشد که اختلافهای بین اقوام دلیل نمیشود که هر قومی یک پیامبر داشته باشد، همانطور که خدا میتواند دو دریای مختلف را در کنار هم نگهدارد، پیامبر هم که خلیفۀ خداست، میتواند اقوام مختلف را در کنار همدیگر نگه دارد. باید در متن حادثه قرار بگیریم تا معنای این گفتگو را بفهمیم.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۱۶
@Panahian_text
📌روش جامعهسازی امام رضا(ع) بر اساس محبت و دوری از دوقطبیسازی؛ قسمت اول
💠 راه نزدیک شدن و تقرّب به امامرضا(ع)
💠 لزوم پرهیز از گروهبندی در مقابل یکدیگر
💠 نفرین امامرضا(ع) بهخاطر یک گناه اجتماعی
💠 سرانجام شوم آزار دادن دوستان اهلبیت(ع)
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت آل یاسین مشهد
راه نزدیک شدن و تقرّب به امامرضا(ع)
شیخ مفید در صفحۀ ۲۴۷ کتاب «اختصاص» نقل میکند که امامرضا(ع) به حضرت عبدالعظیم میفرماید: «يَا عَبْدَ الْعَظِيمِ أَبْلِغْ عَنِّي أَوْلِيَائِيَ السَّلَامَ» سلام من را به دوستانم برسان، «وَ قُلْ لَهُمْ أَنْ لَا يَجْعَلُوا لِلشَّيْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِيلًا» و به آنها بگو شیطان را به خود راه ندهند. «وَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِي الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ» آنها را به راستگویی در سخن و امانتداری دستور بده «وَ مُرْهُمْ بِالسُّكُوتِ وَ تَرْكِ الْجِدَالِ فِيمَا لَا يَعْنِيهِمْ وَ إِقْبَالِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ وَ الْمُزَاوَرَةِ فَإِنَّ ذَلِكَ قُرْبَةٌ إِلَيَّ» به آنها امر کن سکوت کنند، مجادلههای بیهوده را کنار بگذارند، به یكدیگر روى آورند و به دیدن هم بروند؛ زیرا این کارها، باعث نزدیک شدن به من است.
لزوم پرهیز از گروهبندی در مقابل یکدیگر
«وَ لَا يَشْتَغِلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِيقِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً» خودشان را مشغول در افتادن با همدیگر و تکهپاره کردن یکدیگر نکنند؛ یعنی این کار را نکنید که یک عده با هم رفیق بشوند که با یک عدۀ دیگر مخالفت کنند. گروهبندی نکنید! چندقطبی درست نکنید! همه باهم باشید. افراد گروه با همدیگر رفیق میشوند، بعد این باند علیه آن باند، آن باند علیه این باند میشود. پس حضرت میفرماید با هم رفیق بشوید، ولی این رفاقت را در خدمت تخریب همدیگر قرار ندهید.
نفرین امامرضا(ع) بهخاطر یک گناه اجتماعی
حالا قسمت عجیب حدیث را ببینیم: «فَإِنِّي آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي إِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ وَ أَسْخَطَ وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي دَعَوْتُ اللَّهَ لِيُعَذِّبَهُ فِي الدُّنْيَا أَشَدَّ الْعَذَابِ وَ كَانَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ» زيرا من با خودم عهد كردم هركس چنين كند و دوستى از دوستان مرا خشمگين سازد، از خدا بخواهم كه در دنيا، سختترين عذاب را به او بچشاند و در آخرت از زيانكاران باشد. امامرضا(ع) از ما بیشتر از اینکه بخواهد گناه فردی نکنیم، میخواهد گناه اجتماعی نکنیم؛ گروهگروه کردن گناه اجتماعی است.
«وَ عَرِّفْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لِمُحْسِنِهِمْ وَ تَجَاوَزَ عَنْ مُسِيئِهِمْ إِلَّا مَنْ أَشْرَكَ بِهِ» و ایشان را آگاه کن که خداوند نیکوکارشان را میبخشد و از بدکارشان میگذرد؛ مگر کسی که به خدا شرک ورزد.
