📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۹ - قسمت اول
💠 برخی اشکالات شروع آموزش دین از اعتقادات
💠 عوامل اجتماعی، علت اصلی مخالفت با پیامبر(ص)
💠 لزوم زندگی جمعی مومنانۀ و ایثارگرانه برای منتظران ظهور
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
برخی اشکالات شروع آموزش دین از اعتقادات
یکی از آثار نامطلوب رویکرد اعتقادی در تعلیم و تربیت دینی این است که وقتی آموزش دین از اعتقادات شروع شود، احساس تحمیلگری و چهبسا تنفر در انسان ایجاد شود؛ چون از یک امر فینفسه معقول شروع کردهایم و نه از نیاز انسان. مستدل و معقول بودن یک حرف که مخاطب راه فرار از آن را نداشته باشد، دلیل نمیشود که آن حرف او را جذب کند، رشد بدهد و وادار به اقدام کند؛ اما روش قرآن که روش تربیت اجتماعی است، مخاطب را -بهویژه جوان و نوجوان- بهتر به دین جذب میکند.
عوامل اجتماعی، علت اصلی مخالفت با پیامبر(ص)
تربیت اعتقادی در توجیه تاریخ اسلام هم با مشکل روبرو است؛ مثلاً اگر بگوییم دشمنان به این علت شمشیر کشیدند که پیامبر(ص) آنها را به توحید دعوت کرد و فرمود خدا یکی است، آنها گفتند: نه! خدا دهتا است! بعد آنها شمشیر کشیدند؛ این تعبیر، صحیح نیست. مقام معظم رهبری در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی نظرشان این است که نه مشرکین چندان به بتهایشان معتقد بودند که بهخاطر اعتقاد به بتها جلو پیغمبر بایستند، نه دعوای پیغمبر با آنها بهخاطر اعتقادات بود. جنگ آنها بر سر قدرت بود، مشرکین نمیخواستند موقعیت اجتماعیشان را از دست بدهند. وقتی به رویکرد قرآن در تعلیم و تربیت انسان نگاه کنید، میبیند خدا انتظارات خیلی سطح بالایی دارد که مردم مکه آن انتظارات را نمیپذیرفتند، این نتیجهگیری تاریخی است که با مضامین عالی آیات قرآن هماهنگ است.
چرا مردم از رسولخدا(ص) رویگردان شدند؟ چون پیغمبر(ص) زندگی اجتماعی امتواری را بنیانگذاری کردند که آنها نتوانستند آن را تحمل کنند. مثلاً ما در محرم، اربعین، سیل، زلزله، جنگ و ... تحمل زندگی دورهمی ایثارگرانه را داریم، اما در زندگی عادی تحمل آن را نداریم. بنابراین رویگردانی از پیامبر(ص) دلیل اجتماعی داشت، وقتی دلیل اجتماعی وجود داشته باشد، افراد اعتقادات را هم توجیه میکنند. اما کسی که نمیخواهد زندگی ایثارگرانه داشته باشد، آیات الهی را تکذیب میکند.
با این توضیح جواب این سؤالها هم داده میشود که چرا پیامبر(ص) از اول با سختی مواجه شد؟ چرا مردم ایمان نیاوردند؟ آیا مردم بحث اعتقادی داشتند؟ یعنی آیا مردم اصول عقاید را بلد نبودند؟ آیا اگر بحث وحی و نبوت را خوانده بودند درست میشدند؟ آیا اگر کتاب اثبات توحید در مکه پخش میشد همه مؤمن میشدند؟! وقتی دین را فقط در قالب علم کلام آموزش میدهیم، جوان میگوید: «آیا آن زمان دعوا سر همینها بود؟ چه درگیریهای نامعقولی!»
لزوم زندگی جمعی مومنانۀ و ایثارگرانه برای منتظران ظهور
رسولخدا(ص) موفق شد نمونۀ عالی حیات اجتماعی را در مدینه به منصۀ ظهور بگذارد تا در تاریخ بماند و یک ملت بتواند این سطح از زندگی را پیاده کند و مقدمهساز ظهور شود. کسانی که منتظر ظهور امام زمان(عج) و منتقم خونِ امام حسین(ع) هستند باید بدانند ماجرا چیست و نسبت به آن پذیرش و تمنا داشته باشند. کسی که تصور میکند «یک آقایی میآید و همه مشکلات جهان را حل میکند» اصلاً متوجه فلسفه ظهور نشده است. اگر کسی درک کند که امام زمان(عج) میخواهد چه کار بکند، زندگی جمعی مومنانۀ و ایثارگرانه را اجرا میکند.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۴
@Panahian_text
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۹ - قسمت دوم
💠 قصۀ جذاب بعثت پیامبر(ص)
💠 برخی ویژگیهای فوقالعادۀ مردم مکه در جاهلیت
💠 احساس بینیازی مردم مکه به دعوت پیامبر(ص)
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
قصۀ جذاب بعثت پیامبر(ص)
ایمان نیاوردن به رسولخدا(ص) دلایل اجتماعی داشت، نه اعتقادی. اینطور نیست که اگر حرفی براهین عقلی کامل داشته باشد، پذیرفته شود. مثلاً ثروتمندان و فراعنۀ حاکم بر مکه، پیامبر(ص) را بهخاطر قدرت انکار کردند. بعثت پیامبر(ص) یک قصه جذاب است؛ چون جنگ و درگیری دارد. ما چه بلایی سر این دین میآوریم که قصهاش برای جوانهایمان جذاب نیست؟ پیامبر(ص) چهل سال بهعنوان اخلاقیترین جوان در مکه زندگی کردند. ولی چی شد وقتی ایشان گفت: من پیغمبر هستم، خواستند او را بکشند؟!
علت مخالفت با پیامبر(ص) عصبیت قومی نبود، اتفاقاً براساس عصبیت قومی باید قریش به پیامبر(ص) کمک میکرد؛ چون رسولخدا(ص) به آنها فرمود اگر به من ایمان بیاورید سَرور و سلطان عالم میشوید.
این حرف هم درست نیست که بگوییم آنها کسانی بودند که دخترانشان را زنده به گور میکردند و خیلی بد بودند پس حرف حق را قبول نمیکردند؛ چون در مکه کسی این کار را نمیکرد، اهل مکه برای زن احترام قائل بودند و زندهبهگور کردن دختر، کار اعراب بادیهنشین بود؛ آن هم تعدادش فراوان نبود.
