انتمالفقراء
فرنگیّات ۲
گفتهاند میان دو تن در دِهی دشمنی بود، چون یکی درگذشت، به خاکش سپردند و دیگری را که خطیب بود گفتند: «تلقین او بگوی». خطیب گفت:«از بهر این کار دیگری را بخواهید، زیرا او سخن من به غرض میشنود!»
در شرح این حکایت عبیدزاکانی همین بس که اگر آن روز میان دو تنٔ دشمن، چنین بوده است، امروز میان دو دوست چنین حالتی برقرار است. اگر در گذشتههای نهچندان دور، در جامعهی ما و ایالات متحدهی اسلامی دعوای شیعه و سنی، صوفی و متشرع، و... بوده است، امروز با استعمال بیرویهی الفاظی همچون: بیحجاب و محجبه، انقلابی و ضدانقلاب، و... همان دعوای سابق به راه است! اما حالا «فرم»و«محتوا» و «انگیزه»و«هدف» تغییر کرده و شکل دیگری به خود گرفته است.
برخی نان به نرخ دوقطبیخورها که حیات اجتماعیشان در «دیدهشدن»و«جنجال»است، عادت دارند از آب گُلآلودِ جامعه دختر بدحجاب صید کنند و برای تجسس خود رزومه دستوپا کرده و در انتها با یک عدد لیسانس دانشگاه امامصادق(ع) وارد سیستم بشوند و عنوان انقلاب را یدک بکشند! همین افراد در ایام انتخابات، این بدحجابها را (البته به تعبیر خودشان) در قاب جادویی صداوسیما نشان میدهند و از رأفت انقلاب که شامل حال این جماعت شده سخن میگویند! اما همین که فیلشان از پل منفعت گذشت و یاد هندوستان کرد آنها را با احترام تمام وارد مینیبوس «گشت ارشادات!» کرده و مورد ماستمالی برادری قرار میدهند!
مگر سردارمان نفرمود که همهی اینها فرزند این خاک هستند و ناموس ما؟!
مگر اینها هموطن و دوست ما نیستند؟ پس چرا جذب حداکثری را به نفرت دستهجمعیِ دوست و دشمن تبدیل میکنید؟
انگار برخی عادت دارند که حرفبهحرف و واژهبهواژه افعالات دیگران را مورد مداقّه قرار بدهند و آنقدر آنرا «غرضمالی» بکنند تا بالاخره حجمی از توطئه را در زیر لباسشان کشف و شهود بکنند!
همینها آنقدر با آلتِقانونیِ هدف وسیله را ماستمالیزاسیون میکنند که خود گاهی همرنگ جماعتی میشوند که در ذهن مریضشان قلم کفر بر کیششان کشیدهاند.
اگر بخواهم به مزاح بگویم این است که آیا دچار ترس نشدید که با آن روسری قرمز دل جوانی بلرزد و امنیت جامعه بخطر بیفتد!؟ مگر خودتان در دانشگاههایتان پیرهن چاک نکرده و صراحی به دست نمیگیرید که محجبه باید رنگ روسریاش تیره و تار باشد تا محرک میل زهرماری جوان مردم نشود؟ حالٔ ما به جهنم، که قصد برادری داریم! با دل مابقی چه میکنید؟ با روسری قرمز میآیید برای سرود خواندن و کار فرهنگی و جنجال بهپا کردن و عکس یادگاری؟! واقعا دم شما گرم!
بگذارید حرف دلم را بزنم، من نه کار آن دانشجویان را تایید میکنم که گفته شده دانشجویان خارجیزبان!! دانشگاه بودهاند، و نه کار شما که گفته میشود گروه سرودی بودهاید و قصد خواهری داشتید! و متاسفانه هر دوطیف به نحوی قربانی بازی رسانه و دوقطبی کاذب شدهاید.
