🎧♥️ ‌●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ㅤㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤㅤ #موزیڪ #پیشنهـاد_مـےشود It's beginning to look a lot like Christmas Soon the bells will start And the thing that will make them ring Is the carol that you sing Right within your heart...

- وقت‌هایی که حالت بَده چیکار می‌کنی ؟! - پیام میدم فاطمه برام عکس بفرسته :))) #احوالات_من

فقط زیبایی توی عکس هاش میبینم :))))

دانلود بغل کردن آدم ها از پشت گوشی... ⁦♡⁠‿⁠♡ #آسمون :))))💙

چقدر نخل آفرینش زیباییه :))))

و #آسمون :)))))💙

- عطرِ مورد علاقه‌ شما چیست؟(: + گل نرگسی در حوالی حرم :))

و شیعه امشب بی مادر میشود... #فاطمیه

#زمـزمه «اِنَّما اَبکی مَخافَةَ اَن تَطولَ حیاتی» گریه می‌کنم فقط از ترس اینکه بعد از تو زیاد زنده بمانم...💔 - مولا امیرالمؤمنین

🎧🖤 ‌●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ㅤㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤㅤ #مداحے بی تو با شمع علی تا به سحر می سوزد شمع می میرد و او بار دگر می سوزد یک نفر مثل درختان سپیدار بلند در خیالش همه شب بین دو در می سوزد . . .

دیشب تا صبح گریه کردی من هم با تو گریه کردم . . . ! 💔🥀

-

و روضه اصلی تازه از امشب شروع میشود... امشبی که علی می‌ماند ! حسن و حسین و زینب می مانند ! و وحشت دنیایی بدون فاطمه...

امشب برای خودم فال گرفتم ، ببینم باید چه کرد؟ مادر حرفی با من دارند یا نه ؟! و خب ! این برام اومد :)))) و چقدر به موقع و درست❥

و لبخند :)))) #آسمون 💙 #متناقض_شات

-

•🔖💔• «آدم هایِ بی معرفتی هستیم! زود برایِ هم تکراری می شویم زود از هم خسته می شویم... انگار "عاشق شدن" را یادمان نداده اند پایِ حرف ماندن را، وفاداری را یادمان نداده اند... اولش برایِ به دست آوردنِ هم، به هر دری می زنیم ، به هم که رسیدیم؛ مقایسه می کنیم دنبالِ عیب هایِ هم می گردیم و راحت از هم سیر می شویم... انصافا که آدم هایِ بی اراده و سر درگمی هستیم، به حرف و قول هایمان هیچ اعتباری نیست...! ما یک مشت بازنده ایم که انتقامِ نداشته هایمان را از رابطه ها و آدم هایِ بی گناه می گیریم:)...» #متناقض_نوشت

اینا...😃😂

امروز اتفاقی نشستم و یه بازی بسکتبال را دیدم و یادم اومد که : خدایا :) ! من چقدر دلم برای بسکتبال بازی کردن تنگ شده... 🚶🏻‍♀️🏀

یه نفر پرسید امشب خوردی یا نه ؟ 😂🤦🏻‍♀️ و باید در جواب بگم که : نه متاسفانه . چیپس ها هنوز توفیق پیدا نکردن من میل شون کنم...🚶🏻‍♀️😂

- منزل جلال همایون شاعر عارف محفل شعر امشب.

کاش یکی هم بود ، که منو امشب می‌برد اینجا :)))))))))))))))))))))

-

امروز ، درواقع از نظر زمانی دیروز ! پنجشنبه منظورمه... از صبح که بیدار شدم . مدام استرس داشتم . همه اش فکر میکردم قراره یک اتفاقی بیفته ، من باید جایی میرفتم ، یک کاری میکردم ، جایی خبری بوده و... از این دست چیزا ها. چیزی در رابطه با امروز صبح بوده که فراموشش کردم و هرچقدر هم که فکر میکنم قرار نیست یادم بیاد که چی بوده... خلاصه اینکه صبح با دلهره های من ظهر شد ! ظهر عصر شد ! و عصر هم شب ! تا رسیدیم به دقایقی پیش که صفحه چتم با یکی از دوستان را باز کردم و دیدم که عه ! بلههههه !!! معما چو حل گشت ، آسان شود ! 🤝🏻 هفته گذشته من با ایشون قراری مبنی بر صبح پنجشنبه بیرون رفتن جهت رفع دلتنگی گذاشته بودم که نه تنها خودم ، بلکه اون هم ماجرا را کاملا فراموش کرده بود 😌😃 کاملا معلومه واقعا چقدر دلمون برای هم دیگه تنگ شده بود یا بیشتر توضیح بدم ؟! 😂🚶🏻‍♀️ #بداهـہ_گویے

خوشمان آمد😂🤝🏻