این دیار سربلند،
فصلهای سرخ و خونینی را
پشت سر گذاشته است ...🥀
روزگاری این پهناور دلیر،
انارستان بود ...
انارهای عاشق، با سینههای خونین
در همه جا رسته بودند!🥀
خزان که نه، اما موسمی رسید
که انارها همه بر خاک افتادند
و خونشان در تمام ایران زمین جریان گرفت
و از آن همه خون بیباک ،
مرز تا مرز ، شقایق رویید
و سرفرازی و سربلندی رواج گرفت...
#ایران
#انارستان
#دفاع_مقدس
ــــــــــــــــــــــــــــــــ🌱ـــــــــــــــــــ
@parastohae_ashegh313
#زندگیبهسبکشهدا🕊
تا آنجا که به یاد دارم هیچوقت ندیدم ایشان کنار سفره ای که پدر و مادرش نشسته اند دستش را زودتر از آنها به سفره برده باشد.✋🏻✨
شبهایی که در منزل پدری حاجی میهمان بودیم ، بنا بر شرایط شغلی پدرش دیرتر به خانه می آمد اما حاج مهدی را می دیدم که همینطور با لباس بیرون نشسته است می گفتم چرا نمی خوابی؟🤔
می گفت می ترسم پدرم بیاید و در حالت دراز کش خواب باشم ، آن وقت جواب این بی احترامی را چه طور بدهم؟🍃
بعد صبر می کرد و وقتی پدرش می آمد چراغ را خاموش می کرد ایشان هم می رفت بخوابد.
صبح هم قبل از همه بیدار می شد و به نماز می ایستاد .👣📿
[راوی : همسر شهید زهرا سلطان زاده]
#معرفی_شهید✍🏻
{شهید عبدالمهدی مغفوری}
📝ولادت : ١٣٣۵
محل تولد : کرمان
📝شهادت : ١٣۶۵/١٠/۵
محل شهادت : کربلای ۴
#معرفی_کتاب_شهید✍🏻
{📚عشق و دیگر هیچ _عبدالمهدی}
@parastohae_ashegh313
شهادت یعنی...
ڪوچه ے خلوتے را میخواهم
بی انتها، براے رفتن...
بے واژه، براے سرودن
و آسمانے براے پـرواز ڪردن
عاشقانہ اوج گرفتن و
رها شدن...🕊
🌹#شهیداحد_مقیمی
🌹#معطرباذکرصلوات
ــــــــــــــــــــــــــــ
@parastohae_ashegh313
#زندگی_به_سبک_شهدا
در نجف تصمیم گرفت که سه روز آب و غذا کمتر بخوره یا اصلاً نخوره تا حال آقا اباعبداللهالحسین علیه السلام رو در روز عاشورا درک کنه، روز سوم وقتی خواست از خانه بیرون بیاد که چشماش سیاهی رفت، میگفت: مثل ارباب همه جا را مثل دود میدیدم، اینقدر حال من بد شد که نمیتوانستم روی پای خودم بایستم، از آن روز بیشتر از قبل مفهوم کربلا و تشنگی و امامحسین علیه السلام را فهمید . . .💔
#شهیدمحمدهادۍذوالفقارے♥️
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@parastohae_ashegh313
#بخش1
در آن جلسات، بهنام هم مي آمد. اما به خاطر شیطنت و شور و حرارت سنش با حاضر جوابي و خنداندن جمع، جوّ جلســه را به هم مي زد و داريوش هم او را بیرون مي کــرد. وقتي داريوش فهمید که بهنام به صالح علاقه دارد و صالح هم بچه ي مؤمن و درستكار و ورزشكار است، سفارش بهنام را به صالح کرد. ديگر حواس صالح بیشــتر به بهنام بود تا در ســالن کشــتي شر راه نیندازد. گرچه بهنام با شــیرين زباني و حرکات بامزه اش توانسته بود در دل همه جا باز کند. حتي مربي کشتي شان آقاي زري باف، با آنكه بارها از دست بهنام عصباني مي شد اما باز مراعاتش را مي کرد. دوســتي آنها ادامه داشــت تا اينكه زمزمه هاي انقلاب به فرياد تبديل شد و خرمشهر هم مثل شهرهاي ديگر ايران دستخوش حوادث انقلاب شد.
🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹
@parastohae_ashegh313
سالگرد عروج شهادت
یاردیرین شهید حاج قاسم سلیمانی
حاج حسن #ایرلو
سومین فرمانده جبهه مقاومت / پس از سردار حجازی و دکتر بردی نشین ،
شهید
حاج حسن ایرلو از فرماندهان باسابقه جبهه مقاومت
🌎 سردارحاج #حسن_ایرلو)
یادش گرامی وراهش پررهرو
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجهم
ـــــــــــــــــــــ
@parastohae_ashegh313
#زندگی_به_سبک_شهدا
در فتح المبین مجروح شد. به یک بیمارستان در تهران منتقل شد.
روزی که می خواست مرخص شود و به جبهه بازگردد، هیچ پولی نداشت! هیچ آشنایی در تهران پیدا نکرد بجز امام زمان عج الله
روز جمعه بود. به آقا متوسل شد...
جمعیت برای ملاقات با جانبازان و مجروحین از نمازجمعه به بیمارستان آمده بودند.
🌷یک سید روحانی از لابه لای جمعیت خودش را به مصطفی رساند و یک کتاب دعا به او هدیه داد و گفت: این شما را تا جبهه می رساند و بلافاصله رفت!
مصطفی هرچه تلاش کرد نتوانست آن سید را ببیند.
وقتی مردم رفتند، کتاب دعا را باز کرد. چند اسکناس نو داخل آن بود.
وقتی به جبهه رسید، پول ها هم تمام شده بود!
📚برگرفته از کتاب مصطفای خدا. خاطرات روحانی شهید مصطفی ردانی پور. اثر گروه شهید هادی
🌷شادی روحش #صلوات
@parastohae_ashegh313