#خاطرات_شهدا 📜
#مــا_در_حـال_جنگــیم 💢
صبحانہ ای ڪه بہ خلبانها میدادم ،
ڪره ، مربا و پنیر بود .
یك روز شهید ڪشوری مرا صدا زد و گفت :
فلانی ! گفتم : بله .
گفت : شما در یك منطقهی جنگی
در مهمانسرا ڪار میڪنید .
پس باید بدانید
مملڪت ما در حال جنگ است
و در تحریم اقتصادی بہ سر میبرد .
شما نباید ڪره ، مربا و پنیر را
با هم به ما بدهید
درست است ڪه ما باید
با توپ و تانكهای دشمن بجنگیم
ولی این دلیل نمیشود
ما این گونه غذا بخوریم .
شما باید یك روز به ما ڪره ،
روز دیگر پنیر و روز سوم بہ ما مربا بدهید .
در سہ روز باید از اینها استفاده ڪنیم
وگرنه این اسراف است .
من از شما خواهش میڪنم
ڪه این ڪار را نڪنید .
من گفتم : چشم .
🌹 مزار شهید : گلزار شهدای تهران ، قطعہ ۲۴ ، ردیف ۸۲ ، شماره ۵
#شهید_احمد_کشورے🥀
┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈
@parastohae_ashegh313
┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈
🌹🌹🌹
🌹🌹🌹 #خاڪریز_خاطرات
✨شب شده بود.
در دمشق ما را به خانهای بردند و خوابیدیم تا صبح پیش حاج قاسم برویم.
حاج قاسم در حرم حضرت رقیه(س) بود.
در واقع مقر فرماندهیاش را آنجا قرار داده بود. وقتی او را دیدم، در کمال آرامش در حرم نشسته بود و فرماندهی میکرد.
چند روز بعد که کارم تمام شد
و خواستم به ایران برگردم،
در هواپیما دوباره حاج قاسم را دیدم که دخترش هم کنارش نشسته بود و از دمشق به تهران میآمدند.
تعجب کردم😳
در آن شرایط که دشمن تا پشت دیوارهای کاخ بشار اسد آمده و به نزدیک حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) رسیده و شرایط بسیار سخت بود،
حاج قاسم دخترش را هم آورده بود؛
این که آیا همسر و دیگر فرزندانش هم بودند یا نه نمیدانم
چون من فقط دخترش زینب را دیدم.
✨شرایط آنقدر سخت و خطرناک بود که من فکر میکنم
خیلی از افراد در ازای پول زیاد هم حاضر نبودند به آنجا بروند و فقط زیارت کنند اما او با آرامش آمده، جلسه میگذارد، نیروها را هدایت میکند و حتی دخترش را هم با خودش آورده است.
#مرد_ميدان
╔══ ❅ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╗
@parastohae_ashegh313
╚══❅ ೋ❅🌸❅ೋ❅ ══╝
💢💢💢
#تلنگرانہ ⚠️
بيا توافقنامه امضا كنيم✋
من رآكتور قلبم را به نامت ميكنم❣
تو هم تحريم چشمانت را از من بردار ...!
مهدی جان میدانی آقاجان
خواب مانده ایم😞
ازهمان روز اول☝️🏻
همان روز در سقیفه
همان موقع کنار در خانه
میدانی اگر خواب نبودیم کار به پهلوی مادر نمیرسید💔
به خار در چشمان پدر نمیرسید🥀
به جگرِ سوخته مجتبی🌴
به ظهر عاشورا🔥
به زندان🕸
به زهر...
به غربت یتیمی نمیرسید...
اگرخواب نبودیم کار به انتظار شما نمیرسید...🌥
اللهم عجل لولیک الفرج
#تمناے_دعا_در_لحظه_هاے_عاشقی💞
#وقت_نماز
┏━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┓
@Parastohae_ashegh313
┗━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┛
و خدایی که در این نزدیکی ست
گره هر سختی به دست خدا گشوده میشود و دشواریها به لطف او آسان میگردد. وسایل زندگی و اسباب حیات به واسطه رحمت الهی فراهم میآید و قضا به قدرت او جریان میگیرد.
همه چیز فقط به خواست و اراده تکوینی خداوند جریان دارد؛ به گونهای که بیآنکه فرمان دهد، همه چیز فرمانبرند و بیآنکه نهی کند، از کار میایستند. کسی نمیتواند از آنچه خداوند انجام میدهد، جلوگیری کند و آنچه خداوند انجامش را دشوار میکند، کسی نمیتواند آسانش کند. آن را که خداوند ذلیل کند، هیچ یاوری نمییابد.
