eitaa logo
متن | علیرضا پناهیان
12.9هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 کسی که واقعاً انقلابی و مطیع رهبر باشد مثل «آیت‌الله ربّانی» مظلوم می‌ماند 🔸 آیت‌الله ربّانی از انقلابیون برجسته‌ای بود که خدماتش دیده نشد و مظلوم واقع شد 📌حرم شاه‌چراغ؛ سالگرد شهادت آیت‌الله ربانی شیرازی 🔘 انقلابی‌گری و مؤمنانه زیستن، اساساً با مظلومیت همراه است 🔘 یک عنصر انقلابی خیلی از اوقات باید از حقّ طبیعی خودش صرف‌نظر کند 🔘 کسانی که به طمع دنیا وارد نهادهای انقلاب می‌شوند معمولاً به انقلاب ضربه می‌زنند 🔘 محرومیت از برخی مواهب دنیوی، کمترین مظلومیت برای عناصر انقلابی است 🔘 سرنوشت بندگان خوب خدا این است که مظلومیت را به زیبایی تحمّل ‌کنند ______ : آیت‌الله ربّانی شیرازی یکی از شخصیت‌های برجستۀ انقلاب است که بی‌تردید از نوادر افراد مؤثر در شکل‌گیری انقلاب به‌عنوان یار و همراه امام(ره) بوده است. اگر بخواهیم ده نفر از محکم‌ترین انقلابیون را در دوران تبعید امام(ره) نام ببریم، یکی از مؤثرترین آن ده نفر، آیت‌الله ربّانی بود. ایشان بیش از ده مرتبه به زندان رفت و چند بار هم تبعید شد امّا دست از مبارزه بر نداشت. یکی از ویژگی‌های ایشان بصیرت است. وقتی خیلی از اطرافیان امام می‌خواستند جریان مجاهدین خلق را به نحوی زیر پر و بال امام بیاورند ایشان در کنار امام می‌ایستاد و مخالفت می‌کرد. ایشان در سال 57 به حاج احمد آقا فرمود: «اولین سازمانی که اعلام مبارزه مسلحانه علیه نظام خواهد کرد، همین سازمان است» و همین‌طور هم شد. بعضی از انقلابیون که به مرور از صف انقلاب جدا شدند و در مقابل امام ایستادند، از آقای ربّانی خوش‌شان نمی‌آمد. چون تا وقتی ایشان بود به خیلی‌ها نوبت نمی‌رسید که در انقلابی‌گری، فقه، فهم و بصیرت، عرض اندام کنند. انقلابی‌گری و مؤمنانه زیستن، اساساً با مظلومیت همراه است. یکی از وجوه مظلومیت این است که هیچ‌وقت استعدادها و توان‌های یک فرد انقلابی، به قدر کافی قدرشناسی نمی‌شود. خودِ امام(ره) به قدر کافی قدرشناسی نشد؛ دربارۀ یاران بااخلاص ایشان هم همین‌طور است. خیلی‌ها گمان می‌کنند هر کسی انقلابی بشود یا موافق و طرفدار نظام بشود، نانش در روغن است و از همه جهت به او رسیدگی می‌شود درحالی‌که انقلابی‌های مخلص، همواره مظلوم بوده‌اند. امیرالمؤمنین(ع) با اینکه در صدر ادارۀ جامعه بود دائماً از مظلومیت خودش فریاد می‌زد. البته ممکن است درصد اندکی از کسانی که پای انقلاب ایستاده‌اند مظلوم واقع نشوند امّا بسیار طبیعی است که اگر کسی انقلابی، وظیفه‌شناس و مطیع رهبری باشد، حتی پست و مقام هم داشته باشد، از چند سو به او ظلم و ستم شود. از اول انقلاب همین‌طور بود. بسیاری از اوقات، یک عنصر انقلابی باید به‌خاطر مردم و حرف مردم، از حقّ طبیعی خودش صرف‌نظر کند. بهرمند شدن یا نشدن از برخی مواهب و نعمت‌ها، امتحان الهی است و این حداقلِّ مظلومیت برای مؤمنین و انقلابی‌های بااخلاص است. بی‌تردید یکی از شخصیت‌های انقلاب که می‌توانست بیش از همه نانش در روغن قرار بگیرد، آیت‌الله ربّانی بود، ولی ایشان از همه مظلوم‌تر واقع شد. شهادت ایشان هم به دلایلی، به اندازۀ کافی برجسته نشد. کسی که وارد این مسیر می‌شود باید برای مظلومیت و محرومیت آمادگی داشته باشد. اساساً هر کسی دین‌دار بشود، به نحوی مظلوم واقع می‌شود. مثلاً اگر همسرتان به شما ستم کرد، نباید با او مقابله کنی؛ لذا مظلوم واقع می‌شوی. امام‌صادق(ع) می‌فرماید: مؤمن را یا کسی از اهل خانه‌اش، یا همسایه‌اش و یا رهگذری در راه اذیت می‌کند (کافی، ج2، ص249). البته خدا مؤمنان را نصرت می‌کند و آنها را از مشکلات خارج می‌کند. مشکلات و نصرت‌ها در کنار هم هستند تا کسی ناامید نشود. اما بالاخره شرایط به گونه‌ای است که کسی از سرِ عافیت‌طلبی و راحت‌طلبی سراغ دین و انقلاب نیاید. کسانی که به طمع رسیدن به دنیا وارد نهادهای انقلاب می‌شوند معمولاً به انقلاب و نظام ضربه می‌زنند. کسی فکر نکند که الآن موقع جمع کردن غنیمت است! کسانی که می‌خواهند پای این انقلاب بایستند باید بدانند که هنوز وقت کتک خوردن و فحش شنیدن و نامردی‌ دیدن است. هنوز افراد زیادی-که برخی زنده‌اند و برخی شهید- در این انقلاب هستند که واقعاً شایستۀ تقدیرند امّا آنچنان که باید از آنها تقدیر نمی‌شوند و بار انقلاب هم روی دوش همین‌ها بوده است، یکی از اینها آیت‌الله ربانی بود. آیت الله ربانی شیرازی، باید به شهادت برسد اما شهادتش طنین پیدا نکند، زندگینامه‌اش پخش نشود و تصاویرش این‌طرف آن‌طرف دیده نشود. ایشان در روز شهادت فاطمۀ زهرا(س) به شهادت رسید. 🚩 حرم شاهچراغ(ع) - ۱۴۰۱/۱۲/۱۸ 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7594 @Panahian_text
🔻 شیوه اداره کشور باید عوض بشود؛ بروکراسی موجود عامل پدیدآمدن مافیا و رانت است 🔻 مدیران کشور اگر فرشتۀ آسمانی هم باشند باید قدرت را تا آنجا که ممکن است از آنها بگیریم و به مردم بسپاریم 📌 در جمع دستیاران استانداران در امر مردمی‌سازی دولت: 🔘 فرمانداری که با نخبگان شهر ارتباط مستمر ندارد باید عزل شود؛ حتی اگر اهل نمازشب و عاشق ولایت باشد 🔘 مهمترین اقدام دولت سیزدهم، انجام «مردمی‌سازی دولت» و افزایش مشارکت مردم در کارهاست 🔘 برای مردمی‌سازی دولت باید سیستم بروکراسی موجود در ادارۀ کشور را کنار گذاشت 🔘 چرا دولت امیرالمؤمنین(ع) موفق نبود؟‌ دلیل اصلی‌اش این بود که مردم مشارکت لازم را نداشتند و نمی‌خواستند داشته باشند 🔘 دلیل اصلی موفقیت حکومت امام‌زمان(ع) «مشارکت و مسئولیت پذیری بالای مردم در اداره امور» است _____ مقام معظم رهبری از 10 سال پیش حرکت جدیدی را به سمت مردمی‌سازی دولت آغاز کرده که این حرکت در رهنمودهای ایشان به وضوح دیده می‌شود. یادمان هست که بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری قبلی، استفاده از کلمه «‌آتش به اختیار» از سوی ایشان خیلی به چشم آمد. رهبر انقلاب صریحاً به این دولت فرمود که حضور و مشارکت مردم را در سه محورِ «تصمیم‌گیری‌ها»، «نظارت بر رفتار مدیران» و «اقدام مردم» افزایش دهید. (بیانات ۱۴۰۰/۱۰/۱۹) مهمترین وظیفه دستیاران مردمی‌سازی دولت، تقویت این سه محور برای مشارکت مردم است. دولتِ امیرالمومنین(ع) مظهرِ عدالت، زُهد و خدمت بود، اما چهار سال و نیم بیشتر دوام پیدا نکرد! چرا موفق نبود؟ دلیل اصلی این بود که مردم مشارکت لازم را نداشتند و نمی‌خواستند داشته باشند. حکومت امام زمان(عج) فقط یک تفاوت با حکومت‌های دیگر بزرگان دین دارد؛ آن هم مشارکت و مسئولیت پذیری بالای مردم در اداره امور جامعه است. به هیچ وجه خداوند اجازه نمی‌دهد در زمین عدالت رایج شود و رزق و نعمت زیاد شود؛ مگر با مشارکت مردم در اداره جامعه. مهمترین اقدامی که دولت سیزدهم انجام می‌دهد، انجام همین مردمی‌سازی و بالا بردن سطح مشارکت مردم است. بروکراسی امری غیرانسانی است؛ رویکرد بروکراسی این است که مردم دزد هستند و باید از این دزدی جلوگیری کند. بروکراسی موجود، عامل پدید آمدنِ مافیا و رانت است؛ مافیا در بخش خصوصی و رانت در بخش دولتی شکل می‌گیرد. از شما دستیاران مردمی‌سازی دولت می‌خواهم درباره آثار سوء بروکراسی ماکس وبر مطالعه کنید. بروکراسی موجود به کارمند یاد می‌دهد که شما کار می‌کنی و پولت را می‌گیری و مسئولیتی نداری. برخی از وزرای محترم به بنده می‌گفتند که آن‌قدر کار اداری روی سرمان ریخته که فرصت کار عملی و میدانی نداریم! این هم نتیجه بروکراسی است. امام(ره) می‌فرمود که دولت اسلامی دولتی است که اگر بودجه کم آورد، مردم از نان شبشان بزنند و به دولت بدهند. این چگونه محقق می‌شود؟ فقط در یک صورت؛ اینکه حلقه‌های میانی فعال بشوند و به مردم نشان بدهیم که کار دست خودشان است. فرمانداری که به صورت هفتگی با نخبگان شهرش جلسه نمی‌گذارد باید عزل شود؛ حتی اگر نماز شب بخواند و عاشق ولایت باشد. امیرالمومنین(ع) و فرزندانش شهید شدند تا مردم را به صحنه بیاورند. بروکراسی موجود باید کاهش پیدا کند و مردم به میدان بیایند. الان ظرفیت‌های قانونی چقدر اجازۀ این کار را می‌دهد؟ تا هر جا اجازه می‌دهد جلو بروید. با این کار، بانک‌ها و بیمه‌ها منطقه‌ای می‌شوند، کارخانه‌ها هم به استان‌ها و مردم سپرده می‌شود. باید بپذیریم که شیوه اداره کشور باید عوض شود؛ حتی با مسئول خوب هم تحول ایجاد نمی‌شود. دین ما کارمندی و کارگری را رد می‌کند. باید تعاونی‌ها را تقویت کرد. شبکه تعاونی روستایی در کشور نداریم. 25 درصد اقتصادمان باید تعاونی بشود که الان 5 درصدش هم نشده است. بروکراسی یعنی شما مسئولیت‌پذیر نیستید. بدنۀ دولت باید کوچک بشود. دولت ما 300هزار مدیر دارد. حتی اگر این مدیران 300هزار فرشته آسمانی باشند؛ باز هم ما باید این قدرت را از مدیران بگیریم و به مردم بسپاریم. یکی از اهالی محله‌های مردم‌سالار می‌گفت: دیگر برای ما فرقی نمی‌کند که دولت اصولگرا باشد یا اصلاح‌طلب؛ چون ما خودمان کارهای محله را مدیریت می‌کنیم و همه مسئولان را هم پای کار آورده‌ایم. پیامبر(ص) مردم مدینه را به گروه‌های 10 نفره تقسیم کرد. مسئول گذاشت و شورای مرکزی درست کرد چون می‌خواست مشارکت مردم را به حداکثر ممکن برساند. مردمی‌سازی دولت، رسالت خطیر انقلابی ما در این زمان است. اگر این کار را انجام بدهیم، یک نمونه حکمرانی را برای اولین بار در جهان، عملی خواهیم کرد. 📌 رویداد توانمندسازی دستیار استانداران در امر مردمی‌سازی دولت -۱۴۰۱/۱۲/۲۱ 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7595 @Panahian_text
🔸تحریف دین عامل ایجاد داعشی‌ها و غربگراهای دین‌ستیز [مانند برخی شخصیت‌ها و احزاب سیاسی] است 🔸 مأموریت اصلی امیرالمؤمنین(ع) مقابله با تحریف دین بود 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-1 🔘 تحریف دین در زمان ما به‌صورت «تلقی‌های ناروا از دین» است 🔘 تحریف دین یک جریان روان‌شناختی است که عموم متدینین با آن درگیر می‌شوند 🔘 بسیاری از مشکلاتی که به بهانۀ حجاب پیش آمد، به‌خاطر تلقی نادرست از دین در جامعه است 🔘 اختلاف شدید مؤمنان در آخرالزمان که در روایات آمده، ناشی از تلقی‌های نادرست از دین است ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: رسالت و مأموریت کلیدی امیرالمؤمنین(ع) بعد از رسول‌خدا(ص) امری فراتر از سیاست یا عقیده به امامت ایشان بود. بر اساس روایتی از پیامبر(ص) می‌شود این مأموریت را فهمید. می‌فرماید: هرچیزی که بعد از پیامبران قبلی در امت‌های پیشین اتفاق افتاد، بعد از من هم مو به مو اتفاق خواهد افتاد. «كُلَّمَا كَانَ فِي اَلْأُمَمِ اَلسَّالِفَةِ يَكُونُ فِي هَذِهِ اَلْأُمَّةِ مِثْلُهُ حَذْوَ اَلنَّعْلِ بِالنَّعْلِ» (کمال‌الدين، ج۲، ص۵۷۶) آن اتفاق‌هایی که بعد از پیامبران گذشته رخ داده، مربوط به تحریف دین بوده است. امت‌های گذشته بعد از انبیاء خود، چگونه ادیان خود را تحریف کردند؟ قرآن می‌فرماید: «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ» آنها معنای کلمات خدا را تغییر دادند. علامه طباطبایی می‌فرماید: معنایی که خداوند برای یک حکم یا کلام خود در نظر داشته، آنها تغییر می‌دهند و به صورت دیگری جلوه می‌دهند. قصۀ تحریف دین صرفاً قصۀ امت‌های گذشته نیست، در زمانۀ خودمان هم با موضوع تحریف دین، درگیر هستیم؛ لااقل با تلقی‌های ناصواب از دین درگیر هستیم. در زمان ما این تحریف دین چند تا اثر سوء دارد: یا دین‌دارِ نادان درست می‌کند مثل داعشی‌ها، یا دین‌گریز درست می‌کند مثل غرب‌گراهای دین‌ستیز، یا دین‌داران ضعیفی درست می‌کند که زیاد رشد نمی‌کنند. چرا بعضی‌ها از دین بدشان و چرا بعضی‌ها بد دین‌داری می‌کنند؟ چون دینِ بد و تحریف‌شده به آنها عرضه شده است. اینکه بعضی‌ها با دین، لجبازی دارند یا همین مشکلات اخیری که به بهانۀ حجاب پیش آمد، خیلی از اینها به خاطر بد تعریف شدن دین و تلقی نادرست از دین در جامعه است. اگر آن صورت ناب دین را عرضه کنیم، آن‌وقت می‌بینید چه تعداد از افراد دین‌گریز، باز هم دین‌گریز باقی خواهند ماند. در زمانۀ خودمان هم با موضوع تحریف دین، درگیر هستیم؛ لااقل با تلقی‌های ناصواب از دین درگیر هستیم. اما سؤال این است: آیا این دینی که ما داریم، کلاً تحریف شده است؟ هرچند بعد از پیامبر اسلام(ص) هم عملیات تحریف دین انجام شد، اما تفاوتش با انبیاء گذشته این بود که ائمۀ هدی(ع) به‌واسطۀ نقشی که ایفا کردند، توانستند جلوی تحریف کامل دین را بگیرند. در اینجا باید این نکته را توضیح بدهم که اگر ما دربارۀ تحریف دین صحبت می‌کنیم، کلانِ موضوع را بحث می‌کنیم، بحث اختلاف مذاهب نیست، یعنی ممکن است من شیعۀ اثنی‌عشری هم باشم ولی دچار آسیب‌های تحریف دین شده باشم، غیر از موضوع اعتقاد! چون بعضی‌ها فکر می‌کنند که دعوا صرفاً سر این اعتقاد است. طبق روایات، در آخرالزمان بسیاری از امتحانات و فتنه‌های سخت برای غربال کردن مؤمنینی است که به دوازده امام معتقد هستند. اگر تحریف دین را به عنوان یک جریان روان‌شناختی در نظر بگیریم که عموم متدینین درگیر آن می‌شوند، ممکن است شامل حال ما هم باشد؛ حتی با اعتقاد به امامتِ ائمۀ هدی(ع) در زمان امیرالمؤمنین(ع) و دیگر امامان معصوم(ع) می‌بینیم که در مقابل تحریف دین ایستادند. بنده نمی‌خواهم از کلمۀ تحریف دین دربارۀ زمانۀ خومان استفاده کنم، بلکه از عبارت «تلقی‌های ناروا از دین» استفاده می‌کنم. در آخرالزمان بین مؤمنین به اهل‌بیت(ع) این‌قدر اختلاف می‌افتد که همدیگر را لعن می‌کنند. (وَ یَشْهَدَ بَعْضُکُمْ عَلَى بَعْضٍ بِالْکُفْرِ وَ یَلْعَنَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً؛ غیبت نعمانی، ص206) پیامبر(ص) دربارۀ مأموریت امیرالمؤمنین(ع) نسبت به تحریف دین، فرمود: دشمنان دین با من سرِ تنزیل قرآن جنگ می‌کنند اما بعد از من برخی از یارانم سر تأویل و تفسیر قرآن با دشمنان دین می‌جنگند؛ پرسیدند کدام یک از یاران شما؟ حضرت به علی(ع) اشاره کرد که مشغول تعمیر کفش پیامبر(ص) بود. «إِنَّ مِنْکُمْ مَنْ یُقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِیلِ کَمَا قَاتَلَ مَعِی عَلَى التَّنْزِیل...‏» (ارشاد مفید، ج1، ص124) 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما– سحر اول ماه رمضان1402 📢صوت(24دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7600 @Panahian_text
