✏ نقدی بر فیلم #آتابای
هوالحمید
سینمائیّات ۲۵
فیلم جدید نیکیکریمی را میتوان حرکتی روبهجلو برای کارنامهی هنری او دانست که خطر شناکردن در جهت مخالف را بهجان خریده و از میزانسنهای تکراریِ ساختمانی-خیابانیِ سینمای حال ایران، دل به طبیعت آذربایجان و دریاچهی ارومیه زده و قابی جدید مانند کیارستمی و میرکریمی به مخاطب هدیه داده است. کریمی در #آتابای با فیلمنامهی "هادیحجازیفر" دست بهدوربین شده است تا با لانگشاتهای زیبایش مخاطب را غرق در قصهی شخصیتها بکند؛ اما متأسّفانه قصه آنچنان در خردهپیرنگها غرق میشود که پیرنگ اصلی به حاشیه رفته و مخاطب دیگر قدرت تمییز اصل و فرع در قصه را از دست میدهد.
آتابای همانقدر در کارگردانی خوب کار کردهاست که حجازیفر در نوشتن فیلمنامه بد! فیلمی که ۹۰درصد آن بهزبان ترکی روایت میشود تنها در راستای باورپذیر بودن شخصیتها میباشد که آنهم در شخصیت یحیی(جوادعزتی) بهیک تصنع و تیپیکال تبدیل شده و به کرکتر نرسیده است. عزتی بهزور هم که شده زبانترکی را یاد گرفته و با لهجهی فارسی ادا میکند، اما در پلانی کاملا مشخص است که دیالوگ کاظم(هادیحجازیفر) را نمیفهمد و فقط منتظر است بعد از اتمام دیالوگِکاظم نقش خود را بازی کند؛ که این کاملا به تصنعی بودن تیپ یحیی میافزاید.
متأسفانه زبانِترکی اثر برخلاف "پوستِ" برادران ارک درخدمت فیلم و اصالتآذری نیست و انگار فقط از علاقهی حجازیفر به زبان و شخصیت "کاظم" یا همان "آتابای" نشأت میگیرد.
ما در آتابای روایتِ "کاظم" که آدمحسابیِ روستا است و قریب به ۱۵سالِ پیش بخاطر بچهروستاییِ ساده بودنش از رقبای عشقی خود سه بر هیچ شکسته خورده و باغم خودسوزیِ "فرحلقا" خواهرش، بخاطر ازدواج اجباری ایام را سپری میکند و کار توریستهای روستا را راه میاندازد را میبینیم؛ که گزارهای که منتقدین بهآن اشاره کردهاند معلق بودن شخصیت کاظم در قصه است که درکنار بازی خوب حجازیفر به گرهی کور فیلم هم تبدیل شده است، چرا که در نیمهی آخر فیلم دیگر فیلمساز چیزی برای ارائهکردن ندارد!
اما در صحنهای که کاظم در حال کندن کاکوتی در کوه میباشد، بادی میوزد و نایلون از دستش رها شده و معلق در آسمان پرواز میکند و این دقیقا زمانی اتفاق میافتد که او با دوربین دارد آمدن توریستها را که انگار "سیما" دخترک شیرازی خریدار باغ، در بین آنهاست را دید میزند و این را میتوان تیرخلاص کریمی دانست که اصلا قرار است ما آوارگی کاظم، در مسیر بسط عشق در زندگیاش را مشاهده کنیم و لذت ببریم. کاظمی که بعد از ۱۵سال بدبینی حتی به دختران شهری و روستایی، اینک با دیدن نقص سیما جرات ابراز عشق و علاقهی خود را پیدا میکند و سیما نیز فراری از این احساس ترحم کاظم!
کریمی با بهخدمت گرفتن فیلمنامه در گرو فرم لانگشاتهایش، مارا از دور وارد قصهی شخصیتها میکند و در کلوزآپهایش بهشدت کیارستمیوار میباشد، قصهی عشق را بهتصویر میکشد، عشقی که بعد از سالها با دیدن سیما در دل کاظم جوانه زده است.
آتابای گرچه فیلم خیلیخوبی نیست و در فیلمنامه و خط روایت اصلی میلنگد، اما دیدنش حس خوبی را به انسان منتقل میکند که با چاشنی طنز زبانترکی دلچسب و دلنشین است.
ناگفته نماند محتواهایی در فیلم میباشد که قصد تحلیل آنهارا ندارم و فقط با ایجاد سوال از کنارشان رد میشوم؛ ریش آتابای با ماشین آمریکایی و بازگشتش بعد از چندسال به روستا و مطلع بودن دیدار پنهانی خواهرش و یحیی نشانهی چیست؟ تغییر ناگهانی وی برای دیدار آیدین (پسر خواهرش) و پرویز (همسر خواهرش) که همه اورا مقصر خودسوزی فرحلقا میدانستند چه معنایی دارد؟ اشاره به کلیشهی ازدواج اجباری در روستا و خودسوزی مادرجوان چه کارکردی در قصهی آتابای دارد؟ و چندین سوال بیجواب که در قصه معلق ماند.
امیرحسناوصالی
@parageraf_osali
#آتابای #نقد #سینما #فراستی #فهیم #هفت #نیکی_کریمی #جواد_عزتی #هادی_حجازی_فر #سحر_دولتشاهی #فرم #هنر #امیر_حسن_اوصالی #عشق #شکست #ارومیه #آذربایجان #دریاچه #فیلم_خوب