باید بدانیم مسئلهی حجاب در عصر حاضر کمی پیچیده و صعب و مستصعب شده است و بررسیها میخواهد و اتاق فکرها، پس روسریای که طی ۲۰ سال از سر هموطنت پایین آمده با یک سرود بهسر نمیشود. فتأمل
امیرحسناوصالی
۱۴۰۰/۸/۱۶
@parageraf_osali
#امیر_حسن_اوصالی #دانشجو #عکس_یادگاری #دانشگاه_تهران #جنجال #فرهنگ #حجاب #بدحجابی #سرود #دانشگاه #پایان_ترم #لیسانس #وطن #دوست #دشمن #عبید_زاکانی
درباب حادثهی کتکخوردن
زن چادری در شیراز
روانشناسها میگویند: یک "عکس" معادل با هزار "کلمه" است و منظورشان از این سخن، درباب اهمیت "فیلم" و "تصویر" در روند تربیت انسان است. شما با دیدن این تصویر چه کلماتی بر زبانتان جاری شد؟!
"بنده" بحثی درباب مجازاتِ این "رفتار وحشیانه" ندارم، اما اگر این تصویر را بهمثابه یک "متن" درنظر بگیریم، افراد داخل این تصویر همهگی "مردمند"؛ مردمی که "ساختارِ معیوب" برای خلقِ "مهمانی چند کیلومتری" و حماسهی "انتخابات" بهآنها نیازِ مبرم دارد. نیازی که مصادیقش را بارها در "صداوسیمای مِیلی" مشاهده کردهایم. و این مردم نیز همانقدر که حاکمیت به حضورشان نیازمند است، به "امنیت" و "مهربانی" برای زندگی درکنار یکدیگر نیازمندند.
کدام "روایتِ" غلط، یا کدام "تصمیمگیری" ناصواب این مردم را اینگونه دربرابر هم قرار داده است؟ میان "ماجرای ماست" و این حادثه چه تفاوتی وجود دارد؟ آیا همهی "ناهنجاریها" آب در هاون "دوقطبی"کردن جامعه نمیکوبد؟ و دشمن از این کوبیدنها کره نمیگیرد؟
"فرامتنِ" واقعه مارا بهچه سمتی سوق میدهد؟ آیا غیر از این است که دوباره عدهای حزباللهی افتادهاند بهجان یکدیگر که چرا فلانجا کنشمند بودی و حالا منفعل شدهای؟! ماحصل یک فیلم که خود خروجی یک دوقطبی مخرّب در جامعه است، میشود یک دوقطبی جدید! و این دومینوی دوقطبی ادامه خواهد داشت تا ماجرای سطلهای ماست دیگر... .
مقصر کیست؟
مقصر این دومینوی مخرّب همان دستهای پشتِ پردهای است که با شکست سیاست اولیهی "گشتارشاد" حالا با روند تازهای سیاست ثانویهی سخیف خود را با یکقدم عقبرفت بههمراه تذکر "لسانی" بر "بیحجابها"، نه "ضعیفالحجابها" آغاز کردهاند! و حزباللهیهایی که بر تمامی مفاسد اقتصادی، اجتماعی، ساختاری و... قلم خطاپوش میکشند و بهحجاب دیگران تذکر میدهند!
و چه خوش گفت حافظ شیرینسخن که:
[ مرا که نیست ره و رسم لقمه پرهیزی
چرا ملامت رند شرابخواره کنم ].
وقتی ساختارِ معیوب و مبهم که تبیین صوابی بهمردم ارائه نداده و هرروز یک لایحهای درباب "عفاف و حجاب" شکل میدهد؛ پاسخگو و روشنگر مسائل نیست، باید هم انتطار بدتر ازاین صحنهها را از مردم داشته باشیم. مردمی که حرص و کینهی ایجادشده از مسئولین صدرنگ را متأسفانه بر سر یکدیگر خالی میکنند.
به روایتپژوهان مجازی بگویید، مشکل ما از نبودن روایتِ چنین زنانِ چادری قربانی نیست، بلکه ساختارِ فشل هیچ بستری برای ارائهی این "روایت" فراهم نکرده است.
روایت هست ولی بستر نیست.
امیرحسناوصالی
پاراگراف را دنیال کنید 👇
@paragraph_osali
#حجاب #کشف_حجاب #تذکر_لسانی #گشت_ارشاد #انقلاب #امر_به_معروف #نهی_از_منکر #محرم #عاشورا #روایت #جنگ_روایت_ها #مبنا