برخی ویژگیهای فوقالعادۀ مردم مکه در جاهلیت
مردم مکه خیلی باکلاس بودند. مثلاً مردمان قریش در کنار خانۀ کعبه سفره میانداختند، با هم در سفره انداختن مسابقه میگذاشتند و برخورد کریمانه، فرهنگ رایج بود. همچنین در سه سالی که مسلمانان در شعب ابیطالب محاصره بودند، در ایام حج رسولخدا(ص) مانند دیگران آزاد بودند، ایشان راحت تبلیغ میکرد و کسی هم کاری نداشت.
معجزۀ نابودی سپاه ابرهه، ایمان قریش را به خانۀ کعبه و صاحب آن محکم کرده بود. ایمان دیگران هم به قریش خیلی بالا رفته بود به حدی که وقتی رسولخدا(ص) مردم طایف را به اسلام دعوت کرد، یک نفر هم مسلمان نشد. آنها پیش خود میگفتند حتماً ایرادی وجود دارد که قریش به پیامبر(ص) ایمان نیاورده است، پس ما هم ایمان نمیآوریم.
امام صادق(ع) میفرماید آنقدر مردم دوران جاهلیت مقید بودند که یک روز هم طواف خانۀ خدا قطع نشد. آنها پیغمبرشناس بودند لذا مقام حضرت ابراهیم(ص) را نگه داشته بودند. اگر پیغمبر(ص) در جای بیکلاسی مبعوث میشد، سطح نبوتش پایین میآمد. مستشرقین برای اینکه ارزش پیغمبر(ص) را کم کنند، جاهلیت را خرابتر از چیزی که بود، نشان دادند. تاریخ اسلام را براساس حرفهای مستشرقین ننویسیم.
احساس بینیازی مردم مکه به دعوت پیامبر(ص)
مردم مکه بهخاطر ویژگیهای مثبتشان به چیز فوقالعاده بالاتری که پیغمبر(ص) به آن دعوت میکرد، احساس نیاز نمیکردند. سطح معرفتی، اخلاقی، دینی، انسانی و اجتماعیِ مکه فوقالعاده بالا بود، بهخاطر آنهمه بخشش، آنهمه سفرهداری، آنهمه فقیرنوازی، آنهمه مهربانی با مهمانان، آنهمه عبادت، و .....؛ وقتی سطح جامعه بالا باشد، به حرف کسی که پیام بالاتر بدهد گوش نمیدهد.
اگر سطح پیام دین را در حد برخی فضائل پایین بیاوریم، با فیلمهای کرهای و آمریکایی و ... که فضیلتهای برجستهای مثل حق و عدالت را نشان میدهند، چه فرقی خواهد داشت؟ دین برای پیامهای حداقلی نیامده است.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۴
@Panahian_text
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۱۰ - قسمت اول
💠 خطرناک بودن بیتوجهی به ابعاد اجتماعی دین
💠 مهمترین قسم قرآن
💠 ترک زندگی اجتماعی، نتیجۀ تأکید زیاد بر اعتقادات
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
خطرناک بودن بیتوجهی به ابعاد اجتماعی دین
چه اشکالی دارد یک دیندار به خودسازی بپردازند و دنبال جامعهسازی نباشد و به ابعاد اجتماعی دین توجه نکند؟! این نگاه نهتنها غلط بلکه خطرناک است. کسانیکه دینداری -اخلاق و معنویت و ...- را فردی میدانند، کمکم در جامعه به قدرت و تأثیرگذاری بالایی میرسند که در لحظات حساس ممکن است ضربات جبرانناپذیری به دین و جامعه وارد کنند.
تجربۀ تاریخی نشان میدهد رواج دینداری فردی، حداکثرِ دشمنی را ایجاد میکند. مهمترین مظلومیتهای ائمۀ هدی(ع) بهخاطر این مسأله بود. کسانی که با دین فردی تعلیم و تربیت میشوند خطرناکند، چون بعداً میتوانند در مقابل دستورات اجتماعی و سیاسی امام زمان(عج) هم مقاومت کنند. آنها وقتی میبینند حضرت چند نفر را کشته است، میگویند ایشان پسر پیغمبر نیست؛ چون تند برخورد میکند. در دین فردی، کشتن ظالمین هم بیرحمی است. کسی که نگاه کلان اجتماعی ندارد، ممکن است روزی امام زمان(عج) را هم نفی کند.
مهمترین قسم قرآن
بیشتر آیات قرآن، اجتماعی هستند و قرآن بیشتر از اینکه کتاب اخلاق، عقاید و احکام فردی باشد، یک کتاب اجتماعی است. مباحث اجتماعی به گفتگوی بیشتری نیاز دارد و به بصیرت افراد خیلی وابسته است، مباحث اجتماعی سَیّال است و داوری در آن بسیار سخت است. اصلاً مباحث اجتماعی «امام» میخواهد؛ چون ادارۀ جامعه، تحلیل وضعیت جامعه و تکلیفِ اجتماعی، پیچیدگیهای زیادی دارد.
مهمترین قسم قرآن دربارۀ اختلافات اجتماعی است. خداوند به خودش قسم میخورد کسانی که در اختلافاتشان، از قضاوت پیامبر(ص) در دلشان احساس ناراحتى كنند، ایمان ندارند: «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً» (نساء،۶۵)
سختترین قسمت پذیرش دین، مسائل اجتماعی است، خصوصاً اگر آدمها دچار بیماری دینداری فردی باشند. عدهای از چنین مسلمینی شمشیر کشیدند و میخواستند امیرالمؤمنین(ع) را بکشند؛ چون فقط قرآن میخواندند؛ آن هم بدون تفسیر، به همین خاطر آگاهی اجتماعی کافی نداشتند. وقتی معاویه قرآن را بر نیزه کرد، آنها به روی امیرالمؤمنین(ع) شمشیر کشیدند و گفتند نباید به قرآن بیاحترامی کنید.
ترک زندگی اجتماعی، نتیجۀ تأکید زیاد بر اعتقادات
داعشیها تربیت اعتقادی فردی داشتند، نه تربیت اجتماعیِ دین. اگر داعشیها تحلیل سیاسی داشتند میفهمیدند دارند اشتباه میکنند. باید به دین و قرآن، نگاه اجتماعی و تاریخی پیدا کنیم. قرآن با تاریخ اقوام و جوامع کار دارد.