🔸چرا جوانان نباید موضوع مهم‌ترین قسم خداوند در قرآن را بدانند؟ 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۲ 🔘 بعد از پیامبر(ص)، فرهنگی ایجاد کردند که مردم در دین، عمیق نشوند و عقلانی برخورد نکنند 🔘 برای آشنایی عمیق با دین، کتاب نقش ائمه در احیاء دین علامه عسکری را بخوانید 🔘 اقدامات اهل‌بیت(ع) در دوران غربت، برای جلوگیری از تحریف دین و حفظ اصل دین بود ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: هر کسی بگوید «می‌خواهم دین را بشناسم» پیشنهاد بنده این است که قرآن و تاریخ را بیشتر بخواند و برای تاریخ هم اولین کتابی که معرفی می‌کنم کتاب «نقش ائمه در احیای دین» نوشتۀ علامه عسکری(ره) است. این کتاب را بخوانید تا شیوۀ عمیق خواندن تاریخ و شیوۀ با قرآن سراغ تحلیل تاریخ رفتن را ببینید. در جلسه قبل عرض کردیم که مأموریت اصلی امیرالمؤمنین(ع) حفظ دین از تحریف بود. اولین اقدامی که امیرالمؤمنین(ع) در مقابله با تحریف دین انجام دادند، جمع‌آوری قرآن بود تا از پخش قرآن تحریف‌شده و غلط جلوگیری کند. امیرالمؤمنین(ع) هم باید قرآن را حفظ می‌کرد و هم احیاکنندۀ سنت‌های پیامبر(ص) بود. ایشان خودش را این‌گونه خطاب می‌کند و می‌فرماید: من احیاکنندۀ سنت پیامبر-که حقیقت دین است- و از بین‌برندۀ بدعت هستم. «أَنَا مُحْيِي اَلسُّنَّةِ وَ مُمِيتُ اَلْبِدْعَةِ» (عیون‌الحکم، ج۱، ص۱۶۷) عملیات گسترده‌ای برای تحریف دین صورت گرفت و اهل‌بیت(ع) مظلومانه در مقابل این عملیات مقاومت کردند. اهل‌بیت(ع) وقتی از عرصۀ سیاست به ظاهر کنار می‌نشستند، نمی‌خواستند جان خودشان را حفظ کنند بلکه می‌خواستند دین را از تحریف حفظ کنند. حالا ببینیم عملیات تحریف دین در قرآن چگونه توضیح داده شده است؟ یکی از موارد تحریف دین-که در جلسه قبل بیان شد- این بود که معنای کلمات خدا را عوض می‌کنند. مورد دیگر این است که بخشی از حرف‌های خدا را پنهان می‌کنند. قرآن در این‌باره می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» (بقره، 159) کسانی که حرف‌های خدا را کتمان می‌کنند بعد از اینکه ما برای هدایت مردم بیان کردیم، آنها را خدا و تمام لعن‌کنندگان لعن می‌کنند. انواع کتمان در تاریخ وجود داشته؛ از سوزاندن احادیث پیامبر(ص) تا منع بیان احادیث و... بعد از رسول‌خدا(ص) تا سالیان طولانی(ده‌ها سال) بیان احادیث پیامبر(ص) ممنوع بود. «عبدالله بن مسعود» را به دلیل نقل حدیث، به‌شدت زدند و پهلوی او را شکستند. ابوذر را تبعید کردند، او را کتک زدند برای اینکه «قال رسول‌الله» می‌گفت و برای اینکه آیات قرآن را تفسیر می‌کرد و معاویه نمی‌پسندید. ابوموسی اشعری و مردم کوفه چرا این‌گونه در مقابل امیرالمؤمنین(ع) ایستادند، درحالی‌که بیشتر آنها رزمنده بودند و طبیعتاً باید خوب می‌ایستادند و مبارزه می‌کردند؟ چون اینها سال‌های طولانی فقط با قرائت قرآن و بدون شنیدن احادیث پیامبر(ص) تربیت شده بودند. یک نفر از باب کنجکاوی، ترجمه یا تفسیر یک آیه‌ای را پرسید، اتفاقاً آن آیه سیاسی هم نبود، ولی این‌قدر زندانش کردند، این‌قدر او را کتک زدند و شکنجه‌اش کردند که او می‌گفت: من اصلاً منصرف شدم، دیگر نمی‌خواهم ترجمۀ آن آیه قرآن را بدانم... آنها می‌خواستند فرهنگی را ایجاد کنند که «عمیق نشوید، عقلانی با دین برخورد نکنید» در یک آیه‌ای خداوند به خودش قسم می‌خورد و می‌فرماید: «فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ» (نساء، 65) یعنی ای پیامبر، به خدای تو سوگند که ایمان ندارند کسانی که تو امری بکنی و آنها تهِ دلشان یک‌ذره احساس سختی بکنند. شاید این مهم‌ترین قسم قرآن باشد که خدا به عصر و حتی به جان پیامبر(ص) هم قسم نمی‌خورد بلکه به خودش قسم می‌خورد. وقتی بنده این مطلب را در یک جایی عرض کردم، یک دانشجو بلند شد و با ناراحتی گفت که «چرا من با وجود اینکه مذهبی هستم، ولی تا این سن و سال هنوز نباید فهمیده باشم که مهم‌ترین قسم قرآن دربارۀ چیست؟» او حرف درستی می‌زد، البته ما قصد نداشتیم این را کتمان کنیم، ولی نکته این است که آیات برجسته و ضروری‌تر باید بیشتر روی دست گرفته بشود. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما– سحر دوم ماه رمضان1402 📢صوت(21دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/7619 @Panahian_text
🔸برخی سخنان اخلاقی و سیاسی در جامعۀ ما شبیه سخنان خوارج و معاویه است 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۳ 🔘 فریب حرف‌های درست را نخوریم؛ داخل هر سخن غلطی حرف‌های درستی هست! 🔘 تحریف دین موجب می‌شود ابن‌ملجمی که قبلاً احکام‌گوی مدینه بود، قاتل علی(ع) بشود! 🔘 انحراف‌های در دین کاری خواهد کرد که برخی در مقابل امام زمان(ع) بایستند 🔘 جاهلیتی که امام‌زمان(ع) با آن مواجه می‌شود شدیدتر از جاهلیت زمان پیامبر(ص) است! 🔘 در جاهلیت با حرف‌های اخلاقی، مقابل پیامبر(ص) ایستادند؛ مثلاً گفتند «او بین خانواده‌ها اختلاف می‌اندازد!» ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: وقتی با یک حرف غلط یا با یک انحراف در دین مواجه می‌شویم، باید مطمئن باشیم که داخلش حرف‌های درست زیادی هست؛ لذا فریب حرف‌های درست را نخوریم. البته گاهی اوقات، فقط حرف درست است ولی می‌خواهند از آن نتیجۀ غلط بگیرند، به قول امیرالمؤمنین(ع) «كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ» (نهج‌البلاغه، خطبه40) گاهی از اوقات هم حرف درست، آمیخته با حرف غلط است «يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ» (نهج‌البلاغه، خطبه50) جریان تحریف دین موجب می‌شود ابن‌ملجمی که یک زمانی مسئلۀ احکام‌گوی مدینه بوده، یک ارزیابیِ اخلاقی غلط از امیرالمؤمنین(ع) پیدا کند و حاضر به قتل حضرت بشود. بنده برای دوستان اهل تحقیق، یک پیشنهاد دارم؛ بروند مطالعه کنند که معاویه به امیرالمؤمنین(ع) چه نامه‌هایی می‌نوشت و در این نامه‌ها چه نصایح اخلاقی‌ای مطرح می‌کرد! وقتی این نامه‌های معاویه را می‌خوانید می‌بینید که از منظر یک اسلام‌خواه دارد نامه می‌نویسد! مثلاً می‌گوید: «یا علی، تو سابقۀ بلندی در اسلام داری، کاری نکن دچار حبط عمل بشوی، حسادت می‌تواند این اثرات را داشته باشد...» شعار معاویه این بود: «من از علی، فقط عدالت می‌خواهم، باید قاتلان عثمان را تحویل بدهد...» بالاخره با این حرف‌ها خیلی‌ها را مجاب کرده بود و علیه امیرالمؤمنین(ع) لشکر جمع کرده بود. ما باید تحریف‌ها و انحراف‌های از دین را بشناسیم. اگر نامه‌ها‌ و نصایح اخلاقیِ معاویه خطاب به امیرالمؤمنین(ع) و حرف‌های خوارج علیه ایشان را بخوانیم، آن‌وقت می‌توانیم در جامعۀ خودمان شبیه آن را پیدا کنیم، چون می‌بینیم که بعضی‌ها شبیه همان حرف‌ها را می‌گویند. برخی از حرف‌ها و سخنان دینی ما شبیه حرف‌های خوارج است؛ مثلاً ما می‌خواهیم دین را تبلیغ کنیم ولی شبیه خوارج حرف می‌زنیم؛ گاهی شبیه خوارج، اخلاقی حرف می‌زنیم، شبیه خوارج، سیاسی حرف می‌زنیم، یا شبیه معاویه، اخلاقی حرف می‌زنیم! در جاهلیت هم مشرکین با حرف‌های اخلاقی در مقابل پیامبر(ص) می‌ایستادند. آنها دور هم جمع شدند که تصمیم بگیرند با پیامبر(ص) را به چه جرمی به قتل برسانند؟ در نهایت گفتند: «باید بگوییم که او بین خانواده‌ها اختلاف می‌اندازد، و کسی که بین جامعه و افراد خانواده اختلاف می‌افکند باید از بین برود.» امیرالمؤمنین(ع) بعد از اینکه مدیریت جامعه را به عهده گرفتند، یک کلامی دارند که به ما برای روشنایی بیشتر، یک آدرس می‌دهد. می‌فرماید: «أَلَا وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ» (نهج‌البلاغه، خطبه16) الان شما در وضعیتی قرار گرفته‌اید که خدا از شما امتحان‌هایی می‌گیرد و خواهد گرفت که موجب غربال شما خواهد شد، مانند روزی که پیامبر(ص) مبعوث شد. پیامبر(ص) با یک جاهلیتی برخورد کرد، امیرالمؤمنین(ع) هم در زمان خودش با یک جاهلیتی برخورد کرد و امام زمان(ع) هم با یک جاهلیتی برخورد خواهد کرد. امام صادق(ع) دربارۀ جاهلیت مربوط به دورۀ امام زمان(ع) می‌فرماید: جاهلان در مقابل امام زمان(ع) شدیدتر می‌ایستند از آن مقاومتی که جاهلان در مقابل پیامبر(ع) داشتند. پیامبر(ص) وقتی آمد می‌خواست یک عده بت‌پرست را از جهالت در بیاورد، ولی یک کسانی در مقابل امام زمان(ع) با قرآن و تفسیر قرآن می‌ایستند. «إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ اِسْتَقْبَلَ مِنْ جَهْلِ اَلنَّاسِ أَشَدَّ مِمَّا اِسْتَقْبَلَهُ رَسُولُ اَللَّهِ...» (غیبت نعمانی، ج1، ص296) ما به سمت زمانی می‌رویم که انحراف‌های در دین کاری خواهد کرد که بعضی‌ها در مقابل امام زمان(ع) بایستند. قبل از ظهور، فتنه‌های زیادی صورت می‌گیرد، روشنگری‌هایی هم صورت می‌گیرد که حق و باطل‌ها روشن خواهد شد، اما وقتی ظهور رخ می‌دهد، تازه آن موقع آغاز درگیری‌ها در مقابل حضرت است! بعضی‌ها با تفسیر قرآن در مقابل حضرت قرار می‌گیرند. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر سوم ماه رمضان۱۴۰۲ 📢صوت(21دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7622 @Panahian_text
🔸 هر نوع دین‌داری سطحی و ظاهربینانه، نوعی بت‌پرستی است 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۴ 🔘 گاهی چسبیدن به ظاهرِ یک حکم اخلاقی هم نوعی بت‌پرستی است 🔘 سامری‌های امت پیامبر(ص) معمولاً آدم‌های اخلاقی‌ هستند؛ مثل حسن بصری 🔘 جریان بت‌پرستی که در قرآن آمده، در واقع نحوۀ غلط پرستش خداوند است 🔘 بعضی‌ها مثل بنی‌اسرائیل می‌خواهند در نحوۀ دین‌داری و پرستش خدا دخالت کنند 🔘 چه گرایش‌هایی در انسان‌ها موجب تحریف دین می‌شود؟ ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: بت‌پرستی را نباید به چند امر ظاهری محدود کنیم؛ بت‌پرستی امروز هم در جریان است. جریان بت‌پرستی که در قرآن آمده، در واقع نحوۀ غلط پرستش خداوند است. بنی‌اسرائیل بعد از عبور از نیل، سر راهشان یک قوم بت‌پرست دیدند، گفتند یا موسی، یک بت هم برای ما قرار بده! «قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ» (اعراف، 138) آنها نمی‌خواستند بی‌خدا بشوند، بلکه می‌خواستند در نحوۀ پرستش خدا، دخالت کنند. خداوند حدود 12بار در قرآن، پیامبر را نهی کرده است که «از هواهای نفسانی مردم تبعیت نکن» یا از دخالت مردم در دین، تبعیت نکن. «وَلا تَتَّبِع أَهواءَهُم» (شوری، 15) (مائده، 49) مسئلۀ دخالت در نحوۀ دین‌داری یک مسئلۀ قدیمی و تاریخی است. اولین کسی که این کار را انجام داد، ابلیس بود. او به خدا گفت: من به‌جای سجدۀ بر آدم، حاضرم آن‌قدر عبادت کنم و نماز بخوانم که تا حالا کسی نخوانده باشد! خداوند فرمود: آن‌طور که من می‌خواهم باید من را عبادت کنی نه آن‌طور که خودت می‌خواهی! «إِنَّمَا أُرِیدُ أَنْ أُعْبَدَ مِنْ حَیْثُ أُرِیدُ لَا مِنْ حَیْثُ تُرِیدُ» (تفسیرقمی، ج1، ص42) دین‌هایی که ما در اثر هوای نفس خودمان درست می‌کنیم، یک ساختارهایی پیدا می‌کند که «ایستا» هست، یعنی آن پویایی‌ لازمی را که دین‌داری باید در آزمایش‌های الهی داشته باشد، ندارد. نباید تحریف دین را بعد از رسول خدا(ص) به چند آدم و چند حکم شرعی محدود کنیم. اگر جریان تغییر و تحریف دین را عمیق نگاه کنیم و روانکاوی کنیم، می‌بینیم بعضاً در میان خود ما شیعیان هم این گرایش وجود دارد! باید دید چه گرایش‌هایی موجب این تغییر و تحریف دین می‌شد؟ امام برای مقابله با جریان تحریف دین، به تعریف اسلام ناب و اسلام آمریکایی پرداخت. ایشان وقتی ویژگی‌های اسلام آمریکایی را توضیح می‌دهد در واقع روان‌شناسی تحریف دین است که بعد از رسول خدا(ص) صورت گرفت. بنی‌اسرائیل بُت را برای چه می‌خواستند؟ بت، نمادی است از دین‌داری سطحی و ظاهری. آنها نمی‌خواستند خدا را کنار بگذارند، اما نمادهای ظاهری، خیلی برای آنها اهمیت داشت. این یکی از دلایل بت‌پرستی است؛ می‌گویند «یک چیزی باشد که من ببینم!» یعنی می‌خواستند آن را حسّ کنند. کسی که «حس‌گرا» شد، دیگر اهل تفکر عمیق نخواهد بود. وقتی حس‌گرایی در یک کسی غلبه پیدا کرد، اهل تحلیل و اهل ورود به عمق مسائل نخواهد شد. آن‌وقت اگر این نمادها به دست قدرت‌ها بیفتد، مردم را به سمت خود می‌کشانند و مردم هم سطحی می‌شوند. حالا اگر کسی بت نگذاشت، بلکه یک حکم خاص الهی را گذاشت و به سطحِ آن چسبید، یا یک حکم اخلاقی را گذاشت و ظاهر آن را گرفت، این هم می‌شود «بت‌پرستی» جریان بت‌پرستی در واقع همان دین‌داری خراب و تحریف‌شده است. بت‌پرستی‌های زمان ما زیاد هست، حتی اگر ظاهر قرآن را بگیرند و به باطنش راه پیدا نکنند، نتیجه‌اش می‌شود اینکه قرآن را در مقابل امیرالمؤمنین(ع) قرار بدهند یعنی نماد ظاهری دین را گرفتند بدون باطنِ آن. سامری کسی بود که بنی‌اسرائیل را بعد از دیدن آن‌همه معجزه، گوساله‌پرست کرد. پیامبر(ص) می‌فرماید: یک گروهی از امت من هم بر دین سامری هستند، امام آنها ابوموسی اشعری است و شعارشان «لا قتال» است؛ یعنی جنگ و درگیری نباشد! (وفِرقَةٌ مُدَهْدَهَةٌ على‏ مِلَّةِ السامِريِّ لا يَقولونَ: لا مَساسَ، لكنّهُم يقولونَ: لا قِتالَ؛ امالی مفید، ج1، ص29) سامری‌های امت پیامبر(ص) معمولاً آدم‌های اخلاقی‌ هستند. یکی از کسانی که طبق روایات، سامری این امت هست، «حسن بصری» است. یک‌بار امیرالمؤمنین(ع) دید که حسن بصری موقع وضو گرفتن، زیادی آب می‌ریزد. فرمود: خیلی داری آب اسراف می‌کنی. حسن بصری گفت: شما در آن‌همه خون که از مسلمانان ریختی، بیشتر اسراف کردی! (مَا أَرَاقَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ مِنْ دِمَاءِ الْمُسْلِمِینَ أَکْثَرُ ؛ شرح نهج‌البلاغه،ج4، ص95) ببینید چقدر آدم‌ بااخلاقی‌ بود! 🚩 برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر چهارم ماه رمضان ۱۴۰۲ 📢 صوت(۲۲دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7632 @Panahian_text