╔════ ೋღೋ ════╗
@parastohae_ashegh313
╚════ ೋღೋ ════╝
🌿
#تلنگر
همه ما داریم از سهمیه شهدا استفاده میکنیم ؛
💢خانوادهمون،
سلامتیمون،
دینمون
حتی نفسمون
به خاطر #شهداست...
┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈
@parastohae_ashegh313
┈┈••✾❀🌸❀✾••┈┈
┄┅══✼🌷✼══┅┄
#خاکریز_خاطرات
#شهید_محمود_کاوه
💢یک روز دختر بی حجابی آمد توی مغازه.
خانواده اش از آن شاه دوست های درجه یک بودند.
محمود گفت: ما با شما معامله نمی کنیم،
پرسید: چرا؟
گفت: چون پول شما خیر و برکت نداره. دختر با عصبانیت،
با حالت تهدید گفت:
حسابت رو می رسم ها!☝️😡
محمود هم خیلی محکم و با جسارت گفت:
هر غلطی می خواهی بکنی، بکن.😎
⚡تمام آن روز نگران بودیم که نکند مامورهای کلانتری بیایند محمود را ببرند؛ آخر شب دیدیم در می زنند.
همان دختر بود، منتهی با پدرش.
خودشان را طلبکار می دانستند!
محمود گفت:
ما اختیار مالمان را داریم،
نمیخواهیم بفروشیم.
حرفش تمام نشده بود که دختر با یک سیلی زد توی گوش محمود😱
خواست جواب گستاخی او را بدهد که پدرم نگذاشت؛
آخر اگر پای مامورین به آن جا باز میشد، برایمان خیلی گران تمام میشد؛ توی خانه نوار، اعلامیه و رساله امام داشتیم.
بعد از این موضوع محمود هیچ وقت به آن ها جنس نفروخت...
╔════ ೋღೋ ════╗
@parastohae_ashegh313
╚════ ೋღೋ ════╝
🌷🌷🌷
🔮دلتنگ نامہاے
براے سردار شـهید
"حاج احمد ڪاظمے"
🌷حاج احمد!
سفارش ڪرده بودے پیڪرت را ڪنار قبر حاج حسین خرازی
بہ خاڪ بسپارند؛
مےگفتے یڪے از درهاے بـهشت، از ڪنار قبر حسین
باز مےشود!
اما مےخواهم از مزار خودت بگویم..
از سرّ آرامش و معنویتے ڪہ همچون نسیم پاڪ بامدادان
بہ جان انسان مےنشیند....
شاید شـهادت در روز عرفہ، اینقدر ملڪوتےات ڪرده بود
ڪہ سنگ مزارت سنگ صبور دلتنگان بود،
و باب المراد حاجتمندان....
و سِرّش را آنـها مےفهمند ڪہ آرامشِ ملڪوتےِ این قطعہ
از زمین را لمس ڪردهاند....
یادش بخیر "سید مرتضے آوینے" ڪہ مےگفت:
شَرَفُ المَڪانِ بِالمَڪین!
و شڪ ندارم آن درے ڪہ مےگفتے از بـهشت باز مےشود،
بـےصبرانہ منتظر بود تو را در آغوش ڪشد،
تا سرائے از بـهشت گردد....
من خطاب بہ خاک مزارت مےگویم:
"بهشتی شدنت مبارک"❤️
─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─
@parastohae_ashegh313
─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─
دردِ یڪ ســـــوختہ را
ســـــوختہ ها مے فهمند ...
تا قــــــــیامت ؛
سَرِ ســـــَربندِ تو "بے بے " دعواست ؛
معنے این سخنم را
شــ🌷ــهدا مے فهمند
#یازهرا_سلام_الله_علیها ❣
┏━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┓
@Parastohae_ashegh313
┗━○❥••••◦•●◉✿◉●•◦••••❥○━┛
🍀🍀🍀
شبی در عالم خواب دیدم
که جواد به من گفت : " مادرم !❣
شما شبهای جمعه دیگر
سر قبر من نیایید ، 🙏
چون ما شبهای جمعه به
کربلا می رویم✨
وقتی شما می آیید ؛
امام حسین ' علیه السلام '
می فرمایند :
" شما بازگردید
دیدار مادرتان واجب تر است "💘
#شهید_جواد_خانجانی
#شبتون_شهدایی🌙
┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅
@parastohae_ashegh313
┅═ೋ❅✿🌹✿❅ೋ═┅