مرحوم شاهآبادی استاد عرفان حضرت امام(ره) میفرماید مشکل اول شیعه، غرور بهخاطر حقانیت اعتقاداتش است. اثر این غرور، ترک امر به معروف و نهی از منکر و ترک زندگی اجتماعی مؤمنانۀ و مواساتی است. دین نیامده فقط عقیدۀ انسان را نسبت به خدا، نبوت و امامت درست کند؛ پس مسئولیت اجتماعی انسان چه میشود؟!
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۵
@Panahian_text
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۱۰ - قسمت دوم
💠 نبوت یعنی تنظیمگری اجتماعی
💠 نقش محبت به امام در نظم جامعه و احساس مسئولیت اجتماعی
💠 چه کسانی به درد امام میخورند
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
نبوت یعنی تنظیمگری اجتماعی
علامه طباطبایی میفرماید براساس قرآن کریم اولین باری که بشر بهتفصیل متوجه منافع و مصالح اجتماعی شد و در صدد حفظ آنها برآمد -یعنی اولین باری که انسان اجتماعی شد- زمانی بود که برای اولین بار پیغمبری در میان بشر مبعوث شد. نبوت یعنی تنظیمگری اجتماعی. آیۀ «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ» (بقره،۲۱۳) خبر میدهد انسانها در قدیمیترین عهدشان، امت واحده و بیاختلاف بودند، سپس بهخاطر غریزۀ استخدام -من خیاطی بلدم، شما نجاری، دیگری قصابی بلد است و ...، ما بهخاطر تفاوتهایی که داریم همدیگر را استخدام میکنیم و به یگدیگر مزد میدهیم، تعبیر دیگرش نظام تسخیری است- اختلاف در بین افراد پیدا شد. اختلاف به مشاجره و نزاع انجامید، لذا خداوند انبیا را برانگیخت تا به وسیلۀ آنها اختلافها را برطرف کند. نگاه علامه به نبوت در مرحله اول، ایجاد نظم اجتماعی است. مهمترین قسم قرآن نیز دربارۀ پذیرش قضاوت پیامبر(ص) در اختلافات اجتماعی است که نشانۀ ایمان است.
نقش محبت به امام در نظم جامعه و احساس مسئولیت اجتماعی
کسانی که به امامت نگاه اجتماعی ندارند و اعتقاد به امامت را کافی میدانند، اصلا نفهمیدند امامت یعنی چه؟ و امام چه کار میکند؟ جامعه باید نظم داشته باشد. چگونه باید نظم در جامعه ایجاد شود؟ جوامع معمولاً بوسیله قانون یا فریب دادن و تبلیغات غیرانسانی، یا با زور مستقیم مثل دیکتاتوری یا بوسیله زور غیرمستقیم مثل دموکراسی که دیکتاتوری پنهان است، به دنبال نظم اجتماعی هستند؛ اما نظمی که اسلام میخواهد پیاده کند، با خودکنترلی جامعه است. اسم این سیستم اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر است.
خودمان چطور همدیگر را کنترل کنیم؟! اینجا وجود کسی به نام «امام» لازم میشود. جامعۀ «امت-امام» که افراد احساس مسئولیت دارند با عشق مولا شکل میگیرد، مثل اربعین که همه به عشق امام حسین(ع)، ایثارگرانه با هم زندگی میکنند. محبت امام تنظیمگر اجتماع و انگیزهبخش مسئولیت اجتماعی است. با وجود عشق امام، نیازی به فریب یا تطمیع مردم نیست. این مدل تمدن و جامعۀ اسلامی است.
امام با دیکتاتوری و بروکراسی غیرانسانی تنظیمگری اجتماعی نمیکند که به محض اینکه کسی کار خلافی کرد، تنبیه شود یا اگر کار خوبی کرد تشویق شود. امامان ما این روشها را به کار نمیبردند، به همین دلیل گفتند علیبنابیطالب(ع) مدیریت ندارد، در مورد پیغمبر هم میگفتند ایشان اُذن است، یعنی هرکس هرچیز بگوید، ایشان گوش میدهد.
چه کسانی به درد امام میخورند
امام دستور نمیدهد بلکه اشاره میکند. دینداری فردی که بویی از بصیرت اجتماعی ندارد، میگوید صبر کنیم تا امام زمان(عج) بیاید و با دستورش تکلیفمان را روشن کند و ما اطاعت کنیم. در حالی که امام حسین(ع) شب عاشورا نگفت بمانید بلکه فرمود بروید، اما اصحاب با توجه به بصیرتی که داشتند، فهمیدند که باید بمانند. امام زمان(عج) چنین جامعهای میخواهد. کدام مردم به درد امام نمیخورند؟ منفعلها، کدام مردم به درد امام میخورند؟ فعالها.
آیۀ ۷۶ سورۀ نحل این دو گروه را معرفی میکند:
«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلَيْنِ أَحَدُهُما أَبْكَمُ لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَلى مَوْلاهُ أَيْنَما يُوَجِّهْهُ لا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقيم» خدا مثالى مىزند، دو نفر که يكيشان لال است كه به هيچچيز توانايى ندارد و سربار مولاى خويش است كه هرجا او را بفرستد، سودى نياورد. آیا او با كسى كه به عدالت فرمان دهد و به راه راست میرود، برابر است؟!
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۵
@Panahian_text
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۱۱ - قسمت اول
💠 امام؛ هماهنگکنندۀ جامعه
💠 تصور غلط و رایج دربارۀ رابطۀ امام و جامعه
💠 درک زندگی اجتماعی، لازمۀ درک امامت و سیاست
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
امام؛ هماهنگکنندۀ جامعه
براساس سخن امام باقر(ع) که فرمود: «وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَة» (اصول کافی، ج۲، ص۱۸)؛ هیچ امری در دین به اندازۀ امامت و ولایت مهم نیست، امامت میبایست با رویکرد اجتماعی آموزش داده شود، اما با رویکرد اعتقادی آموزش داده میشود. بر این اساس تو باید معتقد باشی که امام از جانب خدا منصوب است، فضایل خاصی را از جانب خدا دریافت کرده، خودش هم شایستگیهایی دارد و واجبالاتباع است.
در رویکرد اجتماعی آموزش امامت ابتدا باید در انسان احساس نیاز به امام ایجاد شود. این احساس از اینجا شروع میشود که ما یک جامعه انسانی میخواهیم و زندگی انسانها را کنار همدیگر تعریف میکنیم، بعد کمکم از طریق حیات اجتماعی به امر امامت میرسیم. طبق روایت «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِه» (جامع الاخبار، ص۱۱۹)؛ همۀ مردم مسئولاند و اینهمه مسئول، یک عنصر هماهنگکننده نیاز دارند که همان امام است.
