هوالعطشان
روضه ۱
معتقدم یک نویسندهی خوب از واژهها روایتی جذاب خلق میکند، و از روایتها جهانی نو میسازد. اما باید به معانیای که سوار بر الفاظ شدهاند دقت کرد، و از دل این دقتهاست که حادثهها لباسی دیگر تن خود میکنند. و هنر نویسنده مصور کردن این حادثههاست.
بارها گفتهاند و شنیدهایم که اسب حیوان نجیبیاست! اما اجازه دهید با شما موافق نباشم. اصلا اسب را چه بهنجابت؟ مگر قرار است هرچه صاحبش بهاو دستور داد انجامش بدهد؟ پس حیای این حیوان نجیب کجا گریخته است؟
مرکب صالحبنوهب همانقدر بینجیب است که مرکب اسحاقبنیحیی، و اسب اخنس.بنمرثد همانقدر بیغیرت است که اسب اسدبنمالک. این ده رأس اسب بینجیبترین حیوانات هستند، که روی هم میشوند چهلتا نعل. نعلهایی که بهنقل تاریخ به مصر برده شدند و برای تبرک روی خانهها نصب شدند.
نوشتهاند صاحبانشان همه زنازاده بودهاند و بغض علیوفاطمه(س) در دلهایشان بوده.
راستش را بخواهید باورش سخت است که آن بدن با صلابت راکه انگشتر احسان میداده باد مرتبش کرده باشد.
چرا بهپسر "اربااربا" میگویند و بهپدر "مقطعالاعضا"؟ میدانید فرقشان چیست؟
عرب به بریدهشدن منظم، "فقطعوا" میگوید و به بریدهشدن نامنظم "اربااربا"... .
یعنی بالای سر پسر وقت کافی نداشتند، اما بلای سر امام(ع) با صبر و حوصله کارشان را کردهاند.
ای کاش پایان کار اینجا بود، اما بعد از واقعه آن دهنفر ملعون نزد پسرمرجانه رفتند، او پرسیده بود شما کیستید؟
"قالو نحنالذین وطئنا بخیولنا ظهرالحسین(ع) حتی طحنّا حناجر صدره" یعنی آنقدر تاختیم که مانند آسیا، استخوانهایش نرم شد.
السلام علی مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ،
سلام بر آن کسى که پرده حُرمتش دریده شد،
امیرحسناوصالی
@parageraf_osali
#روضه #شب_جمعه #کربلا #شب_زیارتی #امام_حسین_علیه_السلام #مظلوم #مداحی #شور_روضه #نینوا #عطشان #غریب #امام_زمان_عج #عشق #تربت #شفا #ناحیه_مقدسه #عاشورا
هوالصبور
عشقیّات ۲
نه کرامات بیحدّت املاء میشود و نه مصائب بردل نشستهات را میتوان انشاء کرد. از تو فقط از رنج میتوان نوشت، با بغضوآه از رنج حماسی میباید نوشت.
خانمی که مهر وصلتش روی برادر بود، چگونه یسِ هجاهجا شده را در دلبیابان بغل میکرد؟
چگونه آیههای مستی را از رحلِ نیزه گوش میداد؟ چگونه بیتاب نشد وارث تمام بیتابیها؟ کاش لهوف نمینوشت و بهتصویر میکشید که چگونه کوچهبهکوچه کوفه شکست میخورد از صلابت خانمی که نژادش اصیل بود. او وارث شیرِحنین بود و مهر حسین. او اسیر نبود، شرمنده بود که قتیلش قلیل بود. مگر نه اینکه ویران کرد کاخ یزید را؟ آری، زینب تبر نداشت ولی هزاران خلیل بود. زینب، هرآنچه گفت و عملکرد تماما حسین بود، پس زینب اگر نیود که زمین آبرو نداشت. کربلا، اقتدارش از زینب بود، کتاب عشقِحسین آموزگارش زینب بود، قسم بهجان حسین، که حسین داروندارش زینب بود. میان هلهلهها قوت قلب ستارگانش زینب بود، حسین هرآنچهداشت تماما زینب بود. اصلا زینب همانقدر حسین بود که حسین همانقدر زینب. او آمده بود که عاشق حسین بشود، چشمهارا باز کرد که لایق حسین بشود، او ابتدا حسین را دید و در انتها حسین، یعنی ما رایت الا حسین. عالمی داشت در نماز نشستهاش با خدای حسین، او خدارا نیز با عشق حسین میشناخت. در حسین خدا میدید و در خدا حسین. اصلا حسین برای زینب آیینهی تمامنمای خدا روی زمین بود و بس. پس چه حق گفت: ما رایت الا حسین! زینب زنی عالیمقام بود، زینب، مرد بود اگر، یقینا امام بود. مزار عاشقان درش وادیالسلام بود. او واژهی صبر را حقیر کرد از ازل، او وازهی استقامت را حقیر کرد تا ابد. پس بهجای صبر مینویسم زینب، بهجای استقامت زینب. بهجای عشق زینب، جای ایثار زینب. دختر و مادر و خواهری فداکار زینب. موبهمو به مستحبات و واجبات عامل زینب، دخت خصمافکن و حلال مسائل زینب. زینب، وارث تمامی غمهای عالمست، زینب، وارث غیرت عطشانِ علقمهست. زینب، چکیدهی توحید حیدر و زینب، آیینهی تمامنمای فاطمهست.