🔸 علت بسیاری از انحراف‌ها «قرار دادنِ اخلاق در برابر دین» است 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۵ 🔘 در طول تاریخ، خیلی‌ها با «اخلاق» جلوی ولایت و اسلام ناب ایستادند 🔘 چرا اخلاق، این ظرفیت را دارد که در مقابل دین بایستد؟ 🔘 دین دنبال این نیست که ما را صرفاً اخلاقی بار بیاورد 🔘 کسی که اخلاق خوب دارد، آیا دیگر نیازی به دین ندارد؟ 🔘 راه‌حل قرآن برای اینکه دچار آسیب‌های اخلاق نشویم «تقوا» است ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: در طول تاریخ، به‌ویژه در صدر اسلام، بسیاری از اوقات که می‌خواستند جلوی انبیاء و خصوصاً جلوی پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) بایستند، با اخلاق، جلوی دین و ولایت و اسلام ناب ایستادند. اخلاق به‌معنای ملکات و صفات خوب، این ظرفیت را دارد که در مقابل دین بایستد. مثلاً مهربانی یا دل‌رحمی که چیز بدی نیست. اما بسیاری از اوقات، از همین مهربانی علیه امیرالمؤمنین(ع) استفاده شده و علیه امام‌زمان(ع) هم استفاده خواهد شد. بعد از ظهور، وقتی امام‌زمان(ه) با ظالمان می‌جنگد، برخی خواهند گفت که او پسر پیغمبر نیست چون رحم ندارد! (لَوْ کَانَ هَذَا مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ لَرَحِمَنَا؛ الغارات، ج1، ص3) این قرار دادن اخلاق در مقابل دین است. چرا ابوموسی اشعری، کارش در مقابل امیرالمؤمنین(ع) ‌گرفت؟ یکی از ویژگی‌هایی که او از خودش نشان می‌داد، دل‌رحمی و مهربانی بود. او از قبیله‌ای بود که رسول‌خدا(ص) دربارۀ این قبیله فرموده بود که اینها قبیلۀ مهربانی هستند دین دنبال این نیست که ما را صرفاً اخلاقی بار بیاورد، اگر می‌خواست ما را صرفاً اخلاقی بار بیاورد، بسیاری از اوقات، حیوانات هم این صفات اخلاقی را دارند، مثلاً وفاداری در سگ هست. اگر بگوییم «هدف دین این است که تو به اخلاق به معنای برخورداری از ملکات نفسانی برسی» آن کسی که این را دارد، خودش را مستغنی از دین می‌داند و می‌تواند مغرور هم بشود! دین در واقع اخلاق را ابزاری قرار می‌دهد برای امری بالاتر! آن امر بالاتر پویایی انسان، قدرتمندی و سعۀ وجودی پیدا کردن او برای ملاقات با خداست و این طیِ مبارزه شکل می‌گیرد؛ مبارزه با وضعیتی که در آن قرار گرفته است. اینکه یک انسان، سعۀ وجودی پیدا می‌کند یعنی چه؟ اولاً در قرآن کریم، فرمود: «لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» (نجم، 39) یعنی سعی تو است که تو را به خدا می‌رساند. ما برای سعی آفریده شده‌ایم نه برای برخورداری از چند صفت خوب! چرا اخلاق، این ظرفیت را دارد که در مقابل دین بایستد؟ چون شما می‌توانید در پناه برخی از صفات اخلاقی، از سعی باز بمانید، و از سعی برای رشد و تعالی وجودیِ خودتان فاصله بگیرید و فرار بکنید و بهانه بیاورید امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمودند: بیایید برویم جهاد کنیم و بجنگیم... اما بعضی از افراد سرشناس می‌گفتند: «آیا شمشیر به روی مؤمنان بکشیم؟!» اینها به ظاهر چقدر انسان‌های مهربان و خوبی هستند! با این توصیف، آیا امیرالمؤمنین(ع) مهربان نبود؟ راه حلی که قرآن دارد تا ما دچار آسیب‌های اخلاق نشویم، کلمۀ تقوا است. تقوا یعنی اینکه چه موقعی از چه خوبی‌ای به عنوان وظیفۀ خودت استفاده کنی. تقوا یعنی فریب خوبی‌های ظاهری را نخور! امام سجاد می‌فرماید: اگر کسی خطا و گناه نمی‌کند، فریبش را نخور، شاید به خاطر ضعف نفس اوست، یعنی عرضه‌اش را ندارد! (إِذَا رَأَیْتُمُ الرَّجُلَ قَدْ حَسُنَ سَمْتُهُ وَ هَدْیُهُ وَ تَمَاوَتَ فِی مَنْطِقِهِ وَ تَخَاضَعَ فِی حَرَکَاتِهِ فَرُوَیْداً لَا یَغُرَّنَّکُمْ ؛ احتجاج، ج2، ص320) در اسلام و در روایات ما وقتی از اخلاق سخن گفته می‌شود معنای این اخلاق، عموماً غیر از اخلاق به معنای ملکات است. در آنجا منظور «حسن معاشرت» است که یکی از زیرمجموعه‌های آداب اسلامی به‌حساب می‌آید. شما اگر غرق در اخلاق بشوی، یا از دین تلقّیِ اخلاقی داشته باشی، ممکن است تقوا را کنار بگذاری و اخلاق را بگیری. تقوا از شما در موقعیت‌های مختلف، رفتار درست و خوب را انتظار دارد. یکی از تلقی‌های ناروا از دین، این است که ما دین را به‌طور افراطی، اخلاقی برداشت کنیم. و علت دین‌گریزی بعضی‌ها هم این است که ما دین را اخلاقی تفسیر می‌کنیم. اخیراً برخی از دختران یک دبیرستان گفته بودند ما از دین بدمان می‌آید و یکی از مهم‌ترین دلایلش این است که «دین موجب می‌شود دربارۀ ما قضاوت بشود» اخلاق به شما اجازه می‌دهد دربارۀ دیگران قضاوت کنید، اما تقوا این اجازه را نمی‌دهد. 🚩 برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر پنجم ماه رمضان1402 📢 صوت(21دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7633 @Panahian_text
🔸 خیلی از دین‌گریزها چون «اخلاق و عبادتِ بدون تقوا» را دیده‌اند از دین زده شده‌اند 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۶ 🔘 اخلاقِ بدون تقوا هم مثل عبادت بدون خلوص و تقوا موجب دین‌گریزی می‌شود 🔘 برای اصلاح دین‌داریِ مردم، باید بیش از اخلاق و عبادت، از تقوا سخن بگوییم 🔘 بعضی‌ها پشت اخلاق و نماز و قرآن پنهان می‌شدند و به امیرالمؤمنین(ع) ضربه می‌زدند 🔘 معاویه با تحریک عاطفی و اخلاقیِ مردم، آنها را علیه علی(ع) می‌شوراند 🔘 در فتنه‌های آخرالزمان از خوبی‌هایی مثل اخلاق و احکام شرع سوءاستفاده می‌کنند و مقابل حقیقت ناب دین می‌ایستند ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: نه‌تنها اخلاق این ظرفیت را دارد که در مقابل دین بایستد، بلکه عبادت هم این ظرفیت را دارد. همان‌طور که از اخلاق، ممکن است سوءاستفاده شود، از نماز و قرآن هم ممکن است سوءاستفاده بشود؛ چه‌بسا نمازخوان‌هایی که پشت نمازشان پنهان می‌شدند و در مقابل حقیقت ناب دین می‌ایستادند و بی‌تقوایی می‌کردند. امیرالمؤمنین(ع) که با بُت‌پرست‌ها و با مشرکین و کفار مواجه نبودند، بلکه با مؤمنین و مسلمین اطراف خودشان مواجه بودند که اهل عبادت بودند. پس اگر ما می‌خواهیم رنج‌های امیرالمؤمنین(ع) را ببینیم، باید بدانیم که این مؤمنین و مسلمین، چطور پشت اخلاق و نماز و قرآن، پنهان می‌شدند و به امیرالمؤمنین(ع) ضربه می‌زدند. مشکل آنها این بود که «تقوا» نداشتند، تقوا آن مفهومی است که بر اساس قرآن، مطلقاً عامل عاقبت‌ به خیری است. وقتی قرآن می‌فرماید «اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ المُتَّقین» (مائده، 27) یعنی اگر اخلاق با تقوا همراه باشد، از ما قبول می‌کنند، نماز هم اگر با تقوا همراه باشد از ما قبول می‌کنند و اگر بدون تقوا باشد قبول نیست. شمر ملعون وقتی سر مطهر امام‌حسین(ع) را از قتلگاه آورد، آن را به یک کسی تحویل داد و گفت: «این را بگیر که نماز عصر من دارد قضا می‌شود!» آیا ما نباید این را بگوییم؟ اگر این را بگوییم به نماز بی‌احترامی شده است؟ اینها واقعیت‌هایی است که باید با آن برخورد کنیم. تا وقتی که ما اینها را حل نکنیم، مردم گروه گروه به دین گرایش پیدا نخواهند کرد. خیلی‌ها که دین‌گریز هستند، این سوءاستفاده‌های از مفاهیم اخلاقی و دینی و معنوی را علیه حقیقت ناب دین می‌بینند و از دین بیزار می‌شوند و از دین فاصله می‌گیرند. اگر جلوی این سوءاستفاده‌ها را بگیریم، دو تا اتفاق خوب می‌افتد: یکی اینکه مؤمنین و کسانی که اهل عبادت و اخلاق هستند، راه رشد برای آنها باز می‌شود و رشد می‌کنند، چون به اخلاق و نماز و قرائت قرآن، غرّه نشده و دچار عُجب و غرور نخواهند شد چون این کارهای خوب را برای خودشان، هنر نمی‌دانند و خودشان را در اوج و قله نمی‌دانند. دومین اتفاق خوب این است که دیگران هم از دین زده نمی‌شوند؛ چون می‌بینند کسی که همۀ این خوبی‌ها را دارد، در کنارش «خلوص» هم دارد و زیبایی خلوص را همه درک می‌کنند. اگر طیف گسترده‌ای از مردم، سردار سلیمانی را دوست دارند، این به خاطر خلوص ایشان است که یکی از معانی تقوا هم، خلوص است. سخن گفتن از غربت امیرالمؤمنین(ع) درواقع سخن گفتن از سوءاستفاده‌هایی است که از اخلاق و عبادت شد. آنها با اخلاق به جنگ امیرالمؤمنین (ع) می‌آمدند. مثلاً معاویه، پیراهن عثمان را به همراه قطعه‌ای از انگشت همسر عثمان، یک جایی آویزان کرده بود و با نمایش دادن اینها، مردم را علیه امیرالمؤمنین(ع) می‌شوراند. درحالی‌که اصلاً امیرالمؤمنین(ع) از قاتلان عثمان حمایت نمی‌کرد! ولی معاویه با همین تحریک‌های عاطفی و اخلاقی، لشکری علیه امیرالمؤمنین(ع) درست کرد که از آنها حدود هفتادهزار نفر در جنگ صفین کشته شدند. خوارج هم پشت احکام شرعی و عبادی پنهان می‌شدند و به دین ضربه می‌زدند. مثلاً یکی از خوارج یک خوک را کشته بود، آنها گفتند: چرا حیوان زبان‌بسته را کشتی؟ باید از صاحبش رضایت بگیریم! صاحب خوک که یک مسیحی بود به خوارج گفت: شما عبدالله بن خبّاط و زنش را بی‌گناه کشتید و کک‌تان نگزید، حالا برای این خوک می‌خواهید از من رضایت بگیرید! امیرالمؤمنین(ع) آمده است اینها را به ما نشان بدهد که ما از عاقبت خودمان بترسیم. فتنه‌های آخرالزمان هم شامل مواردی است که در آنها، از خوبی‌هایی مثل اخلاق و احکام شرعی و عبادی سوءاستفاده می‌کنند و در مقابل حقیقت ناب دین می‌ایستند. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر ششم ماه رمضان۱۴۰۲ 📢صوت(21دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7634 @Panahian_text
🔸 چرا بعضی‌ها بعد از انجام جنایت‌های بزرگ، رفتارهای اخلاقی از خود نشان می‌دهند؟ 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۷ 🔘 طبق آیه قرآن، عامل عاقبت‌ به‌خیری تقوا است؛ نه اخلاق و نه حتی ایمان 🔘 روش قرآن فهرست‌کردن فضایل و رذایل به‌شیوۀ علم اخلاق نیست 🔘 از اخلاق می‌شود اشکالاتی گرفت که این اشکالات را از تقوا نمی‌شود گرفت 🔘 یکی از اشکالات اخلاق این است که در تعریف اخلاق و مشرب‌های فلسفۀ اخلاق، اختلاف نظر وجود دارد ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: اگر اخلاق را بدون تقوا مطرح کنیم اشکالات، سوءبرداشت‌ها و سوءاستفاده‌هایی پیش می‌آید. البته ما اخلاق را به‌طور کامل نفی نمی‌کنیم بلکه اخلاق را در دلِ تقوا می‌بینیم چون تقوا جامع اخلاق و همۀ خوبی‌ها است و با تحقّق تقوا، اخلاق هم محقَّق خواهد شد، لذا می‌گوییم باید بیشتر به تقوا بپردازیم؛ همان‌طور که قرآن به تقوا پرداخته است. اگر تقوا مطابق با ادبیات قرآن و کلام امیرالمؤمنین(ع)-که این‌همه از تقوا سخن گفته‌اند- در جامعه ما شناخته شده باشد، مشکلات ما بسیار کمتر خواهد شد. خدا در قرآن، تقوا را عامل قبولیِ اعمال و عامل ارزش‌یافتن انسان معرفی کرده و می‌فرماید: اهل تقوا عاقبت به خیر هستند (وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ؛ قصص، 83) درحالی‌که برای اخلاق و حتی ایمان هم چنین چیزی بیان نشده است. قرآن نه مانند روانشناسی به تیپ‌های شخصیتی می‌پردازد و نه مانند کتاب‌های اخلاق فضایل و رذایل را فهرست می‌کند. قرآن می‌گوید که شما هر تیپ شخصیتی‌ و هر خُلقی که دارید، تقوا را رعایت کنید، مشکلات شما حل می‌شود. راه‌حلی که قرآن ارائه می‌دهد، در عین حال که مشترک است، دستور‌العمل خاص و متناسب با هر فرد را به او نشان می‌دهد. وقتی می‌گویند: «دروغ نگویید، غیبت نکنید، تهمت نزنید» به‌جای اینکه بگوییم اینها کارهای غیراخلاقی است، باید بگوییم که اینها خلاف تقوا است چون این کارها مانع تقرب انسان به خداست. تقوا یعنی «رعایت دستورهای خدا، با نیت قرب الی ‌الله». یکی از اشکالات اخلاق این است که در تعریف خود اخلاق و مشرب‌های فلسفۀ اخلاق اختلاف نظر وجود دارد؛ اخلاق وظیفه‌گرا، اخلاق غایت‌گرا یا اخلاق فضیلت‌گرا!؟ اینها با همدیگر فرق می‌کند. ملاک ارزش اخلاقی در هر کدام از این مشرب‌ها با دیگری متفاوت است و این اختلاف باعث منازعه و سوءاستفاده خواهد شد. مثلاً شما می‌گویید: «فلان رفتار هرزگی است» امّا دیگری می‌گوید: «نظر من دربارۀ هرزگی با شما متفاوت است». برخلاف اخلاق، تقوا محل مناقشه نیست چون دین معنای تقوا، معیارهای تقوا و رفتارهایی را که بر اساس تقوا باید صورت بگیرد روشن کرده است. اشکال دیگر اخلاق مربوط می‌شود به صفات خوب و بدی که انسان به‌صورت ژنتیکی دارد؛ مثلاً اگر یک کسی به‌طور ژنتیک یک صفت بد اخلاقی داشته باشد آیا می‌توانیم بگوییم او انسان بدی است؟ درحالی‌که ممکن است به‌خاطر خدا در حال مبارزه با آن صفت بد باشد. از طرف دیگر، برخی افراد به‌صورت ژنتیک و ارثی دارای یک فضیلت اخلاقی هستند که هیچ تلاشی برای به‌دست آوردن آن نکرده‌اند. بسیار محتمل است که چنین کسانی به‌خاطر صفت خوب‌شان گول بخورند و دچار غرور شوند. این افراد باید این فضیلت را سرمایۀ مجاهده با هوای نفس و تقرب به خدا قرار دهند نه اینکه به‌واسطۀ داشتن آن تصور کنند آدمِ اخلاقی و خوبی هستند. عصر عاشورا وقتی به خیمه‌ها حمله کرده بودند و داشتند گوشواره‌ها را غارت می‌کردند، عمر سعد وسط خیمه‌های نیم‌سوخته ایستاده بود، هم توصیه‌های اخلاقی می‌کرد که خیمه را غارت نکنید، کودکان را نزنید، هم گریه می‌کرد! این کار اخلاقی را چگونه تحلیل کنیم؟ او هم بالاخره عاطفه دارد و می‌بیند یک کودکی کتک خورده و متأثر می‌شود، توصیه هم می‌کند که این کار را نکنید. بعضی‌ها وقتی جنایت‌های بزرگی انجام می‌دهند، برای آرام کردن وجدان خودشان، رفتارهای اخلاقی خیلی خوبی از خودشان نشان می‌دهند، حالا خداوند با اینها چه‌کار بکند؟ آیا اینها را به جهنم ببرد یا بهشت؟ اینها مشکلاتی است که در اخلاق به وجود می‌آید. ولی در تقوا، مرزها و ملاک‌ها کاملاً مشخص می‌شود و شیوۀ ارزیابی هم کاملاً معلوم است. 🚩 برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر هفتم ماه رمضان۱۴۰۲ 📢صوت(۲۰دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7642 @Panahian_text