به عنوان مثال میتوان گفت ساختار امامت شبیه رهبری ارکستر است؛ هرکس باید دستگاه و ساز خودش را آماده کند و مهارت خودش را داشته باشد. او اینها را هماهنگ میکند. بنابراین آهنگ را مردم باید بنوازند و امام آنها را هدایت میکند.
تصور غلط و رایج دربارۀ رابطۀ امام و جامعه
تصور خیلیها این است که بدون اینکه لازم باشد مردم حرکت و تلاش داشته، احساس تکلیف کرده و تکلیفشان را تشخیص بدهند و بین نیروها تجمیع ایجاد کنند؛ امام زمان(عج) میآید و همه چیز را درست میکند.
کسی که هیچ تأثیری بر جامعه و دیگران ندارد و سربار مولای خودش است و هیچ کاری از او برنمیآید «لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَلى مَوْلاه»؛ آیا این آدم شبیه کسی است که برای عدالت تلاش میکند؟ «یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ» (نحل،۷۶). خدا به دنبال آمر به عدل میگردد؛ ولی ما دنبال امیر عدل میگردیم که عدل را بدون دردسر برای همگان پیاده کند.
درک زندگی اجتماعی، لازمۀ درک امامت و سیاست
اگر این انتظار را داشته باشیم که امام بیاید و نجاتمان بدهد ولی ما هیچ احساس مسئولیتی نکنیم، اتفاق صدر اسلام که حق امیرالمؤمنین(ع) را غصب کردند، تکرار میشود. رسولخدا(ص) فرمود: «مَثلُ الْامامِ مَثَلُ الْکعْبَةِ اذ تُوْتی وَ لَا تَأْتِی» (کفایه الاثر، ص۱۹۹)، مثل امام مثل کعبه است، مردم باید سراغ کعبه بروند، کعبه سراغ مردم نمیرود. عاشورا روز رسوا شدن مردمی است که خودجوش بلند نشدند تا با بصیرت همدیگر را جمع کنند و به یاری حسین(ع) بروند. خدا خباثت آن مردم را ظاهر کرد و به دست همان مردم، امام حسین(ع) به شهادت رسید تا به ما نشان بدهد سقوط مردم به کجا خواهد رسید.
بدون درک زندگی اجتماعی، نهتنها امامت بلکه سیاست را هم نمیشود فهمید. در یک نظرسنجی بسیاری از مردم معتقد بودهاند که دین از سیاست جداست. سیاست بدون دین به لیبرال دموکراسی منتهی میشود که در آن پدرخواندههای سیاسی در بستهبندی جدیدی به نام حزب، بر جامعه مسلط خواهند بود.
چرا امام بسیار مهم است؟ چون زندگی اجتماعی مهم است. کسی که نفهمد زندگی اجتماعی چیست و چرا مهم است، هیچوقت نمیفهمد امامت چیست و چرا مهم است.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۶
@Panahian_text
📌رویکرد تاریخی قرآن برای تعلیم و تربیت دینی/ج ۱۱ - قسمت دوم
💠 آگاهی از چگونگی امامت، شرط پذیرش امام
💠 انجام مسئولیت اجتماعی؛ انتظار امام از مردم
💠 چگونگی ادارۀ کشور توسط مردم
استاد #علیرضا_پناهیان در حسینیۀ امابیها(س)
آگاهی از چگونگی امامت، شرط پذیرش امام
وقتی ندانیم امام چگونه امامت میکند، اگر الآن هم امیرالمؤمنین(ع) بیاید بر ما امامت کند، خیلی از ما نمیتوانیم آن را بپذیریم. مردمانی امامت را میپذیرند که نظم بین آنها، مبتنی بر ایثار و امر به معروف و نهی از منکر است، نه قانون؛ تشویقها و تنبیههای آنها مبتنی بر محبت و تعاون جمعی است، نه قانون. خاصیت قانون این است که هرجا قانون باشد یک کنترلکننده، ضابط و مدیر قدرت پیدا میکند. خدا قدرت را بین مردم پخش میکند و میگوید خودتان همدیگر را کنترل کنید و مواظب خودتان باشید.
انجام مسئولیت اجتماعی؛ انتظار امام از مردم
جامعۀ «انسانی» امام میخواهد؛ مثل جامعۀ اربعینی. امام به درد جامعۀ گرگ و گوسفندها نمیخورد. در چنان جامعهای به امیرالمومنین(ع) میگویند تو مدیریت بلد نیستی. امام منتظر بود آنها به مسئولیت اجتماعیشان عمل کنند. برخی به امام میگفتند: نصیحت نکن! تنبیه کن! امیرالمؤمنین(ع) نمیخواست پا روی تقوا بگذارد و برای ادارۀ جامعه مثل سلاطین و دیکتاتورها از شمشیر استفاده کند.
مقام معظم رهبری مدام میفرماید: باید مردم به صحنه بیایند، کاری کنید خود مردم کارها را اداره کنند؛ اما باز هم مسئولین کارها را اداره میکنند. بعضی میگویند نمیشود کار را به دست مردم داد. اما در اربعین که بیش از 20 میلیون نفر حاضر هستند کار، مردمی است، پس میشود. کانون ادارۀ جامعه توسط مردم «مسجد» است. مسجد محل آشنا شدن مؤمنین با همدیگر و شکل گرفتن انواع تعاونیها و محل حل مسائل اجتماعی میتواند باشد.
چگونگی ادارۀ کشور توسط مردم
مقام معظم رهبری فرمودند: مردمسالاری فقط به شرکت کردن در انتخابات نیست، مردم باید در همۀ امور حتی در زمینههای اقتصادی ادارهکننده باشند. ایشان همچنین فرمودند: بسیج مظهر مردمسالاری دینی است؛ یعنی یک عناصری بسیجیوار وسط میدان بیایند و کار را به دست بگیرند. ادارۀ کشور توسط مردم به حلقههای میانی احتیاج دارد. حلقههای میانی، مسائل و مشکلات هر منطقه را پیدا میکنند، استعدادهای مردم را شناسایی و سازماندهی میکنند، آنوقت با نیروی مردمی و کمک دولت مسائل را حل میکنند.