امیرحسناوصالی
@parageraf_osali
#شهادت_حضرت_زینب_س #عشق #امام_حسین_ع #کربلا #گودال #قتلگاه #شب_جمعه #عاشورا #صبر
درباب حادثهی کتکخوردن
زن چادری در شیراز
روانشناسها میگویند: یک "عکس" معادل با هزار "کلمه" است و منظورشان از این سخن، درباب اهمیت "فیلم" و "تصویر" در روند تربیت انسان است. شما با دیدن این تصویر چه کلماتی بر زبانتان جاری شد؟!
"بنده" بحثی درباب مجازاتِ این "رفتار وحشیانه" ندارم، اما اگر این تصویر را بهمثابه یک "متن" درنظر بگیریم، افراد داخل این تصویر همهگی "مردمند"؛ مردمی که "ساختارِ معیوب" برای خلقِ "مهمانی چند کیلومتری" و حماسهی "انتخابات" بهآنها نیازِ مبرم دارد. نیازی که مصادیقش را بارها در "صداوسیمای مِیلی" مشاهده کردهایم. و این مردم نیز همانقدر که حاکمیت به حضورشان نیازمند است، به "امنیت" و "مهربانی" برای زندگی درکنار یکدیگر نیازمندند.
کدام "روایتِ" غلط، یا کدام "تصمیمگیری" ناصواب این مردم را اینگونه دربرابر هم قرار داده است؟ میان "ماجرای ماست" و این حادثه چه تفاوتی وجود دارد؟ آیا همهی "ناهنجاریها" آب در هاون "دوقطبی"کردن جامعه نمیکوبد؟ و دشمن از این کوبیدنها کره نمیگیرد؟
"فرامتنِ" واقعه مارا بهچه سمتی سوق میدهد؟ آیا غیر از این است که دوباره عدهای حزباللهی افتادهاند بهجان یکدیگر که چرا فلانجا کنشمند بودی و حالا منفعل شدهای؟! ماحصل یک فیلم که خود خروجی یک دوقطبی مخرّب در جامعه است، میشود یک دوقطبی جدید! و این دومینوی دوقطبی ادامه خواهد داشت تا ماجرای سطلهای ماست دیگر... .
مقصر کیست؟
مقصر این دومینوی مخرّب همان دستهای پشتِ پردهای است که با شکست سیاست اولیهی "گشتارشاد" حالا با روند تازهای سیاست ثانویهی سخیف خود را با یکقدم عقبرفت بههمراه تذکر "لسانی" بر "بیحجابها"، نه "ضعیفالحجابها" آغاز کردهاند! و حزباللهیهایی که بر تمامی مفاسد اقتصادی، اجتماعی، ساختاری و... قلم خطاپوش میکشند و بهحجاب دیگران تذکر میدهند!
و چه خوش گفت حافظ شیرینسخن که:
[ مرا که نیست ره و رسم لقمه پرهیزی
چرا ملامت رند شرابخواره کنم ].
وقتی ساختارِ معیوب و مبهم که تبیین صوابی بهمردم ارائه نداده و هرروز یک لایحهای درباب "عفاف و حجاب" شکل میدهد؛ پاسخگو و روشنگر مسائل نیست، باید هم انتطار بدتر ازاین صحنهها را از مردم داشته باشیم. مردمی که حرص و کینهی ایجادشده از مسئولین صدرنگ را متأسفانه بر سر یکدیگر خالی میکنند.
به روایتپژوهان مجازی بگویید، مشکل ما از نبودن روایتِ چنین زنانِ چادری قربانی نیست، بلکه ساختارِ فشل هیچ بستری برای ارائهی این "روایت" فراهم نکرده است.
روایت هست ولی بستر نیست.
امیرحسناوصالی
پاراگراف را دنیال کنید 👇
@paragraph_osali
#حجاب #کشف_حجاب #تذکر_لسانی #گشت_ارشاد #انقلاب #امر_به_معروف #نهی_از_منکر #محرم #عاشورا #روایت #جنگ_روایت_ها #مبنا