🔸 اگر اخلاق کافی است، پس دین برای چیست؟! 🔸 دین به وسیلۀ «تقوا» اخلاق را رشد می‌دهد 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۸ 🔘 اخلاق را مقابل دین نمی‌دانیم بلکه اخلاق را پایۀ دین می‌دانیم 🔘 اخلاقی که انسان را به دین‌داری نرساند، فایده ندارد 🔘 کسی که با دین‌داری، اخلاقش کامل نشود در دین‌داری صادق نیست 🔘 برخی افراد اخلاقی، با کشته‌شدن امام‌حسین(ع) کنار آمدند اما شراب‌خواری یزید را برنتافتند! ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: وقتی می‌گوییم «اکتفا کردن به اخلاق می‌تواند زمینه تحریف دین باشد و به همین خاطر باید به‌جای اخلاق بر تقوا تأکید شود» برخی افراد گمان می‌کنند که ما می‌خواهیم ریشۀ اخلاق را بزنیم! درحالی‌که ما اخلاق را در مقابل تقوا و دین نمی‌دانیم. اگر اخلاق نباشد، اصلاً جا برای دین باز نمی‌شود. صفات نیکو و فضائلی مانند حیا و شکر جایگاه رفیعی دارند. مثلاً بدون حیا، دین نمی‌تواند مؤثر باشد و انسان دین‌پذیر نخواهد بود. شکرگزاری از منعم هم یکی از دلایل وجوب خداشناسی است. اگر کسی این فضائل را نداشته باشد اصلاً سراغ دین نمی‌رود لذا اخلاق پایۀ دین است. اگر یک نفر اخلاقی بود، مهربان بود، خدای مهربان و رسول مهربان را شناخت، اما ایمان نیاورد، آن اخلاق فایده ندارد. اگر اخلاق، ما را به دین‌داری برساند، اخلاق درستی است. آن اخلاق همان اخلاقی است که پایۀ دین‌داری است. برخی از کسانی که قبل از بعثت پیامبر(ص) دارای فضائل اخلاقی‌ بودند، بعد از بعثت پیامبر(ص) در شمار بهترین شهیدان قرار گرفتند؛ یکی‌ از آنها جناب جعفر طیار بود. ایشان بیان می‌کند که من -حتی قبل از بعثت- هیچ‌گاه شراب نخوردم، دروغ نگفتم، عمل منافی عفت انجام ندادم و بت نپرستیدم (من لایحضر، ج4، ص397) قبل از بعثت پیامبر(ص) اگر اخلاق در میان قریش نبود، آنها پیامبر(ص) را به عنوان امین نمی‌شناختند و امانت‌داری و صداقت ایشان برای آنها ارزشمند نمی‌بود. اگر مردم تصور کنند که دشمنان پیامبر(ص) همه سیاه بودند و هیچ حسنی نداشتند، موجب اشتباه در برداشت خواهد شد، آن‌وقت زشتیِ استغناء از دین و بسنده کردن به اخلاق را تصور نمی‌کنند. تردیدی نیست که اخلاق پایۀ دین است لذا اخلاق درست باید انسان را دین‌دار کند. در این هم تردیدی نیست که دین، اخلاق را کامل می‌کند، لذا اگر دینْ اخلاق کسی را کامل نکند، او در دین‌داری صادق نیست. وقتی دین می‌خواهد اخلاق کسی را کامل کند، او را به تقوا توصیه می‌کند. تقواست که اخلاق ما را رشد می‌دهد. اگر پای ایمان و عشق به خدا و اولیاء خدا وسط نیاید، سطوح عالی‌ اخلاق فتح نخواهد شد. ابوموسی اشعری به قدری حیا داشت که می‌گویند در محیط شخصی خودش هم لباس مضاعف می‌پوشید که مبادا در هنگام خواب برهنه شود. اما حیاء او مانع نشد که او سامری امّت اسلام نشود و سرانجام به جایی رسید که امیرالمؤمنین(ع) او را لعنت می‌کرد (الکامل فی التاریخ، ج3، ص210) اگر فقط به اخلاق توصیه کنیم با بگوییم که دین صرفاً همین را می‌خواهد، اینجا دارد تحریف صورت می‌گیرد. اولاً دین می‌خواهد اخلاق به دین‌داری منجر شود چون دین اوج اخلاق است. ثانیاً خودِ دین به مکارم اخلاق توصیه می‌کند، ثالثاً دین به وسیلۀ تقوا به مکارم توصیه می‌کند. اگر اخلاق کافی بود پیامبران برای مکارم اخلاق نمی‌آمدند و در فضای دین‌داری، این‌همه به تقوا توصیه نمی‌شد. کسانی که در مقابل پیغمبر(ص) قرار داشتند به‌طور کامل شوم و سیاه نبودند. در میان سران مشرکین قریش کسانی بودند که از برخی رذایل اخلاقی پیراسته و به برخی فضائل اخلاقی آراسته بودند مانند ابوالبَختریّ بن هشام و عتبة بن ربیعه و... رسول‌خدا(ص) هم به صفات اخلاقی خوب آنها احترام می‌گذاشت امّا نهایتاً به سعادت نرسیدند و برخی از آنها در نبرد با مسلمانان کشته شدند. پیامبر(ص) برای ارتقاء وضعیت اخلاقی آن جامعه به سطوح بسیار بالاتر آمده بودند. اگر مؤمنین به این نکات توجه نکنند و بدون فکر از آن عبور کنند ممکن است به‌خاطر اموری مثل اخلاق خوب دچار غرور و تکبر شوند. یکی دو سال بعد از واقعۀ کربلا پیرمردهای مدینه به شام رفتند. وقتی آنها فساد یزید را دیدند علیه‌ او شورش کردند. این انسان‌های اخلاقی‌ شراب‌خواری یزید را بر نمی‌تابند امّا با ریخته شدن خون امام‌حسین(ع) کنار می‌آیند. سخن ما علیه چنین اخلاقی است که نجات‌بخش نیست. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر هشتم ماه رمضان ۱۴۰۲ 📢صوت(۲۱دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7650 @Panahian_text
🔸 خیلی‌ها احکام شرعی را رعایت کردند اما سعادتمند نشدند؛ چون اهل تشخیص نبودند 🔸 اسلام بیش از اینکه دین تکلیف باشد، دین تشخیص است 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۹ 🔘 تحریف دین از آنجا ایجاد می‌شود که در کنار تکلیف از تشخیص حرف نمی‌زنیم 🔘 تشخیص تکلیف مهم‌تر از انجام تکلیف است؛ اول باید تشخیص بدهی که الان کدام تکلیف را باید انجام بدهی 🔘 کسانی که احمقانه پشت‌سر احکام ایستادند و اولویت‌ها را تشخیص ندادند، کمر امیرالمؤمنین(ع) را شکستند 🔘 امام‌زمان(ع) دنبال کسانی است که قدرت تشخیص داشته باشند، نه اینکه صرفاً تکلیف انجام دهند 🔘 طبق آیه قرآن، وقتی پیامبر نیست که به تو دستور بدهد، باید خودت تشخیص بدهی چه‌کار کنی ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: یکی دیگر از انحرافاتی که در دین بوده و هست و امیرالمؤمنین(ع) با آن مواجه و درگیر شدند، مربوط به احکام است. خیلی‌ها احکام شرعی و عبادی را رعایت می‌کردند، خیلی‌ها از خودشان برای دین مایه گذاشته‌اند اما در نهایت سعادتمند نشدند. دلیلش چه بوده است؟ معمولاً خیلی بر «تکلیف» تأکید می‌کنند؛ یعنی روی اینکه مردم دستور خدا را اجرا کنند خیلی اصرار می‌شود. البته احکام اسلامی باید پیاده شود. انحراف از آنجا ایجاد می‌شود که در کنار تکلیف از تشخیص حرف نمی‌زنیم. مسلّم است که تشخیص تکلیف مهم‌تر از انجام تکلیف است؛ چون شما اگر تشخیص ندهی که کدام تکلیف را باید انجام بدهی، چه‌جور می‌خواهی به تکلیف خودت عمل کنی؟ خیلی مهم است که شما به موقع، تکلیف خودت را بشناسی. معرفی اسلام به دین «تشخیص» بسیار باشکوه‌تر و زیباتر از معرفی اسلام به «تکلیف و اطاعت» است. اطاعت از امام‌زمان(عج) لازم است امّا کافی نیست. امام‌زمان(عج) دنبال کسانی است که قدرت تشخیص داشته باشند نه اینکه صرفاً تکلیف انجام بدهند؛ مگر شب عاشورا اباعبدالله الحسین(ع) دستور داد که اصحابش بمانند؟ نه. اتفاقاً حضرت فرمود که بروید! آنها خودشان تشخیص دادند که باید بمانند. بعضی‌ها حجاب را یک امر غیرضروری می‌دانند که اگر هم نبود، اشکالی ندارد. درحالی‌که حجاب مثل همۀ احکام دینی یک امر واقعی است. اگر حجاب نباشد به شما صدمات جدی اصابت می‌کند. این یک واقعیت است ولی ما دین را این‌گونه توضیح نداده‌ایم. احکام دینی برای مصالح و مفاسدی قرار داده شده اما وقتی انسان قدرت تشخیص مصالح و مفاسد را نداشته باشد نمی‌داند کدام حکم را کجا اجرا کند. لذا گاهی هوای نفس و گاهی هم حماقت، پشت‌سر اجرای برخی از احکام در می‌آید و این احکام را بازیچه قرار می‌دهد. آنهایی که احمقانه پشت‌سر احکام می‌ایستند و اولویت‌ها را تشخیص نمی‌دهند، جاهل متنسّک هستند که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: اینها کمر من را شکستند. وقتی امیرالمؤمنین(ع) می‌خواست برای جنگ جمل بروند از اسامة بن زید خواست با ایشان همراهی کند. اسامه همان جوانی است که به‌خاطر شایستگی‌اش پیامبر(ص) در آخر عمر شریفشان او را به عنوان فرماندۀ لشکر منصوب کردند. جواب اسامه به امیرالمؤمنین(ع) این بود که من با خدا عهد کردم بر روی مسلمان تیغ نکشم! (عَاهَدْتُ اللَّهَ أَنْ لَا أُقَاتِلَ أَهْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ؛ الجمل و النصره، ص95) اسامه در واقع بهانۀ دینی آورد. یعنی امیرالمؤمنین(ع) تشخیص نمی‌دهد و تو تشخیص می‌دهی؟! قرآن می‌فرماید: باید در نهایت به اینجا برسید که اگر پیامبر هم بالای سر تو نباشد که به تو دستور دهد تو بفهمی چگونه باید او را کمک کنی «لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ» (حدید، 25). «عبدالله پسر عمرو عاص» خیلی ملازم پیامبر(ص) بود. رسول خدا(ص) می‌فرمود روزه سه روز در ماه کافی است. او می‌گفت نه؛ من باید بیشتر روزه بگیرم. وقتی در اواخر عمرش نابینا شده بود، می‌گفت: کاش سفارش پیامبر(ص) را اجرا کرده بودم و کمتر روزه می‌گرفتم. او با همۀ عبادت‌هایش، آخرسر فرماندۀ یکی از جبهه‌های سپاه معاویه در مقابل امیرالمؤمنین(ع) شد. سؤال این است که چرا عبادت‌های پسر عمرو عاص او را نجات نداد؟ حضرت امام(ره) دربارۀ متحجّرین و عبادت‌کنندگان نافهم، می‌فرماید: «امروز عده‌‌ای با ژست مقدس‌مآبی چنان تیشه به ریشۀ دین و انقلاب و نظام می‌زنند که گویی وظیفه‌ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس‌نمایان احمق در حوزه‌های علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظه‌ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند. اینها مروّج اسلام آمریکایی هستند و دشمن رسول‌الله(ص)» (صحیفه امام، ج21، ص 278) بعضی از جوان‌ها از ترس یا از نفرت این متحجرین، آن‌قدر از دین فاصله گرفتند که اصلاً غربگرا شدند. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر نهم ماه رمضان1402 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7651 @Panahian_text
🔸 برای حوزه و دانشگاه زشت است که مردم حجاب را صرفاً امری ارزشی می‌دانند نه دارای آثار واقعی 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت وکلمات امیرالمؤمنین- ۱۰ 🔘 چهل سال است نتوانستیم جا بیندازیم که دین یک امر واقعی است و احکامش تابع مصالح و مفاسد است 🔘 حجاب یک امر عقلانی مربوط به سلامت روانی جامعه است، نه امری صرفاً ارزشی و اعتقادی! 🔘چرا برخی سیاسیون توانستند با تمسخر حجاب، رأی جمع کنند؟ چون مردم حجاب را یک امر صرفاً ارزشی می‌دانند نه عقلانی ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: تشخیص تکلیف مقدم بر تکلیف است. گاهی تشخیص تکلیف، با مراجعۀ به علماست؛ اما همان‌جا هم باید تشخیص بدهید کدام عالم، مرجع شما باشد؟ غالباً بعد از فتوای مرجع تقلید هم تشخیص تکلیف به عهدۀ خود ماست؛ مثلاً فتوای مرجع این است که ماهی‌های پولک‌دار حلال هستند؛ بعد از این حکم، خودمان باید بررسی کنیم که فلان ماهی پولک دارد یا ندارد؟ پس موضوع‌شناسی به عهدۀ خودِ مکلّف است. وقتی از اطاعت می‌گوییم امّا از بصیرت و تشخیص نمی‌گوییم، بعضی‌ها از دین بیزار می‌شوند و می‌گویند «چرا باید همه‌اش به ما دستور بدهند و ما اجرا کنیم!؟» درحالی‌که خیلی جاها باید خودمان تشخیص بدهیم. یکی از راه‌های اصلاح و تضمین تشخیص صحیح، این است که تکالیفی را که می‌دانیم قطعی است، انجام دهیم، تا قدرت تشخیص‌مان در سایر موارد بالا برود؛ این همان تقواست که در نتیجه‌اش خدا به ما قدرت تشخیص می‌دهد «يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً» ( انفال، 29) گاهی پیغمبر و امام، اجازه می‌دهند مردم اشتباه کنند و نتیجۀ تشخیص اشتباه‌شان را ببینند تا قدرت تشخیص مردم افزایش یابد. دربارۀ ولیّ‌فقیه هم همین‌طور است. در جنگ بدر مردم خواستند در ازای گرفتن پول، اسیران را که 70 نفر بودند، آزاد کنند. رسول‌خدا(ص) مخالف بود و فرمود اگر این کار را بکنید سال بعد به همین تعداد کشته خواهیم داد. مردم گفتند: نه، آنها را آزاد کنیم. سال بعد در جنگ احد، 70 نفر کشته شدند. (تفسیر قمی،ج1،ص270( همۀ روضه‌هایی که می‌خوانیم به خاطر عدم‌تشخیص مردم است. عظمت حضرت خدیجۀ کبری(س) به این است که به سهولت تشخیص داد رسول‌خدا(ص) به نبوّت رسیده است، تا پای مرگ ایشان را همراهی کرد و اموال خود را فدای رسول‌خدا(ص) کرد تا جایی که ثروتمندترین زن مکّه، در اوج فقر و نداری از دنیا رفت. هیچ‌وقت به او امر نشد که «همۀ اموالت را انفاق کن!» او خودش تشخیص داد و عظمتش واقعاً به همین است. چرا مردم استفاده از ماسک (در ایام کرونا) را عقلانی و علمی می‌دانند ولی حجاب را یک امر صرفاً ارزشی می‌دانند نه عقلانی و علمی؟ با اینکه مردم ویروس را حس نمی‌کردند بلکه به گفتۀ پزشک‌ها اعتماد کردند و ماسک زدند. مردم می‌دانستند که پزشک‌ها از یک امر واقعی حرف می‌زنند. حتی وقتی نمی‌توانیم نسخۀ پزشک را درست بخوانیم با این حال به عنوان یک عالم به او اعتماد می‌کنیم؛ اما هنوز این اعتماد را نسبت به پیغمبر و ائمۀ هدی، به عنوان یک عالم، در مردم ایجاد نکرده‌ایم. چهل سال است که صداوسیما، آموزش‌وپرورش، حوزه و دانشگاه نتوانستند جا بیندازند احکام دین مثل حجاب، امور واقعی و تابع مصالح و مفاسد است. حجاب یک مقولۀ ارزشی و دینی معرفی می‌شود، امّا بستن کمربند ایمنی یک امر واقعی معرفی می‌شود. از علما تقاضا می‌کنم بررسی کنند چرا تلقی مردم از دین این‌گونه است و چرا باید دعوای مضحک حجاب در جامعۀ ما وجود داشته باشد؟! نظام مهندسی می‌گوید: من به‌خاطر سلامتی و ایمنی خودت اجازه نمی‌دهم ساختمانی بسازی که روی سر خودت خراب شود. این یک گزاره اخلاقی است یا واقعی؟ موضوع حجاب در دسته‌بندی علوم، جزء علم «سلامت روان» قرار می‌گیرد. با علوم تجربی هم می‌شود ضرورت حجاب را فهمید. بعضی از واقعیت‌ها مثل حجاب با اینکه برای جامعه حیاتی هستند اما به‌خاطر پیچیده‌ بودن، طول می‌کشد تا آن را بفهمیم، لذا اسلام در مورد آنها ما را راهنمایی می‌کند. اکثر مردم این آیۀ قرآن را باور ندارند که می‌فرماید: چه کسی جز آدم نادان از دین فاصله می‌گیرد؟ (بقره، 130) مردم افراد بی‌دین را نادان نمی‌دانند چون دین به‌درستی معرفی نشده است. لذا برخی از سیاسیون کشور در حدّ ریاست‌جمهور حجاب را مسخره می‌کنند و رأی می‌آورند، چون مردم حجاب را یک امر صرفاً ارزشی و عقیدتی می‌دانند نه دارای آثار واقعی. 🚩 برنامۀ ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر دهم ماه رمضان۱۴۰۲ 📢صوت(۲۰دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7654 @Panahian_text