این کار، کار خود مردم است که حلقههای میانی و عناصر برجسته از بین مردم باید آن را انجام دهند و نه دولت و رهبری و نهادهای دیگر. طرح «محله مردمسالار» که توسط برخی از پایگاههای بسیج اجرا شد، همین است. دولت بدون مردم، شکستخورده است. باید مردم را زنده کنیم. برای تحقق این هدف باید قوانین کشور متحول شود. هرجا این طرح اجرا شود سیاستبازی از بین میرود و دیگر فرق نمیکند شهردار، فرماندار، قاضی و ... اصلاحطلب باشد یا اصولگرا.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 حسینیۀ امابیها(س) - ۱۴۰۳.۰۴.۲۶
@Panahian_text
📌سلسله درسهای مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، ج ۱ - قسمت اول
💠 اعتقاد به رسول خدا(ص)؛ مسئله اصلی در دین
💠 حقیقت ایمان به رسول خدا(ص)، همان ایمان به خداست!
💠 ضرورت ارتباط با شخص پیامبر اکرم(ص) و تسلیم ایشان بودن
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
اعتقاد به رسول خدا(ص)؛ مسئله اصلی در دین
درگیری اصلی در طول تاریخ اسلام در مورد اثبات وجود خدا و ضرورت دینداری و همچنین معاد نمیباشد. معمولاً کسی با دین مشکل نداشته و طبیعتاً دین همیشه بوده است. مسئله اصلی بر سر عظمت وجودی پیامبر خداست.
عظمت و بزرگی رسول خدا مختصّ به زمان خودش و فقط برای مردم زمان پیامبر (ص) نیست، همۀ انبیاء منتظر او بودند و با روح او سخن میگفتند و با توجه به نصّ صریح قرآن، برای ایمان به آخرین پیامبر از مردم تعهد میگرفتند. ما باید با پیامبر(ص) ارتباط قلبی برقرار کنیم. در واقع همۀ محبتی که ما نسبت به فرزندان پیامبر(ص) و امامان خود داریم، به خاطر نور مقدس وجودی ایشان است. همۀ ما میدانیم اولیاء خدا همۀ شعاع نور مقدس پیامبر(ص) هستند. ما میتوانیم محبّت و اعتقاد به پیامبر(ص) را به عنوان یک راز و یک مسئله مهم در دین مطرح کنیم.
حقیقت ایمان به رسول خدا(ص)، همان ایمان به خداست!
ملاک ایمان آوردن به خدا، ایمان آوردن به رسول خدا(ص) ست. لذا باید با شخص حضرت ختمی مرتبت ارتباط برقرار کرد. اطاعت از پیامبر اکرم(ص) در واقع شاخصی است برای اینکه بگوییم خدا را باور کردهایم. در قرآن کریم آمده است که اگر پیامبر را اطاعتش کنی ولی هنگام اطاعت تهِ دلت ناراحتیای باشد، خداوند قسم خورده که تو ایمان نداری(سوره نساء، آیه 65). حقیقت و باطن ایمان به رسول خدا، ایمان به خداست. چطور بفهمیم راست میگوییم و ایمان به خدا داریم؟ شاخصش ایمان به رسول خداست.
ضرورت ارتباط با شخص پیامبر اکرم(ص) و تسلیم ایشان بودن
چطور باید به این باور و ایمان قلبی برسیم؟ با دیدن معجزات پیامبر؟ دیدن نمیخواهد، شنیدن نامِ او و خواندن تاریخ او باید این اتفاق را در دلِ ما رقم بزند. روحِ پیامبر اکرم(ص) بزرگ است و عظمت دارد و خداوند فرزندان آن حضرت را سراغ ما فرستاده، برای ارتباط گرفتن با خود آن شخصیت با عظمت. آنها رسولان رسولِ خدا هستند.
پس ارتباط برقرار کردن با شخصِ رسول خدا و باور کردن عظمت شخصیت او موضوعیت دارد. تفسیر مسلمان شدن بر اساس آیات قرآن، تسلیم امر رسول خدا(ص) شدن است. «فلاَ وَ رَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّیَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا؛ به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند؛ و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند؛ و کاملاً تسلیم باشند(سوره نساء، آیه ۶۵)؛ تسلیم بشوند به امر تو، چه تسلیم شدنی! به این میگویند مسلمان حقیقی. پس باید به شخص پیامبر(ص) ایمان آورد و او را تصدیق کرد. باید او را تصدیق کنیم که خدا با او سخن میگفت و نزد خدا بسیار عزیز بود.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۶/۳۰
🔰 هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
📌سلسله درسهای مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، ج ۱ - قسمت دوم
💠 پدیدۀ نفاق، بعد از زمان رسول خدا(ص) هم باقی ماند
💠 انواع نفاق در زمان رسول خدا(ص)
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
پدیدۀ نفاق، بعد از زمان رسول خدا(ص) هم باقی ماند
پیامبر اکرم(ص) وقتی عَلَم به دست میگیرند و رسالتشان را ابلاغ میکنند، جامعه را تحت تأثیر قرار میدهند و در مقابلش، نیروهایی مقاومت میکنند. تمام قدرتطلبها و تمام ضعفای ملحقشده به آن قدرتطلبها، جلوی پیامبر میایستند.
پیامبر اکرم(ص) در چند سال مشرکین و کافران را تضعیف کرده و از این مرحله عبور کردند، تا شرایط به پدیدهای به نام نفاق رسید. براساس حدیث شریفی از پیامبر(ص) که فرمودند: " إنّي لا أتَخَوَّفُ على اُمَّتي مُؤمِنا و لا مُشرِكا، أمّا المُؤمنُ فيَحجُرُهُ إيمانُهُ ، و أمّا المُشرِكُ فيَقمَعُهُ كُفرُهُ، و لكن أتَخَوَّفُ علَيكُم مُنافِقا عالِمَ اللِّسانِ ؛ يَقولُ ما تَعرِفونَ ، و يَعمَلُ ما تُنكِرونَ (كنز العمّال، حدیث ۲۹۰۴۶)؛ من براى امّت خود از مؤمن و مشرك نمى ترسم؛ زيرا مؤمن را ايمانش مانع [از لطمه زدن به جامعه اسلامى] مىشود و مشرك را نيز همان كفرش سركوب مىكند. اما ترس من براى شما از منافق زبانبازى است كه حرفهايى مىزند كه شما بدان اعتقاد داريد و كارهايى مىكند كه شما به آنها اعتقاد نداريد. " پیامبر میفرمایند از منافق برای امتم میترسم. پدیدۀ نفاق در زمان رسول خدا باقی ماند. بعد از ایشان هم پدیدۀ نفاق بلاهای زیادی بر سر اولیاء خدا و فرزندان حضرت رسول(ص) آورد.