سرانجام شوم آزار دادن دوستان اهلبیت(ع)
«أَوْ آذَى وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي أَوْ أَضْمَرَ لَهُ سُوءاً فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ لَهُ حَتَّى يَرْجِعَ عَنْهُ» یا دوستی از دوستان مرا بیازارد یا بدخواهی او را به دل گیرد؛ تا زمانی که از اندیشۀ بدش برنگردد خداوند او را نمیبخشید، «فَإِنْ رَجَعَ وَ إِلَّا نَزَعَ رُوحَ الْإِيمَانِ عَنْ قَلْبِهِ وَ خَرَجَ عَنْ وَلَايَتِي وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ نَصِيباً فِي وَلَايَتِنَا وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ ذَلِك»؛ اگر دست از اندیشۀ بد بردارد، خدا او را میبخشد؛ و اگر از نیت بد خود دست برنداشت، روح ایمان از دلش كنده شود و از ولایت و دوستى من خارج میگردد و نصیبى در ولایت ما نخواهد داشت؛ از چنین چیزی به خدا پناه مىبرم. اگر انسان کینۀ کسی را به دل بگیرد یا سندی از کسی پنهان کند که بعداً آبرویش را ببرد، روح ایمان از قلبش بیرون میرود و از ولایت اهلبیت(ع) بیبهره خواهد شد. با دستورها و توصیههای امامرضا(ع) فقط فرد ساخته نمیشود؛ بلکه یک جامعۀ بامحبت ساخته میشود.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 مشهد، هیئت آل یاسین، شهادت امام رضا(ع)؛ ۱۴۰۳.۰۶.۱۴
@Panahian_text
📌روش جامعهسازی امام رضا(ع) بر اساس محبت و دوری از دوقطبیسازی؛ قسمت دوم
💠 دوقطبیسازی، یک مشکل بزرگ دینی و اخلاقی
💠 دوقطبیسازی، مانع پیشرفت کشور
استاد #علیرضا_پناهیان در هیئت آل یاسین مشهد
دوقطبیسازی، یک مشکل بزرگ دینی و اخلاقی
در زمان پیغمبر(ص) منافقانی بودند که اگر چه بعداً قاتل اهلبیت(ع) شدند، هیچکدام افشا نشدند؛ اما منافقی به نام عبداللهبناُبَی افشا شد. تفاوت او با دیگر منافقان این بود که میخواست با تحریک گسل مهاجرین-انصار جامعه را دوقطبی کند. پیغمبر(ص) بهقدری از این کار ناراحت شد که تقریباً یک شبانهروز با مردم سخن نگفت. ایشان با این برخورد جامعه را بهخاطر دوقطبیسازی مجازات کرد.
دوقطبیسازی، مانع پیشرفت کشور
اصلاح کلّیت جامعه، هدف اول پیغمبر(ص) و اهلبیت(ع) بوده است. وقتی جامعه درست شود؛ در فضای بهاری آن، گلها و گیاهان جوانه میزنند و نهالها رشد میکنند. ایجاد فضای مناسب برای رشد، بسیار مهم است.
یکی از بزرگترین مشکلات دینی و اخلاقیای که در جامعۀ ما پدید آمد و میتوانست روح ولایت را از جامعۀ ما ببرد که جامعه مقاومت کرد، دوقطبی کردن جامعه به اصلاحطلب-اصولگرا بوده است. بعضی از انقلابیون میگویند دوقطبی اصلاحطلب-اصولگرا طبیعت یک جامعۀ دارای دموکراسی است؛ اما اینطور نیست. صهیونیستها جوامع را دوقطبی میکنند تا با هم دعوا کنند و هیچوقت پیشرفت نکنند.
گاهی میخواهیم انتقاد کنیم، میگویند این از جناح ما است، از خودیها انتقاد نکنید! میخواهیم خوبی آن طرف را بگوییم، میگویند تعریف نکن، آنها تقویت میشوند. وقتی شما خوبیها را تقویت نکنید و از بدیها انتقاد نکنید، کشور پیشرفت نمیکند.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 مشهد، هیئت آل یاسین، شهادت امام رضا(ع)؛ ۱۴۰۳.۰۶.۱۴
@Panahian_text