🔸سوءبرداشت از دین، بیشتر از سوءاستفاده از دین به امیرالمؤمنین(ع) ضربه زد 🔸خوارج که دچار سوءبرداشت از دین بودند، بیش از امثال معاویه ضربه زدند 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۱ 🔘خیلی از مردم، در اثر نگاه روشنفکران غربگرا، دین را امری غیرواقعی و صرفاً ارزشی می‌دانند 🔘غیرواقعی دانستنِ حجاب، یک سوءبرداشت است؛ بعضی‌ها از این برداشت غلط، سوءاستفاده می‌کنند 🔘اگر متدینین بدانند که دین‌داری آثار واقعی داشته و برایشان سود دارد، نسبت به غیرمتدینین، مهربان‌ و دلسوز می‌شوند ___ یکی از مشکلاتی که دربارۀ اخلاق و دین وجود دارد این است که خیلی از مردم، در اثر نگاه روشنفکران غربگرا، این دو را یک امر واقعی نمی‌دانند. انگار اینها آثار واقعی ندارند و فقط به‌خاطر اینکه خدا فرموده است باید بگوییم «چَشم»! کسانی که با کلام اهل‌بیت(ع) ارتباط دارند، به هیچ‌وجه چنین دیدگاهی ندارند چون معصومین(ع) اکثراً احکام دینی را بر اساس آثارشان توضیح داده‌اند و این‌گونه مردم را به دین‌داری ترغیب کرده‌اند، لذا ما جانانه از دین دفاع می‌کنیم چون «دین یک امر واقعی است». بعضی‌ها از اخلاق برای مقابله با دین سوءاستفاده می‌کنند، بعضی‌ها هم سوءبرداشت‌هایی از اخلاق دارند. دربارۀ احکام دین هم سوءاستفاده و سوءبرداشت وجود دارد. سوءبرداشت از دین مهم‌تر از سوءاستفاده است. وقتی به تاریخ امیرالمؤمنین(ع) نگاه می‌کنیم، می‌بینیم کسانی که از دین سوءبرداشت کردند، بیشتر ضربه زدند تا کسانی که سوءاستفاده کردند. کسانی مثل طلحه، زبیر و معاویه می‌خواستند از دین سوءاستفاده کنند، امّا خوارج غالباً از دین سوءبرداشت کرده بودند. امیرالمؤمنین(ع) مشکل طلحه و زبیر را حل کرد، ماجرای معاویه را هم داشتند حل می‌کرد که خوارج کار را خراب کردند. خوارج موجب شدند در صفین کارِ معاویه یک‌سره نشود، اگر خوارج نبودند، کار به حکمیت نمی‌کشید. و اگر روحیۀ آنها نبود، کار به انتخاب ابوموسی اشعری نمی‌کشید. اینها چند جور ضربه زدند. سوء برداشت خیلی خطرناک است و گاهی از اوقات ضربه‌های سختی می‌زند. شخصیت امیرالمؤمنین(ع) در این عالم، یگانه است، آن‌وقت می‌بینیم که سوء برداشت از دین، حرکت این شخصیت بزرگ را متوقف می‌کند. چرا می‌گوییم خوارج دچار «سوءبرداشت» بودند؟ چون وقتی از امیرالمؤمنین(ع) پرسیدند آیا خوارج منافق یا کافر بودند؟ حضرت فرمود: اینها برادران مؤمن ما بودند که اشتباه کردند و به ما ظلم کردند. (هُمْ إِخْوَانُنَا بَغَوْا عَلَیْنَا؛ قرب‌الإسناد، ص94) مسئلۀ حجاب در جامعۀ ما دچار سوءبرداشت شده است چون برخی آن را یک امر عقیدتی و ارزشی می‌دانند، نه یک امر واقعی. برخی از این برداشت غلط سوءاستفاده‌ می‌کنند و می‌گویند: «مسئلۀ حجاب، یک مسئلۀ عقیدتی است، شما که نباید عقیده را تحمیل کنید!». تحمیل عقیده نه ممکن است و نه مطلوب! نماز که از حجاب واجب‌تر است امّا در جمهوری اسلامی کسی نمی‌گوید «نماز را اجباری کنید» چون اصلاً تحمیل عقیده مطرح نیست. آنهایی که می‌گویند «حجاب، تحمیل عقیده است» غالباً عناصر رذل سیاسی هستند که می‌خواهند با این دروغ، مخالفان خودشان را تخریب کنند. وقتی احکام دین را تابع مصالح و مفاسد و آثار واقعی بدانیم، مؤمنین با غیرمتدینین برخورد بدی نخواهند کرد چون نسبت به آنها احساس دلسوزی می‌کنند نه نفرت. انسانِ سیر کسی را که گرسنه است تمسخر و توهین نمی‌کند بلکه دلش برای او می‌سوزد. دلسوزی باید از یک مؤمن ببارد. به همین دلیل در جامعۀ دینی، بین متدینین و غیرمتدینین دو قطبی ایجاد نمی‌شود. البته ممکن است برخی از غیرمتدینین به‌خاطر عناد یا سوءتفاهم به متدینین حمله کنند و آنها را بزنند امّا متدینین این کار را نمی‌کنند. اگر یک فرد متدین، دین‌داری خودش را صرفاً ارزشی و غیرواقعی بداند و آن را برای زندگی خودش مفید نداند، مغرور می‌شود؛ فکر می‌کند کار بزرگی انجام داده است و حتی به خدا هم منت می‌گذارد! «يَمُنُّونَ عَلَيكَ أَن أَسلَمُوا» (حجرات، 11). اتفاقاً متدینان باید به خدا بدهکار باشند نه طلبکار؛ مثلاً سحرخیزان و روزه‌داران بیشتر از دیگران به خدا بدهکار هستند چون خدا به آنها لطف کرده است تا راحت‌تر و سالم‌تر زندگی کنند و حال بهتری داشته باشند. ما بعد از نماز، سجدۀ شکر به‌جا می‌آوریم، نه اینکه سرمان را بالا بگیریم و از خدا طلبکار باشیم. برداشت صحیح از دین باعث می‌شود که دین‌داران خوشحال‌تر، بانشاط‌تر، پرانرژی‌تر، مهربان‌تر و سخاوتمندتر از دیگران باشند. به این ترتیب غیرمتدیّنین هم با دیدن رفتار و زندگی یک فرد متدین به دین‌داری جذب می‌شوند. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر یازدهم ماه رمضان1402 📢صوت(20دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎panahian.ir/post/7670 @Panahian_text
🔸برآیند آموزش دین در جامعه، ایجاد یک «تلقیِ غیرواقعی از دین» است 🔸این تلقی، خودش را در موضوع حجاب نشان داد 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۲ 🔘کتاب هدیه‌های آسمانی، غیر واقعی بودن دین را به دانش‌آموز القا می‌کند 🔘اگر مردم، احکام دین را عامل فاصله‌گرفتن از عیش و لذت می‌دانند یعنی دین درست معرفی نشده 🔘آیت‌الله بهجت: دستورهای خدا برای آسایش و لذت ما در دنیا است نه فقط در بهشت! 🔘برای مردم توضیح نداده‌ایم که حجاب چگونه لذت زندگی را افزایش می‌دهد ___ : یکی از تحریف‌های دین، این است که ما احکام دین را اموری غیرواقعی تلقی کنیم، مصالح و مفاسد واقعی برای آنها تلقی نکنیم. امروز تلقی عمومی از دین این‌گونه است که «دین یک امر آسمانی است و خدا فرموده است و برایش عقاب و ثواب هم قرار داده است و تو اگر اعتقاد داری باید این رفتارها را انجام بدهی؛ همین!» نیامده‌ایم دین را زمینی کنیم. حتماً در ادبیات تعلیم و تربیت دینی و تبلیغات دینی ما اشکالی هست که مردم اکثراً این‌ برداشت را از دین دارند. اسم کتاب‌های دینی آموزش و پرورش، «هدیه‌های آسمانی» است. هدیه طبیعتاً یک امر غیرضروری است، چون انسان بدون هدیه هم می‌تواند زندگی کند. آسمانی هم یعنی اینکه زمینی نیست! اصلاً خودِ نام این کتاب القا می‌کند که ما داریم دربارۀ امور غیرواقعی و غیرِ درگیر با زندگی مادی و زمینی صحبت می‌کنیم. این تلقی‌ نادرست که مردم از دین دارند که سر موضوع حجاب، خودش را نشان داده است، سر خیلی از موضوعات دیگر هم دارد خودش را نشان می‌دهد. آیت‌الله بهجت می‌فرماید: «برای تسهیل طاعت و اجتناب از معصیت راهی جز این نداریم که متوجه شویم و یقین کنیم که طاعت، نزدیکیِ به تمام نعمت‌ها و خوشی‌ها و دارایی‌ها و عزت‌هاست و معصیت عبارت است از محرومیت و ناخوشی و نداری و ذلت!... آیا لذت شب‌نشینی‌ها و اختلاط زنان و مردان و تناول مشروبات و عیش‌های نامشروع، با لذت انس با خدا و مناجات با او برابر است؟ این لذت (یعنی لذت انس با خدا) همۀ آن لذت‌ها و تمام کمالات آن عیش‌ها را دارد و اصلاً نقص‌های آن را ندارد» (در محضر بهجت، ج۳، ص۱۱۷) این سخن یعنی انجام گناه و ترک عبادت کم کردن لذت انسان در زندگی است. ایشان در جای دیگری می‌فرماید که عبادت خدا برای راحتی و لذت بردن و آسایش ما در دنیا است نه فقط در بهشت! (درس خارج فقه، کتاب حج، ١٩ آذر ١٣٨۵) وقتی عموم مردم دستورات و احکام الهی را عامل لذت بردن بیشتر از زندگی نمی‌دانند، بلکه آن را فاصله گرفتن از عیش و لذت می‌دانند یعنی ما دین را بد تعلیم داده‌ایم‌ و درست معرفی نکرده‌ایم. شهید صدر می‌فرماید: «هرگاه بخواهیم رفتار یک انسان را تغییر بدهیم باید نگاه او را نسبت به لذت و منفعت تغییر دهیم و رفتار پیشنهادی خود را در چهارچوب عمومی غریزۀ حب ذات وارد کنیم» (اسلام راهبر زندگی، ص٧٩) ما برای مردم توضیح نداده‌ایم که حجاب چگونه لذت زندگی را افزایش می‌دهد؛ هنوز می‌گوییم که «اینها ارزش‌های دین ما است!» برآیند کلی آموزش دین در آموزش و پرورش ما، همین تلقی‌ای است که مردم از دین دارند که سر موضوع حجاب، خودش را نشان داده است. چاره چیست؟ چاره و راه حل، همان کلام امام(ره) است که فرمودند: «فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیرحوزه‌ای به صورتی است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است، تا فرهنگ نظری و فلسفی. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصله‌ها، حوزه و دانشگاه در هم ذوب شوند، تا میدان برای گسترش و بسط معارف اسلام وسیع‌تر گردد.» (صحیفۀ امام، ج21، ص99) ما این را رعایت نکرده‌ایم. دین راهنمای تجربه است؛ مهم‌ترین کار پژوهشگاه‌های ما در حوزه و دانشگاه، این است که آثار واقعی احکام دین را جا بیندازند. این کار سختی نیست؛ با یک سری مطالعۀ میدانی، روانکاوانه، مطالعۀ بالینی و...، به نتایجی می‌رسند که بدون اثبات مبدأ و معاد می‌توانند سبک زندگی مردم را درست کنند. مقام معظم رهبری حدود 25سال پیش به مجلس خبرگان رهبری فرمودند که برای ترغیب مردم به دینداری، آثار دنیایی‌اش ذکر می‌شود. مثل زکات و حج و... برکات و فواید اینها را می‌گویند. بعد فرمودند ولایت فقیه را هم آثار و برکاتش را بگویید. (15/11/1376) این یک نوع بررسی علمی است. تقریباً تا الآن از این بیست سال که گذشته ما یک کتاب در این‌باره نداریم. چون ما فقط حکم خدا را ثابت می‌کنیم ولی نمی‌گوییم که آثارش چیست؟ این نقص ما طلبه‌هاست. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر دوازدهم ماه رمضان1402 📢صوت(20دقیقه): @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎panahian.ir/post/7672 @Panahian_text
🔸ریشۀ اتهام دیکتاتوری زدن به نظام، تصورِ واقع‌گرا نبودن دین است که برخی جریان‌های سیاسی القا کرده‌اند 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۱۳ 🔘بعضی‌ها به‌خاطر منافع واقعیِ خود دین‌گریزی می‌کنند، چون دین را واقع‌گرا نمی‌دانند 🔘غرور دین‌داری در زمان امیرالمؤمنین(ع) چگونه خود را نشان داد؟/ رئیس خوارج در زمان پیامبر(ص) به کثرت عبادت مشهور بود! 🔘اسلام و لیبرالیزم «حب ذات» را به رسمیت می‌شناسند ولی اسلام، منافع انسان را توسعه می‌دهد 🔘هنر اسلام تلفیق منافع فرد و جامعه است؛ با عامل «تقوا ____ در برنامه سحرگاهی شبکه سه سیما: دربارۀ اهمیت اینکه «باید دین را واقعی ببینیم» می‌خواهم یک نکتۀ بسیار مهم را عرض کنم. وقتی ما دین را واقعی ببینیم، از یک طرف، دین‌گریزی کم می‌شود؛ چون یک عده‌ای دنبال منافع واقعی خودشان هستند نه دنبال ارزش‌های خیالی یا ارزش‌های اخلاقی‌ای که تصور می‌کنند واقعی نیست. آنهایی که به خاطر منافع واقعی خودشان دین‌گریزی می‌کنند، اگر دین را واقعی ببینند، دیگر دین‌گریزی نخواهند کرد. لذا بسیاری از دین‌گریزها به سمت دین خواهند آمد. از طرف دیگر، اگر دین را واقعی ببینیم، گروهی از دین‌داران که به دین‌داری خودشان مغرور هستند، دست از غرور دین‌داری برمی‌دارند. غرور دین‌داری در زمان امیرالمؤمنین(ع) چگونه خودش را نشان داد که امیرالمؤمنین(ع) با آن مبارزه می‌کرد؟ خوارج کسانی بودند که بیشتر از همه به امیرالمؤمنین(ع) ضربه زدند. رئیس خوارج کسی بود به نام «حرقوص بن زهیر» این فرد را باید بشناسیم. رسول خدا به او فرمودند: آیا تو در جان خودت، این احساس را پیدا نکردی که عابدترین فرد مدینه هستی و فضیلت تو از همۀ اینها بالاتر است؟ او گفت: بله! به این می‌گویند غرور دین‌داری! یک چنین فردی می‌شود رئیس خوارج! این کسی است که نمی‌تواند امیرالمؤمنین(ع) را بفهمد. این غرور دین‌داری چیز کمی نیست. اگر ما غرور پیدا کنیم، فهم ما تعطیل می‌شود. برای اینکه دچار غرور دین‌داری نشویم، باید بدانیم که دین‌داری به نفع خودمان است و اگر دین‌داری کردیم هنر نکرده‌ایم! امیرالمؤمنین(ع) در این‌باره سخن واضحی دارد. در روایت هست که یک روز امیرالمؤمنین(ع) فرمود: من به هیچ‌کس، خوبی نکردم، من به هیچ یک از شما خدمتی نکردم. مردم با تعجب نگاه کردند. «قالَ عَلِیٌّ(ع)‏ یَوماً: ما أحسَنتُ إلى‏ أحَدٍ قَطُّ! فَرَفَعَ النّاسُ رُؤوسَهُم تَعَجُّباً» (نثر الدرّ، ج1،ص293 ) چرا تعجب کردند؟ چون این دین ناب امیرالمؤمنین(ع) را نمی‌شناسند و تصور آنها هم از مسائل اخلاقی، امور غیرواقعی و صرفاً ارزشی بوده است. مارکسیست‌ها می‌گفتند که شما باید از خودتان بگذرید و به جامعه بپیوندید، خودخواهی چیزی بدی است، منافع خودتان را کنار بگذارید و خودتان را فدای جامعه بکنید. اسلام در واقع خطاب به مارکسیست‌ها می‌گوید: شما چون خلاف فطرت بشر که حب ذات است، عمل می‌کنید، نظر اسلام از جهتی نزدیک‌تر به لیبرالیزم بود. چون این حب ذات را به رسمیت می‌شناسد. اسلام حب ذات را به رسمیت می‌شناسد. اسلام این حب ذات را توسعه می‌دهد و می‌گوید: منافع تو فقط همین چند منفعت نیست، منافع بیشتری وجود دارد، که ما با تعابیری مثل ایمان و معنویت و... از آنها یاد می‌کنیم. هنر اسلام این است که به شما می‌گوید: اگر این‌گونه عمل کنید-که در دین، اسمش تقوا است- یعنی اگر شما با تقوا عمل کنید، هم به نفع خودت کار کرده‌ای هم اثرش و نفعش به جامعه می‌رسد و هنر اسلام این است که شما ضمن اینکه برای خودت کار می‌کنی، به نفع جامعه است و این دستور ویژه دین است که با نام تقوا صدا زده می‌شود. شاید این سؤال مطرح شود که در این میان، اخلاص چه می‌شود؟ اگر ما بنا است که برای منافع خودمان کار کنیم، و احکام اسلامی را این‌قدر واقعی ببینیم، پس اخلاص کجا قرار می‌گیرد؟ مردم فکر می‌کنند: اخلاص یعنی اینکه منفعت خودت را حذف کنی و برای خدا کار کنی! درحالی‌که اخلاص یعنی برای بالاترین منفعت خودت کار کنی که همان قرب خدا است. فقط برای این منفعت کار کن که نشان بدهی عقلت می‌رسد و می‌فهمی. ما نباید این تصور را از دین داشته باشیم که دین خواسته است تو از منافع خودت بگذری! تا این تصور را پیدا کنی، دچار عجب می‌شوی! پس وقتی حب ذات در نظر گرفته نشود و احکام دین به عنوان اموری غیرواقعی-که دنبال منافع ما نیست- تلقی بشود، یک فاجعه‌ای به وجود می‌آید به نام غرور دین‌داران و تفکر نکردن آنها و به تعبیر دیگر، دین‌دار غیر متفکر و بدون تشخیص. از طرف دیگر، یک فاجعه‌ای به وجود می‌آید به نام دین‌گریزی و یک فاجعه‌ای به وجود می‌آید به نام دوقطبی دین‌گریزان و دین‌مداران! 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–سحر سیزدهم ماه رمضان1402 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7675 @Panahian_text