در زمان ظهور امام زمان(عج)، عالم پُر از نور، آبادانی و عدل و داد میشود. ایشان همۀ خوبیها را در عالم میپراکند، زیرا دوران نفاق به پایان میرسد و تذلّ بها النّفاق و أهله(فرازی از دعای افتتاح) محقق میشود.
حضرت رسول(ص) با آن عظمت و نفوذِ خودشان شرک را در هم کوبیدند و امت اسلامی را ساخته و پرداخته کردند. ولی همۀ ما میدانیم نفاق باقی ماند و بعد از ایشان، چه ضربههایی زد. نفاق سر از بدن اباعبدالله الحسین(ع) جدا میکند و خانوادهاش را به اسارت میبرد. این نفاق پدیدهای است که باید آن را دقیق شناخت.
انواع نفاق در زمان رسول خدا(ص)
نفاق در مقابل رسول خدا(ص) چند مرحله داشت.
مرحلۀ اول نفاق تخریبگر، کسانی بودند که مخالف شکلگیری امت اسلام بودند، امثال عبدالله بن اُبی که مسجد ضرار را ساختند. آنها اصلاً نمیخواستند امت اسلامی شکل بگیرد و تظاهر به اسلام میکردند. این نفاق، یک مرحله از نفاق بود.
مرحلۀ دوم نفاق، نفاق تسلیمشونده است، نفاقی که زورش نرسید و تسلیم شد، مثل ابوسفیان که تسلیم شد و دیگر نمیتوانست تخریب کند.
مرحلۀ سوم نفاق تصاحبکننده است، نفاقی که نه تخریب کرد و نه تسلیم شد، بلکه نقشه کشید که جانشینی بعد از پیامبر را تصاحب کند. این نفاق، ضربه زد.
ما امروز باید دربارۀ این سه نوع نفاق صحبت کنیم، چون بناست امتی باشیم که موجبات ذلت نفاق را در زمان ظهور فراهم کنیم.
📢 صوت: @Panahian_mp3
🚩 فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۶/۳۰
🔰 هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
📌سلسله درسهای مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، جلسۀ ۲ - بخش ۱
💠 امام زمان را باید با شهود قلبی و ایمان باطن پذیرفت
💠 امتحان آخرالزمان؛ امتحان بر سر نفاق
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
امام زمان را باید با شهود قلبی و ایمان باطن پذیرفت
در حال حاضر زندگی ما یک زندگی عادی براساس علم، تجربه، استدلال و عقلانیت میباشد ولی وقتی ظهور حضرت ولی عصر(عج) اتفاق میافتد، ما باید به شهود قلبی برسیم و ایمان قلبی پیدا کنیم. یعنی وقتی حضرت را میبینیم، باورکنیم ایشان همان کسی هستند که باید میآمدند و ما منتظرش بودهایم. امام زمان(عج) را که دیدیم، باید بشناسیم و قلب ما باید گواهی دهد، مثل سلمان و ابوذر، که وقتی حضرت رسول(ص) را دیدند بدون بحث و جدل، ایمان آوردند و اگر ما هم در آن زمان باشیم، باید بفهمیم ایشان امام زمان هستند.
باید ایمان قلبی خود را قبل از ظهور طوری تقویت کنیم که بتوانیم امام زمان(عج) را تصدیق کنیم. در روایتی امام صادق(ع) در مورد آیه شریفه یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ (انعام، ۱۵۸) فرمودهاند: الْآیَاتُ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الْآیَةُ الْمُنْتَظَرَةُ هُوَ الْقَائِمُ ع، فَیَوْمَئِذٍ لَا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ، مِنْ قَبْلِ قِیَامِهِ بِالسَّیْفِ، وَ إِنْ آمَنَتْ بِمَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ آبَائِهِ ع(کمالالدین شیخ صدوق، ج۱، ص ۱۸). ایمانتان را قبل از ظهور افزایش دهید. چون امتحانهای هنگام ظهور، امتحانهایی است که هرکس دوام نمیآورد و ایمانی که بعد از ظهور ایجاد شود، فایدهای نخواهد داشت.
امتحان آخرالزمان؛ امتحان بر سر نفاق
نکتۀ بعدی این است که در زمان ظهور نه تنها ابلیس بالاترین دشمنیها را میکند، بلکه ایادی ابلیس هم بالاترین زورشان را میزنند برای اینکه اسلام و امت اسلامی و ایمان مؤمنان و خودِ مؤمنان را نابودکنند و نفاق، بالاترین فتنههای خودش را رو خواهد کرد. اصلاً فلسفۀ فتنههای آخرالزمان، برای از بین بردن نفاق است. نفاق هم نهایت تلاشش را میکند و با چهرههای مختلفی جلو میآید که بعضیها هم مدعی محبت اهلبیت(ع) هستند ولی فتنه میکنند. البته به ما امیدی هم دادند، علامتی که بتوانیم منافق را بشناسیم و آن علامت این است که منافق، با دشمنان، دوستی کرده و با دوستان، دشمنی میکند. ما در معرض چنین امتحانهایی خواهیم بود و باید ارتباط قلبیمان را با امام زمان(ع) محکم کنیم. ما هنوز در معرض جدی چنین امتحاناتی قرار نگرفتهایم!
ما عقلاً برایمان ثابت شده که خدا باید پیغمبری بفرستد، ولی وقتی پیامبری آمد، تمام وجود ما به چالش کشیده میشود. هرکس ذرهای شیشهخرده داشته باشد، نمیتواند بپذیرد که علی بن ابیطالب(ع) وصیّ بلافصل پیغمبر است. بسیاری از مردم آن زمان هم نتوانستند ایمان بیاورند در حالیکه پای رکاب پیغمبر(ص) جهاد کرده بودند و ایشان را قبول داشتند ولی نتوانستند امیرالمؤمنین(ع) را قبول کنند!
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۰۶
🔰 هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
📌سلسله درسهای مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، جلسۀ ۲ - بخش ۲
💠 اطاعت از حضرت رسول(ص) و امام باید قلبی باشد
💠 دوستان و یاران امام زمان(عج) را با قلبت بشناس
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
اطاعت از حضرت رسول(ص) و امام باید قلبی باشد
در آیات قرآن تعبیر «فاتقوا الله و أطیعونِ» به کار رفته که شعار پیامبران است و یازده مرتبه تکرار شده است؛ به این معنا که از خدا بترسید، تقوای خدا را داشته باشید و از من(پیامبر) اطاعت کنید.
در جایی این آیه را خواندم، یک نفر اعتراض کرد و گفت چرا پیغمبر میگوید از من اطاعت کنید؟ چرا نمیگوید که از خدا اطاعت کنید! اگر پیغمبری بگوید از من اطاعت کنید، مردم بدشان میآید! گفتم اتفاقاً کفار هم همین را میگفتند. از دست من ناراحت شد گفت: کفار چیه؟ هر آدمی باشد بدش میآید!
او خودش را تصور کرده بود که یک نفر بیاید به او بگوید از من اطاعت کن. میگفت من هفتاد سال است پای منبرها بزرگ شدم، این چه طرز حرف زدنی است؟ کسی تا به حال این طور نگفته! گفتم این ترجمۀ قرآن است، من که تفسیر نکردم! میگفت آدم زورش میآید. گفتم کفار هم زورشان میآمد، حرفشان در قرآن آمده است. میگفتند «یُریدُ أن یتفضّلَ علیکم(مؤمنون، ۲۴)»، او میخواهد بر شما برتری بجوید. اگر چه خدا او را انتخاب کرده ولی متأسفانه خود ایشان باید بگویند من برتر هستم. ای کاش پیامبر هیچ چیزی نمیگفت و مثلاً چند نفر از ملائکه میآمدند و میگفتند ای مردم از او اطاعت کنید، او برتر است! کار راحتتر میشد. ولی او خودش باید بگوید. واقعاً کار سختی است. یک پیغمبر بیاید بگوید: من خودم را معرفی میکنم. از رسول خدا(ص) پرسیدند شاهدت کیست؟ خدا فرمود: بگو شاهدت من هستم. خدایا اینطور بگوید که آنها نمیپذیرند! ما هم باید برای امام زمان(عج) این پذیرش را پیدا کنیم و روح خودمان را صیقل دهیم. چطوری؟ از کتابها و بحثهای عقلی بیرون بیاییم و تأثیر این بحثهای عقلی را در قلبمان ببینیم که در دلمان چه باقی گذاشته است؟
دوستان و یاران امام زمان(عج) را با قلبت بشناس
یک مرحله سختتر این است که در زمان غیبت یا در محضر حضرت، یاران حضرت را هم باید با قلبت بشناسی و ایمان بیاوری. چطور دربارۀ محبت اهلبیت(ع) فرمودند: محبت به دوستان ما هم واجب است. محک ایمان به رسول خدا(ص)، ایمان به علی بن ابیطالب(ع) بود. ابن عباس میگفت که ما منافقین را زمان پیغمبر اینطور میشناختیم که هرکس محبت به امیرالمؤمنین علی(ع) نداشت، میفهمیدیم منافق است.
اگر قلبتان را به قلب مقدس حضرت ولی عصر(عج) نزدیک کنید، یارانش را هم میشناسید. این ارتباطها چشمی نیست، این ارتباطها ارتباطهای قلبی است. قلب را باید بیدار کرد. امام صادق(ع) میفرمایند: إنّما شِيعَتُنا أصحابُ الأربَعةِ الأعيُنِ: عَينانِ فِي الرَّأسِ، و عَينانِ فِي القَلبِ، ألاَ و الخلائقُ كُلُّهُم كذلكَ إلاّ أنَّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ فَتَحَ أبصارَكُم و أعمى أبصارَهُم.(كافي، ج۸، ص۲۱۵)؛ شيعيان ما داراى چهار چشم هستند: دو چشم در سر و دو چشم در دل. بدانيد كه همه مردمان چنيناند جز اين كه خداوند عزّ و جلّ چشمان شما را باز و بينا كرده و چشمهاى آنان را كور ساخته است. با چشم قلب باید امام را دید و شناخت.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۰۶
🔰 هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
📌سلسله درسهای مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، جلسۀ ۲ - بخش ۳
💠 چه کار کنیم که امام زمانی شویم؟
💠 ارتباط با حضرت حجت چه فوایدی دارد؟
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
چه کار کنیم که امام زمانی شویم؟
امام زمانی شویم یعنی، ۱- خودمان را برای ظهور آماده کنیم، ۲- اگر آقا را دیدیم شک نکنیم، ۳- با این قلب، دوستان حقیقی و نایبش را بشناسیم. ۴- آن قدر قلبمان با خودِ حضرت مرتبط باشد، که منویّات حضرت را همین الآن متوجه شویم!
معرفت قلبی داشتن نه تنها هنگام ظهور دست ما را میگیرد و یاران حضرت را به ما معرفی میکند، بلکه پیامهای ایشان را هم به ما میرساند. مرحوم حاج آقای دولابی (اعلی الله مقامه الشریف)، میفرماید یک دفعهای میبینی در چهار گوشۀ عالم، چهار نفر یک حرفی میزنند و یک چیز میگویند. اصلاً از همدیگر هم خبر ندارند. اینها پیامی از حضرت در قلبشان دریافت کردند و همه یک دفعهای دارند به این موضوع میپردازند. اگر کسی معرفت به امام داشته باشد، امام حیّ است، مأمور هدایت است! دست میگیرد و دل میبرد.
امام حسین(ع) شب عاشورا به یارانشان فرمودند بروید، آنها با قلبشان فهمیدند باید بمانند. فهمیدن اینکه باید بمانید، سخت است. حالا امام زمان(عج) در همان خیمه است ولی سکوت کرده. آیا نمیخواهی با قلبت دریافت کنی که حضرت چه چیزی از تو چه میخواهد؟ بعضیها با امام زمان(عج) زندگی نمیکنند.
اگر با امام حیّ ارتباط داشته باشی، میفهمی این آقا چقدر قدرت دارد؟ همه چیز پیش ایشان است. ایشان وارث حسین(ع) است و همان کار اباعبدالله الحسین(ع) را با دلها میکند. ایشان وارث فاطمۀ زهرا(س) است. پیامبر اکرم به حضرت زهرا(س) فرمودند: أبْشِري يا فاطمةُ، فإنّ المهديَّ منكِ (كنز العمّال: حدیث ۳۴۲۰۸)؛ بشارت باد تو را اى فاطمه(س) كه مهدى(عج) از توست». چنین امامی که اثر نفَس رسول خدا را دارند، خودش را دربارۀ ما متعهد میداند، نه بیتفاوت! با چنین امامی میتوان رابطه قلبی برقرار کرد.