🔸 از احکام و مقدسات دینی هم می‌شود علیه دین استفاده کرد 🔸 یکی از آثار گناه این است که انسان دچار تشخیص غلط می‌شود 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۴ 🔘در ماجرای جمل، از مقدسات دینیِ مردم علیه اصل دین استفاده شد 🔘چه شد که زبیر با آن‌همه جهاد در رکاب پیامبر(ص) دچار اشتباه شد؟ 🔘در فتنه‌ها، شیطان فقط می‌تواند «دوستان خودش» را فریب دهد و بر آنها مسلط شود 🔘علاوه بر بصیرت و صبر، باید علم به مواضعِ حق هم داشته باشیم، یعنی بدانیم کجا موقع کدام حق است _____ یکی از اساسی‌ترین قسمت‌های زندگی امیرالمؤمنین(ع) مربوط می‌شود به ماجرای تشخیص درست در کنار تکلیف. همان‌طور که بعضی‌ها با اخلاق، علیه دین قیام می‌کردند، یک عده‌ هم برخی از احکام دین را علیه اصل دین به کار گرفتند. بعضی از مردم به خاطر مقدسات، خود را به کشتن دادند. در تاریخ نوشته‌اند در جنگ جمل برای نگه داشتن عنان ناقۀ همسر پیامبر(ص) ده‌ها دست بریده شد. آنها با احترام نسبت به همسر پیامبر(ص) می‌خواستند احترام به رسول‌خدا(ص) را نشان دهند امّا رعایت این احترام هم آنها را نجات نداد. این موضوع با بحث نظری، موعظه و نصیحت تمام نشد، بلکه لازم شد امیرالمؤمنین(ع) با شمشیر وارد شود. اگر نبرد جمل نبود، صفین و به تبعِ آن، نهروان هم پیش نمی‌‌‌آمد. ماجرای جمل، آغازگر بدی بود لذا باید به آن خیلی توجه کرد. اصحاب جمل به یک جزئیاتی از دین می‌پرداختند ولی نکات اساسی را مدنظر قرار نمی‌دادند. داعشی‌ها هم با سوءاستفاده از کلمۀ توحید، جنایت‌ می‌کردند. پس می‌شود از عقاید، احکام و مقدسات دینی، علیه دین استفاده کرد. امیرالمؤمنین(ع) قبل از جنگ جمل، فرمودند: «قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْبِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ» (نهج‌البلاغه، خطبه 173) باب جنگ بین شما و بین اهل‌قبله باز شده است، «وَ لَا يَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ» و این عَلم را کسی نمی‌تواند حمل کند مگر اهل بینایی و بصیرت و اهل صبر و مقاومت، بعد می‌فرماید: «وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ» یعنی علاوه بر صبر و بصیرت، علم به مواضعِ حق هم لازم است، یعنی علم به اینکه کجا موقع کدام حق است. همۀ ما در معرض این‌جور امتحانات قرار می‌گیریم. امیرالمؤمنین(ع) بعد از جنگ صفین می‌فرماید من بیست و هشت حکم را که تغییر کرده بود، از ترس مردم نتوانستم اصلاح کنم. امیرالمؤمنین(ع) حتی یک روز هم نمی‌خواست حکومت معاویه ادامه پیدا کند. این تشخیص اولویت‌ها خیلی مهم است. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ» (نهج‌البلاغه، خطبه50) آغاز فتنه‌ها، اهواء نفسانی است که تبعیت می‌شود و احکامی است که بدعت گذاشته می‌شود، بعد می‌فرماید: «وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ» اینها یک مقدار حق را با یک مقدار باطل، قاطی می‌کنند و دین را تحریف می‌کنند، «فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى» وقتی محیط را مشوّش می‌کنند، شیطان بر دوستان خودش مسلط می‌شود و کسانی که خداوند به آنها لطف دارد، نجات پیدا می‌کنند. طلحه و زبیر در شورای تعیین خلیفه در مقابل عثمان، به علی(ع) رأی دادند. اما طرفداری از علی(ع) هم آنها را نجات نداد چون نیت‌شان خالص نبود، لذا علیه امیرالمؤمنین(ع) قیام کردند. عمل غیرمخلصانه حتی اگر «طرفداری از علی(ع)» باشد نجات‌بخش نیست. کسی می‌تواند به تشخیص خودش اعتماد کند که هر روز محاسبۀ نفس کند. کسی که هر روز محاسبۀ نفس نکند، از خودش خبر ندارد به همین دلیل، اهل‌بیت(ع) فرمودند: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْم‏» (کافی، ج2، ص453) یکی از جاهایی که محل محاسبه است، استغفار است. انسان با استغفار، کم‌کم عیب‌های خود را پیدا می‌کند، آن‌وقت تحت تأثیر عیب‌هایش قرار نخواهد گرفت. خدا برای چنین بنده‌ای «کفران سیئات» انجام می‌دهد (كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ؛ محمد، 2) یعنی آثار گناهش را از بین می‌برد. یکی از آثار گناه این است که انسان دچار خطای دید و بعد خطای تشخیص می‌شود. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–14رمضان1402 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7676 @Panahian_text
🔸 مهم‌ترین رسالت امام، افزایش قدرت تشخیص مردم است؛ حتی به‌قیمت فداشدنِ خودش 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-۱۵ 🔘امام از مردم «قدرت تشخیص» می‌خواهد نه صرفاً اطاعت 🔘برای اینکه مردم قدرت تشخیص پیدا کنند، باید فرصت اعمال تشخیص به آنها داده شود حتی اگر این فرصت‌دادن به قیمت قتل امام‌حسین(ع) در اثر سلطۀ معاویه و یزید باشد ____ در برنامه شبکه سه سیما: مقام معظم رهبری بحث جهاد تبیین را مطرح فرمودند؛ یک دلالتی که این سخن دارد، حمله و هجمۀ دشمنان برای مشوّش کردن ذهن‌ها و خراب کردن اندیشه‌ها و نظرها است. اما یک وجه دیگرش این است که ما عقب‌ماندگی‌هایی در تبیین داریم که باید جبران کنیم و این عقب‌ماندگی‌ها در تبیین، دیگر قابل تحمل نیست. ما اگر بخواهیم این عقب‌ماندگی‌ها را جبران کنیم، باید ادبیات تبیین و تبلیغ و تعلیم دین را تغییر بدهیم؛ البته نه محتوا و نه مقاصدی که این محتواها دنبال می‌کنند بلکه ادبیاتش را تغییر بدهیم چون با این ادبیات به نتایج خوبی نرسیده‌ایم. هم امام(ره) و هم مقام معظم رهبری بر این ادبیات نو تأکید کرده‌اند. فتنۀ اخیر نشان داد ضعف‌های ما که موجب دین‌گریزی تعدادی از جوان‌ها شده است قابل توجه است. این را باید جدی بگیریم، اگر مردم، دین را یک امر واقعی تلقی کنند، همان‌طور که امروز کسی با علم مخالفت نمی‌کند، با دین هم مخالفت نخواهند کرد. دین یک مقولۀ واقعی است، به همین دلیل، دین شبیه علم است، اما روش‌های تحصیل این علم، گاهی وحی است، گاهی تجربه است، گاهی عقلانیت است. ما حتماً باید در تعلیمات دینی خودمان یک تغییری ایجاد کنیم، تا شاهد دین‌گریزی در جامعه نباشیم. هرچند مقدار دین‌گریزی در جامعۀ ما کم است. از طرف دیگر دین فقط تکلیف نیست، دین تشخیص هم هست؛ یعنی از ما قدرت تشخیص هم می‌خواهد. این‌طور نیست که فقط حساب کنند تو چقدر تکلیف انجام داده‌ای! بلکه بیشتر حساب می‌کنند که تو چقدر اهل تشخیص شده‌ای؟ دین پرورش‌دهندۀ قدرت تشخیص انسان است. در کجای دنیا اگر این را مطرح کنید، با آن مخالفت می‌کنند؟ هیچ‌جا! آیا این زیبایی دین نیست! شاید یک امام، مهم‌ترین رسالت خود را این می‌داند که قدرت تشخیص مردم را افزایش بدهد و لو به قیمت فداشدنِ خودش و فرزندان خودش. این مسئله، مقدارِ قیمت تشخیص و مقدار ارزشِ رسیدن به تشخیص را در دین، مشخص می‌کند. چرا امام حسن مجتبی(ع) از مردم سؤال کرد که ای مردم، شما بگویید که صلح کنیم یا بجنگیم؟ به همین خاطر بود. خُب مردم گفتند که «صلح» را می‌خواهیم. برای اینکه مردم قدرت تشخیص پیدا کنند، باید فرصت اعمال تشخیص هم داشته باشند؛ و لو به قیمت قتل امام‌حسین(ع) در نتیجۀ سلطۀ معاویه و یزید. رسول‌خدا(ص) در ماجرای گرفتن اسیر فرمود اگر اینها را آزاد کنید، به همین تعداد، سال بعد کشته خواهید داد! مردم گفتند: اشکالی ندارد، آزادشان کنیم و فدیه بگیریم. پیامبر(ص) هم قبول کرد ولی سال بعد در جنگ احد، به همان تعداد شهید دادند. دربارۀ حکمیت امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید که اینها به من تحمیل کردند که یا صلح را بپذیر، یا اینکه شما را می‌کشیم و یا تحویل معاویه می‌دهیم علی(ع) هم پذیرفت. بعد از ماجرای حکمیت آنها به امیرالمؤمنین(ع) گفتند: اصلاً تو چرا حرف ما را شنیدی؟ ببینید چه دینی درست شده بود! دینی درست شده بود که «خلیفه نباید حرف مردم را بشنود!» این تحریف دین است! امام حسن مجتبی(ع) در این زمینه، یک مثال فوق‌العاده عالی و برجسته‌ای می‌زند؛ مثال موسی و خضر! حضرت با ذکر این مثال، در واقع داشت بین مردم و خودش، همین نسبت را برقرار می‌کرد. می‌گفت که شما باید به تشخیص برسید که بتوانید امام خود را تحمل کنید نه فقط امام، بلکه قرآن کریم هم از ما تشخیص می‌خواهد. چرا خداوند در قرآن، آیات محکم و متشابه قرار داده است که ما به اشتباه بیفتیم و بعضی‌ها از آیات متشابه، سوءاستفاده کنند؟ خداوند عمداً این کار را کرده است تا ما به قدرت تشخیص برسیم. مهم‌ترین دستور خدا این است که عقل ما زیاد بشود و به قدرت تشخیص برسیم. برای همین است که در دین ما، عقل یک جایگاه ویژه‌ای دارد. فرق عقل با علم این چیست؟ می‌فرماید: عاقل کسی نیست که خیر و شر را از هم تشخیص بدهد(این کار علم است) عاقل کسی است که ببیند از بین دو کار بد، کدام شرّش کمتر است. این به قدرت تشخیص انسان است که در مصداق آورده است و امتحان‌های ما در این عرصه است. امام یعنی پیشرفت‌دهندۀ قدرت تشخیص مردم. ما چه چیزی جای این بگذاریم؟ چه چیزی جای این دین بگذاریم که این را از ما می‌خواهد و در واقع «بالابردن قدرت تشخیص» را بر ما واجب کرده است. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۱۵رمضان۱۴۰۲ 📢صوت: @panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/3064 @Panahian_text
🔸بدون فکر، تکلیف معیّن کردن برای خود و حکومت، دین خوارج است 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۶ 🔘دینِ بدون فکر و تشخیص، دین خوارج است که قرآن را مقابل علی(ع) قرار دادند 🔘«قدرت تشخیص» برجسته‌ترین شاخص و هدف دین‌داری است 🔘مراجعه به آراء عمومی توسط امام، برای بالابردن قدرت تشخیص و احساس مسئولیت مردم است 🔘این نوعی راحت‌طلبی است که بگویی «تکلیفم را مشخص کن؛ حوصلۀ تشخیص ندارم!» _______________ در برنامه شبکه سه سیما: وقتی یک امام به حرف و نظر مردم، مراجعه می‌کند، یکی از اهدافش بالابردن قدرت تشخیص مردم و حس مسئولیت آنها است. قرآن کریم هم می‌فرماید: «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» (آل‌عمران، 159) این مراجعه به آرا و افکار عمومی و سنجش ظرفیت و عقل مردم، کاری است که یک امام باید انجام بدهد و امام حسن(ع) این کار را انجام داد. البته مردم نتیجۀ شوم تصمیم غلط خود را دیدند. بعضی‌ها با فکر کردن میانۀ خوبی ندارند، یک نوع راحت‌طلبی به این است که فکر نکنند، می‌گویند «تکلیف ما را مشخص کن بگو چیست؟ چرا ما را وادار به فکر کردن می‌کنی؟ ما حوصلۀ فکر کردن و تشخیص دادنِ تکلیف نداریم!» این یک بیماری در ذهن انسان است که نخواهد فکر کند. درحالی‌که قرآن می‌خواهد آدم‌ها فکر کنند. آن‌ دینی که بدون فکر باشد، می‌شود مثل دین خوارج که قرآن را در مقابل امیرالمؤمنین(ع) قرار دادند! امروز هم اگر کسی بی‌تفکر سراغ قرآن برود، بی‌تفکر برای خودش و دیگران و برای حکومت، تکلیف تعیین کند، بی‌تفکر و تعقل به نقد بر اساس ظاهر متون دینی بپردازد، چه فرقی با خوارج دارد؟! در جامعۀ ما این مقدار دین‌گریزی، طبیعی نیست و غیر معمول است. بسیاری از این دین‌گریزی‌ها ناشی از سوءتفاهم و ناشی از برداشت غلط از دین است. برداشت و تلقّی عمومی، یا به تعبیری «نگرش مردم» نسبت به دین چگونه است؟ یک نگرش این است که دین را امری عقلانی نمی‌دانند. مثلاً اگر یک فردی متدیّن بشود به او نمی‌گویند: «الحمدلله، چقدر عقلت رشد کرده است» این گریه‌ها و مناجات‌ها و روضه‌ها نشانۀ چیست؟ اصلاً برای چه مردم به هیئت می‌روند؟ برای اینکه عقل‌شان بیشتر بشود. این چیزی است که همه باید بگویند. اگر نگویند، یعنی برداشت‌شان از دین صحیح نیست. بعضی‌ها می‌گویند: «اینکه شما از عقلانیت صحبت می‌کنید، پس تعبّدیات را باید چه‌کار کرد؟» انگار تعبّدیات مخالف عقلانیت است! آنجا هم عقلانیت هست؛ ولی مهم این است که ما این عقلانیت را درک کنیم یا نه، بتوانیم آن را بیان کنیم یا نه؟ و اینکه به عقلانیت دین، اعتماد داشته باشیم. مسئله این است! امتحانات خدا صرفاً برای این نیست که معلوم بشود ما کار خوبی می‌کنیم یا نه. امتحانات خدا برای این است که ببیند قدرت تشخیص ما چقدر است؟ اینکه چه چیزی تشخیص می‌دهی؟ امتحان خدا برای این است که قدرت تشخیص ما را بسنجد. اگر قدرت تشخیص‌مان درست باشد، یک مدد از خدا بگیریم، عمل ما هم إن‌شاءالله درست خواهد شد. در روایت هست که وقتی امام زمان(ع) ظهور می‌فرمایند، دستشان را می‌گذارند روی سر مردم و عقل‌ آنها را زیاد می‌کنند. (إِذَا قَامَ قَائِمُنَا ع وَضَعَ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِها عُقُولَهُم وَ کَمَلَتْ بِهَا أَحْلَامَهُم؛ کمال‌الدین، ج2، ص 675) نمی‌فرماید که حضرت تکلیف ما را روشن می‌کند بلکه می‌فرماید عقل ما را افزایش می‌دهد. در روایت دیگری هست که بعد از ظهور، حکمت آن‌قدر افزایش پیدا می‌کند که یک خانم خانه‌دار، می‌تواند احکام دینی خودش را تشخیص بدهد. (غیبت نعمانی، ص239) در روایات هست که فتنه‌هایی در آخرالزمان و در دوران غیبت پیش می‌آید، که هر ولیجه‌ای از بین می‌رود «یَذْهَبُ فِیهَا کُلُّ وَلِیجَةٍ وَ بِطَانَةٍ» (غیبت نعمانی، ص180) ولیجه به آدم ذی‌نفوذ از نظر فکری می‌گویند. به کسی می‌گویند که تو خودت را دربست در اختیار او قرار داده‌ای. امتحان‌ها این‌قدر سخت می‌شود که دیگر به ولائج نمی‌شود اطمینان کرد و هر کسی باید خودش تشخیص بدهد. طبق روایت، کسانی که در دوران غیبت، واقعاً منتظر ظهور حضرت هستند، بافضیلت‌تر از مردمان همۀ زمان‌ها هستند. چرا؟ چون خداوند به آنها یک عقلی می‌دهد که غیبت برای آنها مثل ظهور و مثل زمان حضور امام می‌شود؛ اینها مؤمنین حقیقی هستند. (کمال‌الدین، ج1، ص320) در رابطه با عقل، بنده به‌طور مشخص، بر روی «قدرت تشخیص» تأکید می‌کنم که این باید در جامعۀ ما به عنوان برجسته‌ترین شاخص دینداری و هدف دینداری و وسیلۀ دینداری جا بیفتد و طوری بشود که دینداران را صاحبان عقل بدانند ولی الان این‌طور نیست. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۱۶رمضان۱۴۰۲ 📢صوت: @panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7684 @Panahian_text
🔸هنوز در حوزه‌های علمیه به راهبردهای «شهید صدر» توجّه لازم نشده است 🔸شهید صدر: باید به مردم بگوییم که اسلام چگونه زندگی امروز شما را آباد می‌کند 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۷ 🔘شهید صدر: رساله‌های عملیۀ امروزی این احساس را القاء می‌کنند که اسلام، دین فردی است 🔘بانکداری ما بر اساس طرح شهید صدر برای حکومت غیراسلامی است نه بانکداری در حکومت اسلامی 🔘اگر به نظریۀ بانکداری شهید صدر برای حکومت اسلامی عمل شود، چه‌بسا تورم کاهش پیدا کند _______________ شهید سید محمدباقر صدر یکی از چهار نفری است که توانست از آیت‌الله العظمی خوئی(ره) اجازۀ اجتهاد دریافت کند، آن هم در حدود سن 15سالگی. رهبر انقلاب دربارۀ شهید صدر می‌فرمایند: «او بی‌شک نابغه‌ای به معنای واقعی کلمه، اسلام‌شناس، فقیه و فیلسوف بزرگ اسلامی و یکی از چهره‌های استثنایی تاریخ اسلام، سرمایه‌ای بی‌نظیر، شخصیتی جامع الاطراف، ستاره‌ای درخشان بود.» (29/10/1379) شهید صدر نه‌تنها از نظر علمی و معنوی بلکه از نظر توجه به مسائل اجتماعی و انقلابی هم شخصیت فوق‌العاده بود. ایشان انقلاب اسلامی را در امتداد تاریخ اسلام و آغازگر تمدن نوین اسلامی تفسیر می‌کرد. ایشان دربارۀ رسالت امیرالمؤمنین(ع) در موضوع «تحریف دین» می‌فرماید: «... مشخصۀ اصلی مرحلۀ نخست آن بود که این چهار امام، امیرالمؤمنین(ع) و فرزندان او، به مصون‌سازی عناصر اساسی تمدن اسلامی در برابر آسیب کج‌روی پرداختند.» (کتاب بارقه‌ها) ایشان می‌فرماید: «بعد از رسول‌خدا(ص) حکومت و فرمانروایی امّت اسلامی را از علی بن ابیطالب(ع) غصب کردند، اگر فقط ستمدیدگی علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) مطرح بود، این مسئله از سطح عقیدۀ مذهبی به همۀ عرصه‌های بیرونی زندگی اسلامی سرایت نمی‌کرد. مسئله فقط عقیده یا کشمکشی میان دو نفر بر سر حقّی مشروع نبود بلکه این جابه‌جایی شخص حاکم تجربۀ اسلامی را ابتدا در معرض شکستی حتمی و سپس فروپاشی کامل قرار داده بود.» (کتاب بارقه‌ها) تحریف دین یک جریان است. گاهی در روضه‌های‌مان این‌قدر مسئله را محدود می‌کنیم که انگار در جبهۀ اشقیا فقط چند نفر هستند و همان چند نفر بلیّه‌ها را ایجاد کردند. در واقع یک جریانی بود که باید آن را شناسایی کرد. این جریان باید در روضه‌های ما هم بیاید. ایشان می‌فرمایند: «رساله‌های عملیۀ امروزی این احساس را القاء می‌کنند که اسلام، نظامی فردی است. درحالی‌که رساله‌های عملیه باید اسلام را به‌عنوان نظامی برای فرد و بازار و خانواده و جامعه و حکومت جلوه دهد.» (کتاب بارقه‌ها) ایشان می‌فرماید: «وضعیت ما با وضعیت حوزه و مبلّغان در دوران پیش از ورود امّت اسلام به دوران استعمار به‌طور اساسی تفاوت می‌کند.» (کتاب بارقه‌ها) ایشان توضیح می‌دهد استعمار ساختارهای ادارۀ جامعه را در کشورهای اسلامی تغییر داد. قبل از دوران استعمار اگر شما یک رباخوار یا یک زن غیرمحجبه را می‌دیدید ممکن بود با موعظه‌، نصیحت اخلاقی یا ترساندن آنها از قیامت رفتارشان را تغییر بدهید. ایشان می‌فرماید الآن وقتی یک تاجر می‌بیند که جز با رباخواری راهی برای معیشت ندارد، به‌خاطر اعتقادات، دست از تجارتش برنمی‌دارد. الآن باید اسلام را به عنوان یک امر واقعی در زندگی معرفی کنیم و با بیان فوائد امروزین احکام، به مردم بگوییم که اسلام و احکام اسلامی چگونه زندگی شما را آباد می‌کند. این همان بحث واقعی بودن دین است. ایشان می‌فرماید: قبل از دوران استعمار انحراف فردی و موعظه هم فردی بود. مشکلْ فردی و راه حل هم فردی بود. اما امروز انحراف به مبنای زندگی بدل شده است... در چنین وضعیتی ما نباید به موعظه و تهذیب فردی بیندیشیم. چون تهذیب فردی تنها در صورتی می‌تواند موفق و مؤثر باشد که ظرفیت و توانی در حدّ ازخودگذشتگی و جانبازی به فرد بدهد. (کتاب بارقه‌ها) شهید صدر دو نظریۀ دربارۀ بانکداری دارند؛ نظریۀ «بانکداری بدون ربا» برای جامعه‌ای است که حکومت آن اسلامی نیست و نظریه «بانکداری اسلامی» برای جامعه‌ای است که حکومتش اسلامی است. نظریه‌ای که الآن دارد اجرا می‌شود بانکداری بدون رباست؛ درحالی که حکومت ما حکومت اسلامی است. اگر به نظریۀ دوم ایشان توجه شود، تفاوت‌های بسیاری در بانکداری ایجاد خواهد شد که چه‌بسا موجب کاهش تورم شود؛ دست‌اندرکاران اقتصادی از دیدگاه‌های شهید صدر بی‌خبر هستند. به شهید صدر که امام سفارش کرد به مطالعۀ آثار ایشان پرداخته شود، کم توجّهی شده است. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۱۷رمضان۱۴۰۲ 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7685 @Panahian_text
🔸دین‌داریِ‌ شاکرانه، نتیجۀ فهمیدن «عشق خدا به ما» است، نه «عشق ما به خدا»! 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۸ 🔘قبل از اینکه دنبال عاشقیِ خدا باشیم، باید بدانیم که معشوق خدا هستیم 🔘راه برقراری رابطۀ عاطفی با خدا این است که درک کنیم خدا چقدر به ما محبت دارد 🔘وقتی بدانی که خدا دوستت دارد، آرامش و اعتماد به نفس پیدا می‌کنی 🔘بهترین دعایی که در آن معشوق بودنِ ما را توضیح می‌دهد، دعای عرفه است ___________________ یکی از تلقی‌های ناروا از دین، داشتن تلقیِ صرفاً عاشقانه از دین است، مثلاً اینکه می‌گوییم «ما خدا را دوست داریم و عاشق او هستیم» یا «ما ائمۀ هدی را دوست داریم» البته ما نمی‌خواهیم عاشقی و دین‌داری عاشقانه را نفی کنیم، بلکه می‌گوییم ما بیشتر از اینکه و قبل از اینکه دنبال عاشقی باشیم، باید دنبال پاسخ‌گویی به معشوق بودنِ خودمان باشیم. خیلی کار می‌برد ما عاشق خدا شویم درحالی‌که همین الان ما معشوق و محبوب خدا هستیم؛ الان لطف و محبت خدا شامل ما هست و اگر پاسخ‌دهنده به لطف و محبت پروردگار باشیم، زندگی معنوی ما متحول خواهد شد. درک عشق و محبت خدا به ما، راهی است که ما را هم عاشق خدا خواهد کرد. اگر فضای معشوق بودن در جامعه وجود می‌داشت، مجالس دعا و مناجات ما شاید هزاران برابر بود. خدا می‌پسندد که ما دوست داشته باشیم محبوب باشیم. در زیارت امین‌الله می‌خوانیم: «مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ» یعنی من را محبوب آسمان‌ها و زمین قرار بده. قرآن می‌فرماید: وقتی فرعون و لشکریانش مردند، آسمان‌ و زمین بر آنها گریه نکردند «فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ» (دخان، 29) یعنی ما باید این‌قدر محبوب باشیم که وقتی از دنیا رفتیم، آسمان و زمین بر ما گریه کنند. ما محبوب اهل‌بیت(ع) هم هستیم. شما وقتی می‌خواهی به کربلا بروی، به جای اینکه بگویی «من علاقه دارم به کربلا بروم» بهتر است بگویی «امام حسین(ع) علاقه دارد من به کربلا بروم» اگر حالت دوم باشد، آن‌وقت می‌گویی «اصلاً وظیفۀ من است که بروم.» این خیلی زیباتر است. اگر کلّ مفاتیح الجنان را بگردید، می‌بینید اکثر دعاها بر اساس دین معشوقانه است نه عاشقانه! چون این معشوق است که استغفار می‌کند و می‌گوید «ببخشید، نتوانستم جواب محبت شما را بدهم» و اصل دعا هم استغفار است. بی‌تردید بهترین دعایی که این معشوق بودن را توضیح می‌دهد دعای عرفه است. در دعای عرفه، امام حسین(ع) از خدا خیلی تشکر و عذرخواهی می‌کند که «من نمی‌توانم محبت تو را پاسخ بدهم». اگر بتوانیم حال دعای عرفه امام حسین(ع) را داشته باشیم و با این حال درِ خانۀ خدا برویم خیلی خوب است؛ یعنی همان حس و حال شاکرانه! گاهی از اوقات ادعای عاشقی، حتی اگر محبتی هم در میان باشد، ممکن است ما را مغرور کند، اما درک معشوق بودن، هیچ‌وقت ما را مغرور نمی‌کند بلکه همیشه ما را بدهکار می‌کند. در علم کلام و مباحث اعتقادیِ ما «قاعدۀ لطف» یکی از مبانی برجسته است. ما اول ثابت می‌کنیم که خدا به ما لطف دارد، بعد بسیاری امور را بر این اساس ثابت می‌کنیم، مثلاً می‌گوییم: «چون خدا به ما لطف دارد، برای ما پیامبر می‌فرستد» یا «چون خدا به ما لطف دارد، به امام حسین(ع) اجازه داد خود را برای هدایت ما قربانی کند» همه‌اش از سرِ محبتی است که خدا به ما دارد. بحث بر سرِ دوست داشتنِ ما است. علامه طباطبایی می‌فرماید: با روش‌های رایج اخلاقی که از یونان یا ... رسیده، کسی درست نمی‌شود. روش اسلام این است که یک آگاهی به تو می‌دهد که اصلاً رذایل پیش نیاید که تو بخواهی آنها را از بین ببری! یک نمونه‌اش همین آگاهی است که بدانی «خدا دوستت دارد»، آن‌وقت آرام و صبور می‌شوی، حتی اگر دیگران دوستت نداشته باشند باز هم اعتماد به نفس خواهی داشت. کسی که بداند خدا عاشق اوست بدون اینکه مغرور شود، به تمسخر، توهین و دشمنی دیگران اهمیت نمی‌دهد. چرا حضرت زینب(س) از پا نمی‌افتد؟ چون از عشق خدا به خودش خبر دارد و غرق شکر و استغفار است. ما به این روحیه برای زندگی احتیاج داریم. کسی که این روحیه را با این معرفت پیدا نکند، اولاً از بهرۀ عقلانی بالایی برخوردار نیست و ثانیاً با روش‌های اخلاقی دیگر هم درست نخواهد شد. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۱۸رمضان۱۴۰۲ 📢صوت: @Panahian_mp3 @Panahian_text
🔸قاتل امیرالمؤمنین(ع) «انحراف در دین» بود نه «بی‌دینی»! 🔸سطحی بودن در دین‌داری، زمینۀ تمام انحراف‌های دینی است 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۱۹ 🔘قاتل علی(ع) فردی بی‌دین و دنیاطلب نبود؛ بلکه اهل قرآن و عبادت بود اما دچار انحرف در دین شده بود 🔘عدم درکِ «محبت امام نسبت به ما» انسان را تبدیل می‌کند به ابن ملجم! 🔘تلقی سطحی از دین و القاء ناامیدی توسط شیطان، باعث شده محبت خدا را به خودمان باور نکنیم 🔘باید دربارۀ شدت محبتِ خدا و اهل‌بیت نسبت به خودمان، فکر کنیم تا آن را بفهمیم 🔘امام(ره): کاری نکنیم که امام‌زمان(عج) به خاطر ما پیش خدا سرافکنده بشود _______________ امیرالمؤمنین(ع) در کلام عجیبی می‌فرماید که دوازده آیه را از تورات انتخاب کردم و هر روز سه بار به آنها مى‌نگرم. جملۀ چهارم این است که خداوند می‌فرماید: ای انسان، من تو را دوست دارم پس تو هم مرا دوست داشته باش! «يَابنَ آدَمَ إنّي اُحِبُّكَ فَأَنتَ أيضا أحبِبني» (تحرير المواعظ العددية، ج1، ص573) در جملۀ دهم خداوند می‌فرماید: هرکسی تو را برای خودش می‌خواهد امّا من تو را برای خودت می‌خواهم، از من فرار نکن! «يَابنَ آدَم كُلٌّ يُريدُكَ لِأَجْلِهِ وَ أَنَا أُرِيدُكَ لِأَجْلِكَ فَلا تَفِرَّ مِنّي» با توجه به این روایت زیبا، ما هم باید خودمان را در معرض محبت خداوند ببینیم و به آن عمیقاً فکر کنیم. همان‌طور که ولادت امیرالمؤمنین(ع) در خانۀ کعبه، حکمت دارد؛ شهادت ایشان هم حکمت دارد، قاتل ایشان فردی بی‌دین، دنیاطلب یا جاه‌طلب مثل طلحه و زبیر یا معاویه نبود؛ ابن‌ملجمی بود که اهل قرآن و فقه و عبادت بود، اما دچار انحرف در دین شده بود. دنیاطلبی معاویه موجب جنایت‌های او شد، طلحه و زبیر هم جاه‌طلب بودند، امّا دربارۀ خوارج و ابن ملجم چه بگوییم؟ چرا امثال طلحه، زبیر و معاویه قاتل امیرالمؤمنین(ع) نشدند و کسی مثل ابن ملجم قاتل حضرت شد؟ درواقع انحراف در دین قاتل امیرالمؤمنین(ع) شد، نه بی‌دینی! این حرف خیلی مهم است. اگر عشق و محبت خدا و اولیاء خدا را به خودت ببینی، عمیقاً احساس شکر می‌کنی. لایه‌ای که از شکر برای نعمت، در دل انسان ایجاد می‌شود یک‌درصد است اما لایه‌ای که برای محبت در دل انسان ایجاد می‌شود 99درصد است، یعنی بزرگترین معرفتی که به آن نیاز داریم این است که بدانیم یک کسی دوست‌مان دارد. چرا ما محبت خدا نسبت به خودمان را باور نمی‌کنیم؟ چون ابلیس از اینکه خدا ما را دوست دارد مأیوس کرده است، همان طور که خودش «مأیوس» است. دین را نمی‌شود با برخورد سطحی فهمید. امیرالمؤمنین(ع) آمده بود که فهم دین را برای ما عمیق کند. سطحی بودن در دین، زمینه همۀ انحراف‌ها است. بدون تفکر نمی‌شود به دین رسید. ما باید دربارۀ محبت خدا فکر کنیم تا آن را بفهمیم و درک کنیم. چرا خداوند «غضب بر کفار» را در قرآن اعلام می‌کند؟ چون انسان‌ها را دوست دارد و نمی‌خواهد آنها به وضعیت بدی مانند کفر گرفتار شوند. گاهی می‌دیدند پیامبر(ص) گریه می‌کند؟ می‌پرسیدند: چرا گریه می‌کنید؟ حضرت می‌فرمود: دلم برای اشقیا می‌سوزد. (ما يُبكيكَ؟ فَقالَ: رَحمَةً لِلأَشقِياءِ؛ مکارم‌الاخلاق، ج 2، ص347) بی‌تفاوتی به محبت امام هم خیلی بد است. نه تنها خداوند بلکه امام‌زمان(ع) ما را شدیداً دوست دارد و ما می‌توانیم دلِ حضرت را بشکنیم. امام خمینی(ره) دوبار در سخنان‌شان فرمودند کاری نکنیم که امام‌زمان(عج) به‌خاطر ما پیش خدا سرافکنده شود. یقین بدانیم امام‌زمان(عج) هنگام استغفار برای تک‌تک ما بیشتر از خود ما درِ خانۀ خدا احساس خجالت می‌کند. هیچ کودکی تا وقتی خودش پدر و مادر ‌نشود نمی‌داند پدر و مادرش چقدر عاشق او هستند. ما هم نمی‌فهمیم که خدا و امام چقدر ما را دوست دارند. وقتی ابن ملجم ملعون دستگیر شد، امیرالمؤمنین(ع) به او فرمود: آیا من به تو بیش از دیگران محبت نکردم؟ (أَ لَمْ أَکُنْ شَفِیقاً عَلَیْکَ وَ آثَرْتُکَ عَلَى غَیْرِکَ؟ بحارالانوار،ج42،ص287) نفهمیدنِ این محبت، آدم را تبدیل می‌کند به ابن ملجم. خداوند محبت را صد قسمت کرد؛ نود و نه قسمتش را به اهل‌بیت(ع) و یک قسمتش را به سایر خلق داد. (فَتِسْعٌ وَ تِسْعُونَ رَحْمَةً عِنْدَهُ مَذْخُورَةٌ لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ عِتْرَتِهِمَا وَ رَحْمَةٌ وَاحِدَةٌ مَبْسُوطَةٌ عَلَى سَائِرِ الْمَوْجُودِینَ؛ تأویل‌الآیات/ 81) مصیبت‌هایی که اهل‌بیت(ع) تحمل کردند به خاطر ما بود. خطّ دینداری معشوقانه یعنی خطّ شکر و خطّ تواضع. در مقابل تواضع هم صفت تکبّر قرار دارد؛ همان تکبّری که امثال ابن ملجم داشتند که موجب بدبختی آنها شد. 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۱۹رمضان۱۴۰۲ 📢صوت: @panahian_mp3 @Panahian_text
🔸برترین عبادت یعنی «عبادت شاکرانه» نتیجۀ درکِ این حقیقت است که ما معشوق خداییم 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۲۰ 🔘عبادت، اخلاق و عشقی که ما را مغرور کند، موجب نفرت دیگران می‌شود 🔘قبل از اینکه بخواهیم عاشق خدا شویم باید بدانیم که همین الان معشوق خدا هستیم 🔘وقتی که معشوق بودن خودمان را درک کنیم حالت شُکر در ما پدید می‌آید 🔘طبق روایت؛ ثواب شکر نعمت بیشتر از ثواب صبر در بلا است _______________ : آیت‌الله شاه‌آبادی(ره) استاد عرفان حضرت امام(ره) در کتاب شذرات المعارف می‌فرماید: «مملکت اسلام مبتلا با امراض مزمنه و مهلکه شده است... اسباب ممرضه چند چیز است» ایشان اولین سبب را «غرور مسلمین به حقانیت خود» برمی‌شمرند و می‌فرماید: «اول، غرور مسلمین به حقانیت خود که منشاء تحویل دادن میدان دعوت است به معاندین و موجب قناعت نمودن به اسلام انفرادی و ترک تبلیغات...» یعنی این مشکل باعث شده است که دیگران بیایند و مردم را جذب کنند. این غرور ناشی از اعتقادات ما است و اینکه خودمان را بر حق و طلبکار می‌دانیم نه بدهکار! این سخن همان بحثی که ما در جلسات قبل داشتیم و گفتیم: آن اخلاقی بد است که ما را مغرور کند، آن عبادتی بد است که ما را مغرور کند، آن قرآن خواندنی بد است که ما را مغرور کند، آن عشقی بد است که ما را مغرور کند. هر صحبتی و هر حرکتی از ما، اول باید راهبردش این باشد که غرور را از بین ببرد. غرور موجب نفرت دیگران می‌شود. ما باید طوری این مسیر را طی کنیم که دچار غرور نشویم. طبق روایات، «عُجب» (خودپسندی و خودشیفتگی) همۀ خوبی‌های ما را صفر می‌کند. اگر ما عُجب نداشته باشیم، مردم ما را بیشتر می‌پسندند، رفتار و گفتار ما با مردم، متواضعانه‌تر و فداکارانه‌تر خواهد شد. شهدا برای خدا جان می‌دهند اما یک‌ذره هم غرور ندارند، در وصیت‌نامه‌‌های خودشان از همه عذرخواهی می‌کنند و حلالیت می‌طلبند... درحالی‌که آنها باید ملت را حلال کنند. بیشتر و پیش‌تر از آن که بخواهیم عاشق باشیم باید بدانیم که معشوق هستیم. وقتی که معشوق بودن خودمان را درک کنیم حالت شُکر در ما پدید می‌آید، شکر به‌خاطر لطف و محبتی که خدا به ما دارد. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اَللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلتُّجَّارِ» بعضی‌ها می‌خواهند یک چیزی گیرشان بیاید، اینها عبادت تاجرانه دارند. «وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اَللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْعَبِيدِ» بعضی‌ها از سرِ ترس، عبادت می‌کنند که این عبادت بردگان است. «وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اَللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ اَلْعِبَادَةِ» (تحف‌العقول، ج1، ص246) بعضی‌ها از سرِ شکر، عبادت می‌کنند، نه می‌خواهند به چیزی برسند و نه از چیزی فرار کنند؛ این عبادت آزادگان است و این برترین عبادت است. اهل‌بیت(ع) این‌طور عبادت می‌کنند، پس شیعیان اهل‌بیت(ع) هم باید به این سمت بروند. عبارت موجود در متون دینی ما که معشوق بودن را می‌رساند، «شکر کردن» است. اثر معشوق بودن «شکر» است. مقابل شکر هم کفر و کفران است. آیه‌ای در قرآن هست که هرکس خوب در آن تأمل کند، زندگی‌اش متحول خواهد شد: «هَلْ نُجازِي إِلَّا الْكَفُورَ» (سبأ، 17) آیا ما جز انسان ناسپاس، کس دیگر را مجازات می‌کنیم؟! خیال می‌کنیم شکر کردن در نعمات راحت‌تر از صبر کردن در بلایا است پس اجرش هم کمتر از صبر در بلا است، اما صریحاً در روایت فرموده‌اند که ثواب شکر در نعمت بالاتر از ثواب صبر در بلا است. (الْحَالُ الَّتِي تُوجِبُ الشُّكْرَ أَفْضَلُ‏ مِنَ الْحَالِ الَّتِي تُوجِبُ الصَّبْر؛ امالی صدوق، ص613) از نظر جسم و جان، طبیعتاً صبر در بلا سخت‌تر است اما از نظر معرفتی، حالت شکر در نعمت، سخت‌تر است چون رسیدن به قلۀ معرفت شکر، سخت است، پیچیدگیِ معرفتی آن بیشتر است و پاداش هم به عقل و معرفت است. رهبر انقلاب دربارۀ شهید ناصرالدین باغانی فرمودند: «نوشتجات این شهيد عزيز را مكرر، خوانده‌ام و هر بار بهره و فيض تازه‌اي از آن گرفته‌ام» وصیت‌نامۀ او بهتر از هر توضیحی نشان می‌دهد که ماجرا چیست؟ شهید ناصرالدین باغانی در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «خداوندا معبودا عاشقا... بعد از چندی که با تو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم و دیدم که من کوچکتر از آن هستم که عاشق تو شوم و تو بزرگتر از آن هستی که معشوق من قرار گیری، فهمیدم این تو بودی که عاشق من بوده‌ای... تو عاشق صادق بنده‌ات هستی، بنده را چه، که عاشق تو بشود...» 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۲۰رمضان۱۴۰۲ 📢صوت: @panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7688 @Panahian_text