ارتباط با حضرت حجت چه فوایدی دارد؟
اولین فایدهاش این است که قبل از ظهور دچار فتنهها و بلاهای سنگین که سرمنشأش تردید در قلبَت است، نمیشوی. دوم اینکه دوستان حضرت را، چه قبل از ظهور چه بعد از ظهور میشناسی. سوم اینکه از حضرت دستور دریافت میکنی. چهارمین فایدهاش این است که منافق را میشناسی. نفاق را میشناسی. جبهۀ باطل را تشخیص میدهی.
خداوند متعال به پیامبرش میفرماید: «إِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَ إِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ»(سوره منافقون، آیه ۴)؛ ای پیامبر! هنگامی که آن منافقان را مشاهده کنی، ظاهر و وجود جسمانی آنها (به دلیل آراستگی و فریبنده بودن) تو را به شگفت آورد و اگر سخن گویند (بس خوشگفتار و چرب زباناند)، به سخنهاشان گوش فرا خواهی داد. اینها ظاهرشان تو را به شگفتی وادار میکند. نفاقشناسی کار سادهای نیست! اگر یک کمی شُل باشیم، این نفاق هم دلت را نبرد، نفاق بعدی دلت را خواهد برد. مدل بعدی نفاق دلت را نبرد، مدل دیگری میآید و دلت را میبرد. کار نفاق همین است.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۰۶
🔰 هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text
📌سلسله درسهای مهدویت با موضوع تربیت نسل مهدوی، جلسۀ ۳ - بخش ۱
💠 صفای باطن؛ عامل تعیینکنندۀ حیات بشر
💠 عامل تعیینکننده در حکومت حضرت ولیّعصر(عج)، صفای باطن (ایمان) است
استاد #علیرضا_پناهیان در فاطمیۀ بزرگ تهران
صفای باطن؛ عامل تعیینکنندۀ حیات بشر
ما میخواهیم به سوی جهانی حرکت کنیم که در آن جهان؛ محور و مبنای زندگی صفای باطن باشد نه چیز دیگر؛ و صفای باطن تعیینکنندۀ اول و آخر در حیات بشر باشد. گاهی از اوقات جای صفای باطن، علم میگذاریم. علم خوب است، ولی نمیتواند به جای صفای باطن به کار گرفته شود. گاهی به جای صفای باطن، قانون میگذاریم. قانون خوب است و به جای خودش خیلی گرهگشایی میکند و نظم ایجاد میکند؛ اما اگر به جای صفای باطن قانون بگذاریم، خوب نیست. امور دیگری، مثل جبرهای طبیعی یا جبرهای اقتصادی، معیشتی و جبرهای طبقاتی هم نمیتواند جای صفای باطن را بگیرد.
خدا همۀ عوامل مؤثر در حیات بشر را با احکام خودش تضعیف میکند، مثلاً میفرماید فرقی بین طبقات اجتماعی نیست، فقیر و غنی یکی هستند. چرا؟ چون فقر یا ثروت نباید تعیینکننده باشند. هر کدام از اینها تعیینکننده باشند، یک نوع نظام اجتماعی را درست میکنند. مثلاً اهالی یک قبیله حرفهای پسر رئیس قبیله را میشنوند و چون پسر رئیس قبیله است، تمکین میکنند و بالاخره نظمی در قبیله ایجاد میشود. هر کدام از اینها تعیینکننده باشند، تنظیمگری میکنند و برای برقراری نظم در حد محدود خودشان، قدرتی دارند. هر عاملی تعیینکننده باشد، تنظیمکنندهگیای هم به همراه دارد. اگر تعیینکنندهترین عامل، صفای باطن باشد، علم کمک میکند که قساوت قلب را از بین ببرد، علم این کار را میکند که ما را در خطِ اصلی خودمان قرار دهد. قانون نظم ایجاد میکند و برای کسانی که میخواهند صفای باطن پیدا کرده و رشد کنند، قانون این کار را انجام میدهد. ولی نه اینکه علم یا قانون تکیهگاه اول و آخر ما باشد. از نظر اسلام عامل تعیینکننده، صفای باطن است. صفای باطن را میتوان به ایمان تعبیر کرد، یعنی ایمان باید تعیینکننده باشد.
عامل تعیینکننده در حکومت حضرت ولیّعصر(عج)، صفای باطن (ایمان) است
خداوند متعال انسان را خلق نکرده که با قانون، زندگیاش سامان پیدا کند، انسان را خلق نکرده که با ثروت زندگیاش نظم پیدا کند. خدا نمیخواهد این موارد عامل تعیینکننده در حیات انسان باشند. پس تعیینکنندهترین عامل چیست؟ صفای باطن، عشق، محبت، حالِ خوش و در نهایت ایمان. در زمان ظهور و در واقع عامل تعیینکننده در حکومت حضرت ولی عصر(عج)، صفای باطن و همان ایمان است.
مردم چرا حرف ایشان را گوش میدهند؟ چون صفای باطن دارند. مردم چطور ایشان را باور میکنند؟ با صفای باطنشان. چه میشود مردم حاضر میشوند پای رکاب حضرت از همه چیز بگذرند؟ به خاطر صفای باطن.
خدا میگوید من این زندگی را برای بشر میپسندم، انسان هر نوع زندگی دیگری داشته باشد، زندگیاش پیش نمیرود. عامل تعیینکننده باید صفای باطن باشد. اگر صفای باطن باشد، علاقۀ پاکی در انسان ایجاد میکند. اگر صفای باطن باشد، انگیزههای انسان را جلا و صفا میدهد. اگر صفای باطن باشد آدم بر اساس انگیزهای بسیار ناب و نورانی و مخلصانه کار میکرد. خدا میخواهد یک روزی زمین تحت حکمرانیِ عامل تعیینکنندۀ صفای باطن باشد.
📢 صوت: @panahian_mp3
🚩 فاطمیۀ بزرگ تهران - ۱۴۰۳/۰۷/۱۳
🔰 هیئت محبین مولا امیرالمؤمنین(ع)
@Panahian_text