🔸ناشکریِ ولایت علی(ع)، کوفیان را به قاتلان حسین(ع) تبدیل کرد 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۲۱ 🔘چرا کوفیان قاتل حسین(ع) شدند نه اهل بصره و شام؟ چون قدردان ولایت علی(ع) نبودند و کم گذاشتند 🔘بترسیم از اینکه نعمت ولایت را ساده بگیریم؛ خدا از حقّ خودش می‌گذرد ولی از حقّ اولیائش نمی‌گذرد 🔘قبل از اینکه عاشق اهل‌بیت(ع) باشیم مدیون ایشان هستیم چون برای سعادت ما قربانی داده‌اند 🔘مسیر شکر، ما را به ولایت می‌رساند و حساس‌ترین نقطۀ قلب ما را اختصاص می‌دهد به ولیّ الله ______ : وقتی می‌خواهیم لطف خداوند را نسبت به خودمان ببینیم، باید به نعمات خدا نگاه کنیم، خداوند متعال به حضرت موسی فرمود: مردم را به من علاقه‌مند کن. موسی(ع) گفت چگونه؟ خداوند فرمود: نعمت‌های من را برای آنها یادآوری کن. (اذْكُرْ لَهُمْ نَعْمَائِي عَلَيْهِمْ؛ امالی طوسی، ص484) خدا نعمتی به نام ولایت به ما داده است؛ یعنی بهترین بندگان خودش را سرپرست ما قرار داده و عشقِ ما را در دل آنها قرار داده است. این بندگان خوب خدا، به خاطر ما سوختند و مظلومیت کشیدند. کسانی که برای ما کتک خوردند، اولیاء خدا بودند. اصلاً خدا از آنها عهد می‌گیرد که «حاضر هستید قربانی بدهید در راه سعادت بندگان من؟» لذا ما مدیون‌ و شاکرشان هستیم، نه عاشق‌شان. باید به خاطر این نعمت بزرگ خدا را شکر کنیم. مسیر شکر، ما را به ولایت می‌رساند و حساس‌ترین نقطۀ قلب ما را اختصاص می‌دهد به ولیّ الله. ولایت‌مداری از همین روحیۀ شاکرانه می‌آید؛ آنهایی که ولایت ندارند، این روحیۀ شاکرانه را ندارند. هر کسی لطیف‌تر می‌شود نسبت به ائمۀ هدی(ع) و امام‌زمانش متأثرتر می‌شود. ما مدیون لطف اهل‌بیت(ع) نست به خودمان هستیم. آنها برای هدایت و سعادت ما سنگین‌ترین مصیبت‌ها را به جان خود خریدند. داشتن روحیه شاکرانه بسیار مهم است به همین خاطر شیطان از چهار طرف به انسان حمله می‌کند تا این روحیه را از انسان‌ها بگیرد و کاری کند که شاکر نباشیم: «...وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرينَ» (اعراف،17). امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ ص مُكَفَّراً لاَ يُشْكَرُ مَعْرُوفُهُ...» (کافی، ج2، ص51) رسول‌خدا(ص) ناسپاسی شد و از خوبی‌هایش قدردانی نشد، چه کسی از او بیشتر به مردم خوبی کرده است!؟ ما اهل‌بیت(ع) هم قدردانی نشدیم. الان این همه عزاداری و سر و صدا که ما داریم، برای این است که یک ذرّه از اهل‌بیت(ع) تشکر کنیم. شکر مبنای ولایت‌مداری است؛ کسی اینها را شعار یا صرفاً مسئلۀ اعتقادی تلقّی نکند؛ کمی اخلاقی و انسانی نگاه کنیم. در ادامه می‌فرماید: «خِيَارُ اَلْمُؤْمِنِينَ مُكَفَّرُونَ لاَ يُشْكَرُ مَعْرُوفُهُمْ» بهترین‌ مؤمنین هم قدردانی نخواهند شد. هر کسی به امیرالمؤمنین(ع) نزدیک شود، کم‌کم غریب خواهد شد. مؤمنین، از قدردانی نشدن نترسند و آن را طبیعی بدانند. اگر می‌بینید که در عافیت هستید یعنی فاصلۀ‌تان با امیرالمؤمنین(ع) زیاد است. روضه‌های امیرالمؤمنین(ع) مثل روضه‌های کربلا از جنس تیر و نیزه نیست بلکه از جنس غربت است. چرا به‌جای مردم بصره یا شام، مردم کوفه قاتل حسین(ع) شدند؟ چون اینها قدردان علیّ(ع) نبودند و پای رکاب علی(ع) کم گذاشتند و قصه را خیلی ساده گرفتند. بترسیم از اینکه نعمت ولایت را ساده بگیریم. خدا از حقّ خودش می‌گذرد ولی از حقّ اولیاءاش نمی‌گذرد. ما هم اگر برای امام‌حسین(ع) کم بگذاریم، معلوم نیست این ناشکری ما با ما چه کند! مثلاً دربارۀ اربعین کم نگذاریم؛ اربعین صرفاً یک سفر عاشقانه نیست، بلکه یک قیام شاکرانه است. کم نگذاریم و سطحی نگیریم و سهل‌انگاری نکنیم. شهدا در حساس‌ترین لحظات عرفانی روحی‌شان وصیتنامه می‌نوشتند، از وصیت‌نامه شهدای دفاع مقدس آمار گرفتند، در هر وصیتنامه به طور متوسط چهار مرتبه از حسین(ع) و کربلا حرف زدند، که این طبیعی است. همچنین در هر وصیتنامه‌ای چهار مرتبه از ولایت‌فقیه و رهبری سخن گفته شده است. فکر کنیم که چرا این‌گونه است؟ سردار سلیمانی در وصیتنامه‌اش می‌فرماید: «خداوندا! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه‌ای عزیز-که جانم فدای جان او باد- قرار دادی ... خامنه‌ای عزیز را جان خود بدانید، حرمت او را حرمت مقدّسات بدانید. تا آخر با ولایت بمانید. این ولایت، ولایت علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) است» 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۲۱رمضان۱۴۰۲ 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7690 @Panahian_text
🔸بخش مهمی از دین‌گریزی‌ها به دلیل زدگی مردم از ادبیات دینی ما طلبه‌هاست 📌پناهیان در نشست جمعی‌از منبری‌های جوان هیئت‌های کشور: 🔘 ادبیات طلاب که با فقه و اصول و مباحث کلامی، شکل گرفته، باید به ادبیات قرآنی بازگردد 🔘تلقی نادستِ "روحانیت مدافع حقوق خدا و ولایت است"، نتیجه ادبیات نادرست ماست 🔘تلقی صحیحِ "روحانیت چون مدافع مردم است، به دین و ولایت دعوت می‌کند" نیازمند اصلاح ادبیات تبلیغ دین است ______ : ادبیات طلاب و روحانیون نباید به‌گونه‌ای باشد که منجر به دین‌زدگی مخاطبان و مردم بشود. اساساً در جامعۀ ما چه عواملی موجب دین‌گریزی مردم می‌شود؟ رفتار غلط مدعیان دین‌داری و انقلابی، مشکلات اقتصادی و معیشتی و ادبیات غلط دینی از جمله مهم‌‎ترین دلایل دین‌گریزی هستند. ما در تبیین و تبلیغ دین ۸۰ درصد ضعف بیان و ۲۰ درصد نیز ضعف عملکرد داریم. این مقدار دین‌گریزی در جامعه که ایجاد شده و لج برخی افراد درآمده است به دلیل این است که مردم از ادبیات دینی ما زده شده‌اند. ادبیات طلاب با فقه و اصول شکل گرفته است که باید اصلاح شود و به ادبیات قرآنی باز گردد. ادبیات قرآن کریم به‌گونه‌ای است که برای همه است و عمومیت دارد. حتی ادبیات اهل بیت(ع) و معصومین(ع) در مواردی ممکن است متناسب با یک موقعیت خاص یا مخاطب خاص باشد، ولی قرآن کریم عمومیت دارد. ادبیات قرآنی باید احیا بشود و رویکرد طلاب باید تغییر پیدا کند، روحانیت و طلاب، وکیل مدافع مردم هستند؛ اصلاً آنها به‌خاطر مردم، به سمت ولایت و نرم‌ افزار دین می‌روند. درحالی‌‌که الان مردم، غالباً طلاب و روحانیون را وکیل مدافع خداوند یا ولایت می‌دانند! این برداشت و این تلقی نادرست باید اصلاح بشود. الان فضای ادبیات ما در تبیین دین، بیشتر فضای «اطاعت» است؛ یعنی بیشتر بر لزوم اطاعت از خداوند و امام، تأکید می‌شود درحالی که بیشتر باید بر قدرت تشخیص تأکید بشود. باید فضای ادبیات از سمت اطاعت به سمت افزایش «قدرت تشخیص» حرکت کند، همان‌طور که یاران امام حسین(ع) در شب عاشورا با تشخیص خود در کربلا ماندند درحالی‌که امام حسین(ع) به آنها فرموده بود «بروید!» نقش مردم در جامعه، یک نقش محوری و اساسی است، روحانیون باید به مردم بصیرت بدهند تا مردم بتوانند در تشخیص خود به درستی عمل کنند. ولایت نیز در جایگاه بالا بردن قدرت تشخیص مردم است ولی متأسفانه در بین مردم، ولایت صرفاً و یا بیشتر به عنوان «دستور دهنده» به مردم شناسانده می‌شود. «مردم، آزادی و قدرت تشخیص» سه رکن اصلی ولایت هستند. با دقت در تاریخ صدر اسلام و تحلیل حوادث زمان اهل‌بیت(ع) می‌فهمیم که میدان دادن به تشخیص مردم، عامل اصلی مظلوم بودن اهل‌بیت(ع) بود و این موضوع باید برای مردم تبیین شود. آزادی در اسلام محدوده بسیار گسترده‌تری نسبت به آزادی در غرب دارد. بزرگ‌ترین مدافعان آزادی جهان، اهل‌بیت(ع) هستند، ولی متأسفانه این موضوع به درستی برای مردم بیان نشده است و این تبیین نشدن، موجب شده است که امروز برخی، واژه آزادی را سرداده و با آن اقدام به ضرب و شتم و به شهادت رساندن طلاب کنند. 🚩 نهمین نشست جمعی‌از منبری‌های جوان، توسط «جامعۀ ایمانی مشعر» در جمکران برگزار شد- ۱۴۰۲/۰۲/۱۶ 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7692 @Panahian_text
🔸دین‌داری غیرمعشوقانه و صرفاً عاشقانه چه آسیب‌هایی دارد؟ 📌اصلاح برداشت‌های ناروا از دین، در رسالت و کلمات امیرالمؤمنین(ع)-ج۲۲ 🔘اگر توجه نکنیم که ما محبوب خدا و اهل‌بیت(ع) هستیم: 1. خود را مکلّف به رعایت ادب و ادای حق نسبت خدا و اولیاءخدا نمی‌دانیم 2. بعضی از محبین، ممکن است به عشق خود مغرور شوند 3. محبتِ صِرف شاید نتواند ما را از برخی جنایت‌ها حفظ کند همان‌طور که کوفیان را حفظ نکرد 4. دیگران ما را فرقه‌ای تلقی می‌کنند که صرفاً اهل محبت است نه منطق و انسانیت، لذا مکتب ما فراگیر نمی‌شود 5. با دین‌داری غیرمعشوقانه ارزش ولایت‌مداری درک نمی‌شود _____________________ وقتی ما فقط از محبت صحبت کنیم، بعضی‌ها می‌گویند «محبت، زوری نیست که من بخواهم خودم را وادار کنم به دوست داشتن!» بعد هم می‌گویند: «پس ما مکلّف نیستیم!» ما به این افراد باید بگوییم: نسبت به محبتی که به تو دارند و حقّی که به گردن تو پیدا می‌کنند باید عکس‌العمل نشان بدهی. اهل‌بیت(ع) می‌فرمایند که یکی از حقوق ما به گردن شما این است که به زیارت قبور ما بیایید. بعضی‌ها خیال می‌کنند ما صرفاً به‌خاطر عشق خودمان است که باید به زیارت برویم درحالی‌که باید این را یک وظیفه بدانیم. بعضی از محبین ممکن است به خاطر این محبتی که به اهل بیت دارند مغرور بشوند. درحالی‌که ما هرکاری بکنیم، یک ذره از محبت ایشان را هم پاسخ نداده‌ایم. آنهایی که در رکاب سیدالشهداء(ع) شهید شدند در لحظات آخر به حضرت می‌گفتند: «آیا وفا کردم؟» نه اینکه بگویند «آیا عشق مرا به خودت دیدی!» محبتِ صرف ما به اهل‌بیت(ع)، بدون مدیون و محبوب دیدن خودمان، ممکن است ما را از برخی جنایت‌های بزرگ هم جلوگیری نکند. اهل کوفه هم جزو محبین امام حسین(ع) بودند و دربارۀ آنها گفتند: «قلوبهم معک و سیوفهم علیک» وقتی ما به اهل‌بیت(ع) محبت می‌کنیم، دیگرانی که اهل محبت نیستند کم‌کم ما را یک فرقه و خودشان را هم یک فرقۀ دیگر می‌بینند، درحالی‌که باید نشان بدهیم ما داریم حداقلّ انسانیت را که «کفران نکردنِ نعمت محبت است» رعایت می‌کنیم. در این صورت، آن کسی هم که آن‌طرف ایستاده است به خودش می‌آید. اگر بخواهیم محبت ما صادقانه و ریشه‌اش محکم و عمیق باشد، باید محبوبیت و مدیون بودنِ خودمان را نسبت به اهل‌بیت(ع) درک کنیم. اگر ما فقط از عاشقی بگوییم نه از معشوق و مدیون بودن به مولا، آن‌وقت رفتارهای حبّی ما از سر غلیان محبت خواهد بود؛ مثلاً برخی می‌گویند «هر موقع دلت هوای کربلا کرد، برو...» شاید دو سال گذشت و دل شما هوای کربلا نکرد، آن‌وقت تکلیف چیست؟ امام صادق(ع) می‌فرماید: کسی که نزدیک است هر ماه باید به زیارت امام حسین(ع) برود «فَلَا أَقَلَ‏ مِنْ‏ شَهْرٍ»، اما کسی که دور است، سه سال نباید بگذرد که به زیارت برود و الّا عاقّ رسول‌خدا(ص) شده، با پیامبر(ص) قطع رحم کرده است. «فَمَا جَازَ الثَّلَاثَ سِنِینَ فَقَدْ عَقَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) وَ قَطَعَ رَحِمَهُ» (کامل‌الزیارات، ص۲۹۶-297) از این روایات می‌شود فهمید که بحث محبتِ صرف نیست بلکه بحث ادب است. اگر ما این آداب را رعایت نکنیم آسیب‌ می‌بینیم، خصوصاً برای ما که منتظر ظهور حضرت ولیّ‌عصر(عج) هستیم. نفرموده‌اند که یاران امام‌زمان(عج) عاشقان آن حضرت هستند، بلکه فرموده‌اند آنها مانند خادمان یا کنیزانی در مقابل ارباب خود هستند. آسیب بعدی این است که ارزش ولایتمداری درک نمی‌شود. در زیارت جامعه می‌خوانیم «بموالاتکم تُقبَلُ الطاعة المفترضه و لکم المودةُ الواجبه»؛ با ولایت شما اعمال واجب پذیرفته می‌شود و الّا اعمال‌مان به درد نمی‌خورد. چون کسی در راه محبت به او رنج کشیده است اما او هیچ پاسخی به محبتش نمی‌دهد؛ چنین کسی اصلاً انسان نیست حتی اگر نماز بخواند. ارزشِ ولایت، اینجا معلوم می‌شود. امیرالمؤمنین(ع) در نامه به مردم مصر می‌فرماید: « اگر در رعایت اهل‌بیت پیامبر(ص) تقوا داشته باشید به بهترین شکل عبادت و شکر خدا را انجام داده‌اید. «ان اتّقیتم ربّکم و حفظتم نبیکم فی اهل بیته ... و شَکَرتُموه بأفضلِ ما شُکِر» (نهج‌البلاغه، نامه27) قرآن می‌فرماید: صدای‌تان را پیش پیامبر(ص) بالا نبرید؛ اگر این کار را بکنید کلّ اعمال‌تان حبط می‌شود «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ..» (حجرات،2) بعد می‌فرماید: کسانی که نزد پیامبر(ص) صدای‌شان را پایین می‌آورند، عالی‌ترین نوع تقوا مال آنهاست «أُولئِکَ الَّذينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوي» ما نسبت به اهل‌بیت(ع) و امام‌زمان(عج) بیشتر به ادب احتیاج داریم تا محبت. این ادب باید در میان ما منتشر شود. اگر این ادب باشد، محبت هم می‌آید یا آن محبتی که هست، اصیل می‌شود و در ما غرور ایجاد نمی‌‌کند 🚩برنامه ماه من؛ شبکه سه سیما–۲۲رمضان۱۴۰۲ 📢صوت: @Panahian_mp3 👈🏻 متن کامل: 📎 panahian.ir/post/7691 @Panahian_text